پاورپوینت
تاریخ و بیوگرافی

بیوگرافی بهمن بیگی ومادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی بنبان گذار آموزش عشایر در ایران

نکته اول: 1- محمد بهمن‌بیگی در سال ۱۲۹۹ شمسی، در ایل قشقایی در خانواده‌ی محمود‌خان کلانتر از تیره‌ی بهمن‌بیگلو، طایفه‌ی عمله‌ی قشقایی چشم به جهان گشود. تولد در ایل قشقایی نکته دوم: 2- سال‌های کودکی را در فاصله‌ی بین لارستان (قشلاق) و سمیرم (ییلاق) گذراند. لارستان=سمیرم نکته سوم: 3- منشی خانواده‌اش (میرزا جواد) به او سواد آموخت. در سال ۱۳۰۹، ایل قشقایی علیه حکومت وقت طغیان می‌کند. نتیجه آن، تبعید پدر در سال ۱۳۱۰ به تهران و به دنبال آن تبعید مادر و فرزندش، محمد، در سال ۱۳۱۱ اس

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
دانلودفایل پاورپوینت ‎PowerPoint‏ أشتان ها ونكات طلایی برای شروع کلاس درس بیوگرافی بهمن بیگی ومادر از نگاه زنده یاد استاد مدمد بهمن بیگی بنبان گذار آموزش عشایر در ایران برای معلم هایی که می خواهند کلاسی متفاوت خلق کنند ‎ae‏ نسخه قابل ویرایش دی ماه ۱۴۰۲ تعداد صفحات :۳۸

صفحه 2:
Pr weiner eee] err eee |e |) به انتخاب : محمدفایق مجیدی امادر از نگاه زنده یاد (ستاد محمد بپمن بیگی ‎olay‏ گذار آموزش عشایر در ایران به جن من» همه خو|هیانم پسوند بس د(شتند. ‎wl‏ ینید ‎SB wei AES way AE‏ ينبن > در چپره رنگ پریده مادر؛ بیم و امید را میشد دید! (ضطراب و ترس را بیشتشس.. 1 تا

صفحه 3:
۳ eevee el ere) Heit ‏عادر از‎ اب : محمدفايق مجيدى لاو يدر كه مسبربان بود و صبورى داشت و كم طاقت مى شد... مادر نذر كرده بود و أز درويش دوره گرد دعا كرفته بود! شاید این بار».. دیگر دلم نمی خواست به پدر بگویند «ريشت را آب برد»! © LC

صفحه 4:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 ایا زن عمو با خنده معنی داری بگوید «نافش را روی پای حسنو بیرید» ‎glo‏ نمی خواست بیش از این مادر مقصس ‎coed gb gol ‏دلم براى همه مان مى سو خت براى‎ ‏بيشتس.‎ ‎ ‎Lo =z ‎ ‎ ‎

صفحه 5:
لابه ياه دخترانى كه خون بس شدند! ناز دخترانى كه براى نجات يدرء برادر» عمو و بستكان و تيره و طايفهء به اجبار به عقد ناشناسى در آمدند! دخترانى كه ابزار و وسيله صلح قبائل مى شدند و در غربت جه حرف ها که نمی شنیدند و چه زجرها که نمی كشيدند و برخی از آنپا چه مظلومانه که نم‌دند rs) =

صفحه 6:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 لابه ياد دخترانى كه به طوايف ديكن. شوهر داده شدند و دیگر کسی آنپا را ندید و از سر‌نوشت آنپا اطلاعی نیافت به ياد مادرانى كه در ايل ودر بين رأه و در منگام كوج زاييدند و مردند به یاد مادران جوانی که تسلیم ‎ST‏ شدند rs) Cv 219

صفحه 7:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 لابه ياه مادرانى كه سالى يكبار نوزادى را به دنيا مى آوردند » از مرخصی زایمان» از پزشک و ماماء از کارت بپداشت و مرکن بپداشت. از زایشگاه و پزشک خانوادگی» از قطره آهن و دژیم غذايى ويه خبری ‎200d gtd‏ © ۳ 21999

صفحه 8:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 احتی در روز زایمان مشک مى زدند و نان می پختند و در راه آب آوردن از چشمه با درد زایمان روبرو می شدند و ‎Ky‏ و تنپا» قپر‌مانانه دوام مى آوره‌ند و با نوزاد به ‎gale‏ بر می گشتند © 17380 ٠

صفحه 9:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 ‎yell‏ شب ‎Gl‏ سرد و تاریک زمستان» مادر بزرگ های قپرمان با دست های پرچین و چروک خود معجزه ها ‎(st‏ ‏کس‌دند | ‏- اروكذ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 10:
Pr weiner eee] err eee |e |) اشجاعت» زرنگی ایمان و توکل ‎UAT‏ ‏کارآمدتی از بسیاری از داروها و امکانات اين دوزها بود! آوای گلوله و شیپه اسب. نویدی از حضور میپمان کوچولو در بتکو می داد و پدر که در بیرون چادر منتظ بودء شاد‌مانه گوسفندی را سس می برید. © 17380 ٠

صفحه 11:
۳ eevee el ere) Heit ‏عادر از‎ اب : محمدفايق مجيدى اما امان از وقتى كه آل مى آمد ى بسيارى از نوعروسان مادران جوان را مى برد! يدربزرك ها هرجه به آسمان تيس مى انداختند فايده ای نداشت! می‌چه مادربزرگ ها صورت و دست و ياهاى زائو را با ذغال سياه مى كردند بی فایده بود! از قيجى و كارد و تيشه نين كارى بن نمى آمد. به ياد مادران جوانى كه تسليم آل مى شدند LOY zz -

صفحه 12:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 لابه ياه مادرائى كه سيئه هايشان سرشار أز مبس و عاطفه بود و به فرزندانشان شیر شپامت و صداقت می دادند. به ياد مادرانی که همزمان سه طفل هم‌اهشان بود» یکی در دست و دیگری در کول و سومي در شکم. Lo =z

صفحه 13:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 لابه ياد مادرانى كه بدون حضور آنبا بجه ها خوابشان نمى برد! به ياد مادرانى كه (سب سواران و تير|ندازإن كم نظيرى بودند! به ‎ol‏ مادرانى كه در مسير كوج با راهزن و ‏گرگ ‎S52‏ می شدند و قپ‌مانانه از جان و مال خويش دفاع مى كردند. ‎Lo =z ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 14:
Sut jody nena alia! aly به اتتتاب : محمد قايق مجيدى لابه ياد مادرانی که صبحگاهان زوه‌تس ان بانگ خروس بيدار مى شدند... به ياد مادرانی که همواره مشفول بودند و وقت كم مى أوردئد... به ياد مادرانى كه دست تنباء جادر را بار مى كردند و جادر مى ژ دنگه۰ه © Lo =z

صفحه 15:
۳ eevee el ere) Heit ‏عادر از‎ فايق مجيدى ‎ol Go‏ مادرانی که همچنان صدای لالایی آنپا از دره ها و کوه ها به گوش می رسد. به ‎Shab oh‏ که صدای کل های زیبایشان هنوز در گوشپایمان است...۱ به یاد مادرانی که صدای خواندن و مشک زدنپایشان هنوز از پوردها می آید» به یاد مادرانی که بوی نان داغ و آغوز و دوغ و كنكل ماست با آنپا ممنی داشت...۱ به یاه مادرانی که مرگ ناگیپانی همسران ‎Lat‏ خللی در اراده شان ایجاه ‏نکرد» سوختند و ساختند تا فی‌زندان خود را بزرگ کنند. ‎© Lz ‎ ‎ ‎

صفحه 16:
Pr weiner eee] err eee |e |) لابه ياد مادرائى كه سياه كيس رفتند و به یاد ماه‌رانی که گیس سفید تیره و طایفه بودندء به ياه مادرانی که به قول خود‌شان فقط یک کلاه از مردان کمتر دآشتند»... Lo =z

صفحه 17:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 لابه ياه مادرانی که هم آشپز بودند و هم خیاط. هم بافنده و هم چرپان» هم پزشک و هم ماماهه.

صفحه 18:
لابه ياد مادرانى كه از شوهران خود فقط محبت می خواستددء به ياد مادرانى كه به شوهس و فرزندان خود عشق مى ورزيدندء با عشق به آنبا زندكى مى كردند و با عشق به آنبا مردندء به ياد مادرانى كه كم لطفى ها و بی انصافی مای شوم‌انشان را تحمل كردند و خم به آبرو نیاوردند»..۱ به یاه مادرانی که سال ها از داشتن لباس نو محروم بودند تا شاید پسران و دختران جوانشان لباس نو داشته باشند © Lo ‏هسه‎

صفحه 19:
Pr weiner eee] err eee |e |) 72000 ‎ol, Gl‏ مادرانی که درو كردند و خوشه چیدند تا شاید بخشی از نان سال خانواده تپیه كرددء به ياد مادرانى كه دستبايشان مانند دست ‎Cle‏ پدرها خشن و محکم بود. به یاد مادرانی که جاجیم ها و گلیم ها و ‎Cle qd‏ رنگارنگ می بافتند. ‎ ‎ ‎

صفحه 20:
EZ bs bite Al ee ee ye HE rt Ft 7 - Ky ‏هين‎ ‏تارم‎ Stipe SU gt

صفحه 21:
بخش اول در ۱۵ اسلاید

صفحه 22:
محمد فایق مجیدی : ‏اول‎ ee < iu ‏محمد بهمن‌بیگی در سال ۱۲۹۹ شمسی, در ایل قشقایی‎ -۱ ‏در خانواده‌ی محمودخان کلانتر از تیره‌ی تس کل‎ ‏طایفه‌ی عمله‌ی قشقایی چشم به جهان گشود.‎ ‏تولد در ايل قشقایی‎ > وق بزنید

صفحه 23:
محمد فایق مجیدی انکنه دوم: ‎-Y‏ سال‌های كود كى را در فاصله‌ی بين لارستان (قشلاق) و سمیرم (ییلاق) گذراند. ‎SE‏ 8 رستان -سميرم ‎ ‎ ‎

صفحه 24:
انکته سوم: ۳- منشی خانواده‌اش (میرزا جواد) به او سواد آموخت. در سال ۱۳۰۹ ایل قشقایی علیه حکومت وقت طغیان می‌کند. نتيجه آن. تبعید پدر در سال ۱۳۱۰ به تهران و به دنبال آن تبعید مادر و فرزندش. محمد. در سال ۱۳۱۱ است تبعيد به تهران 6 cm

صفحه 25:
«نکته چهارم: ۴-در تهران مدرسه‌ی علمیه تهران مشغول به تحصیل شد. دبیرستان را در رشته‌ی ریاضی-علمی شروع کرد و در رشته‌ی ادبی به پایان رساند. مشکلات سیاسی او را مجبور کرد دبیرستان را ابتدا در تهران شروع کند ادامه دهد و در آخر هم از دارالفنون تهران دیپلم بگیرد. 2 و در شیراز رشته ریاضی

صفحه 26:
محمد فایق مجیدی انکته پنجم: ۵- در سال ۱۳۱۸ وارد دانشگاه تهران گردید و در سال ۱۳۲۱ در رشته حقوق فارغ‌التحصیل شد. در دوران دانشجویی مقدمه‌ای پر دیوان شعر دکتر حمیدی, استاد خویش, نوشت. معلم او حمیدی شیر ازی asin is > ‏ل‎

صفحه 27:
لانكته ششم : ع-او به ايل بازكشت و بعد از مدتی آهنگ سفر به آمریکا کرد. يس از ‎JE cae‏ و هوای ایل, او را به طبيعت فارس بازكرداند. در سال ‎١١975‏ ‏كتاب “عرف و عادت در عشاير فارس” را منتشر کرد و شش سال بعد. نخستین مدرسه‌ی عشایری را برای بستگان خود در سايدى جادر مهمانى سنتی‌شان بر پا داشت. سفر به آمر یک

صفحه 28:
0 < ۳ فد : ۷- او در سال ۱۳۳۶ با حمایت دکتر کریم فاطمی, اولین مركز تربیت معلم عشایری را به نام "دانشسرای عشایری شیراز " بنیان نپاد. در سال ۱۳۲۳ اولین گروه از دخنران عشایری وارد این دانمسر | سد ند بنیان گذار تربیت معلم عشایر | ك 7

صفحه 29:
محمد فایق مجیدی درس هشتم : ۸-بهار واشنگتن و ساحل سر سبز رودخانه پوتوماک آنچنان شیفته ام کرد که ادبياتم گل کرد وشعر گفتم . شعر بدون وزن وقافیه .... من و بهار واشنکتن ورق بزنید. ل

صفحه 30:
لانكته نهم : 9-در سال اول دبيرستان. توانست در سال ۱۳۴۷ ساختمان اولین دبيرستان مستقل شبانه‌روزی عشایری را در شیراز بسازد و در سال دوم ۶۰ نفر را به اين دبیرستان وارد کرده و هر سال بر تعداد آنان بیافزاید. تاسیس دبیرستان شبانه روزی عشایری رد وق بزنید )>( ۳

صفحه 31:
لانكته دهم : ۰-در ۰۱۳۵۰ مرکز آموزش حرفه‌ای دختران (قالی‌بافی) را بنا نهاد و دو سال بعد. اولین مرکز آموزش حرفه‌ای پسران عشایر و سپس هنرستان صنعتی و موسسه‌ی تربیت مامای عشایر. فعالیت خود را آغاز کرد. ورق بزنید. تا

صفحه 32:
محمد فایق مجیدی تانکته بازدهم : ۱-در سال ۱۳۵۰بهمن‌بیگی نشان ویژه‌ی پیکار با بیسوادی(جایزه‌ی کروبس کایا) را از یونسکو دریافت کرد. جايزه يونسكو ورق بزنید. ل

صفحه 33:
تانکته دوازدهم: ۲-در همین سال‌ها موسسه‌ی روانشناسی دانشگاه تهران. آموزگاران عشایری را برتر از همتایان روستایی و سپاه دانش دانست و در سال ۱۳۵۶ بهمن‌بیگی با کمک یونیسف و کانون پرورشی کودکان و نوجوانان. کتابخانه‌های سیار و سپس فروشگاه‌های سیار را درمیان عشایر کوچ‌رو راه‌اندازی کرد. حستابخانه سیار عشایر

صفحه 34:
آانکته سیزده هم : ۳-حاصل این دوره از زندگی او انتشار چهار کتاب است: بخارای من ایل من - ۱۳۶۸ ۰ اگر قره‌قاج نبود - ۰۱۳۷۴ به اجاقت قسم - ۱۳۷۹ و طلای شهامت - ۰۱۳۸۴ انتشار چفار كتاب ورق بزنید. تا

صفحه 35:
تانکته چفارده شم: ۴-سرانجام «محمد بهمن‌بیگی. معلم بزرگ ایل» در یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ در شیراز چشم از اين جهان فرو بست. وقات ۱۳۸۹

صفحه 36:
لامحمد بهمن بیگی می نویسد: قره قاج می خواستی غرقم کنی ولی من دست از دامنت بر نمی دارم من ترا بیشتر از همه رودهاى روی کره زمین دوست دارم من یک موج کویک ترا با هد ها الب و هودشن و پوتوماگ

صفحه 37:
[امحمد بفمن بیگی می گویداز دانش آموزی پرسیدم شعری در باره مادر بخوان این شعر را خواند: با مادر خود مهربان باش آماده ی خدمتش به جان باش ابرح میرزا

صفحه 38:
Pear WY wre BG 1c gover ‏معلم . دبیر ادییات فارسی‎ | ۱۱ ‏ا ر‎ ‏همكار افتخارى مجله شوق تغيير . مجلات رشد و هفته نامه‎ ‏هاى محلى‎ ‏حدودا ۱۶ سال کارشناس آموزش‎

دانلودفایل پاورپوینت ‏PowerPoint داستان ها ونکات طلیای برای شروع کلس درس بیوگرافی بهمن بیگی ومادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی بنبان گذار آموزش عشایر در ایران برای معلم هایی که می خواهند کلسی متفاوت خلق کنند نسخه قابل ویرایش دی ماه 1402 تعداد صفحات 38: مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی بنبان گذار آموزش عشایر در ایران به جز من ،همه خواهرانم پسوند بس داشتند. ماه بس ،گل بس ،دختر بس ،قز بس … در چهره رنگ پریده مادر ،بیم و امید را میشد دید! اضطراب و ترس را بیشتر… ورق بزنید 1 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � و پدر که مهربان بود و صبوری داشت و کم طاقت می شد… مادر نذر کرده بود و از درویش دوره گرد دعا گرفته بود! شاید این بار… دیگر دلم نمی خواست به پدر بگویند »ریشت را آب برد«! ورق بزنید 2 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � یا زن عمو با خنده معنی داری بگوید »نافش را روی پای حسنو ببرید« دلم نمی خواست بیش از این مادر مقصر شود… دلم برای همه مان می سوخت برای مادر بیشتر. ورق بزنید 3 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد دخترانی که خون بس شدند! ناز دخترانی که برای نجات پدر ،برادر ،عمو و بستگان و تیره و طایفه ،به اجبار به عقد ناشناسی در آمدند! دخترانی که ابزار و وسیله صلح قبائل می شدند و در غربت چه حرف ها که نمی شنیدند و چه زجرها که نمی کشیدند و برخی از آنها چه مظلومانه که نمردند ورق بزنید 4 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد دخترانی که به طوایف دیگر شوهر داده شدند و دیگر کسی آنها را ندید و از سرنوشت آنها اطلعی نیافت به یاد مادرانی که در ایل ودر بین راه و در هنگام کوچ زاییدند و مردند به یاد مادران جوانی که تسلیم آل شدند ورق بزنید 5 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که سالی یکبار نوزادی را به دنیا می آوردند ،از مرخصی زایمان ،از پزشک و ماما ،از کارت بهداشت و مرکز بهداشت ،از زایشگاه و پزشک خانوادگی ،از قطره آهن و رژیم غذایی ویژه خبری نبود… ورق بزنید 6 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � حتی در روز زایمان مشک می زدند و نان می پختند و در راه آب آوردن از چشمه با درد زایمان روبرو می شدند و یکه و تنها ،قهرمانانه دوام می آوردند و با نوزاد به چادر بر می گشتند ورق بزنید 7 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � در شب های سرد و تاریک زمستان، مادر بزرگ های قهرمان با دست های پرچین و چروک خود معجزه ها می کردند! ورق بزنید 8 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � شجاعت ،زرنگی ،ایمان و توکل آنها کارآمدتر از بسیاری از داروها و امکانات این روزها بود! آوای گلوله و شیهه اسب، نویدی از حضور میهمان کوچولو در ببنکو می داد و پدر که در بیرون چادر منتظر بود ،شادمانه گوسفندی را سر می برید. ورق بزنید 9 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � اما امان از وقتی که آل می آمد و بسیاری از نوعروسان مادران جوان را می برد! پدربزرگ ها هرچه به آسمان تیر می انداختند فایده ای نداشت! هرچه مادربزرگ ها صورت و دست و پاهای زائو را با ذغال سیاه می کردند بی فایده بود! از قیچی و کارد و تیشه نیز کاری بر نمی آمد .به یاد مادران جوانی که تسلیم آل می شدند ورق بزنید 9 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که سینه هایشان سرشار از مهر و عاطفه بود و به فرزندانشان شیر شهامت و صداقت می دادند .به یاد مادرانی که همزمان سه طفل همراهشان بود ،یکی در دست و دیگری در کول و سومی در شکم. ورق بزنید 10 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که بدون حضور آنها بچه ها خوابشان نمی برد! به یاد مادرانی که اسب سواران و تیراندازان کم نظیری بودند! به یاد مادرانی که در مسیر کوچ با راهزن و گرگ درگیر می شدند و قهرمانانه از جان و مال خویش دفاع می کردند. ورق بزنید 11 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که صبحگاهان زودتر از بانگ خروس بیدار می شدند… به یاد مادرانی که همواره مشغول بودند و وقت کم می آوردند… به یاد مادرانی که دست تنها ،چادر را بار می کردند و چادر می زدند… ورق بزنید 12 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که همچنان صدای لالایی آنها از دره ها و کوه ها به گوش می رسد ،به یاد مادرانی که صدای ککل های زیبایشان هنوز در گوشهایمان است… ! به یاد مادرانی که صدای خواندن و مشک زدنهایشان هنوز از یوردها می آید ،به یاد مادرانی که بوی نان داغ و آغوز و دوغ و کنگر ماست با آنها معنی داشت… ! به یاد مادرانی که مرگ ناگهانی همسران آنها خللی در اراده شان ایجاد نکرد ،سوختند و ساختند تا فرزندان خود را بزرگ کنند. ورق بزنید 13 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که سیاه گیس رفتند و به یاد مادرانی که گیس سفید تیره و طایفه بودند ،به یاد مادرانی که به قول خودشان فقط یک کله از مردان کمتر داشتند… . ورق بزنید 14 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که هم آشپز بودند و هم خیاط ،هم بافنده و هم چوپان ،هم پزشک و هم ماما… ورق بزنید 15 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که از شوهران خود فقط محبت می خواستند ،به یاد مادرانی که به شوهر و فرزندان خود عشق می ورزیدند ،با عشق به آنها زندگی می کردند و با عشق به آنها مردند ،به یاد مادرانی که کم لطفی ها و بی انصافی های شوهرانشان را تحمل کردند و خم به ابرو نیاوردند… ! به یاد مادرانی که سال ها از داشتن لباس نو محروم بودند تا شاید پسران و دختران جوانشان لباس نو داشته باشند ورق بزنید 16 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � به یاد مادرانی که درو کردند و خوشه چیدند تا شاید بخشی از نان سال خانواده تهیه گردد ،به یاد مادرانی که دستهایشان مانند دست های پدرها خشن و محکم بود، به یاد مادرانی که جاجیم ها و گلیم ها و قالیچه های رنگارنگ می بافتند. ورق بزنید 17 مادر از نگاه زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی به انتخاب :محمدفایق مجیدی � محمد بهمن بیگی ایل من بخارای من ورق بزنید 18 محمد فایق مجیدی زندگی نامه: زنده یاد استاد محمد بهمن بیگی بخش اول در 15اسلید ورق بزنید محمد فایق مجیدی �نکته اول: -1محمد ب‌همنب‌یگی در سال 1۲۹۹شمسی ،در ایل قشقایی در خ‌اناوادهی‌ محمودخ‌ان کلناتر از تیرهی‌ ب‌همنب‌یگلو، طایفهی‌ عملهی‌ قشقایی چشم ب‌ه جهان گشود. تولد در ایل قشقایی ورق بزنید 1 محمد فایق مجیدی �نکته دوم: -۲ساله‌ای‌ کودکی را در فاصلهی‌ ب‌ین لرستان )قشلقا( و سمیرم )ییلقا( گذراناد. لراستان=سمیرم ورق بزنید 2 محمد فایق مجیدی �نکته سوم: - 3منشی خ‌اناوادهاش )میرزا جواد( ب‌ه او سواد آموخ‌ت .در سال ،13۰۹ایل قشقایی علیه حکومت وقت طغیان میکند. ناتیجه آن ،تبعید پدر در سال 131۰ب‌ه تهران و ب‌ه دنابال آن تبعید مادر و فرزنادش ،محمد ،در سال 1311است تبعید به تهران ورق بزنید 3 محمد فایق مجیدی �نکته چهارم: - 4در تهران مدرسهی‌ علمیه تهران مشغول ب‌ه تحصیل شد .دب‌یرستان را در رشتهی‌ ریاضی-علمی شروع کرد و در رشتهی‌ ادب‌ی ب‌ه پایان رساناد. مشکلتا سیاسی او را مجبور کرد دب‌یرستان را اب‌تدا در تهران شروع کند و در شیراز ادامه ده‌د و در آخ‌ر ه‌م از دارالفنون تهران دیپلم ب‌گیرد. راشته رایاضی ورق بزنید 4 محمد فایق مجیدی �نکته پنجم: -5در سال 131۸وارد داناشگاه تهران گردید و در سال 13۲1 در رشته حقوقا فارغالتحصیل شد .در دوران داناشجویی مقدمهای‌ ب‌ر دیوان شعر دکتر حمیدی‌ ،استاد خ‌ویش ،ناوشت. معلم او حمیدی شیرازی ورق بزنید 5 محمد فایق مجیدی �نکته ششم: - 6او ب‌ه ایل ب‌ازگشت و ب‌عد از مدتی آه‌نگ سفر ب‌ه آمریکا کرد .پس از چندی‌ ،حال و ه‌وای‌ ایل ،او را ب‌ه طبیعت فارس ب‌ازگرداناد .در سال 13۲4 کتاب “عرف و عادتا در عشایر فارس” را منتشر کرد و شش سال ب‌عد، ناخستین مدرسهی‌ عشایری‌ را ب‌رای‌ ب‌ستگان خ‌ود در سایهی‌ چادر مهمانای سنتیشان ب‌ر پا داشت. سفر به آمریکا ورق بزنید 6 محمد فایق مجیدی �نکته هفتم : .-7او در سال 1336ب‌ا حمایت دکتر کریم فاطمی ،اولین مرکز ترب‌یت معلم عشایری‌ را ب‌ه ناام “داناشسرای‌ عشایری‌ شیراز” ب‌نیان ناهاد .در سال 1343اولین گروه از دخ‌تران عشایری‌ وارد این داناشسرا شدناد. بنیان گذار تربیت معلم عشایر ورق بزنید 7 محمد فایق مجیدی �درس هشتم : -۸ب‌هار واشنگتن و ساحل سر سبز رودخ‌اناه پوتوماک آناچنان شیفته ام کرد که ادب‌یاتم گل کرد وشعر گفتم . شعر ب‌دون وزن وقافیه .... من و بهار واشنگتن ورق بزنید 8 محمد فایق مجیدی �نکته نهم : -۹در سال اول دب‌یرستان ،تواناست در سال 1347ساخ‌تمان اولین دب‌یرستان مستقل شباناهروزی‌ عشایری‌ را در شیراز ب‌سازد و در سال دوم 6۰نافر را ب‌ه این دب‌یرستان وارد کرده و ه‌ر سال ب‌ر تعداد آناان ب‌یافزاید. تاسیس دبیرستان شبانه روزی عشایری ورق بزنید 9 محمد فایق مجیدی �نکته دهم: -1۰در ، 135۰مرکز آموزش حرفهای‌ دخ‌تران )قالیب‌افی( را ب‌نا ناهاد و دو سال ب‌عد ،اولین مرکز آموزش حرفهای‌ پسران عشایر و سپس ه‌نرستان صنعتی و موسسهی‌ ترب‌یت مامای‌ عشایر ،فعالیت خ‌ود را آغاز کرد. بنیان رشته قالی بافی ورق بزنید 10 محمد فایق مجیدی �نکته یازدهم : -11در سال 135۰ب‌همنب‌یگی ناشان ویژهی‌ پیکار ب‌ا ب‌یسوادی‌)جایزهی‌ کروب‌سکایا( را از یوناسکو دریافت کرد. جایزه یونسکو ورق بزنید 11 محمد فایق مجیدی �نکته دوازدهم: - 1۲در ه‌مین ساله‌ا موسسهی‌ رواناشناسی داناشگاه تهران ،آموزگاران عشایری‌ را ب‌رتر از ه‌متایان روستایی و سپاه داناش داناست و در سال ،1356 ب‌همنب‌یگی ب‌ا کمک یونایسف و کاناون پرورشی کودکان و ناوجواناان، کتاب‌خاناهه‌ای‌ سیار و سپس فروشگاهه‌ای‌ سیار را درمیان عشایر کوچرو راهانادازی‌ کرد. کتابخانه سیار عشایر ورق بزنید 12 �نکته سیزده هم: - 13حاصل این دوره از زنادگی او اناتشار چهار کتاب است: ب‌خارای‌ من ایل من – ، 136۸اگر قرهقاج نابود – ، 1374 ب‌ه اجاقت قسم – 137۹و طلی‌ شهامت – .13۸4 انتشار چهار کتاب ورق بزنید 13 �نکته چهارده هم: -14سراناجام »محمد ب‌همنب‌یگی ،معلم ب‌زرگ ایل« در یازده‌م اردیبهشت 13۸۹در شیراز چشم از این جهان فرو ب‌ست. وفات 1389 ورق بزنید 14 �محمد بهمن بیگی می نویسد: قره قاج می خواستی غرقم کنی ولی من دست از دامنت بر نمی دارم من ترا بیشتر از همه رودهای روی کره زمین دوست دارم من یک موج کوچک ترا با صد ها االب و هودشن و پوتوماک عوض نمی کنم . ورق بزنید 15 �محمد بهمن بیگی می گویداز دانش آموزی پرسیدم شعری در باره مادر بخوان این شعر را خواند: با مادر خود مهربان باش آماده ی خدمتش به جان باش ایرج میرزا ورق بزنید 16 محمد فایق مجیدی هستم � معلم ،دبیر ادبیات فارسی نگارنده کتاب:به آموزش بدبین نیستم همکار افتخاری مجله شوق تغییر ،مجلت رشد و هفته نامه های محلی حدودا 14سال کارشناس آموزش

69,000 تومان