صفحه 1:
صفحه 2:
۳ a
به نام نقش بند صفحه خاک عذارافروز مه رویان افلاک
صفحه 3:
صفحه 4:
صفحه 5:
تشبیه : ادعای همانندی بین دو با جند جیز است.
= دوپیکه اسب نظر می دواندم از چپ و راست
به جست و جوی نگاری که نور دیدهْ ماست
صفحه 6:
تشبيه باهمةارکان ..
مشبه مشبه به وجه شبه ادات تشبیه
8 دلم که چون سر زلف تو مى رود بر باد
به دام عشق درافتاد هرجه باداباد
صفحه 7:
تشبیه با هم ارکان
هرچند چو کل کوش فکندیم در اين باغ حرفی که برد راه به جایی نشنيدیم
کر چو چنگم در برآیی زلف در دامن کشان _ از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند
= یک عمر همچو غنجه در این بوستان سرا خون خورده ايم تا كره از دل كشاده ايم =
زمين جو سينة سهراب زیر جوشن ابر فرونشستهدر آن, ناوک صنسوير وغان
عقده ای هرگز نکردم باز از کار qu در چمن بی کار چون دست چنار افتاده ام
بی سهی سرو سخن سای تو ای جان جهان همچو اوراق دلم خون جگر تو بر توست
صفحه 8:
قشبیه با حذف ادات یا وجه شبه
من طایر آزاده ام » در دام خاک افنادهام بايد كه بر بام فلك زین خاکدان پربدنم
9 قامتم از خميدكى صورت جنك شد ولى جنك نمىتوان زدن» زلف خميدة تورا =
هست از پریرخسارهای در نسل آدم شورشی شور بنی آدم همه زان روی گندم گون نگر
ساقیای دارم چو اشک و مطربی دارم چو آه شاهد غم را به بر زان درکشم هر صبحدم
صفحه 9:
تشبیه با مشبه و مشبه به؛ (بلیغ)
الف) بلیغ اضافی(اضافة تشبیهی )
=
ب) بليغ اسنادی
صفحه 10:
بلیخ اسنادی
مشه + مشبيه به + فعل اسنادى(يا مخفف
فعل اسنادى)
دهر سیه كاسه اى است ما همه مهمان او
قو لالة بهاری تو سرو جویباری
صفحه 11:
یک ترکیب اضافی است
١ مشبهبه+ +منبه 5
«مزن به سينة من خنجر جفا که مباد ز آتش دل من خنجر تو آب شود»
صفحه 12:
بليغاضافى
eae ce تک
صفحه 13:
نکته های بلیسخ اضافی
حتما تر کیب اضافی باشد : فراش باد» بنات نبات » دایه ابر باران محبت » مهد
زمین و ... ۲ ۱ ۲
فرش زمردین و آبشار طلایی » ترکیب وصفی اند . =
۰. گاهی بین مضاف و مضاف الیه در اضافه تشبیهی صفت هایی اضافه می شود. He
۰ ۰ باران بی دریغ محبت الهی » مهد امن زمین ؛ دایه دلسوز ابر بهاری ؛بنات شاد نبات؛
فراش خوش سلیقه باد بهارى ۰
صفحه 14:
دوران همه درد است و تو در حسرت درمان عالم همه دام است و تو در فکرت دانه
عشق دردانه است و می غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر برکنم
دیوان حافظی تو و دیوانه ی تومن اما پری به دیدن دیوان نیامدی
جوان را صحبت پیران حصار عافیت باشد به خاک و خون نشیند تبر چون دور ار کمان گردد
صفحه 15:
باز مرغ دل من در گره زلف کرت همچو کبکی است که در چنگ عقاب افتاده است
دوران همه درد است و تو در حسرت درمان عالم همه دام است و تو در فکرت دانه
۱
|
|
|
|
= آیینه را ز آه بود تیرگی و لیک از آه صبح آينة دل برد صفا ==
هروزیم ولی شب همه شب میسوزد | شمع کافوری مهتاب به ويرانة ما
مرو به خانة ارباب بى مروت دهر که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
صفحه 16:
تشبیه پنهان و تفضیل
اشک بیهوده مریز اين همه از ديده كليم
كرد غم را نتوان شست به طوفان از من
اكر كساد شكر بايدت دهن بكشاى ورت خجالت سرو آرزو كند بخرام
| افتاده را به جشم حقارت مبين که خاک كر سر كشد غيار دل آسمان شود
) در حیرتم از زاری تنبور که این طفل بد خو شود آن دم که در آغوش و کنار است ==
؛ نظر ز روی تو خورشید بر نمی دارد اگرچه خوب تر از خود نمی توان دیدن
) ای که زلف سیهت بر گل روی آشفته است زآتش روی تو آب گل سوری رقته است
۱ در سرو رسیده است ولیکن به حقیقت از سرو گذشته است که سیمین بدن است آن
( چشمت به فسون بسته غزالان ختن را آموخته طوطی زنگاه تو سخن را
صفحه 17:
گاهی از جلوهْ شیرین روشی فرهادم گاهی از خندهْ لیلی صفتی مجنونم
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشیدلقا بشنو این بیت خوش از خسرو جاویدلقا
تير بلاى او را جز دل هدف al تبغ جفاى او را جز جان سبر نباشد
ای نسیم سر زلفت دم جان بخش مسیح وى بناكوش جو سيمت يد بيضاى كليم
صفحه 18:
تست تشبیه. ریاضی ٩۹۸
در کدام تشبیه وجه شبه ذکر نشده است؟
)١ جون مار زخمخورده دل افتد به پیچ و تناب
۲) چسون رخ مسن شسده اسست رنسگ زمسین
۲ جهسان چسون نسی هسزاران السه دارد
؟) در وفاى عشق تو مشهور خوبائم جو شمع
هر كه كه ياد طرة بيجان كندنورا
جون ذم من شدهاست طبع زمان
كهبك نى ديد ز شكرسستائى؟
شبنشسين كسوى سربازان و رندائم جو شمع
صفحه 19:
۲ تست تشبیه تجربی ۹۸
تعداد تشبیهات کدام بیت؛ بیشتر است؟
() ای بهشستی رخ طسوبی قسد خورشسید Lad
)از دلساق ابروانسست وز نسسار گیسسوانت
۲ نسومپسر درخشنده و من را معتاج
؟ گاهی از جلوة شسیرینروشی مجنسونم
بشنواین بیست خوش از خسرو جاوید اقا
همخسنة كماليم هم بتةة كمنديم
نسوخانسه فروزنسده ومسن خانسه بسه دوشیم
گاهی از خن ده شیرینمنشی فرهادم
صفحه 20:
۳ تست تشبیه انسانی ۹٩
فشرده: بلیغ
كسترده : غير بليغ
در کدام بیت؛ هر و تشبيه كسترده و فشرده وجود دارد؟
)١ هركه از مهر توجون ذره شود سركردان دورش از روى جو خورشيد درخشان مكذار
۲) من که با زلف چو چوگان نو گوبی نزنم بيش ازابن كوى دلم در خم جوكان مكذار
؟) جند جون مرغ كنى سوى كلستان برواز 20 راهأمد شد بستن به صبابازكدار
؟) نوكه بك ذرّه ندارى خبر re HT) ذرة بىسروبارابههواباز كدر
صفحه 21:
hase sah a فقس ۳
تعداد تشبیه در بیت کدام گزینه بیشتر است؟
)١ جو غنجه گر چه فروبسنگی است کار جهان | تو همجو باد بهاری گرهگشا میباش =
۲ آب حبوان است یا گفتار خواجو یا شکر | ماه تابان است با گل یا پناگوش شما
٠ ) مرغ جان را هر دو عالم آشیائی بیش نیست / حاصلم زین فرص زرین نیم نانی بیش نیست
(F ای خوشا آهوی چشمت که به هر گوشه که هست | خوابگه بر طرف لاله و نسرین دارد
صفحه 22:
- آرايهُ تشبيه در کدامبی پیشتر است؟
ob hr hence Ligh J pad co «درصدف جين كوفر سيب خولبوسوبرد
۲) سرزی اسست فاست نسواز نساز سرکشسیده مساهی اسست عسارش نسواز نسور آفریسده
؟) دسست أز مسس وجسود جسو مسردان ره بشسوی نسسا كيميسساى عشسسق بيسسابى و زر شسسوی
؟ مسرغ دل تسا دام لسف و دانسه خسال تو ديسد طسسایر اندیشستهام افتستاد در دام فسسوس
صفحه 23:
| ۶ تست تشبیه
- در دام یک ایا زیر نها سه باب تشبيه وجود دارد؟
() شسیدا از ان شسدم که نگسارم چسومساه نسو ابسرو نمسود و جلسوهگسری کسرد و رو پسست
؟) بيداست 1 كلاب سرشكم كه سن جو كل ...یسک روز ختسهه كسردم وعمسرى كريسستم
؟) جو يباله دلم از توبه كه كردم بشكست همجو لاله جكرم بى مى و خمخانه بسوخت
کر به سای حسافظ دری نسد بگشای که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
صفحه 24:
- اضمافة تشببهي در كدام كزيئه بيشتر است؟
)١ عجب از دام فغمش گر بجهد مغ دلسی
۲) گرچسا ز اسراب علسسق مسسستم
۲ گفته بودی با نو درخواهم کشیدن جام وصل
۴) شب فراق که داند که تا سحر چند اسث
ابن همه مبل که بادانه خاش داند
med LS plead peel i! pe Feels
جرعسهای نساخورده شمشسیر جفسا برداشستی
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
صفحه 25:
۸ تست تشبیه
تعداد ابیاتی که هوجهشبه» تشبیه آنها ذکر شده است. کدام است؛
9
الف») یکی رخ تو شباهت به ماه تابان داد یکی دهان تو نسبت به تنگ شگر کرد
با بهشت را چه کنی؛ مگذر از مقام رضا که زهر چشم گواراست همچو قند آنجا
1 ج) به غربال بصیرت پاک گردان دائة خود را که هر تخمی که کاری یک به یک خواهد دمید آنجا
۹
م د) عشق سیل گوهر راز است در هر جا که هست شمع نتوانست اشک خویش را پنهان کند
§
4 ه) روی تو چون نوبهار جلوه گری میکند. زلف تو چون روزگار پردهدری میکند
(1) چهار 00 سه © دو ©«
صفحه 26:
1 زان
-٩ در کدام بیت, تعداد تشبیه با دیگر اپیات تفاوت دارد؟
)١ خال نوئادانهوزلفين نتوشدنام كيستكه بيرغ دلش ازهام برأمد
= ۲ کل تن رهاظت رفرین سبط بلبل باغ سخن منطق كوياى من است =
۲ ثير بلاى اوراجز دل هدف شايد تيغ جفاى اورا جز جان سير نباك
؟) آن بناگوش دل اف روز است با مه با چواغم کز شب زلف تو چون شمع شبستان تافنه است
صفحه 27:
یضایر 2
-۸ فعداد تشبیهات کدام پیت بیشتر است؟
)١ وله و شبداست دائم همجو يلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شكر و بادام دوست
= ۲) بصال بر لب خونضوار حرص, خاک فنافت وگرنسه تشسنگی افزاست آب شور تما 23
© جون سنك سرمه خاکش پيرابة نظرهاست alte که یک نظر ذبند آن چشم سرمضسازا
؟) به هر شورش مده چون موج از کف دامن دریا که باشد عفد گوهر خوشهای از رمن دربا
صفحه 28:
درس ۳
فنون ۲
صفحه 29:
نمونه های تشبیه در درس ۳
دانا جو طبلة عطار است؛ خاموش و هنرنمای.
گلستان سعدی
صد هزاران دام و دانه است ای خدا ما چو مرغان حریص بینوا
مولوی
یام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد.
تو همچون گل زخندیدن لبت با هم نمیآید.
گرت زدست برآید چو نخل باش» کریم.
کلستان سعدی
صفحه 30:
نمونه های تشبیه در درس ۳
این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
ه بلم آرام چون قویی سبکبار
مشبّه وجه ادات مشبه به
برتمامپنجرههایپریدهرنگ
پیوسته در تراکم و طفیان بود.
و و او به ث
وجه شبه
طراوت تكرار بود.
es
مولوی
به_نرمی_بر_سر_کارون_همیرفت
وجه شبه
فربدون توللی
صفحه 31:
انواع تشییه از نظر پایهها (ارکان)
الف) تشبیه گسترده
نامت در چشمانم /چون AY سرخ /چون نسترن» سپید /و مثل سروء سبز میایستد.
منوچهر آتشی
سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمهای چو دریا ساز
هوشنگ ابتهاج
ب) تشبيه فشرده (بليغ)
ای مهتر» آفتاب چراغ آسمان است و تو چراغ زمینی» آفتاب چراغ دنياست» تو جراغ دينى.
کشفالاسرار میبدی
الف)دست ازمسوجودچومردانرهبشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
حافظ
صفحه 32:
انواع تشبیه از نظر پایهها (ارکان)
ب) آنش خشم اول در خداوند خشم افتد؛ پس آنگه زیانه به خصم رسد یا نرسد.
گلستان سعدی
تو یار غمگساری؛ تو حور دلربایی
ج) تو سرو جویباری» تو AY بهاری
فرخی سیستانی
گویندرویسرخ توسعدی کهزردکرد؟ . اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
pals
در آبينة آب رخسارها
نگارش دهد گلبن جویبار
علامه طباطبایی
مادری دارم هترازبرگ درخت/دوستانی بهتر از آب روان او خدایی که در این نزدیکی است.
سهراب Sree
صفحه 33:
تلمیذ بیارادت عاشق بیزر است و رونده بیمعرفت مرغ بی پر
گلستان سعدی
نمونه هایی از خودارزیابی
الف)اگرچومرغبنالم توهمچوسروببالی . و گر چوابربگريم؛ توهمچو غنچه بخندی
خواجوی کرمانی
ب) پیش کمان ابرویش لابه همی كنم؛ ولى
كوش كشيده است؛ از آن كوش به من نم ىكند
حافظ
پ) دل گرفتار بلای عشق توست جان شهيد كربلاى عشق توست
وفایی
صفحه 34:
نمونه هایی از خودارزیابی
صدا چون بوی گل در جنبش اب به آرامی به هر سو پخش میگشست
فریدون توللی
نفس کز گرم گاه سینه میآید برون» ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت»
نفس كاين استء يس ديكر جه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مهدی اخوان الث
هر جه به كرد خویشتن مینگرم در این چمن
أينة ضمير من جز تو نمیدهد نشان
هوشنگ ایتهاج
صفحه 35:
صفحه 36:
آرایه های ادبی در کنکور
مصرحه و مکنیه
صفحه 37:
استعاره مصرحه يا آشكار 2
وقتى شاعر مشبة به را بة جای مشبه به کار می برة و مشبة را حذف مى كند » نوعی مجاز با استعارة
مصرحه است.
دربیت زیر سیر تشبیه تا استعارةُ مصرحه را بررسی می کنیم:
تشبیه کامل
بلیغ اسنادی اضافی
۱- سخنان تو همچون گوهر ارزشمند است. سخنان تو گوهر است. گوهر سخن
۳- لب های تو به سان لعل سرخ است لب های تو لعل است لعل لب
۳- لب تو مثل شکر شیرین است. لب تو شکر است شکر لب
۴- دندان هایت همانند مروارید سفید است.
دندان تو مروارید است مروارید دندان
صفحه 38:
تمرین استعاره مصر حه
من از دو نرگس مست تو چشم آن دارم
تو بدین لعل گهربار داری حیف است
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
آرزو دارم ز لعلش تا به لب جام مدام
تنها نه من به دانه خالت مقیدم
- حرف صدق از لب دیوانه برون می آید
- باده ی گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
که آگه از نگه گاه گاه من باشی
که ثنای کف بخشنده داور نكنى
نرگس او که طبیب دل بیمار من است
وز سرم بیرون نخواهد رفتن اين سودای خام
این دانه هرکه دید گرفتار دام شد
زین صدف گوهر یکدانه برون می آید
نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
صفحه 39:
استعاره مصرحه (آشکار)
یکی درخت گل اندر میان خانة ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستند
ای آفتاب حسن, برون آ دمی ز ابر کان چهرة مشعشع تابائم آرزوست
ندارد حاصلی غیر از ندامت حیله اخوان / به پیه گرگ نتوان زشت کردن ماه کنعان را 23
راستی را صنما بیقد تو کار ما هیچ نمیآید راست
نه من سبوكش اين دير رندسوزم و بس بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
صفحه 40:
اشکل های استعاره مکنیه
۱- مشبه+ مشبه به محذوف + ويزكى مشبه به
= قضا جون ز كردون فروهشت بر همه عاقلان كور كردند و كر
به صح را شسدم عشسق باریسده بود
صفحه 41:
شکل های استعاره مکنیه
۳- مشبه (بی جان) + مشبه به محذوف (انسان) + ویژگی انسان (تشخیص)
جهان برای تماشا به بای می خیزد به ياى بوسى او روزكار مى آيد
ابر مى كريد و می خندد از آن گریه چمن
صفحه 42:
شکل های استعاره مکنیه
۳- ویژگی مشبه به( انسان یا غیر انسان ) + + مشبه (تشخیص و غیر تشخیص) (اضافه استعاری)
ز سخت جانی آیینه حیرتی دارم که تاب جلوه ی آن يار مهربان دارد
كليد صبح به دست و سرود عشق به لب ز انتهاى شبان شهسوار مى آيد
- به قيره روزى من جشم روزكار كريست ندانم آن مه تابان جه در كمان دارد
ماه را زرد شود روی چو در وی نگری روز را خیره شود چشم چو رخ بنمایی
صفحه 43:
ای چشسم خسرد حیسران در منظسر مطبوعست وی دست نلسر کوتساه از دامن ادراکست
۲- اکر منادا بی جان با غیر انسان باشد» حتما یک استعاره مصرحه با مکنیه از نوع تشخیص ==
وجود دارد.
| ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟
ای غنچة خندان چرا خون در دل ما می کنی خاری به خود می بندی و ما را ز سر وامی کنی
صفحه 44:
تست استعاره ۱
- در کدام گزینه رای استعاره وجود دارد؟
)١ مسا شسبي دسست بسوریم و دعسایی بکلسیم غسسم هجسسران سو را چساره ز جسابی بگلسیم
۲) پسهجسای مپسر و وفسا؛ محت وجفا ديدم جساهسا ز يسار طمسع دائشستم» جسههسا ديسدم
۲) روم سسباه گسث کسه آن افشساب عمسر ee by et
؟) بسا آخسوین نگساه نسو بسدرود مسیکسنم بدرود باهر انجهمابودمىكم
صفحه 45:
تست استعاره ۲
- در كدام ببث استعارة بیشتری دیده میشود؟
) کس چو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب
۲)تاتوراجای شد ای سو روان در دل من
۲) بساز امشسب ای سستارة تابسان نیادی
۴ دیسد؛ عفسل مسست تسو جرخة جسرخ بست تسو
تاسر زلف سخن رابه فلم شانه زدند
هیچکس مینپسندم که بهجای تو بود
بسازای سسسپیده شسسب هجسسران نیاسدی
گوش طرب به دست نو بینو به سر نمیشود
صفحه 46:
| تست استعاره ۳
نوع استعارة به کار رفته در کدام بیت» با نوع استعارة مصراع دوم بیت زیر یکسان نیست؟
«چشمان ترک و ابروان. جان را به ناوک میزنند/ یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را»
)١ = كاشكى يرده برافتادی از آن متظر حسن/ تا همه خلق ببینند نگارستان را 11
۲ بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع| چنان یکند که صوفی قلندری آموخت
۳ ساقی بده آن کوزة یاقوت روان را/ یافوت چه ارزد بده آن قوت روان را
۴ خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت! بقرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد
صفحه 47:
تست استعاره ۴
در کدام بیت. هر دو آرایث «تشبیه و استعاره» وجود دارد؟
)١ صد باد صبا اینجا پا سلسله میرقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
۲) گر چه مه بریدی و عهد بشکستی _ ۳ pega
۳ پیش رویست دگسران صورت بر دیسوارند نه چنین صورث و معنی که تو داری, دارتد
ما جو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گوبیا سیل غسم اپن خانه ز بنیاد ببر
صفحه 48:
| تست استعاره ۵
در همة كزينهها بهجز بيت كزينة ... اضافة استعاری یهکار رقته است.
۱ چنان بماندم در دست روز کار و جهان | که تیخ تاقته در دست مرد آهنکر
۲ آفتاب روی او در مه چو بنماید جمال | ماه ما بر آقتاب روی او حایل شود
A eae oe )* قد حالد ) كيدل ساك از الديشه عراخون كردي
نو رو هت بور سرصم رع وود سود سبح ريت ور الو دم
صفحه 49:
| تست استعاره ۶
الف) دلم به پیش تو میخواست جان فرستادن
ب) ز موه گرچه در ایسن بوستان سبکباريم
ج) مكسراى زلف زحال دلم آكه شدهاى
د) خواهم اندر بايش افتادن جوكوى
الفه ب ده چ ؟) الفه ده بءج
ترتيب آرايدهاى «استعاره. تشبيه. بارادوكس و حسن تعليل» در ابيات زير كدام است؟
ولسى كبوتر جان را نبود قوت بال
همان چسو سسرو بسه آزادگسی گرفتاريم
که پراکنسده و شسوریده و سسرگردانی
ور بسه چوگانم زنسد هسیچش مگسوی
Bowed 6 دب الفه چ
صفحه 50:
تست استعاره ۷
0-٠١ آرایههای مقابل همة ابیات «هر دو» درست است؛ بهجز:
ا) کمند زلف تو سر حلف؛ نجات من است . که زستم ازهمه تا صید این کمند شدم (پارادوکس -تشبیه) |
= ۲ سبح ابید خنسدا شادی نمی کته انا امد ازهمه دثیبا لمیشوی (تشبیه -استماره) کس
*) صبر من با لب تسیرین توزاندزه گذشت SS حوصله تدگ شکری پیدانیست (یبام Teal
۴ قبسول پرتو احسان ز آفتساب مکین که ماه یکشبه را منتش دو تا کرده است (حسن تعلیل -استعاره)
صفحه 51:
با کاروان حله برفتمز سیستان . باحلّة تنیده ز دل بافته ز جان
فرّخى سيستانى
بانكناى ونيست باد هر كه اين آتش نداردء نيست باد
مولوى
باز امشب ای ستارة تابان» نیامدی بازای سپيدة شب هجران؛نیامدی
شهریار
شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد؛ موضی خوش و خَرّم و درختان
درهم؛ گفتی که خرده مینا بر خاکش ريخته و عقد ریا از تاكش درآويخته.
گلستان سنعدی
صفحه 52:
كفنا كه مرو به غربت و میبارید . از نركس ترء به لاله بر مرواريد
el
تاتوراجای شدای سرو رون دردل من . هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود
سعدی
نه / این برف را / دیگر سر بازایستادن نیست/ برفی که بر ابرو و موی ما میتشیند.
شاملو
هزار نقش برآرد زمانه و نبود يكىجنان كددرآيينةتصورماست
انوری
باغ سلام میکند» سرو قیام میکند سبزه پیاده میروده غنچه سوارمیرسد
مولوی
|
صفحه 53:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
bib
ای آبشار نوحهگر از هر چیستی؟ جين برجبين فكنده زاندوه كيستى؟
زیبالشساء
اي نسیم سحر آرامکه یار کجاست؟ منزل آنمهعاشق کش jie کچاست؟ =
حافظ
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم پریدهام
رهی معیری
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
حافظ
صفحه 54:
صفحه 55:
علوم وفنون ادبی یازدهم
درس ۶
صفحه 56:
مجازء کاربرد واژه, در معنای غیرحقیقی ان است. کاربرد کلمات در معنای
مجازی در زبان محاوره و گفتوگوی روزانه بسیار است. وقتی میگوییم:
«حوض بزرگ است». «حوض» در معنای اصلی خود به کار رفته است؛ اما
هنگامی که میگوییم: «حوض یخ زد» منظور آب حوض است؛ به عبارت دیگرء
واه حوض را که معنایی حقیقی یا اصلی دار به کار برده و آب را که معنای
غیرحقیقی آن است. اراده کردهایم. 5
لبته دریافت معنی غیرحقیقی واژه بر اساس «علاقه ی ييوند» بين آن معنا با
معنای حقیقی به ذهن میآید و همچنین لازم است «قرینهای» در کلام باشد تا
|
معناى غيرحقيقى (مجازى) دريافت شود. علاقه: رابطه و يبوندى است كه ميان معناى حقيقى
و غیرحقیقی یک واژه وجود دارد و قرینه. نشانهای در کلام است که ذهن خواننده رااز معنای
...._ حقيقى دور مى سازد و به سوى معناى غيرحقيقى أن سوق مي ذهد.
صفحه 57:
نمونه های مجاز در کناب درسی
پرآشفت ایزان و بزخامنت گرد: . «همی :هر کسی كرد مان تيرد
فردوسى |
ماه, دشت لالهها را روشن کرده بود. جهان خوردم و كارها راندم.
به ياد روى شي چوآنش تيشه میزد. کوه می سفت
نظام
خروشی برآمد ز دشت و ز شهر غم آمد جهان را از آن کار بهر
فردوسی
در معنای مجازی, گاهی نیز واژهای را به کمک علاقة شباهت. بهجای واژة دیگر به کار
میبرند؛ برای مثال, به جای چشم, بهدلیل شباهت آن با گل نرگس» میگویند نر گس؛ یعنی
واژهای را به دلیل شباهت به جای واژهای دیگر به کار میگیرند؛ این گونه کاربرد مجازه
مهمترین نوع مجاز است:
از من غمزده دل میطلبد غمزةدوست دوستان دلبر ما ترکس گویا دارد
وفایی
صفحه 58:
شکل های مجاز
وقتی یک واژه را در معنایی به جز معنای
قرارداد شده و حقیقی آن به کار می بریم»
صفحه 59:
شکل های مجاز ۱
وقتی سر را به جای موه دست را به جای انگشت» درخت رابه جای . .
شاخة آن» خانه را به جای سقف با دیواره حوض و رودخانه را به جای ]=
آب درون آن» فردا به جای قیامت » دیروز به جای گذشته و ... به كار
می بریم» کل چیزی را به جای جزئی از آن به کار برده ایم.
سپید شد چو درخت شکوفه دار سرم
صفحه 60:
شکل های مجاز ۲
وقتی فصل شکوفه را به جای بهاره :بت را به جای تر»
سره گوش» چشم یا عضوی از بدن را به جای کل وجود»
= برگریزان را به جای باییزه اردیبهشت و دی را به جای
بهار و زمستان » و ... به کار ببریم» جزئی از یک چیز را به جای کل آن به کاربرده =
op!
فصل كل كر اشك كلكونت ز سر خواهد گذشت كل به سر خواهى زدن از كلبن بستان عشق
صفحه 61:
شکل های مجاز۳
وقتی «, و :[, را به جای و خبال» عالم جهان» دنباه دشت»شهر و
... را به جای مردم و افراد آن ؛ جام پیمانه؛ سبوء كوزهء ليوان» بشقاب
و ... را به جای آب و شراب با غذای درون آن ؛ به کار ببریم» ظرف و
محلی را به جای چیزی که درن است به کار برده ايم.
شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق
با همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم
صفحه 62:
شکل های مجاز ۴
وقتی دست و بازو را به جای قدرت » دم و نفس را به جای سخن» سیر به
جای بیزار خط به جاى حكم و فرمان و ... به كار ببريم » علت و معلول را به جای
هم به كار برده ايم.
خسروی کار گدایی کی بود اين به بازوی چو مایی کی بود
چند دام از زهد سازی و دم از طاعت زنی
طبع تو سير آمد از من جاى ديكر دل نهاد
صفحه 63:
صفحه 64:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند
صفحه 65:
به کابردن مشبه به » به جاى مشبه
وقتی گل» colo صنمء بت » آهوء سرو و ... را به جای بار» کاروان سراء بازار»
زندان و ... را به جای دنیاء دانه را به جای خال» آیینه را به جای دل »آتش
به جاى عشقء لعل به جاى لبء سنبل به جای موء نرگس به جای چشم و هر
مشبه بهی را به جای مشبه به کار ببریم» گونه ای از مجاز را به کار برده ایم
که استعاره مصرحه نامیده می شود.
صفحه 66:
نمونه های مجاز
۱- هر کجا رندی است در میخانه ای جرعه ای از جام ما نوشیده اند
۲-ای دمت عیسی دم از دوری مزن من غلام آن که دوراندیش نیست
۳- چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم =a
؟- مده از دست کنون فرصت امکان چو تو را دست آن هست که داد دل احباب دهي
۵- فصل گل گر اشک گلگونتز سر خواهد گذشت كل به سر خواهى زدن از كلبن بستان عشق
صفحه 67:
تمرین مجاز
۶- چشمم آن دم که ز شوق تونهد سربه لحد تا دم Cold ane نگران خواهد بود
۷- در سر من عشق بپیچید سخت ور نه چرا بامزه گفتارمی
۸- آن که مرا آرزوست دیر مپسر شود وین چه مرا در سر است عمر در این سر شود ]=
4- عالمی را دشمنی با من زبهر روی توست لیکن از دشمن نمی ترسم که میلم سوی توست
۰- گفت فردا بشنوی این بانگ را نعره يا حسرتا يا ويلتا
صفحه 68:
تمرين مجاز
۷- جان می ر سد به لب من شیرین کلام را تا حرف تلخى از دهن يار مى كشم
۲- روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست
| ۳- اندر این فصل گل افشان جا به طرف جوی جوی برکش آواز و ببر از بلبل خوش گوی گوی
۴- پروین به کجروان سغن از راستی چه سود کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
= ۵- عابدانی که روی بر خلق اند بشت بر قبله می کنند نماز ==
۶- حرفی ز عشقم آموخت زان آتشی برافروخت کز پای تا سرم سوخت بس شور و فتنه ها کرد
۷- هر چند چو گل گوش فکندیم در اب
باغ حرقی که برد راه به
۸- از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم
- طبع تو سير آمد از من جاى ديكر دل نهاد من كه را جويم كه جون تو طبع هر جاييم نيست
۰- خون دلم از حسرت یک جام به جوش است آبى به سر آتش من زن كه نجوشم
صفحه 69:
تمرین مجاز
۱- الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
۲- شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق
۳- سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است
۳۴- نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس
۵- چند دام از زهد سازی و دم از طاعت زنی
۶- کلک حافظ شکرین میوه نباتی است بچین
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
با همه تيغ بركشم وز تو سير بيفكنم
كه بوى عنبر و كل ره نمى برد به مشام
بسا سرا كه در اين كارخانه سنك و سبوست
ما هم از دام تو دوریم و هم از دم فارغیم
که در اين باغ نبينى ثمرى بهتر از اين
صفحه 70:
تست مجاز ۱
در چند بیت واژهی مشخْص شده «کاربرد مجازی» دارد؟
الف) سپید شد چو درخست شکوفهدار om
ب) دست فلک زکارم وقتسی گسره گشساید
ج) بسرو ای گدای مسسکین در خانهی علسی زن
د) دل عسالمي بسسوزی جو عذار برفروزى
ه) سر آن ندارد امش بكه برآبد آفتسابى
و) بسه يساد روى شسيرين بيسست مىكفت
ز) برآأشفت ايران و برخاست كسرد
ow ۴0
وز ایسن درخت همین میسوهی غسم اسست بسرم
كسز يسسكدكر كشسايى زلف كرهكشارا
كه نكين يادشاهى دهد ازكرم دارا
توازاين جه سود دارى كه نمىكنى مدارا
جه خيالهاكذر كرد وكذر نكرد خوابى
چسو آتسش تیشسه مسیزد. کسوه میسسفت
فمسسى همسر كسسى كرد ساز تيرد
var ry
صفحه 71:
تست مجاز ۲
در همهی گزینهها «مجاز با رابطهی شباهت» به کار رفته است, بدجز ....... .
)١ ماه من از آب چشم و گربهی سوزان بدرس
)برسيندى ربش دردسشذلان
۲) سرود منى؛ جنك وعود ملي
؟) جو شد سسركران از شراب كسران
کسز تنسور پیسرزن سسیلاب طوفسان زاده شد
لت مکی تسام دارد
وجود شنى؛ تاروبودئىي
cS | ee
صفحه 72:
تست محاز ۳
مجاز ذكرشده در مقابل كدام كزين تادرست Nal
23 ذلى عسالمى بسسوزى جسو عسذار برفسرورى اتسوازابن جه سود دارى كه نمسىكنسى مدا (عالم) )١
(Hi) pen را بسه تفسد جسوانى ty pl )موی نید | فاكسم اسان تسسلاد
؟ bob ye ju أشي ب دب ون لق | (خلق)
(yeh game pn aa Ma مسا pe HLS lat
صفحه 73:
تست محاز ۴
کدم Au coat aa
|) سسینه خسواهم شسرحاشسهه از سراق
؟) سبد ئد جو درت شسكرفادار سيم
7 ننساط در دل و مسى در كسف و طسرب در جسان
؟) a تسو سير مسأ بسي SP ep
(Go ol) J i) Goat سرح py Ls
وز بسن درخسث هسین مبوة فسم أسست بسرم (درخث مجازاز موى مسر 5
لسار سسرخوش ومسا بسي خسود ونسديم مخسراب (طرب (Gee Ne
سابعو سرىدر قديت | لسدازيم (سر مجازار قصد)
صفحه 74:
تست محاز ۵
واژ؛ هدست» در همه ابیات زیر بهجز بیت گزینهی ۰.۰ همجاز» است.
۱) افسوس که سرمابه ز کف بیرون شد | وز دست اجل بسی چگرها خون شد =
۲) از نو به که نالم که دگر داور نيست / وز دست تو هيج دست بالائر نيست
؟) نفش مسئورى و مسثى نه به دسث من و توسث| أنجه سلطان ازل 'كفث بكن أن كردم
؟) كر عاشق و ميخواره به دوزخ باشند / فردا بيلى بهشت همجون كف دست
صفحه 75:
۱ تست محاز ۶
در همهی گزینهها بهجز گزینة ... همجاز» بهکار رفته است.
)١ جرا چون لاله خونیندل نباشم / که با ما نرگس او سر كران كرد 23
۲) صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند | عجب گر اتش این زرق در دفتر نمیگیرد
۳ تباید که باشی تو اندر زمین| جز آویختن نیست پاداش این
۴ ز آتش برون آمد آزادمرد | لبان پر ز خنده به رخ همچو ورد
صفحه 76:
۱ تست مجاز ۷
در همذ گزینهها آرایة «مجاز» بهکار رفته است به.
۱ بر سر تربت ما چون گذری همّت خواء | که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
۲ نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جویی | که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
۳ یه خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن | که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت
۴ اگر نزاری و زردی مرا ز عشق رسید | نه عاشق است درخت از چه گشت زرد و نزار
صفحه 77:
5۳5
بیشترین مجاز در کدام بیت؛ پافت میشود؟
ا) هر سروقد که بر مه و خخور حسن میفروشت
تال بل اگتربا منت سری ری ل
؟) یک سر بیکبر در نمرود زار خاک نیست
۴ میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست.
چون تودرامدی پی کاری دقر گرفت ==
کهمادوعاشن زاربم و کار ها زاری ا
کاسة هر کس که میبینم ازین صهبا پر است
أزغيرت صبانفسش ذر دهان كرفت
صفحه 78:
-٩ واه سر در کدام بیت مجاز نیست؟
)١ كار با عشق فتاد ازسرم اى عقل برو جه دهى وسوسه ديدم هنرى ليست تو را
= ؟) عذرى بنه ال کسه تسو درویشسی و اورا در مماكت حسن سر تاجورى بود
مكر كه سر بدهم ور نه من ز سر تتهم اميد وصل در اين ره جو باى بتهادم
© مشك باحلقة مويت سر سهنا ذارد كج خيالى است مگر مشک ختا را سوداست
صفحه 79:
‘Si Ke 3 آرایه های ادبی در کنکور . A
a * که حلل
صفحه 80:
رایه های ادبی در کنکور
صفحه 81:
کنایه هم گونهای از مجاز است که بر بنیاد اصل مجاورت استوار است.
همانطور که استعاره بر بنیاد مشابهت استوار بود. در کنایه هم معنای
قاموسی و واژگانی عبارت (معنای نزدیک) و هم معنای مجازی (معنای دور)
با هم به ذهن خواننده میآیند؛ ما خواست گوینده معنای دور است و آن را
با تامّل در اجزای کلام و بافت سخن میتوان دریافت. به عبارتی در کنایه
معنای نزدیک و دور لازم و ملزوم یکدیگر هستند و با دقت در اجزای کلام»
از معنای نزدیک به معنای دور منتقل می شویم.
كنايه در لغت: يعنى «بوشيده سکن کفی »و در اصطلام:واوه با عبارتی
است که معنای ظاهری و نزدیک آن» مورد نظر گوینده نیست؛ بلکه مفهوم
دور آن مذنظر است؛ مثال:
وقتى مى كوييم « فلانى دست به جيب است» سخنى به كنايه كفته ايم
و منظورمان اين است كه او مرد خيّر و بخشندهاى است و صرفاً هدف مااين
نيست كهارك وريج و دست یه چیپ می برد:
صفحه 82:
همّتمردانه می خواهد گذشتن ازجهان یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
he 2 % 5
«بی رونق کردن»
ه سخن او بر سر زبانها افتاد. «فاش شدن»
ه زاغی از آنجا که فراغی گزید. . رخت خود از باغ به راغی کشید
«كوج كردن» جامی
© اكنون همجنين علمای زمان در علوم موی میشکافند.
فيه مافيه مولوى
Goat ob
صفحه 83:
دامن کشان که میروی امروز برزمین . فردا غبار کالبدت بر هوا رود
«ناز و غرور داشتن» «مردن» سعدى
عاقل جون خلاف اندر ميان أيدء بجهد و جون صلح بيند لنگر بنهد.
گلستان سعدی
ای پای به کل فرو شده, ای خستة تیر له همه ما را خوانيد؛ كرد در ما كرديد.
کشفالاسرار مییدی
ادلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ . آیینه بود میل تماشا شدن نداشت
سلمان هرانن
بگفتا دل ز مهرضشکی NGS بگفت آنگه که بافنم عفته دراک
نظامی
صفحه 84:
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
درهرطرف زخیل حوادث کمین گهیاست
حافظ
به كس مكوى كه يايم بهدسنك عشق برآمد 2 كه عيب كيردو كويد جرابه فرق نبويى
سند
جنين است رسم سراى درشت كهى يشت بر زين» كهى زين به يشت
فردوسی
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو
مولوی
نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا تا کی شود قرین حقیقت. مجاز من
حافظ
صفحه 85:
قمری ريخته بالم به پناه که روم؟ تابه کی سرکشی ای سرو خرامان ازمن؟
کلیم همدانی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر اين ينج روز دریابی
سعدی
بس بكرديد و بگردد روزگار دل به دنيا در نبندد هوشیار
سعدى
از در درآمدی و من از خود به در شدم كويى كزين جهان به جهان دكر شدم
سعدی
الهی پیشانی برخاک نهادن آسان است؛ دل از خاک برداشتن دشوار است.
حسن زاده آملی
ادر سلطان و شه را روزهایبهوده کوییدن» cog pd SD شاه خود کنم خاکی به سرامشب
محوی
صفحه 86:
فرق استعاره و کنایه
معمولا استعاره در «واژه» و کنایه در «ساختار کلام»» روی میدهد؛ مثال:
به خون خود آغشته و رفتهاند چه کلهای رنگین به جوبارها
علامه طباطبایی
صائب
عبارتهای: «دامن چیزی را گرفتن» و «گرد چیزی گردیدن» کنایه هستند و در باقت
کلام و عبارت آمدهاند.
صفحه 87:
فرق كنايه با مجاز
در مجازء فقط يكى از دو معنى؛ قابل دريافت است أن هم معنى غير حقيقى: امّا در كنايه,
هر دومعنی دورو نزدیک دریافت می شود؛ ولی معنی دور اراده شده است. برای مثال وقتى در
بیان خسیس بودن کسی می گوييم:آب از دستش نمی چکد هم معنای نربختن آب از دست
دریافت میشود. هم معنای دوم یعنی خسیس بودن؛ اما معنای دوم مورد نظر شاعر است.
صفحه 88:
چند کنايةٌ دیگر:
دسته گل به آب دادن» کنایه از « اشتباه بزرگ کردن»
دست و پا گم کردن کنایه از «دچار نگرانی شدن» هول شدن»
تنگدست بودن, کنایه از «فقیربودن »>
ثابت قدم بودن. کنایه از «با اراده بودن»
وزن بيت زير را بيابيد:
زنده به بوى توام» بوى ز من وا مكير ١ تشنه روی توام» باز مدار از من آب
عراقى
صفحه 89:
als
دریافت معنی معنی از طریق استدلال
= وقتی عبارت يا ترکیبی را به کار ببریم که یک معنی نزدیک و یک معنی دور دارد و منظور ما معنی دور آن است. =
برو ای گدای مسکین در خانة على زن : در خانة کسی را زدن : کمک خواستن
صفحه 90:
نمونه های کنایه
به هوش باش دلی را به سهسو نخضراشسی به ناخنی که توانی گره کشایی کرد
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
فغان كه ساغر زرين بى نيازى را گرسنه چشمی ما کاسه گدایی کرد zz
ميان بحر غمت هر كه غرقه ديد مرا ز بیم غرق شدن بر کنار می گسرده
ای دمست عیسی دم از دوری مسزن من غلام آن که دوراندبش نیسست
در كوهر جان بنكر اندر صدف اين قن كز دست گران جانی انگشت همی ساید
نبيند روى من زردى به اقبال لب لعلش بميرد بيش من رستم جو او دستان من باشد
صفحه 91:
تست کنایه ۱
+ در کدام گزینه «تشبیه, استعاره و کنایه» وجود دارد؟
)١ مسرا جسودر تسر أن drm Oot fom سوم ز خسرت أن لمسسسل أبدار انگلسست
۲) مس یگستزم در حسبوم وس ز محرومسی دسسث خشسک در بحصر چسو سسرینجا مرجسان ديام 23
pa جسطنكهبهس تج ب شطاق _
؟) لصصبحت همه عسالم جسو بساد در ققسس اسست بسه پیش سردم نسادان چسو آب در فرسال
صفحه 92:
تست کنایه ۲
- در بيث زير جند كنايه به جشم مى خورد؟
نمسم لئسي مسر از بسسسايع ذرأورد
pt بنج )١
۲) سه
و گسسر آیسسرم et da سس يوق
Ppl ceed aly ya jal
۴ چا
صفحه 93:
تست کنابه ۳
بر گدام گزینه «نشییه, استياره و كنايه) وجود دارد؟
/١ برا جود ظر أن ليل بيار بد
mj ete PS lt
a
thet fon lla hawt Cote (F در قفسس أسسيت
il amet! Cp jth اإكشسست
خشسك در بحسر جسو bre مرجسان تسام
وا کی الب اه باق
به بيش سام تايان جو بير لربسال
صفحه 94:
تست کنایه ۴
- در كدأم بيت هر سه آرايهُ «کنایه, استعار؛ُ مصرحه و مجاز» به کار رفته است؟
!)اي مساه مسن جسرا سستم از سسر ترفتسهاى از مسن جسه ديسدداى كسه نظسر بسر كرفتسهاي
۲ بااب رو بساز که جاوبد نده مان د جون خضر هركه كرد قنافت به أب خشك
نركسث در طاق أسرواز جه خفنه بسیخبسر زاسک جای خواب مسنان گوشا معراب نیست
؟) طبع نو سير أمسدار من جاى ديكبر دل نهاد من كه ر| جويم oper OS طبع هرجاييم يست
صفحه 95:
تست کنایه ۵
- در کدام یک از ابیات زیر کنابه وجود ندارد؟
۱) دیشب بسه سیل اشسک ره خسواب مسیزام
۲) پیشسانی عذسو نو را پسرچین لسازد جسرم مسا
۲ پلسسکن دل بسینسوای مسا را ای عشسسق
؟ پیداست از لاب سرشسکم که مسن چو سل
لقشى بهيادخ طتوبر J زدم
AS al بسر هسم خسؤرد از زشستى لمشالها
کساین بساز شکسستهاش خسوشآهنسگنسر اسست
بسک روز خنسده گسسردم و عمسسری گرپسستم
صفحه 96: