پاورپوینت
ادبیات و زبان

پاورپوینت بوستان سعدی حکایت سیه کاری از نردبانی فتاد

توضیحات بوستان سعدی باب پنجم در رضا بخش ۱۵ حکایت سیه کاری از نردبانی فتاد تعداد اسلاید: 20 سیهکاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد پسر چند روزی گرستن گرفت دگر با حریفان نشستن گرفت به خواب اندرش دید و پرسید حال که چون رستی از حشر و نشر و سؤال؟ بگفت ای پسر قصه بر من مخوان به دوزخ در افتادم از نردبان نکو سیرتی بی تکلف برون به از نیکنامی خراب اندرون به نزدیک من شبرو راهزن به از فاسق پارسا پیرهن یکی بر در خلق رنج آزمای چه مزدش دهد در قیامت خدای؟ ز عمرو ای پسر چشم اجرت مدار چو در خانه زید باشی به کار نگویم تواند رسیدن به دوست در این ره جز آن کس که رویش در اوست ره راست رو تا به منزل رسی تو در ره نه‌ای، زین قبل واپسی چو گاوی که عصار چشمش ببست دوان تا به شب، شب همان جا که هست کسی گر بتابد ز محراب روی به کفرش گواهی دهند اهل کوی تو هم پشت بر قبله‌ای در نماز گرت در خدا نیست روی نیاز درختی که بیخش بود برقرار بپرور، که روزی دهد میوه بار گرت بیخ اخلاص در بوم نیست از این بر کسی چون تو محروم نیست هر آن کافکند تخم بر روی سنگ جوی وقت دخلش نیاید به چنگ منه آبروی ریا را محل که این آب در زیر دارد وحل چو در خفیه بد باشم و خاکسار چه سود آب ناموس بر روی کار؟ به روی و ریا خرقه سهل است دوخت گرش با خدا در توانی فروخت چه دانند مردم که در جامه کیست؟ نویسنده داند که در نامه چیست چه وزن آورد جایی انبان باد که میزان عدل است و دیوان داد؟ مرائی که چندین ورع می‌نمود بدیدند و هیچش در انبان نبود کنند ابره پاکیزه‌تر ز آستر که آن در حجاب است و این در نظر بزرگان فراغ از نظر داشتند از آن پرنیان آستر داشتند ور آوازه خواهی در اقلیم فاش برون حله کن گو درون حشو باش به بازی نگفت این سخن بایزید که از منکر ایمن‌ترم کز مرید کسانی که سلطان و شاهنشهند سراسر گدایان این درگهند طمع در گدا، مرد معنی نبست نشاید گرفتن در افتاده دست همان به گر آبستن گوهری که همچون صدف سر به خود در بری چو روی پرستیدنت در خداست اگر جبرئیلت نبیند رواست تو را پند سعدی بس است ای پسر اگر گوش گیری چو پند پدر گر امروز گفتار ما نشنوی مبادا که فردا پشیمان شوی از این به نصیحتگری بایدت ندانم پس از من چه پیش آیدت! با به کارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبانوع فایل PowerPoint pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
باب پنجم در رضا بخش ۱۵ حکایت سيه کاری از نردبانی فتاد تعداد اسلاید: ۲۰

صفحه 2:
استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص به هه زار متر هم كناب قانون ابن سيا در کتاب خاطرا ‎on‏ بجه كه بو 4 کتاب گلستان وبوستان مى خواندم بدرم كفت يسرم: سعدى را در هفت سالكى مى خوانند ودر هفتادسالكى مى فهمند كفتم : بدر اكربه هفتاد سال نرسم جه؟

صفحه 3:
سیهکاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد بسر چند روزی گرستن گرفت دگر با حریفان نشستن گرفت

صفحه 4:
‎yl) /‏ ‎Yi‏ به خواب اندرش دید و پرسید ‎Wh She‏ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‏0 که چون ‎i‏ 1 حشر و دك سؤال؟ 0( ‎sees 0‏ )0 ‎(hi)‏ ‏م ‎ ‎ ‎ ‎۳ oa 0 ‏بگفت ای پسر قصه بر من مخوان‎ ۸ ‏به دوزخ در افنادم از نردبان‎ 0 ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 5:
نکو سیرتی بی تکلف برون به از نیکنامی خراب اندرون به نزدیک من شبرو راهزن به از فاسق پارسا پیرهن

صفحه 6:
یکی بر در خلق رنج آزمای چه مزدش دهد در قيامت خدای؟ ز عمرو ای پسر چشم اجرت مدار چو در خانه زید باشی به کار

صفحه 7:
نگویم تواند رسيدن به دوست دراين ره جز آن كس كه رويش دراوست ره راست رو تا به منزل رسی تو در ره نه‌ای» زین قبل واپسی

صفحه 8:
2 a} ‏و‎ ۱ 33 3 a} ah 11 13 13 43 i +4 5 3 93

صفحه 9:
تو هم پشت بر قبله‌ای در نماز کرت در خدا نیست روی نیاز درختی که بیخش بود برقرار بپرور» که روزی دهد میوه بار

صفحه 10:
كرت بيخ اخلاص در بوم نيست ازاين بر كسى جون قو محروم نيست هر آن کافکند تخم بر روی سنگ جوی وقت دخلش نیاید به چنک

صفحه 11:
منه آبروی ریا را محل که این آب در زیر دارد وحل چو در خفیه بد باشم و خاکسار چه سود آب ناموس بر روی کار؟

صفحه 12:
به روی و ریا خرقه سهل است دوخت كرش با خدا در توانی فروخت = Sew wa چه دانند مردم که در جامه کیست؟ فویسنده داند که در نامه جیست

صفحه 13:
چه وزن آورد جایی انبان باد که میزان عدل است و دیوان داد؟ مرائی که چندین ورع می‌نمود بدیدند و هیچش در انبان نبود

صفحه 14:
کنند ابه پایزه‌ترز آست که آن در حجاب است و اين در نظر

صفحه 15:
ور آوازه خواهی در اقلیم فاش برون حله کن گو درون حشو باش الاي ‎yy‏ به بازى نكفت اين سخن بايزيد كه از منكر ايمنترم كز مريد

صفحه 16:
کسانی که سلطان و شاهنشهند سراسر گدایان این درگهند Raa eae aS ae ‏نشاید گرفتن در افتاده دست‎

صفحه 17:
همان به گر آبستن گوهری که همچون صدف سر به خود در بری چو روی پرستیدنت در خداست اگر جبرئیلت نبیند رواست

صفحه 18:
تو را پند سعدی بس است ای پسر اگر گوش گیری چو پند پدر گر امروز گفتار ما نفنوی مبادا که فردا پشیمان شوی

صفحه 19:
از این به نصیحتگری بایدت فدانم پس از من چه پیش آیدت!

صفحه 20:

بوستان سعدی باب پنجم در رضا بخش ۱۵ حکایت سیه کاری از نردبانی فتاد تعداد اسالید20 : استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص به هه ژار"مترجم کتاب قانون ابن سینا" در کتاب خاطراتش "چیشتی مجیور" می نویسد: بچه که بودم کتاب گلستان وبوستان می خواندم پدرم گفت پسرم: سعدی را در هفت سالگی می خوانند ودر هفتادسالگی می فهمند گفتم :پدر اگربه هفتاد سال نرسم چه؟ سیهکاری از نردبانی فتاد شنیدم که هم در نفس جان بداد پسر چند روزی گرستن گرفت دگر با حریفان نشستن گرفت 1 به خواب اندرش دید و پرسید حال که چون رستی از حشر و نشر و سؤال؟ بگفت ای پسر قصه بر من مخوان به دوزخ در افتادم از نردبان 2 نکو سیرتی بی تکلف برون به از نیکنامی خراب اندرون به نزدیک من شبرو راهزن به از فاسق پارسا پیرهن 3 یکی بر در خلق رنج آزمای چه مزدش دهد در قیامت خدای؟ ز عمرو ای پسر چشم اجرت مدار چو در خانه زید باشی به کار 4 نگویم تواند رسیدن به دوست در این ره جز آن کس که رویش در اوست ره راست رو تا به منزل رسی تو در ره نه‌ای ،زین قبل واپسی 5 چو گاوی که عصار چشمش ببست دوان تا به شب ،شب همان جا که هست کسی گر بتابد ز محراب روی به کفرش گواهی دهند اهل کوی 6 تو هم پشت بر قبله‌ای در نماز گرت در خدا نیست روی نیاز درختی که بیخش بود برقرار بپرور ،که روزی دهد میوه بار 7 گرت بیخ اخالص در بوم نیست از این بر کسی چون تو محروم نیست هر آن کافکند تخم بر روی سنگ جوی وقت دخلش نیاید به چنگ 8 منه آبروی ریا را محل که این آب در زیر دارد وحل چو در خفیه بد باشم و خاکسار چه سود آب ناموس بر روی کار؟ 9 به روی و ریا خرقه سهل است دوخت گرش با خدا در توانی فروخت چه دانند مردم که در جامه کیست؟ نویسنده داند که در نامه چیست 10 چه وزن آورد جایی انبان باد که میزان عدل است و دیوان داد؟ مرائی که چندین ورع می‌نمود بدیدند و هیچش در انبان نبود 11 کنند ابره پاکیزه‌تر ز آستر که آن در حجاب است و این در نظر بزرگان فراغ از نظر داشتند از آن پرنیان آستر داشتند 12 ور آوازه خواهی در اقلیم فاش برون حله کن گو درون حشو باش به بازی نگفت این سخن بایزید که از منکر ایمن‌ترم کز مرید 13 کسانی که سلطان و شاهنشهند سراسر گدایان این درگهند طمع در گدا ،مرد معنی نبست نشاید گرفتن در افتاده دست 14 همان به گر آبستن گوهری که همچون صدف سر به خود در بری چو روی پرستیدنت در خداست اگر جبرئیلت نبیند رواست 15 تو را پند سعدی بس است ای پسر اگر گوش گیری چو پند پدر گر امروز گفتار ما نشنوی مبادا که فردا پشیمان شوی 16 از این به نصیحتگری بایدت ندانم پس از من چه پیش آیدت! 17 پایان 6

21,000 تومان