صفحه 1:
نظریههای مطرحه ربا و بهره»
نقد و بررسی دیدهگاهای پیرامون آنها
استاد: آقای دکتر حنیفی
گرد آورنده: محمد جواد پوراسدی
آبان ماه۱۴۰۲
صفحه 2:
صفحه 3:
اس ديذكامهلى معاصر دربار ماهيت ريا
اعدو . اخخصاض رب + زاده برا تعديد مدات بذعي
غود تقد ابن ديدكاء
۳۳۶-۱ اخعصاص رب به زياد د رفوضرهاى مصرفى .
PN توت ماهوی را هر
PP و درد بت از یش تعيين شده! بهره درآعد منغير غير
.رب le ape le ee bie dey pe ly
سید رو گرد -
ره کدهای خصوصی.
امع ضروريت اتصادى را پر کی
in gil ley jhe oss OPA
صفحه 4:
بغش دوم: ققد و بررسى ديدكادهاى جديد برامون ما و يمره کی
on Stee a Si aia BF
رارددی و مشروعيت بهره طليعى .
در سیاستگذاری بولی
7-7 نقد دي ذكادهاى توسعه دهنده اصل حرمت ريا...
Hh dle seals cap ۱-۲-7 پل س..
صفحه 5:
چکیده
تاصد سال بيش اختلاف نظر جندانى بين فقيهان: مفسران و ديكر انديشهوران اسلامى درباره ماهيت و قلمرو ريا تبوده يا
كلسترش نظام سرمايهدارى و ورود بانكدارى به جامعههاى اسلامى: اتديشهوران مسلمان از يكدسو به فكر استفاده از
باذك افادند از سویی دیگره فلیتهای پانکک را ميته با فرض با بهره مىديدئد كه از ديدكاء اسلام ربا و ممنوع.
استه يرلى حل مشكل: گروهی از عالمان به فكر طراحى الكوى جديدى از بنكك اقادند و كروهى ديكر با ارائه تفسيرهاى
اجديد رباء درصدد تجويز باتكدارى متعارف يرآمدئة.
از ميان ابن تفسيرهاء جند تفسير به جهت استناد به آيدهاى قرآن: رواي تهنا و متنهاى تاريخ توانست جايكاهى در ميان
انديشدوزان بيدا كند يدطورى كه كتابها و مقالدهاى فراوانى در نقض و ابرام آنها تكارش شده است. نظریه اختصاص
رياى محرّم به زياده براى تمديد مدت قرارداد و حليت بهرة قرض: نظرية اختصاص ربا به بهرة فاحش و حليت بهرة.
عادلانه نظريه اخخصاص ريا به بهرة قرضهاى مصرفى و حليت بهرة قرضهاى توليدى و تجارى» نظریه فاوت ماهوی
ربا و بهرمء نظريه اختصاص ربا به بهره بانكدهاى خصوصى و نظريه ضرورت اجتماعى و اقتصادى رباء نظريدهايى
اهستد كه در قسمت ابتدانى مقالة از جهت بيشينه تاريضى و ادكه مورة بحث و بررسى قرا ككرفة لقف
همجنين از زمان ورود دانشنوين بانكدارى دركشورهاى اسلامى؛ برخىازمحفقين تلاش نمودهند تا با ارائه برخى از
يرداشتهاى خاص ازمقهوم زياد يدنحوى نشان دهتدكه زيا دراسلام شامل بهرهباتكى نمى كرد والذا مىتوان به طو ركامل
از بنکداری معارف در کشورهای اسلامی استفدهکرد. درمقیل گروهیدیگر با رنه رداشت های گستردهازفهوم ری
کل بانکدری معارف را مورد ند قراردده و امکاناتفاده از ان دانش در چارچوب اسلامی را سیر کم میکند.
آذا در یخش اول این مقالهنشن میدهد اگرچهبرخی از اين نظریهازمنی خوش درخشیدهند و برخی از آنها هنوژ هم
طرفداران جدى در مان عالان دینی. حقوقانان و اقتصادداتان دارند اما در مقام تقد پایهای ستحکم نداشته و
انمىتوانند مبناى فتوا و عمل قرار كيرئد. بنابراين معاملدهاى بانكى در كشورهاى اسلامى نه براساس تفسیرهای جدید
رياء بلكه بايد براساس معاملههاى متجاز شرعى سامان فاده شود.
ادر ادامه در بخش دوم مقاله تلاش مىشود تا برخى از مهمترين ديدكاءهاى مطرح شده در هر دو طيف» مورد ارزبابى و
نقد واقع شود. يافتعهاى اين تحفيق كه به روش تحلیلی- توصیفی به دست آمدانده نش میدهد که اولاء دید گههای
مذکور قال ند بوده و بر اساس فقه اسلامی قابل پذیرش نمیبشد. ابا توجهبهانکه در شریعت اسلام» در کنار
تحريم ربا انواع معاملات مورد نياز اقتصادى با اهداف و انكيزدهاى متقاوت ممجاز شمرده شده و علاوه بر اين؛ به دليل
پذیرش اصل صحت: زمنه را برای نو آوری در عرصه قراردادها باز كذاشته أست, اساسا نبازى به توجيه ربا جهت هموار
IEA goo استفاده از بانكدارى ويا توسعه بيش از اندازه حوزه حرمت ريا وجود نداد
وازكان كليدى: رباء بهره بهره طبيعى؛ بهره قراردادى: بهره عادلاته: بهرة فاحش: قنرض مصرفى: قرض توليدى و
Sth opens بانكدارى متعارف باتكدارى اسلامى: فق اسلامى: بهره بانكشهاى دولنى» ضرورت اقتصادى.
صفحه 6:
از حدود صد سال پیش با ورود صنمت باتكدارى به كشورهاى اسلامى و استقيال دؤلتمردان: صنع ت كرا و بيشفوران
از آنه بحثهای فراوئی درباره حقبقت ربا و فلسفه تحريم آن مطرح شد. الديشموران مسلمان از يكك طرف
مىديدند بنك با تجهيز بساندازهاى ريز و درشت و تبديل آنها يه سرمايدهاى مولد باعث رشد و شكوفابى shal
اشده و أشتغال و درآمد براي مردم به ارمفان م آورد واز طرف ديكر مىديداند كه اغلب معاملههاى بانكشها ير قرض با
بهره ميثى است كه از ديدكاء فقه اسلامى ربا است. براى حل مشكل» كوششهاى فراوائى صورت كرفت و بيش از
صدها کتاب و مقالة علمى از ناحيه انديشهوران مسلمان ارائه شد. در تقسيمبندى كلى؛ كوششهاى غلمى صدساله
اخير را در دو كروه مىتوان ay SaaS stretch نخست» يا تأمل بر آيمهاى قرآن: روايتها وبا ارائه نظر يدها علمى
در صدد توجهبهرذانگی برآمدند و به این نتیجه رسیدند که بهرذ باتكئ با رياى محرّم تفازت دارهه گروه دوم با ربوی
دانستن معاملههای بانکهای متعارف درصدد طراحی الگوی دیگری بهعنوانبانکدری بدون یب آمدند.
بخش ابدییمقاله درصدد است با بهرهگیری از آیه:روایتها و تاريخ صدر اسلام به نقد و بررسى تفسيرهاى جديد ريا
يرداخته و ديدكاء اسلام را درباره بهره و بهره بانكى تين كند.
در بخش دوم مقا برذلكتهاى مخطفى ذرزمينه زابطه ربا و بهرء بانكى توسط اتديشمندان باتكدارى و باتكنارى اسلامى
مطرح شود در اين بين مىتوان كليه ديدكادها را به سدكروه تقسيم نمود. كرو اول ديدكادهايى مىباشند که تلاش
تمودمائد ما به نحوى بهرهبانكى را توبجيه نموده و نشان دهتد حرمت ريا ارتباطى با بهرهباتكى ندارد و يا إينكه به دلايلى
اشامل بهرهبانكى نمىشود. لذا مىتوان از نظام بانكى متعارف به صورت كامل و بدون هیچ گونه تفییری در کشورهای
اسلامى استفاده نمود كروه دوم در سر ديكر طيف قرار دارند. در دید گاه این دسته از leat حوزهشمول حرمت ربا
بسيار ككسترده بوده و شامل بسيارى از فعاليتها و روابط مالى و بولى در بانكدارى متعارف مىكردد. لذا بخش عمدداى از
بانكدارى متعارف ذر جاررجوب اسلامى قابليت استفاده ندارد. در اين بين كزوه سومى از محقفان نيز تلاش نمودند تا با
شناخت صحیح ربا و بهرمبانكى: نظام بانكى متعارف را ه نحری اصلاح و باز طراحى نمايند كه همان كاركردفاى
اقتصادى خود را در قالبى اسلامى و متطيق با شريعت يعاتجام رسائد.
صفحه 7:
بخش اول: نظریه های معاصر رب و بهره
۰۱-۱ تعریف ربا وبهره
وازه ريايا اسم مصدز بهمعنایزیادی پا مصدر به معنای زیادشدن است و ریشه اصلی آن «بهاست.
در زبان عرب گفته مشود
هربا الشى يربوا وبواً: زاد و نما
«يعنى آن شىء أزياد شد و رشد كرد
در قرآن كلمه ربا و مشتقات آن كاهى به معنلى مطلق رشد و زيادشدن و ككاهى به معنا معامله خاص يا زياده در
معاملة خاص به ار میرود: اند
تزا له هرت وربت: (حج (4۱۷ ۵).
و جون آب را فرو فرستاديم زمین جنید و لا آمد:
يمسق الله لا وى الصدقات؛ (همان: *50].
خداوند ربا این میبرد و صدقات را یازا
Bh ST ahd امورو ما بقى من الا إن كثُم مؤمنين له (همان: 608).
ای کسانی که يمان آوردهاید از دا رید و ار امن داد هر چا وا ند رها نید
در روليتها نيز ربا و مشتقات آن كاهى به معناى لفوى مطلق رشد و زيادى بدكار مورود. ماد حديث معروف
امبر اكرم( ص أكه مى فرمايد:
«هركس به اندازه نصن خرما آز كسب حلال صدقه دهف خداوند آن را ه دست شود تمول AS gp سپس برای
صاحيش رشد مىدهد بريها همانكونه كه يكى از شما lame Ore را پرورش میدهد اک به اندازه كوه
رشد كنده
فز اكثر زوايتغاية oth aie زيادة دز ale خاضن استعمال م age
اشر المكاسب كسب الرباد
بدترین شلهله كسب وی است»
اياتى على الناس زمان يستحل فيه اليا ب
'«روزكارى بر اين مردم مى رسد كه ريا را به اسم بيع حلال بشمرئد».
«من اكل اليا مالف بطنه من ثار جهشم بقدز ما اكل»
عضر yd ly GS خدوند شکمش راب ادازهای که ربا خورده است از آنش جهنم پر ند
صفحه 8:
در اصطلاح فقه یز گاهی به معناى «زيادى خاص» و كاهى به معناى «معامله خاص» بدكار مى رود ققيهان شيعه ربا را
به فو نوع تقبيم مىكنفد:
> ربساى قوضسي؛ كه عبارت است از: اشتراط هبر نوع زياده در قرارداد قرض»
رباى معاطلى؛ كه عبارت است از معامله دو شى همجنس إز ایای مکیل یا صوزون همرا با زاده
فقيهان اهل سنت در تقسيم ربا به دو ككونه عمل مى كتند؛ برخى ريا رأ به ربا القروض و ربا اييوع تقسيم كرده سيبس
رب ابيوع را به دو قسم رباى نسيه و رباى فضل تقسيم مى كتند. برخى ديكر ريارا به دو قسم رباى نسيه و فضل
تفسيم مى كتند و رباى قرضى را از مصداقهاى رباى نسيه مىدائند. به هر صورت مقصود فقيهان اهل سنت از ربا
الشروض همان ریای قرضی است و مقصود از رای نسیه خریدوفروش اجناس ربوی همراه با زیادههصورت نسیه
است و مقصود از بای فضل خرید و فروش آنها معره با یادی بصورت نقد است.
در امطلاح اتصاددنان.وژه را [15]) خیلی کم بهکار میرود تزديكترين وازه مورة استعمال در اقتصاد
کلمه (Interest) og رابطاش با ربای قرضی عام و خاص من وجه است اقتصاددانان بهره را به دو
معای بهره طیعی و بهره قرردادی با حقوقیبه کار یبرد
<ا بهره طبيفي! بازدهى سرمايه در فعاليت اقتصادى را مىكويند كه از آن بوصورت سود نيز تعير مىشوهد يه
مبارت دیگرهبهره طیمی درآمدی است که بازر برای مالک سرمیه ماامی که سومایه در دست خود اوست.
اتعيين مى كند
<ا بهره قوارفاهى؟ در آمدى است كه صاحب سرمايه در قراردادهاى رسمى ماد وم در برار واگذاری سرمیه
خودبه غير: مطالبه م ىكناد.
بنابراين نقطه اشتراكك ريا با بهره در حوزه بهره قراردادى آن هم زماتى كه قرارداد از نوع فرض يا بيع كالاهلى
همچنس باشد تحت
همجنس: اجاره مشاريه و شركت باشده ريا نخواهد بود چناکه بهره طیعی تا زمانی که به شکل قراداد
درنيامده است ربا نخواهد يود جون همانطور كه گذشت ربا در اصطلاح قرآن» سنت و فقهء يا قرارداد خاص بي
بيدا مىكند. اما كر بهره قرازدادى در قالب ديكر قراردادها جون بيع نسيه: سلف و بيع دين غير
زیده در قرارداد خاص أست و در بهره طبيعى اصلاً قراردادى وجود تدارد.
1-1. وضعيت اقتصادى جزيرةالعرب در عصر نزول قرآن
ete جنگهایی که ین ایا و روم رخ داده رای تجاری اندو کشور که بهطور همده از ره
پیش از اسلا
درا ود کاستی گرفت و این امر زمينه مناسيئ را بديد آورد نا مردم جزيرةالعرب بمويؤه مكف نقش ولسطله تجارى
بين دو منطقه مهم اقنصادى را عهدمدار شوند تاجران عرب كالاهاى ايرائى را از بندرهاى يمن مىخريدند وهر
شام مىفروخشد و كالاهاى رومى را از شام میخریدند و در یمن مى-
فروختتد: آنان هر سال دوسفر تجاری مهم داشتند: سفر زمستائى بدسوى يمن و سفر تابستائى بدسوى شاب در
رن گرم هب ان جو شاه که آت:
صفحه 9:
لالات ریش هم رحل لاه واصیف(قریش(۱40۰۶ و0
+عاملهایی مانند تقدس شهر مکه. پیمنهای تجاری با رگانان قریش با سران کشورهای ابرانه رومه یمن حبشه و
قبيلدهاى سر راهکاروان و وجودبازارهای موسمی یام حج در مکه باعث رونق تجارت اغراب بهویژهبزرگانن مک
عردم مكه به صورت كارواتى تجارت مىكردند: و يبشتر مردم هرجشد با گرتن قرض سرمايعاى نهه کرده
در كاروان سهيم مىخدئد برلى مشالء در ككارواتى ككه به سربرستى لبوسفيان به شام ره و در جنك بدر تزديكك بود
مورد حمله مسلمانان واقع شود. هر يكك از زئان و مردان قريش؛ دستكم با يكك مثقال طلا در مالالتجاره DYE
شريكك شده بودند و سرمايه كاروان به بنجاه هزار دينار مى رسيد.
ثروتمندان مكه ككذشته از بازرگانیبهصورت مستقیم؛ از رادهاى ذيكرى جون مضارية: معاملدهاى نسيهه سلف وزيا
زره تعسو و راخ ار دی میا اع بوده ثروتمندان عرب افزون بر نيازمندان كه جهت تتأمين مايحتاج.
زندگیواممی گرفد به نی هم که سرمایه کافی در ات نداشتند قرض با هه میددند.
کسپ درآمد از ره ربا چننبین اعراب رواج يافته يود كه وف اسلام ربا را تحریم کرد آنان شگفتزده میگفتد:
(rv dy) 22) 5
اخريدوفروش و ريا ماتتد هم هستند»!
آنان بر اين بلور بودند كه نم توان ريا را از ايره قعاليتهاى اقنصادئ كنار ككذاشت يعون ربا اجرت سرمايعاى انث
که در اختيار تاجر كناشته مى شود و اد یه صاحب ماه رداخت شود
1-1 رباى رايع ميان اعراب در عصر نزول قرآن
بحث و تحقيق از ماعيث رباى جلهلى (رياى رايج ميان اعراب در عنصر تشريع) از آن جهت اهميت دارد كك برخى از
أويستدكان معاضر ادها م ىكتتذة انلام و قرآن نقط ربای جاهلی که شکل خاصی از وا استه را تحریم کرده در
تیجه خیلی از معملههایی که ققیهان حکم به ربویبودن آنها داداند را مشمول ربا نمیدنند. بروسی منهای
اردع حدیین و تقبیری بدا میدهد هی مریم دز فرب نی زا رایع سيق كر
نداشت وبهطور کلی در دو مورد مطرح بود:
< ری بای قرض
مالی را تا مدت معینی قرض میدادند و در برابر شرط میکردند که بدهکار مقداری زیادتر پردازد و زیادی طبق
يضق رين هصورت ماهان با سالانهپداعت میشد.
وبا برا تمديد مدت دين
وى بدهكار در سروسيد قدرت برفاغت يانغى خوة را ندافته to Set lg يدغى افزوفه مشا
براى اثبات مطالب بيش كفته به آوردن جند سند بسنده می- كنيمه با اين توضيح كه برتحى از اين اسناد ناظر به را در
قرض و برخی ناظر ب وبا برا تعديد مدت و برخخى ناظر به هر دو نوع وب است.
9
صفحه 10:
اوبكر جصاص (متوفاى +0 ) دد تيين رباى جاهلى مى كويد
Mir jogs MIS EL spa فاه ATOM OS pee GAS ue
soy Baa IT oo, Jao eat gly oT pS كه دو phe ile
کیأهراسی (متوقای ۵۰۴ق) می گوید:
«خداوند متعال ربا را حرام کرد و یکی از انواع ریا آن است که در جاهلیت مرسوم ود بدینگونه که درهم و دینار
را در مقابل مبلفى زيادتر قرض میدادند:
فخر رازى (متوفاى 8ق ) مى كويدة
را که در جاهلیت معروف بود ریای نسیه برد به این صورت که مالی را یه دیگری قرض میدادند وبا میگذاشتد
که سر هر مه مقدارمعتی را دریافت کنند و ال مال تا مدت مشخصی تزد بدهكار باقى بمائد. وقتى مهلت فرا
میرسید:طلبکار اصل مال را میلید و ار بدهکارتمیتواشست آن را پردازده بر اصل قرض میافزود و در مقابل
ابه وی مهلت پیشتری میداد
این حجر هیشمی (متوفای ۹۷۴ فی) می گوید:
«رباى نسيه؛ رباى مشهور در ايام جاهليت بود؛بدین صورت که یکی مالش را رای مدتی به دیگری میداد و با وی
شرط می کرد که سر هر ماه مقدارمعینی پپردازد و اصسل بدهی به ال ود باقی اند وقتی مدت پاین مییافت؛
اصل مال را طلب می کرد و ار بدهکارتوانیی پرداخت نداشت: مهلت بیشتری مدد و اصل ترض را اضاقه
می کر
شاد مى ككويدة
'رباى جاهلى به ابن صورت بود كه فردى جنسى را بدصورت نسيه به ديكرى مى فروخت و وقنى مهلت فرا مى رسيد و
مشترى قادر به برداخت نبود بر مبلغ آن مىافزود و فروشنده نيز به وی فرصت میداد
بنجرير طبرى (إمتوفاى ٠١ ق) به نقل از زيد بن اسلم مى كويد
«وقتى كسى طلب داشت و موعد آن فرا مىرسيد؛ بيش بدهكار مىرفت و اككر وى توانايى برداخت نداشت با توافق
يكديكر مبلغ قرض را دو برابر مىكردند و مهلت تا سال ديكدر تمديد مىشد و سال بعد همينطور عمل مىشده.
صفحه 11:
۴-. کفیتتحریم ربا در قرآن
كروهى از مفسران: تحريم ربا را هماتند تحريم شرابخوارى به صورت تدريجى مىدائند. ابن افراد بر اين باورئد كه در
عصر ظهور اسلام رباخواری در جزیرةالعرب چنان گسترده بود كه امكان تحريم دفعى آن وجود نداشت» بتابراين
خداوند متعال با فرستادن آيههاى گوناگونه ريا را مورد نكوهش قرار دادو به تدريج زميته تحريم قاطع و فراگیر
را فراهم كرد. اين نظريه را نخست اسماعيل خليل: ضمن سلسله درس هابى كه در قاهره داشته يبان كرد.
سبس محمد عبد الله دراز آذ را در كتاب الري فى نظ القانون الاسلامى منشر کرد و بعد از وى انذيشهوران فراواتى به
بت از وی با با تحقق مسقل, این نظر را مطرح کردن.به تقد ان محققن راد چهار اپ مزع به شرح فیل
تحریم شد.
1-7-1 مرحله نخست: تحريم ربا براى ببامبر(ص).
عين آيداى كه درياره ريا نال شد آي ششم سوره مدثز أت که خطاب به SLE My ae gg gag
او مالی را میخش که یخواهی عوض بيشترى دريابى».
علبرسى از بى مسلم تقل مى كند که ان آه رهی از یلا دار وب Sep
چیزی را عطانکن در حالی که بیش از نهک دادهایمطایه کنی
از نویسند گان متأخر نیز دکتر مشهور گفته است:
این آه تختین ار از طرف داد تال دراه تحرم ریاس
IFT مرحله دوم تسد شمردن رباخواری
خداوند با فرستادت آیه ۳۹ سوره روم اعلام کرد که ریاخواری از دید گاه خداوند عملیتپسند ونامطلوب است:اوما
تشم من gl lal اس فلا ربوا عندالله وما يدون وجهلله فوشك هم المفنعلافو»
نجه بدعنوان ربا م بردازيد تا در اموال مردم فزونى يابده نزد خدا فرونی نخواهد یافت و آنچه را هنوان کات
مىبردازيد و فقط رضاى خدا را میطلید. (مایه بر کت است: وکسانی که چنین میکندپاداش مضماعف دارند.
در این یه خداوند متعال متعرض حكم تحريم ريا نشده؛ فقط مى فرمايد كه ربا مورد يسند خددا يست و به OT باداش
نمیدهد یه خلاف انوالی که دز راه وی بضورت ضدقه دده" میشود: که آنها را برکت" میدهد.
صفحه 12:
۱-۴-۳ مرحله سوم: تقل حكايت عبرت آموز رباخوارى بهود
خداوند تما els JEG وياخوارى يهود و اينكه آثان هت این عمل ناپسند هم در دنا جرینهشدند و هم در
آخرت عذابیدردناک در اتظارشان هست: به مسلمانان هشدار داد كه منتظر تشريع جنين حكمى با نی پیمدهایی
پاش
یلم من این ادا را هم لیات أحلت لهم و بصدهم عن سیل له کرو طذهلم ابا ود ها له وآگهم
1 ین همق nats fp) ta) a
پس به سزای ستمی که از هودیان سر زد و به سیب آنكه (مردم را) بسيار از راه خدا بازداشتنده چیزهای پاکیزهای
را که پر آنان حلال شده ود حرام گردنيدیم: و (به سیب)رباگرفتشان با آنكه از آن نهى شده بودند و به نازوا مال
مردم خوردنشان. وما براى كافران آثان عذابى دردتاك آماده elas
1-18-8. موحله جهارم: تحويم رباى فاحش
خداوند عال در ان مرحله رای فاشی را بای مسلعانن تحریم کرد و فرمد:
igh» الذي شا توا اضف ماما ثرا اه ام تشون او ار نی آمدت کین(
۱۳۱۱۳۰ one
ای کسانی که ایمان آوردهایده ریا را چندینبرابر تخورید و از خدا پروا کنیده باشد كه رستكار شويد؛ و از آنشی
که براى كافران آماده شده استیترسی..
1-8-3 مرحله بنجم: تحريم قاطع و كلى ربا
در اين مرحله خداوند يدصورت قاطع: هر نوع رباخوارى را مشوع كرد و آن راز مصداقهاى بيكاريا دا و رسول
عدا قلمداة كرة
eth EEF OL ee Bb NLT Sligo UM pase oly oo نان تافو
بحرب من الله ورسوله وإن تم فلکم رژوس آموالکم لا تلسون ولا AWA YV9 AY) oi) Ha gall
+ و ST Sle خدا دادوستد را جلال و ربارا حرام كرداتيده است... لى كسانى كه ايسان آوردهايد از خدا بروا كنيد.
و اكر مؤمنيد ST جه از وباباقى مانده لست والكذاريد و اككراجنين) تكرديد» بدائيد يه جنك با خندا و فرستاده وه
برخاست يد و اككر توبه كنس سرمايعاى شما از ST خودتان ست نه ستم م ى كيد و نه ستم مىبينيد.
مطابق نظربه تدريج؛ خداوند در سالرهاى آخر عمر شريف بيامبر نغ با فرستادن pe SORT و فطع سوه ره
رباخوارى را از جامعه اسلامى ريشهكن كرد بهطورى كه تا صد سال اخير و رواج بانکداری ربوی در کشورهای
اسلامى؛ ربا و رباخوارى از معاصىيز رك شمرده مى شد و كمتر كسى نزديكك آنن مىشد.
صفحه 13:
۵( قد و بررسی نظریةتحریم تدریجی ربا
بررسی آیههای رب و شأن تزول آنها نشان مىدهد كه هيج قرينه و شاهدى بسر تيد نظريه تحريم تديجى ربا داریم
بلكه تاريخ نزول و محتواى أكثر آيمها با آن نظريه منافات دار الته مى توان با توجه به دو ذكته» نظريه تدریجیبودن
اجرای حکم تحریم. وبا را به بات رسانده نضت اينکهپدیده رباخواری در جزیثلمرب غیلی گنترده بود او
ريشدكن كردن آن ناه مبارژه مطقی و مداوم داشت و دوم یه تعیرهای به کر رفه در آیههامفاوت است
بانظر مىرسد خداوند متعال by بهصورت دفعی و با فرستادن آه ۳٩ سوره روم تحریم کرد سپس طی آههای
یگر آن را یت کرد و ply pt bh با دفرستادن يدهلى سوفففيقره با توبخ مسلمانهایی که هنوز از
رباخواری دست پرنداشته Slang یکسربهتشریح عواقب دنری و اغروی رباخواری پرداخت از سوق دیگر با
ابطال توجيه رباخواران: رامهاى تويه و از گشت را بان کرد
نک مهم در بحت دلمی با تدریجیبودن تحریم وبا مبوط بهثمذ ین بحث استه گر مق هندریجیبودن
يع حرمت ريا باشيم براى عصر ما فايدهاى ندارد چون ما در عصری زندكى م ىكنيم كه سرانجام همه آیههای ربا
نازل شده وحكم تهابى آن ابلاغ بشده است اما اكز بر اين بلور باشيم كه اصل تحريم دفمى بود و كيفيت اجراى
آن متاسب با فراهمشدن وضعیت اقصادی و oli شدید موشد در غتطر حاضر غنم مىتوائيم
كنيم و اجراى حكم ربا را نتاسب با وضعيت اقنصادى و اجتماعى جوامع تدريجى يدائيم.
2-|. ديد كادهاى معاصر درباره ماهيت ربا
چانکه گذشت از حدود صد سال پیش با كاسترش صنعت بانکداری به کشورهای اسلامی برخی از اندیشهوران
مسلمان و عالساندینی بای توجیه معاملههایبانکیدیدگاهای عاصی دراه ماهیت ربا اه کردند که برشی از
آنها نوز هم طرقدازائى دارة در إين قسمت از al le Ali ند و بررسی ان دید گاهها میپردازيم.
PY اختصاص ربا به زیادهبرایتمدید مدت بدهی
شروع این دیدگاه از رشیدرضا است» وی نظريه ود را دا به صورت مقاهای در مجله تاره سپس در تسیر
المار و سرانجام در کناب ارب والمعاملات ف الاسلام آورده
است. وی در ذیل آبههياأيها ألذين Rieke SST UI BEY LET میگوید:
«اين آیهتخستین آیهای است که درباره حرمت say slg TA Wis سوره قره یمد از این آیه ال شده است.
مراد از را در این آیه ربای جاهلی است ربیی که طبرى درباره آن مىكويد: رياخوارى مردم در زمان جاهليت به اين
صورت بود كه وقتى كسى طلبى داشت و موعد آن مىرسيد؛ بدهكار مىكفت: طلب را به تأخير انداز تا آنا را
اضافه کنم بس جنين مىكردند و اين همان رياى «أضعافا مضاعفة؛ بود كه خداوند در اسلام نهى كرد. مجاهد نيز از
ابوزيد نقل م ىكند: رباى جاهلى با دوبرابر كردن مقدار طلب و افزودن در سن شتر بود. بس رباى جاهلى مربوط به
ككرفتن زيادى براى تمديد مهلت بدهى است,. بتابراين كر در ابتداى عقد قرض: دوطرف بر مبلغى توافق كنند: مثل
صفحه 14:
ایکه ۱۰ دنر دهد و بگوید: ۱۱۰ دیر ی یشتر یا کمترب من ده! هیچ اما ین نله شامل آن نمیشوده و
رباى محرم قرآثى نخواهد بوده.
رشیدرضا دباره هی رب در سوره قه تزع ىكويدة
يزياى جاهلى مزيزط به تنديد مهلت امنت و شنامل بجایی که کسی مالی وا در اعتار دی قرز مدا با آن
کار کند و سودی؛ کم یا ژد به صاحب مال يوهازهه تمن فؤهه زير اين قرارداد سودمتدى است كه Bf Spb pe
مود میبنده در حالی که رای جاهلی یه ین بدهگار بد! کسی که هیچ گذاهی جز تاونی از پرداخت بدهی
وی در کاب ار و المعاملات ف الاسلام که در پایان عمرش نوشته استه همین استدلال را با تفطيل یشتری یا
میکند و تیجه aS
«قرض با بهرهای که دن أن مقدار سود در ول قراداد شرط میشود: اشکالینارد؛ زرا درا جاهلی جرد سود
sgh Jolla dope saa Ay
بعد از رشيدرضاء ابن نظريه مورد بذيرش محققانى مانند شيخ عبدالوهاب فرار گرفت. آنان تأثير از نظريه وشيد رضاء.
Se كردظ كه رض با بهره رييست
1-۶-۱-1 تقد اين ديد كاه
هر جند آنجه در بحث حقيقت ربای جاملی گذشت. يرلى ابطال نظريه رشیدرضا کافیاست. اما طرح تكتدهاى
سستی آدعای وی را آشکارترمیکند
> رشیدرضا در مقام نين ميت ربای جاملی.فقط به یک دسته از نقلها تمسکک میکند و موضوع زیای
جاهلی را درباره «تمدید مهلت» مین در حالی که اون بر این نقلهایفراونی از جصاص کیأهراسی: رازی
و ابنحجر هيثمى كذشت كه رباى جاهلى شامل زيادى در عقد قرض نز میشد
> به تقد مورخانه عامل رواج رباخوارى در جزيرةالغرب: يهوديان و سیحيان بودند و بای رایج در مان آنان
كه دن تورات و انجيل تيز آمده كرفتن زيادى در عقد قرض بود
> رياى قرضى از سادهترين انواع ربا شمرده مىشود بدطورى كه در تمام جوامع بشری مرسوم بود. جای
شكفتى است كه بككوييم اعراب جاهلى و ثروتمندان قريش يا وجود روابط بازركانى و اقتصادى يا اقوام و
ملتهای gol OSES ريا اطلامى نداشتند یا بهعلت رحمت و شققت اصل قرض را بدصورت قرض الحسته
میدادند و فقط براى تمديد مهلت ريام ىكرفخدة
0 روايتهاى صريح و روشن از شيعه و اهل سنت وجود دارد كه اشتراط هر نوع زياده در قرارداد قرض ربا
استه براى نمونه به نقل دو مورد يسنده مى كنيع.
فقيهان و محدثان فراوانى از اهل سنت روايتى را از يسامبر الكرمن نقل كردءاند كه فرمود:
14
صفحه 15:
shy bee BASS
باشد ی است» a aan al Sob J at
در شیعه نز همين روایت و روایتهای دیگری به همین مضمون تقل شده است؛ فص بن غیاث از امام صادق :لذ
روايتى تقل كه در ضمن آن امام فرمد
؛- و اما الباالحرام فهو الرجل يقرض قرضاً و يشترط ان يرداكثر مما اخذه فهبذا هوالحرا
هد اما رباى حرام آن است كه فردئ قرض دهد و شرط I pte AS أنجه قبرض داده بركزهانده شوده اين ريا حرام
است»
رین با فرض ابنكه تاريخ صدر اسلام و آيعهاى ربا در تبيين ماهيت ريا اجمال يا ابهام داشت باشتد روایتهیی با
صراحت تمام؛ اشتراط زياده در قرارداد قرض را مصداق رياى حرام مىداتتد و همانطور كه همه اهل تحقيق
میداد یکی از ماع فقه اسلامی؛ روایتهاست.
۱-۶-۲ اختصاص ربا به زياده فاحشى
اواخر قرن نوزدهم با ككسترش رابطههاى تجارى مسلماثان و نفوذ تدريجى سرمايهدارىد ركشورهاى اسلامى و تأسيس
باتكدهاى غربى در اين كشورهاء ببحشهاى فراوانى بين دولت عثمانى و صاحيان بأنكدها از يكدسو و عالمان ديئى
آن کشور از سوی دیگره دربره ريا و بهره مطرح شد كه سراتجام» عالمان دربار عثماى حكم به حلاليودن بهردهاى
كم فادند و ذر ياتياى كه در دهم شوال سال ۱۳۲۸ق صادر شده اعلام wis
«مشايخ اسلام مقرر داشتعائد كه اموال وذيعه ككذاشته شده در انکه ی اموال قرض گرفته شده و برردانده شده و
غبالفى که از نک گرفته میشود یا به هر صورتی در آنجا مىمائد تا موقعی که با بهرههای کم باشد: حلال است.
همزمان اتحولهای دولت عمانی: در مصر بحران مالى بديد آمده بود و بانكشهاى خارجى از دادن وام به مصرىها
خودداری میکردند. گروهی تصمیم كرفتد يكك شركت مالى كه با بهره اندككء معاملدهاى يول أنجام دهده تأسيس
كشد. اين تصميم بحسشهاى فراوائى را ميان سلمان برانكيخت. شيخ عبدالعزيز جاويش طى سخترانوها و
مقالههاى متعدد مدعى بوده آنجه اسلام به اسم ربا تحريم كرده وبزه بهرءهاى فاحش است. وی در مقاهای در مجله
الواءء در سال .1408م جنين استدالال كرد:
٠ اولأء اسلا وباى جاهلى را تحريم كرد و در رباى جاهلى: ميزان بهره به جند براببر اصل بدهى مى رسيد . وی برای
اثبات اين مطلب به نقلهابى كه از ال زد بن الم گذشت و در آن گفته شده بود ميلع بدهى را به دو برابر ازايش
مىدادند: استتاد مى كرد. تاي با توجه به آيه شريفه ويأأبه الذي لکلا لب انمض مطلق ريا حرام
EAS داشت باشد و ايبن وص ض_ؤماتى رخ میدهد ine Bast ay Sa > ly Sl att
بهرهقاحش باشدد
اين نظريه مورد استقبال خيلى از دولتمردان و حقوقدانان كشورهاى اسلامى قرار كرفت و در قوانين مدئى كشورها وارد
18
صفحه 16:
شد و تاه اموز یز در عیلی از وین دیده میشود. هر ايران نيز برخى از حقوقدانان با استاد به ین دلابل نرخ بهره
معتدل (ت ۱۲درصد) را غیر از را دانسته و تصویب قانون عملیات عملیات بانکداری بدون ربا را از اشتباء ارائه كتشدكان
قانون در یکسانانگاشتن را و ata th ag
۷-۱
اولك كرجه مطابق برخى نقلهاى تاريخى: در رياى جاهلى مقدار زيادى دو برابر اصل بدهی بود يا بعد از مدتى ريا يه
جند برابر اصل مى رسيد اما بررسیهای کامل نشان میده. آن نرخ در موردهای خاص بوده و در اغلب موردها نرخهای
معتدل بود. بهطوری که تاجران عرب حاضر به استقراض برای سرمایهگذاری در امور تجاری میشدند. مطابق
تیا رخ هو لین ۲۰ ۳ درضد بو اشت.
تي الب آیهها و روایتهای ربا خلاف دید گاه پیش گفته را هت میرساند رای نموه بقل یک آه و یکت
روايت يسنده مىكنيم. خداوند متعال در يه 714 سوره بقره مى فرمايد:
ap Spd oh SE Fay ماكر او رياخوارى توبه كرديد عق داريد اصل مان را بكريده.
در اين آيه خداوند شرط تويه از ريا را يسنده كردن به اصل مال قرض داده شده مى داه ار بهره كم و معتال ريا يود
خداوند مىفرمود: اكر از رباخوارى توبه كرديد مى توانيد اصل مالتان را همراه با بهره كم بگیرید.
على بن جعفر از برادرش موسى بنجعفر للتعتقل مى كند؛
از وی درباره مردی پرسیدم که به دیگری صد درهم مىدهد و با وى شرط مىكند كه بنج درهم يا كمتر يا بيشتر به وى
هردازد؟ امام فرمود: إين همان رياى مخض اسشة.
علب اين نفل امام BE بنج درصد و ححتى كمتر از آن را يا Bg
فاه در تفر آیه اضعا فا هماتذ بیاری از مفسران میگريم وصف inhi Bly خامیت همه
ریاهاست. نرخ دی هر چند Ath al در ثر مدید و تکرار بهچند بر اصل بدهی میرسد.پس مقصود يه این نیست.
که فقط ربهیی را تحریم کند که رح آنها از همان ايتدا اصورت اضعاًمضاعاً وبا شرخ بهره پیش از +
cal nga يلكه مطلق زيا را تحريم مىكتد: بدعبارت ذقيقتر اكر مقصود آیه وجنود oka Wal در هر مرت
ياشد نمىتوان به معناى آيه ملتزم شد يدون كلمه افضعاق جمع ضعف است و اقل مره جیع در عربی سهمرته است.
و از طرفى خود ضعف يعنى دو برابر نتيجه ابنكه دستكم معناى اضعاف مىشود شش برابر يا به اصطلاح امروز
۰۰درصد و روشن است که در طول تاریخ هیچ وفت قرضی با بهرة 80 درصد داده نمشد نا قرآن از آن نهى
کند. بنابراين بدطور قطع تعبير قرآن تعيسر كنابى از نهاييت و مقصد معامله است مثل جابى كه میگویند مود مخدری
که باعث هلاکت انسان میشود مصرف نكنء مقصود آن است که استفاده از مواد مخدر سراتتجام به اینجا منتهی
میشود.
صفحه 17:
۱-۶-۳. اختصاص ربا به زاده در قرضهای مصرفی
اقتصاددانان. قرض را به دو نوع ترضهای مصرفی و قرضهاى تولیدی و تجاری تقسيم مى كثتد. قرض مصرفى
قرضی است که به هدف تأمین نیازهای مصرفی قرض میشود؛ مانند خانواری که برای تهیذ غذاه لباس, هزین
درمان: تهیة مسکن و مانند آنها قرض میکند. قرض تولیدی و تجاری که به آن قرض سرمایه گذاری نیز می گوینده
قرضی است که فالان افتصادى با هدف تأمين سرمايه مورد نياز جهث تأسيس؛ توسعه يا استمرار فعاليت اقتصادى
استقراض مىكنند. برخى از عالمان دينى با استند به ادلهاى بين ايندو نوع قرض تفكيكك قائل شدءائد. آثانككرفتن بهره
در قرضهاى مصرفى را حرام مىدانند؛ اما كرفتن بهره در قرضهاى توليدى و تجارى را حرام نمىداتند
eam shy ple og PF
خی از محقان بای توجيه بهره نظام سرمايددارى بمويؤه يهره قراردادهاى بانكى ادعلى تفاوت ماهوى بين ربا و
ره كرددائف دكثر خنىتؤاد با ره دو نظریه در صدد ین تفاوت ماهوی وبا و بهره است. از آنجا كه وى ايندو
نظريه را به تدريج كامل كردءائد» با استفاده از وابسين نوشتة وى که در كتامى بدعنوان بهره يا ريا منتشر شدهه ايندو
نظريه رابا تلخيص نقل مى كنيم آنكاه به بررسى آن مى بردازيم.
۶-۶-۱ -۱. وبا در آمد ثابت از پیش تعیین شده؛ بهره د رمد متغير غيرقابل بيش يبنى
آنچه در اسلا بهموان را منوع شده بادهثت از پیش تعین شده است» نه شرخ بازدهنامشخص بصورتی که
در سود مطرحمیشود. حال گر توجه کنیم كله در نظام افتصادى مبتى بر بازار رقابتى: بازدهى ثابت از بيش تعيين
شدة سرمایه غیرسمکن است. به سوء تفاهم بز ركى كه باعث شده تا ربا و بهره يكسان تلقى شوئد بى خواهيم بره.
در نظام التصادى جديد دو توع ترح تهره وجود دارد: يكى ترح بهزه واقعى و دیگری نرخ بهذ اسمی»نرخ هر واقت
ابه لحاظ نظرى از يكشسو نمايائكر ميل نهابى به بساننداز و از سوى ديكر نمايانكر بازدهى نهابى سرمايه استه يعنى در
ام بازار شرخ بهره در جابى معين مىشود كه هزيته نهايى امساكك از مصرف» با تفع نهابى ناشى از سرمايهككذارى
بای شود رخ بهرهوقدی ماد همه قیمتههدر نظم بازارهبه هیچ وجه از پیش قابل پیشرینینیسته و تحت ايز
عوامل مؤثر بر بازاره كه غيرقابل بيش بينىانده تغيبر مىيابد. اما شرخ بهره اسمى متغيرى است كه بدوسيله ميزان عرضه
واتقاضاى بول اسمى معين مى شود. با وجوة اينكة عرضه يول اسمى بدوسيلة مقاهاى بولى قايل کنترل است: لما در
هر ly LO Ogu بول متائر از متغيرهائ واقعی اقتصادی» منند یزان بازدهی سرمایهگلذاری استه و بموسيلة:
هيج مرجعى قابل كتترل نيست. بتابراين در نظام اقتصادى میتی بر بازاره حتى ترخ بهره اسمى را هم نمىتوان از يش
إبراى درازمدت بهطور دتیق معين كرد
رین بزده ثبت از پیش تمین شده (ري اف در جاسههای با اتصاد میشتی و ستی قبل تصور است. در این
جامعدها ly lal daly) ipl Clo در حائيه فعاليتهاى lel تویدی قرار درد ay pls Clow
oS pt اجتماعی و اتتصادی و کندی بسیار فراوان تحولهای قنی و تکتولوژ
سعح همومی قیمته: حتی در درازمدت بسیار نچیز است. فقط در چنین شرایطی اسث که بزدهی اسمی و
واقعی پول یکی میشود و ربا معای خود را پا میکند. اما در نقلام اتتصادی میتی بر بزار که سطح عمومی
یکده تغیرها در قیمتهای نسبی و
17
صفحه 18:
قيستها و قيستهاى نسبى بدطور دائم در حال تغيبرند. هيج معامله مالى با بازده ثابت از بيش تعيين شده ممكن نيسشه.
در نتيجه ريا بدعنوان بازده ثابت از بيش تعبينشده: فقط در اقتصادهاى معيشتى و ايستا كه در آنها قيمتهاى نسبى حتى
در درازمدت تفی تمیکنند قبلتصور است اين تعزياي JAE يهرء سزماية حز نظام غاى التتبادى جدید. که در ار
تفیرهای مدارمقینتهای نسبیدر حال تیر است نتیشود
جنانكه از عبار تهاى نويستده بيداست اين نظريه میتی بر سه محور اساسی است:
© ربابى كه در اسلام تحريم شدده عبارت است از ده واقعىء ثابت از بيش تعيين شلده در حالى که بهره بزده
متغير و غيرقابل تعيين اسه
the NI واقعى؛ ثابت از بيش تعيينشدهء فقط در اقتصادهابى اتفاق مىافتد كه برلى مدت زمان waite
عمومیقمتها و قیمتهای نسبیثبتیمنند!
9 نقط در اقصادهای سیشتی و ستی به جهت عندم پیشرفت فنآوری و دم تقیر سلیهها: مطلح عمومی
قيستها و قيستهاى نسبى براى مدت زمان طولائى ثابت مىمائد. اما در اتصادهای جدید به جهت پیشرفت
فنآورى و تغيير سليقدهاء سطح عمومى فيستها و قيمتهاى نسبى بدصورت مداوم در حال تغيير هستند.
بنابراين ربا اختصاص به اقتصادهاى معيشتى و سنتی دارد و در اقتصادهای جدید امکان تحقق ندارد و آنچه در
اقتصادهاى امروزى وجود دارد بهره است كه بازده متغير و غيرقابل بيشيينى استه بس يبن ربا و بهره تفاوت ماهو
وجود دارد.
۶-۴-۱-۱ ند و بورسی نظریه
اولأء از ديدكاه آيعهاء روايتها و فقه اسلامى در تعريف Lay قبد ثابتبودن, وجود ندارد گرفتن هر نوع زيادى در
قرارداد قرضء ريا استه جه آن زياده ثابت باشد يا متغيره روايتهاى صريح و روشنى كه از شيعه و اهل منت نفل
Ole oat میدرند که اشتراط هر نوعزاده در قرردد قرض رباست؛ ig aly تغل سه مور بسنده مکنيم.
اففيهان و محدثان فراوانى از هل سنت روایتیر ایام کل کردهند که فمود:
«كل قرض جر منعة فهو رب
مر قرضى كه نفعى به همراء داشته باشد ريا ته
در شيعه نيز همين روايت و روايتهلى ديكرى به همين مضمون نقل شده است ماتدد روايت محمد بن فيس و إسحاق
بن مار که در آنها آمده است:
St که به دیگری درهمهایی را قرضی میدهد. جز ررداندنمثل آن را شرط نکند؛ پس اگر بهتر از آن به وی
te شد پذیرد. هیچ کدم از شما دز بر قرضدادن درهسی: سوارى حيوان يا عارية چیزی را شرط نکنده
اسحاقین عمار میگوید
صفحه 19:
از امام موسى بن جعفرزع درباره سردی که به مردى مالى را قرض دادم برسيدم: قر ضكيرئده با آن مال كار
میکند و بخشی از سود را بهقرضدهنده میپردازد از قرس اينكه مياذا ضاحب مال» مالش را يس بگیردهبدوت
ابتكه از قبل بين آنان شرطى يوده باشد.
امام لفرمود: مادامىكه براساس شرط تباشد: اشكالى ندارده.
این اشتراط بازده در قرارداد قرضس: اعم از اينكه ثابت باشد يا متغير ربا است. كني مطالعه تاريخ صدر اسلام نش
میدهد برخلاف تصور نظریهپبردزه اقتصاد آن زمان با تورم صفر يا بدون تغير در قيستهاى نسبى نبوده استه
Kb اقتصاد آن زمان نيز در اثر عاملهاى مرتبط با آن عصر با تغيبرهاى قابل توجه در سطح عمومى قيمتها و
اقيستهاى نسبى روبهرو بود براى توضيح به ثقل جند أثر تاريخى بسنده مى كيم
*#* شيخ صدوق نقل مى كندة
"در زمان رسول خدابفة قيمتها افزايش يافت: يه رسو لي خددا كفته شدة الى كاش براى كالاها قيمت تعيين كتىه
چرا که تيمتها افزایش و کاهش پیدا می کند. رسول خدابثفرمود:تمیخواهم خدداوند را به ببدعتى ملاقات
کنم که کسی در آن بر من پیشی نگرشه است. بندگاذ خحدا را آزد بگذارسد برخسی از برخمی استفاده
ws
4 عمر بن شعيب نقل مى كند:
:در زمان ابوبكر وقتى حجم بول (درهم و دیار) زید شد و قیمت شتر فزایش یافت: وى ارزش ديه را براى اهل
به شخصد تا هشت صد دينار قيم ثككذارى كرده
ابنسعدی نقل می کند؛
هر من عمان حجم پول چنان زید شد که گناهی کنیزی به اندازهوژن خمود پول نقرم امبى به صد هزاردرهم
و درخت خرمابى به هزار درهم فروش میرفت؛
امام صادق عدر روايتى به تحليل اثرها و نتيجدهاى كرائى و افزايش سطح عصومى قيمتها برداخته مىقرفايدة
كران قيستها باعث مى شود اخلاق و زفتار مردم بد شدهء صفت امانتدارى از بين برود و مردم مسلمان در فشار قرا
nif
ماد اين روايتها خیلی فروانهستند که نشان میدهد اقتصاد صدر سلام نز اتصادتورمیبود و در آن اقتصاد نيز
مکانبادهثبت و اژیش تمینشدهقطمی وجودتذاشته پس آنچه در صدر اسامبه منوان ریا تحریم شد چیزی
جز زیده اسمی مورد oat ah Go BNF همان پدیدهای که امروژه بهصورت بهره اسمی در قرادادهای
بانكدارى متعارف رابج است. بنابراين هيج تفاوتى از اين جههت بين ربا و بهره قراردادى نخواهد بود.
صفحه 20:
yy YFP عايدى بول بدصورت واسطه مبادله؛ بره بازدهى بول بدصورت سرمايه.
دكتر غنىنزاد در رابطه با اين نظريه يان مفصلى دارد كه خلاصه آن بدين قراز است:
«در جوامع ستتى فعاليتهاى اقتصادى به نبروى انسانى متكى بود. سرمايه نقش مهمى در توليد نداشت و بول بدطور
عمده بمصورت واسطه مبادله كالاها و خدماث يكار مورفت و به همین جهت اندوخههای پولی که در دست افراد
معدودى قرار داشت» براى برآوردن تيازهاى مصرفى؛ با نر هاى بالابى قرض داده مىشد و این همان ربا ود که
در اسلام ممنوع شده است. با ككذشت زمان و ككسترش و تخصصى شدن فعاليتهاى اقتصادى. عامل سرمايه تقش
عهمى بيدا كرد و بول ماهيتى جديد يه ود كرفت. در نظام جديد: بول ديكر فقط وسيله مبادله نيستء يلكه تقش
مهمترى در جابكاه ذخيره سرمايه بيدا كرده است و نرخ بهره نقش كليدى تنظيم رابطه میان پسانداز و
سرمايهكفارى را بر عهده دارد. بنابراين در اقتصاد جديد بهره حفى است که از مشارکت سرمیه در بالابردن توان
توليدى جامعه؛ ناشى مىشود».
وى بعد از بيان مبناى كلى نظريه؛ به تطبيق آن در عرصه بانكدارى برداخته مى كويد
#كازكزة اصلی بهره در یک نظم بانکداری عبارت است ازاقنات پساندا: بهویژه پساندزهای متوسط و
کوچکهه به موی سرمایگذاری. پستذاز کنده با امساک از مصرف آنی؛ امکان تدكيل سرماية و
سرماهگتاری را فراهم منیآورد و تیجه سرمیهگذاری عبارت است از بالارفن بازدهی تولید در آینده. نی
اساک از مصرف آنی باعث افزایش محصولهای تولیدی در آینده میشود و پساندازکنده بهملت اینکه
مدتیخود را از مصرف محروم كرده؛ يعنى هزیه فرصتی را از جهت مصرف متحمل شده استه بخلی از بازدهی
اضافى توليد در آينده را به صورت بهره دریافت میدارد. در ان چارچوب. بهره حقی است که از مشار کت در
بالایردن توان تولیدی ناشی میشود. بددیهی است که در اقتصاد سنتی معیشتی که بهطور عملی پساندازهای متوسط و
كوجكك وجود ندارد و اساساً توليد مبتنى بر سرمايه كذارى نيست» تصور چنین سیستمی غیرممکن است. بنیراین به
برف شباهت ظاهرى؛ نم توان بهره باكى را كه امكان تحقنق آن در جوامع ستی معشتی ستعاست با ربا در این
جوامع يكسان تلقى كرد
أبن نظريه ثيز بر جند محور اساسى مبتئى اسستاة
** در جامعدهاى سنتىء سرمايه نقش مهمى در توليد نداشت و بول فقط برلى مبادله كالاها و خدمات بدكار مى رفت؛
#* در جامعههاى سنتى: به جهت بايينبودن سطح توليد و درآمده پسآنداز قابلتوجهی صورت نمی گرفت و
تقاضای بول جهت سرمايهكقازى تحقق بيدا نمى كرف ذر تيجه بازاز سرمايغاى وجود نداشتة
# در جامعدهاى سنتىء ادوتهاى بولى يدصورت اتحصارى ذر دست عدة معدودى يود كه با ترح بالانى در جهن
شیر از سرماه گذری وم داد یشد و Ba است؛
در جامعههای مدرن, سرمایه تقش اساسی در تولید درد و پول فقط وسیله ماد نیست؛
* در جامعههای مدرن بهرهبانکی م كننده يسأندازها و سرماية كنذارىها را یه عهده دادهبهره هوسیله
ساز وکا بزار تسین میشود و گوبای کمیایی پساندا از یکنسو و بزدهی تهاییسرمای از سوی دیگر اس
20
صفحه 21:
© در جانسمعاى مدرث صاحبان بسراتداز با امساكك از مصرفء باعث افزايش توليد آنده مى شوف. يس بهره حقى
است که از مشارکت در بالابرذن توا توليدى يعدست مىآيد.
ce توان ريا جامعدهاى سنتى را كه عايدنى يول بدصوزت واسطه ماده امنته با هر اقتصادهاى ييشرفه كه از
بازدهى سرمايه در توليد ناشى ARIK, ol
۴-۲-۱ -۱-۶.قد و برسی نظریه
یش از ای محورهایاساسی نظره ترضیح این نکه ضرور است که هددف از ان ان نظرها تین رای
است که اسلام ۱۴۰۰ سال پیش آث را تحریم cay یه اقصادستی چندهزر سال پیش با
اه منزه اج وزی از مرها نطرح هر هنماد من CASE) 05S cokes PLAN
نظریه اتفاق اه است.دربرهمحورهای نظریه نیز میگوییم طامههایتاریخی عصر تشریم ندتتها مؤيد ظریه
نيستء بلكه نشان مىدهد اعراب تاجر ييشه مكه و مديته نكاد بدطور كامل متقاوث از آنجه در ظریه مطرح شده؛ به
بول داشتند آنان بول را بدصورت سرمايه تجارى و ربا راهصورت هزينه فرصت از دست رفته مىدانستند و به همين
مایت به صاغب يمول ختق مئدافتد مطاله ماد فافته Ent LED Olle lly ab De ypu AB
درتین دیدگاه کسانی که در دفاع از با میگفتد: دمن داد وسد و تجارت مثل ربا است؛ )6 EVO AN)
مى كويد: زمانی که کسی به تاجری قرض میدهد پرای مدتزمان طولائی سرمایه وی در اختيار تاجر میاند و ربا
در مقال ین صاسته چون ار صاحب سسونیه فرفی دیداد میتواکنت با آن حجارت کنو موو بید. پس
حالا که در شیر قرض کنندهقرار داد وی از آن استغاده مىكتد بايد هرهم هاي به صاحب مال راز تا عوض
استفاده آن فرد از آن مال باشده.
و در جهت همین دیدگاه است که در آیهای ربا از مال قرضی داده شده (بول) به عنوان سرمایهتعیر شده است:
«وإن بكم فلكم رؤوس أموالكم لا Vy Ball ُظلمون» (يقره (5): (IVA
Sig تیه ند سرمیهای شم از آن شماستته سم می کید وه ير ما سم میشود
بنابراين اسلام در فضابى ريا را تحريم كرد كه مردم به بول بءصورت سرمايه و به ربا بءصورت بازدهى سرمايه و
هزينه فرصت نگاه میکردند و از این جهت بین اتتصاد صدر اسلام با اقتصاد مدرن امروزى تفاوتى نيست؛ یعنی اسلام
رياى قرضى را نه فقط بهصورت عایدی پول بلکه بهصورت بازدهی سرمایه نیز تحریم کرد و برای پاسخ گویی به
يازهاى واقعى (براى تشكيل سرمايه | رامكارهاى حقوقى ديكرى مطرح كرد كه در ادامه مقاله خواهد آمد.
۱-۶-۵. اختصاص ربا بهبهره بانکهای خصوصی
یکی از نظریههایی که درباره ربا و بهره مطرح شدهه نظریه اختصاص تحریم ربا به بهره وام بانكدها و مؤسسههاى
خصوصی و اشخاص حقیقی است و شامل بهره وا بانکهای دواتی نمینلود.آیتانه معرفت يكى از اين
نظریهپردازان در مقاله مبسوطی بعد از بیان ادله تحریم راو قلمرو آن میگوید:
نمیتوان بانکدهای دولتی راه نهد استماری شمرد. انهابرای سودستانی یا سوددهی پدیدنیمدهانده بلکه ضرورت
اجتماعى به شمار مىروند كه با اين نظام: مى تواند به ككار خنود ادامه دهند و در جهت سامان دادن اقتصاد كشور نقش
21
صفحه 22:
داشته ياشند. از يرو نمىتوان سود بانكى را (البته بانكدهاى دولتى كه سرمايه آن از ببتلمال است) رای حرام
دانسته زیرا هيیک از پیامدهای تاهیآفرین یا که لازم ساری ریا ید شدهنده در انباره وجود تلق
همان ریایخانواده که در اساس ریا نیست»
وی در مقام استدلال به صحيحه زراره اتاد مىكند و مىككو
در صحیح زراره آمده است كه امام باقرئة فرمود: اليس بين الرجل و ولدهه و بينه و ببينعبده؛ و لا بينه وبين اهله وب.
أنما الرب فيما بينكك و بين ما لاتملك» يعنى بين مرد و فرزندش» بين وى و غلامش و بين وى و همسرش ربا نيسته
همانا ربا يين تو و جيزى است كه مالك آن نيستى. اين روايت مورد اتفاق فناوى فقيهان است. جالب: عتی است که
در ذيل صحيحه زراره آمده است: ام لیا مینک وین ما لاتملکده ربا در صورتى است كه طرف مورد معامله.
(که سود بر آن اضافه میشود یا سود از آن برداشت میشود) در اخبار و تصرف تو تباشد. در زندگی
خانوادگی؛ هر چه وجود درد در اختار همه است و همگی شریک در زندگی جمعی هستد. و در گذشته
به چشم میآمده است. از یرو سودی که یه یکی از افراد خانواده داه ی از وی گرفته شود از محیط خانوادگی
ترفته:بهره همگی میشود و در حقیقت: در اختیار همه است و از اي كيسه به آن کیسهه يا از این جیب به
آن جيب ديكر تقال ong ادآورمیشوم که امه در ووایت: موصوله است. مقصود مال طرف معامله است:
نه شخصء تا مربوط یه «عید» شود. از اينروء ين تعليل: عام ست و براى هر سه مورد استنا آورده شلده ست و همين
تطيل: موردهاى استتاى ياد شده را بدكوت تخصص از حرمت ری خارج مىسازد نه از باب تخصيص؛ زيرا ويا هر
صورتی اس كه ابن سود را دیگری یبرد و از اختيار سود دهنده خارج شود. تمام مفاسد ربا بر همين نوع ريا بار
استه نه رای مورد ستنء از همین جاست که میتایمپی ببریم پارهای از سودهای بانکی: كذ Sa PTT ala
المال است و به همه مسلمانان منطقه تعلق دارد: از نوع ريائ حراب که حرمتآن در کناب و سنت قطمی استه یرون
۱-۶-۵-۱ ند و بررسى فظريه.
لين نظريه بر چنه محوراساسی میتی است:
* منابع باتكشهاى دولتى مال دولت است و در واقع دولت به مردم وام مىدهدة
4# میچیک از مقسدههاى رياء در هر وهای ياتكدهاى دولتى وجود تداردة
** تعليل روايتهاى استتاى رباء شامل بهره وامهاى بانكدهاى دولتى نيز م شود.
مطالعه دقيق اين محورها نشان مىدهد كه هيجيكك صحيح نيست. اولا؛ بانكشهايى كه امروزه بدصورت بانكك دولتى
تاسیس میشوند در واقع باتكدهاى با مديريت ذولتى هستتد اما از جهت متابع و شيوه كار؛ همائئد بانكدهاق
oat ینی در اين بانکها نیز هدند اتکدهای خصومی ماع اضلى باتككه متطق يه
سبرده كذاران است و سرمايه دولت در بهترین وضعیت یه ده درصد مایع بانکک میرسده روش كار نيز طبيه باتكهلى
خصوصی است؛ از یک طرف با طراحی انواع سپردههای جاری؛ پسنداز و ثبت: وجوه مزا مردم را جمع.
صفحه 23:
م ىكنند سبس بدصورت وام و اعتبار به مصر ف كنند كان و سرمايه كذاران مى بردازند. رابطه حقوقى بانكك با مشتريان
يز همائشد يانكهاى نخصوصى؛ براماس قرض با بهره است يعلى ذر بابر اخطاى وام واعتبار بره مىكيرتف فشي
از بهه را يدتؤوت: منؤها ياك عرة هن ترعويهازتنها ينهي هركن aa Ny رده كناران: ع نرمازئد-اختط 'طلونت.
باتكدهاى دولتى با خصوصى در نرخهاى بهره الست به اين بيان كه به جهت ريسكك كم باتكدهاى دولتى بدطور
معمول نرخ بههره آنها در حد يكث تا دو در صد بايينتر است. اما بانكك دولتى به آن معنا كه در نظريه آمده (مشايع.
آن از دولت بش فقط تصور ذهنى است و وجود عينى ندارد. امروزهء در اين جهان بهناور با نظامهاى كوناكون
gaa هيج كشورى یافت نمیشود که دولت آنه سرمايههاى.خود رابه بانكى يسبارد نا بدصورث وام و اعتبار در
اختيار بخش خصوصى قرار كبرد بلكه جريان برعكس است» در بيشتر كشورهاء دولتها براى اجراى طبر حهاى
بزدكك و زيريشانى: لز رامهاى hy A SES خصوصى را جذب فى كتد:
نيو يا توجه به حموم و اطلاق يدها و روايتهاى تزيم رياه ققط زمائى مىتوان حكم به حلازيؤدن موردئ كرد که
لا طت ريما را مورب gall سول بيدا سورب قیاق م ماع مت بو بسل یمق
وجود ندارد و نظریه از هر دو جهت مشکل دارد. كرجه برخى آيدها و روايتها به برخى از حكمتهاى تحريم ريا
إن ظلم بودن ريك جلوكيرى از تتجارت بو اصطناع معروف اشاره كردمائف اما هيجيكك در مقام يان غلت تامة حكم
ايستند در نتيجهانمىتوان براساس آنها توسعه يا تضبيقى در حكم ربا اعمال كرد. افزون ابنكه آنجه نظريهبرداز
بصورت علت تحریم مطرح میکند در بههرء وام بانكشهاى دولتى نيز استه وى در بيان علت تحريم ريا در تشريح
Dapp ريا و ابتكه قرآن به اين علت ريا رادر رديش جنك يا خدا قراز داده است مى كاويد:
در آیه شرفهرباخواری جنگ با خدا داسته شده؛ زیر رباعواری سلامت جامعه را ببه خطر میداد و توازن
اقتصادی کشور را درهم مى كوبد. رباخوارى فرصت انديشه و عمل را از کارگر (کارفرا)میگیرده وی پیوسته در
این اندشه است که هر چه زودتره سود کلان رباخار را فراهمساژد تا بریش دردسر فراهم نسازد. از ارو با
انديشداى آزاد وارد عمل نمىشود و به هر كارى دست مى زد جه بسا فكر تكرده به كارهاى كمد رآمد دست زئد و
هستی خود را از دست بدهد هویه اراد ضعیف و توپه که با شتاب رای سفظ آبروی خوده گاهی بهکارهایی
روی مى آورند كه جندان سودآور نيست و جون سود ثابت و مقررى بايد بيردازند: جه بساء از سرمايهلى که در دست
دارئده يتزدازئد و رفته رفته خود رايه تابردى يكشائتد و هستى خود را تباه سازئده
بر فرض قبول كنيم علت تحريم ربا همين است كه نظريهبرداز مطرح كرده است؛ وجهى وجود ندارد كه ابن علت
شامل بانكدهاى دولنى نشود؛ استدلال بيش كفده در بانكدهاى دولتى نيز وجود دارده در ین نها نزب تلع
نظر از ليك متايع آن بانكك متطلق ه کیسته مهایی هصورت وم با هر ثبتبه سرمایه گنر ده میشود و
وی موظف است در سررسیدهای مقر اصل و فرع آن را پردازد با لین تفاوت که در olny Ape la Sih
که گذشت ممکن است نرخ بهره در حد یک تا دو درد پینترباشد: بان مقسدهای که رای ربا ذكر شد هر
انکهای دوتی نیز موجود است: چوث دوتبودن بانک به این معا نیست که بانک از مطایههای خحود
صفحه 24:
صرف نظ ركند بلكه باتكدهاى دولتى نيز همائئد بانكدهاى خصوصى در سررسيدهاى مقرر به روشرهاى
كوناكون مطالبدهاى خود را وصول مىكتند. بس از اين جهت بين باتكشهاى خنصوصى و دولنى فرقى نيست.
تطليلى كه در زوايشهاى انتثاى ريا آمدى نشامل بانكشهاى دزلتى تمشوده ببراى توضيح لازم است کل
صحیحهای كه نظريبرداز ب آن استناد كرده را ذكر كنيم'
i aml cot بين الرجل و ولده؛ و بينه و يين عيدهه و لا بيه و ين اهله ربا نما الربا فيما بينكك و بين ما
SLY فالسش ركون بينى و بينهم ربا؟ قال نعم قلت: فائهم مماليكك: فقال: انكك لست تملكهم انما تعلكهم مخ.
غبركك: انت و غيركك فيهم سواءه فالذى بينكك و يينهم لبس من ذلكك لان عبدكك ليس مثل عبدكك و عبد غيركشه.
ازراره از امام باقر نانفل مى كند كه فرمود: مان مرد و فرزندش؛ مان وی و غلامش و مین وی و همسرش ربا
یسته انا دیابن ت و مالی است. که نو مالک نیستی. پرسیدم: پس ین من و.مش را هم وا لیست؟
فرسود: ربا است. گفتم:آنان ممالیک هستن؟ فرمود: تب تهانی مالک آنها یستی» همانا هسراه ديككران مالك
هستی تو و دیگران در نها ساوی هستد؛ پس آچه تر و دیگران یا هم شریک هستید از وردهایاستا نیس
جون غلام تو مانند غلام مشت ركك بين تو و ديكرى نيست».
عطابق اين تعليل: در موردهابى كه بين فرد با ديكرى رايطه مالكانه وججود دارد ماتند رايطه انسان يا غلامش؛ و هر
موردهايى که شبيه روابط مالكائه است ماتتد رابطه انسان با فرزند و همسرش که طیق رواتهایی چون صحیحه
ابن حصزه و اين ستان (إهمان: 14: (TPT انسان مالك اموال آنها يست» اما در موردهای خاص میتواند در حد از
از اموال آثان اسطاده كنده در اين موردها ربا نيست» روشن است كه هيج يكك از اين رواب مالكانه يا شبه مالكانه بين
قرد و دولت وجود تدرده یه همین علت است كد هيج زوايت و حديتى ثداريم كه اقرا در مواقغ ثاز مىتوائتد در
اموال يتالمال هماتد اموال زن و فرزئد تصرف كتنده سيره عملى مسلحائان متشرع نيز نشان مىذهد. آنان نسيت بيه
اموال ییالال حساتر از امول شخصی بودن.افزون بر اين»اگر هم ستدلال نظریهرداز وا میتی بر انکه
رابطه مردم با دولت شبيه رابطه فرزئدان با بدر خاواده اس را lee Lisp نیازا ات نمی کنده چا
که هر فد ب تهایی ماک مول دولت نیست بلکه وى به همراه ديكر مسلمانان مالكند. در تجهب مقتضای تعلیلی
که در ذييل صحيحه زراره آمده؛ جزو مستثيات ربا نخواهد بود.
به يق مناسيت لست ةا فر تاريخ صدر ملام ب که در موردهای گوناگونینقل شده که رای امور جاری و
بازرگنی از ییالال قرغ داد شنده اما در هیچ بکک نقل نشده که ان رده هه بردهاندبهطور مشله وازد
شده که عمر خلیقه دوم ميلع جهارهزاز ديثار يه دختر یه قرض داد تا با آن تجارت کنده ارموسیاشعری از
بتالسال یه پسران عمر قرض داد تا با آن تجارت کننده در زمان عسر بن عبدالعزيز منابع مالى بيتالمال آنقدر
قراوان شد که حتی به قیرمسلمنانقرض تجاری میدادند اما همه ایهابدون بهرهبود و جالب اینکه در موردهایی
كه مىخواستتد از اين محل سود بيرئد به جاى قر قرارداد مضاربه مىيستئد.
صفحه 25:
PF ضرورت اقتصادی ربا و بهره بانکی
برخی در تجویز ریا و بهره اتکی ره دیگری پینده»میگویند:جزو سلمات فه ست که در وفع روز و
علبق قاعدة «الضرورات تبيح المحظورات؛ احكام اسلامى تخفيف بيدا میکند: خداوند متعل در آیههای متعدد
قرآن مى فرمايدة
سا جعل علیگمفیالدین من > AWA) ee
sie در دین کار سنگین و سلتی پر ماقرا نداد
الا يكلف اف تسا الا وسعهاء )08 )005(
«خداوند: هيج كس را بر بيش از تواناييش تكليف نمى كنده.
فسن انع طي باغ ول عاد dN lg ُو رحيم» ره( 00(
«هر كه ناجار شود» در صورتی كه ستمگر و متجاوز ناش بر وی گناهی نیست: دا آمرزنده و مهربان استه
فقیهان بر اين مطلب از صدر اسلام فوادادهاند: اگر فرد محتاجی نیازش به شکلی بود که به غیر از رام قرض ربوء
برآورده نمیشده گرفتن قرض ربوی بر وی جایز میشود؛ و امروزه بهعلت گسترش روابط تولیدی و تجاری و نیاز
فعاليتهاى اقتصادى به عامل سرماية: مسئله احتياج: از حد شخصی فراتر وقه و شکل ایتماعی به ود گرفته
است» امروزه از يكك طرف کشاورزی» صنمت تجارت عدمات و بهعبارت دقیقتر همه فملتهای قتصادی
جامعدها وابسته به عامل سرمايه است» از طرف ديككرء صاحبان سرمایه حاضر نید سرمایه خود را بهصورت.
قرضالحسته در اختيار كشاورزان» صنمتكرانء تجار و ديكر فعالان اقتصادى قرار دهتد, حال گر بهعلت تحریم ربا
فمالان انتصادى تتواتتد سرمايه مورد نياز خود را بددست آورندء ندتنها زندككى ود foe LT میشود بلکه کل
اقتصاد كشور مشكل بيدا مىكند و از رشد و توسعة اقتضادى باز مىماند وقيججه اين مى شود كه ML
a تامين يازهاى روزسره زندكبشان نيازمند كشورهاى بيكانه شوند و روشن است كه خداوند هيووقت
جنين وضعينى را دوست ندارد پس میتوان گفت که در عصر حاضره بدعلت وجود ضرورت اقتصادی؛ حرمت
ربا یرداشتهمیشود: همانطور كه در موردهاى ضرورء ديككر محرمات خلال م شوئد.
١-ع-1-8. تقد و بررسى نظريه
كرجه اصل تخفيف در احكام اسلام در مواقع غمرور و مشقت مسلم است اما إين يدان مغنا يست كه بة خر مناسيتى
احكام شرع را كنار يكقاريم بلكه اصل تتخفيض تابع ضوابط و مقرراتى است كه در يدها و روايتها ذکر شده است:
مهمترین آنها عبر ند از
* انحصار راه خروج از ضرورت» در راه حرام
یکی از ضوبط تخقیف این است که حل مشکل و خروج از ضرورت» منحصر به مورد حرام باشد اما أككر براك
حل مشكل جند رامحل ياشده يا وجود راهای علال توبت به.زاه حرام تمى زسد براق ماله کسی که تشنهاست.
و تشتكى هم به حددى امنث كنه وى راندر آستاته هلاكت قرار داده است» fl توشیدن شراب مجاز میشود
که هیچ مایع حلالی نباشد. در مسئله ریا نیز همینطور است اگر هیچ راهکاری جز ربا و بانکداری ربوی ببرای
25
صفحه 26:
تجهیز سرمایهها و تبدیل آنا بهسرمایههای مفید و ملد نبودهادعای جواز ربا در جایگاه ضرور اجتماعی و
اقتصادی جا داشته اما اگر در کتار ربا روشهای گوناگون برای تجهیز سرمایه و هدایت آنها به سوی
افعاليتهاى اقتضادى باش نمیتوان از يناب غسرور به جواز ربا حكم كرد مطالعة قرازدادهاى مجاز شزعی نشان
ميهد كه مسلمانان م ترسد فقوت بر ترارداد تانسم :او ترارعاد على لطاع گری وه کته
مشاربه يبع نسيمه سلف و ... اتفاده كرده و نيازهاى سرمايعاى خود را تابين كتنف همانطور كه در سطع
روابط اجتماعى مىتوانند از راه بانكدها و مؤسسههاى مالى اغتبارى يدون ريا Slope اساس قرارداذهاى
شرعى طراحى مى شوند استفاده ند
بابرلين با وجود جنين بانكشهايى نمىتوان ادعاى تجويز ربا از باب ضصرورت كرد بدويزه ايتكه امروزء خيلى از
اقتصاددانان» نظام بانكى مبتنى بر بهره را ثهتنها عامل بيمشرفت نمىدانند بلكه بر ين باورند كه جنانكه به جاى نظام بهره
از نظام مالى اسلامى كه براساس معاملههاى واقعى طراحى شددائد استفاده شود رشد و توسعه اقتصادى بهتر و
عادلائةشرىرا شاهد خواهيم بود
وسيدن ضرورت به حد مشقت
برای هر سختی نمیتوان حکم شرعی وا کنر گذاشته رای مشال» وضو در زمستان؛روزه در an مسافرت برای
حجه همه همراه با سختی استه اما این سختی آنقدر تیست که به سیب آنهاتکلیف ساقط شود Bh, Sly
سافطشدن تكليفه لازم است سختی به حد مشقت پرسد. بهگوهای که هطور متعارف مردم چنین مشقتی را
نمیتواند تحمل کند. در بحث ری نز بیداحتاجبه وام ربوی به این حد یرسد از باب ضرورت». حرمت
برداشته شود بواى مثال» امروزهمرد رای تامین هزیههای عروسی؛ عزاء خريد
خودروی مناسب» خرید مزلمناسب؛ سافرتهای تفریحی و رقاهی یا برای توسعهفعایتهای اقتصادی به اس
ضرورت قرض ربوی میگیرند در حالی كه براساس صوازين شرعى اين موردها از مصداقهای ضرور كه حرام الاهى
را حلال کند شمرده نمی شوند؛ ی اگر شخص چنان گرفتر شود که جانه ما یا آیروی وی با انوادهاش در خطر
باشد و هیچ راهی جز قرض ربوی نباشد گرفتن قرض ربوی بر وی حلال میشود.
تخفیك به دار ضرورت.
lanl il شرع؛تخقیف در حکم شرع در حد رفع ضرور است؛ بهطور مشاله کسی که میتاد لته نمز
ge gy نداد خویدهپخاند. با کسی که ا چند جرعه شراب می تاد زنده بان میتواند سیر شراب بخورها
در مسله را یز اگر قرارباشد از باب ضرورت حلال شود فقط در حد ضرور حلال میشود نه اينکه به بهاته
ضرورت وامهاى جند صد مبليونى براى فعاليتهاى كوناكون اقتصادى يا توسعه امور رفاهى زندكى ككرفته شوده براى
اين موردها شرع مقدس اسلام رامهاى سالمترى در نظر دارد كله همان معاملدهاى مباح است.
4 حليت ربا براى قر ض كيرنده نه قرضدهنده
گرفتن ريايا دادن ربا يكسان نيست» كاه انسان براى دادن ريا مضطر مى شود اما برای گرفتن ربا هیچ اضطراری پیش
لم آيد چون گیرنه را ور معمول فدی خنی است كه با دادث مال زايد بر ياش» زيا من كيزهه بس هبيج حاجت.
26
صفحه 27:
و ضرورتى نيست که فره غنى را يه حلا كردن حرام خدا مضطر كتد: يلكه وى مىتوائد از راه امطاى قرض الست يا
يكى از معاملههاى مشروع مشكل فرد ثيازمند را AS fo
۱-۶-۷. راحل مشروع؛ معامههایواقعی
مطالعه آيهها و روایتهای ناظر به پاپ معاملهها نشان مىدهد كه دين اسلاب در کنار تحریم ريا اتواع سدكاته
معامههایذیل را مجاز شمرده است:
قراردادهاى غبرانتقاعى: دين اسلام به جهت توجه به بعد انساتى و معنوى انسانها انوا گونگونی از قرادادهای
غيراتظاعى جون هيم ضدقه: غارية و قرضالحسنة را مجاز ومورد ترظيب جدى قرار داده لستة
“4 قراردادهاى انتقاعى با سود معين: كروه دوم از معاملاهانى كه مطابق آيدها و روايتهاء مجاز شمرده شددائف
قرارداذهاى مبادلهاى با سود معين هستند؛ قراردادهابى ماتند بيع نقد بيع نسيه: سلضه بيع دينه جار جعاله كه
ترخ سود در آنها معین و از پیش تعینشده است!
+ قراردادهای انفاعی با سود انتظاری: گروه سوم. معاملهای مشارکتی با نرخ سود اتظاری هستد.
قرارداهیی چون شرکت, مضاری؛مزارعه و ساقات که در ها ها چند تفر بات کیب سرمایهها ابا رکیپ
کار و سرمايه وارد فعاليت اقتصادى مىشوند و انتظار سود دارند و در يايان سال ملی» سود حاصله را با هم تقسيم
میکند.
بت تراردادهای مجاز دیگگری چون صلح و وکالت وجود دارند که ماهبت انطاف پذیری دارند و میتواند
ذر هر يكك ازاسه ككروه جاى كيرند. كنار ايبن قرارداذضاء اسلام فعاليت مستقيم اقتصادى را ثيز مجاز شمردة و در
موردهاى فراوائى به آن ترغيب و تشويق كرده است. مراجعه به آيدها و روايتهاى ناظر به حكمت تحريم ربا نييز
گستردگی مطالب پیش فت را م رساد به اين يان كه هو يرخى فز يدهلى اتحريم رياء كنار حرمت رياء تشويق
ابه فاق و صدقه مطرح است:
050 :)1( الصدقات؛ (يقره ay Ua es
وافزيرخ 51 باعل حليت بيع که از قدهاینابازده ین است مطرح میشودد
)00۵ ماه (ممان: echt pigs
در روليتهابى نيز در كتاب تحريم رباء تشويق به قرض الحسنه و ترغيب به انواح تجارتها و کسپ کار مطرح شده
است؛ بشابراين مىتوان نتيجه گرفت که هدف دین مقدس اسلا از تحریم ی ندیه گرتن يا الفاى بهره واقعى و
طیعی نيست» جرا كه اسلام ابن بهره را در قالب انواع قراردادهاى مبادلهاى و مشاركتى مىيذيرد و فقط در قرارداد
رض كه ازنظر اسلام قرارداذى خيرخواانه وايناركرائه است قبول Ser Ssh a asl هدف اسلام از تخريم
ريا ككسترش معاملدها و فعاليتهاى ذيل يوده اسث:
گسترش اناع رویط خیرخواهنه چون افاقات؛ صدقات: اوقاف و قر الحسنهة
گسترش انواع معاملههای ig ela اجره ماه و سلشد
صفحه 28:
گسترش اناع مشارکتها چون شرکت. مضاریه مزارعه و ساقات:
گسترش سرمایهگذاریها و فعاليتهاى مستقيم اقتصادى.
ی ام گرچه به رز راردا Galas ps LBC alge Lan og نتوين او
ترغیب میکنده ما هيج الزام و دستؤرى درباره نها ندارد و ملمانان را در چارچوب احکام عامههای مجا آزاد
میگذارد؛ چنانکه سير عملى مسلمانان نيز در طول تاريخ چنن بوده است و هر کس متاسب با توانییها
وسليقداش یکک با ترکیبی از روشهای چهارگانه را برمیگزید؛ بایراینه در اين عصر و زسان نیز هر فرد و
موسسهاى مىتوائد ب استفاده از انواع قراردادهاى مجاز به فعاليت اقدام کند: و تجرب بیش از سی سال IASI,
أسلانى و بيش از ذه سال ببازار سرمایه اسلامی نشان میدهد همان گونه كه مىتوان براى سامان دادن ضاليتهاى
فردی از معاملههای اسلامی استاده کرد مىتوان برلى سامان ادن فعاليت:هاى ججمعى نيز بهزء كرفت .
صفحه 29:
بخش دوم: نقد و بررسی دیدههای جدید پیرامون ربا و بهرهبانکی
|-۲. نقد دیدگاههای توجیه کننده مشروعیت بهرهبانکی
مسلمانان در طول قرنهاى متمادى هيج نيازى به توجيه ريا نمىديددند و لذا به ندرت در طول تاريخ اسلام و كشورهاى
أسلامى مىتوان فقيه و يا محققى را يافت كه نسيت يه اصل حرمت ريا تشكيكك نموده باشدة اما از حدود صد سال پیش
و با ورود صنمت بانکداری در کشورهای اسلامی برخی از مگران, مسلمان حرمت ريا را مائعى براى بهردمتدى
نورهاى اسلامى از مزاياى بانكدارى متعارف تصور نمودند و بر همين اساس ديد كاههاى خاصى بيرامون ماهيت ربا
و بهردبانكى ارائه كردند تا به نحوى رباى محرم را توجيه نمايند و ماهيت بهره در نظام بانكى را از شمول حرمت ربا
خاوج سازئده اما به ججرئت مىتوان مدع بود كه إين:ديدتكامها بيشت داراى عض هاى اساسى هسنتد و يا مباتى قله
اسلامى تعارضهاى جدى دارئد در واقع اين ديدكاه شمول اصل حرمت را تضبيق نموده و كمتر از آنجه هست بيان
ع ىكند و لذا م توائد نام آنها را ديد كادهاى توج كتنده بهرهيانكى تاميد. در ادامه با رعايت اختصار و اولويت به تقد و
بررسی برخی از مهمترين اين ديدتكاه ها مى بردازيم.
YI اختصاص ربا به بهره قراردادى و مشروعيت بهره طبيعى
0-1-1-1 تين
تدرى TAN) و فرزين وش و ندری (151) به مقوله مقايسه» ريا بهره طببعى و يهره قراردادى برداخته و تلاش کردند
تا مفهوم بهره در نظريات اقتصادى متفكرين مسلمان را به چالش بکشند. هدف اصلی این پژوهشها آن است که با
مراجعه يه آثار برخى از تصاداا ماد بو او کت (۱۸۹۰), فیشر( ۰01۹۳۰ ویکسل (۱۹۳۶) و غره ضمن تفکیکت
بين دو مفهوم ابهره طبيعى؛ و «بهره قرأردادى» رباى محرم در اسلام را محدود به بهرهقراردادی نماید. در دم ه
.برخى از استدلالهاى ارائه شده در اين تحقيقات اشاره م شود.
© يدون وجود نرخ بهره كه ارزش درآعد حاضر را در قبال درآمد آنى مشخص م ىكنف تتزيل درآمدهاى آتى به
اززش فعلى امكان بذير نیست. رین تمین قیمت کالاه در زندگی اقتصادی متوقف بر وجود رخ بهره است,
در تظام سرمیهاری وایسته هد عبر ثرخ بهرهاست که عرضه و تقاضاى فعاليتهلى اقتصادى رايا يكديكر
برابر مى سازد.
ابدين ترتيب نرخ بهره عامل تعادل در كل نظام قيمتى بوده و كاهش و يا افزايش نرخ بهره با تعيين ارزش در آمد
حاضر نسبث بهدرآمدآتی. یه جامعه علامت میدهد که چگونه ماع خود را در طول زمان تخصییص دهد.
:© در دیدگاههای مفکرین سلمان؛دو مهم بهرهقررددی و بهره طیعی با یکدیگر خلط شده است. برداشت.
اقتصاددانان مسلمان از بهره در یات افتصادى متعارف بهره قراردادى است؛ در حالی که هن میرسد منظور از
بهره در ادیات اقتضادی قرب بهره طیعی اشد
* منظور از بهره قراردادى درآمدى است كه صاعب سرمايه در قرازدادهاى رسمى و حقوة
دیگرا. رز دادن سردیه Seale ye Gal Ly GNI ماهر طیعی درآمدی مسقل از قمت سربایه
صفحه 30:
اليا بول) بودهه ولى بر آن اثر دارد و بر مبتاى ارش گذاری جامعهبرای یکت واحد درآمد حاضر در مقابل همان
مقدار درآمد آتى (معمولاً يكك مال بعد) با إين فرض كه حصول درآمد در ينده قطعى و بدون هر نوع خطری:
باشد تعيين مرشود. اين تفاوت در ارش كه تنها به دليل تفاوت در زمان lawl میشود و ارزشی است که در
زندككى اقتصادى حال را به آينده بيوتد مى دهده بهره طبيعى نام دازف
© تمام اشكال قراردادى» بهزه من جمله ربا ريشه در مقهوم بهزه طبيعى دارد. لذاء حرمت ربا در اسلام حداكثر
میتاند یه معنای حرمت یکی از اشکال حقوفى باشد كه بهره طبيعى در قالب آن به طور رسمى انمكاس بيدا
میکند. ین تیجهگیری نشان میدهد كه از ديدكاه اقتصادى تفاوتى بين تأمين مالى در اسلام و تأمين مالى
متعارف وجود نداردة به اين معنا كه در تمامى عقود اسلامى درآمد حاصل از تأمين مالى (آنجه مزاد بر اصل
ایجاد میگردد)به یک حقیقت اقتصادی واحد بر گشت میکند و آن اينكه سرمايه (و حنى بول نقد) در بازار از
.ديدكاه اقتصادى علاوه بر ارزش میدلهای دارای یک ارزش اضافی است اين ارزش اضافى بل ارتياطى حال با
آینه در زندگی اتصادی بوده و نقش مهمی در کل نظم قیتی ایغ میکند
** بایدتوجه کرد که اين ارزش اضافی» حاصل فعاليت و كار فردى نبوده و حتى ريطى به وجود و یا عدم وجود
تاطمیانی و خطر تدارد و مستقل از آن است (البته عالم وفع به دلیل آنکه خطر و نی معمولاً وجود داد در
تعین رخ بهرههای مختلف. علاوه بر در نظر كرفتن تقاوت حال و آبنده درصدى نيز به عنوان «صرف ریسکد؛ و
با تورم به بهره طبيعى اضافه مى كردد). أز اين رو بهرء طبيعى نه باداش قبول ريسكك است و نه جبران كاهش
ارزش يول بلكه تنها هزيته فرصت سرمايه و بول در طول زمان مىباشد.
* به دليل عدم موفقيت در مفهومسازى بهرمه از دیدگاه اقتصادى هيج توضيح اقناع كتتدماى در ظریات مقکرین
مسلمان براى ماهيث وجودى ارزش اضافى در عقود شرعى جون اجاره فروش اقسالی؛ مرابحه و غیره وجود
ندارد. ان در حالی است که ماهیت ارزش اضاثی در اين عقود با مقهوم بهرء طبيعى كاملا توجيهبذير است.
tr تقد
اين ديدكاه هم از منظر ققهى-كلامى و هم از منظر اقتصادى داراى تقدهاى اساسى م باشد كه در اذامه به برخى از
آنها اشاره مىشود.
:9 محدود داتستن زبابه رابطه حقوقى يكك تالى فاسد دارد و آن ايتكه اككر در جابى رابطه حقوقى حل شد و قزارداد
از فرض خارج شدامتلاً در حيل ربا که رابطه سقوقی و قررددی تقیر میکند ند اجاره پل و دریافت ربا يه
عناناجارهبهاه آنگاه نید دیگر ربا بل تصورباشد در حالی كه اين طور نيوده و بر اساس ديدكاء قاطي فقها
حيل ربد صلح ربا و غيره همكى نامشروع دانسته شدءاند. بتابراين كر آنجه مورد توجه اسلام در موضوع حرمت
م باشد تنها رابطه حقوقى مى بود آنكاه نبايد مثلاً صلح بول با بول بيشتر اشكال بيدا مى كرد: زيرا در اينجا
ربطه حقوقی عوض شده است و دیگر قرض یا اقافینیست.. رین این ده که عرمت ربا عيرق سأهای
حقوفی است» ناصحیح یه نظر میرسد.
صفحه 31:
** تمارض با حکمتهای مطرح در موضوع ربا در آیات و روايات يكى ديكر از ضعضهاى اين نظريه اسث. در واقع
این ادها که رای محرم در اسلام نها مت با رابطه حقوقى است و تأثيرى در واقعيت اقتصادی نداد و بهلحظ
اقتصادى تفاوتى بين ربا و بهره يا سود حاصل از عقود مدای و مشارکتی وجرد ندارده با حکنتهایی که در
احادیث در رابطه با حرمت ریا آمده استه تعارض دارد يه عنوان تمونه در روايات متعدداء ائنه در باس يه
yale gh gach a a by gat Se سقوقن» .به حتزان نمو جلوگیری از ایجد ظلم در
جامعهه ممائعت از انجام اعمال تير يا اصطناع معروف (مانند قرض الحسنه و انفاق)» جلوككيرى از تجارت و غيره
كه به عنوان حكمتهاى حرمت ربا مطرح شده اند)؛ همكى الايلى اقتصادى هستند و نه حقوقى.
بان این مضرات اقضافی برای وبا و عدم ان آنها رای فزوش افنای و ره هنگی مزید این مطلب ات که
در دیدگاهاسلامی: را تهاجنبه حقوقی نداشته و دارایماهیت اقتصادی هم هست اگر توجیهات نویسنده در
محدود بودن ربا ه بهره قراردادی صحيح فرض شود آنگاه حکمتهای اقتصادی مورداشاره در بسیاری از
احادیث و ی برخی از آيات در رايطه با آثار اجتماعى و افتصادى كه در اثر رواج رياخوارئ در جامعه به وجود.
میآید زیر سژال خواهد رفت,
اگر ريا فاقد جنبه اقتصادى بوده و تنها ماهيت حقوقى داشت؛ آنگاه بر خداوند حکیم و ائمه واجب بود ما اين
مسأله را بيان م ىكردند و به راحتى و ثنها با تغيير عنوان و ماهيت حقوقى مسلمين را از خطر جنگ خدا و رسول
نجات میدادند؛ در حالی که سنت و سبرهچنین چیزی را تمى رسائد.
تعیر ام خمینی(ره) در این زمینه جالب توجه است.ايشان در موضوع يل ريا بيان مئدارد كه اككر وافعا رای
محرم در اسلام تنها يكك مسأله حقوقى و اعتبارى بود (و آثار اقتصادى و اجتماعى بر آن مترتب نبود) و با تغيير
یک لفظ میشد مشکل ربا را حل كرد آنكاه بر ببامبر(ص) واجب يود که اين راه حل ساده را به مسلمين ياد
مىدادند و از اين كناه جلو كيرى م ىكردئد در ححالى كه سيره بيامبر(ص) نشان مى دهد که ثلً یشان در تمه خود
ابه فرمائدار مكه بيان مىدارئد كه اككر رياخواران دست از اعمال خود برنداشتد با نان جنگ كن در واقع.
پیامر(ص) همواره بر حذت ربا توجهمینمودند و هیچکدام از این حبل بنیر ساده من اه یا صلحپول) رایه
عنان جایگزین ره ندادن y Sly استفاده از عقد شرعی تأكيد كردئد.
اخلط بين مفهوم بول و سرمايه يكى از جالشهاى اين ديدكاه از منظر اقتصادى است. همان طور كه نو
(1004) به عوبى نشان مىدهد؛ متأسفانه ادبيات متعارف» مثلاً يوم باورك (:184) بول نيز نوعى سرمايه در نظر
OF مىشود كه إين خلط بين مفهوم بول و سرمايه و زمينهاى يراى توجيه بهره. حتى بهره قراردادى است. در
حالى كه بول الزاماً سرمايه نيست و برتحى از اقتصاددانان (مانند كيثز) به اين نكته اعان دارئ همجنين سرماية در
اقتصاداسلامی دارای عایدی حتی عایدی ثابت و از پیش تعین شده میباشد. ولى بول: به خودى خود مستحق
هيج نوع بهرهای نه بهره حقوقی و نه بهره طبیعی نیست. لازم به ذکر است این ویژگی و ظرفیت بالقوه پول که
صفحه 32:
مىتوائد در آينده به سرمايه تبديل شده و در خدمت تولدقرربگیده هیچ حقی برایپول در جهت دریافتمازاد
إيجاد تمئتمايد (حتى گر سم آذ را بهره hes gc
ججرا كه به لحاظ عقلى و مقتضاى قاعده عدالت ابندا بايد توليد اتجام شده و ارزش افزوده ایجاد گردد و پس از آن
اين ارزش افزوده بين عوامل توليد كه سرمايه نيز يكى از آنان است تقسيم گردهه همچنین پول را نید با سیر
كالاها مقايسه نمود. چرا که پول خلاف ابر كالاها داراى ارزش ذاتى و درونى نيست: بلكه داراى ارزشى
اعتبارى قراردادى و تبعى م باشد.
ين ادعا كه بول در ماهيت خود(و نه به ذليل قبول ريسكك کاهش ارزش و يا هر ذليل ديكرى) ذاتً مستحق پاداشی
به ام بهه طیعی است اساسا ضاوتی ارزشی: است که نه تنها در شرع hp el تشده استء يلكه عقل نيز
آن را تأبيد نمى كند. در واقع هيج دليلى براى ابتك بولى كه مثلاً در جيب يكك فرد قرار دارد ذاتً مستحق ریش
در طول زمان باشد( يدون اينكه وارد خش واقعى اقتصاد كردد) وجود نداد
در دیدگاه مورد بحث ادعا شده است که هیچ تفوت اقتصادی بینبهره و ترخ سود در عقوداسلامی(مند قوش
اقساطى) وجود ندارد. اين در جالى است كه با اتخاذ تكاهى نظام وار به اقتصاد اسلامى و در مقاسه در اتصاد
فرضى که در یکی تعامى مبادلات بر اساس فروش اضاطى صورت م ى كيرد و در ديكرى براساس عقد فرضض و
دريافت oe مىتوان مدغى بود كه در اولى حتماً بخش توليدى اقتصاد يايد فعال باشد و غدماى كالاغايى توليد
كند تا بتواتند آن را به صورت اقساطى يفروشند و لذا تحامى معاملات يا بخش واقعى در ارتباطائدة ما در دومی:
لزوما جنين مسظداى حاكم نبوده و عدماى مىتوانتد بدون اينكه وارد فرآبند توليد شونده به بهره دست يابتد.
بنابراين اين مطلب كهت«تمامى عقود اسلامى وابسته و مرتبط با ببخش lly اقتصاد مستنده؛ از ويزهكىهاى نظام
باتكدارى اسلامى و اثر اقتصادى بسيار مهمى است كه از توسعه بازار بولى مستقل از بخش واقمی. گسترش پیش
از أندازه بازارهاى مالى و غيره جلوهكيرى مىكند. موضوعى كه به اذعان برخى از محققين: عامل ايجاد
بحراذهاى بولى و مالى در اقتصادهاى غربى مىباغد.
۲-۱-۲. اختصاص ربا به فعاليتهاى تجارى و حليت بهره در سياس تكذارى يولى
1-9-1-7 تبيين
كيابى (18) و ندرى و كيابى le PAV) مىدارند كه نرخ بهره سياستى و فر آبند سياست كذارى باتكك مركزى بر
اساس ترخ بهرهد مشمول ادل نخرمت .ربا بوذ و حكم قشهى مقاوتى قارف ندر واقع: در مان فقه اسلامى» فرظ ميان
ذو فرد حقيقى كه منضمن شرط اضافه براى قرض دهنده باشد: مصداق ربا نشناخته شده ودر OUT و روايات نيز فلسفه
تحريم آن ظلم و بى عدالتى؛ تعطليلى كسب و كار و تركك اصطناع معروف ذكر شده است؛ اما بر SHE باتكدهاى
تجارى كه به صورت يكك بنكاه اقتصادى عمل مى كنند. بائكك مركزى در تمام كشورها به عنوان يكك نهاد دولتى تنها
به دتبال اعمال سياس هاى يولى و ايجاد شرايط تعادلى در فضاى كسب و كار اقتصادى است و هرككز به دنيال كسب
سود Atal نابراين؛ م توان نتيجه كرفت كه استفاده باتكك مركزى از سازو كار ترخ تنزيل مجدد ويا عمليات بازار
صفحه 33:
باز براى سياست ذارى بولى (خريد قرضى و فروش اوراق قرضهاء بديده اى كاملاً مستحدث است و مشمول ادله
حرمت ربای قرضی نمیشود.
دلایلی که برای نات این دعا ذکر شده است عيارت اند از:
ول هیچ کدام از فسههای حرمت را در مود بهرهسیاست اک مرکزی (نرخ بههاراق قرضه) صدق نمی کند
ی اي نوع بهره مربوط به ماهیت و نقش پول در اتصادامروز از نگاهمدیریت کلاناقتصادی است كه به هيج عنوان
در ژمان ام طهارع)»به نون مقسران وحی: مصداق عیلی و عارچی نداشته است و بعدبهنظرمیرسد اطلا
قرض ربوی در رواات شامل این موردکاملاً ستحدث باشد.
bk قرض دادن و قرضس گرفتن بتک مرکزی در ساژو کار سياست Sy با اهداف و رآبندهایی کاملٌسفاوت از
عقد قرض متداول بين دو فرد حقيقى ويا حتى متداول در نظام بانكى صورت میگیرد؛ تا جایی که شايد بتوان كفت
استفاده از لفظ قرض در این دو حالت تنها يكك اشتراكك لفظى اسست».
از سوی دیگره نرخ بهره پرداختی بر روی اوراق قرضه بانكك مر كزى كه براى سياست كذارى يولى منتشر مىشوف در
قبال همكارى افراد بايانكك م ركزى برداخت مى كردد. در واقع از نكاه كلانه خريداران اوراق بهادار به باك مركزى
قرض نمىدهند؛ بلكه در راستاى تحقق سياست كذارى بانكك مركرىه نوعى از سند مطالبه خود از ابن (SoS
را به نوعى (Gla Ses تبديل م ىكنند و از آنجا كه يكى از سند ها ابزار مبادله نيز مىياشد: فرادی که این سند وا يه
سند ديكرى (كه البزاز ميادله نيست) تبديل مى كتنده مستحق دريافت ياداش هستندةكه همان ترخ يهرة اوراق(ترخ بهرة
سياستى باتكك مركزى) است. يكى از دلايلى كه براى استحفاق مىتوان ذكر كرف همکاری خریداران اوراق ب باتكك
م ركزى در بهبود وضعيت اقتصادى كشور مىباشد. در lly زماتى كه يكث فرد در راستاى سسياستهاى بانكك م ركزىء
پول خود را به اوراق بهادار تبديل م ىكند؛ دارابى تحود را به يكك شكل كم ارزشتر تبديل مى كند؛ زيرا با اين اودر
امكان خريد كالاها و خدمات وجود ندارد. در واقع مىتوان اين ككونه بيان كرد كه خريد اوراق از سوى مردب يك
انوع از خخودكذشتكى مىباشد كه منفعت آن به همه افراد جامعه بر م ىكرذد و بنابراين: خريداران اوراق بايد براى اين
همكارى مورد تشويق قرار كيرئد.
تحقيقات دیگری نیز ضمن يبان مفاهيمى مشابه؛ نرخ بهره سياس كذارى بانكك مركزى را متغيرى ضرورى براى
مدیریت حجم پول در اقتصاد دانستهاند و تلاش تمودهائد آن را خارج از شمول حرمت ربا در رویط تجاری مطرح
نان يشنهد مستخرج از اين دید گاه ی ضرورت با گشت یه سیست گذاری پلیمتارف و بهره محورمیباشد. در
ان اه نلی (۱۳۹۲) يبان مىداره: «نرخ بهره سباستى بانكك مركزى که نوخ مرج مراودات روزنه ان بانک با سیر
بانکهاست. علامت سياست كذار بولى به فعالان اقتصادى در مورد شرايط اقتصاد و اسباب هم آهتكك كردن نوافاى
كوناكون نوازد كان در سازكان اقتصاد كشور از طريق مديريت انظارات آنان است. منع بانكك مركزى از برآورد و
اعلام این رخ به باتكشهاابه دليل حرمت رياه فعالان اقتصاد را از درک میزان کمایی پول محروم کرد و به
تاهماهنگی آنان می انجامد.ترخ بهرهه کمیییتسبی پول را در سلح گلان مشخص و مدریت مور یزار پول را اکن
صفحه 34:
پذیر میکند. هیچ یک از این دو کار کرد جانشنندارند. نرخ سود بانکی که یکک متیر سعلح خرد است AAG ga
اجانشين نرخ بهره متقير سطح كلان شود le نرخ بهره از جعه ابزار يانكك مركزى عملا به خلع سلاح اين نهاد در
ايو كوج عي انح
توصيه سياستى مستخرج از أبن ديدكاه آن است که:پیشنهاد میشود با توجه به ضرورت كتترل تورم؛ بازكردائدن
بانكك مركزى جمهورى اسلامى ابران به بانكدارى مركزى متعارف در دستور كار قرار تكيره. براى نبل با اين مهم دو
مسير بيش رو قرار دارد. مسير نخست» حكم وله اظر بر بزشناسی تفاوت بین نوخ بهرهسیاستی و ریاست. مسر دوم
حكم ثانويه ناظر بر جواز استفاده از نرخ بهره در بازار بين بانكى به دليل كنترل تورم مى باشده.
۲-۲-۱-۲ تقد
این دیدگاه ای تقدهایاسامی و بادینمباشد. در SAND lly بای نات این دید گاه ذکر شده استه سست.
9 ند میباشند. در اه به برخی از مهمتریننقها و همچنین نکات قیل طرح در وابطه با thay Sdn ag
میشود
© اين ادها که گفه شده است: هيج كدام از فسفههای حرمت وب در مورد ترخ بهره سياستى يانكك مركزى صدق
نم ىكنده قابل نقد مىباشد. جرا كد اولا نم توان به طور قطع وبا قين كامل مدع بود که حکمتهایی ماد طلم
در نرخ بهره سياستى(نرخ بهره اوراق قرضه بانكك مركزى) وجود ندارد و تا وقتی که یقین حاصل نشود بايد مسير
احتياط را يبموده جرا كه مقوله ربا درقرآن و احاديث با جنان شدتى بيان شده استا(ماتند فراخوائدن ريا خوار به
جنگ با او رسول) که ایک گماننمیتون در مورد ST امع وم تيل بر قرض هم چنین بقینی ایجاد
اشده باشد؛ باز هم نمى توان بر اساس آن تجهگیری کرد. چرا که آنجه در آیات و رویاتبهعنوان حکمتهای
حرمت وبا ان شده حکمت است و نه علت حکم. رین اگر در جایی اطمیان حاصل شود که Se رليطة
lb نیست. بز هم نمیتوان تیجه گرفت پس اشکال شرعی نداد چرا که شاید عکمتهای دیگری در حكم
حرمت ريا وجود داشته باشد كد يه هر دليل: توسط قرآان نو معضومين يان تكرديده است. ننيجه Se OLE i
هنود حکمتهای ربا به هيج عنوان نمى تواند دليلى شود بر کنر گذاردن حکم حرمت.
ايح طفق تريغ بهره سیاستی پاک مرکزی مربوط Seale و نقش پول در اتصاهامروز از نگا مدیریت
كلان اقتصادى است که به هیچ عنوان در زمن ائمه اطهار(ع؛ بهعنون مقسران وحی؛ مصداق عينى و خارجی
انداشته است و بعيد به نظر مىرسد اطلاق قرض ريوى در روايات شامل اين مورة كاملا مستحدث باشده قايل نقد
موباشد. جرا كه اولأ آيات و زوايات در اين رابطه داراى اطلاق مىباشند و شامل تمامى موارذى كه قرض اتفاق
ید مگردند. اب نیون به واحني وها زد يكا نو تقاو ین نوخ هر یستی الک مکی بوخ
بهرهبانكى: اولى را حلال و دومى را حرام اعلام نمود. همان طور كه وججود تفاوت بين بهرهبانكى و بهرهاى كه دو
فرد خارج از بانكك از هم مى كيرند: دليل بر تغيير حكم نمىشود. به Si Ole وجود تفاوت بين نحوه قرض
دادن و قرض كرفتن به هيج وجه منجر به تغيير در حكم حرمت ربا نمى شود.
صفحه 35:
** اين استدلال که: رخ بهره پرداختی بر ووی اوراق هدر بانکك مرکزی که بای سیست گذاری پولی منتشر
میشوده در قبال همكارى افراد با بانكك مركزى برداخت میگردد. در واقع؛ خريد اوراق از سوى مردم؛ يك نوع
از خودكنشتكى مىباشد که منفعث آن به همه اقراد جامعه بر مىكردد. بثابراين: خحريداران اوراق بايد براى اين
همكارى مورد تشويق قرار كيرند كه اين علت مشروعيت برداخت بهره سياستى بر روى اوراق قرضه بانكك
مركزى است» بسيار ضعيف مى باشد. جرا كه اولاًافرادى كه اوراق قرضه باتكك مركرى را خريدارى مى كتنده
داراى نكاه خرد به بول هستند و نه نككاه كلان و هدفشان دست يابى به بهره بدون ريسكك است و نه كمكك به باتكك
م ركزى. ای آيا حقيقنً كسانى كه اورلق قرضه يانكك م ركزى را مى خرند نيت خيرخواهانه دارند؟ به نظر مى رد
باسخ به اين سوال منفى بوده و خريداران اوراق بانكك مركزى: تفاوتى بين اين اوراق وساير اوراق بهادار قائل
بوده و ضرفا در ختريد خعود به ويسكك أو بازده اوراق توجه دارند. ثالثلى ی نیت از خود گذشتگی دلیل بر حلال
شدن حرمت ربا مشود یعنی ار قرض دهنده (عریدرن اورق) از قری دادن خود یت یز ماه داش
باشد دليل مى شود كه بهره برداختى دون اشکال است؟
اين استدالال كه: «نرخ بهرهه كميابى نسبى بول را در سطح كلان مشخص و مديريت موثر ياؤار بول را لمكان بذدير
میکند. هیچ یک از این دو کارکرد: جانشين ندارند. فرخ سود بانكى: كه يكك متغير سطح خرد استه نمى تواند.
جانشين نرخ يهرمه به غنوان فیر سطح کلاناتصاد شود قايل تقد است+ جرا كه حدق نر بهرء از اقتصاد يه
معنای حذف كاركردهاى اقتصادى آن و یا حذف یکی از ایههای دائش اقتصاد كلان نيست. خداوئد متعال
قبل از اعلام حرمت ربا ب اعلام حلیت بیع میپردازد. از این رو نرخ سود موجود در عقود اسلامی(مانند
انواع بيع) جايكزين نرخبهرهمیباشد.به طور کلی با توجهبهایکه نوخ سود کوتاه مدت بازرپول سلامی و نرخ
سود بلند مدت بازار سرمایه اسلامی در کنار هم قابل تصور هستنده لا کارکردهای نرخ های بهره کوتاه
مدت(سياستى) و بلند مدث در نظام اقتصادى متعارف» به طور كامل در نظام اسلامى وجود دارد لازم به ذكر
است Ja ibn cigs اسلامىءكه با عقود مبادلااى مانند فروش اقساطىه مرليحه: اجارهء سلف و خيره سامان
عىيايد با بازار بول متعارف: آن ات كه در يازار متعارف معمولاً رابطه يول- يول وجود داردة اما در بازار
اسلامی رابطه پول(کالا) پول شکل میگیرد. بهعبارت ديگي تقاوت اصلی بازر پول اسلامی با بازاز بول متعارف
در رابطه تمامى مقود موجود درآن با بخش واقمى اقتصاد م باشد.
اطلاق آيات و روايات در رابطه با حرمت ريا هم رابطه اشخاص حقيقى و رباى فردى را شامل مىشود؛ هم رابطه
اشخاص حقيقى و حقوقى(مائند بهره برداختى توسط بانكهاى تتجارى به سبردهكذاران): هم رياى بين مردم و
دولت (مانند بهره اوراق قرضه دولتى) و هم رابطه بانكك مركزى با مردم و بانككها (مانند اوراق قرضه باتكك
مركزى و نرخ بهره سياستى). تمامى اين انواع به اتفاق نظر فاطبه علما و فقها ربا مىباشد و داخل در مقوله حرمت
قراد مى كير
صفحه 36:
** اولین مسئول اجرای احکامالهی: حاکم اسلامی و نهادهای حکومتی هستند. از ین وه اولیترین مجموعه در
حذاف رياء الک مرکزی (بهعنوان نمانده حاکمیت در شبکه پانکی) است. بنابراين قبح استفاده از ابزارهای
سياست بولى ربوى توسط بانكك مركزى؛ بسيار ييشتر از حركت مشابه در بانككهاى تجارى مىباشد.
** هر جند در جارجوب اسلامى: بازار يولى مستقل از بعخش واقعى نبايد وجود داشته باشد و نرخ ته
بازار رباست» اما امكان شكلكبرى بازار بولى وابسته به ببخش واقعى اقتصاد وجود داشته ( در کنر بازار سرمايه
اسلامى) و ترحی که درآن شکل م ىكبرد «ترخ سود كوتاه مدت با حداقل ريسككه تام دارد. هيج دليل منطقى
براى آنكه نرخ سود كوتاه مدت نتواند كاركردهاى نرخ بهره (جه در سطح خرد و جه در سطح كلان) را داشت
ین شده دراین
باشد: وجودنداشته و فرخ سود جایگزین کامل رخ بهره در چارچوب اسلامی است. Dae Ng ga وبا
ارا معادل عدم امكان استفاده از دانش اقتصاد كلان ويا اقتصاد بولى دائنست.
** در شرایلی که انواع مختلف صک وک مبادلهاى(ماتند صكوكك اجارف مرابحه بيع دين: سلف و غيره) جهت
سياستكذارى بولى قابليت استفاده دارد (و در كشورهاى مخطفى جون مالزى» الدوتزى» سودان و غيره تجزيه
شده است) ونرخ هاى اين دسته از صكوكك مىتواند وظيقه علامت دهى ترخ بهره سياستى باتكك مركزى را به
خوبى انجام دمد. جه دليل منطقى براى باز كشت به باتكدارى م ركزى متعارف و استفاده از اوراق قرضه باتكك
مركزى وجود دارة؟
امکان Serna Kaas جوا استفاده از ترخبهره سیستی در زار sea OPS Ja oe Se
وجودندارد.چرا که احکام اوه بای موارد خاص بوده و قط از یاب (اکل میه) بل توجیه است+ از ین رو
شايد در سارهاى اول انقلاب به دليل نو با بودن ايده بانكدارى اسلامى؛ استدلال مذ كور قابل قبول مىنمود اما در
حال حاضر بس از گذشت مه دهه از اجراى بانكدارى بدون ريا در اران و همچنین پیشرفتهایبانکداری
اسلامى در ساير كشورهاء هيج ديل منطقى برأى ورود در جارجوب احكام ثانويه و پذیرش دید كاءهاى حداقلى و
اتفعالى وجود نداشته و بانكك مركزى بايد با جديت و تاد اسخ در جهت A زارهای اسلامی سیاست گذاری
.بولى اقدام كند.
۳-۱-۲. اختصاص ربا به اشخاص حقیقی و حلیت ربا بين اشخاص حقوقى
1-۳-۳-۲ تبيين
خی از مسققین تلاش نمودند مشکل بهرهبانکی راز طریقتاوت بین شلمیهای سقیقی و سقوقیمعل کنند. در
این رات ین شده است: «اشخاص حقوقی همانند سایر موضوعات مستحدثهپدیدهای جدید هد که در زمان
تشریع وجودنداته است. از ان روهچننچه در شمول احکامی (مانند حرمت ربا) شكك ويجود داشته باشده لازم ات
به عموماتی قهی مد اصل صحت )ی اصول عم ماد اصل برائت) تمسکد ند زاين رو بنظر مرسدماهیت
شخص حقوقی ممایز از شخص حقيقى بوده و احكام شرعى مترتب بر اشخاص حقیقی (مانند حرمت eee My
اشخاص حقوقی میباشد
صفحه 37:
مره این دیدگاه آن است که ری تنها در ین افرد و شخصیتهای حقیقی وجود دار و در رویط اشخاص حقوقی با
حقيقى (ماتند رابطه بانكك با سبردهكذاران ) و يا در روابط اشخاص حقوقى با يكديكر ( مانند رابطه دولت با باتكدها).
ربا قايل تصور نيست. از اين روء نتيجه گرفته شلاه است كه: ٠ باتكشاهاه فوسسات مالى و دولت كه شخصيتهاى
حقوقى مىباشنده نمىتوانند مورد خطاب شارعامانند حرمت ريا) واقع شوند)) ويا اينكه: هزبا كه در اسلام حرام شده
متوجه روابط اشخاص حقیقی است و اشخاص حقوقی مشمول احکامنمباشنده
۲-۳-۳-۲ ند
بررسى منیعققهی نشان دهنده آن است که مشهور نقهای شیمه شخصیت حقوقی را مشابة شخصيت حقيقى مشمول
احکامی چون مالکیت و احكامى كه بر مالكيت بارمیشود: ماد قل دنم ملکیت (یع انتقال موقت مالكيت با
اشتقال ذمه (قرض) اجاره ماع ملک ((جارهاو غیرمهمیدانند. در واقع مشهور فقهاى اماميه و عامه با استتاد يه
نمونههایی از شخصیتهای حقوقی موجود در صدر اسلام (مانند شخصیت حقوقی نهد یت المال وقفء امام مسلمين
و غيره)» حكم به مشابهت كامل شخمیتهای حقیقی و حقوقی در معاملات میدهند. امام خمينى (ره) در اين باره
مى فرمايد: «نمام معامله هاى جايزى كه با افراد حفيقى مسلمان صحیح است انجامآن با پانکه نیز صحیح است؛ چه
دولتى باشند و جه غير دولتى». علاوه بر فقه اسلامى؛ در حقوق موضوعه ایران یز شخصیت حقوقی به طور کامل
پذیرفه شده ودر شمول احکام و وظایف: مشابه شخصیتهای حقیقی اعلام گردیده است. به عنوان نموه در ماده
۵تون تجارت آمده است: «شخص حقوقی میتاند رای کلیه حقوق و تکایفی شود كه فاون برلى افراد فا
است؛ مگر حقوق ووظایفی که بللمیهفقط انسان ممکن است دارای آن باشد؛ مانند حفوق و وظايف ابوت( بدرى )
و بنوت( پسری) و امثال ذلككه بنابراين شخص حقوقى مىتواند نام داشته باشد تابعيت كشور خاصى را ييذيرد: داراى
cath at مىتوائد طرف معاملاث قرا گرفته و مالک بدهکار يا بستاتكار ككردد وغيره. البته ازآئجا كه شخص
حقوقى نمىتوائد مستقيماً حقوق خودش را اجرا كند و اعمال حقوقى انجام ذهد؛ قانون كذار در ماده 814 قانون
تجارت بیان می دارد: « تصمیمات شخضی حقوقی به وسیله مقامتی كه به موجب قانون یا اسسنامه صلاحیت انا
تصمیم دارند. گرفته میشود».
۴-۱-۲. ربا به عنوان در آمد ثابت و بهره به عنوان در آمد متغیر
۱-۲-۱-۲
برخی از محققان رای توجه ره در تام سرمایهداری به ویژه بهره رردادهای پاک ادها تفاوت ماهوى بين رياو
بهره کرهانددر ان راب غنی زد (۱۳/۶) با ره سهمقدمهءبه تیجه مورد نظر خود دست مىيابد. اولين مقدمه آن
است که رییی که در سلام تحریم شده بارت است از بزدهرفمی»ثبت و از پیش تعین شده؛ در حالی که بهزه
بازده متغييروغير قابل تعيين است. دومين مقدمه مورد تأكيد» آن است كه بازده واقعىء ثابث و از بيش تعيين شدمه تنها
در اقتصادهابى اتفاق مىافتد كه برا مدث زمان طولائى سطح عمومى قيستها و قيمتهاى نسبى ثابت بمائتد. در
نهايت اينكه تنها در اقتصادهای معیشتی و سنتی به جهت عدم پیشرفت فن آورى و عدم تغيير سليقه هاء سطح عمومى
قيستها و قيمتهاى نسبى براى مدت زمان طولائى ثايت مىماتد؛ اما در اقتصادهاى جديد به جهت بيشرفت فن آورى
37
صفحه 38:
و تغير هستتد. نويسنده نتيجه مىكبرد: انابراين ريا اختصاص به اقتصادهاى معيشتى و سنتى داشته ودر اقتصادهاى
جدید امکان تحقق ندارد.آنچه در اتصادهای امروزی وجود داردة بوره اسث بح يازده متغير و غرقبل پیش بینی
است؟ بس بين ريا و بهره تفاوت ماهوى وجود دارده
1-۲-۱-۲ نقد
به نظرمیرسد مقدماتی که در دید اه مور بحث مبنیتیجهگیری قرارگرفت اد سست و قبل ند میبشند. در دمه
بهبرخی از نقدهای این دیدگاهاشرهمیگردد
الف- از ذيدكاه آیات؛روایات و اجماعفقهای اسلام دز تعریش رب قيد ثابث بودن وجود نداشته و گرفتن هر نو
زيادى در قرارداد قرض؛ رباست؛ چه آن زياده ثابت باشد و جه متغير. در إبن رابطه روايات صريح و ووشنى كه از
طريق شيعه و اهل سنت وود شده بيان مى دارند كه اشتراط هر نوع یاه در قرار داد قرض رباست. به عنوان نمونهه در
روایت منقول از محمد بن قیس آمده است: +کسی که به دیگری درهم هایی را قرض میدهده جز بركردائدن مثل
را شرط نکند؛ پس اگربهتر از آن به او بازكردائده شد ييذيرد هيج كدام از شما در مقايل قرض دادن درهمی: سواری
حیوان یا عاربه چیزی را شرط نکند.
ب مطالعه تاريخ صدر اسلا شانمیدهد بر خلاف تصور اه دهنده دید اه اقتصادزمان صدر اسلام با ترم صفر
يا يدون تغبير در قيمتهاى نسبى نبوده است. بلکهاتصاه آن زمان نيز در اثر عوامل مرتبط با آنه عصر مواجه با تغييرات
قابل توجه در سطح عمومى قيمتها و قيمتهاى نسبى بود. در اين رابطه شيخ صدوق تقل مى كند: در زمان رسول خدا
(ص) تیمها افزایش یافت به رسول خدا(ص) ككفته شد: لى كاش براى كالاها قيمث تعيين iS ججرا كه قيمتها اقزايش
و كاهش بيدا مىكتندء رسول خدااص) فرمود: نمى خواهم خداوند را با بدعتى ملاقات كنم كه كسى در آن بر من
بيشى تكرفته است؛ بندگان خدا را آزاد بگذاریدبعضی از بعضى استفاده كتند. در حديثى ديكر عمر بن شعيب تقل
میکند: « در زمان ابوبکر وقتی حجم پول (درهم و دینار زیاد شد و قیمت شتر افزایش یافت؛ او ارزش دیه را برای
اهل تیه بهششصد تا «شتصد دنر قیمت گذاری کرد
با توجه به احاديث مذكور و همجنين احاديث كوناكون ديكرى كه در رابطه با تغييرات سطح عمومى قيصدها در
(el pe وجود دارد مىتوان به اين تبيجه رسيد که پدیده ترم در اقتصاد آن دوران نيز وجوه داشت لست هر جند.
به ككستودكى اقتصادهاى امروزى نبوده است؛ از اين رو اين ادها كه به دليل تغييرات قيمت در اقتصاد عصر حاضره بهر
چدیده تفوت از ریست از اساس ناصعیح است.
۲-۲ نقد دیدگاههایتوسعه دهنده اصل حرمت ربا
در کتر دید گاههای توجیهکنده هربانکی گروهدیگری از محققان در ديكر طيض قرار داشته وبا برداشتهاى بسيار
گسترده از مقهوم را در چارچوب اسلامی» عملا امكان هر تعامل و استفاده از يافتههلى بانكدارى نوين در جارجوب
اسلامى را محدود مى كنده در واقع به نظر مى رسد إين دسته از بزوهش ها اصل حرمت ربا در اسلام را یش از اندزه
توسعه مىدهند در ادامه به ارزيابى و نقد برخى از مهمترين آنها برداخته مى شود
صفحه 39:
۱-۲-۲ حرمت ربا به مثابه حذف بازار بول
1-1-7-7 قبيين
.برخى ازء محفقان بذيرش بانكدارى اسلامى را معادل حذف بازار بول از اقتصاد مىدانند و بيان مىدارئد كه در اقتصاد.
اسلامى بازار بول نبايد وجو داشته باشد و آنججه هست بازار سرمايه ست در واقع با حذف بهره از اقتصاد بازار بولى به
طور طیعی و واضح حذاف خواهد غد. اين روء ادعا شده است: ابه دليل آنكه در نظام مالى اسلامى بازار بول از
اساس وجود ندارد لا هزینه فرصت سرمیه نز اساسا وجود تسخواهد داشت:
معنی این حرف آن است که هزیته فرصت سرهایه رای کارفرمایان در اقتصاد اسلامی صفر است.
به نظر مى رسد ین دیدگاهناصحیحمیباشد. چرا که اصیترینتفاوت بازرپول و سرماه در نق زمانی و میا ويسكك
موجود در آهاست و این مطلب یه خوبی در نیع اقتصاد و مدیریت مالی که به تمرف بازرپول و سرماهپردته ند
ast aye قار گرفته است. بهعبرت دیگرهبازا ول ازاز تأمين مالى كوقاه مدت با ریسک پاین و زا سرمایه
بازار تأمين مالى بلندمدت با ريسكك بالاثر است(البته تفاوتهاى جزلى ديكرى نيز يين اين بازارها وججود دارد)؟ به عبارت
در بازار بول اوراق بهادار با سررسيد كمتر از یک سال مورد خريد و فروش واقع شده و هر بازار سرمايه Bas
بهادر با مروسيد بالآثر اريك سال حرید و فروش میگردد.
از طرفى با توجه به اينكه در نظام مالى» اسلام هم عقود مبادلدلى كوتا مدت با ریسکه کم و نرخ سود قطعی(ماند بیع
ذين؛ مرابحه » فروش اقساطى و اجاره) وجود دارند و هم عقود مشا ركتى كه معمولا بلند مدت ؛ داراى ريسكك و نرخ
سود غیر مشخص هستند( ماد مشارکت » مدنی مشارکت حقوقی و مضاریه 4 میتران مدغی بود بازارپولاسلامی
قابل شکل گیری است و هم بازار سرمايه اللامى.
اليته مسلم است كه بازار بول اسلامى (مشابه بازار سرمايه اسلامى) در ارتباط كامل با بخش واقعى اقتصاد قرار داشته و
به همان دلیل كه بازار سرمايه متعارف
قابل اصلاح جارجوب اسلامى مىياشدء بازار يول نيز يا برعى اصلاحات» مىتواند واجد صفت اسلامى بود گردد.
1-1-1. حرمت ربا به مثابه جابكزينى نظام مشاركت در سود و زبان
۲-۲-۲-تبین
ولاق از اقتصاد اسلامى را معادل جايكزين مشاركت در سود و زيان به جاى قرض تعريف
م ىكتند. در اين رابطه مطرح شده است: ٠ ستون فقرات باتكدارى اسلامى مشاركت است و شايد به همين علت است
كه در تحفيقات موجود از ابن نوع بانكدارى با عنوان مشاركت در سود و زيان نام برده شده است. ساير عقود اسلامى
نيز به نحوى مكمل عقد مشاركت تلقى مىشوند.
۲-۲-۲-۲ ند
ابن مطلب نيز ناصحيح به نظر مى رسد. جرا كك اولآ در قرآن كريم» خداوند ale sale به نام بع (و نه مشاركت)
را جايكزين ريا معرفى me EIS در روايات نيز نشان م دهد كه هيج فوخ مزيتى براى عقود مشا ركتى
39
صفحه 40:
نسيث به عقود مبادلداى مانند فروش اقساطى ذكر نشده است. از اين روء هيج ذليلى براى اينكه اساس بانكدارى اسلامى
را مشاركت بدائيم وجوذ ندارذ. ديدكاه صحيح آن است كه خخداوند متعال براى نيازهاى مختلض بشر عقود مختقی را
مشروع دانستهاست که برخی از نها سود ثبت و ریسکک کم دارند(مانندعقودمادلهای) و برخی دیگر سود متفیر و
ريسك بالاتر دارند مانند عقود مشاركتى با توجه به ماهيت بازاز بول كه بازارى كوتاه مدت بوده و ييشتر افراذ ريسك
كريز در آن حضور دارند: عقود eal كاربرد ييشترى در آن دارند و در مقابل عقود مشا ركتى در بازار سرمايه يشتر
كاربرد مىيابند.
۲-۲-۲. حرمت ربا به دلیل غیر منطقی بودن ریشههای بهرهبانكى ( مانند ترجیح زمانی)
۳-۷-۲
رخی از محققین در مواجهه با پدیده بهره در غرب و حرمت ربا در اسلامتلاش نمودهاند تا تممی ره و دلايلى که
برای وجودبهره در تظام اتصادی مطرح شده است را غير عقلى نشان دهند. در اين رابطه يخشى (40۳۸۳ بخشی و
دلالی (۱۳۸۳) و بخشی (۱۳۸۶) ضمن ررسی ریشههای مطرح شده برای وجود بهره مانتد مطلوبيت نهایی: تزولى
ترجیح زمانی و مولدیت کالاهای سرمایای مدعی هستن. که تمامی ريشههاى بهره از منظر عفلى ناصحيح و قابل نقد
بوده و وجودبهره هیچ مبنای صعیح ملمی ندارد.هنچنین ادها شده است که این مطلب به تأیه برخی از مطکرین
اتصادی متعارف ماند هاود (۱۹۴۸) ۰ رمزی (۱۹۳۸) و پیگو (۱۹۳۰) نز رسیده است. از ان ره مان مطلب
كه اتساذها زمان حال را بر آينده ترجيح مىدهند (ترجيح زمائى) امرى غبر عقلابى عنوان شده است. علاوه بر اي
تلاش شده است تا از ادعلى غير عقلابى بودن ريشههاى بهره به عنوان مؤيدى برلى تأبيد صحت عقلى حكم حرمت
اريادر اسلام استفاده شود.
1-۳-۲-۲ تقد
ay Be که ان دید گاه یز ناصحیحبوده به هيج وجه نمى تواند حكمتى عقلى براى حكم حرمت ريا در اسلام
در نظر گرفته شود چرا كه الا موضوع ربشدهاى بهره در بين اقتصاددانان متعارف يحثى اختاقى اس (مشابه تعامى
ساير مباحث علم اقتصاد) واكر برخى اقتصادداتان آن را نقد كردمائد بسيارى ديكر آن hays by دقت در
اقتصاذ جوامع اسلامى و غير اسلامى نشان مىدهد كه برخى از ريشدهاى بهره ماثند ترجيح eS كاملا در زندگی
تمامى انساتها وجوة دارد. به عنوان ريشدهاى بهرء مثال همين كه افراد به دثيال دريافت تسهيلات هستند (چه مبتی بر
روشهاى ناصحيح مانند ربا و جه روشهاى صحيح ماتند فروش اقساطى) بدان معنى است كه حال را به آينده ترجيح
مئدهتد كه مهمتزين دليل متطقى آن نيز وجود ريسكك و مخاطرء :در آبنده مىباشداكه مهمترين آن احتمال مرك
انسان است). بنابراين نمىتوان بديده اى كه در زندكى اكثر عقلاى جهان وجود دارد را غير عقلى و ناشى از اشتباه در
شاهدى مبنى بر اينكه ترجيح زمان حال ير آيننده امرى نامشروع يا نا
أسث وجود ثدارذة پلکه برعکس بر اسفاده از فرصتهای زندگی و خطر از دست رفن آنها در آیندهتاکید شده
است. در نهايت ابنكه يذيرفته بودن تعيين نرخ سود به دليل عامل زمانى در عقود مختلف اسلامی ماد تزیل دین به
قینت کمترفروش اقناطى مزاياحه و غیره هنگی تاصخیحبودن اساس دید گاهموزد بحث را به بات میرساند
40
صفحه 41:
۴-۲-۲ قرار گفتن اقتصاد در وضعيت بهبنه به دليل حرمت ربا
۴-۷-۲ تین
برخی از محققین مدمی شداندد حرمت ربا در اقتصاداسلامیبدانمنی است که اي اتصاد همواره در وضعیت بهیه
قرا خواهد داشت. در واقع: هدر نظام سرمایهدری» بهره نها در وضعیت سیری سرمی»صفر خواهد بود و در دیگر
مواقع؛ در باسخ به اوضاع اقتصادى بهره بزركتر و يا كوجكتر از صفر خواهد شد (كه به ايجاد ييكارى و خروج از
تعادل مىاتجامد). اما در نظام اقتصادى اسلام. به دليل تحريم ربا و عدم اجازه ظهور آن در عرصه فعاليت اقتصادىء اين
وضعيت إيجاد نخواهد شد. در واقع؛ نتيجه تخريم ربا در نظام اقتصادى اسلام إين خواهد بود که در جامعه سلامی»
برخلاف نظریه سرمایداری: وضعیت پهینه (سیری سرمایه) در عمل محقق خواهد شد «
۲-۳-۲-۲ ند
اين استدلال نيز اصحيح به نظر مىرسدة ججرا كه در نظا اقتصادی اسلامهنرخ سود عقود جايكزين يهره مىباشد و از
طرفی خرمت ريا ذر عقد قرض» به معنلى ضفر بودن ذائمى ترخ سوة نيست» رین نمیتوان به صورت قطعی مدعی
بود كه اقتصاد اسلامى هموازه در محالت تعادل و وضعيت بهينه قرار دارد و اين وضعيت تاع مزن نوخ سودی است که
در واقعيت اتفاق مىافتد. مجددا تكرار مى شود كه حذف ربا در اسلا ه هی عنوان به معنا حذف نرخ سود نیست.
۵-۲-۲. ماهیت جریمهای نوخ سود در عقود مبدلای
۱-۵-۲-۲
برخی از محققان مدعى شدءائد كه جايز بودن نرخ سود در عقودى مانند فروش اقساطى نوعى جريمه است.
در واقع: #خداوتد در قرآن بيع را حلال و ربا را حرام كرده است؛ بيع يعنى خريد و فروش و نه خحريد تنها وانه فروش
تنهاء بنابراين شرايط بيع وقنى حاصل مى شود كه خريد بلافاصله به بكك فروش منتهى شده و فروش نيز بلافاصله به يكك
خريد منتهى شود در غير اين صورت در يكك طرف معامله كثز تفای خواهد افتاد. در بيع نسيه نيز وضع به همين منوال
اسث. هنكامى که كالامى رأ نسيه از کسی مىخري جون وجه آن را ثقدا برداخت نمى كنيم فروشى كه بايد يس از
آن اتفاق يفتد اتفاق نضواهد افاد؛ يعنى اككر وجه آن را كالا م ذاديم؛ در واقع بيع اتفاق مىافتد ا اكر وجه آن را بول
نقد مىذاديم فروشنده مىتوانست با وجه آنه كالابى را بخرده اما جنين نشد و لذا خريد به فروش منتهى نشد و در
تيجه نوعى از كتز رخ مىدهد كه ييكارى توليد مى كند. اسلام براى اينكه ابن نوع ييكارى رخ ندهد اساسا از ابزار
تتبيهى استفاده مى كند و ريدار كالا به صورث أقساطى را مكلف م ىكند كه هنكام سررسيد برداخت وجه وجه
بیشتری را ببردازد تا افراد كمتر سراغ اين روش بروند. لذاء صحيح نيست كه بكلوييم از نظر اسلام بول ارزش زمانی
دارد يا اسلام ارجحيت زمائى و تتزيل را يديرفته است»
۲-۵-۲-۲ ققد
ان دیدگاه نز تاصحیح و اشتباه به نظر مى رسد. جرا كه اول تعريض ارال شده از بيع ناصحيح است. چرا که ی
مغهومى عرفى بوده و تعامى انواع معاملات شامل: خريد فروش» فروش اقساطى» بيع سلف. بيع دين و غيره را شامل
میشود
صفحه 42:
لازم به ذكر است كه همه انواع بيع (نا زمائى كه با عموماتى مانند حرمت ريا تعارض بيدا نكنند: اساس اطلاق آيات
قرآن و همچنینروااتمتعدد صادر شده از سوی اثبه صحی موياكتب ثنيا اين لذعا كه كر ريد با فروقن pk
نشود کز افاق خواهد bal ناصحیحبرده و هچ بای دینی و یا عقلیندرد. ال يذيرفتن عتصر زمان دن برق
معاملات مختص به فروش اقساطی نبوده و در عقود مشروع دیگری مانند بیع دین و مرابحه نيز وجود دارد. رابعا نکه
نرخ سود در عقد فروش اقساطی نوعی جریمه و تبیه است هیچ مبنای دینی ندارد و در هیچ يكك از آيات و روايات به
جريمه بودن اشاره ای نشده است. در نهایت اينکه گفته شده است فروش اقساطی منجر به بیکاری میشوده نيز كاملا
ناصحيح استء جرا كه ممكن ست تولید دای برای تلد یا a کلابی دشته اما وجه نقدی جهت پرداخت.
نداشته باشد ين فرد مىتواند با استفاده از عقد فروش اقساطى فرآيتد توليد خود را ره دزی کرده و از بیکاری
جلوگیری كند. نتيجه اينكه نه به صورت کلی میتوان گفت اسلام ترجیح زمنی را رد مى كند و نه مىتوان "كفت 7د
را به طور كامل مى بذيرهه بلكه أكر ترجيح زمائى در عقود شرعى ماند مرابحه: فروش اقساطى: بيع دين و غيره تجلى
ge wl ید شرع و اسلاممیباشد؛ اما ترجیج زمنی در عقود تاصحیح مات ريا مورد تأبيد شلوع ثیست. در
اين مسئله رابطه يرخى از محققين به خوبى بر صجيح بودن ترجيح زمائى در معاملات واقعى اقتصادى تأكيد نمودمائد و
نشان فاده اند كه وبا تأملى در آثار قفهى قفهاى حامه و شيعى: اعم از متقدمين و
hj به عنوان يكك حقيقت رفتارى؛ انسائى مورد توجه و عنايت شارع
فتهای اسلامی در ارزش كذارى مثيت زمان در خصوص معاملات اجماع دارند و ارش كذارى بولى اين ترجيحات
در معاملات واقعى اقتصادئ موجه و مقبول است».
جمع بندى و تتيجهكيرى
تتايج حاصله از بخش اول به شرح زیر میباشد
© ازيادر تمام لديان له بهویژه الم با شدت تمامتحریمشده است؛
** ربا به دو نوع وباى قرضى و رباى معاملى تقسيم مىشود. رباى فرضى؛ اشتراط زباده در قرارداد قرض و وباى
معاملى مبادله كالاهاى مكيل و موزون به همجنس همراه با زيادى HES A GPK
4 در اقتصاد دو نوع بهزه وجود دارده بهره طبيعى يا واقعى» كه بازدهى عامل سرمايه در فاليت اقتصادى است كه
ارتياطى يه ريا تدارده دوم بهره قراردادى: درآمدى كله صاحب سرمايه در قرارداذهاى رسمی» در برایر
واكذارى سرماية خود به غير: مطالبه مىكند اكثر بهره قراردادى در قراردد قرض باشد با ربا يكى خواهد بوفة
** در كيفيت تحريم ربا مفسران اختلاف دارند: برخى اصل تحريم را و برخى اجراى حكم حرمت را تدریجی
مىداتند با توجه به شواهدنظر دوم قویتر است+
ربای محرم از دیدگاهترآن بهگرفتن زیادی برای تمدیند مدت بدهی اختصاص ندارده و شامل زياده براى
قرض هم م شود
دي رباى محرم از ديد كاه قرآن به نرخ بهردهاى فاحش اختصاص ندارد و شامل شرخ بهرءهاى كم نيز م شودة
صفحه 43:
ریای محرم از دیدگاه قرآن بهبهرهقرضهای مصرفی اختصاص ندارد و شامل بهره قرضهای سرمایه گذاری
(تولیدی و تجاری) نیز میشود!
** تفاوتى بين بهره باتكدهاى خصوصى و دولتى نيست وهر دو مشمول رباست؟
با توجه به امكان طراحى باتكدارئ بدون ربا و ابزازهاى مالى يدو زباء اسضاده از باکداری و ابزارهای
مالى ربوى از باب اضطرار هيج توجيه شرعى ثداردة
** دین اسلام رای سامان دادن نیازهای مالى مردم انواعى از قنراردادهاى مالى ببا كا ركردهاى SEF را مجاز
شمرده است. مىتوان با استفاده از اين فراردادهاى مشروع و طراحى ثهادهاى اقتصادى ججون بانكشهاء مؤسسدهاى
مالى اغتبارى و ابزارهاى مالى سدوث رياء متسب با وضعیت جامعهء همه نيازهاى واقعى را باسخ داد.
همجنين در ببخش دو ابن تحقيق كه تلاش نمود است ا برخى از برداشتهاى ناصحيح از مفهوم حرمت رباو رابطه آن با
بهرهبانكى را مورد ارزيابى و تقد قرار دهد. يافتههاى اين تحقيق نشان م دهد كه أكثر ديدكادهانى كه در آنها تالاش
شده است تا حوزه مقهومی حرمت ربا محدود شود به نحوی که بهردانکی توجیه گردد از منظر نقهی AE UE
sty
از سوی دیگر و در سر دیگر طیف, دیدگاههیی كه مفهوم حرمت ريا را OT قدر ككسترده مى نمايند كه عملا امكان
استقاده از ذانش بانكدارى نوين تا حد زيادى غير ممكن م ىكردده نيز قايل نقد به نظر مى رستد براساس BIND
بخش دوم اين تحقيق مى توآن به جند نكته اشاره نمود
9 ويؤكئ اصلى شریعت اسلام در مقول مطعلات 6ن است که قرآن و سنت در کار ayy ale gly pp
نياز اقتصادى را با اهداف و انكيزمهاى منفاوت مجاز مىشمارند به اين بيان که پرای اهداف خیرخواهانه
فراردادهای چون هبه, صدقه. وقف و قرض الحسنه؛ براى ففاليتهاى سودآور تسبث به افراد ريسكك كريز
قراردادهابى جون: مرابحه » اجاره : جعاله و استصناع و براى اهداف انتفاعى اقراد ريسكك بدير جامعه نيز انواع
مشاركتهاء مانند ele eS مزارعه و مساقات را مجاز مىشمارند. علاوه بر اينها بر اساس أصل صحت
قرارداذهاى عقلائى: زمينه ا براى توآورى در عرصه قراردادها باز كداشته و فرصت طراحى قراردادهاى جدید را
مى دهند؛ رین اساسا از به توجيه ربا جهت هموار ساختن امكان استفاده از باتكدارى نوين وجود نداد
دليل براى اينكه مفهوم ربا را بيش از أندازه توسعه دهيم وجود ندارد. در واقع در اسلام در كثار حداف ربا بر
غزديكترين جايكزين نزديكك ين عقد كه بيع مىباشد تأكيد شده است؛ بنايراين مى توان شقوق سخطف عقد بيع
ly Sle بيع دين و غيره رأ در كنار ساير عقود با ريسكك كم و بازدهى مشخص و از بيش تعيين شده ماد
(اجاره و جعالة) به نخوی تاه نبرد که عمل خلاً عفد فرض ذر چارچرب بانگناری الامیپوشش داده شود
عقوة مذ كور از مشر شيعت كاملاً موزه اليد بؤده بو هبيع خليلن براق ایکه حرمت ریا را شامل این دنه از عقو
ابدائيم وجود ندارد.
صفحه 44:
ممکن است که نتوان حقيقنا به حكمتهاى عقلى حرمت ريا دست يافت و به منظور EE lly از ین حکم بی
برد امابه دليل شدت حرمت ريا در قرآن و احاديث و ضرورت احتياط در رابطه با آن بهتر است كد يه جا ببحث
در رابطه با حرمت ربا و ثلاش در جهت توجيه آن ء بر روى ٠ احل لله ابيع ؛ تمركز نمود و تلاش کرد تیا توسعه
انواع عقود اسلامى: به نيازهاى واقعى جامعه باسخ كفت
ate
مجموعه مقالهها وكتابهاى دكتر سيد عباس موسويان 4#
مجموعه مقالات و كتابهاى دكتر حسين عيوضلو ©