صفحه 1:
فارسی پایه دوازدهم
كام به كام معنى وازكان و آرايه هاى قلمرو ادبى
و زبانى متن و بيت هاى شعر درس از باريز قا
باريس ۸ هشتم ادبیات فارسی دوازدهم
آموزش تصویری را جدی بگیریم
پاورپوینت در حالت کتاب ورق زن
نسخه قابل ویراش
تعداد اسلاید:۶۰
صفحه 2:
صفحه 3:
فهرست مطالب :
فارسی بایه دوازدهم
تصاویر مرتبط با درس
۱- دو نکته مهارت کلاس داری ویژه معلمان عزیز
۲- کلم به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو
ادبی و زبانی متن و بیت های شعر درس از پاریز
تا پاریس ۸ هشتم ادبیات فارسی دوازدهم
متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی
و فنی حرفه ای
۳- پاسخ تمرینها
۴- چند نکته برای کیفیت بخشی به کلاس درس
صفحه 4:
محمدابراهیم باستانی پاریزی (۳ دی ۱۳۰۴ پاریز - ۵ فروردین
0 47 تهران) تاريةدان» تويسندم يزوهشكر, ]
موسيقىبزوه و استاد دانشكاه تهران ب ا
باريزى قر سوم دويماة 1۳۰۴ ۵و
سيرجان در استان كرمان زاده شد.
وى تا بايان تحصبلات ششم ابتدابى در باريز تحصيل كرد و در
عين حال از محضر بدر خود حاج آخوند باريزى هم بهره
میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترى تحصيل
اجباری» در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای
مقدماتی کرمان ادامه داد
و پس از اخذ دیبلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل به تهران
| آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ تحصیلات
خود را بى كرفت. باستانى باريزى به کواه خاطراتش از نخستین
ساكنان كوى دانشكاه تهران (واقع در امير آباد شمالى) است.
صفحه 5:
:درس اول ویژه معلمان[]
تععلمازامر ونمو جلنند -1
در وهله نخست معلم دانش
»آموزان هستند
نه معلم کتب درسی
وانتقال دهنده صرف محتوای آموزشی
صفحه 6:
لادرس دوم ویژه معلمان :
7[ 4- معلمان موفق امروزی
4 می دانند
سهم هر دانش آموز
از بادگیری اهمیت دارد.
دلیل موفقیت نظام آموزشی فنلاند
صفحه 7:
باريز كلاس ششم ابتدایی نداشت.
ناجار مى بايست ده فرسخ راه را بيموده به سيرجان
بروم. عصر با «الاغ تور» از پاریز راه میافتادیم؛
سه فرسخ کوهستانی آب و آبادی داشت؛ اما
از«كرّان» به بعد هفت فرسنگ تمام بیابان ریگزار
بود.
آب از اين ده برمیداشتیم و صبح؛ هنگامچریغ
آفتاب کنار قنات حسنی در شهر سیرجان اتراق
می كرديم. نخستین سفر من» شهریور ماه ۱۳۱۶
شمسیبرای کلاس ششم دبستان چنین انجلم گرفت.
ده فرسنگ راه را دوازده ساعته میرفتيم.
صفحه 8:
قلمرو زبانی: پاریز: نام روستایی
فرسخ: فرسنگ» شش کیلومتر
پیمودن: طی کردن (بن ماضی: پیمود؛ بن
مضارع: پیما)
الاغ تور: مسافرت با الاغ
> & آفتاب: جراغ آفتاب طلوع آفتاب»
مج زود
اتراق کردن: موقتا در جایی اقامت
گزیدن» توقف چند روزه در سفر به جایی
پیام: سفر
صفحه 9:
از کلاس سوم دبیرستان ناچار میبایست به
كرمان برويم؛ بنابراين بعد از دو سه سال
ترک تحصيل كه دوباره وسايل فراهم شد»
4" فرسنك راه بين سيرجان و كرمان را
دو شبه با كاميون طى كرديم. دو سال
دانشسراى مقدّماتى طى شد. ادامة تحصيل
در تهران بيش آمد. اين همان سفرى است
كه هنكام مراجعه به بانك اعتبارات ايران
' براى من تداعى شد؛ زيرا آن روز سيصد
قومان بول مجموعا
a
صفحه 10:
قلمرو زبانی: دانشسرا: ee
آموزشی برای تربیت آموز کار یا
دبير
تداعی: باد آوری» به عار آوردن
مخارج: هزینه ها
قریب: نزدیک (همآوا؛ غریب:
ناآشنا)
صفحه 11:
وقتی از پاریز به رفسنجان آمدم؛ به من
سفارش شد که بردن سیصد تومان پول تا
تهران همراه یک مح تفهمیدم امین
صاحب تجار تخانه است - پشت میز نشسته
بود. هیچ باور نداشتم اینجا یک تجار تخانه
باشد.
صفحه 12:
كفتم حوالة سيصد تومان برای تهران لازم دارم
او گفت بده» پول را بده. خجالت دهاتی مانع شد
بگویم شما که هستید؟ بی اختبار سیصد تومان را
دادم. بيرمرد از داخل كازية روی میز یک پاکت
کهنه را که از جایی برایش رسیده بود» برداشت.
کاغذ مثلث روی باکت را که برای چسباندن در
پاکت به کار میروده باره کرد. روی آن حوالة
داد. امضای امین داشت؛ اما نه نشانة تجارتخانه
داشت نه کاغذ بزرگ بوده نه ماشین تحریر و نه
ماشین نویس و نه ثبت و نمره؛ هيج و هیچ ...۰
صفحه 13:
و ee 3 بت
قلمرو زبانی: محصضل: دانش آموز
حواله: نوشته ای که به موجب آن |
دریافت کننده ملزم به پرداخت پول ۱
يا مال به شخص دیگری است
دهاتی: روستایی
کازیة: جاکاغذی
صفحه 14:
نخستین روزی که از پاریز خارج شدم (۱۳۱۶)
سیرجان را آخر دنیا حساب میکردم» و امسال
(۱۳۴۹) که به اروبا رفتم» كمانم اين است كه
عالمی را دیده ام؛
| چه استبعادی دارد که عمری باشد و روزی
خاطراتی از سفر ماه هم بنویسم! آرزوها پایان
ندارد. آدمی به هر جا ميرود؛ گمان میکند به
غایت القصوای مقصود خود رسیده است؛ در
صورتی که دنا بی پایان است.
صفحه 15:
عبور هواپیما از روی دریای مدیترانه
آژدهای هقت سر هميشه آدمی را غرق دریای تصورات
(زاه ایریشم) تاربخی میکند؛ البته توقف ما در امان و
ب ياديزى (مجييد دجي آقن بیش از نیم ساعت طول نكشيد و به
S رو قول بيرجندىهاء دراين دو شهر یک
" «سرپری» زديم. از امان به بعد تغيبر زمين
آشکار شد. سواحل شرقی مدیترانه از
زیباترین نواحی عالم است. بیشتر راه را از
روی دربا گذشتیم. جزیرههای کوچک و
بزرگ» مثل وصلههای رنگارنگ بر طیلسان
آبی مدیترانه دوخته شده است.
صفحه 16:
قلمرو زبانی: سرپر زدن: توقف کوتاه
سواحل: ج ساحل
فواحی: ج ناحیه (هم آوا؛ نواهی: نهی شده ها؛
محرمات)
طیلسان: گونه ایردا
دوختن: بن ماضی: دوخت؛ بن مضارع: دوز
قلمرو ادبی: عبور ...غرق میکرد: استعاره
صفحه 17:
فرودگاه آتن؛ نوساز و مربوط به دوران
حکومت سرهنگهاست و مثل اينكه مردم
هم از اين حکومت چیزهای چشمکیری
دیده اند. شوخی روزکار است که مهد
eel sme عالم» يعنى آتن» که دو هزار و
سال قبل حثى برای آب خوردن
در شهر هم» مردم رأی میگرفتند و رای
میدادند؛ از نيم عقرب جزارة دموکراسی
قرن ببستم» ناجار شده به مار غاشية
حكومت سرهنكها يناه ببرد.
صفحه 18:
قلمرو زبانی: چشمگیر: شایان توجه» با
ارزش و مهم
مهد: گهواره
بیم: ترس
جراره: ویژگی نوعی عقرب زرد بسیار
سمی که دمش روی زمین کشیده میشود
دموکراسی: مردم سالاری .
غاشیه: سوره ای از قر آن یکی از نامهای
قيامت
مار غاشیه: ماری بسیار خطرناک در دوزخ
صفحه 19:
قلمرو ادبی: سرهنكها: مجاز از نظاميان |
شوخی روزگار: اضافه استعاری |
مهد دموکراسی عالم: استعاره از بونان
عقرب جرا دموكراسى: اضافه تشبيهى
مار غاشیةٌ حکومت سرهنگها: اضافه
seed
از بيم عقرب جراره ... به مار غاشية
حکومت سرهنگها پناه بردن: زبانزد؛ به |
معناى از ترس جاله در جاه افتادن ١ |
صفحه 20:
01 صباحی تا حبشه و قلب افریقا پیش راند؟
" رم پایتخت ایتالیاه شهری است قدیمی دیوارهای
قطور و باروهای دود خوردة آن به زبان حال بازگو
" میکند که روزگاری از فراز همین برجهاء فرمان به
۱ سواحل دریای سیاه داده میشده و کرانههای «کعریاستاتی پاریزی
فرات» خط از کرانة رود تیبر میخواندند و اما دنیا
| هميشه به یک رو نمیماند. آخرین چراغ
امپراتوری روم را موسولینی روشن کرد که چند
۱ ام
۱
" اهمه میدانيم که «دولت مستعجل» بود. چه خوش
| کفته اند که امپراتوری هاي بزرگ هم مانند
۱ آدمهای ثروتمند؛ معمولا از سوء هاضمه
a) مى مير فد.».
صفحه 21:
es و
قلمرو زبانی: قطور: ستبر
بارو: دیوار قلعه
فراز: بالا
کرانه: کناره» ساحل
به يك رو نمیماند: به یک گونه
صباح: بامداد» سپیده دم» پگاه
مستعجل: زود گذ شتابنده
سوء هاضمه: بدگواری
صفحه 22:
خط میخواندند: کنایه از فرمابری می کردند
چراغ دوشن کردن: کنایه از رونق دادن
از از مدت اندک
| )| دولت مستعجل: تلمیح به شعر حافظ (راستی خانم ۰
فیروزه بواسحاقی / خوش درخشید ولی دولت
مستعجل بود)
پیام: گذرا بودن بادشاهى هاء حرص و ولع
کشو رگشایی موجب نابودی امپراتوریها شده است
صفحه 23:
دیوارهای کین روم که هنوز طاق ضربی دروازههای آن باقی
2 حکایت از رو زکاران گذشته دارد. یک روز دنیایی به روم
داشت واز آن جشم مى زد؛ امَا امروز به جاى همة آن
ماهيكير و كشتى ساز ايتاليا
7 معروف خودمان را تكرار كنيم (كويا از
٠ حاج ميرزا حبيب خراسانى (Coal
قلمرو زبانى: طاق ضربى: سقف خميده و گنبدی
مجاز از مردم دنيا
روم: مجاز از مردم روم
چشم داشت: کنایه از توجه داشتن
جشم مى زد: كنايه از اينكهسدمى ترسيد»
بيام: نابايدارى قدرت
صفحه 24:
۱- کاووس کیانی که کی اش نام نهادندٍ
کی بود و کجا بود و کی اش نام نهادند؟
معنی: کاووس کیانی که او را پادشاه نام نهادند کی زندگی
۱ میکرد و کجا بود و کی او را نام نهادند؟
4 قلمرو زبانی: کیانی: منسوب به كى؛ هر یک از پادشاهان
4 داستانی ایران از کی قباد تا دارا
) کی اول: پادشاه
1
جهش ضمير
قلمرو ادبى: واج آرابى «ك» «ن» و «ى»
جناس: كى نخست و دوم (1- بادشاه 1- جه زمانى)
قالب: قطعه
صفحه 25:
۲- خاکی است که رنکین شده از خون ضعیفان
اين ملک که بغداد و ری اش نام نمادند
جان باختن انسانیهای ستم دیده بسیاری از خون
رنگین شده است و ما آن را بغداد و ری نام
ool ایم.
قلمرو زبانی: ملک: سرزمین
قلمرو ادبی: رنگین شده از خون: کنایه از جان
باختن
پیام: آبادانی وابسته به جانفشانی مردم است
صفحه 26:
۳ صد تیخ جفا بر سر و تن دید یکی چوب
تا شد تهى از خويش و فى اش نام نهادند
معنی: بسیار تیغ ستم بر سر و تن چوب نی وارد شد قا اينكه
از خویش تهی شد و تبدیل به ساز نی شد.
MMMM
ASH
A
صفحه 27:
۴- دل گرمی و دم سردی ما بود که گاهی
مرداد مه و گاه دی اش نام نهادند
معنی: امیدواری و غمکینی ما بود که گاهی آن را
مردادماه و گاه دی نام نهادند.
قلمرو زبانی: مردادمه: مرداد ماه
»۵« «م» و oily
از امیدواری
دم سردی: کنایه از غمگینی
دل گرمی و دم سردی: تضاد
اغراق
حسن تعلیل
بيام: تأثير انديشه انسان
صفحه 28:
معنی: آن خضر که او را خوش قدم نام نهادند آیین طریقت را
از سخن بير مغان ياد كرفت.
قلمرو زبانی: طریق: طريقت
مفان: موبدان زرتشتى؛ در ادبيا عارف کامل و مرشد
فرخند؛
«تش» در پی اش: + طولب ماه
قلمرو ادبی: نفس: مجاز از سخن
تلمیج به داستان خضر
واح آرایی «ن»
پیام: لزوم پیروی از پیر» لزوم داشتن آموز کار تأثیر نفس گرم
پیر (مرشد) بر مرید.
صفحه 29:
باراه اه آهن به بروكسل ب پایتخت بلژیک
میرفتيم. در بين راه در کشور فرانسه یک
ایستگاه وجود داشت که دسته گلی تازه در
کنار بنایی یادبود نماده بودند و بر بالای
آن با خط درشت و بسیار روشن نوشته شده
بود: «در اینجا جهل و هشت هزار نفر در
برابر سياه نازى ايستادند و همه کشته
شدند.» ودر آخر آن اين جمله به زبان
فرانسه نوشته شده بود: «اين مطلب را هيج
وقت فراموش نکنید.»
صفحه 30:
من بعد از خواندن این مطلب
متوج
4 شدم که دنیا عجیب فراموشکار است! بیست سی سال
پیش چه کارها کرده كه آمروز اصلً به خاطر نمی آورد!
أمّا نه تاريخ فراموشکار نیست. در کنار بروکسل کوه و
تبههای بسیاری وجود دارد که «واترلو» خوانده
میشوند. این همان جایی است که جنگ عظیم ناپلئون
روی داد و سرنوشت او را تعیین کرد. یک تب یادگاری
بزرگ که حدود پنجاه متر ارتفاع دارده در آنجا بر پاست
كه اطراف آن را جمن كاشته اند و بر بالاى آن مجسمة
صفحه 31:
جالب آنکه راهنمای ما میگفت تمام این
مناظر بر اساس تعریف ویکتورهوگو از
میدان جنگ - در جلد دوم کتاب بینوایان
- ساخته شده؛ بعنی نقاش و طرَاح همان
توصیفات ویکتورهوگو را نقاشی کرده اند.
من شاید حدود سی و پنج سال بيش اين
شرح را در پاریز خوانده بودم. حالا دوباره
در ذهنم مجسم میشد.
صفحه 32:
قلمرو زبانی: پنورام: پرده نقاشی که در
ساختمانی که سقف مدور دارد به دیوار سقف
بچسبانند چنان که هر کس در آنجا بایستد گمان
کند که افق را در اطراف خود میبیند؛ سراسرنما
(مصوبه فرهنگستان)
مناظر: ج منظره
مجشم کرده اند: جسمیّت دادن
صفحه 33:
وقتی در پاریس بودم یک روزء نامهای از پاریز به
پاریس به نام من رسید. نامه را آقای هدایت زاده»
معلم کلاس سوم و چهارم ابتدایی من؛ برایم نوشته
بود؛ به یاد گذشتهها و خاطرات پاریز و خواندن
بینوایان ویکتوره و گو.
اين معلم شریف باسواد سفارش کرده بود كه اكر سر
قبر ویکتور هوگو رفتم؛ از جانب او فاتحهای برای
این نویسنده بزرگ طلب کنم. این نامه مرا به فکر
انداخت. متوخه شدم که قدرت قلم این نویسنده تا
چه حد بوده است که فرهنگ و تمذن فرانسوی را
حتی در دل دهات دورافتاده ابران مثل باريز» هم
فرا برده است. کاری که نه سپاه ناپلئون میتوانست
بکند و نه نیروی شارلمانی و نه سخنرانیهای
۳
صفحه 34:
قلمرو زبانی: پاریز: نام روستایی
شارلمانی: بنیانگذار پادشاهی روم
۹ دوگل: رئیس جمهور فرانساه
قلمرو ادبی: جناس: پاریز؛ پاریس
۹ فاتحه: ز سوره الحمد
4 قلم ابن محاز از نوشته
4 دل دهات: اضافه استعاری
پیام: برتری دانش ae نویسندگی بر نیروی
صفحه 35:
معنی کلمات و قسمت های سخت درس هشتم
ادییات فارسی دوازدهم
در زیر می توانید معنی لغات و کلمه های سخت و
جدید درس ۸ هشتم ادییات فارسی دوازدهم را
مشاهده نمایید:
اتراق: توقف چند روزه در سفر به جایی
استبعاد: دور دانستن
پانورما: پرده نقاشی که در ساختمانی که سقف
مدور دارده به دیوار میچسبانند؛ به طوری که هر
کس آنجا بایستد» فکر میکند که افق را در اطراف
خود میبیند.
تداعی: یاد آوری
صفحه 36:
جزاره: ویز کی نوهی عفرتب زره بسیار سمی كه معنن
ن کشیده میشود.
۱
| حواله: ای و 0
> | پرداخت پول با مال به شخص دیگر است.
سر پر زا
سوء هاضمه: بدگواری و ra (هر اختلالی در هضم
(rs
صباح: بامداد
طاق: سقف خمیده و محدب
طبق: سینی گرد بزرگ و معمولا چوبی؛ مخصوص
نگهداری و حمل اشیا که بیشتر آن را بر سر میگذارند.
صفحه 37:
ی مسافت (تقریبا مه
صفحه 38:
از بیم عقرب جرا به مار غاشیه پناه بردن .
wi ۳ .. ۰
معنی: این مثل برای کسانی به کار میرود
که دجار سختی و دشواری شدهاند؛ به
طورى كه سختى و دشواری کمتر از آن
( مصیبت اولیه را زود قبول میکنند و آن را
نعمت میدانند.
دنیا به یک رو نمیماند: اوضاع تغبیر
میکند.
صفحه 39:
es
آخرین چراغ امپراطوری روم را _
موسولینی روشن کرد که تا چند صباحی تا
حبشه قلب آفریقا نیز پیش راند اما همه
میدانيم که دولت مستعجل بود
معنی: آخرین کسی که توانست به
امپراطوری روم» شکوه و عظمت ببخشد»
موسولینی بود که توانست بخشهایی از
اروپا و آفریقا را ستعمره ایتالیا کند. ولی
زباد دوام نداشت و با شکست آلمان در
جنک جهانی دوم» كار ايتاليا نيز تمام شد و
این امپراطوری از هم پاشید.
صفحه 40:
امیراطوریهای بز
صفحه 41:
جواب قلمرو زبانی صفحه ۶۷ و ۶۸ و ۶٩ درس هشتم فارسی
دوازدهم
)١ با واژه «طاق» در هر بیت؛ به چه معناست؟
الف) طاق پذیر است عشق» جفت نخواهد حریف
بر نقط عشق اکر پای نمی طاق نه (GBB)
ly طاق: يكتاء بىمانند
٠ ب) نهاده به طاق اندرون تخت زر
نشانده به هر بايداى در كهر (فردوسى)
باسخ: طاق: ايوان
ب) جون ابروی معشوقان با طاق و رواق است
چون روی پری رویان با رنگ و نگار است (منوچهری)
پاسخ: طاق: خمیده
صفحه 42:
۲) پنج گروه کلمه مهم املایی از متن درس
پاسخ: دولت مستعجل - سوء هاضمه -
مارغاشیه - طاق ضربی - غایت القصوای
مقصود - استبعاد - اتراق - چریغ آفتاب
صفحه 43:
و
Hey aie Aig, ly sie مر
/
Halen 1 Hac / ۳ se
ib (Hud les ۸ ibe wi
Mia Aiea ie Ht 0 a
۴) همان طور که میدانید کروه اسمی از
«هسته» و «وابسته» تشکیل میشود. بعضی
از وابستهها نیز میتوانند وابستهای داشته
باشند.
اکنون به معرفی سه نوع از وابستههای
وابسته میپردازيم:
الف) مميز: معمولاً براى شمارش تعداد با
اندازه و وزن موصوف» ميان صفت
شمارشی و موصوف آن؛ اسمی میآید که
وابسته عدد است و «ممیز» نام دارد.
صفحه 44:
توجه: معیز با عدد همراه خودء یک جا وابستذ هسته
ممیزها عبارتاند از:
«تن؛ کیلوگرم» گرم» من» سیره و ... » برای وزن؛ ِ ۳
«فرسخ (فرسنك)» كيلومترء عترم سائتى مترء مبلى متر؛ و رسي ليدب پجای دی مد در حرف ام رد خوداشیر چ
براى طول؛
او ry lesan مفرد شود به ناحيه ما أسير جدع
«توب و طاقه» برایپارچه؛ 1 نت
«تخته» براى فرش؟
«دستكاه» برای وسایلو لوازم الکتریکی و همانند آنها؛
«قا» برای بسیاری از اسیا؛
صفحه 45:
نمونه: هفت فرسخ راه
کلمه «فرسخ» وابسته وابسته از نوع
«مميّز» است.
در نیان در عدم این ت99 زاوچه «ممیز» علاوه بر «عدد» میتواند
بود؟ كه كشيديم درين مرحلة بق و صفت پرسشی و صفت مبهم نیز باشد.
خواریها 4 نمونه: جند تخته قالى - كدام تخته قالى؟
ب) مضاق الیه مضاق الیه: اسم + ل +
اسم الاسم ©
صفحه 46:
ese » هسته قرار میگبرد؛ آنگاه این مضافالیه؛
خودء وابستداى از نوع «اسم»» در نقش مضافالیه
وسعت استان کرمان
وازههاى «شهر» و «كرمان» وابسته وایسته از نوع
«مضافاليه مضافاليه» هستند.
011000000
صفحه 47:
صفحه 48:
صفحه 49:
با آوری خاطره دلپذیر
برنامه کدام سفر؟
در مثالهای بالاه واژههای
«دوازدهم» «اين» «دلیذیر» و
«کدام» وابسته وابسته از نوع «صفت
مضافالیه» هستند. =
CES 0 SO ERLE EEE,
م2
صفحه 50:
از متن درس برای هر یک از انواع «وابسته وابسته»
نمونهای مناسب بیابید.
پاسخ: معیز: ده فرسخ (ممیز) راه (هسته) / سى و بنج
(صفت) فرسنگ (معیز) راه (هسته) / سیصد (صفت)
تومان (ممیز) بهل (هسته)
مضافالیه» مضافالیه: بانک اعتبارات ایران (مضافالیه»
مضافاليه) / داخل مضافالیه مضافالیه) -
خاطرات سفر ماه (مضفالیه مضافالیه)
صفت مضاف الیه: غرق ته کار گران فقیر (صفت م الیه)
صفحه 51:
جواب قلمرو ادبی صفحه ۶۹ و ۷۰ درس ۸ فارسی
دوازدهم
ا) عبارت بیتهای زیر را از نظر آرایههای ادبی
بررسی کنید.
الف) یک روز دنیایی به روم چشم داشت و از آن
چشم میزد.
صفحه 52:
ب) کاووس کیانی که کیاش نام نهادند / کی بود؟ کجا
بود؟ کیاش نام نهادند؟
پاسخ: واج آرابی (تکرار صامت «ک» «ن» و «ی»)
جناس تام (کی: پادشاه - کی: جه زمانى - كى: جه
کسی)
پ) دل گرمی و دم سردی ما بود که گاهی م مرداد مه و
گاه دیاش نام نهادند
پاسخ: کنایه (دلگرمی و دمسردی)
تناسب (مرداد و دی)
۰ تضاد (مرداد و دی / دلگرمی و دمسردی)
خسن تعلیل - واج آرایی (تکرار صامت «م» و «د»)
صفحه 53:
از جنك كرك رهاشدن و در چنگ
از جاله در آمدن و به چاه افتاان 7
از بیم مار به دهان ازدها رفتن
از جنگ دزد در آمدن و به جنگ رمال افتادن 4
از ترس باران به آب چاه جستن 10
۳
ete ببسي
tehraan36o |,
از زیر باران برخاستن و در زیر ناودان نشستن
صفحه 54:
پاسخ قلمرو فکری صفحه ۷۰ درس هشتم فارسی دوازدهم
)١ مقصود نویسنده از عبارت زیر چیست؟
چه خوش گفتهاندکه «امپراتوریهای بزرگ هم مانند
آدمهای فرتمنده معمولاً از سوء هاضعه میمیرند.»
پاسخ: یعنی کشورهای قدرتعند به خاطر خوی
کشو رگشایی و جنگطلبی خود کم کم قدرت خود را از
دست داده و آرام آرام رو به تباهی و ویرانی نمادهاند
(حرص و ولع کشهرگشایی موجب نابودی امپراتوریها
شده است).
پاسخ دیگر: حرص و طمع فراوان داشتن و زیاده خواهی؛
یعنی از افراط در کارها از بين میروند. 7
صفحه 55:
صد تيغ جفا بر سرو تن دید یکی چوب
پاچ و 4
تشد تهی از ویش نیش ام نادند allah
yal طریق از نفس بير مغان يافت
أن خضر که فرفده پیش نم نادند
تأثير نفس كرم بير (مرشد) بر مريد
صفحه 56:
چه به متن درس» «دولت مستعجل» یادآور کدام بيت از
حافظ است؟ دریافت خود را از آن بنویسید.
اباسخ: راستى خاتم فيروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت ستعجل بود
اكر جهء چند صباحی روزگاربه کام قدرتمندان (از جمله شیخ
ابواسحاق والى شيراز) بود و سوار بر اسب مراد بودند» اما ۱
خوشی و کامرانی» به سرعت سپری شد و آن بخت و اقبال از بين
رفت. (ناپایداری حکومتها و نابودی آنها)
4 راستی خاتم فیروزه
بواسحاقى / خوش درخشيد ولى دولت مستعجل بود.
مفهوم: نابايدارى قدرت و حكومت؛ مانند حكومت ابواسحاق در
عصر حافظ و موسولينى در روز كار معاصر.
صفحه 57:
چند نکنه برای کیفیت بخشی به کلاس درس
کم رنگ ترین جوهرها بهتر
از قوي ترين حافظه هاست 5
(ضرب المثل جيني)
نوشتن اجازه مي دهد ديكران هم در
روياي شما شركت كنند و نظر بدهند.
1
صفحه 58:
فریدون فرخ» فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته فبود
«داد» و «قهش» یافت او نیکوبی
تو داد و دهش کن» فریدون توبی
صفحه 59:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
oe
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به بايش در افتى جو مور
سعدى
صفحه 60:
نکته روز:
آدمها برای اینکه
دوست داشته
شوند» باید ارزش
داشته باشند»
نه دارابی
کتاب «صد سال
تنهایی» گابریل گارسیا
ما ركز
صفحه 61:
"هر که در این سرا در آید نانش دهید و از
ایمانش مپرسید» چه آنکس که به در گاه
باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن
د
صفحه 62:
شعار wl, در مدارس فنلاند
این بود:
مدارس فنلاند
بهترین و درخشان
ترین دانش آموزان از دیگران به
صفحه 63: