صفحه 1:
فارسى يايه دوازدهم
معنى و آرايه هأى درس جهاردهم فارسى
دوازدهم سی مرغ و سیمرغ
گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی
ل لدت موش و سمخ ۴
5
پاورپوینت در حالت اب ورق زن
بل وبرایش
صفحه 2:
صفحه 3:
فهرست مطالب :
فارسى بايه دوازدهم
تصاويرمرتبط با درس
-١ دو نكته مهارت كلاس دارى ويزه معلمان عزيز
۲-معنی و آرایه هاى درس جهاردهم فارسى
دوازدهم سی مرغ و سیمرغ
كلم به كام معنى وازكان و آرايه های قلمرو ادبی
و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ ۱۴
متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی
و فنی حرفه ای
۳- پاسخ تمرینها
۴- چند نکته برای کیفیت بخشی به کلاس درس
صفحه 4:
:درس اول ويزه معلمان[ا
تععلمازامر ونمو جلنند -1
در وهله نخست معلم دانش
»آموزان هستند
نه معلم کتب درسی
وانتقال دهنده صرف محتوای آموزشی
صفحه 5:
لادرس دوم ویژه معلمان :
7[ 4- معلمان موفق امروزی
4 می دانند
سهم هر دانش آموز
از بادگیری اهمیت دارد.
دلیل موفقیت نظام آموزشی فنلاند
صفحه 6:
سیمرغ ۱۴ چهاردهم فارسی دوازدهم
٠ معنى: همه برندكان شناخته و ناشناختة جهان» در
le كر آمدند و جلسهاى تشكيل دادند.
" قلمرو زبانی: قالب: مثنوی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رشته انسانی)
مجمع: محل اجتماع» انجمن
مجمعی کردند: در جایی جمع شدند
|
|
معنی و ارایه های ادبی و زبانی درس سی مرغ و
|
|
||
1
صفحه 7:
بودند: Jad غيرا.
آشکا
قلمرو ادبی: آشکارا؛ نمان: تضاد
آشکارا و نمان: کنایه از همه
مرغ: نماد رهرو و سالک
ler نهان: جناس
آشکارا و نمان: مجاز از همه پرندگان
پیام: همایش پرندگان
صفحه 8:
معنی: همه مرغان گفتند که: «در اد و در این روزگار»
هيج سرزمینی بدون پادشاه نیست.»
صفحه 9:
قلمرو ادبی: شهر: مجاز از سرزمین
جمله؛ هیچ: تضاد
واج آرایی «ر»
پیام: ضرورت وجود رهبر و راهنما
صفحه 10:
معنی: چرا سرزمین ما شاهی ندارد؛ بیشتر از اين درست يست
که کشور بدون شاه بماند.
صفحه 11:
قلمرو ادبی: واژه آرایی: شاه نیست
راه نیست: کنایه از درست نبودن
ماو را - شاه و راه: جناس ناقص اختلافی
را و راه: جناس فاقص افزایشی
شاه: آرایه تکرار
پیام: ضرورت وجود رهبر
صفحه 12:
هدهد که پرندهُ دانایی بود و افسری بر سر
داشت» گفت: ای باران من بیشتر از همه
شما جهان را گشته ام و از اطراف و اکناف
گیتی آگاهم. ما پرندگان را نیز پیشوا و
شهریاری است.
من او را مي شناسم» نامش سیمرغ است و
در بس كوه قافء بلندترین کوه روی زمین»
بر درختی بلند آشیانه دارد.
صفحه 13:
پیشوا: مرشد» راهنماء رهبر
١ پس: پشت
4 قاف: نام كوهى افسانه اى كه در عارفان معتقد بودند
سیمرغ بر فراز آن آشيانه دارد
را «در ما را نیز»: حرف اضافه به معنى برای؛ مالکیت
پرند گان: بدل از ما
قلمرو ote aa و اهر و زاهتعا
صفحه 14:
|
۱
توان کرد زیباتو است. با خردمندی و 4
ne ane os SCL es
خواهد تواند.
معنی: در دانش و بصیرت بی همتاست و از هر چه که
تصور شود زیباتر است» با خردمندی و زیبایی» عظمت و
شکوهی بی مانند دارد و با دانایی و خرد هر چیزی را که
بخواهد به دست خواهد آورد.
قلمرو زبانی: خرد: عقل و دانش» علم؛ آگاهی
را در «او را همتایی نیست»: به معنی داشتن (او همتایی
ندارد)
جلال: شکوه
آنچه خواهد تواند: هر چه بخواهد می تواند انجام دهد.
صفحه 15:
سنجش نبروی او در توان ما نیست. چه کسی می
تواند ذره ای از خرد و شکوه و زیبایی او را
دریابد؟ سالها پیش نیم شبی از کشور چین گذشت
برى از برهايش براين سرزمين افتاد. آن بد مان
زیبا بود که هر که آن را دید نقشی از آن به خاطر
سیرد. ابن همه نقش و نگار که در جهان هست هر
یک پرتوی از آن پر است! شما که خواستار
شهریاری هستید. باید او را بجویید و به در گاه او
راه يابيد و بدو مهرورزى كنيد. ليكن بايد بدانيد
رفتن بر کوه قاف کار آسانی نیست.
صفحه 16:
" معنی: ما از شناخت او و نیرویش ناتوانیم.
و کسی نمی تواند حتی مقدار کمی از
ی : بزرگی و زیبایی او را درک کند. سالها
پیش شبی که از آسمان کشور چین می
٠ گذشت یکی از پرهایش بر زمین چین
7 " افتاد و آنقدر آن پر زیبا بود که زیبایی آن
دی دای نت ٠ در خاطر همه ماند و هر جا زيبايى هست
| بازتاب نور آن پر زیباست. اگر می خواهید
7 شاه داشته باشید باید به حضورش برسید و
یمرن
به او عشق بورزید؟ ولی بايد بدائید رفتن
به کوه قاف بسیار سخت است.
|
eu ۱
صفحه 17:
قلمرو زبانی: سنجش: اندازه گیری
چه کسی ... دربابد: پرسش انکاری
مهرورزی: عشق ورزی
قلمرو ادبی: پر: نماد تجلی خداوند
چین: نماد زیبایی (سرزمین چین به زیبایی
و نقاشی و نگارگری شهرت داشته است)
بيام: Bale شکوه جهان در ذات لایزال
خداوند.
صفحه 18:
شیرمردی باید اين ره را شگرف ۱
زان که ره دور است و دریا ژرف زرف »
معنی: برای پیمودن این راه» فردی شجاع و با 4
اراده و شكفت آور لازم استء زيرا اين راه» راهى ١
طولانى و مانند دريايى عميق» بر از خطر است.
قلمرو زبانی: شگرف: : قوى» فيرومند
بايد: لازم است ۳
3 را: حرف اضافه, برای 1 bie
زان كه: زيراكه i A 2 را
ژرف:
این ره: : منظور رسیدن به سیمرغ
صفحه 19:
قلمرو ادبی: دریا: نماد راه دشوار و سخت.
شیر مرد: تشبیه» وجه شبه: دلاوری
واج آرایی: صامت «ر»
ژرفه ره: تکرار
پیام: دشواری راه عشق
صفحه 20:
پرندگان جون سخنان هدهد را شنیدند» جملگی
مشتاق دیدار سیمرغ شدند و همه فریاد بر آوردند
که ما آماده ایم؛ ما از خطرات راه نمی هراسیم؛ ما
خواستار سيمرغيم.
معنى: برندكان جون سخنان هدهد را شنيدند» همه
علاقمند به ديدن سيمرغ شدند و فرياد زدند كه ما
آماده ايم؛ از خطرات راه ترسی نداريم. ما خواهان
صفحه 21:
هدهد گفت آری» آن که او را شناسد» دوری از او
را تحمل نتواند کرد و آنکه بدو رو آرد» بدو نتواند
رسید.
معنی: هدهد گفت: آری؛ هر که او را نشناسد»
دوری از او را نمی تواند تحمل کند و وقتی به سوی
او برود به دلیل عظمت و بزرگی او نمی تواند به او
برسد.
قلمرو ادبی: رو آوردن به کسی: کنایه از به سمت
او رفتن» توجه کردن به او
پیام: عظمت خداوند و طاقت دوری خدا را نداشتن
صفحه 22:
eas eee ut اندکی
بخنوران زین بارس
عطارنیشسابوری بیشتر سخن به میان آورد»
ne برخی از مرغان از همراهی باز
fee ایستادند و زبان به پوزش
کشودند. بلبل گفت: من گرفتار
joes ot | عشق گلم. با این عشق» جکونه
7 | مىتوائ هر جستجوى سيمرغ
om, اين سفر بر خطر را بر خود
= هموار کنم؟
صفحه 23:
| معنی: ولی وقتی از خطرهای راه بیشتر حرف زد»
[hil برخی از پرندگان از همراهی با او منصرف شدند و
عذر خواهی کردند. بلبل که نماد مردمان جمال
پرست است گفت: من گرفتار عشق گلم. با این عشق»
چگونه مى توانم در جستجوی سیمرغ این سفر
خطرناک درنوردم و خودم را به سیمرغ برسانم.
قلمرو زبانی: باز ایستادند: فعل پیشوندی» توقف
wos
. بوزشة عذر خواهى,
جكونه مى توانم: استفهام انكارى
صفحه 24:
پیام: کسی که به زیبایی های دنیا دل ببندد نمی
تواند به خداوند نزدیک شود.
صفحه 25:
هدهد به بلبل باسخ كفت مهرورزى تو
بر کل کار راستان و پاکان است؛ اقا
زیبایی محبوب تو چند روزی بیشتر
معنی: عشق تو به گل کار انسان های
پاک و درستکار است؛ ولی زیبایی
معشوق تو چند روز یشتر به درازا نمی
کشد. گل زود پژمرده می شود و از بين
می رود.
پیام: آگاهی دادن به بی خبران
صفحه 26:
كل اكر جه هست بس صاحب جمال
خسن او در هفته اى كيرد زوال
معنی: : گل اگر چه صاحب زیبایی بیمانندی است
ن زیبایی» بسیار زود گذر است.
خسن و جمال: رابطه ترادف
بیت: دو جمله به شیوه بلاغی
صفحه 27:
قلمرو ادبی: گل: نماد دلبر زمینی و مجاز
هفته: مجاز از مدت اندک
در هفته | یه از زمان اندک» خیلی زود
زوال گرفتن: کنایه از نابود شدن» از بين رفتن
پیام: زودگذر بودن زیبایی های جهان
اس
ee ee
Faceted mont cy
صفحه 28:
طاووس نیز چنین عذر آورد که من مرغ بهشتی ام
روزگاری دراز در بهشت به سر برده ام. مار با من
آشنا شد؛ آشنایی با او سبب گردید که مرا از بهشت
بیرون کنند. اکنون آرزویی بیش ندارم و آن اين
است که بدان گلشن خرّم بازگردم و در آن گلزار
باصفا بياسایم. مرا از این سفر معذور دارید که مرا
با سیمرغ کاری نیست.
معنی: طاووس هم بهانه آورد که من مرغ بهشتی
هستم. مدتی طولانی در بهشت زندگی کردم.
آشنایی با مار باعث شد كه مرا از د
و حالا آرزویی جز بر گشتن به
در آن گلستان ندارم. مرا بب
سیموغ فدارم. -
صفحه 29:
قلمرو زبانی: به سر بردن: گذراندن
گلشن: گلزار
حرم: سرسبز
باصفا: سرسبز
آسودن: آرامش بافتن» استراحت
كردن
مرا معذور داريد: عذر مرا بيذيريد
طاووس, بهشت مار: تناسب
صفحه 30:
قلمرو ادبی: طاووس: نماد و نمونث اهل ظاهر است که
تکالیف مذهب را به امید مزد» بعنی به آرزوی بهشت و
رهایی از عذاب دوزخ انجام مى دهند.
رابطة طاووس با مار و بهشت: در افسانةٌ رانده شدن ادم
از بهشت شهرت دارد. ابلیس با راهنمایی طاووس در تن
مار خود را پنهان کرد و وارد بمت شد و آدم و حوارا
وسوسه کرد قا از يوه شجرة ممنوعه بخورند و به این
دلیل همه با هم از بهشت رانده شدند.
مار
گلزار: استعاره از بهشت
ن کنند: تلمیح دارد
به ماجرای رانده شدن آدم از بهشت
پیام: دوری انسان بهشت جو از خداوند
صفحه 31:
قلمرو ادبی: سیمرغ: 8 (جمال
۱ I
4
[ ت جايكاهى خرّم و زيباست؛ اما
۹ زیبایی بهشت ی از جمال سیمرغ است. بهشت در
} برابر سیمرغ چون ذره در برابر خورشید است.
۹
/ معنی: هه باس دا بهشت بسيار زيباست؛ اما ابى
[
4
| ۹
020040000٩0٩6٩٩0 > جه-
8 5 ‘
۹1
=
صفحه 32:
هر که داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذره باز
معنی: هر کس بتواند به خداوند نزدیک شود و
رازش را به او بگوید ممکن نیست از خواسته های
کوچک خود بازبماند و به آن نرسد.
صفحه 33:
استعاره از خواسته های کوچک» بهشت
بازماندن: کنایه از نرسیدن
با و باز: جناس فاقص افزایشی _
خورشید: نماد بزرگی و عظمت (عشق حقیقی)
پیام: عشق خداوند از هر چیزی بالاتر است.
صفحه 34:
آن گاه باز شکاری که شاهان او را )$9
شست می نشاندند و با خویشتن به شکار
می بردند چنین گفت من بسیار کوشیده ام
تا روی دست شاهان جا كرفته ام. پیوسته با
" انسان بوده ام و برای آنان شکار کرده ام.
7
+ مار
کی رامتاناکردهصدبار
مکردانشبرخود صاحباسرار
مكردان هع احق رآكراى
کهام درغاط اتدزخای
" چه جای آنست که چندین شاهان بگذارم و
در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی
' سیمرغ سرگردان شوم؟ آن به که مرا نیز
معاف کنبد.
صفحه 35:
معنی: آن وقت» باز شکاری گفت که
شاهان مرا روق CLE شصت می نشاندند
و با خود به شکار می بردند. من تلاش
زیادی کرده ام تا به این مقام رسیده ام و
همیشه با ایشان همراه بوده ام و برای
ایشان شکار کرده ام» چرا باید شاهان را
رها کنم و در بیابانهای بی آب و علف در
جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ بهتر
است که مرا هم از این کار معاف کنید.
صفحه 36:
است.
قلمرو | اد مردم درباری و اهل قلم است که به
علت نزدیکی به شاه هميشه بر خود فخر و مباهات می
نمایند و به دیگران تکبر می فروشند و از سپهداری و کله
دارى خويش سوءاستفاده می نمایند.
دست» شست: جناس
بيام: جاه جو ذمى تواند در راه عشق كام بردارد.
صفحه 37:
عذرها گفتند مشتی بی خبر
معنی: بعد از آن پرنده های دیگر هر کدام پیاپی
عذرهایی برای نرفتن به سوی سیمرغ آوردند» چون بی
خبر و غافل بودن و عذرخواهی کردند.
۱ بعد از آن مرغان دیگر سر به سر
4
قلمرو زبانی: بعد از آن: سپس
صفحه 38:
قلمرو ادبی: واج آرایی: صامت «ر»
۱ واژه آرایی: سر
مرغ: نماد رهروان راه عشق
سر به سر بودن: کنایه از كروهى بودن
پیام: بهانه آوردن برای حرکت نکردن به
صفحه 39:
اما هدهد دانا یک یک آنان را پاسخ .
گفت و عذرشان را رد کرد و جنان از .
شکوه و خرد و زیبایی سیمرغ سخن
راند که مرغان جملگی شیدا و . .
دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند ۰
و خود را آماده ساختند تا در طلب
سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به
صفحه 40:
نی: ولی هدهد دانا به تک تک ایشان پاسخ داد و بهانه
های شان را نبذیرفت و چنان از بزرگی و دانایی و
oils سیمرغ حرف زد که همه مرغان» عاشق و دلداده
سیمرغ شدند بهانه ها را کنار گذاشتند و خودشان را
آماده کردند تا برای یافتن سیمرغ به راه خود ادامه
را در «آنان را حرف اضافه به معنی «به»
صفحه 41:
آن گاه اندیشیدند که در پیمودن راه و در هنگام
كذشتن از درياها و بيابانهاء راهبر و بيشوايى بايد
el ahs كاه رای اتهات رهب و عدوا عه
در راه» آنان را رهنمون شودء قرعه زدند. قضا را
قرعه به نام هدهد افتاد. پس بیش از صد هزار مرغ
به دنبال هدهد به پرواز در آمدند. راه بس دور و
دراز و هراسناک بود. هر جه می رفتند پایان راه
پیدا نبود.
هدهد به مهربانی به همه جرئت می داد؛ امّا
دشواری های راه را پنهان نمی ساخت.
صفحه 42:
كي
معنی: فکر کردند که در پیمودن اين راه و
" برای گذشتن از دریاها و بیابانها رهبر و
پیشوایی باید داشته باشند. آن وقت برای
انتخاب رهبر که در راه آنان را راهنمایی
" کنده قرعه کشی کردند. از قضا قرعه به نام
" هدهد افتاد پس بیشتر از صد هزار مرغ به
دنبال هدهد پرواز کردند راه بسیار دور و
دراز و وحشتناک بود هرچه بیشتر میرفتند
کمتر می رسیدند. هدهد با مهربانی به همه
دل و جرئت می داد؛ ولی سختی هاى راه |
صفحه 43:
قلمرو زبانی: راهبر: راهنماء رهبر
پیمودن: طی کردن
رهتمون: leat بيشو1
قرعه زدن: قرعه کشی کردن
را در «قضا را»: حرف اضافه به معنی«از»
قضا را: اتفاقا (هماوا: غذاء غزا: جنگ)
بس: بسیار
قلمرو ادبی: درباها و بیابان ها: استعاره از سختی
of, sla عشق» تضاد
پیشواء رهبره راه: تناسب
صدهزار: مجاز از بسیار
: داشتن رهبری خودمند
صفحه 44:
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی» در که است
معنی: : هفت سرزمین در راه ماست؛ زمانی که از
این هفت سرزمین بگذریم» آن وقت به پیشگاه سیمرغ می
رسیم
قلمرو زبانی: را: فک اضافه» در راه ما
است: در مصراع اول غیراسنادی» (وجود دارد)
وادی: دره» سرزمین
در که: بار گاه» مخفف در گاه آستانه در» جلوی در
جمله
«را» در ما را در ره است: در راه ما است (وجود دارد)
صفحه 45:
واژه آرایی: هفت وادی» است
هفت وادی: آرایه تکرار
ما و را: جناس ناقص اختلافی
پیم: گذشتن از مراحل بسیار خطرناک برای
رسیدن به خداوند
صفحه 46:
وانیامد در جهان زین راه کس
نيست از فرسنگ آن آگاه کس
معنى: هيج كس در جهان از اين ره برنشتهاست. به
ز مساف ذ
راه: استعاره از عشق سيموغ (خداوند)
پیام: بر کشت ناپذیری راه عشق
صفحه 47:
وادی اول: طلبٍ
چون فروآیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تعب
معنی: وقتی که به سرزمین طلب وارد شوی. هر لحظه با رنج و
سختی های فراوانی روبرو می شوی.
قلمرو زبانی: فرو آ شدن
طلب: اولین قدم در تصوف است و آن حالتی است که در دل
سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و حقيقت وامى
دارد
پیشت آید: جلوی تو در می AT
قلمرو ادبی: وادی طلب: اضافه تشبیهی
طلبء تعب: جناس (از نظر آوایی)
بيام: همراه بودن طلب با رفع
صفحه 48:
معنی: در واذی طلب b اید پادشاهی و فرمانروایی
را رها کنی و همه تعلقات و دلبستگی ها را از خود
دور کنی.
قلمرو زبانى: مُلى: پادشاهی» آن چه در تصرف
صفحه 49:
قلمرو ادبی: ملک» ملک: جناس ناهمسان
حرکتی
مُلک: مجاز از قدرت
ملك: مجاز از دارايى و ثروت ذلى كزعشق جانان دردمند ست
آنداختن: کنایه از رها کردن aa
اینجا بایدت: واژه آرایی
مال انداختن و ملک درباختن: کنایه از رها
کردن دارایی و قدرت
بيام: رها کردن وابستگی ها
صفحه 50:
وادی دوم: عشق
بعد از این وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
معنی: پس از این مرحله سرزمین عشق آشکار می شود.
كي كه به انها إرسد عد مام وجودثن را در برميا
قلمرو زبانی: این: شاه توب ای لب
برمی گردد
آید: 0 می شود
صفحه 51:
هرق آتش شده که زاگ انش عضق همه وجودش را
فرا می گیرد.
پیام: عاشق شدن
صفحه 52:
ماشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو سوزنده و سرکش بود
معنی: عاشق واقعی آن کسی است که همانند
آتش» تند رو و سوزنده و عصیانگر (جز از معشوق
از کسی فرمان نبرد) باشد.
قلمرو زبانی: گرم رو: صفت فاعلی کوتاه» مشتاق»
به شتاب رونده و چالاک» کوشا
سوزنده: سوزاننده
سرکش: ee
صفحه 53:
قلمرو i چون آتش بود: تشبیه
سرکش بودن عشق: تشخیص ره و
كرم رو: كنايه از جالاك ومنيد |
عاشق مانند آتش: تشبیه 0
آتش و گرمرو و سوزنده و سرکش: مراعات نظیر |
آقش» كرمرو و سوزنده باشد: تشخيص و استعاره و :
كرم رفتن: كنايه از سريع و شتابان رفتن
گرمرو: حس آمیزی
سرکش: ایهام تناسب: ۱. نافرمان ۲. افروزنده (که
با آتش تناسب دارد.)
پیام: بی قراری عاشق
صفحه 54:
وادی سوم معرفت (شناخت)
بعد از آن بنمایدت پیش نظر
معرفت را وادی ای بی پا و سر
040 001 معنى: بعد از مرحله عشق سر زمينى بى يايان از شناخت در برايو
° : جشم تو أشكار و هويدا مى شود.
ie ee
00 ae
قلمرو زبانی: آن: ضمير اشاره است و به وادی عشقٍ ee كرد
بنماید: آشکار میشود
صفحه 55:
Ak
Yes
قلمرو ادبی: معرفت را وادی ای: تشبیه
معرفت «مشبه» به وادی «مشبه به»
بی پا و سر: کنایه از بی انتها
ياء سر: تناسب 2 ۱
وادی معرفت: اضافه تشبیبهی لكالا نار |
۳2 ني شرا
پیام: بی پایان بودن معرفت ۳9
اد
صفحه 56:
چون بتابد آفتاب معرفت
از سپهر این ره عالی صفت
معنی: وقتی شناخت خدا مانند آفتاب در آسمان این مسیر
و ند ai
ho Series aes anil Cees
wh, 3
LAF موز ان
صفحه 57:
ee en ee
در حقيقت صدر خويش
معنى: در اين زمان است كه هر كسى به ارزش و جايكاه خود بى
مى برد و حقيقتا از مقام خود باخبر مى شود.
ندی؛ مى فهمدء درمى يابد
صدو؛ طرف بالاى مجلسء جايس از اثاق ol wile كه براى
نشستن بزر كان مجلس اختصاص مى يابد.
صفحه 58:
قلمرو ادبی: صدر: مجاز از
ارزش و اعتبار
قدر» صدر: جناس ناهمسان
بینا شدن: کنایه از آگاهی
٠ قدر: ایهام: ۱.اندازه ۲. ارزش
بيام: يافتن جايكاه به اندازة
صفحه 59:
وادی چهارم: استغنا (بی نیازی)
بعد از این وادی استغنا بود
نه درو دعوی و نه معنا بود
معنى: بس از وادى معرفت؛ وادی استغنا و بی نیازی است.
مرحله ای که در آن هیچ ادعا و مقصودی وجود ندارد
ابى: وادي
رس
دعوی و معنا: تضاد
بيام: ترك همة خواسته ها
صفحه 60:
هشت جنّت نیز این جا مرده ای است
هفت دوزخ همچو یخ افسرده ای است
معنی: در این مرحله هشت طبقه بهشت مانند مرده
ای بی روح و بی ارزش است و هفت مرحلةً جهنم
مانند یخ سرد و منجمد است.
صفحه 61:
منجمد
بودن
ان جهن
جهنم ما
انند
يخ: تناقخ
اقض (پاراد
(oS. 5
بيام: بى اعتنايى به جه به
بيام:
بی اعتن
ایی به بهث
ولو
خداوند
صفحه 62:
وادی پنجم: توحید (یکتایی)
بعد از این وادی توحید آیدت
منزل تفرید و تجرید آیدت
معنی: در اين مرحله؛ سرزمین توحید
برابرت قرار می گیرد؛ جایی که یکی شدن
با حق و خالی شدن قلب از غیر او پیش
روی تو است.
صفحه 63:
" قمرو زبانی: توحید: بکانه دانستن خداوند
شمر بگانه دانستن خدا؛ کناره . .
ن و قنها شدن» در اصطلاح تصوف تعلق .
بنده است به حق به طوری که حق عین قوای بنده
باشد
۱ تجرید: در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک .
" " کناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ .
در اصطلاح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه
۳ جز خداست 7
این: ضمیر اشاره است به وادی استغناء برمی گردد. .
ضمیر «ت»: در هر دو «آبدت» متمم
صفحه 64:
oS a مگ
۱ | 7 ۱ قلمرو ادبی: وادی توحید: تشبیه
a) اوه "جلف با منزل تفرید و تجرید: تشبیه
)0 رنف دنت نوی یر تفرید» تجرید: جناس ناهمسان
3 واج آرایی: صامت «ت» ۱
be. ( منزل: مجاز از مرحله 0
Hi) reser ae ۲ ۸ ll)
: y [0 ا :
صفحه 65:
روى ها جون زين بیابان در کنند م
جمله سر از یک گریبان بر کنند eo
RB
معنی: اگر سالکان از این بیابان (توحید) بگذرند؛
همگی به وحدت میرسند. ار وكام Bi pr,
Li ggre/s
صفحه 66:
رو در کردن: کنایه از عبور كردن
بیابان: استعاره از وادی توحید
سر از یک گریبان بر کردن: کنایه از به وحدت
رسیدن __
روی» سره گرا
شر ous بر كنند: جناس ناهمسان
دركنند و بركنند - برو سر و در: جناس ناقص
اختلافى
واج آرایی «ن»
پیام: رسیدن به مقام توحید
صفحه 67:
وادی ششم: حیرت (سرگشتگی)
بعد از این وادی حیرت آیدت
کار دائم درد و حسرت آیدت
j ت در برابرش قرار مى
ن خواهد بود.
رو زبانی: حبرت: سرگردانی؛ در اصطلاح صوفیه؛ امری است
قلمرو زب
که در هنگام تأمل و حضور و تفکر بر قلب عارفان وارد می شود
این: مرجع آن وادی توحید
متمم «آید بهفزد توم؛ در مصرع دوم
«آیدت» مضاف الیه است و جهش دارد «کارت درد و حسرت
آید»
فعل آید: در مصرع اول به معنی فرا می رسد و ناگذر است اما
در مصرع دوم در معنی است آمده و گذرا به مسند است
بیت: دو جمله
صفحه 68:
۳4 2 +
قلمرو ادبى: وادى حيرت: تشبيه ١|
١| حیرت و حسرت: جناس ناقص ra)
۳ درد حسرت: تناسب ra)
0 »۵« واج آرایی 0
۳۹ ۳ ١
h ) پیام: رنج کشیدن در مرحله 0 ١
سرگردانی 0
صفحه 69:
مرد حیران چون رسد اين جایگاه
در تحیر مانده و گم کرده راه
معنی: وقتی سالک حبران به مرحله حبرت می ری سرگردانی و
سرکشتکی می ماد وراه را کم می
این جایگاه: منظور وادی خیرت است
بیت: یک جمله به شیوه بلاغی
صفحه 70:
وادی هفتم: فقر و فنا
بعد از این وادی فقر است و فنا
اینجا سخن گفتن روا؟
Por igi كى بود اينجا سخن كفتن روا
زندگی امه وآثار عطار معنی: پس از وادي حیرت مرحله ی فقر و فناست.
نیشابوری بعنی» نیستی سالک در خداوند و یرون آمدن از
فقط در || سای صفات خود و آن نهایت سیر و مرتبه کاملان است.
١ 1 در این مرحله سخن گفتن از خود روا و شایسته .
تاریخ دیان متوسله فیست. ۱
أول ودوم كليه رشته ها .
قبا دمتعت 1 00
قلمرو زبانى: فقر: درويشى و در اصطلاح سالكان
فناى فى الله و نيستى سالكان و بيرون آمدن از
صفات خود است و اين نهايت سير سالكان است
صفحه 71:
ل ای وجود دارد
است در جمله دوم: حذف به قرينه لفظى
کی بود روا: استفهام انكارى ؛ هرگز روا نیست.
جمله
0
سخن و كفتن: مراعات نظير (تناسب)
پیام: خاموشی معشوق پس از فنا
صفحه 72:
3
سح نال
کل رخ رل کر
ار
عطارماوری
tt
رن رتم
صد هزاران سایه جاویده قو
گم شده بینی ز یک خورشید» قو
معنی: موجودات پایدار بی شماری که همچون سایه خداوند
هستند» در این جا به خورشید وجود خداوند می پیوندند و هیچ
از موجودات که سایه حق تعالی هستند
از ذات الهی (نماد و استعاره از خداوند)
خورا
كمشده: کنایه از فناشده
پیام: محو شدن موجودات در برابر وجود و خداوند
صفحه 73:
مرغان از سختی وحشت کردند و gf ode در همان
مرحله نخست از با در آمدند. و بسیاری در دومین
منزل به زاری زار جان سپردند. اما کسانی که همت
داشتند پیشتر رفتند. روزگار سفر هم سخت طولانی
شد.
معنی: مرغان از این همه سختی وحشت زده شدند.
برخی درهمان نخستین منزل خسته شدند و بسیاری
در دومین منزل در بدترین وضعیت درگذشتند؛ اما
آنان که همت یارشان بود پیشتر می رفتند زمان
سفر» سخت طولانی شد؛
صفحه 74:
قلمرو زبانی: از پا در آمدند: عبارت فعلی
همت: اسم توجه طالب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق
برای حصول کمال خود با دیگری
روزگار: اسم وندی» دو تلفظی
دراز شدن روزکار: طولانی شدن زمان
قلمرو ادبی: مرغان: نماد انسان ها
جان سپردن: کنایه از مردن
مجاز از همه پرندگان
وحشت کردن مرغان: تشخیص
از پا در آمدن: کنایه از طاقت نیاوردن میت
به زاری زار. از در بدتر
يار بودن همت: تشخيص» كنايه از صبر واستقامت داشتن
صفحه 75:
اين عذه قليل جون بر بالاى كوه آمدند روشنايى خيره
کننده ای دیدند؛ امّا از سیمرغ خبری نبود.
معنی: این گروه اندک چون به بالای کوه رسیدنده
روشنایی خیره کننده ای را دیدند؛ اما از سیمرغ خبری
نبود.
قلمروزبانی: قلیل: اندک
مرغان از خستگی و ناامیدی بی حال بر زمین افتادند و
همگی را خواب فراگرفت. در خواب کیبی از
غيب به آنها بيام رسانيد كه سيمرغ حقيقى همان شما
هستيد. ناكهان از خواب بريدند. سختى ها و رنج هارا
فراموش كردند و به شادمانى در يكديكر ذكريستند.
صفحه 76:
نكريستن: نكاه كردن لابن ماضی: نگریست»
مضارع: نكر)
قلمرو ادبى: از خواب بريدن: عبارت فعلى
در ربود: كنايه از فرا كرفتن
سی مرغ: نماد اسائهايى كه راه كمال را نا بايان طى مى
1 ی بو سمخ جناس همسان
نگریستن: کنا ز به خودتوجه كردن
رنج» شادمانی: تضاد
صفحه 77:
چون نکه کردند آن سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
معنی: وقتی آن سی مرغ از خود با خبر شدند» دیدند که به
صورت سیمرغ نمود یافته ان به حضرت حق رسیده اند و وجودی
خدایی یافته اند؛ چون قطره؛ آنگاه که به دریا می پیوندد دیگر
فيسته دریاست).
غ: نماد حق و خداوند (اولیاءالْه)
جناس ناهمسان
مرش آنل
تلميح: به آيه " من عرف نفِسَه فقد عرف ربّه"
سیمرغ» سی مرغ: جناس همسان
سیمرغ: آرایه تکرار
پیام: محو شدن و یکی شدن
صفحه 78:
وین را دیدند سیمرغ تمام
بود خود سیمرغ سی مرغ تمام
|
|
|
معنى: آنان خويش را سيمرغ كاملى بافتند. به |
راستی که آن سى مرغ كامل» به سيمرغء تبديل |
یافتند و (به معشوق حقیقی رسیدند.) |
قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد حق و خداوند |
واژه آرایی: تملب سیمرغ |
سیمرغ» سی مرغ: جناس همسان |
سیمرغ: آرایه تکرار |
۱
پیام: محو شدن و یکی شدن
صفحه 79:
محو او گشتند آخر بر دوام
سايه در خورشيد كم شد والسّلام
.كان براى هميشه در سیمرغ محو شدند. آرى سايه
جود ایشان در پرتو خورشید خداوند نابود گشت.
قلمرو زبانی: محو: پاک زدوده؛ در اصطلاح از بين بردن صفات
و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند
بر دوام: هميشه
صفحه 80:
قلمرو ادبی: سایه: استعاره از پرندگان
اسالکان
خورشید: استعاره از سیمرغ (خداوند)
سایه» خورشید: تضاد و تناسب
" محو كسى شدن: اع ار طون تا
كم دی اد ورد كنايه از يكى
والسلام: = از انتها
پیام: محو و یکی شدن
صفحه 81:
جواب قلمرو زبانی صفحه ۱۲۸ درس چهاردهم فارسی
دوازدهم
)١ معنای واژههای «قبا» «تعب» و «تجرید» را با توخه به
بیتهای زیر بنویسید.
سروو قهت نخوانمه خوانمه چرا نخوانم؟.
هم ماه با كلاهى» هم سرو با قبایی (فزخی سیستانی)
پاسخ: قبا: لباس» جامه بلند
[] در اين مقام؛ طرب بی تب نخواهد دید
که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی)
صفحه 82:
در اين مقام» طرب بی تعب نخواهد دید
که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی)
پاسخ: تَعب: رنج و سختی
اوّلا تجرید شو از هرچه هست
وانگهی از خود بشو یکبار دست (اسیری لاهیجی)
پاسخ: تجرید: تنهایی گزیدن» خالی شدن قلب سالک از
آنجه غير خداست.
صفحه 83:
۲) اجزای بیت زیر را بر طبق زبان معبار مب کنید؛ سپس نقی دستوری
هر جزء را بنویسید.
صفحه 84:
۳) متن زیر را با توجه به «نقشهای تبعی» بررسی کنید.
ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. نامش سیمرغ
است و در بس كوه قافء بلندترین کوه روی زمین؛ بر
درختى بلند آشيان دارد.
پاسخ: نقشهای تبعی:
پرندکان: بدل
شهریار: معطوف
بلندترین yes روی زمین: گروه بدلی
صفحه 85:
0 فارسی دوازدهم
) با توخه به متن درس» هر یک از پرندگان زیر» 7 شش رطع کات لاش ردیر
نماد جه كسانى هستند؟ oy
ره
شن انم اسان های تاش بش ده روذ جا ى be تابور رای ده
معشوا مینی است و به اين عشق چند روزه و
نابایدار دل خوش کردهاند.)
باز (نماد انسانهایی که به دنبال مقام و موقعيّت
اين دنيا هستند يا همان انسانهاى جاه طلب)
| جواب قلمرو ادبی صفحه ۱۳۸ و ۱۳۹ درس ۱۴
|
۳
al
صفحه 86:
۲) «وجه شبه» را در بیت زیره مشخص کنید؛ توضیح دهید
شاعر برای بیان وجه شبهء از کدام آرایههای ادبی دیگر
بهره گرفته است.
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو سوزنده و سركش بود
صفحه 87:
۳) دربارة تلمیح به کار رفته در بیت زیر توضیح
دهید.
ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی
دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش
خافانی
پاسخ: پیشینیان طاووس را مسیّب ورود ابلیس به
بهشت و فریفتن آدم و حوا دانسته اند؛ به همین
علت در ادب فارسی عمدتا نقش ناستودهای دارد.
در مجموع اين بيت تلميح به آياتى از قرآن دارد
كه درباره بازكشت به اصل هستند.
عار عر فود رار عفاد واد سال ات
مره لست در دوه مد قوش سو
Uf زد شود لت
عار رحو مال يلم وجل لقو اتاد و
وق وبدمال شنمد وعد ودرقشل عام
Sap yg pc
a hn adie ying Jus
وال دا رات
صفحه 88:
dt لیر فکریمفحه ۱۲۹ درس چهاردهم فارسى دوازد هم
)١ معنى و مفهوم بيت زير را به نثر روان
كل اكر جه هست بس صاحب جمال
خسن او در هفته اى كيرد زوال (عطار).
باسخ: اكرجه كل بسيار زيبا است؛ ولى زيبابي او زودكذر و بایدر است.
1) ببت زير با كدام بيت از درس ششم مناسبت دارد؟ دليل خود را
اشير مردى بايد إين ره را شكرف
زان كه ره دور است و دريا زرف زرف (عطار)
پاسخ: ارتباط با بیت «نی حدیث را پر خون میکند / قصههای عشق
مجنون میکند.»
زر هر دو يبت به سلتييخا و طوثر يخلى رفه وسيدن بد حق اثارة
8
صفحه 89:
۳) هر بیت زیر» یاد آور کدام وادی از هفت وادی است؟
الف) وصلت آن کس یافت كز خود شد فنا
هر که فانی شد ز خود» مردانهای است (عطار)
پاسخ: وادی هفتم: فقر و فنا
ب) دل جه بندى در اين سراى مجازة.
هفت پست کی رسد به فراز؟ (سنایی)
جلوهآپ صاف در کل وخار (هالفآمفمنی)
1 پاسخ: وادی پنجم: توحید
صفحه 90:
يس جرا نمى بينيد؟ (الذاريات / آیات ۲۰و ۲۱
ای نسخه نامه الهی» که تویی
وى آینه جمال شاهی» که تویی
ببرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر oop خواهی» که تویی (نجم رازی)
داشته است.
صفحه 91:
چند نکنه برای کیفیت بخشی به کلاس درس
کم رنگ ترین جوهرها بهتر
از قوي ترين حافظه هاست 5
(ضرب المثل جيني)
نوشتن اجازه مي دهد ديكران هم در
روياي شما شركت كنند و نظر بدهند.
صفحه 92:
فریدون فرخ» فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته فبود
«داد» و «قهش» یافت او نیکوبی
تو داد و دهش کن» فریدون توبی
صفحه 93:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
oe
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به بايش در افتى جو مور
سعدى
صفحه 94:
نکته روز:
آدمها برای اینکه
دوست داشته
شوند» بايد ارزش
داشته باشند»
نه دارابى
كتاب «صد سال
تنهايى»كابريل كارسيا
ما ركز oe
صفحه 95:
"هر که در این سرا در آید نانش دهید و از
ایمانش مپرسید» چه آنکس که به در گاه
باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن
د
صفحه 96:
شعار wl, در مدارس فنلاند
این بود:
مدارس فنلاند
بهترین و درخشان
ترین دانش آموزان از دیگران به
صفحه 97: