پاورپوینت
ادبیات و زبان

معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دوازدهم سی مرغ و سیمرغ

توضیحات فارسی پایه دوازدهم معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دوازدهم سی مرغ و سیمرغ گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ 14 آموزش تصویری را جدی بگیریم پاورپوینت در حالت کتاب ورق زن نسخه قابل ویرایش تعداد اسلاید:97 فهرست مطالب : فارسی پایه دوازدهم تصاویرمرتبط با درس 1- دو نکته مهارت کلاس داری ویژه معلمان عزیز 2-معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دوازدهم سی مرغ و سیمرغ گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ 14 متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای 3- پاسخ تمرینها 4- چند نکته برای کیفیت بخشی به کلاس درس با به کارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبانوع فایل PowerPoint pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
فارسى يايه دوازدهم معنى و آرايه هأى درس جهاردهم فارسى دوازدهم سی مرغ و سیمرغ گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی ل لدت موش و سمخ ۴ 5 پاورپوینت در حالت اب ورق زن بل وبرایش

صفحه 2:

صفحه 3:
فهرست مطالب : فارسى بايه دوازدهم تصاويرمرتبط با درس ‎-١‏ دو نكته مهارت كلاس دارى ويزه معلمان عزيز ۲-معنی و آرایه هاى درس جهاردهم فارسى دوازدهم سی مرغ و سیمرغ كلم به كام معنى وازكان و آرايه های قلمرو ادبی و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ ۱۴ متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای ۳- پاسخ تمرینها ۴- چند نکته برای کیفیت بخشی به کلاس درس

صفحه 4:
:درس اول ويزه معلمان[ا تععلمازامر ونمو جلنند -1 در وهله نخست معلم دانش »آموزان هستند نه معلم کتب درسی وانتقال دهنده صرف محتوای آموزشی

صفحه 5:
لادرس دوم ویژه معلمان : 7[ 4- معلمان موفق امروزی 4 می دانند سهم هر دانش آموز از بادگیری اهمیت دارد. دلیل موفقیت نظام آموزشی فنلاند

صفحه 6:
سیمرغ ۱۴ چهاردهم فارسی دوازدهم ‎٠‏ معنى: همه برندكان شناخته و ناشناختة جهان» در ‎le‏ كر آمدند و جلسهاى تشكيل دادند. ‏" قلمرو زبانی: قالب: مثنوی وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رشته انسانی) مجمع: محل اجتماع» انجمن مجمعی کردند: در جایی جمع شدند ‏| ‏| ‏معنی و ارایه های ادبی و زبانی درس سی مرغ و | | || 1 ‎ ‎

صفحه 7:
بودند: ‎Jad‏ غيرا. آشکا قلمرو ادبی: آشکارا؛ نمان: تضاد آشکارا و نمان: کنایه از همه مرغ: نماد رهرو و سالک ‎ler‏ نهان: جناس آشکارا و نمان: مجاز از همه پرندگان پیام: همایش پرندگان

صفحه 8:
معنی: همه مرغان گفتند که: «در اد و در این روزگار» هيج سرزمینی بدون پادشاه نیست.»

صفحه 9:
قلمرو ادبی: شهر: مجاز از سرزمین جمله؛ هیچ: تضاد واج آرایی «ر» پیام: ضرورت وجود رهبر و راهنما

صفحه 10:
معنی: چرا سرزمین ما شاهی ندارد؛ بیشتر از اين درست يست که کشور بدون شاه بماند.

صفحه 11:
قلمرو ادبی: واژه آرایی: شاه نیست راه نیست: کنایه از درست نبودن ماو را - شاه و راه: جناس ناقص اختلافی را و راه: جناس فاقص افزایشی شاه: آرایه تکرار پیام: ضرورت وجود رهبر

صفحه 12:
هدهد که پرندهُ دانایی بود و افسری بر سر داشت» گفت: ای باران من بیشتر از همه شما جهان را گشته ام و از اطراف و اکناف گیتی آگاهم. ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. من او را مي شناسم» نامش سیمرغ است و در بس كوه قافء بلندترین کوه روی زمین» بر درختی بلند آشیانه دارد.

صفحه 13:
پیشوا: مرشد» راهنماء رهبر ‎١‏ پس: پشت ‏4 قاف: نام كوهى افسانه اى كه در عارفان معتقد بودند سیمرغ بر فراز آن آشيانه دارد ‏را «در ما را نیز»: حرف اضافه به معنى برای؛ مالکیت ‏پرند گان: بدل از ما ‎ ‏قلمرو ‎ote aa‏ و اهر و زاهتعا ‎

صفحه 14:
| ۱ توان کرد زیباتو است. با خردمندی و 4 ‎ne ane os SCL es‏ خواهد تواند. معنی: در دانش و بصیرت بی همتاست و از هر چه که تصور شود زیباتر است» با خردمندی و زیبایی» عظمت و شکوهی بی مانند دارد و با دانایی و خرد هر چیزی را که بخواهد به دست خواهد آورد. قلمرو زبانی: خرد: عقل و دانش» علم؛ آگاهی را در «او را همتایی نیست»: به معنی داشتن (او همتایی ندارد) جلال: شکوه آنچه خواهد تواند: هر چه بخواهد می تواند انجام دهد.

صفحه 15:
سنجش نبروی او در توان ما نیست. چه کسی می تواند ذره ای از خرد و شکوه و زیبایی او را دریابد؟ سالها پیش نیم شبی از کشور چین گذشت برى از برهايش براين سرزمين افتاد. آن بد مان زیبا بود که هر که آن را دید نقشی از آن به خاطر سیرد. ابن همه نقش و نگار که در جهان هست هر یک پرتوی از آن پر است! شما که خواستار شهریاری هستید. باید او را بجویید و به در گاه او راه يابيد و بدو مهرورزى كنيد. ليكن بايد بدانيد رفتن بر کوه قاف کار آسانی نیست.

صفحه 16:
" معنی: ما از شناخت او و نیرویش ناتوانیم. و کسی نمی تواند حتی مقدار کمی از ی : بزرگی و زیبایی او را درک کند. سالها پیش شبی که از آسمان کشور چین می ‎٠‏ گذشت یکی از پرهایش بر زمین چین 7 " افتاد و آنقدر آن پر زیبا بود که زیبایی آن دی دای نت ‎٠‏ در خاطر همه ماند و هر جا زيبايى هست | بازتاب نور آن پر زیباست. اگر می خواهید 7 شاه داشته باشید باید به حضورش برسید و یمرن به او عشق بورزید؟ ولی بايد بدائید رفتن به کوه قاف بسیار سخت است. | eu ۱

صفحه 17:
قلمرو زبانی: سنجش: اندازه گیری چه کسی ... دربابد: پرسش انکاری مهرورزی: عشق ورزی قلمرو ادبی: پر: نماد تجلی خداوند چین: نماد زیبایی (سرزمین چین به زیبایی و نقاشی و نگارگری شهرت داشته است) بيام: ‎Bale‏ شکوه جهان در ذات لایزال خداوند.

صفحه 18:
شیرمردی باید اين ره را شگرف ۱ زان که ره دور است و دریا ژرف زرف » معنی: برای پیمودن این راه» فردی شجاع و با 4 اراده و شكفت آور لازم استء زيرا اين راه» راهى ‎١‏ طولانى و مانند دريايى عميق» بر از خطر است. قلمرو زبانی: شگرف: : قوى» فيرومند بايد: لازم است ۳ 3 ‏را: حرف اضافه, برای‎ 1 bie ‏زان كه: زيراكه‎ i A 2 ‏را‎ ژرف: این ره: : منظور رسیدن به سیمرغ

صفحه 19:
قلمرو ادبی: دریا: نماد راه دشوار و سخت. شیر مرد: تشبیه» وجه شبه: دلاوری واج آرایی: صامت «ر» ژرفه ره: تکرار پیام: دشواری راه عشق

صفحه 20:
پرندگان جون سخنان هدهد را شنیدند» جملگی مشتاق دیدار سیمرغ شدند و همه فریاد بر آوردند که ما آماده ایم؛ ما از خطرات راه نمی هراسیم؛ ما خواستار سيمرغيم. معنى: برندكان جون سخنان هدهد را شنيدند» همه علاقمند به ديدن سيمرغ شدند و فرياد زدند كه ما آماده ايم؛ از خطرات راه ترسی نداريم. ما خواهان

صفحه 21:
هدهد گفت آری» آن که او را شناسد» دوری از او را تحمل نتواند کرد و آنکه بدو رو آرد» بدو نتواند رسید. معنی: هدهد گفت: آری؛ هر که او را نشناسد» دوری از او را نمی تواند تحمل کند و وقتی به سوی او برود به دلیل عظمت و بزرگی او نمی تواند به او برسد. قلمرو ادبی: رو آوردن به کسی: کنایه از به سمت او رفتن» توجه کردن به او پیام: عظمت خداوند و طاقت دوری خدا را نداشتن

صفحه 22:
‎eas eee ut‏ اندکی ‎ ‎ ‏بخنوران زین بارس ‎ ‎ ‎ ‎ ‏عطارنیشسابوری بیشتر سخن به میان آورد» ‎ne‏ برخی از مرغان از همراهی باز ‎fee‏ ایستادند و زبان به پوزش کشودند. بلبل گفت: من گرفتار ‎joes ot‏ | عشق گلم. با این عشق» جکونه 7 | مىتوائ هر جستجوى سيمرغ ‎om,‏ اين سفر بر خطر را بر خود ‏= هموار کنم؟ ‎

صفحه 23:
| معنی: ولی وقتی از خطرهای راه بیشتر حرف زد» ‎[hil‏ برخی از پرندگان از همراهی با او منصرف شدند و عذر خواهی کردند. بلبل که نماد مردمان جمال پرست است گفت: من گرفتار عشق گلم. با این عشق» چگونه مى توانم در جستجوی سیمرغ این سفر خطرناک درنوردم و خودم را به سیمرغ برسانم. قلمرو زبانی: باز ایستادند: فعل پیشوندی» توقف ‎wos‏ ‏. بوزشة عذر خواهى, جكونه مى توانم: استفهام انكارى

صفحه 24:
پیام: کسی که به زیبایی های دنیا دل ببندد نمی تواند به خداوند نزدیک شود.

صفحه 25:
هدهد به بلبل باسخ كفت مهرورزى تو بر کل کار راستان و پاکان است؛ اقا زیبایی محبوب تو چند روزی بیشتر معنی: عشق تو به گل کار انسان های پاک و درستکار است؛ ولی زیبایی معشوق تو چند روز یشتر به درازا نمی کشد. گل زود پژمرده می شود و از بين می رود. پیام: آگاهی دادن به بی خبران

صفحه 26:
كل اكر جه هست بس صاحب جمال خسن او در هفته اى كيرد زوال معنی: : گل اگر چه صاحب زیبایی بی‌مانندی است ن زیبایی» بسیار زود گذر است. خسن و جمال: رابطه ترادف بیت: دو جمله به شیوه بلاغی

صفحه 27:
قلمرو ادبی: گل: نماد دلبر زمینی و مجاز هفته: مجاز از مدت اندک در هفته | یه از زمان اندک» خیلی زود زوال گرفتن: کنایه از نابود شدن» از بين رفتن پیام: زودگذر بودن زیبایی های جهان اس ee ee Faceted mont cy

صفحه 28:
طاووس نیز چنین عذر آورد که من مرغ بهشتی ام روزگاری دراز در بهشت به سر برده ام. مار با من آشنا شد؛ آشنایی با او سبب گردید که مرا از بهشت بیرون کنند. اکنون آرزویی بیش ندارم و آن اين است که بدان گلشن خرّم بازگردم و در آن گلزار باصفا بياسایم. مرا از این سفر معذور دارید که مرا با سیمرغ کاری نیست. معنی: طاووس هم بهانه آورد که من مرغ بهشتی هستم. مدتی طولانی در بهشت زندگی کردم. آشنایی با مار باعث شد كه مرا از د و حالا آرزویی جز بر گشتن به در آن گلستان ندارم. مرا بب سیموغ فدارم. -

صفحه 29:
قلمرو زبانی: به سر بردن: گذراندن گلشن: گلزار حرم: سرسبز باصفا: سرسبز آسودن: آرامش بافتن» استراحت كردن مرا معذور داريد: عذر مرا بيذيريد طاووس, بهشت مار: تناسب

صفحه 30:
قلمرو ادبی: طاووس: نماد و نمونث اهل ظاهر است که تکالیف مذهب را به امید مزد» بعنی به آرزوی بهشت و رهایی از عذاب دوزخ انجام مى دهند. رابطة طاووس با مار و بهشت: در افسانةٌ رانده شدن ادم از بهشت شهرت دارد. ابلیس با راهنمایی طاووس در تن مار خود را پنهان کرد و وارد بمت شد و آدم و حوارا وسوسه کرد قا از يوه شجرة ممنوعه بخورند و به این دلیل همه با هم از بهشت رانده شدند. مار گلزار: استعاره از بهشت ن کنند: تلمیح دارد به ماجرای رانده شدن آدم از بهشت پیام: دوری انسان بهشت جو از خداوند

صفحه 31:
قلمرو ادبی: سیمرغ: 8 (جمال ۱ I 4 [ ت جايكاهى خرّم و زيباست؛ اما ۹ زیبایی بهشت ی از جمال سیمرغ است. بهشت در } برابر سیمرغ چون ذره در برابر خورشید است. ۹ / معنی: هه باس دا بهشت بسيار زيباست؛ اما ابى [ 4 | ۹ ‎020040000٩0٩6٩٩0 >‏ جه- ‎8 5 ‘ ۹1 = ‎ ‎

صفحه 32:
هر که داند گفت با خورشید راز کی تواند ماند از یک ذره باز معنی: هر کس بتواند به خداوند نزدیک شود و رازش را به او بگوید ممکن نیست از خواسته های کوچک خود بازبماند و به آن نرسد.

صفحه 33:
استعاره از خواسته های کوچک» بهشت بازماندن: کنایه از نرسیدن با و باز: جناس فاقص افزایشی _ خورشید: نماد بزرگی و عظمت (عشق حقیقی) پیام: عشق خداوند از هر چیزی بالاتر است.

صفحه 34:
آن گاه باز شکاری که شاهان او را )$9 شست می نشاندند و با خویشتن به شکار می بردند چنین گفت من بسیار کوشیده ام تا روی دست شاهان جا كرفته ام. پیوسته با " انسان بوده ام و برای آنان شکار کرده ام. 7 + مار کی رامتاناکرده‌صدبار مکردانشبرخود صاحب‌اسرار ‏ مكردان هع احق رآكراى که‌ام درغاط اتدزخای " چه جای آنست که چندین شاهان بگذارم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی ' سیمرغ سرگردان شوم؟ آن به که مرا نیز معاف کنبد.

صفحه 35:
معنی: آن وقت» باز شکاری گفت که شاهان مرا روق ‎CLE‏ شصت می نشاندند و با خود به شکار می بردند. من تلاش زیادی کرده ام تا به این مقام رسیده ام و همیشه با ایشان همراه بوده ام و برای ایشان شکار کرده ام» چرا باید شاهان را رها کنم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ بهتر است که مرا هم از این کار معاف کنید.

صفحه 36:
است. قلمرو | اد مردم درباری و اهل قلم است که به علت نزدیکی به شاه هميشه بر خود فخر و مباهات می نمایند و به دیگران تکبر می فروشند و از سپهداری و کله دارى خويش سوءاستفاده می نمایند. دست» شست: جناس بيام: جاه جو ذمى تواند در راه عشق كام بردارد.

صفحه 37:
عذرها گفتند مشتی بی خبر معنی: بعد از آن پرنده های دیگر هر کدام پیاپی عذرهایی برای نرفتن به سوی سیمرغ آوردند» چون بی خبر و غافل بودن و عذرخواهی کردند. ۱ بعد از آن مرغان دیگر سر به سر 4 قلمرو زبانی: بعد از آن: سپس

صفحه 38:
قلمرو ادبی: واج آرایی: صامت «ر» ۱ واژه آرایی: سر مرغ: نماد رهروان راه عشق سر به سر بودن: کنایه از كروهى بودن پیام: بهانه آوردن برای حرکت نکردن به

صفحه 39:
اما هدهد دانا یک یک آنان را پاسخ . گفت و عذرشان را رد کرد و جنان از . شکوه و خرد و زیبایی سیمرغ سخن راند که مرغان جملگی شیدا و . . دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند ۰ و خود را آماده ساختند تا در طلب سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به

صفحه 40:
نی: ولی هدهد دانا به تک تک ایشان پاسخ داد و بهانه های شان را نبذیرفت و چنان از بزرگی و دانایی و ‎oils‏ سیمرغ حرف زد که همه مرغان» عاشق و دلداده سیمرغ شدند بهانه ها را کنار گذاشتند و خودشان را آماده کردند تا برای یافتن سیمرغ به راه خود ادامه را در «آنان را حرف اضافه به معنی «به»

صفحه 41:
آن گاه اندیشیدند که در پیمودن راه و در هنگام كذشتن از درياها و بيابانهاء راهبر و بيشوايى بايد ‎el ahs‏ كاه رای اتهات رهب و عدوا عه در راه» آنان را رهنمون شودء قرعه زدند. قضا را قرعه به نام هدهد افتاد. پس بیش از صد هزار مرغ به دنبال هدهد به پرواز در آمدند. راه بس دور و دراز و هراسناک بود. هر جه می رفتند پایان راه پیدا نبود. هدهد به مهربانی به همه جرئت می داد؛ امّا دشواری های راه را پنهان نمی ساخت.

صفحه 42:
كي معنی: فکر کردند که در پیمودن اين راه و " برای گذشتن از دریاها و بیابانها رهبر و پیشوایی باید داشته باشند. آن وقت برای انتخاب رهبر که در راه آنان را راهنمایی " کنده قرعه کشی کردند. از قضا قرعه به نام " هدهد افتاد پس بیشتر از صد هزار مرغ به دنبال هدهد پرواز کردند راه بسیار دور و دراز و وحشتناک بود هرچه بیشتر میرفتند کمتر می رسیدند. هدهد با مهربانی به همه دل و جرئت می داد؛ ولی سختی هاى راه |

صفحه 43:
قلمرو زبانی: راهبر: راهنماء رهبر پیمودن: طی کردن رهتمون: ‎leat‏ بيشو1 قرعه زدن: قرعه کشی کردن را در «قضا را»: حرف اضافه به معنی«از» قضا را: اتفاقا (هماوا: غذاء غزا: جنگ) بس: بسیار قلمرو ادبی: درباها و بیابان ها: استعاره از سختی ‎of, sla‏ عشق» تضاد پیشواء رهبره راه: تناسب صدهزار: مجاز از بسیار : داشتن رهبری خودمند

صفحه 44:
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی» در که است معنی: : هفت سرزمین در راه ماست؛ زمانی که از این هفت سرزمین بگذریم» آن وقت به پیشگاه سیمرغ می رسیم قلمرو زبانی: را: فک اضافه» در راه ما است: در مصراع اول غیراسنادی» (وجود دارد) وادی: دره» سرزمین در که: بار گاه» مخفف در گاه آستانه در» جلوی در جمله «را» در ما را در ره است: در راه ما است (وجود دارد)

صفحه 45:
واژه آرایی: هفت وادی» است هفت وادی: آرایه تکرار ما و را: جناس ناقص اختلافی پیم: گذشتن از مراحل بسیار خطرناک برای رسیدن به خداوند

صفحه 46:
وانیامد در جهان زین راه کس نيست از فرسنگ آن آگاه کس معنى: هيج كس در جهان از اين ره برنشتهاست. به ز مساف ذ راه: استعاره از عشق سيموغ (خداوند) پیام: بر کشت ناپذیری راه عشق

صفحه 47:
وادی اول: طلبٍ چون فروآیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب معنی: وقتی که به سرزمین طلب وارد شوی. هر لحظه با رنج و سختی های فراوانی روبرو می شوی. قلمرو زبانی: فرو آ شدن طلب: اولین قدم در تصوف است و آن حالتی است که در دل سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و حقيقت وامى دارد پیشت آید: جلوی تو در می ‎AT‏ قلمرو ادبی: وادی طلب: اضافه تشبیهی طلبء تعب: جناس (از نظر آوایی) بيام: همراه بودن طلب با رفع

صفحه 48:
معنی: در واذی طلب ‎b‏ اید پادشاهی و فرمانروایی را رها کنی و همه تعلقات و دلبستگی ها را از خود دور کنی. قلمرو زبانى: مُلى: پادشاهی» آن چه در تصرف

صفحه 49:
قلمرو ادبی: ملک» ملک: جناس ناهمسان حرکتی مُلک: مجاز از قدرت ملك: مجاز از دارايى و ثروت ذلى كزعشق جانان دردمند ست آنداختن: کنایه از رها کردن ‎aa‏ اینجا بایدت: واژه آرایی مال انداختن و ملک درباختن: کنایه از رها کردن دارایی و قدرت بيام: رها کردن وابستگی ها

صفحه 50:
وادی دوم: عشق بعد از این وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید معنی: پس از این مرحله سرزمین عشق آشکار می شود. كي كه به انها إرسد عد مام وجودثن را در برميا قلمرو زبانی: این: شاه توب ای لب برمی گردد آید: 0 می شود

صفحه 51:
هرق آتش شده که زاگ انش عضق همه وجودش را فرا می گیرد. پیام: عاشق شدن

صفحه 52:
ماشق آن باشد که چون آتش بود گرم رو سوزنده و سرکش بود معنی: عاشق واقعی آن کسی است که همانند آتش» تند رو و سوزنده و عصیانگر (جز از معشوق از کسی فرمان نبرد) باشد. قلمرو زبانی: گرم رو: صفت فاعلی کوتاه» مشتاق» به شتاب رونده و چالاک» کوشا سوزنده: سوزاننده سرکش: ‎ee‏

صفحه 53:
قلمرو ‎i‏ چون آتش بود: تشبیه سرکش بودن عشق: تشخیص ره و كرم رو: كنايه از جالاك ومنيد | عاشق مانند آتش: تشبیه 0 آتش و گرمرو و سوزنده و سرکش: مراعات نظیر | آقش» كرمرو و سوزنده باشد: تشخيص و استعاره و : كرم رفتن: كنايه از سريع و شتابان رفتن گرمرو: حس آمیزی سرکش: ایهام تناسب: ۱. نافرمان ۲. افروزنده (که با آتش تناسب دارد.) پیام: بی قراری عاشق

صفحه 54:
وادی سوم معرفت (شناخت) بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادی ای بی پا و سر 040 001 معنى: بعد از مرحله عشق سر زمينى بى يايان از شناخت در برايو ° : جشم تو أشكار و هويدا مى شود. ie ee 00 ae قلمرو زبانی: آن: ضمير اشاره است و به وادی عشقٍ ‎ee‏ كرد بنماید: آشکار می‌شود

صفحه 55:
Ak Yes قلمرو ادبی: معرفت را وادی ای: تشبیه معرفت «مشبه» به وادی «مشبه به» بی پا و سر: کنایه از بی انتها ياء سر: تناسب 2 ۱ وادی معرفت: اضافه تشبیبهی لكالا نار | ۳2 ني شرا پیام: بی پایان بودن معرفت ۳9 اد

صفحه 56:
چون بتابد آفتاب معرفت از سپهر این ره عالی صفت معنی: وقتی شناخت خدا مانند آفتاب در آسمان این مسیر و ند ‎ai‏ ‎ho Series aes anil Cees‏ wh, 3 LAF ‏موز ان‎

صفحه 57:
ee en ee ‏در حقيقت صدر خويش‎ معنى: در اين زمان است كه هر كسى به ارزش و جايكاه خود بى مى برد و حقيقتا از مقام خود باخبر مى شود. ندی؛ مى فهمدء درمى يابد صدو؛ طرف بالاى مجلسء جايس از اثاق ‎ol wile‏ كه براى نشستن بزر كان مجلس اختصاص مى يابد.

صفحه 58:
قلمرو ادبی: صدر: مجاز از ارزش و اعتبار قدر» صدر: جناس ناهمسان بینا شدن: کنایه از آگاهی ‎٠‏ قدر: ایهام: ۱.اندازه ۲. ارزش ‏بيام: يافتن جايكاه به اندازة ‎ ‎

صفحه 59:
وادی چهارم: استغنا (بی نیازی) بعد از این وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنا بود معنى: بس از وادى معرفت؛ وادی استغنا و بی نیازی است. مرحله ای که در آن هیچ ادعا و مقصودی وجود ندارد ابى: وادي رس دعوی و معنا: تضاد بيام: ترك همة خواسته ها

صفحه 60:
هشت جنّت نیز این جا مرده ای است هفت دوزخ همچو یخ افسرده ای است معنی: در این مرحله هشت طبقه بهشت مانند مرده ای بی روح و بی ارزش است و هفت مرحلةً جهنم مانند یخ سرد و منجمد است.

صفحه 61:
منجمد بودن ان جهن جهنم ما انند يخ: تناقخ اقض (پاراد (oS. 5 بيام: بى اعتنايى به جه به بيام: بی اعتن ایی به بهث ولو خداوند

صفحه 62:
وادی پنجم: توحید (یکتایی) بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت معنی: در اين مرحله؛ سرزمین توحید برابرت قرار می گیرد؛ جایی که یکی شدن با حق و خالی شدن قلب از غیر او پیش روی تو است.

صفحه 63:
" قمرو زبانی: توحید: بکانه دانستن خداوند شمر بگانه دانستن خدا؛ کناره . . ن و قنها شدن» در اصطلاح تصوف تعلق ‏ . بنده است به حق به طوری که حق عین قوای بنده باشد ۱ تجرید: در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک ‎ .‏ ‏" " کناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ . در اصطلاح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه ۳ جز خداست 7 این: ضمیر اشاره است به وادی استغناء برمی گردد. . ضمیر «ت»: در هر دو «آبدت» متمم

صفحه 64:
‎oS a‏ مگ ۱ | 7 ۱ قلمرو ادبی: وادی توحید: تشبیه ‎a)‏ اوه "جلف با منزل تفرید و تجرید: تشبیه )0 رنف دنت نوی یر تفرید» تجرید: جناس ناهمسان ‏3 واج آرایی: صامت «ت» ۱ ‎be. (‏ منزل: مجاز از مرحله 0 ‎Hi) reser ae ۲ ۸ ll) : y [0 ‏ا‎ : ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 65:
روى ها جون زين بیابان در کنند م جمله سر از یک گریبان بر کنند ‎eo‏ ‎RB‏ ‏معنی: اگر سالکان از این بیابان (توحید) بگذرند؛ همگی به وحدت می‌رسند. ار وكام ‎Bi pr,‏ Li ggre/s

صفحه 66:
رو در کردن: کنایه از عبور كردن بیابان: استعاره از وادی توحید سر از یک گریبان بر کردن: کنایه از به وحدت رسیدن __ روی» سره گرا شر ‎ous‏ بر كنند: جناس ناهمسان دركنند و بركنند - برو سر و در: جناس ناقص اختلافى واج آرایی «ن» پیام: رسیدن به مقام توحید

صفحه 67:
وادی ششم: حیرت (سرگشتگی) بعد از این وادی حیرت آیدت کار دائم درد و حسرت آیدت ‎j‏ ت در برابرش قرار مى ن خواهد بود. رو زبانی: حبرت: سرگردانی؛ در اصطلاح صوفیه؛ امری است قلمرو زب که در هنگام تأمل و حضور و تفکر بر قلب عارفان وارد می شود این: مرجع آن وادی توحید متمم «آید بهفزد توم؛ در مصرع دوم «آیدت» مضاف الیه است و جهش دارد «کارت درد و حسرت آید» فعل آید: در مصرع اول به معنی فرا می رسد و ناگذر است اما در مصرع دوم در معنی است آمده و گذرا به مسند است بیت: دو جمله

صفحه 68:
۳4 2 + قلمرو ادبى: وادى حيرت: تشبيه ‎١|‏ ١| ‏حیرت و حسرت: جناس ناقص‎ ra) ۳ ‏درد حسرت: تناسب‎ ra) 0 »۵« ‏واج آرایی‎ 0 ۳۹ ۳ ١ ‎h )‏ پیام: رنج کشیدن در مرحله 0 ‎١‏ ‏سرگردانی 0 ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 69:
مرد حیران چون رسد اين جایگاه در تحیر مانده و گم کرده راه معنی: وقتی سالک حبران به مرحله حبرت می ری سرگردانی و سرکشتکی می ماد وراه را کم می این جایگاه: منظور وادی خیرت است بیت: یک جمله به شیوه بلاغی

صفحه 70:
وادی هفتم: فقر و فنا بعد از این وادی فقر است و فنا اینجا سخن گفتن روا؟ ‎Por igi‏ كى بود اينجا سخن كفتن روا زندگی امه وآثار عطار معنی: پس از وادي حیرت مرحله ی فقر و فناست. نیشابوری بعنی» نیستی سالک در خداوند و یرون آمدن از فقط در || سای صفات خود و آن نهایت سیر و مرتبه کاملان است. ‎١ 1‏ در این مرحله سخن گفتن از خود روا و شایسته ‎ .‏ ‏تاریخ دیان متوسله فیست. ۱ أول ودوم كليه رشته ها . قبا دمتعت 1 00 قلمرو زبانى: فقر: درويشى و در اصطلاح سالكان فناى فى الله و نيستى سالكان و بيرون آمدن از صفات خود است و اين نهايت سير سالكان است

صفحه 71:
ل ای وجود دارد است در جمله دوم: حذف به قرينه لفظى کی بود روا: استفهام انكارى ؛ هرگز روا نیست. جمله 0 سخن و كفتن: مراعات نظير (تناسب) پیام: خاموشی معشوق پس از فنا

صفحه 72:
3 سح نال کل رخ رل کر ار عطارماوری ‎tt‏ رن رتم صد هزاران سایه جاویده قو گم شده بینی ز یک خورشید» قو معنی: موجودات پایدار بی شماری که همچون سایه خداوند هستند» در این جا به خورشید وجود خداوند می پیوندند و هیچ از موجودات که سایه حق تعالی هستند از ذات الهی (نماد و استعاره از خداوند) خورا كمشده: کنایه از فناشده پیام: محو شدن موجودات در برابر وجود و خداوند

صفحه 73:
مرغان از سختی وحشت کردند و ‎gf ode‏ در همان مرحله نخست از با در آمدند. و بسیاری در دومین منزل به زاری زار جان سپردند. اما کسانی که همت داشتند پیشتر رفتند. روزگار سفر هم سخت طولانی شد. معنی: مرغان از این همه سختی وحشت زده شدند. برخی درهمان نخستین منزل خسته شدند و بسیاری در دومین منزل در بدترین وضعیت درگذشتند؛ اما آنان که همت یارشان بود پیشتر می رفتند زمان سفر» سخت طولانی شد؛

صفحه 74:
قلمرو زبانی: از پا در آمدند: عبارت فعلی همت: اسم توجه طالب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق برای حصول کمال خود با دیگری روزگار: اسم وندی» دو تلفظی دراز شدن روزکار: طولانی شدن زمان قلمرو ادبی: مرغان: نماد انسان ها جان سپردن: کنایه از مردن مجاز از همه پرندگان وحشت کردن مرغان: تشخیص از پا در آمدن: کنایه از طاقت نیاوردن میت به زاری زار. از در بدتر يار بودن همت: تشخيص» كنايه از صبر واستقامت داشتن

صفحه 75:
اين عذه قليل جون بر بالاى كوه آمدند روشنايى خيره کننده ای دیدند؛ امّا از سیمرغ خبری نبود. معنی: این گروه اندک چون به بالای کوه رسیدنده روشنایی خیره کننده ای را دیدند؛ اما از سیمرغ خبری نبود. قلمروزبانی: قلیل: اندک مرغان از خستگی و ناامیدی بی حال بر زمین افتادند و همگی را خواب فراگرفت. در خواب کیبی از غيب به آنها بيام رسانيد كه سيمرغ حقيقى همان شما هستيد. ناكهان از خواب بريدند. سختى ها و رنج هارا فراموش كردند و به شادمانى در يكديكر ذكريستند.

صفحه 76:
نكريستن: نكاه كردن لابن ماضی: نگریست» مضارع: نكر) قلمرو ادبى: از خواب بريدن: عبارت فعلى در ربود: كنايه از فرا كرفتن سی مرغ: نماد اسائهايى كه راه كمال را نا بايان طى مى 1 ی بو سمخ جناس همسان نگریستن: کنا ز به خودتوجه كردن رنج» شادمانی: تضاد

صفحه 77:
چون نکه کردند آن سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود معنی: وقتی آن سی مرغ از خود با خبر شدند» دیدند که به صورت سیمرغ نمود یافته ان به حضرت حق رسیده اند و وجودی خدایی یافته اند؛ چون قطره؛ آنگاه که به دریا می پیوندد دیگر فيسته دریاست). غ: نماد حق و خداوند (اولیاءالْه) جناس ناهمسان مرش آنل تلميح: به آيه " من عرف نفِسَه فقد عرف ربّه" سیمرغ» سی مرغ: جناس همسان سیمرغ: آرایه تکرار پیام: محو شدن و یکی شدن

صفحه 78:
وین را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ سی مرغ تمام | | | معنى: آنان خويش را سيمرغ كاملى بافتند. به | راستی که آن سى مرغ كامل» به سيمرغء تبديل ‏ | یافتند و (به معشوق حقیقی رسیدند.) | قلمرو ادبی: سیمرغ: نماد حق و خداوند | واژه آرایی: تملب سیمرغ | سیمرغ» سی مرغ: جناس همسان | سیمرغ: آرایه تکرار | ۱ پیام: محو شدن و یکی شدن

صفحه 79:
محو او گشتند آخر بر دوام سايه در خورشيد كم شد والسّلام .كان براى هميشه در سیمرغ محو شدند. آرى سايه جود ایشان در پرتو خورشید خداوند نابود گشت. قلمرو زبانی: محو: پاک زدوده؛ در اصطلاح از بين بردن صفات و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند بر دوام: هميشه

صفحه 80:
قلمرو ادبی: سایه: استعاره از پرندگان اسالکان خورشید: استعاره از سیمرغ (خداوند) سایه» خورشید: تضاد و تناسب " محو كسى شدن: اع ار طون تا كم دی اد ورد كنايه از يكى والسلام: = از انتها پیام: محو و یکی شدن

صفحه 81:
جواب قلمرو زبانی صفحه ۱۲۸ درس چهاردهم فارسی دوازدهم ‎)١‏ معنای واژه‌های «قبا» «تعب» و «تجرید» را با توخه به بیت‌های زیر بنویسید. سروو قهت نخوانمه خوانمه چرا نخوانم؟. هم ماه با كلاهى» هم سرو با قبایی (فزخی سیستانی) پاسخ: قبا: لباس» جامه بلند [] در اين مقام؛ طرب بی تب نخواهد دید که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی)

صفحه 82:
در اين مقام» طرب بی تعب نخواهد دید که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی) پاسخ: تَعب: رنج و سختی اوّلا تجرید شو از هرچه هست وانگهی از خود بشو یکبار دست (اسیری لاهیجی) پاسخ: تجرید: تنهایی گزیدن» خالی شدن قلب سالک از آنجه غير خداست.

صفحه 83:
۲) اجزای بیت زیر را بر طبق زبان معبار مب کنید؛ سپس نقی دستوری هر جزء را بنویسید.

صفحه 84:
۳) متن زیر را با توجه به «نقش‌های تبعی» بررسی کنید. ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. نامش سیمرغ است و در بس كوه قافء بلندترین کوه روی زمین؛ بر درختى بلند آشيان دارد. پاسخ: نقش‌های تبعی: پرندکان: بدل شهریار: معطوف بلندترین ‎yes‏ روی زمین: گروه بدلی

صفحه 85:
0 فارسی دوازدهم ) با توخه به متن درس» هر یک از پرندگان زیر» 7 شش رطع کات لاش ردیر نماد جه كسانى هستند؟ ‎oy‏ ‏ره ‏شن انم اسان های تاش بش ده روذ جا ى ‎be‏ تابور رای ده معشوا مینی است و به اين عشق چند روزه و نابایدار دل خوش کرده‌اند.) باز (نماد انسان‌هایی که به دنبال مقام و موقعيّت اين دنيا هستند يا همان انسانهاى جاه طلب) | جواب قلمرو ادبی صفحه ۱۳۸ و ۱۳۹ درس ۱۴ | ۳ al

صفحه 86:
۲) «وجه شبه» را در بیت زیره مشخص کنید؛ توضیح دهید شاعر برای بیان وجه شبهء از کدام آرایه‌های ادبی دیگر بهره گرفته است. عاشق آن باشد که چون آتش بود گرم رو سوزنده و سركش بود

صفحه 87:
۳) دربارة تلمیح به کار رفته در بیت زیر توضیح دهید. ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش خافانی پاسخ: پیشینیان طاووس را مسیّب ورود ابلیس به بهشت و فریفتن آدم و حوا دانسته اند؛ به همین علت در ادب فارسی عمدتا نقش ناستودهای دارد. در مجموع اين بيت تلميح به آياتى از قرآن دارد كه درباره بازكشت به اصل هستند. عار عر فود رار عفاد واد سال ات مره لست در دوه مد قوش سو ‎Uf‏ زد شود لت عار رحو مال يلم وجل لقو اتاد و وق وبدمال شنمد وعد ودرقشل عام ‎Sap yg pc‏ ‎a hn adie ying Jus‏ وال دا رات

صفحه 88:
‎dt‏ لیر فکریمفحه ۱۲۹ درس چهاردهم فارسى دوازد هم ‎)١‏ معنى و مفهوم بيت زير را به نثر روان ‏كل اكر جه هست بس صاحب جمال خسن او در هفته اى كيرد زوال (عطار). باسخ: اكرجه كل بسيار زيبا است؛ ولى زيبابي او زودكذر و بایدر است. ‏1) ببت زير با كدام بيت از درس ششم مناسبت دارد؟ دليل خود را ‏اشير مردى بايد إين ره را شكرف زان كه ره دور است و دريا زرف زرف (عطار) ‏پاسخ: ارتباط با بیت «نی حدیث را پر خون می‌کند / قصه‌های عشق ‏مجنون می‌کند.» ‏زر هر دو يبت به سلتييخا و طوثر يخلى رفه وسيدن بد حق اثارة 8 ‎

صفحه 89:
۳) هر بیت زیر» یاد آور کدام وادی از هفت وادی است؟ الف) وصلت آن کس یافت كز خود شد فنا هر که فانی شد ز خود» مردانه‌ای است (عطار) پاسخ: وادی هفتم: فقر و فنا ب) دل جه بندى در اين سراى مجازة. هفت پست کی رسد به فراز؟ (سنایی) جلوهآپ صاف در کل وخار (هالفآمفمنی) 1 پاسخ: وادی پنجم: توحید

صفحه 90:
يس جرا نمى بينيد؟ (الذاريات / آیات ۲۰و ۲۱ ای نسخه نامه الهی» که تویی وى آینه جمال شاهی» که تویی ببرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر ‎oop‏ خواهی» که تویی (نجم رازی) داشته است.

صفحه 91:
چند نکنه برای کیفیت بخشی به کلاس درس کم رنگ ترین جوهرها بهتر از قوي ترين حافظه هاست 5 (ضرب المثل جيني) نوشتن اجازه مي دهد ديكران هم در روياي شما شركت كنند و نظر بدهند.

صفحه 92:
فریدون فرخ» فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته فبود «داد» و «قهش» یافت او نیکوبی تو داد و دهش کن» فریدون توبی

صفحه 93:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت بر آن تربت پاک باد ‎oe‏ میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است سیاه اندرون باشد و سنگدل که خواهد که موری شود تنگدل مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی به بايش در افتى جو مور سعدى

صفحه 94:
نکته روز: آدم‌ها برای اینکه دوست داشته شوند» بايد ارزش داشته باشند» نه دارابى كتاب «صد سال تنهايى»كابريل كارسيا ما ركز ‎oe‏

صفحه 95:
"هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید» چه آنکس که به در گاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن د

صفحه 96:
شعار ‎wl,‏ در مدارس فنلاند این بود: مدارس فنلاند بهترین و درخشان ترین دانش آموزان از دیگران به

صفحه 97:

فارسی پایه دوازدهم معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دوازدهم سی مرغ و سیمرغ گام به گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ 14 آموزش تصویری را جدی بگیریم پاورپوینت در حالت کتاب ورق زن نسخه قابل ویرایش تعداد اسالید97: فهرست مطالب : فارسی پایه دوازدهم تصاویرمرتبط با درس -1دو نکته مهارت کالس داری ویژه معلمان عزیز -2معنی و آرایه های درس چهاردهم فارسی دوازدهم سی مرغ و سیمرغ Hبه گام معنی واژگان و آرایه های قلمرو ادبی گام و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ 14 متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای -3پاسخ تمرینها -4چند نکته برای کیفیت بخشی به کالس درس :درس اول ویژه معلمان📙 ‏Hند 1- ‏Hن ‏HيمHيدا ‏Hمروز :مHعلمانا در وهله نخست معلم دانش ،آموزان هستند نه معلم كتب درسي وانتقال دهنده صرف محتوای آموزشی 2 📙درس دوم ویژه معلمان : -9معلمان موفق امروزي مي دانند سهم هر دانش آموز از يادگيري اهميت دارد. دلیل موفقیت نظام آموزشی فنالند 3 معنی و ارایه های ادبی و زبانی درس سی مرغ و سیمرغ 14چهاردهم فارسی دوازدهم مجمعی کردند مرغان جهان آنچه بودند آشکارا و نهان معنی :همۀ پرندگان شناخته و ناشناختۀ جهان ،در جایی گرد آمدند و جلسه ای تشکیل دادند. قلمرو زبانی :قالب :مثنوی وزن :فاعالتن فاعالتن فاعلن (رشته انسانی) مجمع :محل اجتماع ،انجمن مجمعی کردند :در جایی جمع شدند مرغ :پرنده بودند :فعل غیراسنادی ،وجود داشتند آشکارا :شناخته شده نهان :ناشناخته بیت :دو جمله به شیوه بالغی مرغان :نقش نهاد قلمرو ادبی :آشکارا ،نهان :تضاد آشکارا و نهان :کنایه از همه مرغ :نماد رهرو و سالک جهان ،نهان ‌:جناس واج آرایی« :ا» آشکارا و نهان :مجاز از همه پرندگان پیام :همایش پرندگان 5 جمله گفتند این زمان در روزگار نیست خالی هیچ شهر از شهریار معنی :همه مرغان گفتند که« :در این زمان و در این روزگار، هیچ سرزمینی بدون پادشاه نیست». قلمرو زبانی :جمله :همگی روزگار :دو تلفّظی هیچ شهر :گروه اسمی در جایگاه نهاد هیچ :صفت مبهم؛ شهر :هسته شهریار :پادشاه شهر ،شهریار :همریشگی (رشته انسانی) بیت :دو جمله جمله و هیچ شهر :نقش نهاد خالی :نقش مسند شهریار :نقش متمم 6 قلمرو ادبی :شهر :مجاز از سرزمین جمله ،هیچ ‌:تضاد واج آرایی «ر» پیام :ضرورت وجود رهبر و راهنما 7 چون بود کاقلیم ما را شاه نیست بیش از این بی شاه بودن راه نیست معنی :چرا سرزمین ما شاهی ندارد ،بیشتر از این درست نیست که کشور بدون شاه بماند. قلمرو زبانی :چون :چگونه بود :می باشد کاقلیم :که اقلیم اقلیم :سرزمین چون بود :چگونه است؟ راه نیست :مصلحت نیست را :مالکیت ما را :برای ما نیست :در مصراع اول ،وجود ندارد بیت :سه جمله چون :نقش مسند 8 قلمرو ادبی :واژه آرایی :شاه ،نیست راه نیست :کنایه از درست نبودن ما و را – شاه و راه :جناس ناقص اختالفی را و راه :جناس ناقص افزایشی شاه :آرایه تکرار پیام :ضرورت وجود رهبر 9 هدهد که پرندۀ دانایی بود و افسری بر سر داشت ،گفت :ای یاران من بیشتر از همه شما جهان را گشته ام و از اطراف و اکناف گیتی آگاهم .ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است. من او را می شناسم ،نامش سیمرغ است و در پس کوه قاف ،بلندترین کوه روی زمین، بر درختی بلند آشیانه دارد. 10 قلمرو زبانی :هدهد :شانه به سر ،پوپک افسر :تاج اکناف :کناره ها ،اطراف ،جمع کَ َنف گیتی :جهان پیشوا :مرشد ،راهنما ،رهبر پس :پشت قاف :نام کوهی افسانه ای که در عارفان معتقد بودند سیمرغ بر فراز آن آشیانه دارد را «در ما را نیز» :حرف اضافه به معنی برای ،مالکیت پرندگان :بدل از ما قلمرو ادبی :هدهد :نماد راهبر و راهنما افسر :استعاره از کاکل جهان را گشته ام :کنایه از اینکه با تجربه ام سیمرغ :نماد خداوند 11 در خرد و بینش ،او را همتایی نیست؛ از هر چه گمان توان کرد زیباتر است .با خردمندی و زیبایی ،شکوه و جاللی بی مانند دارد و با خرد و دانش خود ،آنچه خواهد تواند. معنی :در دانش و بصیرت بی همتاست و از هر چه که تصور شود زیباتر است ،با خردمندی و زیبایی ،عظمت و شکوهی بی مانند دارد و با دانایی و خرد هر چیزی را که بخواهد به دست خواهد آورد. قلمرو زبانی :خرد :عقل و دانش ،علم ،آگاهی را در «او را همتایی نیست» :به معنی داشتن (او همتایی ندارد) جالل :شکوه آنچه خواهد تواند :هر چه بخواهد می تواند انجام دهد. 12 سنجش نیروی او در توان ما نیست .چه کسی می ذره ای از خرد و شکوه و زیبایی او را تواند ّ ‏Hور چین گذشت و دریابد؟ سالها پیش نیم شبی از کش پری از پرهایش بر این سرزمین افتاد .آن پر چنان زیبا بود که هر که آن را دید ،نقشی از آن به خاطر سپرد .این همه نقش و نگار که در جهان هست ،هر یک پرتوی از آن پر است! شما که خواستار شهریاری هستید .باید او را بجویید و به درگاه او راه یابید و بدو مهرورزی کنید .لیکن باید بدانید رفتن بر کوه قاف کار آسانی نیست. 13 معنی :ما از شناخت او و نیرویش ناتوانیم. و کسی نمی تواند حتی مقدار کمی از بزرگی و زیبایی او را درک کند .سالها پیش شبی که از آسمان کشور چین می گذشت ،یکی از پرهایش بر زمین چین افتاد و آنقدر آن پر زیبا بود که زیبایی آن در خاطر همه ماند و هر جا زیبایی هست بازتاب نور آن پر زیباست .اگر می خواهید شاه داشته باشید باید به حضورش برسید و به او عشق بورزید؛ ولی باید بدانید رفتن به کوه قاف بسیار سخت است. 14 قلمرو زبانی :سنجش :اندازه گیری چه کسی … دریابد :پرسش انکاری مهرورزی :عشق ورزی قلمرو ادبی :پر :نماد تجلی خداوند چین :نماد زیبایی (سرزمین چین به زیبایی و نقٌاشی و نگارگری شهرت داشته است) پیام :جلوۀ شکوه جهان در ذات الیزال خداوند. 15 شیرمردی باید این ره را شگرف زان که ره دور است و دریا ژَ رف ژرف معنی :برای پیمودن این راه ،فردی شجاع و با اراده و شگفت­آور الزم است ،زیرا این راه ،راهی طوالنی و مانند دریایی عمیق ،پر از خطر است. قلمرو زبانی :شگرف :قوی ،نیرومند باید :الزم است را :حرف اضافه ،برای زان که :زیراکه ژرف :عمیق این ره :منظور رسیدن به سیمرغ بیت :سه جمله 16 قلمرو ادبی :دریا :نماد راه دشوار و سخت. شیرمرد :تشبیه ،وجه شبه :دالوری واج آرایی :صامت «ر» ژرف ،ره :تکرار پیام :دشواری راه عشق 17 پرندگان چون سخنان هدهد را شنیدند ،جملگی مشتاق دیدار سیمرغ شدند و همه فریاد برآوردند که ما آماده ایم؛ ما از خطرات راه نمی هراسیم؛ ما خواستار سیمرغیم. معنی :پرندگان چون سخنان هدهد را شنیدند ،همه عالقمند به دیدن سیمرغ شدند و فریاد زدند که ما آماده ایم ،از خطرات راه ترسی نداریم .ما خواهان سیمرغ هستیم. قلمرو زبانی :جملگی :همه قلمرو ادبی :سیمرغ :نماد خدا پیام :رسیدن به خداوند 18 هدهد گفت آری ،آن که او را شناسد ،دوری از او تحمل نتواند کرد و آنکه بدو رو آرد ،بدو نتواند را ّ رسید. معنی :هدهد گفت :آری؛ هر که او را نشناسد، دوری از او را نمی تواند تحمل کند و وقتی به سوی او برود به دلیل عظمت و بزرگی او نمی تواند به او برسد. قلمرو ادبی :رو آوردن به کسی :کنایه از به سمت او رفتن ،توجه کردن به او پیام :عظمت خداوند و طاقت دوری خدا را نداشتن 19 ا ٌما چون از خطرات راه ،اندکی بیشتر سخن به میان آورد، برخی از مرغان از همراهی باز ایستادند و زبان به پوزش گشودند .بلبل گفت :من گرفتار عشق گلم .با این عشق ،چگونه می توانم در جستجوی سیمرغ این سفر پر خطر را بر خود هموار کنم؟ 20 Hتر حرف زد، معنی :ولی وقتی از خطرهای راه بیش برخی از پرندگان از همراهی با او منصرف شدند و عذر خواهی کردند .بلبل که نماد مردمان جمال پرست است گفت :من گرفتار عشق گلم .با این عشق، چگونه می توانم در جستجوی سیمرغ این سفر خطرناک درنوردم و خودم را به سیمرغ برسانم. ‏Hوندی ،توقف قلمرو زبانی :باز ایستادند :فعل پیش کردند پوزش :عذر خواهی چگونه می توانم :استفهام انکاری 21 ه مردمان جمال پرست و قلمرو ادبی :بلبل :نمون ٔ ه مجازی است. عاشق پیش ٔ گل :نماد زیبایی های زودگذر بازایستادند :کنایه از منصرف شدن زبان گشودن :کنایه از سخن گفتن پیام :کسی که به زیبایی های دنیا دل ببندد نمی تواند به خداوند نزدیک شود. 22 هدهد به بلبل پاسخ گفت مهرورزی تو بر گل کار راستان و پاکان است ،ا ّما زیبایی محبوب تو چند روزی بیشتر نیست. معنی :عشق تو به گل کار انسان های پاک و درستکار است ،ولی زیبایی معشوق تو چند روز بیشتر به درازا نمی کشد .گل زود پژمرده می شود و از بین می رود. پیام :آگاهی دادن به بی خبران 23 گل اگر چه هست بس صاحب جمال ُحسن او در هفته ای گیرد زوال معنی :گل اگر چه صاحب زیبایی بی‌مانندی است ا ّما آن زیبایی ،بسیار زودگذر است. قلمرو زبانی :صاحب جمال :زیبا جمال :زیبایی در هفته ای :خیلی زود حسن :زیبایی ،نیکویی زوال :نابودی ُحسن و جمال :رابطه ترادف بیت :دو جمله به شیوه بالغی 24 قلمرو ادبی :گل :نماد دلبر زمینی و مجاز هفته :مجاز از مدت اندک در هفته ای :کنایه از زمان اندک ،خیلی زود زوال گرفتن :کنایه از نابود شدن ،از بین رفتن پیام :زودگذر بودن زیبایی های جهان 25 طاووس نیز چنین عذر آورد که من مرغ بهشتی ام. روزگاری دراز در بهشت به سر برده ام .مار با من آشنا شد؛ آشنایی با او سبب گردید که مرا از بهشت بیرون کنند .اکنون آرزویی بیش ندارم و آن این خرم بازگردم و در آن گلزار است که بدان گلشن ّ باصفا بیاسایم .مرا از این سفر معذور دارید که مرا با سیمرغ کاری نیست. معنی :طاووس هم بهانه آورد که من مرغ بهشتی هستم .مدتی طوالنی در بهشت زندگی کردم. آشنایی با مار باعث شد که مرا از بهشت بیرون کنند و حاال آرزویی جز برگشتن به بهشت و آسایش درآن گلستان ندارم .مرا ببخشبد که کاری با سیمرغ ندارم. 26 قلمرو زبانی :به سر بردن :گذراندن گلشن :گلزار خرم :سرسبز ّ باصفا :سرسبز آسودن :آرامش یافتن ،استراحت کردن مرا معذور دارید :عذر مرا بپذیرید طاووس ،بهشت ،مار :تناسب 27 ه اهل ظاهر است که قلمرو ادبی :طاووس :نماد و نمون ٔ تکالیف مذهب را به امید مزد ،یعنی به آرزوی بهشت و رهایی از عذاب دوزخ انجام می دهند. رابطۀ طاووس با مار و بهشت :در افسانۀ رانده شدن ادم از بهشت شهرت دارد .ابلیس با راهنمایی طاووس در تن مار خود را پنهان کرد و وارد بهشت شد و آدم و حوا را وسوسه کرد تا از میوۀ شجرۀ ممنوعه بخورند و به این دلیل همه با هم از بهشت رانده شدند. مار :نماد ابلیس گلشن ،گلزار :استعاره از بهشت عبارت من مرغ بهشتی ام……..بیرون کنند :تلمیح دارد به ماجرای رانده شدن آدم از بهشت پیام :دوری انسان بهشت جو از خداوند 28 خرم و زیباست؛ ا ّما هدهد پاسخ گفت بهشت جایگاهی ّ زیبایی بهشت نیز پرتوی از جمال سیمرغ است .بهشت در ذره در برابر خورشید است. برابر سیمرغ چون ّ معنی :هدهد پاسخ داد :بهشت بسیار زیباست؛ اما زیبایی بهشت هم جزئی از زیبایی سیمرغ است .بهشت در برابر سیمرغ مانند ذره در برابر خورشید است. خرم :سرسبز قلمرو زبانیّ : جمال :زیبایی قلمرو ادبی :پرتوی از جمال سیمرغ :استعاره (جمال سیمرغ به خورشید تشبیه شده است). بهشت در … است :تشبیه ذره ،خورشید :تضاد ّ پیام :شکوه و زیبایی سیمرغ 29 هر که داند گفت با خورشید راز ذره باز کی تواند ماند از یک ّ معنی :هر کس بتواند به خداوند نزدیک شود و رازش را به او بگوید ممکن نیست از خواسته های کوچک خود بازبماند و به آن نرسد. قلمرو زبانی :داند :بتواند بازماندن :عقب ماندن؛ واپس ماندن کی تواند؟ :پرسش انکاری بیت :سه جمله که :نقش نهاد راز :نقش مفعول ذره :نقش متمم ّ 30 قلمرو ادبی :خورشید :استعاره از خداوند راز گفتن :کنایه از نزدیک شدن و همسخنی ذره :استعاره از خواسته های کوچک ،بهشت ّ بازماندن :کنایه از نرسیدن بازماندن از کسی یا چیزی :کنایه از نرسیدن به آن کس یا چیز خورشید ،ذره :تضاد راز ،باز :جناس ناهمسان ‏Hاند :جناس ناهمسان داند ،تو با و باز :جناس ناقص افزایشی خورشید :نماد بزرگی و عظمت (عشق حقیقی) پیام :عشق خداوند از هر چیزی باالتر است. 31 آن گاه باز شکاری که شاهان او را روی شست می نشاندند و با خویشتن به شکار می بردند چنین گفت من بسیار کوشیده ام تا روی دست شاهان جا گرفته ام .پیوسته با انسان بوده ام و برای آنان شکار کرده ام. چه جای آنست که چندین شاهان بگذارم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ آن به که مرا نیز معاف کنید. 32 معنی :آن وقت ،باز شکاری گفت که شاهان مرا روی انگشت شصت می نشاندند و با خود به شکار می بردند .من تالش زیادی کرده ام تا به این مقام رسیده ام و همیشه با ایشان همراه بوده ام و برای ایشان شکار کرده ام ،چرا باید شاهان را رها کنم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ بهتر است که مرا هم از این کار معاف کنید. 33 قلمرو زبانی :چه جای آنست؟ :استفهام انکاری به :بهتر فعل «است» بعد از «آن به» :به قرینۀ معنوی حذف شده است. قلمرو ادبی :باز :نماد مردم درباری و اهل قلم است که به علت نزدیکی به شاه همیشه بر خود فخر و مباهات می نمایند و به دیگران تکبر می فروشند و از سپهداری و کله ‏Hءاستفاده می نمایند. داری خویش سو دست شاهان :نماد جاه و منصب گذارم :کنایه از رها کنم بیابان‌های بی آب و علف :استعاره از سختی های راه عشق دست ،شست :جناس پیام :جاه جو نمی تواند در راه عشق گام بردارد. 34 بعد از آن مرغان دیگر سر به سر عذرها گفتند مشتی بی خبر معنی :بعد از آن پرنده های دیگر هر کدام پیاپی عذرهایی برای نرفتن به سوی سیمرغ آوردند ،چون بی خبر و غافل بودن و عذرخواهی کردند. قلمرو زبانی :بعد از آن :سپس مرغ :پرنده عذر :بهانه سر به سر :همگی مشتی :گروهی بی خبر :ناآگاه بیت :یک جمله 35 قلمرو ادبی :واج آرایی :صامت «ر» واژه آرایی :سر مرغ :نماد رهروان راه عشق سر به سر بودن :کنایه از گروهی بودن پیام :بهانه آوردن برای حرکت نکردن به سوی حق 36 ا ّما هدهد دانا یک یک آنان را پاسخ گفت و عذرشان را رد کرد و چنان از شکوه و خرد و زیبایی سیمرغ سخن راند که مرغان جملگی شیدا و دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند و خود را آماده ساختند تا در طلب سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به کوه قاف سفر کنند. 37 معنی :ولی هدهد دانا به تک تک ایشان پاسخ داد و بهانه های شان را نپذیرفت و چنان از بزرگی و دانایی و زیبایی سیمرغ حرف زد که همه مرغان ،عاشق و دلداده سیمرغ شدند بهانه ها را کنار گذاشتند و خودشان را آماده کردند تا برای یافتن سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به کوه قاف بروند. قلمرو زبانی :ا ّما :حرف ربط را در «آنان را» :حرف اضافه ،به معنی «به» سخن راند :فعل مرکب شیدا :عاشق ،دلداده‌ ه معنایی ترادف شیدا ،دل باخته :رابط ٔ کوه قاف :کوهی که سیمرغ بر آن آشیان دارد. قلمرو ادبی :دل باخته :کنایه از عاشق یک سو نهادن :کنایه از رها کردن 38 آن گاه اندیشیدند که در پیمودن راه و در هنگام گذشتن از دریاها و بیابانها ،راهبر و پیشوایی باید داشته باشند .آن گاه برای انتخاب رهبر و پیشوا که در راه ،آنان را رهنمون شود ،قرعه زدند .قضا را قرعه به نام هدهد افتاد .پس بیش از صد هزار مرغ به دنبال هدهد به پرواز درآمدند .راه بس دور و دراز و هراسناک بود .هر چه می رفتند پایان راه پیدا نبود. هدهد به مهربانی به همه جرئت می داد؛ ا ّما دشواری های راه را پنهان نمی ساخت. 39 معنی :فکر کردند که در پیمودن این راه و برای گذشتن از دریاها و بیابانها رهبر و پیشوایی باید داشته باشند .آن وقت برای انتخاب رهبر که در راه آنان را راهنمایی کند ،قرعه کشی کردند .از قضا قرعه به نام هدهد افتاد پس بیشتر از صد هزار مرغ به دنبال هدهد پرواز کردند راه بسیار دور و دراز و وحشتناک بود هرچه بیشتر میرفتند کمتر می رسیدند .هدهد با مهربانی به همه دل و جرئت می داد؛ ولی سختی های راه را پنهان نمی کرد. 40 قلمرو زبانی :راهبر :راهنما ،رهبر پیمودن :طی کردن رهنمون :رهنما ،پیشوا قرعه زدن :قرعه کشی کردن را در «قضا را» :حرف اضافه به معنی«از» قضا را :اتفاقا (هماوا :غذا ،غزا :جنگ) بس :بسیار قلمرو ادبی :دریاها و بیابان ها :استعاره از سختی های راه عشق ،تضاد پیشوا ،رهبر ،راه :تناسب صدهزار :مجاز از بسیار پیام :داشتن رهبری خردمند 41 گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی ،درگه است معنی :گفت :هفت سرزمین در راه ماست ،زمانی که از ‏Hاه سیمرغ می این هفت سرزمین بگذریم ،آن وقت به پیشگ رسیم. قلمرو زبانی :راّ : فک اضافه ،در راه ما است :در مصراع اول غیراسنادی( ،وجود دارد) وادی :دره ،سرزمین درگه :بارگاه ،مخفف درگاه آستانه در ،جلوی در بیت :چهار جمله ما :نقش مضاف الیه «را» در ما را در ره است :در راهِ ما است (وجود دارد) 42 قلمرو ادبی :وادی :مجاز از بیابان واژه آرایی :هفت وادی ،است هفت وادی :آرایه تکرار ما و را :جناس ناقص اختالفی پیام :گذشتن از مراحل بسیار خطرناک برای رسیدن به خداوند 43 وانیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس معنی :هیچ کس در جهان از این راه برنگشته است .به همین دلیل کسی از مسافت آن آگاهی ندارد. قلمرو زبانی :وانیامد :بازنگشت ،فعل پیشوندی راه :منظور راه عشق است فرسنگ یا فرسخ :واحد مسافت ،تقریبا شش کیلومتر بیت :دو جمله قلمرو ادبی :فرسنگ :مجاز از مسافت راه ،فرسنگ :تناسب واج آرایی :صامت «س»« ،ن» راه :استعاره از عشق سیمرغ (خداوند) پیام :برگشت ناپذیری راه عشق 43 وادی اول :طلب چون فروآیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب معنی :وقتی که به سرزمین طلب وارد شوی .هر لحظه با رنج و سختی های فراوانی روبرو می شوی. قلمرو زبانی :فرو آمدن :وارد شدن تصوف است و آن حالتی است که در دل طلب :اولین قدم در ّ سالک پیدا می شود و او را به جستجوی معرفت و حقیقت وامی دارد پیشت آید :جلوی تو در می آید تعب :رنج و سختی بیت :دو جمله تعب :نقش نهاد قلمرو ادبی :وادی طلب :اضافه تشبیهی طلب ،تعب :جناس (از نظر آوایی) پیام :همراه بودن طلب با رنج 45 مال اینجا بایدت انداختن مِلک اینجا بایدت درباختن وادی طلب ،باید پادشاهی و فرمانروایی ِ معنی :در را رها کنی و همه تع ّلقات و دلبستگی ها را از خود دور کنی. قلمرو زبانیُ :ملک :پادشاهی ،آن چه در تصرف شخص باشد باید :الزم است جهش ضمیر در «بایدت» اینجا :منظور وادی طلب است درباختن :از دست دادن بیت :دو جمله مال و ملک :نقش نهاد 46 قلمرو ادبی :ملک ،ملک :جناس ناهمسان حرکتی ُملک :مجاز از قدرت مِلک :مجاز از دارایی و ثروت انداختن :کنایه از رها کردن اینجا بایدت :واژه آرایی مال انداختن و ملک درباختن :کنایه از رها کردن دارایی و قدرت پیام :رها کردن وابستگی ها 47 وادی دوم :عشق بعد از این وادی عشق آید پدید غرق آتش شد کسی کانجا رسید معنی :پس از این مرحله سرزمین عشق آشکار می شود. کسی که به آنجا برسد عشق تمام وجودش را در بر می گیرد. قلمرو زبانی :این :ضمیر اشاره است و به وادی طلب برمی گردد آید :فعل اسنادی ،می شود پدید :آشکار بیت :سه جمله وادی :نقش نهاد عشق و آتش :نقش مضاف الیه 48 قلمرو ادبی :وادی عشق :تشبیه غرق آتش :استعاره ،غرق کنندگی ویژگی آب است در اینجا آتش با عشق به آب مانند شده که فرد راه در خود غرق می کند ،چون ویژگی آب و آتش در یک جا جمع شده متناقض نما است. آتش :استعاره از عشق واج آرایی صامت «د» غرق آتش شد :کنایه از اینکه آتش عشق همه وجودش را فرا می گیرد. پیام :عاشق شدن 49 عاشق آن باشد که چون آتش بود گرم رو سوزنده و سرکش بود معنی :عاشق واقعی آن کسی است که همانند آتش ،تند رو و سوزنده و عصیانگر (جز از معشوق از کسی فرمان نبرد) باشد. قلمرو زبانی :گرم رو :صفت فاعلی کوتاه ،مشتاق، به شتاب رونده و چاالک ،کوشا سوزنده :سوزاننده سرکش :نافرمان ،عصیانگر بیت :سه جمله عاشق :نقش نهاد 50 Hبیه قلمرو ادبی :چون آتش بود :تش سرکش بودن عشق :تشخیص گرم رو :کنایه از چاالک ‏Hبیه عاشق مانند آتش :تش آتش و گرمرو و سوزنده و سرکش :مراعات نظیر ‏Hخیص و استعاره آتش ،گرمرو و سوزنده باشد :تش گرم رفتن :کنایه از سریع و شتابان رفتن گرمرو :حس آمیزی سرکش :ایهام تناسب .۱ :نافرمان .۲افروزنده (که با آتش تناسب دارد). پیام :بی قراری عاشق 51 وادی سوم معرفت (شناخت) بعد از آن بنمایدت پیش نظر معرفت را وادی ای بی پا و سر معنی :بعد از مرحله عشق سرزمینی بی پایان از شناخت در برابر چشم تو آشکار و هویدا می شود. قلمرو زبانی :آن :ضمیر اشاره است و به وادی عشق برمی گردد «-ت در «بنمایدت پیش نظر» :پیش نظرت بنماید جهش ضمیر َ وادی معرفت ِ را فک اضافه در «معرفت را وادی» : بنماید :آشکار می‌شود 52 قلمرو ادبی :معرفت را وادی ای :تشبیه معرفت «مشبه‌» به وادی «مشبه به» بی پا و سر :کنایه از بی انتها پا ،سر :تناسب وادی معرفت :اضافه تشبیهی پیام :بی پایان بودن معرفت 53 چون بتابد آفتاب معرفت از سپهر این ره عالی صفت معنی :وقتی شناخت خدا مانند آفتاب در آسمان این مسیر ارزشمند آشکار شود، قلمرو زبانی :چون :وقتی که ،حرف ربط سپهر :آسمان عالی صفت :واالمقام ،بلندمرتبه موقوف المعانی ره عالی صفت :راه ارزشمند ،منظور وادی معرفت بیت :یک جمله به شیوه بالغی آفتاب :نقش نهاد قلمرو ادبی :آفتاب معرفت :اضافه تشبیهی آفتاب ،سپهر ،تابیدن :تناسب ره :استعاره از سیر و سلوک عارفانه و عاشقانه پیام :وارد شدن به مرحلۀ شناخت 54 هر یکی بینا شود بر قدر خویش باز یابد در حقیقت صدر خویش معنی :در این زمان است که هر کسی به ارزش و جایگاه خود پی می برد و حقیقتا از مقام خود باخبر می شود. قلمرو زبانی :بازیابد :فعل پیشوندی ،می فهمد ،درمی یابد صدر :طرف باالی مجلس ،جایی از اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مجلس اختصاص می یابد. قدر :اندازه ،منزلت ،ارزش بیت :دو جمله هر یکی :نقش نهاد بینا :نقش مسند قدر :نقش متمم صدر :نقش مفعول خویش :نقش مضاف الیه 55 قلمرو ادبی :صدر :مجاز از ارزش و اعتبار قدر ،صدر :جناس ناهمسان بینا شدن :کنایه از آگاهی قدر :ایهام .۱ :اندازه .۲ارزش پیام :یافتن جایگاه به اندازۀ معرفت 56 وادی چهارم :استغنا (بی نیازی) بعد از این وادی استغنا بود دعوی و نه معنا بود نه درو ّ معنی :پس از وادی معرفت ،وادی استغنا و بی نیازی است. مرحله ای که در آن هیچ ادعا و مقصودی وجود ندارد قلمرو زبانی :استغنا :بی نیازی ،در اصطالح بی نیازی سالک از هر چیز جز خدا درو :در او ،مرجع «او» :وادی استغنا دعوی :ادعا ،ادعای خواستن یا داشتن چیزی درو :مخفّف در او بیت :سه جمله قلمرو ادبی :وادی استغنا :اضافه تشبیهی واج آرایی «د» دعوی و معنا :تضاد پیام :ترک همۀ خواسته ها 57 Hت ج ّنت نیز این جا مرده ای است هش هفت دوزخ همچو یخ افسرده ای است معنی :در این مرحله هشت طبقه بهشت ،مانند مرده ای بی روح و بی ارزش است و هفت مرحلۀ جهنم مانند یخ سرد و منجمد است. قلمرو زبانی :ج ّنت :بهشت افسرده :سرمازده ،منجمد دوزخ :جه ّنم بیت :دو جمله ج ّنت و دوزخ :نقش نهاد یخ :نقش متمم 58 قلمرو ادبی :هفت ،هشت :تناسب ،جناس ناهمسان ج ّنت ،دوزخ :تضاد و تناسب ‏Hت ج ّنت… مرده ای است :جانبخشی هش مرده بودن :کنایه از بی ارزش بودن هفت دوزخ همچو … :تشبیه ‏Hت ج ّنت مانند مرده :تشبیه هش دوزخ چون یخ است :متناقض نما یخ بودن دوزخ :کنایه از بی ارزشی منجمد بودن جه ّنم مانند یخ :تناقض (پارادوکس) ‏Hت و توجه به خداوند پیام :بی اعتنایی به بهش 59 وادی پنجم :توحید (یکتایی) بعد از این وادی توحید آیدت منزل تفرید و تجرید آیدت معنی :در این مرحله ،سرزمین توحید برابرت قرار می گیرد ،جایی که یکی شدن با حق و خالی شدن قلب از غیر او پیش روی تو است. 60 قلمرو زبانی :توحید :یگانه دانستن خداوند تفرید :فرد شمردن و یگانه دانستن خدا؛ کناره گرفتن از خلق و تنها شدن ،در اصطالح تصوف تعلق بنده است به حق به طوری که حق عین قوای بنده باشد تجرید :در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ در اصطالح تصوف خالی شدن قلب سالک از آنچه جز خداست این :ضمیر اشاره است به وادی استغناء برمی گردد. ضمیر «ت» :در هر دو «آیدت» متمم بیت :دو جمله 61 قلمرو ادبی :وادی توحید :تشبیه منزل تفرید و تجرید :تشبیه تفرید ،تجرید :جناس ناهمسان واج آرایی :صامت «ت» منزل :مجاز از مرحله پیام :فقط به خداوند توجه داشتن 62 روی ها چون زین بیابان در کنند جمله سر از یک گریبان بر کنند معنی :اگر سالکان از این بیابان (توحید) بگذرند، همگی به وحدت و یگانگی می‌رسند. قلمرو زبانی :روی :چهره در کردن :بیرون کردن گریبان :یقه بر کردن :بلند کردن ،برداشتن درکُنند و بر ُکنند :بیرون بیاورند جمله :همه گریبان :یقه بیت :دو جمله روی و سر :نقش مفعول 63 قلمرو ادبی :روی :مجاز از وجود رو در کردن :کنایه از عبور کردن بیابان :استعاره از وادی توحید سر از یک گریبان بر کردن :کنایه از به وحدت رسیدن روی ،سر ،گریبان :تناسب در کنند ،بر کنند :جناس ناهمسان درکُنند و برکُ نند – بر و سر و در :جناس ناقص اختالفی واج آرایی «ن» پیام :رسیدن به مقام توحید 64 وادی ششم :حیرت (سرگشتگی) بعد از این وادی حیرت آیدت کار دائم درد و حسرت آیدت معنی :پس از این این مرحله سرزمین حیرت در برابرش قرار می گیرد و کار تو پیوسته درد و حسرت کشیدن خواهد بود. قلمرو زبانی :حیرت :سرگردانی ،در اصطالح صوفیه ،امری است که در هنگام تأمل و حضور و تفکر بر قلب عارفان وارد می شود این :مرجع آن وادی توحید آیدت در مصراع نخست :متمم «آید به نزد تو»؛ در مصرع دوم «آیدت» مضاف الیه است و جهش دارد «کارت درد و حسرت آید» فعل آید :در مصرع اول به معنی فرا می رسد و ناگذر است اما در مصرع دوم در معنی است آمده و گذرا به مسند است بیت :دو جمله 65 قلمرو ادبی :وادی حیرت :تشبیه حیرت و حسرت :جناس ناقص اختالفی درد ،حسرت :تناسب واج آرایی «د» پیام :رنج کشیدن در مرحله سرگردانی 66 مرد حیران چون رسد این جایگاه در تح ّیر مانده و گم کرده راه معنی :وقتی سالک حیران به مرحله حیرت می رسد .در سرگردانی و سرگشتگی می ماند و راه را گم می کند. قلمرو زبانی :حیران :سرگشته تح ّیر :سر گشته شدن ،حیران شدن این جایگاه :منظور وادی حیرت است بیت :یک جمله به شیوه بالغی مرد :نقش نهاد جایگاه :نقش متمم قلمرو ادبی :مرد :مجاز از انسان واج آرایی :تکرار صامت «ر» گم کرده راه :کنایه از اوج حیرت و سرگردانی حیران و تح ّیر :اشتقاق پیام :سرگردانی و حیرت در راه شناخت خداوند 67 وادی هفتم :فقر و فنا بعد از این وادی فقر است و فنا کی بود اینجا سخن گفتن روا؟ وادی حیرت مرحله ی فقر و فناست. ِ معنی :پس از یعنی ،نیستی سالک در خداوند و بیرون آمدن از صفات خود و آن نهایت سیر و مرتبه کامالن است. در این مرحله سخن گفتن از خود روا و شایسته نیست. قلمرو زبانی :فقر :درویشی و در اصطالح سالکان فنای فی اهلل و نیستی سالکان و بیرون آمدن از صفات خود است و این نهایت سیر سالکان است 68 فنا :نیست شدن و در اصطالح سقوط اوصاف ناپسند است روا :جایز است :فعل غیر اسنادی ،وجود دارد است در جمله دوم :حذف به قرینه لفظی کی بود روا :استفهام انکاری ؛ هرگز روا نیست. بیت :دو جمله روا :نقش مسند قلمرو ادبی :وادی فقر :اضافه تشبیهی (تشبیه) وادی فنا :اضافه تشبیهی (تشبیه) سخن و گفتن :مراعات نظیر (تناسب) پیام :خاموشی معشوق پس از فنا 69 صد هزاران سایه جاوید ،تو گم شده بینی ز یک خورشید ،تو معنی :موجودات پایدار بی شماری که همچون سایه خداوند هستند ،در این جا به خورشید وجود خداوند می پیوندند و هیچ دیده نمی شوند. قلمرو ادبی :سایه ،خورشید :تناسب ،تضاد یک ،صدهزاران :تضاد ،تناسب سایه جاوید :استعاره از موجودات که سایه حق تعالی هستند خورشید :استعاره از ذات الهی (نماد و استعاره از خداوند) صد هزاران :نماد کثرت و مجاز از بسیاری و اغراق خورشید و سایه :تضاد و تناسب گمشده :کنایه از فناشده پیام :محو شدن موجودات در برابر وجود و خداوند 70 عده ای در همان مرغان از سختی وحش ‏Hت کردند و ّ مرحله نخست از پا در آمدند .و بسیاری در دومین همت منزل به زاری زار جان سپردند .ا ّما کسانی که ّ داشتند پیشتر رفتند .روزگار سفر هم سخت طوالنی شد. معنی :مرغان از این همه سختی وحشت زده شدند. برخی درهمان نخستین منزل خسته شدند و بسیاری در دومین منزل در بدترین وضعیت درگذشتند؛ اما ‏Hتر می رفتند زمان آنان که همت یارشان بود پیش سفر ،سخت طوالنی شد، 71 قلمرو زبانی :از پا درآمدند :عبارت فعلی همت :اسم ،توجه طالب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق برای حصول کمال خود یا دیگری روزگار :اسم وندی ،دو تلفظی دراز شدن روزگار :طوالنی شدن زمان قلمرو ادبی :مرغان :نماد انسان ها جان سپردن :کنایه از مردن مرغان :مجاز از همه پرندگان وحشت کردن مرغان :تشخیص از پا در آمدن :کنایه از طاقت نیاوردن در کاری به زاری زار… :کنایه از در بدترین وضعیت یار بودن همت :تشخیص ،کنایه از صبر و استقامت داشتن خبری از سیمرغ نبود :کنایه از اینکه سیمرغ حضور نداشت ،دیده نمی شد. 72 عده قلیل چون بر باالی کوه آمدند روشنایی خیره این ّ کننده ای دیدند؛ ا ّما از سیمرغ خبری نبود. ‏Hن به باالی کوه رسیدند، معنی :این گروه اندک چو روشنایی خیره کننده ای را دیدند؛ اما از سیمرغ خبری نبود. قلمرو زبانی :قلیل :اندک مرغان از خستگی و ناامیدی بی حال بر زمین افتادند و همگی را خواب فراگرفت .در خواب فرشته غیبی از عالم غیب به آنها پیام رسانید که سیمرغ حقیقی همان شما هستید .ناگهان از خواب پریدند .سختی ها و رنج ها را فراموش کردند و به شادمانی در یکدیگر نگریستند. 73 قلمرو زبانی :خستگی :وندی ،فرایند واجی افزایش سروش :پیام آور ،فرشته پیام آور ،پیامی که از عالم غیبی می رسد. نگریستن :نگاه کردن (بن ماضی :نگریست، بن مضارع :نگر) قلمرو ادبی :از خواب پریدن :عبارت فعلی در ربود :کنایه از فرا گرفتن سی مرغ :نماد انسانهایی که راه کمال را تا پایان طی می کنند سی مرغ ،سیمرغ :جناس همسان در خویشتن نگریستن :کنایه از به خود توجه کردن رنج ،شادمانی :تضاد 74 چون نگه کردند آن سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود معنی :وقتی آن سی مرغ از خود با خبر شدند ،دیدند که به صورت سیمرغ نمود یافته ان به حضرت حق رسیده اند و وجودی خدایی یافته اند؛ چون قطره ،آنگاه که به دریا می پیوندد دیگر قطره نیست ،دریاست). قلمرو ادبی :سیمرغ :نماد حق و خداوند (اولیاءاهلل) زود ،بود :جناس ناهمسان واژه آرایی :سی مرغ ،آن نفسه فقد َع َ تلمیح :به آیه ” من َع َ رف ر ّبه” رف َ سیمرغ ،سی مرغ :جناس همسان سیمرغ :آرایه تکرار پیام :محو شدن و یکی شدن 75 خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ سی مرغ تمام سیمرغ کاملی یافتند .به ِ معنی :آنان خویش را مرغ کامل ،به سیمرغ ،تبدیل راستی که آن سی ِ یافتند و (به معشوق حقیقی رسیدند). قلمرو ادبی :سیمرغ :نماد حق و خداوند ،Hسیمرغ واژه آرایی :تمام سیمرغ ،سی مرغ :جناس همسان سیمرغ :آرایه تکرار پیام :محو شدن و یکی شدن 76 محو او گشتند آخر بر دوام والسالم سایه در خورشید گم شد ّ معنی :پرندگان برای همیشه در سیمرغ محو شدند .آری سایه وجود ایشان در پرتو خورشید خداوند نابود گشت. قلمرو زبانی :محو ‌:پاک ،زدوده ،در اصطالح از بین بردن صفات و عادات بشری برای رسیدن به ذات خداوند بر دوام :همیشه والسالم :همین و بس بیت :سه جمله محو و گم :نقش مسند 77 قلمرو ادبی :سایه :استعاره از پرندگان (سالکان) خورشید :استعاره از سیمرغ (خداوند) سایه ،خورشید :تضاد و تناسب محو کسی شدن :کنایه از مجذوب و شیفته شدن گم شدن سایه در خورشید :کنایه از یکی شدن والسالم :مجاز از انتها ّ پیام :محو و یکی شدن 78 جواب قلمرو زبانی صفحه ۱۲۸درس چهاردهم فارسی دوازدهم توجه به )۱معنای واژه‌های «قبا»« ،تعب» و «تجرید» را با ّ ت‌های زیر بنویسید. بی ‌ ‏🟦 سرو و َمهت نخوانم ،خوانم ،چرا نخوانم؟ (فرخی سیستانی) هم ماه با کالهی ،هم سرو با قبایی ّ پاسخ :قبا :لباس ،چامه بلند ‏🟦 در این مقام ،طرب بی َت َعب نخواهد دید که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی) 79 در این مقام ،طرب بی َت َعب نخواهد دید که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید (سنایی) پاسخَ :ت َعب :رنج و سختی اوًالّ تجرید شو از هرچه هست وانگهی از خود بشو یکبار دست (اسیری الهیجی) پاسخ :تجرید :تنهایی گزیدن ،خالی شدن قلب سالک از آنچه غیر خداست. 80 Hزیر را بر طبق زبان معیار مرتّب کنید؛ سپس نقش دستوری )۲اجزای بیت هر جزء را بنویسید. وادی توحید آیدت /منزل تفرید و تجرید آیدت بعد از این ّ پاسخ :بعد :قید بعد از :حرف اضافه این :متمم وادی :نهاد آید :فعل دائم :قید کار دائم تو :نهاد کار :نهاد درد :مسند است :فعل اسنادی 81 توجه به «نقش‌های تبعی» بررسی کنید. )۳متن زیر را با ّ ما پرندگان را نیز پیشوا و شهریاری است .نامش سیمرغ است و در پس کوه قاف ،بلندترین کوه روی زمین ،بر درختی بلند آشیان دارد. پاسخ :نقش‌های تبعی: پرندگان :بدل شهریار :معطوف بلندترین کوه روی زمین :گروه بدلی 82 جواب قلمرو ادبی صفحه ۱۲۸و ۱۲۹درس ۱۴ فارسی دوازدهم توجه به متن درس ،هر یک از پرندگان زیر، )۱با ّ نماد چه کسانی هستند؟ پاسخ :بلبل (نماد انسان‌های عاشق پیشه که معشوقشان زمینی است و به این عشق چند روزه و ناپایدار دل خوش کرده‌اند). باز (نماد انسان‌هایی که به دنبال مقام و موقع ّیت این دنیا هستند یا همان انسان‌های جاه طلب) 83 مشخص کنید؛ توضیح دهید « )۲وجه شبه» را در بیت زیر، ّ شاعر برای بیان وجه شبه ،از کدام آرایه‌های ادبی دیگر بهره گرفته است. عاشق آن باشد که چون آتش بود ‏Hد گرم رو ،سوزنده و سرکش بو پاسخ :مشبه :عاشق چون ‌:ادات تشبیه مشبه به :آتش وجه شبه :گرم رو ،سوزنده و سرکش وجه شبه دارای کنایه است. 84 )۳دربارهٔ تلمیح به کار رفته در بیت زیر توضیح دهید. ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی دلت خُ لد است خالی ساز از طاووس و شیطانش خاقانی پاسخ :پیشینیان طاووس را مس ّبب ورود ابلیس به حوا دانسته اند؛ به همین بهشت و فریفتن آدم و ّ علًاتدمع یسراف بدا رد تّ نقش ناستودهای دارد. در مجموع این بیت تلمیح به آیاتی از قرآن دارد که درباره بازگشت به اصل هستند. 85 پاسخ قلمرو فکری صفحه ۱۲۹درس چهاردهم فارسی دوازدهم )۱معنی و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید. گل اگر چه هست بس صاحب جمال ُحسن او در هفته ای گیرد زوال ّ (عطار) زیبایی او زودگذر و ناپایدار است. ِ پاسخ :اگرچه گُل بسیار زیبا است؛ ولی )۲بیت زیر با کدام بیت از درس ششم مناسبت دارد؟ دلیل خود را بنویسید. شیر مردی باید این ره را شگرف زان که ره دور است و دریا ژرف ژرف ّ (عطار) پاسخ :ارتباط با بیت «نی حدیث را پر خون می‌کند /قصه‌های عشق مجنون می‌کند». زیرا هر دو بیت به سختی‌ها و دشواری‌های راه رسیدن به حق اشاره دارد. 86 )۳هر بیت زیر ،یادآور کدام وادی از هفت وادی است؟ الف) وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا هر که فانی شد ز خود ،مردانه‌ای است ّ (عطار) پاسخ :وادی هفتم :فقر و فنا ب) دل چه بندی در این سرای مجاز؟ همت پست کی رسد به فراز؟ (سنایی) ّ اول :طلب پاسخ :وادی ّ پ) چشم بگشا به گلستان و ببین آب صاف در گل و خار (هاتف اصفهانی) جلوه ِ پاسخ :وادی پنجم :توحید 87 توجه با آیه شریفه و سروده )۴با ّ »Hارائه دهید. زیر ،تحلیلی کوتاه از داستان «سی‌مرغ و سیمرغ ون :و در روی زمین رض ‏🟧 َو فِي اأْل َ ِ ٌ ِین َو فِي َأ ْنفُسِ کُ ْم َا َفل ٰ تُ ْب ِص ُر َ آیات ِلل ُْمو ِقن َ برای اهل یقین ،نشان ‌ه‌هایی است و در وجود شما [نیز] نشانه‌‌هایی است. پس چرا نمی‌بینید؟ (الذاریات /آیات ۲۰و )۲۱ ای نسخه نامه الهی ،که تویی وی آینه جمال شاهی ،که تویی بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آن‌چه خواهی ،که تویی (نجم رازی) پاسخ :آدمی از دو بخش ساخته شده است :تن و روان .تن ما از جهان مادی و فرودین و روان ما از جهان برین و ایزدی ساخته شده است؛ ازین رو با خودشناسی می توان به خداشناسی دست یافت .در داستان سیمرغ ‏Hروی پرداختند و سرانجام پس از رسیدن به کوه قاف نیز مرغان به ره دریافتند که سیمرغی که به دنبالش می گشته اند در درون خودشان قرار داشته است. 88 كم رنگ ترين جوهرها بهتر از قوي ترين حافظه هاست (ضرب المثل چيني) نوشتن اجازه مي دهد ديگران هم در روياي شما شركت كنند و نظر بدهند. 89 فرخ ،فرشته نبود ِ فریدون ّ ز ُمشک و ز عنبر سرشته نبود «دهِ ش» یافت او نیکویی ز «داد» و َ تو داد و دهش کن ،فریدون تویی فردوسی 90 چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت بر آن تربت پاک باد میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است سیاه اندرون باشد و سنگدل که خواهد که موری شود تنگدل مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی به پایش در افتی چو مور سعدی 91 نکته روز: آدم‌ها برای اینکه دوست‌ داشته شوند ،باید ارزش داشته باشند، نه دارایی کتاب «صد سال تنهایی»گابریل گارسیا مارکز 92 سخن روز گفته می شود شیخ ابوالحسن خرقانی عارف بزرگ قرن چهارم بر سردر خانقاه خود چنین نوشته بود: "هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید ،چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد" . 93 شعار رایج در مدارس فنالند این بود: ما نمی توانیم هدرفتن حتی یک مغز را تاب بیاوریم مدارس فنالند به نحوی طراحی شده اندکه به جای تفکیک بهترین و درخشان ترین دانش آموزان از دیگران به هر دانش آموز فرصت رشد می دهند 94 پایان

39,000 تومان