بسامد واژه برف در اشعار سعدی برف پیری می نشیند بر سرم همچنان طبعم جوانی می کند

صفحه 1:
بسامد واژه بهشت در اشعار ‎grew‏ ‏یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است بخش اول تعداد اسلاید: ۲۲ 

صفحه 2:
e بارا بهشت صحبت باران همدم است دیدار بار نامتناسب جهنم است 

صفحه 3:
ِ ای روی تو از بهشت بابی جح دل بر نمك لبت كبابى 5 3 گفتم بزنم بر آتش آبی ن آتش دل نه جای آب است 2 

صفحه 4:
بوی بهشت می گذرد با نسیم دوست یا کاروان صبح که گیتی منور است 

صفحه 5:
هر باب از این کتاب نگارین که برکنی همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست 

صفحه 6:
گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی خوشترست 

صفحه 7:
با چون تو حریفی به چنین جاى در اين وقت گر باده خورم خمر بهشتی نه حرام است 

صفحه 8:
باد بهشت می گذرد يا نسیم باغ يا نکهت دهان تو یا بوی لادن است 

صفحه 9:
بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است 

صفحه 10:
‎Cow‏ جوان دارد آن که با تو قرین است پیر نگردد که در بهشت برین است 

صفحه 11:
چمن امروز بهشت است و تو در می‌بایی تا خلایق همه گویند که حورالعین است 

صفحه 12:
بوى بهار مى دمدم یا نسیم صبح باد بهشت می گذرد با پیام اوست 

صفحه 13:
جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت +3 . نه نعمتی ست که بازآورد فقبر از دوست 

صفحه 14:
خسرو آنست که در صحبت او شيرينى ست در بهشت است که هم خوابه حورالعینی ست 

صفحه 15:
باد گویی کلید رضوان داشت غنچه دیدم که از نسیم صبا همجو من دست در كريبان داشت 

صفحه 16:
في هه oe 

صفحه 17:
هر آن ز ن نا الم ‎oe‏ ‏ولند ‏00 1 ى ندا 8 رد 

صفحه 18:
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند 

صفحه 19:
. بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر بر کند 33۰ برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند اد 

صفحه 20:
می ندانم خطر دوزخ و سودای بهشت هر کجا خیمه زنی اهل دل آنجا آیند 

صفحه 21:
گر بیارند کلید همه درهای بهشت جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود 

صفحه 22:
سعدی شیرازی في تدوين: محمد فايق مجيدى 

بسامد واژه بهشت در اشعار سعدی یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است بخش اول تعداد اسالید22 : یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است 1 ای روی تو از بهشت بابی دل بر نمک لبت کبابی گفتم بزنم بر آتش آبی وین آتش دل نه جای آب است 2 بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست یا کاروان صبح که گیتی منور است 3 هر باب از این کتاب نگارین که برکنی همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست 4 گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش ما را مقام بر سر این کوی خوشترست 5 با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت گر باده خورم خمر بهشتی نه حرام است 6 باد بهشت می گذرد یا نسیم باغ یا نکهت دهان تو یا بوی الدن است 7 بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است 8 بخت جوان دارد آن که با تو قرین است پیر نگردد که در بهشت برین است 9 چمن امروز بهشت است و تو در می‌بایی تا خالیق همه گویند که حورالعین است 10 بوی بهار می دمدم یا نسیم صبح باد بهشت می گذرد یا پیام اوست 11 جهان و هر چه در او هست با نعیم بهشت نه نعمتی ست که بازآورد فقیر از دوست 12 خسرو آنست که در صحبت او شیرینی ست در بهشت است که هم خوابه حورالعینی ست 13 در باغ بهشت بگشودند باد گویی کلید رضوان داشت غنچه دیدم که از نسیم صبا همچو من دست در گریبان داشت 14 مرا گر دوستی با او به دوزخ می برد شاید به نقد اندر بهشت ست آن که یاری مهربان دارد 15 هر آن ناظر که منظوری ندارد چراغ دولتش نوری ندارد چه کار اندر بهشت آن مدعی را که میل امروز با حوری ندارد؟ 16 می حاللست کسی را که بود خانه بهشت خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند 17 بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند 18 می ندانم خطر دوزخ و سودای بهشت هر کجا خیمه زنی اهل دل آنجا آیند 19 کلید همه درهای بهشت گر بیارند ِ جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود ِ 20 سعدی شیرازی تدوین :محمد فایق مجیدی