پاورپوینت
آموزشادبیات و زبان

بسامد واژه عقل در اشعار سعدی بخش اول

توضیحات بسامد واژه عقل در اشعار سعدی شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با عشق دعوی باطل است بخش اول تعداد اسلاید: 22 بابکارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبا نوع فایل PowerPoin pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
بسامد واژه عقل در اشعار ‎grew‏ ‏شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با عشق دعوی باطل است بخش اول تعداد اسلاید: ۲۲

صفحه 2:
شوق را بر صبر قوت غالب است ‏ ۳ ا عقل را با عشق دعوی باطل است

صفحه 3:
أ سر انكشت تحير بكزد عقل به دندان ۱

صفحه 4:
اول نظرز دست برفتمعنان عقل !3

صفحه 5:
ag : دفیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش : جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را ...

صفحه 6:
که محالست که حاصل کنم این درمان را پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم

صفحه 7:
سرمست در آمد از خرابات با عقل خراب در مناجات

صفحه 8:
جه خون كه در دل باران مهربان انداخت ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم

صفحه 9:
"7 خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی سپر انداخت عقل از دست ناوک های خونريزت

صفحه 10:
صبر قفا خورد و به راهی گریخت عقل بلا دید و به کنجی نشست

صفحه 11:

صفحه 12:
مايه پرهیزگار قوت صبر است و عقل عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

صفحه 13:
خداوندان عقل این طرفه بینند ‎ie.‏ كه خورشيدى به زیر سایبان است ...

صفحه 14:
ز عقل من عجب آید صوابگویان را كه دل به دست تو دادن خلاف در جان است

صفحه 15:
بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم 15 که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست

صفحه 16:
عقل باری خسروی می کرد بر ملک وجود باز چون فرهاه عاشق بر لب شیرین اوست

صفحه 17:
باور مکن که صورت او عقل من ببرد *

صفحه 18:
هوشم نماند و عقل برفت و سخن نبست . ۳ مقبل كسى كه محو شود در كمال دوست ‎ ...‏ |

صفحه 19:

صفحه 20:
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت 3 زد قرافت گرد شهرستان دل

صفحه 21:
اى عفل ذكفتم كه تو در عشق نکنجی در دولت خاقان نتوان كرد خلافت

صفحه 22:
سعدی شیرازی في تدوين: محمد فايق مجيدى

بسامد واژه عقل در اشعار سعدی شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با عشق دعوی باطل است بخش اول تعداد اسالید22 : شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با عشق دعوی باطل است 1 سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان چون تأمل کند این صورت انگشت نما را ... 2 اول نظر ز دست برفتم عنان عقل وان را که عقل رفت چه داند صواب را 3 دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را ... 4 که محالست که حاصل کنم این درمان را پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم 5 سرمست درآمد از خرابات با عقل خراب در مناجات 6 چه خون که در دل یاران مهربان انداخت ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم 7 خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی سپر انداخت عقل از دست ناوک های خونریزت 8 صبر قفا خورد و به راهی گریخت عقل بال دید و به کنجی نشست 9 ابروش کمان قتل عاشق گیسوش کمند عقل داناست 10 مایه پرهیزگار قوت صبر است و عقل عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست 11 خداوندان عقل این طرفه بینند که خورشیدی به زیر سایبان است ... 12 ز عقل من عجب آید صوابگویان را که دل به دست تو دادن خالف در جان است 13 بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست 14 عقل باری خسروی می کرد بر ملک وجود باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست 15 باور مکن که صورت او عقل من ببرد عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست 16 هوشم نماند و عقل برفت و سخن نبست مقبل کسی که محو شود در کمال دوست ... 17 ماجرای عقل پرسیدم ز عشق گفت معزول ست و فرمانیش نیست 18 در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل شحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشت 19 ای عقل نگفتم که تو در عشق نگنجی در دولت خاقان نتوان کرد خالفت 20 سعدی شیرازی تدوین :محمد فایق مجیدی

25,000 تومان