صفحه 1:
بسم الله الرحمن الرحيم
نام يروزه : سازمان يادكيرنده
دی ماه ۱۳۹۲ ۰ 5
١ &
صفحه 2:
مقدمه
بررسی تاریخی روند بوجود آمدن شرکت ها و سازما نهای بزرگ در دهههای
گذشته نشان میدهد که شرکتها و سازمانها با ساختارهای سنتی توان
انعطاف پذیری لازم برای همسویی با تغییرات پیرامونی ناشی از جهانی شدن
اقتصاد و پیچیدگیهای ناشی از آن را ندارند و به علت عدم تطابق خود با روند
تحولات اجتماعی و جهانی. به عدم کارایی لازم در عرصه رقابتهای اقتصادی
محکوم شدهاند سازمانهای در دهه ۸۰ و۹۰ در رویاروبی با تحولات پرشتاب
اجتماعی. اقتصادی. فرهنگی و سپاسی به این نتیجه رسیدهاند که سازمانها و
شرکتها برای مقابله با این معضلات و هماهنگی با شرایط جدید باید خود را به
ابزارهایی مجهز کنند. زیرا تداوم فعالیت هر سازمان به شناخت و استفاده
عمیق آن سازمان از این ابزارها بستکی دارد .افزون بر اینکه سرعت بادگیری,
باید بیشتر از سر ات محیطی باشد یکی از مهمترین اين روشهاء
ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه کردن فرآیند بادگیری در سازمان است.
ی
صفحه 3:
یادگیری
«یادگیری فرایندی است که به وسیلهی آن. تغییرات نسبتاً بايدار در توان
رفتاری در نتبجهی تجربه رخ میدهد». با کمی تعمق متوجه میشویم که
یادگیری از عملکرد استنباط میشود. هیچکس عمل وقوع یادگیری را
نمیبیند (سیف. ۱۳۸۶).
یادگیری و انگیزش
ما هنگامی به بهترین وجه یاد میگیریم که برای دستیابی به چیزی برانگیخته
میشویم. «واینر» (1۹۹۰ به نقل از سیدمحمدی. ۱۳۸۲) میگوید: «انگیزش
غالبا از بادگیری حاصل میشود و معمولا برای روانشناس پرورشی, یادگیری
نشانة انگیزش است»
7
۲
صفحه 4:
به نظر کلر. انگیزه یادگیرندهها (با ارزشهای آنان) همراه با انتظاراتشان (انتظارات کار آیی و
پیامد) بر میزان توجه و تلاشی که برای تکلیف بادگیری صرف میکنند. تأثیر میگذارد. برای
اینکه یادگیرنده با انگیزهای داشته باشیم. کلر چهار شرط را مطرح میسازد که باید آنها را
برآورده کنیم. این چهار شرط با حروف اختصاری ۸۸1865 نشان داده شدهاند که به شرح زیر
هستند:
۸ توجه 8۵۸6901018 - ار تباط Relevance
Satisfaction 50,.25 - SConfidence اطمينان -©
کلر تکلیف برانگیختن یادگیرندهها را به صورت یک فرایند زنجیرهای میبیند:
(A) ابتدا قبل از انجام هر کار دیگری باید توجه یادگیرندهها را جلب کرد و آنها را درگیر
فعالیت یادگیری نمود.
(R) زمانی که بادگیرندهها درگیر فعالیت یادگیری میشوند. معمولاً میپرسند «چرا من باید
این را یاد بگیرم؟» بنابراین, قبل از اينکه آموزش با شیوهای مطلوب پیش رود. باید یاد گیرندهها
باور کنند که تکلیف به هدفهای آنها مربوط است و نیازهای خاص آنها را بر آورده خواهد کرد.
(/6) حتی زمانی که توجه یادگیرندهها جلب شده باشد و تکلیف یادگیری را نیز مربوط بدانند.
انگیزش میتواند هنوز هم با پیشروی فعالیت رو به کاهش گذارد. ممکن است برخی از
یادگیرندهها دربارهی یادگیری تکلیف از خود مطمتن نباشند.
(5) برای اينکه یادگیرنده میل مستمر به یادگیری داشته باشد. باید یادگیری حس خشنودی و
رضایت خاطر را در او ایجاد کند.
Ys!
یادگیری با این تفاسیر و مفاهیم. مقولهی پیچیدهای است بخصوص اینکه میخواهیم
گروه و سازمان مورد مطالعه قرار دهیم. =
صفحه 5:
یادگیری و سازمان
نقش یادگیری در توسعه سازمان:
ی به عنوان یک ابزار تکنیکی مهم جهت رسیدن به هدف خاص که
عمدتاً افزایش کارآیی و اثربخشی میباشد. بکار میرود. a
۲- یادگیری عامل مهمی است که عناصر و افراد مختلف درگیر در فر آیند
توسعهی سازمان را به یکدیگر مر تبط میسازد.
۳- یادگیری قلب تغییر. تحول و بهبود سازمان است (سنگه. .)1۹9٩
«گرانتهام» (۱۹۹۳) اظهار میکند که یادگیری. سازمانها را قادر میسازد در
مقابل محيط بويا و بيجيده سريعتر و مؤثرتر عكس العمل نشان دهند.
د رأيندداى نزديك ننها سازمانى مى نواند اذاى برترى كند كه قادر باشسد از
قابلينها. تعهد. ظرفيت ياداكيرى افراد در ثمامی سطوح سازمان به نع و احسن
بهره گیرد. y ۲
صفحه 6:
یادگیری سازمانی
محوریت پارادایمهای جدید. یادگیری است و سازمانهایی موفقتر هستند که زودتر, سریعتر و
بهتر از رقبا ياد بكيرند و این یادگیری و آموختهها را در فرآیندهای کاری خود نشان دهند.
سازمانها به جای رفتارها و حرکتهای سنتی خود که در بهترین شکل آن. در برگیرندهی
آموزش نیز بود. تبدیل به سازمانی میشوند که همواره در پی یادگیری هستند و کوشش خود را
در جهت یادگیری به عنوان یک مزیت رقابتی به کار میبرند.
ت آميز
أن در عوامل ساختارى و عملكرد سازمان منعكس
سايمون (1131) يادكيرى سازمانى را رشد بينش و تجديد ساختدهى و بازنكرى موف
مشكلات سازمانى توسط افراد كه نتايج
میشود. تعریف کرده است.
آرجریس و شون (1۹۷۸) یادگیری سازمانی را به عنوان کشف و اصلاح خطا تعریف میکنند.
ay گفته مابه (۱۹۹۴) یادگیری سازمانی عبارت است از تمامی روشهاء سازو کارها و ف رآیندهایی
که در درون سازمان به منظور تحقق یادگیری به کار گرفته میشوند.
کانز (15۹۶) یادگیری سازمانی را كسب و کاربرد دانش, مهارتهاء ارزشهاء عقاید و نگرشهای
ثمربخش در جهت نگهداری. رشد و توسعهی سازمان تعریف کرده است.
بنابراین میتوان یادگیری تارف ee
خطاها و اصلاح آنها و همچنین تغیبر دانش و ارزشهای سازمان دانست که
طریق مهارتهای جدید حل مسئله و ظرفیتهای جدید برای کار ايجاد مى شو
صفحه 7:
انواع یادگیری سازمانی
برخی صاحبنظران همچون سنگه معتقدند که یادگیری را میتوان به دو
دستهی بادگیری زاینده و یادگیری انطباقی تقسیمبندی نمود. برخی نیز
همانند فیول و لایلز آن را به یادگیری سطح پایین و سطح بالا تقسیم کردهاند.
عدهای نظیر مارکوارت برای بادگیری سه گونه یادگیری انطباق پذیر. بادگیری
آیندهنگر و یادگیری از طربق اقدام و عمل مطرح میسازند. آرجریس و شون
نیز آن را به بادگیری تک حلقهای و دوحلقهای طبقهبندی نمودهاند.
صفحه 8:
انواع یادگیری سازمانی
برخی صاحبنظران همچون سنگه معتقدند که یادگیری را میتوان به دو
دستهی بادگیری زاینده و یادگیری انطباقی تقسیمبندی نمود. برخی نیز
همانند فیول و لایلز آن را به یادگیری سطح پایین و سطح بالا تقسیم کردهاند.
عدهای نظیر مارکوارت برای بادگیری سه گونه یادگیری انطباق پذیر. بادگیری
آیندهنگر و یادگیری از طربق اقدام و عمل مطرح میسازند. آرجریس و شون
نیز آن را به بادگیری تک حلقهای و دوحلقهای طبقهبندی نمودهاند.
صفحه 9:
یادگیری سطح پایین و سطح بالا (فیول و لایلز)
یادگیری سطح پایین در داخل یک ساختار سازمانی و یا مجموعهای از قواعد اتفاق میافتد.
این یادگیری منجر به توسعهی روابط پایهای میان رفتار و نتایج میشود. اما این امر اغلب در
دورهی کوتاهی اتفاق میافتد و تنها از آنچه سازمان انجام میدهد را تحت تأثیر قرار
میدهد. به نظر این دو نویسنده یادگیری سازمانی نتیجهی تکرار رویهای معمول و روزمره
است و شامل ايجاد روابطى بين رفتارها و نتايج مربوط به آنها میباشد. > اين اتكاء
به رویهها و روال عادی. یادگیری سطح پایین بیشتر در زمینهی سازمانی | افتد که
به خوبی درک و شناسایی شده و مدیریت مینواند به توانایی خود در کنترل موقعیتها باور
داشته باشد. آرجریس و شون این نوع از یادگیری را یادگیری تکحلقهای نامیدهاند.
هدف یادگیری سطح بالا تنظیم قواعد و هنجارهای کلی به جای انجام فعالیتها و رفتارهای
خاص میباشد. روابطی که در نتیجه یادگیری سطح بالا ایجاد میشوند, اثرات بلندمدتی بر
روی سازمان به عنوان یک کل دارند. این نوع از یادگیری با استفاده از کاوش خلاقانه.
توسعه مهارتها و بینشها اتفاق میافند. بنابراین یادگیری سطح بالا بیش از یادگیری سطح
پایین. دارای فرآیندی شناختی است. یادگیری سطح بالا عمدتاً در سطوح بالای مدیریت که
هنجارهای تصمیمگیری از حداقل درجه معینی برخوردارند حادث میشود. آرجریس و شون
(۱۹۹۶) به این نوع. یادگیری دوحلقهای اطلاق میکنند
ی
صفحه 10:
انواع يادكيرى از ديدكاه ماركوارت
الف) يادكيرى انطباقى
در این نوع. فرد. تیم و يا سازمان از تجارب و بازتابها یاد میگیرند. جان براون
مدیر بربتیش پترولیوم. فلسفهی خود را درباره بادگیری انطباقی چنین بیان
فى كلد
«هرگاه عملی را مجدداً انجام دهیم. بايد حتماً آن را بهتر از دفعه قبل انجام دهيم»
ب) يادكيرى آيندهنكر
اين نوع يادكيرى زمانى اتفاق مىافتد كه سازمان درباردى آينده مواردى را
میآموزد. به عبارتی. تعریف بهترین فرصتهای آینده و کشف راههایی برای
دستیابی به آن. هدف از این نوع یادگیری است.
ج) یادگیری از راه اقدام و عمل
یادگیری از راه اقدام و عمل مشتمل بر مسایل واقعی بوده و بر کسب دانش و
پیادهسازی راهحلها در عمل. تمرکز و نوجه دارد
اساساًء بادگیری از طریق عمل يا اقدام. بر پایهی چرخهی کامل یادگیری ۳
برنامهریزی. اجرا و ارزیابی بنا شده است ی
x
صفحه 11:
انواع یادگیری از دیدگاه آرجریس و شون
الف) یادگیری تک حلقه ای
اين نوع یادگیری سعی در حل مشکلات موجود و رفع عدم تطابق و هماهنگی کارها و نتابج
آنها به صورت ساده از طریق تغییر در کارها دارد. از مشکلات بنیادین چشم پوشی می
کندواهداف. استراتژی ها و ارزشها را صحیح نموده و سعی در حفظ وضع موجود مینماید.
نهایت افراد و سازمانها یاد میگیرند که چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده
راحفظ و با شرایط خود تطبیق دهند.
ب) یادگیری دو حلقه ای
در اين نوع بادگیری.افراد علاوه برکشف و اصلاح خطاهاءهنجارها,فرایندها سیاستهاو
اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصلاح آن میپردازند این نوع یادگیری در واقع
شیوهی معمول تفکر سازمان را زیر سوّال میبرد و قادر است از موقعیتها و رویدادهاء
تفسیری جدید ارائه نماید.
ج) باد گیری سه حلقه ای
اين نوع يادكيرى را مى توان یادگیری یادگرفتن نامید . در واقع این نوع یادگیری در ارتباط
باتوسعه ظرفیت سازمان برای حل مشکلات . طراحی مجدد سیاستها . ساختارها . سیستم
ها وتکنیکها درمواجهه با تغییر مداوم فرضها درمورد خود و محیط قرار داشته x ۲
é ی
نوع یادگیری زمانی اتفاق می افتدکه سازمانها به خوبی یاد بگیرند چگونه یادگیر
حلقه ای و دو حلقه ای را اجرا کنند .
صفحه 12:
سطوح یادگیری
الف) یادگیری فردی
حاکی از تغییر مهارتهاء بینشها و باورهاء تحول و دگرگونی در دانش فردی.
نگرشها و ارزشهای کسب شده. توسط فرد از طریق مطالعه انفرادی. آموزش
مبتنی بر فن آوری. یا مشاهده و راههای دیگر کسب دانش جدید میباشد
ب) یادگیری گروهی
یادگیری تیمی به این معنا است که تيمها قادر باشند به عنوان یک هویت واحد
فکر کرده. چیزی را خلق و بیاموزند. متفکرین زیادی از جمله سنگه و
«پاولوسکی» (۲۰۰۱) به اهمیت بادگیری تیمی خصوصا به منزلهی پلی برای
حصول به یادگیری سازمانی اشاره کردهاند.
اين نوع یادگیری به یک قاعده و اصل اساسی استوار است و آن چیزی نیست جز
چشمانداز مشترک اماء در عین حال, قابلیتها و تواناییهای شخصی نیز رکنی
اساسی است چرا که تیمهای توانا از افراد تشکیل شدهاند و داشتن چشمانداز
مشترک به همسو شدن و یکپارچگی منجر میگردد ,که مسئله اصلی این نوع
بادگیری است. ۳ ۷
صفحه 13:
سطوح یادگیری
ج) یادگیری سازمانی
یادگیری سازمانی از طریق به اشتراک گذاشتن بصیرتهاء دانش, تجربه و
الگوهای ذهنی اعضای سازمان حاصل میشود. به بیان دیگر. یادگیری سازمانی
بر پایه دانش و تجربهای که در حافظه سازمان وجود دارد بنا نهاده میشود و به
مکانیسمهایی مانند خطمشیها. استراتژیها و الگوهایی که بر روی ذخیره
دانش متکی است. تزربق و خورانده میشود.
آموخته های گروهی. سیستم. روش و دستورالعمل قابل قبول برای تمامی _
سازمان و تبدیل کردن آنها به پایگاه داده که هر کس بخواهد به آسانی به آن
دست يابد به یادگیری در سطح سازمان منجر می گردد. در یک سازمان افراد
می آیند و می روند اما سازمان زندگی خود را ادامه می دهد و تنها راه یادگیری
افراد از تجربیات گذشته حفظ اطلاعات و در دسترس نیروهای تازه قرار دادن
آن می باشد
صفحه 14:
Learning) ow pSob yj.
(Organization
در دهه ۱۹۷۰ ایده تفکر سیستمی به شکل یادگیری سازمانی متبلورشد.
یکی از اندیشمندان این حوزه گریس آرجریس بود.او کتابی در ۱۹۷۸ با
عنوان یادگیری سازمانی منتشر کرد ولی هیچ سازمانی این مفهوم را بکار
نگرفت.
در دهه ۱۹۸۰ سازمانها زمان را به عنوان یک منبع جدید مزیت رقابتی
کشف کردند و این مسئله آنها را به سمت رقایت برمبنای قابلیت هاکه
شامل قابلیت یادگیری بود. هدایت کرد.افراد زیادی این اندبشه را پی
گرفتند اما پیتر سنگه یکی از راهنمایان اصلی آن بود. اومعتقد بود :
شرط لازم برای یادگیری سازمانی توان آموختن و یادگیری در اعضای آن
است. این شرط تضمینی بسسرای ایجاد سازمان یادگیرنده به دست نمی
دهد اما بدون آن نیز قطعاً سازمان یادگیرنده به وجود نخواهد آمد.
یادگیری به معنی واقعی به قلب و روح انسان وارد می شود. ازطریق
یادگیسری انسان خود را مجدداً خلق می کند. یادگیری ظرفیت خلاة
انسان را افزایش داده و به او کمک می:کند که بخشی از فرایند جیار
بخش هستی شود مت 0د 2050 1 3
صفحه 15:
Learning organizations where people
continually expand their capacity to create the
results they truly desire, where new and
expansive patterns of thinking are nurtured,
where collective aspiration is set free, and
where people are continually learning to see
thetwhigle together سازمان بادكيرنده. جابى است كه افراد بيوسته.
نتايجى كه حقيقتا طالب آن هستند. افزايش مىدهند: محلى كه الكوهاى جديد
و كسترده تفكر برورش مىيابد. خواستههاى جمعى دنبال مى شود و افراد
بيوسته و همزمان با هم درحال يادكيرى اند.
2
صفحه 16:
Rowden:
سازمان یادگیرنده یک مدل تغییر استراتژیک است که همه را درگیر شناسایی
و حل مسایل می کند. بنابراین سازمان پیوسته در حال تغییر. آزمایش و ارتقا
است. پس ظرفیت هایش برای رشد و نیل به مقاصد افزایش می یابد.
۳0۲
سازمان یادگیرنده. سازمانی است که یادگیری همه اعضایش را تسهیل می کند
و پیوسته خودرا تغییر میدهد.
Richard Karash:
سازمان یادگیرنده را سازمانی می داند که افراد آن در همه سطوح فردی و
جمعی. مستمراً ظرفیت و توانایی تولید نتایجی را که واقعاً به آن دل بسته اند.
افزایش میدهند.
‘Haber
سازمان یادگیرنده در طول زمان میآموزد تغییر کند و عملکردهایش را متحول
سازد. زمانی می توان ادعا کرد که سازمان بادگیرنده است که بتواند از طرایق
فر آیند ارتباط. دامنه رفتارهایش را تغییر داده و بهبود بخشد
صفحه 17:
ضرورت ایجاد سازمانهای بادگیرنده
هشت عامل مهمی که دنیای کسب و کار را تغییر داده و بادگیری سازمانی
گسترده را در قرن بیست و پکم اجتنابناپذیر خواهند نمود به شرح زیر
هستند:
= چهانی شدن اقتصاد
- تحول شدید دنیای کار
- پیدایش دانش و یادگیری به عنوان دارابیهای عمده سازمانی
شها و انتظارات کارکنان
- تنوع و تحرک نیروی کار
و آشوب در حال گسترش
صفحه 18:
(Learning Organization) ow pFob yk jw
مار کوات پیشبینی می کند که طى ده سال آتى تنها سازمانهای یادگیرنده بقا
خواهند داشت. شرکتهایی بادگیرنده بقا خواهند داشت. شرکتهایی که
یادگیرنده نباشند به زودی به سرنوشت دایناسورها گرفتار خواهند شد؛ آنها از
بين خواهند رفت براى اينكه قادر به انطباق با محيط متغير پیرامون خود
مار کوارت اعتقاد دارد تبدیل شدن به شرکت یادگیرنده برای حفظ رقابت مورد
نیاز است ولی در آینده گونههای نوین سازمانی پایه و اساس حفظ بقا در محيط
جهانی خواهند بود.
هریسون اون در کتاب خود با عنوان «ببر سواری: انجام کسب و کار در دنیای
در حال تحول» (۱۹۹۱)مینویسد: زمانی وظیفه اصلی کسب و کار. سودآوری و
تولید محصول بود اکنون وظیفه اصلی کسب و کار تبدیل شدن به سازمان
al eS این بدان معنی نیست که سود و محصول. دیگر مهم
نیست. بلکه بدین معناست که بدون بادگیری مستمر دستیابی به ۴۳
بود.
صفحه 19:
قفاوت پادگیری سازهانی و سازمان بادگیرنده
* مک گیل وجه تمایزی بین سازمان یا دگیرنده و یادگیری سازمانی قاثل نمی شود.
آنها اين دو را به عنوان توانمندسازی سازمان د رکسب بینش و درک از تجربه از
طری قآزمایش و تجربه ,مشاهده و تجزیه و یک تمایلی برای ارزیابی شکستها و
موفقیتها می داند(مک گیل ۹۹۳ ۱).
یادگیری سازمانی به مفهوم پادگیر ی افراد و گروه ها در درون سازما ن است؛
ولی در
سازمان یادگيرنده. یادگیری سازمان به عنوان یک سیست مکلی مطرح می باشد.
در کل سازمان یادگیرنده حاصل باذ کیری سازمانی است:
لب ۷
صفحه 20:
The Fifth —
27
Personal Masi Wa... Models
مدل های ذهنی تسلط قابلیتهای فردد ۱
ee Shared vision ۹
آرمان ی
١. 2
يادكيرى تيمى للحي
ew,
صفحه 21:
Systems’ Thinking
در انديشه و فکر سر و کار دارد . جهان پیچیده شده
ات بیشتر از داده هاست و راه حلهای متعدد پیش رو ست. در
كزشته يأدكرفته بود يم كه براى فه و درک مسایل و چدیده ها پیچیده.
3 ن»آزدست
دادن كل بودواليته براي دين کلان سم ميكرد يم قلات متسه ر
شکسته
است. درمقایل اي cote al Beis 105۳ وهای
کلان را ببینیم و توان ما را برای تغیبر آن بهبود می بخشد. روشی است برای
روابط متعامل میان اجزاء که رقتار کل رام رنه وه
متصل از اجزا ء
ay ۱ گونه ای اثربخش عمل کند. باید آن
بعنى بتوانیم رفتار آن را ae, ییون مسر که وه
1 دس ۳ ش سیستمی چنین امکانی را
SP
صفحه 22:
تسلط قابلیت های فردی م۵8۵5 ۴۵۲۵۵۳۵۱
تسلط فردي به معنای احراز برتری بر افراد و اشیاء است. همانند یک هنرمند
پا صنعتگر که خود را متعهد به بادگیری مادام العمرمی کند.تسلط فردی به
عنوان بنیاد سازمان بادگیرنده است .
فرد
- به صورت مستمر مهارتهای خود را بهبود و تکامل می بخشد؛
چشم انداز و دیدگاههای خود را به صورت مستمر روشن ترو عمیق تر
میسازد؛
- صبر و بردباری خود را گسترش میدهد؛
- تجربیات خود را تفسیر کرده و از آنها یاد می گیرد؛
- واقعيتها را منصفانه و بی غرضانه در می پابد؛
- نگاه عمیق و بصیرانه به پدیده ها دارد.
صفحه 23:
Personal mastery
creative tension in rubber
band
۹ آرزوها وخواستهها
~ > _Aspirations
x. Ren SPH
صفحه 24:
Personal mastery
belief, reality, vision
tS 17
طسق
BELIEF IN 0
POWERLESSNESS your vee
OR UNWORTHINESS CURRENT
دورنماچشم انداز واقعیت فعلی. اور بش ناتوانی با ناشایستکی
i
صفحه 25:
Mental Models (325 sh مدل
مدل ذهنی روش فرد برای نگاه به دنیاست. این مدل شامل تصوبر
ذهنی هر فرد از دنیاست و اینکه این تصاویر چگونه اعمال و
تصمیمات فرد را شکل می دهند. این مدل در واقع چارچوبی بسرای
فرآیند های تشخیصی ذهن ماست. به عبارت دیگر این مدل نحوه
عمل و تفکر ما را تعیین می کند. باد گیری تنها از طریق دیدن
جهان به گونه ای که واقعا وجود دارد امکانپذیر است. عدم آگاهی
به مدل ذهنی . بادگیری را بی اثر با کم اثر می کند.
صفحه 26:
Mental Models: you and
around you
attitudes + perception ۳ perception
سس
=
10
3
those around you
۲
صفحه 27:
Shared Vision
آرمان مشترک از هدف فردی شروع می شود و آن هم چیزی است که فرد به
عنوان حقیقت می پندارد. این بدان معناست که افراد درون یک گروه کاری
معین. نسبت به تصاویر مشترکی از آینده مطلوب .احساس تعهد می کنند و
اصول و قواعد تجربی را برای سفر به سمت آن آینده به کار می گیرند.هدف
مشترک یک سازمان باید از اهداف فردی اعضای آن تشکیل شود. این در
خصوص رهبر بدان معناست که هدف مشترک نباید توسط رهبر مش خص
شود بلکه باید از طریق تعامل بین افراد سازمان ساخته شود. تنها با هم
راستا شدن اهداف فردی و تدوین این اهداف در یک جهت واحد است که
ارمان مشترک می تواند شکل گيرد. نقش رهبر در شکل گیری یسک هدف
تیمی .به اشتراک گذاشتن هدف فردی خود با کار کنان است. این به معضای
تحمیل این هدف بر دیگران نیست. بلكه تنها براى تشويق ديكران به
تسهیم اهداف فردیشان می باشد. بر مبنای اپن اهداف هدف سازمان نیز
ساخته خواهد شد.
زر ۲
1
صفحه 28:
Shared
Visions
صفحه 29:
Team coherence and
alignment
صفحه 30:
الگوی سیستمی سازمان یادگیرنده مار کوارت
صفحه 31:
رهبری در سازمان یادگیرنده
اولین گام برای آسیبشناسی تعاملاتی که در محیط یادگیری روی میدهد.
بررسی نقشهای فعال مدیران و رفتارهای مناسب آنان میباشد.
«هونی»(۹۹۸) و مامفورد (1۹۹۷) چهار نقش را تعریف میکنند که مدیران باید
برای اولویتبندی فرصتهای یادگیری انتخاب کنند:
۱- الگوی وظیفهای. تشریح و تلقین علاقهی فردی (رفتار و اقدامات) به یادگیری.
۲- نقش پشتوانهای. تدارک آگاهانه و صمیمانه فرصتهای یادگیری و پیشرفت
برای دیگران و حمایت فعالانه در هر زمان كه فرصتی حادث میشود.
۳- نقش سیستمساز, ایجاد یادگیری در سیستمی که با ف رآیندهای طبیعی کار
آميخته و یکپارچه میشود و به صورت آگاهانه در برنامهها و اقدامات گنجانده
ی 5
۴ قهرمان و سر آمد. مغتنم شمردن یادگیری برای همه بخشهای سازمان
به عنوان کل.
صفحه 32:
رهبری در سازمان یادگیرنده
به نظر سنگه (۱۹۹۰) در سازمان یادگیرنده. رهبران سه وظیفه؛ رهبر به عنوان طراح. رهبر به
عنوان ناظر و رهبر به عنوان معلم را بر عهده دارند.
نقش حیاتی رهبران به عنوان طراحان سازمانهای فراگیر. مستلزم یکپار چهسازی نگرشهاء
ارزشها و مقاصد. تفکر سیستماتیک و الگوهای ذهنی و به معنی وسیعتر تمامی فرامین فراگیری
است. هنر رهبری در این است که در هر لحظه بتواند بنا به موقعيت. تواناییهای افراد را با
نیازمندیهای موجود وفق دهد و مناسب ترین استراتژی را با توجه به زمان و مکان برگزبند.
بهترین طریق منزلت بخشیدن به نقش رهبر به عنوان ناظر در اسکلت سازمان بادگیرنده.
پرداختن به ابن نكته است که چگونه یکایک افراد نسبت به کاری که ترجمان نگرشها و
نقطهنظرهای خود آنان است. پایبند و متعهد باشند.
رهبران در سازمانهای یادگیرنده به جای کنترل نمودن. باید مربی باشند, رهبران از طریق قبول
نظرات و تشویق افراد برای مشارکت و همکاری به آنها آموزش میدهند. آنها به کارکنان و
گروههای موجود در سازمان در زمینه ایدهها و نوآوریهای آنها بازخورد سازنده ارائه میدهند.
جفارت و مارسیک (1۹۹۶) معتقدند که رهبری اثربخش. رفتار یادگیری را شکل میدهد.
سیستمهایی را برای تسهیل یادگیری فراهم میکند. افراد را برای ارائهی ایدههای جدید(ترغب
میکند. اشاعهی دانش و یادگیری را تضمین میکند و افراد را در رهبری سیهیم می کند.
صفحه 33:
موانع ایجاد سازمانهای یادگيرنده در ایران
| - باورهای نادرست مدیران و کارکنان درباره قدرت مدیران و تمایل آنها به حفظ قدرت.
۲ - محیط انحصاری و غیررقابتی سازمان. 1
۲ ضعف داتش مدیریتی در ماه ها دص کر
۴ - تفکر غیرسیستمی, on نگری و خردیینی,
ازميان جهار مانع فوقن 0 ضعف دانش مدیریتی در مدیران و مبنا نبودن علم و
ee بها بيشتر موردنظر aes Betas cates موازد و ار
توجه است:
= ی
5 - عدم درک مناسب تئوریهای علوم انسانی به طور عام و مدیریت به طور خاص در
اجرایی.
- جهل مدیران نسبت به دانش مدیریت تغییر.
مدیران کشور و درنتیجه عدم کسب دانش کافی مدیریت و یا بهره نبردن از
مشاورآن مدیریت .
- -جهل مديران نسبت به فوايد برنامه ریزی استتراتزیک در سازمان.
- -عدم يذيرش سيستم هاى جديد به الل | اسلكوع 000300 00١0
- عدم اعتقاد مدیران سطوح بالابه علمی مبتنی بر روش صحیح و فرایند مناسب.
5 ققدان ديدكاء ارزشى نسبت به كار و میا مودن عم و عقلایت درتقامتصمیع كيرى.
- ازمیان چهار مان اشاره شده بله موانع شماره ۵۱ ۲ sl Riad gS
ی فرشنعی به مانب اس
دهنده اهمیت بسترسا ای دستیا
Petes sce ale لراك | 5 8
مدیران
صفحه 34:
صفحه 35:
بسم اهلل الرحمن الرحیم
نام پروژه :سازمان یادگیرنده
دی ماه 1393
مقدمه
بررسی تاریخی روند بوجود آمدن شركت ها و سازما نهای بزرگ در دهههای
گذشته نشان میدهد كه شركتها و سازمانها با ساختارهای سنتی توان
انعطافپذیری الزم برای همسویی با تغییرات پیرامونی ناشی از جهانی شدن
اقتصاد و پیچیدگیهای ناشی از آن را ندارند و به علت عدم تطابق خود با روند
تحوالت اجتماعی و جهانی ،به عدم كارایی الزم در عرصه رقابتهای اقتصادی
محكوم شدهاند سازمانهای در دهه 80و 90در رویارویی با تحوالت پرشتاب
اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی و سیاسی به این نتیجه رسیدهاند كه سازمانها و
شركتها برای مقابله با این معضالت و هماهنگی با شرایط جدید باید خود را به
ابزارهایی مجهز كنند ،زیرا تداوم فعالیت هر سازمان به شناخت و استفاده
عمیق آن سازمان از این ابزارها بستگی دارد .افزون بر اینكه سرعت یادگیری،
باید بیشتر از سرعت تغییرات محیطی باشد یكی از مهمترین این روشها،
ایجاد سازمان یادگیرنده و نهادینه كردن فرآیند یادگیری در سازمان است .
یادگیری
«یادگیری فرایندی است که به وسیلهی آن ،تغییرات نسبتًا پایدار در توان
رفتاری در نتیجهی تجربه رخ میدهد» .با كمی تعمق متوجه میشویم كه
یادگیری از عملکرد استنباط میشود .هیچکس عمًال وقوع یادگیری را
نمیبیند (سیف.)1386 ،
یادگیری و انگیزش
ما هنگامی به بهترین وجه یاد میگیریم كه برای دستیابی به چیزی برانگیخته
میشویم« .واینر» ( ،۱۹۹۰به نقل از سیدمحمدی )1382 ،میگوید« :انگیزش
غالبًا از یادگیری حاصل میشود و معموًال برای روانشناس پرورشی ،یادگیری
نشانة انگیزش است»
به نظر کلر ،انگیزه یادگیرندهها (با ارزشهای آنان) همراه با انتظاراتشان (انتظارات کارآیی و
پیامد) بر میزان توجه و تالشی که برای تکلیف یادگیری صرف میکنند ،تأثیر میگذارد .برای
اینکه یادگیرنده با انگیزهای داشته باشیم ،کلر چهار شرط را مطرح میسازد که باید آنها را
برآورده کنیم .این چهار شرط با حروف اختصاری ARCSنشان داده شدهاند که به شرح زیر
هستند:
=Aتوجه = RAttentionارتباط Relevance
=Cاطمینان = SConfidenceخشنودی Satisfaction
کلر تکلیف برانگیختن یادگیرندهها را به صورت یک فرایند زنجیرهای میبیند:
( )Aابتدا قبل از انجام هر کار دیگری باید توجه یادگیرندهها را جلب کرد و آنها را درگیر
فعالیت یادگیری نمود.
( )Rزمانی که یادگیرندهها درگیر فعالیت یادگیری میشوند ،معموًال میپرسند «چرا من باید
این را یاد بگیرم؟» بنابراین ،قبل از اینکه آموزش با شیوهای مطلوب پیش رود ،باید یادگیرندهها
باور کنند که تکلیف به هدفهای آنها مربوط است و نیازهای خاص آنها را برآورده خواهد کرد.
( )Cحتی زمانی که توجه یادگیرندهها جلب شده باشد و تکلیف یادگیری را نیز مربوط بدانند،
انگیزش میتواند هنوز هم با پیشروی فعالیت رو به کاهش گذارد .ممکن است برخی از
یادگیرندهها دربارهی یادگیری تکلیف از خود مطمئن نباشند.
( )Sبرای اینکه یادگیرنده میل مستمر به یادگیری داشته باشد ،باید یادگیری حس خشنودی و
رضایت خاطر را در او ایجاد کند.
یادگیری با این تفاسیر و مفاهیم ،مقولهی پیچیدهای است بخصوص اینكه میخواهیم آن را در
گروه و سازمان مورد مطالعه قرار دهیم.
یادگیری و سازمان
نقش یادگیری در توسعه سازمان:
-1یادگیری به عنوان یك ابزار تكنیكی مهم جهت رسیدن به هدف خاص كه
عمدتًا افزایش كارآیی و اثربخشی میباشد ،بكار میرود.
-2یادگیری عامل مهمی است كه عناصر و افراد مختلف درگیر در فرآیند
توسعهی سازمان را به یكدیگر مرتبط میسازد.
-3یادگیری قلب تغییر ،تحول و بهبود سازمان است (سنگه.)1999 ،
«گرانتهام» ( )1993اظهار میكند كه یادگیری ،سازمانها را قادر میسازد در
مقابل محیط پویا و پیچیده سریعتر و مؤثرتر عكسالعمل نشان دهند.
در آیندهای نزدیك تنها سازمانی می تواند ادعای برتری كند كه قادر باشttد از
قابلیتها ،تعهد ،ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمان به نحو احسن
بهره گیرد.
یادگیری سازمانی
محوریت پارادایمهای جدید ،یادگیری است و سازمانهایی موفقتر هستند كه زودتر ،سریعتر و
بهتر از رقبا یاد بگیرند و این یادگیری و آموختهها را در فرآیندهای كاری خود نشان دهند.
سازمانها به جای رفتارها و حركتهای سنتی خود كه در بهترین شكل آن ،در برگیرندهی
آموزش نیز بود ،تبدیل به سازمانی میشوند كه همواره در پی یادگیری هستند و كوشش خود را
در جهت یادگیری به عنوان یك مزیت رقابتی به كار میبرند.
سایمون ( )1991یادگیری سازمانی را رشد بینش و تجدید ساختدهی و بازنگری موفقیتآمیز
مشكالت سازمانی توسط افراد كه نتایج آن در عوامل ساختاری و عملكرد سازمان منعكس
میشود ،تعریف كرده است.
آرجریس و شون ( )1978یادگیری سازمانی را به عنوان كشف و اصالح خطا تعریف میكنند.
به گفته مایو ( )1994یادگیری سازمانی عبارت است از تمامی روشها ،سازوكارها و فرآیندهایی
كه در درون سازمان به منظور تحقق یادگیری به كار گرفته میشوند.
گانز ( )1996یادگیری سازمانی را كسب و كاربرد دانش ،مهارتها ،ارزشها ،عقاید و نگرشهای
ثمربخش در جهت نگهداری ،رشد و توسعهی سازمان تعریف كرده است.
بنابراین میتوان یادگیری سازمانی را توانایی سازمان به عنوان یك كل در كشف
خطاها و اصالح آنها و همچنین تغییر دانش و ارزشهای سازمان دانست كه از آن
طریق مهارتهای جدید حل مسئله و ظرفیتهای جدید برای كار ایجاد میشود.
انواع یادگیری سازمانی
برخی صاحبنظران همچون سنگه معتقدند كه یادگیری را میتوان به دو
دستهی یادگیری زاینده و یادگیری انطباقی تقسیمبندی نمود .برخی نیز
همانند فیول و الیلز آن را به یادگیری سطح پایین و سطح باال تقسیم كردهاند.
عدهای نظیر ماركوارت برای یادگیری سه گونه یادگیری انطباقپذیر ،یادگیری
آیندهنگر و یادگیری از طریق اقدام و عمل مطرح میسازند .آرجریس و شون
نیز آن را به یادگیری تكحلقهای و دوحلقهای طبقهبندی نمودهاند.
انواع یادگیری سازمانی
برخی صاحبنظران همچون سنگه معتقدند كه یادگیری را میتوان به دو
دستهی یادگیری زاینده و یادگیری انطباقی تقسیمبندی نمود .برخی نیز
همانند فیول و الیلز آن را به یادگیری سطح پایین و سطح باال تقسیم كردهاند.
عدهای نظیر ماركوارت برای یادگیری سه گونه یادگیری انطباقپذیر ،یادگیری
آیندهنگر و یادگیری از طریق اقدام و عمل مطرح میسازند .آرجریس و شون
نیز آن را به یادگیری تكحلقهای و دوحلقهای طبقهبندی نمودهاند.
یادگیری سطح پایین و سطح باال (فیول و الیلز)
یادگیری سطح پایین در داخل یك ساختار سازمانی و یا مجموعهای از قواعد اتفاق میافتد.
این یادگیری منجر به توسعهی روابط پایهای میان رفتار و نتایج میشود ،اما این امر اغلب در
دورهی كوتاهی اتفاق میافتد و تنها بخشی از آنچه سازمان انجام میدهد را تحت تأثیر قرار
میدهد .به نظر این دو نویسنده یادگیری سازمانی نتیجهی تكرار رویهای معمول و روزمره
است و شامل ایجاد روابطی بین رفتارها و نتایج مربوط به آنها میباشد .در نتیجه این اتكاء
به رویهها و روال عادی ،یادگیری سطح پایین بیشتر در زمینهی سازمانی اتفاق میافتد كه
به خوبی درك و شناسایی شده و مدیریت میتواند به توانایی خود در كنترل موقعیتها باور
داشته باشد .آرجریس و شون این نوع از یادگیری را یادگیری تكحلقهای نامیدهاند.
هدف یادگیری سطح باال تنظیم قواعد و هنجارهای كلی به جای انجام فعالیتها و رفتارهای
خاص میباشد .روابطی كه در نتیجه یادگیری سطح باال ایجاد میشوند ،اثرات بلندمدتی بر
روی سازمان به عنوان یك كل دارند .این نوع از یادگیری با استفاده از كاوش خالقانه،
توسعه مهارتها و بینشها اتفاق میافتد .بنابراین یادگیری سطح باال بیش از یادگیری سطح
پایین ،دارای فرآیندی شناختی است .یادگیری سطح باال عمدتًا در سطوح باالی مدیریت كه
هنجارهای تصمیمگیری از حداقل درجه معینی برخوردارند حادث میشود .آرجریس و شون
( )1996به این نوع ،یادگیری دوحلقهای اطالق میكنند
انواع یادگیری از دیدگاه ماركوارت
الف) یادگیری انطباقی
در این نوع ،فرد ،تیم و یا سازمان از تجارب و بازتابها یاد میگیرند .جان براون
مدیر بریتیش پترولیوم ،فلسفهی خود را درباره یادگیری انطباقی چنین بیان
میكند:
«هرگاه عملی را مجددًا انجامدهیم ،باید حتمًا آن را بهتر از دفع ه قبل انجام دهیم»
ب) یادگیری آیندهنگر
این نوع یادگیری زمانی اتفاق میافتد كه سازمان دربارهی آینده مواردی را
میآموزد .به عبارتی ،تعریف بهترین فرصتهای آینده و كشف راههایی برای
دستیابی به آن ،هدف از این نوع یادگیری است.
ج) یادگیری از راه اقدام و عمل
یادگیری از راه اقدام و عمل مشتمل بر مسایل واقعی بوده و بر كسب دانش و
پیادهسازی راهحلها در عمل ،تمركز و توجه دارد
اساسًا ،یادگیری از طریق عمل یا اقدام ،بر پایهی چرخهی كامل یادگیری
برنامهریزی ،اجرا و ارزیابی بنا شده است
انواع یادگیری از دیدگاه آرجریس و شون
الف) یادگیری تك حلقه ای
این نوع یادگیری سعی در حل مشكالت موجود و رفع عدم تطابق و هماهنگی كارها و نتایج
آنها به صورت ساده از طریق تغییر در كارها دارد .از مشكالت بنیادین چشم پوشی می
کندواهداف ،استراتژی ها و ارزشها را صحیح نموده و سعی در حفظ وضع موجود مینماید.
در نهایت افراد و سازمانها یاد میگیرند كه چگونه وضع موجود و استانداردهای پذیرفته شده
راحفظ و با شرایط خود تطبیق دهند.
ب) یادگیری دو حلقه ای
در این نوع یادگیری،افراد عالوه بركشف و اصالح خطاها،هنجارها،فرایندها،سیاستهاو
اهداف را نیز مورد سوال قرار داده و به اصالح آن میپردازند این نوع یادگیری در واقع
شیوهی معمول تفكر سازمان را زیر سؤال میبرد و قادر است از موقعیتها و رویدادها،
تفسیری جدید ارائه نماید.
ج) یادگیری سه حلقه ای
این نوع یادگیری را می توان یادگیری یادگرفتن نامید .در واقع این نوع یادگیری در ارتباط
باتوسعه ظرفیت سازمان برای حل مشكالت ،طراحی مجدد سیاستها ،ساختارها ،سیستم
ها وتكنیكها درمواجهه با تغییر مداوم فرضها درمورد خود و محیط قرار داشته است .این
نوع یادگیری زمانی اتفاق می افتدكه سازمانها به خوبی یاد بگیرند چگونه یادگیری یك
حلقه ای و دو حلقه ای را اجرا كنند .
سطوح یادگیری
الف) یادگیری فردی
حاكی از تغییر مهارتها ،بینشها و باورها ،تحول و دگرگونی در دانش فردی،
نگرشها و ارزشهای كسب شده ،توسط فرد از طریق مطالعه انفرادی ،آموزش
مبتنی بر فنآوری ،یا مشاهده و راههای دیگر كسب دانش جدید میباشد
ب) یادگیری گروهی
یادگیری تیمی به این معنا است كه تیمها قادر باشند به عنوان یك هویت واحد
فكر كرده ،چیزی را خلق و بیاموزند .متفكرین زیادی از جمله سنگه و
«پاولوسكی» ( )2001به اهمیت یادگیری تیمی خصوصًا به منزلهی پلی برای
حصول به یادگیری سازمانی اشاره كردهاند.
این نوع یادگیری به یك قاعده و اصل اساسی استوار است و آن چیزی نیست جز
چشمانداز مشترك اما ،در عین حال ،قابلیتها و تواناییهای شخصی نیز ركنی
اساسی است چرا كه تیمهای توانا از افراد تشكیل شدهاند و داشتن چشمانداز
مشترك به همسو شدن و یكپارچگی منجر میگردد كه مسئله اصلی این نوع
یادگیری است.
سطوح یادگیری
ج) یادگیری سازمانی
یادگیری سازمانی از طریق به اشتراك گذاشتن بصیرتها ،دانش ،تجربه و
الگوهای ذهنی اعضای سازمان حاصل میشود .به بیان دیگر ،یادگیری سازمانی
بر پایه دانش و تجربهای كه در حافظه سازمان وجود دارد بنا نهاده میشود و به
مكانیسمهایی مانند خطمشیها ،استراتژیها و الگوهایی كه بر روی ذخیره
دانش متكی است ،تزریق و خورانده میشود.
آموخته های گروهی ،سیستم ،روش و دستورالعمل قابل قبول برای تمامی
سازمان و تبدیل كردن آنها به پایگاه داده كه هر كس بخواهد به آسانی به آن
دست یابد به یادگیری در سطح سازمان منجر می گردد .در یك سازمان افراد
می آیند و می روند اما سازمان زندگی خود را ادامه می دهد و تنها راه یادگیری
افراد از تجربیات گذشته حفظ اطالعات و در دسترس نیروهای تازه قرار دادن
آن می باشد
سازمان یادگیرنده (Learning
)Organization
Chris
Argyris
Peter
senge
در دهه 1970ایده تفکر سیستمی به شکل یادگیری سازمانی متبلورشد.
یکی از اندیشمندان این حوزه گریس آرجریس بود.او کتابی در 1978با
عنوان یادگیری سازمانی منتشر کرد ولی هیچ سازمانی این مفهوم را بکار
نگرفت.
در دهه 1980سازمانها زمان را به عنوان یک منبع جدید مزیت رقابتی
کشف کردند و این مسئله آنها را به سمت رقابت برمبنای قابلیت هاکه
شامل قابلیت یادگیری بود ،هدایت کرد.افراد زیادی این اندیشه را پی
گرفتند اما پیتر سنگه یکی از راهنمایان اصلی آن بود .اومعتقد بود :
شرط الزم برای یادگیری سازمانی توان آموختن و یادگیری در اعضای آن
است .این شرط تضمینی بــــرای ایجاد سازمان یادگیرنده به دست نمی
دهد اما بدون آن نیز قطعًا سازمان یادگیرنده به وجود نخواهدآمد.
یادگیری به معنی واقعی به قلب و روح انسان وارد می شود .ازطریق
یادگیــری ،انسان خود را مجددًا خلق می كند .یادگیری ظرفیت خالقیت
انسان را افزایش داده و به او كمك می كند كه بخشی از فرایند حیات
بخش هستی شود .معنی اصلی یك سازمان یادگیرنده همین است.
پیتر سنگه
Learning
organizations
where
people
continually expand their capacity to create the
results they truly desire, where new and
expansive patterns of thinking are nurtured,
where collective aspiration is set free, and
where people are continually learning to see
خلق
خود را برای
تواناییهای، جایی است كه افراد پیوسته،سازمان یادگیرنده
the
whole
together.
محلی كه الگوهای جدید. افزایش میدهند،نتایجی كه حقیقتا طالب آن هستند
خواستههای جمعی دنبال میشود و افراد،و گسترده تفكر پرورش مییابد
.پیوسته و همزمان با هم درحال یادگیری اند
Rowden:
سازمان یادگیرنده یک مدل تغییر استراتژیک است که همه را درگیر شناسایی
و حل مسایل می کند .بنابراین سازمان پیوسته در حال تغییر ،آزمایش و ارتقttا
است .پس ظرفیت هایش برای رشد و نیل به مقاصد افزایش می یابد.
:Pedler
سازمان یادگیرنده ،سازمانی است که یادگیری همه اعضایش را تسهیل می کند
و پیوسته خودرا تغییر میدهد.
Richard Karash:
سازمان یادگیرنده را سازمانی می داند که افراد آن در همه سطوح فردی و
جمعی ،مستمرًا ظرفیت و توانایی تولید نتایجی را که واقعًا به آن دل بسته اند،
افزایش میدهند.
:Haber
سازمان یادگیرنده در طول زمان میآموزد تغییر کند و عملکردهایش را متحول
سازد .زمانی می توان ادعا کرد که سازمان یادگیرنده است که بتواند از طریق
فرآیند ارتباط ،دامنه رفتارهایش را تغییر داده و بهبود بخشد
ضرورت ایجاد سازمانهای یادگیرنده
هشت عامل مهمی كه دنیای كسب و كار را تغییر داده و یادگیری سازمانی
گسترده را در قرن بیست و یكم اجتنابناپذیر خواهند نمود به شرح زیر
هستند:
جهانی شدن اقتصاد فناوری تحول شدید دنیای كار نفوذ فزاینده مشتری پیدایش دانش و یادگیری به عنوان داراییهای عمده سازمانی تغییر نقشها و انتظارات كاركنان تنوع و تحرك نیروی كار -تغییر و آشوب در حال گسترش
سازمان یادگیرنده ()Learning Organization
ماركوات پیشبینی میكند كه طی ده سال آتی تنها سازمانهای یادگیرنده بقا
خواهند داشت .شركتهایی یادگیرنده بقا خواهند داشت .شركتهایی كه
یادگیرنده نباشند به زودی به سرنوشت دایناسورها گرفتار خواهند شد؛ آنها از
بین خواهند رفت برای اینكه قادر به انطباق با محیط متغیر پیرامون خود
نیستند.
ماركوارت اعتقاد دارد تبدیل شدن به شركت یادگیرنده برای حفظ رقابت مورد
نیاز است ولی در آینده گونههای نوین سازمانی پایه و اساس حفظ بقا در محیط
جهانی خواهند بود.
هریسون اون در كتاب خود با عنوان «ببر سواری :انجام كسب و كار در دنیای
در حال تحول» ()1991مینویسد :زمانی وظیفه اصلی كسب و كار ،سودآوری و
تولید محصول بود اكنون وظیفه اصلی كسب و كار تبدیل شدن به سازمان
یادگیرنده اثربخش است .این بدان معنی نیست كه سود و محصول ،دیگر مهم
نیست ،بلكه بدین معناست كه بدون یادگیری مستمر دستیابی به آنها ناممكن
خواهد بود.
:تفاوت یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده
• مک گیل وجه تمایزی بین سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی قائل نمی شود.
آنها این دو را به عنوان توانمندسازی سازمان در کسب بینش و درک از تجربه از
طریق آزمایش و تجربه ,مشاهده و تجزیه و یک تمایلی برای ارزیابی شکستها و
موفقیتها می داند(مک گیل .)1992
یادگیری سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروه ها در درون سازمان است؛
ولی در
سازمان یادکیرنده ،یادگیری سازمان به عنوان یک سیستم کلی مطرح می باشد.
در کل سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است
The Fifth Discipline
Personal M astery
تسلط قابليتهاي فردي
M ental
Peter senge
Peter senge
M odels
مدل هاي ذهني
Learning
Organization
Systems’ Thinking
Shared
Vision
آرمان مشترک
تفکرسيستمي
Team Learning
يادگيري تيمي
20
تفکر سیستمی
Systems’ Thinking
تفكر سیستمی باتغییر در اندیشه و فكر سر و كار دارد .جهان پیچیده شده
است ،مجهوالت بیشتر از داده هاست و راه حلهای متعدد پیش رو ست .در
گذشته یادگرفته بودیم كه برای فهم و درك مسایل و پدیده های پیچیده،
آنها را به اجزاء تبدیل كنیم اما هزینههای پنهان و سنگین این نگرش،ازدست
دادن كل بودوالبته برای دیدن تصویركالن سعی میكردیم قطعات منفصله را
بههم بچسبانیم كه مانند به هم متصل كردن قطعات یك آینه شكسته بی
حاصل است .درمقابل این تفكر ،نگرش سیستمی كمك می كندكه الگوهای
كالن را ببینیم و توان ما را برای تغییر آن بهبود می بخشد .روشی است برای
روابط متعامل میان اجزاء كه رفتار كل را می سازند و نه یك زنجیره به هم
متصل از اجزا ء
برای اینكه سیستمی را قادر سازیم به گونه ای اثربخش عمل كند ،باید آن را
بفهمیم یعنی بتوانیم رفتارآن را توضیح دهیم و این مستلزم آگاهی از كاركرد
و نقش آن سیستم در سیستم بزرگتر است .نگرش سیستمی چنین امكانی را
فراهم می سازد.
تسلط قابلیت های فردی
Personal mastery
تسلط فردی به معنای احراز برتری بر افراد و اشیاء است .همانند یك هنرمند
یا صنعتگر كه خود را متعهد به یادگیری مادام العمرمی كند.تسلط فردی به
عنوان بنیاد سازمان یادگیرنده است .
فرد
به صورت مستمر مهارتهای خود را بهبود و تكامل می بخشد؛ چشم انداز و دیدگاههای خود را به صورت مستمر روشن ترو عمیقترمیسازد؛
صبر و بردباری خود را گسترش میدهد؛ تجربیات خود را تفسیر كرده و از آنها یاد می گیرد؛ واقعیتها را منصفانه و بی غرضانه در می یابد؛ -نگاه عمیق و بصیرانه به پدیده ها دارد.
Personal mastery
creative tension in rubber
band
خواستههاها
آرزوهاو وخواسته
آرزوها
Aspirations
Reality
واقعیت
واقعیت
Personal mastery
belief, reality, vision
انداز
دورنما،چشمانداز
دورنما،چشم
فعلی
واقعیتفعلی
واقعیت
ناشایستگی
ناتوانییایاناشایستگی
باوربهبهناتوانی
باور
مدل های ذهنی Mental Models
مدل ذهنی روش فرد برای نگاه به دنیاست .این مدل شامل تصویر
ذهنی هر فرد از دنیاسttت و اینکه این تصاویر چگونttه اعمال و
تصمیمات فرد را شکل می دهند .این مدل در واقع چارچوبی بttرای
فرآیند های تشخیصی ذهن ماست .به عبارت دیگر ،این مدل نحوه
عمل و تفکر ما را تعیین می کند .یاد گیری تنها از طریttق دیttدن
جهان به گونه ای که واقعا وجود دارد امکانپذیر است .عدم آگttاهی
به مدل ذهنی ،یادگیری را بی اثر یا كم اثر می كند.
M ental M odels: you and
around you
attitudes + perception
you
attitudes + perception
those around you
آرمان مشترک
Shared Vision
آرمان مشترک از هدف فردی شروع می شود و آن هم چیزی است که فرد به
عنوان حقیقت می پندارد .این بدان معناست که افراد درون یک گروه کاری
معین ،نسبت به تصاویر مشترکی از آینده مطلوب ،احساس تعهد می کنند و
اصول و قواعد تجربی را برای سفر به سمت آن آینده به کار می گیرند.هدف
مشترک یک سازمان باید از اهداف فردی اعضای آن تشttکیل شttود .این در
خصوص رهبر بدان معناست که هدف مشترک نباید توسط رهبر مشtttخص
شود بلکه باید از طریق تعامل بین افراد سازمان ساخته شttttود .تنها با هم
راستا شدن اهداف فردی و تدوین این اهداف در یک جهت واحد اسttت که
ارمان مشترک می تواند شکل گیرد .نقش رهبر در شکل گیری یttک هttدف
تیمی ،به اشتراک گذاشتن هدف فردی خود با کارکنان است .این به معنttای
تحمیل این هدف بر دیگران نیست ،بلکه تنها بttرای تشttویق دیگران بttه
تسهیم اهداف فردیشان می باشد .بر مبنای این اهداف ،هدف سازمان نtttیز
ساخته خواهد شد.
Shared visions
Shared
Visions
Personal 1
Personal 2
Personal 3
28
Team coherence and
alignment
الگوی سیستمی سازمان یادگیرنده ماركوارت
افراد
سازمان
یادگیری
فنآوری
دانش
رهبری در سازمان یادگیرنده
اولین گام برای آسیبشناسی تعامالتی كه در محیط یادگیری روی میدهد،
بررسی نقشهای فعال مدیران و رفتارهای مناسب آنان میباشد.
«هونی»( )1998و مامفورد ( )1997چهار نقش را تعریف میكنند كه مدیران باید
برای اولویتبندی فرصتهای یادگیری انتخاب كنند:
-1الگوی وظیفهای ،تشریح و تلقین عالقهی فردی (رفتار و اقدامات) به یادگیری.
-2نقش پشتوانهای ،تدارك آگاهانه و صمیمانه فرصتهای یادگیری و پیشرفت
میشود.
برای دیگران و حمایت فعاالنه در هر زمان كه فرصتی حادث
-3نقش سیستمساز ،ایجاد یادگیری در سیستمی كه با فرآیندهای طبیعی كار
میشود و به صورت آگاهانه در برنامهها و اقدامات گنجانده
آمیخته و یكپارچه
میشود.
-4نقش قهرمان و سرآمد ،مغتنم شمردن یادگیری برای همه بخشهای سازمان
به عنوان كل.
رهبری در سازمان یادگیرنده
به نظر سنگه ( )1990در سازمان یادگیرنده ،رهبران سه وظیفه؛ رهبر به عنوان طراح ،رهبر به
عنوان ناظر و رهبر به عنوان معلم را بر عهده دارند.
نقش حیاتی رهبران به عنوان طراحان سازمانهای فراگیر ،مستلزم یكپارچهسازی نگرشها،
ارزشها و مقاصد ،تفكر سیستماتیك و الگوهای ذهنی و به معنی وسیعتر تمامی فرامین فراگیری
است .هنر رهبری در این است كه در هر لحظه بتواند بنا به موقعیت ،تواناییهای افراد را با
نیازمندیهای موجود وفق دهد و مناسبترین استراتژی را با توجه به زمان و مكان برگزیند.
بهترین طریق منزلت بخشیدن به نقش رهبر به عنوان ناظر در اسكلت سازمان یادگیرنده،
پرداختن به این نكته است كه چگونه یكایك افراد نسبت به كاری كه ترجمان نگرشها و
نقطهنظرهای خود آنان است ،پایبند و متعهد باشند.
رهبران در سازمان های یادگیرنده به جای كنترل نمودن ،باید مربی باشند ،رهبران از طریق قبول
نظرات و تشویق افراد برای مشاركت و همكاری به آنها آموزش میدهند .آنها به كاركنان و
گروههای موجود در سازمان در زمینه ایدهها و نوآوریهای آنها بازخورد سازنده ارائه میدهند.
جفارت و مارسیك ( ) 1996معتقدند كه رهبری اثربخش ،رفتار یادگیری را شكل میدهد،
سیستمهایی را برای تسهیل یادگیری فراهم میكند ،افراد را برای ارائهی ایدههای جدید ترغیب
میكند ،اشاعهی دانش و یادگیری را تضمین میكند و افراد را در رهبری سهیم میكند.
موانع ایجاد سازمانهای یادگیرنده در ایران
- 1باورهای نادرست مدیران و كاركنان درباره قدرت مدیران و تمایل آنها به حفظ قدرت.
- 2محیط انحصاری و غیررقابتی سازمان.
- 3ضعف دانش مدیریتی در مدیران و مبنا نبودن علم و عقالنیت در تصمیم گیریها.
- 4تفكر غیرسیستمی ،جزیی نگری و ُخ ردبینی.
ازمیان چهار مانع فوق ،مانع ردیف سوم یعنی ضعف دانش مدیریتی در مدیران و مبنا نبودن علم و
عقالنیت در تصمیم گیریها بیشتر موردنظر است كه اگر این مانع شكافته شود موارد زیر قابل
توجه است:
عدم آشنایی مدیران با شیوه های نوین مدیریت و مزایای آنها. -عدم درك مناسب تئوریهای علوم انسانی به طور عام و مدیریت به طور خاص درمیان مدیراناجرایی.
جهل مدیران نسبت به دانش مدیریت تغییر. -صبور نبودن مدیران كشور و درنتیجه عدم كسب دانش كافی مدیریت و یا بهره نبردن ازمشاوران علم مدیریت
-جهل مدیران نسبت به فواید برنامه ریزی استراتژیك در سازمان. -عدم پذیرش سیستم های جدید به دلیل بی حوصلگی و عدم مطالعه كافی. عدم اعتقاد مدیران سطوح باال به تحقیق علمی مبتنی بر روش صحیح و فرایند مناسب. فقدان دیدگاه ارزشی نسبت به كار و مبنا نبودن علم و عقالنیت درنظام تصمیم گیری. از میان چهار مانع اشاره شده باال ،موانع شماره 1و ،4جزو موانع فكری و فرهنگی می باشند كهنشان دهنده اهمیت بسترسازیهای فرهنگی به عنوان یك راهكار اصلی برای دستیابی به
سازمانهای یادگیرنده در كشورمان است.