صفحه 1:
cine شعر خوانی زاغ و
کبک فارسی یاز دهم
معنی درس دوم فارسی
يازدهم ریاضی و تجربی
و انسانی
صفحه 2:
۱- زاغی از آنجا که فراغی گزید
رخت خود از باغ به راغی کشید
معنی: زاغی که در فکر آسایش و راحتی بوده بر آن شد که از باغ
به صحرا برود.
قلمرو زبانی: فراغ: آسایش» آسودگی
a (هم آوا؛ فراق: جدایی)
گزیدن: انتخاب کردن (بن ماضی: گزید» بن مضارع: گزین)
راغ: صحراء دامنه سبز کوه
صفحه 3:
زاغ» راغ» باغ : جناس فاهمسان
فراغ راغ : جناس ناهمسان
٠ وخت : قوشه اسباب و اثائيه
رخت كشيدن : كنايه از كوج كردن
واج آرايى : «۵»
تشخیص : زاغ و کبک
پیام: کوج
صفحه 4:
سس
عرضه ده مخزن پنهان کوه
معنی: زمینی را در دامنه کوه دید که گلها و گیاهانی داشت که مانند گنجینه و
اسرار کوه بودند.
قلمرو زبانی:
عرصه: میدان؛ زمین» پهنه
دامان: دامنه
عرضه ده: ارائه دهنده» نمایانگر
مخزن: گنجینه
قلمرو ادبی:
عرصه» عرضه: جناس ناهمسان
مخزن: استعاره از كلها و كياهان
بيام: زيبايى و سرسبزى دامنه كوه
صفحه 5:
۳- نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضه فیروزه فام
معنی: کبک بسیار زیبایی در آنجا بود كه
زیباروی آن باغ سرسبز به شمار میرفت.
فیروزه فام: به رنگ فیروزه» فیروزه رنگ
قلمرو ادبی: فیروزه فام: کنایه از سرسبز
صفحه 6:
۴- هم حر کاتش متناسب به هم
هم خطواتش متقارب به هم
معنی: هم ح رکاتش موزون وهماهنگ بود هم گامهایش نزدیک به هم و
خطوات: ج خطوه گامهاء قدم ها
متقارب: نزدیک به هم در کنار هم
قلمرو ادبی: ترصیع (انسانی)
واج آرایی: «م»
واژه آرایی «هم»
صفحه 7:
۵- زاغ چو دید آن ره و رفتار را
وان روش و جنبش هموار را
معنی: زاغ هنگامی که راه رفتن و شيوه زیا و هماهنگ کبک را ديدم
: هنگامی که
روش: راه رفتن؛ شیوه
جنبش: حرکت
ان فیت و کیت پمین موقوف العتی اند
صفحه 8:
۶- باز کشید از روش خویش پای
در پی او کرد به تقلید جای
معنی: زاغ از رفتار خود دست کشید و از کبک تقلید کرد.
قلمرو زبانی:
در پی: به دنبال
تقلید: پیروی
قلمرو ادبی:
پای کشیدن از: کنایه از دست کشیدن» رها کردن
پای» جای: جناس ناهمسان.
پیام: تقلید نا درخور
صفحه 9:
۷- بر قدم او قدمی میکشيد
وز قلم او رقمی میکشيد
معنی: زاغ مانند کبک گام مینهاد و از روی
نوشته او نقاشی میکرد (از او پیروی میکرد).
قلمرو زبانی:
رقم: خط
صفحه 10:
میکشيد : جناس (کشیدن نخست: برداشتن» کشیدن دوم: نقاشی کردن)
قدم قلم : جناس ناهمسان
قلم رقم : تناسب
واج آرایی : ق» م
واژه آرایی : قدم
قلم : مجاز از نوشته
رقمی کشید : نوشتن» نگاشتن
از قلم او رقمى . : کنایه از پیروی کردن
صفحه 11:
LQ LS حو 77 او
۸- در پی اش القصه در آن مرغزار
رفت بر این قاعده روزی سه چار
معنی: خلاصه چند روز به اين شیوه در آن چمنزار از کبک پیروی کرد.
قلمرو زبانی:
القصه خلاصه
مرغزار: جای روییدن مرغ» سبزه زاره زمینی که دارای سبزه و گل های
خودرو است.
قاعده: روش
قلمرو ادبی:
tele پیروی از کبک
صفحه 12:
4 عاقبت از خامی خود سوخته
رهروی کبک نیاموخته
معنی: سرانجام زاغ به خاطره بی تجربگی اش زيان دید و راه رفتن
کبک را نیز نیاموخت.
قلمرو زبانی:
خامی: کنابه از نایختگی» کم تجربگی
قلمرو ادبی:
سوختن: کنایه از زبان دیدن
رهروی: ؛ راه رفتن
صفحه 13:
۰- کرد فرامش ره و رفتار خویش
ماند غرامت زده از کار خویش
معنی: زاغ با این تقلید کور کورانه؛ رفتار و شیوه راه رفتن خود را نیز
فراموش کرد و از اين کار بسیار پشیمان شد.
قلمرو زبانی:
فرامش: فراموش
ره و رفتار: راه رفتن و حرکت كردن
غرامت زده: تاوان زده» کسی که غرامت کشد پشیمان
قلمرو ادبی: واژه آرایی: خویش
معنی شعر خوانی زاغ و
کبک فارسی یازدهم
معنی درس دوم فارسی
یازدهم ریاضی و تجربی
و انسانی
-۱زاغی از آنجا که فراغی گزید
رخت خود از باغ به راغی کشید
معنی :زاغی که در فکر آسایش و راحتی بود ،بر آن شد که از باغ
به صحرا برود.
قلمرو زبانی :فراغ :آسایش ،آسودگی
(هم آوا؛ فراق :جدایی)
گزیدن :انتخاب کردن (بن ماضی :گزید ،بن مضارع :گزین)
راغ :صحرا ،دامنه سبز کوه
1
قلمرو ادبی:
قالب :مثنوی
وزن :مفتعلن مفتعلن فاعلن
زاغ ،راغ ،باغ :جناس ناهمسان
فراغ ،راغ :جناس ناهمسان
رخت :توشه ،اسباب و اثاثیه
رخت کشیدن :کنایه از کوچ کردن
واج آرایی « :غ»
تشخیص :زاغ و کبک
پیام :کوچ
2
-۲دید یکی عرصه به دامان کوه
عرضه ده مخزن پنهان کوه
معنی :زمینی را در دامنه کوه دید که گلها و گیاهانی داشت که مانند گنجینه و
اسرار کوه بودند.
قلمرو زبانی:
عرصه :میدان ،زمین ،پهنه
دامان :دامنه
عرضه ده :ارائه دهنده ،نمایانگر
مخزن :گنجینه
قلمرو ادبی:
عرصه ،عرضه :جناس ناهمسان
مخزن :استعاره از گلها و گیاهان
پیام :زیبایی و سرسبزی دامنه کوه
3
-۳نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضه فیروزه فام
معنی :کبک بسیار زیبایی در آنجا بود که
زیباروی آن باغ سرسبز به شمار میرفت.
قلمرو زبانی:
نادره :کمیاب
جمال :زیبایی
شاهد :زیبارو
روضه :باغ ،گلزار
فام :رنگ
فیروزه فام :به رنگ فیروزه ،فیروزه رنگ
قلمرو ادبی :فیروزه فام :کنایه از سرسبز
پیام :زیبایی کبک
4
-۴هم حرکاتش متناسب به هم
هم خطواتش متقارب به هم
معنی :هم حرکاتش موزون وهماهنگ بود هم گامهایش نزدیک به هم و
زیبا.
قلمرو زبانی:
متناسب :هماهنگ
خطوات :ج خطوه ،گامها ،قدم ها
متقارب :نزدیک به هم ،در کنار هم
قلمرو ادبی :ترصیع (انسانی)
واج آرایی« :م»
واژه آرایی «هم»
پیام :تناسب رفتار
5
-۵زاغ چو دید آن ره و رفتار را
وان روش و جنبش هموار را
معنی :زاغ هنگامیکه راه رفتن و شیوه زیبا و هماهنگ کبک را دید،
قلمرو زبانی :چو :هنگامی که
ره و رفتار :راه رفتن و حرکت کردن
روش :راه رفتن ،شیوه
جنبش :حرکت
این بیت و بیت پسین موقوف المعنی اند.
قلمرو ادبی:
قافیه :رفتار ،هموار
ردیف :را
6
-۶بازکشید از روش خویش پای
در پی او کرد به تقلید جای
معنی :زاغ از رفتار خود دست کشید و از کبک تقلید کرد.
قلمرو زبانی:
در پی :به دنبال
تقلید :پیروی
قلمرو ادبی:
پای کشیدن از :کنایه از دست کشیدن ،رها کردن
پای ،جای :جناس ناهمسان.
پیام :تقلید نا درخور
7
-۷بر قدم او قدمی میکشید
وز قلم او رقمی میکشید
معنی :زاغ مانند کبک گام مینهاد و از روی
نوشته او نقاشی میکرد (از او پیروی میکرد).
قلمرو زبانی:
رقم :خط
8
قلمرو ادبی:
میکشید :جناس (کشیدن نخست :برداشتن ،کشیدن دوم :نقاشی کردن)
قدم ،قلم :جناس ناهمسان
قلم ،رقم :تناسب
واج آرایی :ق ،م
واژه آرایی :قدم
قلم :مجاز از نوشته
رقمی کشید :نوشتن ،نگاشتن
از قلم او رقمی کشیدن :کنایه از پیروی کردن
ترصیع (انسانی)
پیام :تقلید
9
-۸در پی اش القصه در آن مرغزار
رفت بر این قاعده روزی سه چار
معنی :خالصه چند روز به این شیوه در آن چمنزار از کبک پیروی کرد.
قلمرو زبانی:
القصه ،خالصه
مرغزار :جای روییدن مرغ ،سبزه زار ،زمینی که دارای سبزه و گل های
خودرو است.
قاعده :روش
قلمرو ادبی:
پیام :پیروی از کبک
1
0
-۹عاقبت از خامی خود سوخته
رهروِ ی کبک نیاموخته
َ
معنی :سرانجام زاغ به خاطره بی تجربگی اش ،زیان دید و راه رفتن
کبک را نیز نیاموخت.
قلمرو زبانی:
خامی :کنابه از ناپختگی ،کم تجربگی
قلمرو ادبی:
سوختن :کنایه از زیان دیدن
رهروی :راه رفتن
پیام :پایان تقلید نامناسب
1
1
-۱۰کرد فرامش ره و رفتار خویش
ماند غرامت زده از کار خویش
معنی :زاغ با این تقلید کورکورانه ،رفتار و شیوه راه رفتن خود را نیز
فراموش کرد و از این کار بسیار پشیمان شد.
قلمرو زبانی:
فرامش :فراموش
ره و رفتار :راه رفتن و حرکت کردن
غرامت زده :تاوان زده ،کسی که غرامت کشد ،پشیمان
قلمرو ادبی :واژه آرایی :خویش
1
2