پی‌دی‌اف
ادبیات و زبان

دانلود فایلPDF نکات دستوری وآرایه های ادبی فارسی دهم تعدادصفحات :18

توضیحات این فایل: دانلود فایلPDF نکات دستوری وآرایه های ادبی فارسی دهم تعدادصفحات :18 نکات مهم درباره ی این فایل: چرا این نیاز است فایل را دانلود کنید؟ 1- مناسب دانش آموزان عزیز 2- مناسب معلمان طراح سوال 3- مناسب معلمان وارائه درکلاس های تقویتی 4- جهت یادگیری پایدار وعمیق 5- مناسب شب امتحان 6- مناسب جهت افزودن به آرشیو معلمان 7- مناسب دانش آموزان شرکت کننده در امتحانات هماهنگ کشوری 8- مناسب برای مرور سریع: با حل این نمونه سوالات، نقاط ضعف خود را شناسایی و برطرف کنید 9 -فرمت با کیفیت بالا: قابل پرینت و مطالعه آسان در موبایل، تبلت و کامپیوتر 10- بیست میخوای اینو بخون این فایل نه تنها برای دانش آموزان، بلکه برای معلمان و والدین نیز منبعی ارزشمند است تا سطح یادگیری را به خوبی ارزیابی کنند. همین حالا دانلود کنید و با آمادگی کامل و اعتمادبه نفس بالا در امتحان حاضر شوید

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
نکات دست 3 ستوری و آرایه ها ثارسی دهم

صفحه 2:
جمله: هماتطور که می دائیم اتقال پرام معموا قالب جمله صورت می گیرد که می اند ميان دو نقر از افاد انساتى رابطه برقرار كند و جمله از كلمه يا كلمه هابى تشكيل مى شود كه بيامى را از كوينده به شنونده و از اتويسنده به خوانتده انتقال مى دهد. انواع جمله جمله های مانتد على به خانه رقته ۲جمله هایاستتایی #يك جزئى سلا أفرين و اد وجزلى عشب يخير سخروة براوق ممتوع *سه جزلی:علم یدتی دانایی, جوان يعنى أيندة شبه جمله واصوات(استئنايى) احشبه جمله اميد ع-امريخقه,خاموش.ساكت يسم الله ۷احترام‌ای بچشم‌چشم بل ممال تغبیر مصوت 4 به «ى» را ممال مى گویند مانتدتركاب به ركيب سلاح به سليح نقش های دستوری اصلی در جمله نقش های دستوری فرعی در جمله اعشاف اليه

صفحه 3:
اصلی .نهد مقعول ممتمم مسنددو.. در دو جمله بهتتهایی بکار می رود و گاهی به در جمله بکارمی روند (هرگروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته و یک یا چند وایسته تشکیل می زهرا به آسمان أبيمي نكرد. كوه متممى فعل اخشكاست. یاوه‎ کلی تشکیل شده است الف)نهاد کلمه با گروهی از کلمات است که در ره أن خبر مى دهيم ,يعنى صاحب خبر استه وابى كه به سوال مى دهيم نهاد كشتسه ياجه كسى يا جه جيزى از فعل جمله سوال مى كنيم جمله است. چه کسی برگشت؟ مادرم تهاد: علاوه برسم مضمیر هم می تون نهد بشد متال : ما درس مى خوانيم نهاد یک کلمه و گاهی پیشتر از یک کلمه است متا کودک می ‎ail‏ جويان تواتكرى كوسقندان بسياز داشت نهاد گروه تهادی نهاد دو نوع است؛ ناد ‎SEE Uap‏ غذا را خورد. ناد پیوسته همان شناسه قعل است که در شمر با نها جدا مطابقت مى كتف کودان بازی می کنند نهاد جدا ب)گزاره خبری است که در باه نها مانددمعلم درس را بهدانش oe

صفحه 4:
#گزاره یک فعل دارد که هسته می باشد. مثال تزيان علمى براى انتقال بيام به گذشته (ماضی )»حال (مضارع)و أينده (مستقبل) بكار مى رود. ماضی أمر ابن مضارع le BI BE GD ‏فکنهشناسه در سوم شخص مد نع ماضی بجز لام‎ (Dan ‏یم‎ ۰ ماضی سادهین ماضی +شتاسه های ماضی ( م دیدم:دیدی‌دید 6 دیدیمدیدیددیدند ماضی استمراری: می +بن ماضی +شناسه ها پامی +ماضی ساده من دیدم‌سی دجدی‌سین دید مین دیده ‎gosta gal‏ جود ماضی التزامى :بن ماضى + و(صفت مقعولى)+باشم .باشى باشد باشيم. باشيد. باشند. ديده باشم «ديده باشى.ديده باشد.ديده باشيم.ديده باشيد.ديده باشند. د» شتاسه ‎le‏ تو يس يت بن ايه اي صفت مقعولی ‏دیدهآم‌دیده ای‌دیده است دیدهایم‌دیده ید یده اند ام. یم ‎ ‎ ‎ ‏دیده بودم دیده بودی:دیدهبود‌دیدهبودیم دیدهبودید دیدهبودند ‎ ‏ماضی مستمر: داشتم, داشتی, داشت بداشتیم, داشتبد. داشتند ماضی استمراری داشتم می دیدم:داشتی می دبدی .داشت میدیدداشنيم می دبدیم‌داشتید می دیدیدداشتند می دیدند ب)انواع مضارع ‏طرز ساخت بن مضارع:ین مضارع با حذف هب‌ابی > آغازی فعل امر مفرد بدست می آید ‏6 بن ماضی فعل را به زمان امر صرف مى كنيم مثلا دیاین ماضی)ببین(ام) و سپس ب آغازی فعل اهر را ‎ ‏حذف می کنیم (بینابن مضارع بدست می آید ‏خباری: می ین مشارع»شتاسه های مضارع 0 .یلا دیم ‎(fla‏ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 5:
Sa tg neg Se el ene so oll ida ن مضارع - شناسه های مضارع مضارع مستمرندرشتاسه هام «می‌مین مضارع مب آادیم‌ند(مضارع اخباری) دارم مى بينم.دارى ميبينى:دارد مى ببندداريم می بینم‌درید می بينيد دارند مى بينند. ب)آينده(ستقيل) عرسي عرس :عرد سعروديي جردي عرس دين نان خواهم ديد دخواهى ديدرخواهد ديد بخواهيم ديد شواهيد ديد خواهد ديه ردشخص مان گذر وجه موم مجهول ان سه نوع است؛ ‎FOR‏ مخت ‎ ‏فكقه!كوجكترين واحد معنا دار يا معنی ساز زبان را تکوازمی کویند.مانند دیا مستقل ندردمانددربنو... که وقتی با یک تکوازمستقل می آید معنی می دهد. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‏«هوشبو كاهى تكوازمعتى ‏مانتد باغ(تكوازمعنى دار»+بان(تكواز بى معنى)سباغبان ‏ببين(تكواز معنى دار)لاتكواز بى معنى)- بينا ثر به اول قعل ها «وند هاى» بر ‎ ‏روش تشخیص فعل مرکب از فعل ساده ادر قعل هلى مركب كلمه قبل از عل معمولا اسم یا صقت است که در جمله هیچ تقشى از لحاظ دسوری الله ی تم تام ون وف ان" سنا ل كله قبل اقل را کشترعن یم ‎ ‏از اين موضوع أكاه كردم ‎suds‏ ‏۲-هنگام مد آب درباالاميآید ‎ ‎elie ad ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 6:
۴سمادر بهفوزندش غذاداد ‎JB Spada ley‏ ساده ‏۴و در برهعلافه مردم به دیات تحقیفکر مقعول قعل ساده ‏توجه‌اهمه عبارت های کنابی فعل مرکب هستند. ‎ ‎ ‏مانتد :و از خواسته هایشر ‎ ‏۳-مفعول: ‏بيدا كردن مفعول در جمله:هجه جيزى را »جه كسى را اس ها را ‎ ‏مانندتخياط لباس ها را فوخت .جه جيز را دوخت: ‎ ‎ ‏هرگاهقمل جمله رلی (اسادی)باشد کلمهقبل از فعل ربطی بمستد است. نماد مچی با چگون: اقعال ريطى ‎ashe‏ ‏باشند. ماتنده ‎ ‎ ‏گشتگردید به شرطی فعل ربطى هستتد كه 99 معنى #اسث يا شد» ‎ ‏هوا سردگشت (شد) ‏من قعل ريط ‎Sa‏ هدف دار أرزوى أزاد ‎ ‎ ‏در سياه اسلا مضاف اليه ‏#ضماير اكر بعد ازاسم بيايتد (بعد از كسر)تقش مضاف اليه مى كيرتف. ‎6 ‎ ‎ ‎

صفحه 7:
مانند اندیشه ی من (ضمیر) مضاف اليه دختر شما (ضمير) مضاف اليه ۲-صفت: کلمه ای که چگونگی اسم قبل خود را بیان می کند. روش تشخیص صفت از مضاف اليه استالنجون سب جر متع فتاه گنز چفه من برادر بزرگ‌برادر بزرکتر به آخر صفت تر اضافه می کنیم معنی کتابی خواندنی «ی»به آخر موصوف اضافه می کنیم معنی دهد .کلمه بعد صفت است. ۳-قب مانتدالق)خواهرم امشب رفت قید های زمان ایام هفته (شتبه و یکشنبهو..)دیروز ‏ #کلمه ای که در مفهوم هاى (مكان دزمان «ترديد. بقين. پرسشو.)باشد قید می گویند ب)متمم قیدی :حرف اضافه «اسم های زمان سکان ضمیروس) مانندعلی از اینجا پیدهرفت متمم قيدى از چه خبر می دهی؟ متمم قبد پ)قید مختص(هنونهرز یه ناکهانشاید. من هرگز اورا ذر بازار نديدم قيد مختص با یا(همبشه قید هستند) ج)کلمات تنوین داو(سلأجد,کبارافاسلستای) مطمتتً ارام بینم 1 ر دیرتر می دیدم. أو جرا مى رود کلمه پرسشی اقوجهإبعضى از كلمه ها صفث هم قيد مى توانتد باشد. أكر كلمه های مثل :خوب‌تند.اهسته‌سریع‌شدیدبدو.بعد از موصوف (0/قرر بگرندنقش صفث مى كيرقق ماتتدباران تند در غیر این صورت قید می باشد منت :بان تند هی باد قدم أهسته من آهسته قدم بر می درم د)متعم قیدی: حروف اضافه:اسم های زمان مکان و) مريم از مدرسه أمد خواهر از امروز زياد درس مى خوائد. متمم قیدی متمم فیدی قید توجبا حذف قی از جمه معتی جملهنافص نمی شود ماه بسیار تابن است: مه تیان اسث

صفحه 8:
ید و مقام با عنوان و لقب با ابسته هایی در جمله همراه اسمی دیگر ۵-پدل:کامی اسم به تتهايى با ‎js yan begs‏ عموسرك أبن را بيان مى كتد در اين حالت أن را بدل مى اسث «يعتى» بياوريم. ايدبا» اين وازه ها نشانه ى تدامی باشد واسمی كه همراه اينها مى أييتد متاددا مى

صفحه 9:

صفحه 10:
قرمول کروه های اسمی واسته های پیشین واسته های پسین ote alt ole ge gle uae loot .-١ ‎Lab plang +‏ 1 000 > .شاه تک : هسته + (ی تکرم) ‏عجي ريد ءاسم ‎١‏ متصييى 21010000 تفت شمارشی قوف ل مس ام[ ‎ ‏قد صقت يياتى | ابيع ماتدميتة بسنت ملعل يا ‎ ‏فزودن پسوند ری اس ...صقت علي 01011 ‎ ‏و مه همست هسیر دی لین ‎ ‏سسب مر کل زا چا ار رک ‎chet‏ + البو تخت ی وت يمشن هنتم ‎hehe‏ وت ین هد اپ مه ‎wo‏ مت اس 2 > خن ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 11:
اسم ساده و غبر ساده الاسم ساهعاسمی که تنها یک جزی یا یک پخشی ساخته شده پاشد مان گوسفتدآب. کل (تکوا‌ارد و به دو جز #أسي غير سلمحفسدي لست كه بيعن اريك ماندکتابخانهبی هترداتشمند‌شادی الف)مشتق:اسمی است که در ساختمان آن یک جز معنا دار و یک جزی بی معنی وجود داشته بشد مانتدباهتر كار كرمرفتارءلاله زا *يعتى وقتى يك جز معنى دار يا جزئ بى معنى تركيب شود وازه جديدى با معناى جديد مى سازد. های مشتق ساز مانوند ها pis go نه های جمع(هاان,و ی نکر)آدم ها (ساده) ‎Pt‏ وهترین» در آخر صفت و قید خوب تربالترین ‎ ‎basen eee neds cle ate ‏۴-شناسه های فعل ماشی و مضاع فرقی نمی کند.‎ ‏۵ضمایر شخصی متصل که به اسم می چسبند.‎ ‏حت »جم »«ش »تان »شان »«مان»‎ ‏غ-فعل هاى كمكى در ماضى تقلى. ‎ ‏نکنهاوند های تصریفی تغببری در ساختمان کلمه اجاد نمی کند به این علت مشتق نمی سازند ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 12:
ب)مركب و کته نی هم ترکیب می شوند و کلمه ی مرکب می سازن. تايان افيد ج)مشتق مرکب دو كلمه معنى دار( مرکب )با یک تکوزییمعنی ترکیب می شوند که مشتق را مى سازئد. سوزو كداز أبيته يندان,خدانشنا. كرو اسمى:شمير ضمیر‌لمه ای است که به چایاسم یا گر اسمی می تشیند و در انواع ضمیر: | شمایر شخصی:۲-ضمایر مشترک۲نضماير ره مضمایرپرستی۵ضمایرمبهم. تاسرددست به دست»هیچکاره و cgay ‏الف)ضماير شخصى جدا يا منفصل من دتو‎ ‏ب)شماير شخصى بيوسته للم 3 تاش‎ 8 ‏مان 8 تان‎ 0 ‎sale‏ را گرفتم .ازع پرسیدی ‎ ‎ ‏۲ ضمایر مشترکخود خويش خويشتن ‏نكتهزمانى.خود خویشتن ضمیر مشترک هستند به معتی خودباشند. ‏مثل خويشتن خويش هاكر كلمه خویش به معتی فمیل باشد ضمیر نیست. اسم یاهسته ضفیر مشترک ‏#-شماير شاردان این‌همین,همان ‏کر ضمایر اشارهبدون اسم پییند ضمیر هستند ‎ ‏اگر همراهاسمبیایند صفت می شوند ‎ ‏زسه وینم. را در مدرسه دیدم ‎ ‎ ‏مایر. مبهم‌هرهمهآهیج‌فلان‌چند.اگربدون اسم بییند ضمیر هستند ولی اگر همراه سم بییتد صفت ‏هر صدانى را مى شتوم عسي ود ‏صفت هسته ضمیر قعل ‏مهم ‏نکته‌شمایر متصل به سه گروه از وازه ها متصل مى شوتد و سه نقش می پذیرند. 1-متصل بهاسمزنتش مضاف اليه مى يبند .كتابمان .كتابت كتابشان ‎Co ‏به حرفهنقش متممىببهت فتابه تو كفتمازش بدم مى يداز لو بدم مى‎ ated ‎2 ‎ ‎

صفحه 13:
)گفتمت (گفتم تو را اه ضمير در جاى خود تمى آيد كه به أن جابجاى ضمير يا رقص ضمير (جهش ضمبر)مى كويتد كه ابا كمى دقت مى توان نقش أثرا بيدا كرد مانتدای بینشان محض نشان از که جویمت ‏ کسبت آن seg shld gy sing gg مت جهش جهش ضمير خاطرش رت سداراه شوند بو(سد ‎(ea‏ جهش ضمیر آرایه های ادبی کتاب دهم فارسی ۱-حس آمیز در آمیخنن دو یا چند حس راحس آمیزی می گویند لف - لیک چنان خبره و خاموش ماند ‏ کز همیشه شیرین سخنی گوش ماد سخن «از طریق حس شنوابی شنیده می شود اما شیرینی را بان درک می کند» اب- اكرجه تلخ باشد فرقت يار دراو شیرین بد امد یدز cali > ‏ونين دار‎ lt aoe aes ab» ۲ بين دو یا چند چیز ادعای همانند کردن است. تشبیه چهار رکن درد الف)مشبهکسی یا چیزی که بهچیز دیگر تشبیه می شود. ب‌امشبه به اکسی با چیزی که مشبه به آن تشبیه می شود ج)وجه شبه)ويزكى مشترك «مشبه»با «مشبه يه» دادات تشبیه‌وازه های مانند. «متل‌همچون‌مانندبه سان,به ک »که نشان دهنده پیوند شبافث

صفحه 14:
اضافه تشبیهی در اضافه تشبیهی کلمه دوم (مضاف لبه‌نتبه است و کلمه ى لول (. ‎Lote‏ یکسانی بین مشبه و مشبه به اسث ‏(استعاره از ‎ ‏ني ‎LSS‏ 1 منراى: حرست تعبيها كردة:بحدا مشبه به را حذف ‎ ‎ ‏انواع استعاره: ‏الف)استعره ی مصرحه بذکر مشبه به وحذف مشبه هم ‎ ‏می بریم قطره باران که در افند به خاک ‏كهر تابناك استعاره از کل ها وگیاهان توضیح! کل ها وگیاهانمانندگهرتبناک هستند. ‎ ‏حذف مشبه ‎ates‏ ‏آشنایی با چند اصطلاح ‏أسهيتة هر سطرشعريك بيت است. بيث كمترين مقدار شعر وبه عبت دیگر واحد شهر است «تاکی بهتمنای وصال تويكائة اشکم شود از هر مژه چون سيل روائة * ‎ ‏۲- کمترین مقدارسخن موزون مصراع نام دارد هر بیت دومصراع درد ختاكى به تمتلى وصال تو يكاته» ‏۳- فرد #جابى ترسد كسى به ‎ ‏شاعر مقصود خود را فقط دریک بیث بیان کند بهآن پیت ‎ ‎ ‏یک بیت ‏سعدی هدف خود رادر یک بیت بیان کرده است. ‎ ‏دنمیده می شود ‎ ‏6- وزئة أهنكى كه درتمام مصراع هلى يك شمر يكسان است وزن نام ‏قد وهيف یک با جمد وژه یا جمله ای که عنًدر این مصرع ی پیت ‎ ‏كرار مى شود. ‎ ‎ ‎

صفحه 15:
موقافة شعرى كه رديف دارد مراف خوانده مى شود كل عذارى زكلستان جهان مارا بسر Walle ber ۷- قافيه: کلماتی که حروف یا حرف پایانی آن مشترک است در پایان مصر گفته می شود. به حروف مشترک پاینیقایهمی گوبند. دربيت بالاسهجهان كلمات قافيه/هان» حروف مشترك يابانى قافيه نام دارد. ‎A‏ مُصَوعة هر بينى كه دو مصراع أن قافيه داشته باشد هملع #خوانده مى شود. ‎-٩‏ هققاة هر بينى كك تنها يك مصراع أن (مصراع زوج) قافيه دارد «مققا» ناميده مى شود. ‏ن اكلمه قافيه) كلمه قافيه ‎ ‏ذانى كه جيسث د ‎ ‎> ‏خسروى‎ mab ss ‏حروف قافيه 2 هصسرعحروف قافيه‎ ‏سقالب شكلى كه قافيه به شعر مى بخشد «قالب»تام دارد. تفاوت قالب ها در چگونگی‎ ٠١ ‎ ‏انواع قالب: قصیده قطعهء مسمط» رباعى» مستزادء غزل ١١-تخلص:‏ به أن #تخلص» مى كويند. هيج كارى كر ب)استعاره مكنيه: ‏شبهى كه «مشبه»ذكر مى شود ولى مشبه به حذف مى كردد. ‎ ‎ ‏#شاعر در غزل معملا تام شعری خود را در بیت آخر و گاهی در پیت های ماقبل آخر می آورد که ‎ ‏لب بی تامل خوب نبست. بی تامل آسنین افشاندن از دنا خوش است. ‎ ‎ ‏قرمول:مشبه +يكى از لوازمات مشبه به حذف شده #استعاره مكنيه كه تشخيص ذارده ‏جون بدوم سبزه در أغوش من ابوسه زند بر سر و بردوش من ‎ ‏«دوبدن چشمه اغوش چشمه‌چشمه بهانسائی تشبیه شده که می ‎ ‏دست روزگار... اشافه اسعاری (روزگارمثل انسانی دست. یکی از لوزمات مشبه به كه افسان است. ‏استعاره مكنيه كه غير تشخيص: ‏کنگره عرش : عرش (مشبه) مانندقصری(مشبه به) كه كنكره (برجستكى لب ذيوار) دارد. ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 16:
۴سمجاز: واژه در معنای غیر حقیقی خودبکارمی رود به شرط علاقه و قزیته مثالسرم درد مى كند تمجاز بخشى از سر مثل: بيشاتى. غلاه‌ندی که رین معنای حقیقی و شیر حفيقى. ود درد در متال با بسر کل است و پیشانی جزئی از سر قریتهنشانی از ذهن ما راز معنی حقبقی به معتی مجازی می برد اسرم درد مي كند عقريته . دهخدا قلم خوبی درد :مجاز از نوشتن مثال:هيج ستاره نيست كه وام دار نكاه تو نيسث (مجاز از جشم) فلانی را جاني به دست ديدم تمجاز از فنجان ‎ale‏ ۵-کتایه :جمله یا ترکیبی اسث که مراد كويتده معناى ظاهرى أن نباشد. مثال:خودش هم از اين همه رقت و آمد به تنگ آمده بودکنایه از خسته شدن) #در را به روی کسی بستن:کنای از تا امد کرد دست أخر يا حقارت زندكى هامان اخ شد( كنايه از مانوس و صمیمی شدن) ۶-ایهام : (شک و كمان افكندن) اوردن وازه اى با دو معنى که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد معمولا مقصود شاعر معنی دو أن است و گاهی نیز هر دو معنیموردنظر است. منم ود »در چشم او که خو امشی بود.ایهام:۱جیدار واه" ۲-عزیز و گرامی هما در بياله عكس رخ يار ديده يم ای بی خبر و لذت شرب مناوم ما ابهم:۱ شراب ۲-همیشه #كقتم كه بوى ولفت گمرهعالمم کرد. یم رایحه امد و أرزو مخور طعمه جر خسروانى خروش كه جان بايدثيزان خروش ‎٠‏ برورش ايهام:١-اسم‏ خاص ۲-پادشاه ۷-تضمین: مثال:فتبارك الله تبارك الله *تونيكي كن در دجله انداز » که ایز در بيايانت دهد باز تین که مصرعاول در قاس تمه آمده و سعدی آن را تضمین کرده است. ۸-حسن تعلیل شاعر با نوستده برای سخن خود دلیلی زیب و شاعرنهمی آورد به گونه ای که این دلبل ادبی قدرت فانع کردن زدن ایه حدیت مصراع | بینی از شاغری دیگر را در مان کلام را گوبند مخاطب را دار .وا مثال:سحر از سييده بشمان تو ميشكوفد. علت سازى ميتتى بر تشبيه است. شاعر علت شکوفایی و دمیدن. ننحر را به سیب روشتایی و نرئیت حضرت علی دانسته متال چاه از آن زمان که تو در آن گریستی ,جوشان است. 16

صفحه 17:
شاعرعلت جوشیدن آب چاه را گریستن حضرت على مى داد مثالجاران همه بر جاى عرق مى جكد از ابر بيداست كه از روى لطيف توحيا كرد. اشاعر علت جكيدن باران از teed هاهنگ پایانیجمله های نت را جع می گویند سجع دنر همان شرمتدگی از چهره ی زیبای معشوق میداد راهان ‎prude‏ اورا زيادت تعمث ديدند و يعقوب را بدو ميل و عنايث ديدتد» سجع #سجع نمى توائد اخرين وازه هل جمله باشد و ثيز مى تواند بعد از سجع كلمه يا كلماتى نا تكرار شوند انواع سجع: الف)سجع متوازىنهم در واج وهم در وزن يكساتند مانند :«تعمث و عنايت» در مثال بالا متا ب)سچع مطرف‌فقط وج ها خوی نيكويش حبس و جاه أمداز خوى نيكويش تخث و كاه أمد (جاه و اه سجع منوازی) ‎sol ly‏ ‎a‏ تکسی عیب تگبرد سخنش صلاح نپذیرد کیرد و تبذرد-سجع منلرف) | زیامت نعمت دیدند و يعقوب را بدو ميل و عنايت ديدند (نعمث و عنايتمطر برادران بوسف چور ج)سجع منوازن خقط دو کلمه در وزن یکسانتد مثال مال از jt) Bao 8 9 yar pat aca we ALN ‏است و طالب مال ذليل (ذليل و عزيز سجع متوازن).‎ واملا یکسان ولی در ععتی متفاوتند. مثال مبردوخته ديده جو بازاز همه عالم تا دیده من برزخ زیبای توباز است. ب)جناس تاقص: سجناس ناقص اختلاف:اختلاف فر يكى أز خروف(درد “كرد الةقازنياق. در مقابله ى جفا ‎a lip‏ ؟-جناس ناقص افزايشىاختلاف در يكى از حروق (كار ‏ شكار). سعدیا كر تكند ياد توان ماه نج .ما که باشیم که ندیشه ما نز کنند(م؛ sd ۳ خاقص حرکتیتفوت در حرکت حروف(؟ لى مهر توبر دلها وى مُه تو بر لب ها

صفحه 18:
هایی از یک مجموعه که بهم نوی تناسب دارند. این تناسب ان همراهی ...پاش مراعات نظیر سیپ تداعی معانی است. در خانه ها کردم 5 دارم افقر خدايا به من ارزائى دار مثال ‎Gee‏ پیابی و بنهان انديدم همجون تو بيدا و بنهان جمع ‎Gib‏ پیدانی ان كه از نظر منطقى غير ممکن ااست. عزیزان موفقیت شما را از خداوند منان خواهانم 3

عنوان: نکات دستوری و آرایه های ادبی فارسی دهم گردآورنده :عاطفه حاصلی سال تحصیلی 69-69 1 جمله: همانطور که می دانیم انتقال پیام معموال در قالب جمله صورت می گیرد که می تواند میان دو نفر از افراد انسانی رابطه برقرار کند و جمله از کلمه یا کلمه هایی تشکیل می شود که پیامی را از گوینده به شنونده و از نویسنده به خواننده انتقال می دهد. انواع جمله : -1جمله های معمولی با فعل مانند علی به خانه رفت. -2جمله های استثنایی *یک جزئی:سالم،آفرین و .... *دو جزئی :شب بخیر ،درود بر شما،توقف ممنوع... *سه جزئی:علم یعنی دانایی ،جوان یعنی آینده شبه جمله و اصوات(استثنایی) -1شبه جمله امید ،آرزو و دعا :کاشکی ،ای کاش،آمین -2تشویق و تحسین:آفرین،احسنت،افسوس ،وای.... -3درد و تاسف :آه ،درد ،دریغ و فریاد،وای ،فغان -4تعجب:به،وه،عجب،شگفتا،چه عجب -5تنبیه و پرهیز:مبادا،االمان،زینهار ،هان -6امر:خفه،خاموش،ساکت،بسم اهلل -7احترام:ای بچشم،چشم ،بله ،قربان ممال تغییر مصوت «ا» به «ی» را ممال می گویند. سالح به سلیح مانند:رکاب به رکیب نقش های دستوری فرعی در جمله -1مضاف الیه -2صفت -3قید -4متمم قیدی -5بدل -6ندا و منادا نقش های دستوری اصلی در جمله -1نهاد -2فعل -3مفعول -4متمم -5مسند 2 *بعضی اوقات نقش های اصلی ،نهاد مفعول ،متمم ،مسند،و ....در دو جمله به تنهایی بکار می رود و گاهی به شکل گروه در جمله بکار می روند (هرگروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته و یک یا چند وابسته تشکیل می شود). مانند : درخت کهنسالمیوه های زیادی را دارد . درختمیوهدارد گروه نهادی گروه مفعولی نهاد مفعول فعل زهرا به آسمان آبیمی نگرد. گوه متممی فعل هوای اتاقگرم و خشکاست. گروه نهادی گروه مسندی فعل زهرا به آسمانمی نگرد. نهاد متمم فعل اتاقگرماست. نهاد مسند فعل ربطی جمله از دو بخش کلی تشکیل شده است الف)نهاد کلمه یا گروهی از کلمات است که درباره آن خبر می دهیم ،یعنی صاحب خبر است. با چه کسی یا چه چیزی از فعل جمله سوال می کنیم ،جوابی که به سوال می دهیم نهاد مادرم از بازار برگشت جمله است. نهاد چه کسی برگشت؟ مادرم نهاد :عالوه براسم ،ضمیر هم می تواند نهاد باشد. مثال :ما درس می خوانیم ضمیر نهاد یک کلمه و گاهی بیشتر از یک کلمه است مثال :کودک می آید. نهاد چوپان توانگری گوسفندان بسیار داشت . گروه نهادی نهاد دو نوع است: نهاد جدا کودک غذا را خورد .نهاد پیوسته همان شناسه فعل است که در شمار با نهاد جدا مطابقت می کند. کودکان بازی می کنند مانند :کودک بازی می کند . نهاد جدا نهاد جمع شناسه جمع نهاد جدا شناسه مفرد ب)گزاره خبری است که در باره نهاد داده می شود . مانند :معلم درس را به دانش آموزان آموخت . گزاره 3 *گزاره یک فعل دارد که هسته می باشد. مثال :زبان علمی برای انتقال پیام به کار می رود. فعل گزاره -2فعل :کلمه ای است که در یکی از سه زمان گذشته (ماضی )،حال (مضارع)و آینده (مستقبل) بکار می رود . فعل مصدر بن ماضی امر بن مضارع دیده است دیدن دید ببین بین الف) انواع ماضی : نکته!شناسه در سوم شخص مفرد انواع ماضی بجز التزامی ∅ (تهی) می باشد . ماضی ساده:بن ماضی +شناسه های ماضی ( َ -م ،ی ، ∅،یم ،ید -َ،ند) دیدم،دیدی،دید∅ ،دیدیم ،دیدید،دیدند . ماضی استمراری :می +بن ماضی +شناسه ها یا می +ماضی ساده می دیدم،می دیدی،می دید ،می دیده ایم ،می دیدید،می دیدند. ماضی التزامی :بن ماضی +ه(صفت مفعولی)+باشم .باشی .باشد.باشیم .باشید .باشند. دیده باشم ،دیده باشی،دیده باشد،دیده باشیم،دیده باشید،دیده باشند. «َ -د» شناسه ماضی نقلی :بن ماضی+ه+ام،ای ،است،ایم،اید ،اند. صفت مفعولی دیده ام،دیده ای،دیده است ،دیده ایم،دیده اید ،دیده اند. ماضی بعید:بن ماضی +ه+بودم ،بودی ،بود،بودیم ،بودید،بودند صفت مفعولی دیده بودم ،دیده بودی،دیده بود،دیده بودیم ،دیده بودید ،دیده بودند. ماضی مستمر :داشتم ،داشتی ،داشت ،داشتیم ،داشتید ،داشتند +ماضی استمراری داشتم می دیدم،داشتی می دیدی ،داشت میدید،داشتیم می دیدیم،داشتید می دیدید.داشتند می دیدند ب)انواع مضارع طرز ساخت بن مضارع:بن مضارع با حذف«ب/بی » آغازی فعل امر مفرد بدست می آید. *** بن ماضی فعل را به زمان امر صرف می کنیم مثال :دید(بن ماضی)،ببین(امر) و سپس ب آغازی فعل امر را حذف می کنیم (بین)بن مضارع بدست می آید. مضارع اخباری :می +بن مضارع+شناسه های مضارع (َ -م ،ی -َ،د،یم ،ید-َ،ند) 4 می بینم،میبینی]می بیند ،می بینیم ،می بینید ،می بینند مضارع التزامی :ب +بن مضارع = شناسه های مضارع ببینم ،ببینی،ببیند،ببینیم،ببینید،ببینند. مضارع مستمر:دار+شناسه ها+م+می+بن مضارع+م،ی-َ،د،یم،ند(مضارع اخباری) دارم می بینم،داری میبینی،دارد می بیند،داریم می بینیم،دارید می بینید ،دارند می بینند. پ)آینده(مستقبل) خواهم،خواهی ،خواهد،خواهیم ،خواهید،خواهند +بن ماضی خواهم دید ،خواهی دید،خواهد دید ،خواهیم دید،خواهید دید ،خواهند دید، نکته!فعل پنج ویژگی دارد:شخص،زمان،گذر،وجه،معلوم،مجهول فعل از نظر ساختمان سه نوع است: الف)فعل ساده :بن مضارع آن یک جزء(تکواژ) باشد مانند: فعل ساده می بیند سوخت بن مضارع بین سوز نکته!کوچکترین واحد معنا دار یا معنی ساز زبان را تکواژمی کویند .مانند دیوار ،باغ،هوش،و گاهی تکوازمعنی مستقل ندارد مانند:گر،بان و ....که وقتی با یک تکواژمستقل می آید معنی می دهد. مانند باغ(تکواژمعنی دار)+بان(تکواژ بی معنی)=باغبان بین(تکواژ معنی دار)+ا(تکواژ بی معنی)= بینا ب)فعل پیشوندی:اگر به اول فعل ها «وند های» بر ،در،فرو،باز افزوده شود فعل ها را به پیشوندی تبدیل می برآورد،در آورد،باز آورد . کند .مانند:آورد ب)فعل مرکب:فعل هایی که از یک کلمه با یک فعل ساخته می شود ،یک فعل واحد را ی سازند .مانند :علی کتاب داستان را مطالعه کرد یا احساس خوشایندی به من دست داد . فعل مرکب روش تشخیص فعل مرکب از فعل ساده -1در فعل های مرکب کلمه قبل از فعل معموال اسم یا صفت است که در جمله هیچ نقشی از لحاظ دستوری ندارند .یعنی نمی توانیم با افزودن وند ها و نشانه مفعولی «را» کلمه قبل از فعل را گسترش بدهیم مانند : -5علی پدرش را خیلی دوست دارد. -1من او را از این موضوع آگاه کردم فعل مرکب فعل ساده -6من به کار های او ایمان آوردم -2هنگام مد آب دریا باالمی آید. فعل مرکب قید فعل ساده 5 -7دیروز حادثه وحشتناکی روی داد. فعل مرکب -3مادر به فرزندش غذاداد . (غذا را)مفعول فعل ساده -4او در باره عالقه مردم به ادبیات تحقیقکرد. مفعول فعل ساده توجه!همه عبارت های کنایی فعل مرکب هستند. مانند :او از خواسته هایش چشم پوشید فعل مرکب -3مفعول: روش پیدا کردن مفعول در جمله«:چه چیزی را »«چه کسی را»+فعل=مفعول مانند:خیاط لباس ها را دوخت .چه چیز را دوخت=لباس ها را -4متمم: حروف اضافه،به،در ،از ،بر،با،برای و ....همیشه قبل از متمم می آیند . مانند:گلها درباغچه روییده اند. حرف اضافه متمم -9مسند: هرگاه فعل جمله ربطی (اسنادی)باشد کلمه قبل از فعل ربطی ،مسند است. نهاد +چی یا چگونه+فعل ربطی افعال ربطی عبارتند از :بود ،شد ،است،گشت،گردید به شرطی فعل ربطی هستند که در معنی «است یا شد» باشند .مانند: هوا سردگشت (شد) مسند فعل ربطی زندگی هدف دار آرزوی آزاد مرداناست. فعل ربطی مسند نهاد دوستم از شدت بیماری پریشاناست مسند فعل ربطی نقشه های فرعی:اولین کلمه قبل از کسر(َ)-اگر اسم باشد ،مضاف الیه است. در سپاه اسالم -1مضاف الیه :اسم +اسم پسر همسایه مضاف الیه مضاف الیه *ضمایر اگر بعد از اسم بیایند (بعد از کسر)نقش مضاف الیه می گیرند. 6 دختر شما (ضمیر) مضاف الیه مانند :اندیشه ی من (ضمیر) مضاف الیه -2صفت :کلمه ای که چگونگی اسم قبل خود را بیان می کند. درس ارزشمند .صفت مانند:احساس خوب .صفت روش تشخیص صفت از مضاف الیه احساس،خوب است :به آخر صفت،است اضافه می کنیم اگر جمله معنی داد صفت است. برادر بزرگ:برادر بزرگتر .به آخر صفت تر اضافه می کنیم معنی داد صفت است کتابی خواندنی «ی»به آخر موصوف اضافه می کنیم معنی دهد ،کلمه بعد صفت است . -3قید:کلمه ای که در مفهوم های (مکان ،زمان ،تردید ،یقین ،پرسشو)...باشد قید می گویند. مانند:الف)خواهرم امشب رفت قید های زمان :ایام هفته (شنبه و یکشنبه و،)....دیروز ،روز،امروز،سال،فوراً)..، ب)متمم قیدی :حرف اضافه +اسم های زمان ،مکان ضمیرو).... از چه خبر می دهی؟ متمم قیدی متمم قیدی مانند:علی از اینجا پیاده رفت پ)قید مختص(هنوز،هرگز،البته،ناگهان،شاید،چرا،آیا(همیشه قید هستند)) من هرگز اورا در بازار ندیدم قید مختص ج)کلمات تنوین دار(اصالً،جداً،کتباً،واقعاً،مطمئناً و)... مطمئناً اورا می بینم . او چرا می رود کلمه پرسشی کاش اورا دیرتر می دیدم. قید آرزو توجه!بعضی از کلمه ها صفت هم قید می توانند باشد. اگر کلمه های مثل :خوب،تند،آهسته،سریع،شدید،بدو...بعد از موصوف (َ)-قرار بگیرند نقش صفت می گیرند در غیر این صورت قید می باشد مانند :باران تند می بارد. .مانند:باران تند قید صفت من آهسته قدم بر می دارم. قید قدم آهسته صفت د)متمم قیدی :حروف اضافه+اسم های زمان ،مکان و)... خواهر از امروز زیاد درس می خواند. مریم از مدرسه آمد متمم قیدی قید متمم قیدی توجه!با حذف قید از جمه معنی جمله ناقص نمی شود. ماه بسیار تابان است :ماه تابان است 7 قید -9بدل :گاهی اسم به تنهایی یا با وابسته هایی در جمله همراه اسمی دیگری آید و مقام یا عنوان و لقب یا شهت یا شغل یا یک از خصوصیات اسم دیگر را بیان می کند در این حالت آن را بدل می نامند. راه تشهیص بدل:می توانیم بین اسم و کلمه که بدل است «یعنی» بیاوریم. میهن عزیز ما ایران است(میهن عزیز ما یعنی ایران) فردوسی،نویسنده شاهنامه از شاعران نامدار ایران است بدل -9حرف ندا ومنادا«:آی،ای،یا» این واژه ها نشانه ی ندامی باشد واسمی که همراه اینها می آیند مناددا می گویند مانند پروردگارا منادا حرف ندا یاعلی حرف ندا منادا ایگل حرف ندا منادا 8 آیانسان ها حرف ندا منادا 9 10 اسم ساده و غیر ساده -1اسم ساده:اسمی که تنها یک جزئ یا یک بخشی ساخته شده باشد .مانند:گوسفند،آب ،گل -2اسم غیر ساده:اسمی است که بیش از یک جزئ (تکواژ)دارد و به دو جزئ و یا بیشتر تقسیم می شود. مانند:کتابخانه،بی هنر،دانشمند،شادی اسم غیر سادع سه نوع است الف)مشتق:اسمی است که در ساختمان آن یک جز معنا دار و یک جزئ بی معنی وجود داشته باشد مانند باهنر ،کارگر،رفتار،الله زار، **یعنی وقتی یک جز معنی دار با جزئ بی معنی ترکیب شود واژه جدیدی با معنای جدید می سازد. مهمترین پیشوند های مشتق ساز: نا+بن فعل:ناسپاس با +اسم:با ادب ن+بن فعل:نشکن بی +اسم:بی هنر هم +اسم:هم کالس نا+اسم:نااهل میانوند ها «الف»سراسر،سراپا «در» پیچ در پیچ «تا»سرتاپا «نا»حق ناشناس «ن»خدانشناس «َ»-تخت خواب «وا»جورواجور «به» دست به عصا تکواژهایی که مشتق نمی سازند: -1نشانه های جمع(ها،ان،و ی نکره)آدم ها (ساده) «-2تر» و«ترین» در آخر صفت و قید خوب تر،باالترین -3پیشوند های صرفی:ب،می،و ن:می روم/نرو/بیاید -4شناسه های فعل ماضی و مضاع فرقی نمی کند . -5ضمایر شخصی متصل که به اسم می چسبند. «ت»«م»«ش»«تان»«شان»«مان» -6فعل های کمکی در ماضی نقلی. ام،ای،است،ایم،اید،اند نکته!وند های تصریفی تغییری در ساختمان کلمه ایجاد نمی کند به این علت مشتق نمی سازند . 11 ب)مرکب دو کلمعه معنی دار باهم ترکیب می شوند و کلمه ی مرکب می سازند .کتابخانه ،سفید رود ج)مشتق مرکب دو کلمه معنی دار( مرکب ) با یک تکواژبی معنی ترکیب می شوند که مشتق مرکب را می سازند. سوزوگداز،آیینه بندان،خدانشناس،سرتاسر،دست به دست،هیچکاره و..... گروه اسمی:ضمیر ضمیر:کلمه ای است که به جای اسم یا گره اسمی می نشیند و در نقش هستهی گروه اسمی ظاهر می شود انواع ضمیر: -1ضمایر شخصی-2،ضمایر مشترک-3ضمایر اشاره-4ضمایر پرسشی-5ضمایر مبهم. -1ضمایر شخصی: الف)ضمایر شخصی جدا یا منفصل :من ،تو ،او ،ما،شما،ایشان. ب)ضمایر شخصی پیوسته َ–م َ– تَ -ش َ -مان َ– تان َ– شان مانند:کتابم را گرفتم ازم پرسیدی میروم -2ضمایر مشترک:خود ،خویش،خویشتن نکته:زمانی،خود،خویش،خویشتن ضمیر مشترک هستند به معنی خود باشند. مثل خویشتن خویش *اگر کلمه خویش به معنی فامیل باشد ضمیر نیست. اسم یا هسته ضمیر مشترک -3ضمایر اشاره:آن ،این،همین،همان ***اگر ضمایر اشاره بدون اسم بیایند ضمیر هستند ولی اگر همراه اسم بیایند صفت می شوند . آندانش آموز را در مدرسه دیدم دیروز آن را در مدرسه دیدم صفت اشاره هسته ضمیر اشاره ضمایر مبهم:هر،همه]هیچ،فالن،چند ،اگر بدون اسم بیایند ضمیر هستند ولی اگر همراه اسم بیایند صفت هستند همه می گویند. هر صدایی را می شنوم . ضمیر فعل صفت هسته مبهم نکته:ضمایر متصل به سه گروه از وازه ها متصل می شوند و سه نقش می پذیرند. -1متصل به اسم:نقش مضاف الیه می یابند .کتابمان ،کتابت،کتابشان -2متصل به حرف:نقش متممی:بهت گفتم(به تو گفتم)ازش بدم می آید(از او بدم می آید) 12 -3متصل به فعل:نقش مفعولی :دیدمش (دیدم اورا)گفتمت (گفتم تو را) ***گاهی ضمیر در جای خود نمی آید که به ان جابجای ضمیر یا رقص ضمیر (جهش ضمیر)می گویند که با کمی دقت می توان نقش آنرا پیدا کرد. مانند:ای بینشان محض نشان از که جویمت کسبت آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست. خاطرش جهش ضمیر جهش ضمیر نشانت مانند:هزار کوه گرت سد راه شوند برو(سد راهت) جهش ضمیر آرایه های ادبی کتاب دهم فارسی -1حس آمیزی: در آمیختن دو یا چند حس را حس آمیزی می گویند. کز همیشه شیرین سخنی گوش ماند. الف -لیک چنان خیره و خاموش ماند سخن « از طریق حس شنوایی شنیده می شود ،اما شیرینی را زبان درک می کند». در او شیرین بود امید دیدار ب -اگر چه تلخ باشد فرقت یار « تلخ و شیرینی» حس چشایی و «امید دیدار» حس بینایی -2تشبیه: بین دو یا چند چیز ادعای همانند کردن است. تشبیه چهار رکن دارد. الف)مشبه:کسی یا چیزی که به چیز دیگر تشبیه می شود. ب)مشبه به :کسی یا چیزی که مشبه به آن تشبیه می شود. ج)وجه شبه)ویژگی مشترک «مشبه»با «مشبه به» د)ادات تشبیه:واژه های مانند «مثل،همچون،مانند،به سان،به کردار،ماند و».....که نشان دهنده پیوند شباهت است. اشک مشبه مانند ادات تشبیه باران مشبه به از گونه های کودک می چکد وجه شبه گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم ،گفتا که شبرو او از راه دیگر آید. مشبه به مشبه به ***گاهی برای خیال انگیز تر کردن تشبیه ،وجه شبه و ادات تشبیه را حذف می کنند. مانند:نو شلعلت لعل(لب)به نوش(عسل،شراب)مانند شده است 13 مشبه به مشبه اضافه تشبیهی در اضافه تشبیهی کلمه دوم (مضاف الیه)مشبه است و کلمه ی اول (مضاف)مشبه به است. -3استعاره ادعای یکسانی بین مشبه و مشبه به است . چنین است رسم سرای درشت (استعاره از دنیا) دنیا را به سرای درست تشبیه کرده بعد مشبه به را حذف کرده است). فراغ از سرو بستان و شمشاد چمن دارم مراد در خانه ی سروی هست کاندر سایه ی قدش منظور از سرو همان همسر شاعر است انواع استعاره: الف)استعاره ی مصرحه :ذکر مشبه به وحذف مشبه همواره قرینه در کالم است که مابا وجود آن پی به استعاره می بریم زود بدمدبس گهر تابناک قطره باران که در افتد به خاک قرینه استعاره مصرحه گهر تابناک استعاره از گل ها وگیاهان توضیح! گل ها وگیاهان مانندگهر تابناک هستند. ذکرمشبه به حذف مشبه آشنایی با چند اصطالح -1بیت :هر سطرشعریک بیت است .بیت کمترین مقدار شعر وبه عبارت دیگر واحد شعر است . اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه » «تاکی به تمنای وصال تویگانه -2کمترین مقدارسخن موزون مصراع نام دارد ،هر بیت دومصراع دارد. «تاکی به تمنای وصال تو یگانه» -3فرد :اگر شاعر مقصود خود را فقط دریک بیت بیان کند بهآن بیت «فرد »می گویند. « جایی نرسد کسی به توانایی خویشاال تو چراغ رحمتش داری پیش » مصراع دوم مصراع اول یک بیت چون سعدی هدف خود رادر یک بیت بیان کرده است فردنامیده می شود -4وزن :آهنگی که درتمام مصراع های یک شعر یکسان است وزن نام دارد . -9ردیف یک یا چند واژه یا جمله ای که عیناً در پایان مصراع یا بیت های شعر تکرار می شود. 14 -9مردف :شعری که ردیف دارد مردّف خوانده می شود. در حمن سایه یآن سرو روان مارا بس گل عذاری زگلستان جهان مارا بس ردیف ردیف -7قافیه :کلماتی که حروف یا حرف پایانی آن مشترک است در پایان مصراع یابیت می آید .کلمات قافیه گفته می شود ،به حروف مشترک پایانی قافیه می گویند. دربیت باال جهان و روان کلمات قافیه«/ان» حروف مشترک پایانی قافیه نام دارد. -8مُصرع :هر بیتی که دو مصراع ان قافیه داشته باشد «مُصَرّّع »خوانده می شود. -6مقفا :هر بیتی که تنها یک مصراع آن (مصراع زوج) قافیه دارد «مقفا» نامیده می شود. در کوی او داییبر خسروی گزیدن کلمه قافیه دانی که چیست دولت دیدار،یار دیدن(کلمه قافیه) حروف قافیه مصرعحروف قافیه -11قالب شکلی که قافیه به شعر می بخشد «قالب»نام دارد .تفاوت قالب ها در چگونگی قرار گرفتن قافیه آن ها است. انواع قالب:قصیده،قطعه،مسمط،رباعی،مستزاد،غزل و... -11تخلص:شاعر در غزل معموال نام شعری خود را در بیت آخر و گاهی در بیت های ماقبل آخر می آورد که به آن «تخلص» می گویند. هیچ کاری گرچه صائب بی تامل خوب نیست بی تامل آستین افشاندن از دنیا خوش است. ب)استعاره مکنیه: تشبهی که «مشبه»ذکر می شود ولی مشبه به حذف می گردد. فرمول:مشبه +یکی از لوازمات مشبه به حذف شده *استعاره مکنیه که تشخیص دارد. بوسه زند بر سر و بردوش من چون بدوم سبزه در آغوش من «دویدن چشمه ،اغوش چشمه،چشمه به انسانی تشبیه شده که می رود». دست روزگار اضافه استعاری (روزگار مثل انسانی دست دارد) ،ای ابر بهمنی منادا از نوع تشخیص یکی از لوازمات مشبه به که انسان است. استعاره مکنیه که غیر تشخیص: کنگره عرش :عرش (مشبه) مانند قصری(مشبه به) که کنگره (برجستگی لب دیوار) دارد. استعاره تشخیص جوشش عشق:عشق مثل مایعیجوشش دارد . مشبه مشبه به ویژگی مشبه 15 -4مجاز: واژه در معنای غیر حقیقی خود بکار می رود به شرط عالقه و قزینه مثال:سرم درد می کند :مجاز بخشی از سر مثل :پیشانی. عالقه:پیوندی که بین معنای حقیقی و غیر حقیقی وجود دارد در مثال باال :سر کل است و پیشانی جزئی از سر است. قرینه:نشانی از ذهن ما را از معنی حقیقی به معنی مجازی می برد . دهخدا قلم خوبی دارد : .مجاز از نوشتن سرم درد می کند :قرینه مثال:هیچ ستاره نیست که وام دار نگاه تو نیست (مجاز از چشم) فالنی را چایی به دست دیدم :مجاز از فنجان چایی -5کنایه :جمله یا ترکیبی است که مراد گوینده معنای ظاهری ان نباشد. مثال:خودش هم از این همه رفت و آمد به تنگ آمده بود(.کنایه از خسته شدن) *در را به روی کسی بستن:کنایه از نا امید کردن دست آخر با حقارت زندگی هامان اخت شد (:کنایه از مانوس و صمیمی شدن) -9ایهام ( :شک و گمان افکندن) اوردن واژه ای با دو معنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد معموال مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر است . *در چشم او که خودچشم زمانه ما بود ،آرامشی بود ایهام-1:بیدار و اگاه -2عزیز و گرامی ای بی خبر ز لذت شرب مداوم ما ایهام-1:شراب -2همیشه *ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم *گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد .ایهام-1رایحه-2امید و آرزو مخور طعمه جز خسروانی خروش که جان بایدت،زان خروش ،پرورش ایهام-1:اسم خاص -2پادشاه -7تضمین:اوردن ایه،حدیث ،مصراع ا بیتی از شاغری دیگر را در میان کالم را گویند . مثال:فتبارک اهلل تبارک اهلل .تضمین «تو نیکی کن در دجله انداز » که ایز در بیابانت دهد باز که مصراع اول در قابوس نامه آمده و سعدی آن را تضمین کرده است. -8حسن تعلیل شاعر یا نویسنده برای سخن خود دلیلی زیبا و شاعرانه می آورد به گونه ای که این دلیل ادبی قدرت قانع کردن مخاطب را دارد .و این علت سازی مبتنی بر تشبیه است. مثال:سحر از سپیده پشمان تو میشکوفد. شاعر علت شکوفایی و دمیدن سحر را به سبب روشنایی و نورانیت حضرت علی دانسته . مثال :چاه ،از آن زمان که تو در آن گریستی ،جوشان است. 16 شاعر علت جوشیدن آب چاه را گریستن حضرت علی می داند. پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد مثال:باران همه بر جای عرق می چکد از ابر شاعر علت چکیدن باران از ابر را شرمندگی از چهره ی زیبای معشوق میداند. -6سجع: *اهنگ پایانی جمله های نثر را سجع می گویند سجع در نثر همان قافیه در شعر است . «برادران یوسف،چون اورا زیادت نعمت دیدند و یعقوب را بدو میل و عنایت دیدند» سجع *سجع نمی تواند اخرین وازه های جمله باشد و نیز می تواند بعد از سجع کلمه یا کلماتی عیناً تکرار شوند . انواع سجع: الف)سجع متوازی:هم در واج و هم در وزن یکسانند مانند «:نعمت و عنایت» در مثال باال. مثال :از خوی نیکویش حبس و چاه آمد،از خوی نیکویش تخت و گاه آمد(.چاه و گاه :سجع متوازی) ب)سجع مطرف:فقط واج های پایانی یکسانند. متکلم را تاکسی عیب نگیرد ،سخنش صالح نپذیرد (نگیرد و نپذیرد :سجع مطرف) برادران یوسف،چون او را زیادت نعمت دیدند و یعقوب را بدو میل و عنایت دیدند (نعمت و عنایت:مطرف) ج)سجع متوازن :فقط دو کلمه در وزن یکسانند . مثال مال از بهر آسایش عمر است،نه عمر از بهر گرد کردن مال (عمر و مال :سجع متوازن) طالب علم عزیز است و طالب مال ذلیل (ذلیل و عزیز :سجع متوازن) -11جناس: انواع جناس: الف)جناس تام دو کلمه در تلفظ و امال یکسان ولی در معنی متفاوتند. تا دیده من برزخ زیبای تو باز است. گشوده مثال :بردوخته دیده چو باز از همه عالم پرنده ب)جناس ناقص: -1جناس ناقص اختالفی:اختالف در یکی از حروف(درد ،کرد)(،ناز،نیاز) در مقابله ی جفا ،وفا کرد. -2جناس ناقص افزایشی:اختالف در یکی از حروف (کار ،شکار) سعدیا گر نکند یاد تو ان ماه مرنج ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند(ماه ،ما) -3ناقص حرکتی:تفاوت در حرکت حروف(گُل،گل) ای مهر تو بر دلها ،وی مُهر تو بر لب ها 17 -11مراعات نظیر :آوردن واژه هایی از یک مجموعه که باهم نوعی تناسب دارند .این تناسب می تواند از نظر جنس،نوع،مکان،زمان همراهی و ....باشد مراعات نظیر سبب تداعی معانی است. عقیق و زرّ و یاقوتم ،والدت ز آب و طین دارم. شعاع آفتابم من،اگر در خانه ها گردم عقیق،زر،یاقوت،آفتاب :مراعات نظیر از یک جنس. گهر دیده نثار کف دریای تو دارد. سر من مست جهالت ،دل من رام خیالت سر،دل،دیده،کف:مراعات نظیر از نوع -12تناقض(پارادوکس) آوردن دو وازه یا دو معنی که به ظاهر متضاد به نظر می رسند. دولت فقر خدایا به من ارزانی دار ندیدم همچون تو پیدا و پنهان مثال :عشق پیدایی و پنهان جمع شدن پیدایی و پنهان که از نظر منطقی غیر ممکن است. عزیزان موفقیت شما را از خداوند منان خواهانم 18

39,000 تومان