پاورپوینت
ادبیات و زبان

پاورپوینت معنی شعر ستایش صفحه11 فارسی و نگارش دهم فنی حرفه ای همراه باآرایه ها

توضیحات: پاورپوینت معنی شعر ستایش صفحه11 فارسی و نگارش دهم فنی حرفه ای همراه باآرایه ها ده بیت تعداد اسلاید: 14 با به کارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبانوع فایل PowerPoint pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
پاورپوینت معنی متن شعر چشمه در اول ادییات فارسی پایه دهم ؛ معنی واژگان و " کلمات و قلمرو زبانی » فکری و ادبی تعداد اسلاید: ۵۰ :

صفحه 2:
1 کشت یکی چشمه ز سنگی جدا غلغله زن » چهره نما » تیز پا

صفحه 3:
جشمه ای جوشان؛ خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد ۳ (بیرون زد و جاری شد) پیام: توصیف چشمه قلمرو زبانى: كشت: شد غلغله زن: شور و غوغاکنان تبزپا: تندروه تیزرو مصراع دوم: نقش قبد مصراع اول: سه‌جزئی با مسند

صفحه 4:
۲ قلمرو ادبی: - قالب: مثنوی وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن درون مایه: پرهیز از خودستایی جانبخشی در همه بیت های این ; داستان جهره نما: کنایه از خودنما جشمه: نماینده فردی ضعیف و ناتوان» اما پرهیاهو و مغرور و خودشیفته چشمه و سنگ: تناسب مصراع دوم: تشخیص چشمه: نماد افرار مغرور سنگ: نماد خامعه :

صفحه 5:
2-که به دهان بر زده کف جون صدف كاه جو تيرى که رود بر هدف

صفحه 6:
معنی: = جشمه گاه مانند صدف بر اثر خروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی چون تیری که به سوی هدف می رود» راست و سریع به پیش می رفت. پیام: پویش سریع چشمه

صفحه 7:
قلمرو زبانی: که گاه: زمانی چون» جو: ملنند هدف: نشانه تبر صدف: نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد در و بعضی انواع آن مروارید پرورش می

صفحه 8:
قلمرو ادبى: تشبيه: جشمه به تيرو صدف 5 صدف و هدف: جناس ناقص اختلافی جشمه و صدف : ‎Gases:‏ ‏استعاره ‏مراعات نظیر: و تبر هدف دهان و کف کف بردهان زدن: کنایه از خشمگین شدن» مستی و نشاط و نيرومندى جون صدف: تشبيه

صفحه 9:
3-گفت: درین معر که یکتا منم 0 تاج سر گلبن و صحرا منم

صفحه 10:
معنی: جشمه با خود گفت: من در بین عناصر خلقت و موجودات بی مانند هستم و سرور و بزرگ باغ و دشت هستم. پیام: خودبینی چشمه

صفحه 11:
قلمرو زبانی: معرکه: میدان جنگ یکتا: یکانه» بی همتا کلبن: بوت ه گل» کل سرخ بیخ بوته گل قلمرو ادبی: مراعات نظیر: و سر تاج» لین و صحرا معر که: استعاره از عناصر خلقت و موجودات قشبيه: جشمه به تاج ناح سر يودن: كانه ‎a‏ زرگ و مافوق و سرور بودن و استعاره 10

صفحه 12:
4-جون بدوم » سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و بر دوش من

صفحه 13:
۱ معنی: وقتى تند و تيز حركت كنم (جاری می شوم) سبزه در آغوش من (سبزه ی قرار گرفته بر کناره های جوی آب) سر و تن را غرق بوسه می کند. پیام: سبزه مرا بیرگ می دارد

صفحه 14:
قلمرو زبانی: آغوش: بغل دوش: ‎als‏ ‏چون: وقتی که بدوم: جاری شوم ۱ قلمرو ادبی: سبزه در آغوش من: جانبخشی بوسه زدن: کنایه از احترام و بزرگداشت آغوش» سره دوش: تناسب سبزه در آغوش جچشمه ٍ قرار بگیرد و بوسه‌زدن سبزه: تشخیص آغوش و سر و دوش: تناسب بر و سر: جناس ناقص اختلافی سر و دوش: مجاز از تمام وجود چشمه 13

صفحه 15:
65-جون بگشایم ز سر مو » شکن ماه ببیند رخ خود را به من

صفحه 16:
معنی: هرگاه چین موهایم را بگشایم ‎Salil if AUS)‏ نداشته باشم) ماه چهره ی زیبای خود را در آیینه من (آب زلال من) می بیند. پیام: برتری جشمه از ماه

صفحه 17:
قلمرو زبانی: جون: وقتى كه شكن: بيج و خم زلف رخ: جهره» اصورت هر دو مصراع: شيوهٌ بلاغى شکن: نقش مفعول. بگشایم: باز كنم (بن ماضى: كشودء بن مضارع: كشا) شكن: بيج و خم زلف

صفحه 18:
; قلمرو ادبی: شکن از زلف گشودن: کنایه از آرام‌شدن آب چشمه ماه چهره داشته باشد و خود را ببیند: تشخیص شکن: استعاره از موج مو: استعاره از آب چشمه مو و سر و رخ: تناسب. چشمه: جانبخشی رخ ماه: جانبخشی سره موه رخ: تناسب بنهان: آب چشمه مانند آینه است 17

صفحه 19:
6-قطره‌ی باران » که در افند به خاک زو بدمد بس کهر تابناک

صفحه 20:
معنی: قطره‌ی باران که به من زمین می افتد» گل هایی چون مروار 4 درخشان را می رویاند. پیام: باران سبب ساز روش گیاهان است قلمر وز زبانی: در افتد: بیفتد دمیدن: جوانه زدن» روییدن» بالیدن بس: بسیار تابناك: قابنده؛ درخشان زو: مخفف از او بدمد: بروید» رشد کند 19

صفحه 21:
قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین کوهر: استعاره از گیاهان و گل‌ها کل بیت: تلمیح به اعتقاد گذشتگان دربارهٌ صدف و مروارید. 20

صفحه 22:
7-در بر من ره چو به پایان برد از خجلی سر به گریبان برد

صفحه 23:
مها معنی: قطره‌ی باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش من به پایان می برد (با همه ی شان و عظمتی که دارد) از شرمندگی سرافکنده خواهد شد. پیام: برتری چشمه از باران قلمرو زبانی: بر: کناره آغوش خجلی: خجالت‌زدگی» شرمندگی گریبان: يقه ره: نقش مفعول. جو: هنگامی که 22

صفحه 24:
قلمرو ادبی: بر من: تشخیص سر به گریبان بردن: تشخیص و کنایه از شرمنده‌شدن بر و سر: جناس ناقص اختلافی بر و سر و گریبان: تناسب. جانبخشی برای باران بره سر؛ در سر: جناس ناهمسان سر به گریبان بردن: کنایه از شرمندگی و گوشه گیری واج آرايى 23

صفحه 25:
8 -ابر» زمن حامل سرمایه شد باغ » ز من صاحب پیرابه شد

صفحه 26:
معنی: این سرمایه خود را از من می گیرد (اشاره است به بخار شدن آب و شکل گرفتن ابر در آسمان) و باغ زیبایی و زینت ۳" خودش را از من به دست آورد. پیام: برتری چشمه از ابر و باغ قلمرو زبانی: حامل: دارنده صاحب پیرایه: دارای زیور سرما فا دارایی 25

صفحه 27:
قلمر و ادبی: سرمایه: استعاره از آب ابره باغ: جانبخشی پیرابه: استعاره از گیاهان باغ» صاحب پیرایه: تشخیص 26

صفحه 28:
9-کل ‏ به همه رنک و برازند کی می کند از پرتو من زندگی

صفحه 29:
معنی: ‎oe‏ ‏گل با همه ی زیبایی و شکوهشی, از بر کت روشنی وجود من زندگی ‏ ۳ می کند. پیم: برتری چشمه از کل قلمرو زبانی: به: با برازندکی: شایستکی, لیاقت پرتو: فروغ» روشنی؛ تابش زندگی: نقش مفعول 7 شو ةابلاعي. +

صفحه 30:
. قلمرو ادبی: ۱ ۰ از پرتو کسی زیستن: کنایه از نیازمند او بودن واج آرایی: «ک» برازندگی و زندگی کردن گل: تشخیص. پرتو: استعاره از وجود واج آرایی«ن»»«ک» 29

صفحه 31:
© نیلوفری ‏ : 0-در بن اين يرددى نيلوفرى

صفحه 32:
معنی: زیر این آسمان ابی چه کسی می تواند با من برابری کند و هم شان من است؟ (هیچ کس هم شان و برابر من نیست.) پیام: خودخواهی چشمه قلمرو زبانی: بن: ته» درون نیلوفری: صفت نسبی» منسوب به نیلوفر» به رنگ نبلوفر» لاجوردی؛ در متن درس» مقصود از «پرده نیلوفری» آسمان لاجوردی است. همسری: همترازی قلمرو ادبی: پرده نیلوفری: استعاره از آسمان آبی پرسش انکاری ۲ همسری کردن: کنایه از برابری و رقابت پرسش (استفهام) انکاری: (سوّال + جواب 51

صفحه 33:
سا 11-زین نعط آن مست‌شده از فرور رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور

صفحه 34:
معنی: با این شیوه؛ چشمه ی زیبای مست شده از تکبرش به پیش می رفت. <«. وقتی که کمی از سرچشمه اش دور شد. پیام: حرکت جشمه به سوی پایین قلمرو زبان : روش» طریقه؛ زین نمط: بدین ترتیب مبدا: آغا اصل» سر جشمه» محل شروع ز مبدأ جو كمى كشت دور: شيو بلاغی. مبدأ: آغازكاه موقوف المعانى نهر غرور: خودبينى نا قلمرو ادبی: آن مست‌شده از غرور: کنابه از چشمه. مست شده از غرور: استعاره» غرور سس زا سای 33

صفحه 35:
2-دید یکی بحر خروشنده ای سهمکنی » نادره جوشنده ای

صفحه 36:
معنی: ناگهان دریایی خروشان را رو در روی خود دید. دریایی ترسناک با جوششی بی مانند پیام: برخورد چشمه و دریا قلمرو زبانی: بحر: دریا (بهر: بهره» نصیب, برای) خروشنده: فریادزننده سهمگن: سهمکین؛ ترسناک نادره: بی همتاه شگفت آور جوشنده: پرموج ۲ بحر: نقش مفعول قلمرو ادبی: جانبخشی واج آرایی «ن» بحر: نماد بزرگی و عظمت. 35

صفحه 37:
@\ 3 ۳۲ 53-نعره بر آورده » فلک کرده کر ‎ec‏ دیده سیه کرده » شده زهره در

صفحه 38:
معنی: دریا فریاد بلندی بر آورد و گوش فلک را ناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش » زهره ی بیننده را پاره می کرد. فلى: اسان جرع زهره در: زهره درنده» ترساننده دریدن: شکافتن (ين ماضی: درید» بن مضارع: در) 57

صفحه 39:
قلمرو ادبی: ۰ نعره بر آورده و فلک کرده کر و دیده سیه کرده: تشخیص دیده سیه کرده: کنایه از عصبانیت زهره در شدن: کنایه از ترسناک شدن کر» در: جناس فلک را کر کرده: جانبخشی زهره در شدن: کنایه از ایجاد وحشت کردن» سبب ترس شدن» هر اس انگیز. 38

صفحه 40:
0 14-راست به مانند یکی زلزله ‎ec‏ داده تنش بر تن ساحل بله 6

صفحه 41:
معنی: درست مانند زلزله ای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود. پیام: شکوه دربا قلمرو زبانی: راست: دقیق يله: رهاء آزاد یله دادن تن: آمیدن» تکیه دادن به جيزى به نحوى كه بدن در حال استراحت كامل قرار كيرد. 40

صفحه 42:
قلمرو ادبی: مانند: ادات تشببه ۲ تن؛ واژه ‎il!‏ 0202020 تن ساحل: جانبخشی تنش (تن دريا) و تن ساحل: تشخیص و استعاره دریا مانند زلزله: قشبیه تن: تکرار. 41

صفحه 43:
5-جشمه‌ی کوچک جو به آنجا رسید وان همه هنکامه ی دریا بدید

صفحه 44:
معنی: چشمه ی کوچک وقتی به آن جایگاه رسید و آن هم عظمت * ۱ و فوغای دریا را دید. هنکامه: ‎Get‏ داد و فریاد» شلوغی هنکامه: نقش مفعول. موقوف المعانی قلمرو ادبی: دیدن برای چشمه: تشخیص چشمه و دریا: مراعات‌نظیر (تناسب)

صفحه 45:
6-خواست کزان ورطه قدم در کشد خویشتن از حادثه برتر کشد

صفحه 46:
معنی: تصمیم گرفت خودش را از آن جای خطرناک کنار بکشد و از آسیب دریا در امان مائد. پیام: هراس چشمه از دریا قلمرو زبانی: کزان: که از آن ورطه: گرداب» کودال» مهلکه» گرفتاری قدم د رکشد: دور شود : نقني مفعول. 45

صفحه 47:
‎Re‏ شدن خویشتن از حادثه برتر کشیدن: کنایه از خود را نجات دادن. ‎46

صفحه 48:
. 17-لیک چنان خیره و خاموش ماند كز همه شيرين سخنى كوش مانه

صفحه 49:
معنى: اما جنان شگفت زده و خاموش در جای << 35 7 خودش ساکت ماند که همه ی شیرین سخنی خود را از باد برد 1 و خاموش شد. ‎x‏ ‏پیام: بند آمدن زبان جشمه قلمرو زبانی: لیک: ولی خاموش: ساکت خیره: سرگشته» حیران» فرومانده کز: که از كوش ماند: كوش شد جنان: نقش قيد. 47

صفحه 50:
قلمرو ادبی: شیرین سخنی: حس آمیزی» کنابه از خوفی سخنی گوش ماند: تشبیه (مانند گوش فقط شنید و خاموش ماند.) خاموش ماند و کوش ماند: کنایه از سکوت گوش: مجاز از شنیدن. 48

پاورپوینت معنی متن شعر چشمه در اول ادبیات فارسی پایه دهم ؛ معنی واژگان و کلمات و قلمرو زبانی ،فکری و ادبی تعداد اسالید50 : -1گشت یکی چشمه ز سنگی جدا غلغله زن ،چهره نما ،تیز پا 1 معنی: چشمه ای جوشان ،خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد (بیرون زد و جاری شد) پیام :توصیف چشمه قلمرو زبانی :گشت :شد غلغله زن :شور و غوغاکنان تیزپا :تندرو ‌،تیزرو مصراع دوم :نقش قید مصراع اول :سه‌جزئی با مسند بیت :یک جمله. 2 قلمرو ادبی: قالب :مثنوی وزن :مفتعلن مفتعلن فاعلن درون مایه :پرهیز از خودستایی جانبخشی در همه بیت های این داستان چهره نما :کنایه از خودنما چشمه :نماینده فردی ضعیف و ناتوان ،ا ّما پرهیاهو و مغرور و خودشیفته چشمه و سنگ :تناسب مصراع دوم :تشخیص چشمه :نماد افرار مغرور سنگ :نماد جامعه 3 -2گه به دهان بر زده کف چون صدف گاه چو تیری که رود بر هدف 4 معنی: چشمه گاه مانند صدف ،بر اثر خروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی چون تیری که به سوی هدف می رود ،راست و سریع به پیش می رفت. پیام :پویش سریع چشمه 5 قلمرو زبانی: گه ،گاه :زمانی ‏Uد چون ،چو :مانن هدف :نشانه تیر صدف :نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غالف سخت جا دارد در و بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد. 6 قلمرو ادبی :تشبیه :چشمه به تیرو صدف صدف و هدف :جناس ناقص اختالفی چشمه و صدف :تشخیص و استعاره مراعات نظیر :و تیر هدف دهان و کف کف بردهان زدن :کنایه از خشمگین شدن ،مستی و نشاط و نیرومندی چون صدف :تشبیه چو تیری :تشبیه هدف ،صدف :جناس ناهمسان 7 -3گفت :درین معرکه یکتا منم تاج سر گلبن و صحرا منم 8 معنی: چشمه با خود گفت :من در بین عناصر خلقت و موجودات بی مانند هستم و سرور و بزرگ باغ و دشت هستم. پیام :خودبینی چشمه 9 قلمرو زبانی :معرکه :میدان جنگ یکتا :یگانه ،بی همتا گُل ُبن :بوت ه گل ،گل سرخ ،بیخ بوته گل قلمرو ادبی :مراعات نظیر :و سر تاج ،گُل ُبن و صحرا معرکه :استعاره از عناصر خلقت و موجودات تشبیه :چشمه به تاج رور بودن تاج سر بودن :کنایه از بزرگ و مافوق و َس َ چشمه :تشخیص و استعاره گُل ُبن و صحرا :تشخیص و استعاره منم تاج سر :تشبیه فشرده ،وجه شبه :گرامی و ارجمند بودن 10 -4چون بدوم ،سبزه در آغوش من بوسه زند بر سر و بر دوش من 11 معنی: وقتی تند و تیز حرکت کنم (جاری می شوم) سبزه در آغوش من (سبزه ی قرار گرفته بر کناره های جوی آب) سر و تن را غرق بوسه می کند. ‏Uرگ می دارد پیام :سبزه مرا بز 12 قلمرو زبانی :آغوش :بغل دوش :شانه چون :وقتی‌که بد َوم :جاری شوم َ قلمرو ادبی :سبزه در آغوش من :جانبخشی بوسه زدن :کنایه از احترام و بزرگداشت آغوش ،سر ،دوش :تناسب سبزه در آغوش چشمه قرار بگیرد و بوسه‌زدن سبزه :تشخیص آغوش و سر و دوش :تناسب بر و سر :جناس ناقص اختالفی سر و دوش :مجاز از تمام وجود چشمه 13 -5چون بگشایم ز سر مو ،شکن ماه ببیند رخ خود را به من 14 معنی :هرگاه چین موهایم را بگشایم (کنایه از امواج نداشته باشم) ماه چهره ی زیبای خود را در آیینه من (آب زالل من) می بیند. پیام :برتری چشمه از ماه 15 قلمرو زبانی :چون :وقتی‌که شِ کن :پیچ و خم زلف رخ :چهره ،صورت هر دو مصراع :شیؤە بالغی شکن :نقش مفعول .بگشایم :باز کنم (بن ماضی :گشود ،بن مضارع :گشا) شکن :پیچ و خم زلف 16 قلمرو ادبی: شکن از زلف گشودن :کنایه از آرام‌شدن آب چشمه ماه چهره داشته باشد و خود را ببیند :تشخیص شکن :استعاره از موج مو :استعاره از آب چشمه مو و سر و رخ :تناسب. چشمه :جانبخشی رخ ماه :جانبخشی سر ،مو ،رخ :تناسب تشبیه پنهان :آب چشمه مانند آینه است 17 -6قطره‌ی باران ،که در افتد به خاک زو بدمد بس گهر تابناک 18 معنی :قطره‌ی باران که به من زمین می افتد ،گل هایی چون مروارید درخشان را می رویاند. پیام :باران سبب ساز رویش گیاهان است قلمرو زبانی :درافتد :بیفتد دمیدن :جوانه زدن ،روییدن ،بالیدن بس :بسیار تابناک :تابنده ،درخشان زو :مخفف از او بدمد :بِرو َید ،رشد کند بس :بسیار گُهر :مخفف گوهر ،مروارید بس :نقش قید. 19 قلمرو ادبی: خاک :مجاز از زمین گوهر :استعاره از گیاهان و گل‌ها کل بیت :تلمیح به اعتقاد گذشتگان دربارٔە صدف و مروارید. 20 -7در بر من ره چو به پایان برد از خجلی سر به گریبان برد 21 معنی :قطره‌ی باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش من به پایان می برد (با همه ی شان و عظمتی که دارد) از شرمندگی سرافکنده خواهد شد. پیام :برتری چشمه از باران قلمرو زبانی :بر :کنار ،آغوش خجلی :خجالت‌زدگی ،شرمندگی گریبان :یقه ره :نقش مفعول. چو :هنگامی که 22 قلمرو ادبی :بر من :تشخیص سر به گریبان بردن :تشخیص و کنایه از شرمنده‌شدن بر و سر :جناس ناقص اختالفی بر و سر و گریبان :تناسب. جانبخشی برای باران بر ،سر؛ در ،سر :جناس ناهمسان سر به گریبان بردن :کنایه از شرمندگی و گوشه گیری واج آرایی 23 - 8ابر ،زمن حامل سرمایه شد باغ ‌ ،ز من صاحب پیرایه شد 24 معنی :این سرمایه خود را از من می گیرد (اشاره است به بخار شدن آب و شکل گرفتن ابر در آسمان) و باغ زیبایی و زینت خودش را از من به دست آورد. پیام :برتری چشمه از ابر و باغ قلمرو زبانی :حامل :دارنده صاحب پیرایه :دارای زیور سرمایه :مال ،دارایی پیرایه :زیور و زینت حامل سرمایه و صاحب پیرایه :ترکیب‌های اضافی. 25 قلمرو ادبی: سرمایه :استعاره از آب ابر ،باغ :جانبخشی پیرایه :استعاره از گیاهان باغ ،صاحب پیرایه :تشخیص 26 -9گل ،به همه رنگ و برازندگی می کند از پرتو من زندگی 27 معنی: گل با همه ی زیبایی و شکوهش ،از برکت روشنی وجود من زندگی می کند. پیام :برتری چشمه از گل قلمرو زبانی :به :با برازندگی :شایستگی ،لیاقت پرتو :فروغ ،روشنی ،تابش زندگی :نقش مفعول شیؤە بالغی. 28 قلمرو ادبی: از پرتو کسی زیستن :کنایه از نیازمند او بودن واج‌آرایی« :گ» برازندگی و زندگی کردن گل :تشخیص. پرتو :استعاره از وجود واج آرایی«ن»«،گ» 29 -10در بن این پرده‌ی نیلوفری کیست کند با چو منی همسری؟ 30 معنی :زیر این آسمان ابی چه کسی می تواند با من برابری کند و هم شان من است؟ (هیچ کس هم شان و برابر من نیست). پیام :خودخواهی چشمه قلمرو زبانی :بن :ته ،درون نیلوفری :صفت نسبی ،منسوب به نیلوفر ،به رنگ نیلوفر ،الجوردی؛ در متن درس ،مقصود از «پرده نیلوفری» ،آسمان الجوردی است. همسری :همترازی قلمرو ادبی :پرده نیلوفری :استعاره از آسمان آبی پرسش انکاری همسری کردن :کنایه از برابری و رقابت پرسش (استفهام) انکاری( :سؤال +جواب 31 -11زین نمط آن مست شده از غرور رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور 32 معنی :با این شیوه؛ چشمه ی زیبای مست شده از تکبرش به پیش می رفت. وقتی که کمی از سرچشمه اش دور شد. پیام :حرکت چشمه به سوی پایین قلمرو زبانی :ن ََمط :روش ،طریقه؛ زین نمط :بدین ترتیب مبدأ :آغاز ،اصل ،سرچشمه ،محل شروع ز مبدأ چو کمی گشت دور :شیؤە بالغی. مبدأ :آغازگاه موقوف المعانی غرور :خودبینی قلمرو ادبی :آن مست‌شده از غرور :کنایه از چشمه .مست شده از غرور :استعاره ،غرور مانند می‌ او را مست کرده بود. 33 -12دید یکی بحر خروشنده ای سهمگنی ،نادره جوشنده ای 34 معنی :ناگهان دریایی خروشان را رو در روی خود دید. دریایی ترسناک با جوششی بی مانند پیام :برخورد چشمه و دریا قلمرو زبانی :بحر :دریا (بهر :بهره ،نصیب ،برای) خروشنده :فریادزننده سهمگن :سهمگین ،ترسناک نادره :بی همتا ،شگفت آور جوشنده :پرموج بحر :نقش مفعول قلمرو ادبی :جانبخشی واج‌آرایی «ن» بحر :نماد بزرگی و عظمت. 35 -13نعره بر آورده ،فلک کرده کر دیده سیه کرده ،شده َزهره در 36 معنی :دریا فریاد بلندی برآورد و گوش فلک را ناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش ،زهره ی بیننده را پاره می کرد. پیام :سهمگینی دریا قلمرو زبانی :نعره :فریاد کر :ناشنوا دیده :چشم زهره :کیسٔە صفرا فلک :نقش مفعول کر :نقش مسند. فلک :آسمان ،چرخ زهره در :زهره درنده ،ترساننده دریدن :شکافتن (بن ماضی :درید ،بن مضارع :در) 37 قلمرو ادبی: نعره برآورده و فلک کرده کر و دیده سیه کرده :تشخیص دیده سیه کرده :کنایه از عصبانیت زهره در شدن :کنایه از ترسناک شدن کر ،در :جناس فلک را کر کرده :جانبخشی َزهره در شدن :کنایه از ایجاد وحشت کردن ،سبب ترس شدن، هراس انگیز. 38 Wله -14راست به مانند یکی زلز داده تنش بر تن ساحل یله 39 معنی :درست مانند زلزله ای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود. پیام :شکوه دریا قلمرو زبانی :راست :دقیق یله :رها ،آزاد یله دادن تنَ :لمیدن ،تکیه دادن به چیزی به نحوی که بدن در حال استراحت کامل قرار گیرد. راست :نقش قید «ش» در تنش :نقش مضاف‌الیه. 40 قلمرو ادبی :مانند :ادات تشبیه تن :واژه آرایی تن ساحل :جانبخشی تنش (تن دریا) و تن ساحل :تشخیص و استعاره دریا مانند زلزله :تشبیه تن :تکرار. 41 Wچو به آنجا -15چشمه‌ی کوچک رسید وان همه هنگامه ی دریا بدید 42 معنی :چشمه ی کوچک وقتی به آن جایگاه رسید و آن هم عظمت و غوغای دریا را دید. پیام :برخورد چشمه با شکوه دریا قلمرو زبانی :چو :وقتی‌که وان :مخفف و آن هنگامه :غوغا ،داد و فریاد ،شلوغی هنگامه :نقش مفعول. موقوف المعانی قلمرو ادبی :دیدن برای چشمه :تشخیص چشمه و دریا :مراعات‌نظیر (تناسب) هنگامه دریا :جانبخشی دریا :نماد افراد دریا دل ،که طبع و منشی بلند دارند؛ شکوه مند و آرام اند. 43 -16خواست کزان ورطه قدم درکشد خویشتن از حادثه برتر کشد 44 معنی :تصمیم گرفت خودش را از آن جای خطرناک کنار بکشد و از آسیب دریا در امان مانَد. پیام :هراس چشمه از دریا قلمرو زبانی :کزان :که از آن ورطه :گرداب ،گودال ،مهلکه ،گرفتاری قدم :گام درکشیدن :عقب کشیدن حادثه :پیشامد برتر کشد :کنار بکشد قدم درکشد :دور شود خویشتن :نقش مفعول. 45 قلمرو ادبی :جانبخشی قدم درکشیدن چشمه :تشخیص و کنایه از عقب‌نشینی و دور شدن خویشتن از حادثه برتر کشیدن :کنایه از خود را نجات دادن. 46 -17لیک چنان خیره و خاموش ماند کز همه شیرین سخنی گوش ماند 47 معنی :ا ّما چنان شگفت زده و خاموش در جای خودش ساکت ماند که همه ی شیرین سخنی خود را از یاد برد و خاموش شد. پیام :بندآمدن زبان چشمه قلمرو زبانی :لیک :ولی خاموش :ساکت خیره :سرگشته ،حیران ،فرومانده کز :که از گوش ماند :گوش شد چنان :نقش قید. 47 قلمرو ادبی: شیرین سخنی :حس آمیزی ،کنایه از خوش سخنی گوش ماند :تشبیه (مانند گوش فقط شنید و خاموش ماند). خاموش ماند و گوش ماند :کنایه از سکوت گوش :مجاز از شنیدن. 48

29,500 تومان