صفحه 1:
بوستان سعدی
باب اول در عدل و تدبیر و رای
بخش ۱۴
حکایت:
شبی دود خلق آتشی برفروخت
تعداد اسلاید: ٩
صفحه 2:
استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص
به هه زار متر هم كناب قانون ابن سيا
در کتاب خاطرا on
بجه كه بو 4 کتاب گلستان
وبوستان مى خواندم بدرم
كفت يسرم:
سعدى را در هفت سالكى مى خوانند
ودر هفتادسالكى مى فهمند
كفتم : بدر اكربه هفتاد سال نرسم جه؟
صفحه 3:
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
صفحه 4:
جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس
قو را خود غم خويشتن بود و بس؟
يسندى كه شهرى بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
صفحه 5:
به جز سنگدل ناکند معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
۳
توانگر خود آن لقمه جون مى خورد؟
چو بیند که درویش خون میخورد؟
صفحه 6:
مگو تندرست است رنجوردار
که میپیچد از غصه رنجوروار
تنکدل چو باران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
صفحه 7:
۳
۱ ۱ دل بادشاهان شود بار کش 0
۳4 جو بينند در كل خر خارکش ءْ 2
۷ 1
)( 0
|" ۹
Va
۱ اگر در سرای سعادت کس است
]0[ ۰ ز کفتار معدیش حرفی بس است
bi
صفحه 8:
همینت بسندهست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
صفحه 9: