پاورپوینت
آموزشادبیات و زبان

پاورپوینت حکایت شبی دود خلق آتشی برفروخت بوستان سعدی

توضیحات بوستان سعدی باب اول در عدل و تدبیر و رای بخش ۱۴ حکایت: شبی دود خلق آتشی برفروخت تعداد اسلاید: 9 استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص به هه ژار"مترجم کتاب قانون ابن سینا" در کتاب خاطراتش "چیشتی مجیور" می نویسد: بچه که بودم کتاب گلستان وبوستان می خواندم پدرم گفت پسرم: سعدی را در هفت سالگی می خوانند ودر هفتادسالگی می فهمند گفتم : پدر اگربه هفتاد سال نرسم چه؟ شبی دود خلق آتشی برفروخت شنیدم که بغداد نیمی بسوخت یکی شکر گفت اندران خاک و دود که دکان ما را گزندی نبود جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس تو را خود غم خویشتن بود و بس؟ پسندی که شهری بسوزد به نار اگر چه سرایت بود بر کنار؟ به جز سنگدل ناکُنَد معده تنگ چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟ چو بیند که درویش خون می‌خورد؟ مگو تندرست است رنجور‌دار که می‌پیچد از غصه رنجوروار تنکدل چو یاران به منزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند دل پادشاهان شود بارکش چو بینند در گل خر خارکش اگر در سرای سعادت کس است ز گفتار سعدیش حرفی بس است همینت بسنده‌ست اگر بشنوی که گر خار کاری سمن ندروی با به کارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبانوع فایل PowerPoint pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
بوستان سعدی باب اول در عدل و تدبیر و رای بخش ۱۴ حکایت: شبی دود خلق آتشی برفروخت تعداد اسلاید: ‎٩‏

صفحه 2:
استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص به هه زار متر هم كناب قانون ابن سيا در کتاب خاطرا ‎on‏ بجه كه بو 4 کتاب گلستان وبوستان مى خواندم بدرم كفت يسرم: سعدى را در هفت سالكى مى خوانند ودر هفتادسالكى مى فهمند كفتم : بدر اكربه هفتاد سال نرسم جه؟

صفحه 3:
شبی دود خلق آتشی برفروخت شنیدم که بغداد نیمی بسوخت یکی شکر گفت اندران خاک و دود که دکان ما را گزندی نبود

صفحه 4:
جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس قو را خود غم خويشتن بود و بس؟ يسندى كه شهرى بسوزد به نار اگر چه سرایت بود بر کنار؟

صفحه 5:
به جز سنگدل ناکند معده تنگ چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ ۳ توانگر خود آن لقمه جون مى خورد؟ چو بیند که درویش خون می‌خورد؟

صفحه 6:
مگو تندرست است رنجوردار که می‌پیچد از غصه رنجوروار تنکدل چو باران به منزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند

صفحه 7:
۳ ۱ ۱ دل بادشاهان شود بار کش 0 ۳4 جو بينند در كل خر خارکش ءْ 2 ۷ 1 )( 0 |" ۹ ‌ Va ۱ ‏اگر در سرای سعادت کس است‎ ]0[ ۰ ‏ز کفتار معدیش حرفی بس است‎ bi

صفحه 8:
همینت بسنده‌ست اگر بشنوی که گر خار کاری سمن ندروی

صفحه 9:

بوستان سعدی باب اول در عدل و تدبیر و رای بخش ۱۴ حکایت: شبی دود خلق آتشی برفروخت تعداد اسالید9 : استادعبد الرحمن شرفکندی متخلص به هه ژار"مترجم کتاب قانون ابن سینا" در کتاب خاطراتش "چیشتی مجیور" می نویسد: بچه که بودم کتاب گلستان وبوستان می خواندم پدرم گفت پسرم: سعدی را در هفت سالگی می خوانند ودر هفتادسالگی می فهمند گفتم :پدر اگربه هفتاد سال نرسم چه؟ شبی دود خلق آتشی برفروخت شنیدم که بغداد نیمی بسوخت یکی شکر گفت اندران خاک و دود که دکان ما را گزندی نبود 1 جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس تو را خود غم خویشتن بود و بس؟ پسندی که شهری بسوزد به نار اگر چه سرایت بود بر کنار؟ 2 به جز سنگدل ناکُ َند معده تنگ چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟ چو بیند که درویش خون می‌خورد؟ 3 مگو تندرست است رنجور‌دار که می‌پیچد از غصه رنجوروار تنکدل چو یاران به منزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند 4 دل پادشاهان شود بارکش چو بینند در گل خر خارکش اگر در سرای سعادت کس است ز گفتار سعدیش حرفی بس است 5 همینت بسنده‌ست اگر بشنوی که گر خار کاری سمن ندروی 6 پایان 6

21,000 تومان