پاورپوینت
ادبیات و زبان

پاورپوینت از آموختن ننگ مدار درس دوم پایه دهم

پاورپوینت از آموختن ننگ مدار درس دوم پایه دهم با به کارگریی تم، افکت ها، تصاویر و اشکال متحرک بسیار زیبانوع فایل PowerPoint pptx قابل ویرایش و آماده پرینت می باشد

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:

صفحه 2:
قلمرو زبانی: آسودن: استراحت كردن (ين ماضی: آسود بن مضارع: آسا) میاسا: توقف مکن» دست بر ندار

صفحه 3:
قل و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای. 7 قلمرو زبانی: نمودن: . _ نشان دادن (بن ماضى: نمود» بن مضارع: نما) بازكردانى: و خود را به مردم آذكونه نشان بده كه فردى

صفحه 4:
و چون نمودی به خلاف نموده» مباش. قلمرو زبانی: چون: هنگامی که نموده: نشان داده» ارائه کرده» آشکار کرده قلمرو ادبی: همریشگی يا اشتقاق: نمودی؛ نموده ( رشته انسانی)

صفحه 5:
به زبان؛ دیگر مكو و به دل؛ دیگر مدارء تا گندم نمای جوفروش نباشی. ۱ قلمرو ادبی: واه آرایی: ‎ae‏ ‏تا گندم نمای جوفروش نباشی: مثل بازكردانى: به زبانت جيزى نكو كه دلت جيزى ديكر باشد (كنايه از دورو نبودن) تا مانند کسی نباشی که به مردم کندم نشان می‌دهد؛ ولی جو می‌فروشد. پیام: دوری از دورویی

صفحه 6:
‎Ml‏ و اندر همه کاری داد از خویشتن بده» که هر که داد از خویشتن بدهد» از داور مستغنی باشد. قلمرو زبانی: اندر: در / داد: حق / داد از چیزی دادن: حق آن را ادا کردن / که نخست: زیرا / که دوم: کس / داور: قاضی؛ دادرس / مستغنی: بی نیاز ل قلمرو ادبی: جناس هسان: که (۱- زیرا | ۲- کس) ‏باز گردانی: و در هر کاری حق آن را ادا کن؛ زیرا هر كس كه حق را ادا کند» نیاز به قاضی ندارد و از آن نمی‌ترسد. ‎

صفحه 7:
ذا و اگر غم و شادیت بود؛ به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد و اثر غم و شادی پیش مردمان» بر خود پیدا مكن. قلمرو زبانی:تیمار: غمه حمایت و نگاهداشت توجه /تیمار داشتن: غمخواری و محافظت از کسی که بیمار باشد یا به بلا و رنجی گرفتار شده باشد ؛ پرستاری و خدمت کردن / پیدا کردن: آشکار کردن / قلمرو ادبی: تضاد: غم و شادی / پیام: تودار بودن بازكردانى: اكر غم و شادى برايت بيش آمدء به كسى بكوى كه دوست توست و قصد كمك به تو را دارد و غم و شاديت را براى هر انسانى آشكار نكن و به ايشان نشان فده.

صفحه 8:
1 و به هر نيك و بنه زود شادان و اندوهكين مشو ‎“hf‏ ‏فعل كودكان است. قلمرو ادبى: تضاد: نيك و بد» شادان و اندوهكين بازگردانی: و با هر اندک خوبی و بدی» زود شاد و غمگین فشو که اين کار بچه‌ها ست.

صفحه 9:
الا بدان کوش که بر هر محالی؛ از حال و نهاد خویش بنگردی» که بزرگان به هر حق و باطلی از جای نشوند. قلمرو زبانی: محال: بى اصلء ناممكنء انديشة باطل / نهاد: ذات / بنگردی: عوض نشوی / قلمرو ادبی: از جای شدن: کنایه از «از کوره دررفتن» / تضاد: حق و باطل باز گردانی: تلاش کن که به خاطر هر کار بیهوده ای حالت عوض نشود؛ زیرا انسان‌های بزرک زود تحت تأثیر هر حق و باطلی قرار ذمى كير فد.

صفحه 10:
لا و هر شادى كه بازكشت آن به غم است» آن را شادی مشمر» و به وقت نومیدی امیدوارتر باش و نومیدی را در امید بسته دان و امید را در نومیدی. قلمرو زبانی: شمردن: به حساب آوردن (بن ماضی: شمرد» بن مضارع: شمار) | نومید: ناامید / بسته دان: مرتبط دانستن» وابسته دانستن ( حذف به قرینه لفظی) | قلمرو ادبی: تضاد: امید و نومیدی باز گردانی: و هر شادی که پایان آن غم است» شادی به شمار نیاور» هر زمان ناامید شدىء اميدواريت را از دست مده و بدان كه نوميدى وابسته به اميد و اميد وابسته

صفحه 11:
لا رنج هيج کس را ضایع مکن و همه را به سزاء حق شناس باش» خاصه قرابت خویش راء چندان که طاقت باشد با ایشان نیکی کن. قلمرو زبانی: ضایع: تباه تلف / سزا: شایسته / خاصه: به ویژه / قرابت: خویشی, خویشاوندی؛ در متن درس منظور «خویشاوند» است(همآوا-> غرابت: شتفت و تعجب‌انگیز بودن) / طاقت: توان با: به باز گردانی: تلاش هیچ کس را تباه مکن و نست به همه مردم حق ‎wha‏ باش؛ به ویژه خویشاوندان خود و به اندازه ای که توان داری به خویشانت نیکی کن ۰ ‏هه

صفحه 12:
و ببران قبيله خويش را حرمت دارء وليكن به ايشان مولع مباش تا همچنان که هنر یشان بینی» عيب نيز بتوانى ديده و اكر از بيكانه ناايمن شوىء زود به مقدار ناايمنى» خويش را از وى ايمن كردان. قلمرو زبانى: يبران: بزركان» ريش سفيدان / حرمت دار: احترام بكذار / مولع: بسيار مشتاقي آزمند / همجنان: همان كونه / هنر: فضيلت / ايمن كرداندن: در امان بودن / قلمرو ادبى: تضاد: هنر و عيب؛ ناايمن و ايمن بازكردانى: و احترام ببران خاندانت را ذكه دار؛ ولى شيفته بيران مشو تا همانطور كه فضيلت آنها را می‌بینی؛ عیب آنها را نیز ببینی» و اگر از غریبه ای احساس امنيت ذمى كنىء به اندازه ای که احساس ناایمنی داری خود را از او دور کن و در امان دار. Bim Se ۲ ١

صفحه 13:
لا و از آموختن ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی. قلمرو زبانی: آموختن: یاه گرفتن (بن ماضی: آموخت» بن . مضارع: آموز) / ننگ: شرمساری» بی آبروبی / رسته: نجات يافته (بن ماضی: رست بن مضارع: ره) با زگردانی: و از آموختن شرم مکن تا از بی آبرویی نجات پیدا کنی.

صفحه 14:

از آموختن ننگ مدار درس دوم پایه دهم ■ تا توانی از نیکی کردن میاسا. قلمرو زبانی :آسودن :استراحت کردن (بن ماضی :آسود ،بن مضارع :آسا) میاسا :توقف مکن ،دست بر ندار بازگردانی :تا می‌توانی از نیکی کردن به دیگران دست بر ندار:. 1 ■ و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای. قلمرو زبانی :نمودن: نشان دادن (بن ماضی :نمود ،بن مضارع :نما) بازگردانی :و خود را به مردم آنگونه نشان بده که فردی نیکوکاری هستی. 2 و چون نمودی به خالف نموده ،مباش. قلمرو زبانی :چون :هنگامی که نموده :نشان داده ،ارائه کرده ،آشکار کرده قلمرو ادبی :همریشگی یا اشتقاق :نمودی ،نموده ( رشته انسانی) بازگردانی :و چون این چنین نشان دادی خودت برخالف آن رفتار مکن. 3 ■ به زبان ،دیگر مگو و به دل ،دیگر مدار ،تا گندم نمای جوفروش نباشی. قلمرو ادبی :واژه آرایی :دیگر تا گندم نمای جوفروش نباشی :مثل بازگردانی :به زبانت چیزی نگو که دلت چیزی دیگر باشد (کنایه از دورو نبودن) تا مانند کسی نباشی که به مردم گندم نشان می‌دهد؛ ولی جو می‌فروشد. پیام :دوری از دورویی 4 ■ و اندر همه کاری داد از خویشتن بده ،که هر که داد از خویشتن بدهد ،از داور مستغنی باشد. قلمرو زبانی :اندر :در /داد :حق /داد از چیزی دادن :حق آن را ادا کردن /که نخست: Kقلمرو ادبی :جناس زیرا /که دوم :کس /داور :قاضی ،دادرس /مستغنی :بی نیاز / همسان :که ( -۱زیرا -۲ /کس) بازگردانی :و در هر کاری حق آن را ادا کن؛ زیرا هر کس که حق را ادا کند ،نیاز به قاضی ندارد و از آن نمی‌ترسد. ُحاسبوا»[به حساب خودتان رسیدگی کنید پیش از ِ پیام :هم پیام با حدیث «حاسبوا َق ْب َل أن ت َ اینکه به حساب شمار رسیدگی شود]. 5 ■ و اگر غم و شادیت بود ،به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد و اثر غم و شادی پیش مردمان ،بر خود پیدا مکن. توجه /تیمار داشتن :غمخواری و محافظت از قلمرو زبانی :تیمار :غم ،حمایت و نگاهداشتّ ، کسی که بیمار باشد یا به بال و رنجی گرفتار شده باشد ؛ پرستاری و خدمت کردن /پیدا کردن :آشکار کردن /قلمرو ادبی :تضاد :غم و شادی / پیام :تودار بودن بازگردانی :اگر غم و شادی برایت پیش آمد ،به کسی بگوی که دوست توست و قصد کمک به تو را دارد و غم و شادیت را برای هر انسانی آشکار نکن و به ایشان نشان نده. 6 ■ و به هر نیک و بد ،زود شادان و اندوهگین مشو ،که این فعل کودکان است. قلمرو ادبی :تضاد :نیک و بد ،شادان و اندوهگین بازگردانی :و با هر اندک خوبی و بدی ،زود شاد و غمگین نشو که این کار بچه‌ها ست. 6 ■ بدان کوش که بر هر محالی ،از حال و نهاد خویش بنگردی، که بزرگان به هر حق و باطلی از جای نشوند. قلمرو زبانی :محال :بی اصل ،ناممکن ،اندیشۀ باطل /نهاد: ذات /بنگردی :عوض نشوی /قلمرو ادبی :از جای شدن :کنایه از «از کوره دررفتن» /تضاد :حق و باطل بازگردانی :تالش کن که به خاطر هر کار بیهوده ای حالت عوض نشود؛ زیرا انسان‌های بزرگ زود تحت تأثیر هر حق و باطلی قرار نمی‌گیرند. 7 ■ و هر شادی که بازگشت آن به غم است ،آن را شادی مشمر ،و به وقت نومیدی امیدوارتر باش و نومیدی را در امید بسته دان و امید را در نومیدی. قلمرو زبانی :شمردن :به حساب آوردن (بن ماضی :شمرد ،بن مضارع :شمار) / نومید :ناامید /بسته دان :مرتبط دانستن ،وابسته دانستن ( حذف به قرینه لفظی) / قلمرو ادبی :تضاد :امید و نومیدی بازگردانی :و هر شادی که پایان آن غم است ،شادی به شمار نیاور ،هر زمان ناامید شدی ،امیدواریت را از دست مده و بدان که نومیدی وابسته به امید و امید وابسته به ناامیدی است. 8 ■ رنج هیچ کس را ضایع مکن و همه را به سزا ،حق شناس باش، خاصه قرابت خویش را ،چندان که طاقت باشد با ایشان نیکی کن. قلمرو زبانی :ضایع :تباه ،تلف /سزا :شایسته /خاصه :به ویژه / قرابت :خویشی ،خویشاوندی؛ در متن درس ،منظور «خویشاوند» است(هم‌آوا← غرابت :شگفت و تعجب‌انگیز بودن) /طاقت :توان /با :به بازگردانی :تالش هیچ کس را تباه مکن و نسبت به همه مردم حق شناس باش؛ به ویژه خویشاوندان خود و به اندازه ای که توان داری به خویشانت نیکی کن . 9 ■ و پیران قبیله خویش را حرمت دار ،ولیکن به ایشان مولع مباش تا همچنان که ‏Kان بینی ،عیب نیز بتوانی دید ،و اگر از بیگانه ناایمن شوی ،زود به مقدار هنر ایش ناایمنی ،خویش را از وی ایمن گردان. قلمرو زبانی :پیران :بزرگان ،ریش سفیدان /حرمت دار :احترام بگذار /مولع: ،Kآزمند /همچنان :همان گونه /هنر :فضیلت /ایمن گرداندن :در بسیار مشتاق امان بودن /قلمرو ادبی :تضاد :هنر و عیب؛ ناایمن و ایمن بازگردانی :و احترام پیران خاندانت را نگه دار؛ ولی شیفته پیران مشو تا همانطور که فضیلت آنها را می‌بینی ،عیب آنها را نیز ببینی ،و اگر از غریبه ای احساس امنیت نمی‌کنی ،به اندازه ای که احساس ناایمنی داری خود را از او دور کن و در امان دار. 10 ■ و از آموختن ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی. قلمرو زبانی :آموختن :یاد گرفتن (بن ماضی :آموخت ،بن مضارع :آموز) /ننگ :شرمساری ،بی آبرویی /رسته :نجات یافته (بن ماضی :رست ،بن مضارع :ره) بازگردانی :و از آموختن شرم مکن تا از بی آبرویی نجات پیدا کنی. 11 تدوین :محمد فایق مجیدی دبیر بازنشسته ادبیات فارسی

29,500 تومان