پاورپوینت
فلسفه و حقوق

پاورپوینت منطق و اقسام آن

پاورپوینت منطق و اقسام آن در مورد علم منطق - منطق مقدماتی در 158 اسلاید کامل و قایل ویرایش

بهنام موفقی

صفحه 1:

صفحه 2:
ahe بنام خداوند بخشنده مهربان 002 BF slau ig af ‏سوینایا‎ AptototéAns 3 wae (oasis) ‏وم - م2 ۳۲۲ ق.م‎ ۳۲۸۴ 1)

صفحه 3:
تهیه کنندگان : بخش اول : بهنام موفقی کارمند و مدرس دانشگاه پیام نور مرکز میالدوآب عضو الهمن خنسفه تعنیم و تزبیت آیران

صفحه 4:
بخش دوم : خانم مولایی دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب بخش سوم : خانم قهرمانی دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب

صفحه 5:

صفحه 6:
انسانها با فکر کردن قواذین منطقی را بکار می برند بنابراین کاربرد منطق از زمانیکه بشر پا به عرصه زمین گذاشت وجود داشته است ولی مذطق بصورت مدون حاصل دوران فلسفه یونانی است

صفحه 7:
اولین کسی که نسبت به جمع آوری و تنظیم قواذین مذطق کرد ارسطو فیاسوف یونانی بود . ارسطو بعد از جمع آوری منطق نام آنالوتیکا را برای آن برگزید که بمعنی هنر تجزیه و تحلیل می باشد.

صفحه 8:
بعد از ارسطو دیگران نام ارکانون یا ارغنون بر آن گذ اشتند ارکانون بمعنی آلت نواختن می باشد و منظور از آن در منطق آلتی است که ذهن را از خطا مصون ميدارد

صفحه 9:
تعریف مذطق : داذشی است که به کار گرفتن قواعد و دستورات آن موجب می 8 ار در فکر اشتباه نکند و به نتیجه درست برسد . مذطق راه درست اندیشیدن و شیوه درست نتیجه گرفتن را به ما می آموزد. مهمترین منطق ها عبارنند از ‎ :‏ منطق قیاسی (نظری ) منطق استقرایی ( عملى )

صفحه 10:
منطق صوری : چون از صورت فکر بحث می کند و کاری به مطابقت فکر با واقع و خارج ندارد منطق نظری: چون با نظر (فکر و قوانین آن ) سرو کار دارد مذطق قیاسی : چون شیوه استدلال در اين منطق قیاس است منطق ارسطویی : چون تنظیم کننده آن ارسطو است

صفحه 11:
علم و اقسام آن در منطق علم به دو قسم تقسيم بندى مى شود

صفحه 12:
الف ) علم حضوری اگر معلوم (و نه صورتش ) در نزد عالم حاضر باشد آن را علم حضوری می نامند و در این نوع علم واسطه ای بین عالم و معلوم نیست مانند علم اسان به حالت های درونی خود مثال : علم به حالت ترس خود يا داشتن درد در عضوی از بدن که بلاواسطه درک می شود. از علم حضوری به شعور و وجدان نیز تعبیر می شود .

صفحه 13:
ب ) علم حصولی اگر چیزی در عالم هستی باشد و تصویری از آن به ذهن عالم بیاید از آن به علم حصولی تعبیر می شود .علم حصولی در حقیقت تصویر ذهنی موارد خارجی است مثال : دیدن یک میز و آمدن تصویری از آن به ذهن ما. در مذطق ‎ale‏ حصولی مورد نظر است و به دو قسمت تصور و تصدیق تقسیم می شود.

صفحه 14:
تصور و تصدیق

صفحه 15:
a“ 1 به تصویر ذهنی یک چیز تصور گفته می شود . مانند تصویر ذهنی منعکس شده چیزی بدون نسبت دادن تصویری به تصویری دیگر مثل : تصویر یک درخت پا انسان يا یک صندلی در ذهن

صفحه 16:
تصدیق تصدیق : نسبت دادن تصوری به یک تصور دیگر . برای مثال : فيل حيوان است که در اين مثال فيل و حیوان به همدیگر نسبت داده شده است. هر تصدیقی سه تصور دارد برای مثال در مثال بالا ابتدا بایستی فیل وبعد حیوان و سپس حیوان بودن فیل را تصور کنیم

صفحه 17:
تصور و تصدیق هر کدام بر دو قسمند : بدیهی یا ضروری : تصور و تصدیقی که نیاز به فکر و تامل ندارد و روشن و واضح است ‎the‏ : سردی و گرمی - روشنایی و تاریکی ‏نظری یا کسبی : ‏با فکر و تامل و اندیشه کردن حاصل می گردد ‏مثال : مثلث قانم الزاویه و مرطوب بودن هوا

صفحه 18:
18 اف وس ی

صفحه 19:
حکم (گزاره - قضیه ) حکم (یا تصدیق ) : امری ذهنی که در قالب الفاظ و کلمات بصورت جمله ای بیان می‌گردد و می تواند مثبت یا منفی باشد جمله های منطق را گزاره یا قضیه ‎PROPOSITION‏ ‏می‌نامند .

صفحه 20:
برخی عبارات : معلومات تصوری : تصورات شناخته شده (معرف ) معلومات تصدیقی : تصدیقات شناخته شده (حجت ) مجهولات تصوری : تصورات ناشناخته مجهولات تصدیقی : تصدیقات ناشناخته

صفحه 21:
۰ تعریف فکر ن به یک منظم كردن معلومات براى رسيدن ب ۵ گ ند مجهول را فکر می گویند

صفحه 22:
باب اول : مبحث الفاظ مبحث الفاظ به چند مورد تقسیم می شود : ‎cyan‏ ‏*کلی و جزنی "نسبتهای چهار کانه #تناقض "تضاد

صفحه 23:
دلالت بودن شینی که آگاهی به آن موجب آگاهی به چیز دیگری بشود ,رهنمون شدن به چیزی از طریق چیزی دیگر. مثال : آمدن بوی غذا ما را به وجود غذای پخته شده در نزدیکی مان راهنمایی می کند . یعنی با وجود بوی غذا پی می بریم که در این نزدیکی غذایی پخته و تهیه شده است.

صفحه 24:
در اصطلاح منطق به راهنما دال و به راهنمایی شده مدلول می گویند. در این مثال به بوی غذا دال و به غذا مدلول می گویند. رابطه بين دال و مدلول را دلالت می نامند.

صفحه 25:
رلالت بر سه قسم ‎cw!‏ ‏1 - دلالت عقلی : با کمک عقل از دال پی به مدلول مى بريم مثل دلالت جای پا بر رونده 2 - دلالت طبیعی : پی بردن به حالات درونی یک شخص از روی نشانه های خارجی بدن مانند پی بردن به تب با افزایش گرمی پوست. 3 - دلالت وضعی و قراردادی : به کمک وضع از دال پی به وجود مدلول می بریم . مثل دلالت لفظ میز بر خود ميز

صفحه 26:
تقسیم دلالت به لفظی و غیر لفظی دلالت های سه گانه گفته شده هر كدام به لفظى و غير لفظی تقسیم بندی می شوند. دلالت لفظی دلالتی است که دالهای آن صوتی باشند. مثال : دلالت کلمات بر معانی آنها دلالت غير لفظى دلالتی است که دالهای آن صوتی نباشند. مثال دلالت رد پا بر راه رونده

صفحه 27:
تقسیم بندی دلالت لفظی دلالت لفظی به سه قسم تقسیم بندی می شود: لا مطابقه : دلالت لفظ بر تمام معنی آن . مانند : خانه که منظور تمامی قسمت های خانه باشد. لا تضمن : دلالت لفظ بر جزنئی از آن . مانند : ميز شکست در حالیکه منظور پایه میز باشد. لا دلالت التزام بدلالت بر لازم معنی آن . مانند : دلالت سقف بر دیوار که بدون دیوار معنی ندارد.

صفحه 28:
کلی و جزنی مفهوم یا تصور بر دو قسم می باشد : کلی و جزنی کلی :مفهوم کلی اشخاص متعددی را در بر می كيرد شامل تمام افراد همجنس خود است . دارای مصداقهای نامحدود که در دستور زبان اسم عام نامیده می شود. مثال : حیوان - کوه - انسان - کتاب و ...

صفحه 29:
جزئی : بر یک فرد يا افراد محدود که شامل دو یا چند نفر هستند دلالت می کند . دارای مصداقهای محدود که در دستور زبان اسم خاص نامیده می شود. مثال : تهران - آن کتاب - سه صندلی و ... تمامی اسمهای خاص و اسمهایی که قبل از آن کلمات اين و آن بیاید و نیز اسمهایی که قبل آنها عدد باشد را جزنی می گویند.

صفحه 30:
نسبت هاى جهار كانه ( نسب اربع) بين دو كلى همواره يكى از نسبت هاى جهار ‎Cua) Aga ga yd ANS‏ + © تباين كلى © تساوى كلى © عموم و خصوص مطلق 0 عموم و خصوص من وجه

صفحه 31:
تباین کلی زمانی که هیچ تناسبی بین دو کلی نباشد و هیچ یک بر افراد دیگری صدق نکند آن دو نسبت به همدیگر متباین هستند و نسبت بین اين دو را تباین گویند . آنها هیچ مصداق مشترکی ندارند. مثال مثلث و مربع گیاه و حیوان مشرک و موحد

صفحه 32:
تساوی کلی بر عکس تباین هر گاه دو کلی از جمیع جهات با هم مساوی باشند به طوری که هر یک بر افراد دیگری صدق کند . آن دو را متساوی و ذسبت بین آن دو را تساوی می نامند. آنها دارای مصادیق مشترک هستند. ‎vata‏ مثلث و سه ضلعی ناطق و انسان متفکر و بشر

صفحه 33:
عموم و خصوص مطلق هر گاه دو کلی از یک سنخ باشند و فقط یکی از آنها بر افراد دیگری صادق باشد و کلیت و شمول یکی از آنها بطور مطلق بیش از دیگری باشد. یعنی هم بر آن صدق کند و هم بر غیر آن. نسبت بین آندو را عموم و خصوص مطلق نامند. ما آسیانی و ایرانی مثلث و شکل حیوان و پرنده در اين موارد آن که عام است بر آن که خاص است صدق می کند ولى بر عكس آن صادق نيست. ‏ _ مثال : هر ایرانی آسیانی است ولی هر آسیانی ایرانی نیست.

صفحه 34:
عموم و خصوص من وجه هر گاه دو کلی متباین باشند اما در بعضی موارد با هم جمع شوند ذسبت آن دو را عموم و خصوص من وجه گویند . دو کلی که افراد مشترکی داشته باشند و هر یک نیز دارای افراد مخصوص بخود باشند. مثال : مسلمان و ايرانى - انسان و سياه يوست مسلمان مى تواند ايرانى باشد و ايرانى مى تواند مسلمان . باشد.

صفحه 35:
: عموم و خصوص مطلق : عموم و خصوص من وجه

صفحه 36:
تناقض دو مفهوم زمانی متناقض هستند که یکی از آن دو چیزی را اثبات کند و دیگری آن را مثال : روز و شب - انسان و غیر انسان روشنی و تاریکی

صفحه 37:
تصاد هر گاه دو چیز قابلیت جمع شدن با هم را نداشته باشند آن دو را متضاد می گویند . مثال : سیاهی و سپیدی - شرق و غرب

صفحه 38:
تفاوت تناقضش 9 تضاد دو امر متناقض نه با هم جمع می شوند و نه رفع مى گردند مثال : یک مکان نمی تواند همزمان هم روشن باشد و هم تاریک دو امر متضاد با هم جمع نمی شوند ولی رفع آنها ممکن است . مثال : یک چیز در آن واحد ممکن نیست هم سیاه باشد و هم سپید و اجتماع آنها با هم ممکن نیست ولی ممکن است آن چیز نه سیاه باشد و نه سپید بلکه رنگ دیگری مانند زرد باشد.

صفحه 39:
باب دوم : کلیات پنجگانه (خمس ) کلی در اولین تقسیم به دو قسم دائی و عرصی تقسیم بندی می شود.

صفحه 40:
کلی ذاتی صفتی که جزو ذات یک موجود باشد و هرگز از آن جدا نشود . کلی ذاتی نامیده می شود. مثال : جسم و تفکر برای انسان بنعد ( طول و عرض و عمق ) براى جسم

صفحه 41:
کلی عرضی صفتی که جزو ذاتی یک جسم نباشد و جدایی از آن موجود امکان پذیر باشد. مثال : خنده » بیماری برای انسان رنگ برای جسم

صفحه 42:

صفحه 43:
اين ينج ک لی را در منطق کلیات خمس يا کلیات پنجگانه يا مفردات پنجگانه می نامند.

صفحه 44:
فعوع 5060 هر گاه کلی ذاتی بر افرادی دلالت کند كه در حقیقت هستی متفق اند آن را نوع می نامند . 17 انسان که افراد زیادی مانند حسن و احمد و سمیه و ... را در بر می گیرد . که در حقیقت و ذات یکسان هستند .

صفحه 45:
Genus ‏جشس‎ اگر دامنه کلی ذاتی چنان گسترده باشد که چندین نوع مختلف را در بر بگیرد آن را جنس می نامند که چند نوع مختلف الحقیقه را شامل می شود مثال : حیوان که شامل انواع زیادی مانند گربه و اسب و خوک و ماهی و ... را در بر می گیرد .

صفحه 46:
اقسام جنس ‎ee‏ حیوان جد 7 ز حیوان جنس های کلی تری هم وجود ‏مانند : جسم نمّو كننده و جسم مطلق و جوهر ‎

صفحه 47:
جسم نمّو کننده : اجسامی که دارای رشد ‎sae‏ مثال : انسان - حیوان - گیاه جسم دمو كننده هست و شامل جماد ات هم مى شود. كلى تر از جسم مطلق جوهر است.

صفحه 48:
8 : حقبقتی است قانم به ذات و هستی آن وابسته به موجود دیگری نیست مثال : انسان - روح - گیاه در مقابل آن عرض است كه قائم به ذات نيست و وجودش وابسته به هستى موجود ديكرى است مثال : كميت و كيفيت - بو - شكل و ...

صفحه 49:
عرض نه قسم است : كم ( كميّت : دو متر » سه متر و ...) کیف ( کیفیت : سفید . دانا و ... ) وضع ( وضعیت : ایستاده . نشسته و ... ) آين (مکان : در بازار » در خیابان و ...) متی ( زمان : دیروز » امروز و ...) ملک ( مالکیت :مسلح.کفش پوشیده و ...) اضافه ( موقعیت : برادری » بزرگتر و ... ) فعل ( انجام کار: می سوزد.می ریزد و ... ) انفعال ( سوخته می شود و ...)

صفحه 50:
مقولات دهگنه یک قسم جوهر و نه قسم عرض را مقولات ده كانه مى گویند . منظور از مقوله امری است که انسان می تواند در مورد آن تفکر کند و سخن بگوید و از آن تصوری داشته باشد .

صفحه 51:
بنابراين جنس ها به ترتیب کلیت عبارتند از :

صفحه 52:
جنس کلی تر از ‎a Jas‏ 1 ۱ ب می شوند : 1 0 مصود نوع

صفحه 53:
هر جسم دارای دو قسم نوع است بی واسطه و

صفحه 54:
يس جنس بر سه قسم است : لا جنس قریب : جنسی است که بین آن جنس و انواع آن جنس دیگری فاصله نشود . مثال : حیوان نسبت به اسب و گاو و شتر

صفحه 55:
لاجنس بعید : جنسی که بین آن جنس و انواع آن یک جنس فاصله باشد. مثال : گوهر نسبت به جمادات

صفحه 56:
لاجنس ابعد: جنسی که بین آن جنس و انواع آن بیش از یک جنس فاصله باشد. مثال : جسم مطلق نسبت به انسان كه بين آنها حیوان و جسم نمو کننده فاصله شده است .

صفحه 57:
ضل 5060 در لغت به معنی جدا کردن است و حقیقت با صفتی ذاتی است که به یک نوع یا جنس اختصاص دارد و آن را از سایر انواع و اجناس جدا می کند . سازنده نوع و تقسیم کننده جنس است. مثال : ناطق ( عاقل ) که فصل اسان است و موجب جدا شدن اذسان از حیوان می گردد و یا احساس که فصل حیوان است و آن را از گیاه جدا می کند.

صفحه 58:
فصلی که نوع را از انواعی که تحت جنس بعید خود هستند ممتاز می کند. فصلی که يك نوع را از انواعی که تحت جنس قریب خود هستند ‎ate‏ ‏برجسته ترن صفت ذاتی یک نوع است

صفحه 59:
مثال فصل قريب : تذكر برجسته ترين صفت ذاتى اذنسان است كه اتواع پست تر مانند حیوان و گیاه و جماد فاقد ‎a‏ ‏هستند . مثال فصل بعید : حساس نسبت به انسان یا نامی نسبت به حیوان

صفحه 60:

صفحه 61:
بخش دوم تهیه کننده : خانم مولایی

صفحه 62:
باب سوم : معرّف ) ‎Definiens‏ ( معرف(شناساننده). مجموع تصورات معلومی است که موجب روشن شدن تصوری مجهول می گردد. تصور مجهولی که به وسیله «معرف» روشن و شناسانده میشود معرف ‎U4 al (Definiendum) 044 44844 4‏

صفحه 63:
مثلاً اگر کسی نداند که «زرافه» چیست. یعنی تصور معلومی از زرافه نداشته باشد و ما به قصد شناساندن زرافه به وی بگوییم: زرافه حیوانی است علفخوار » سمدار» که دارای دستهای بلند تر از پا و گردن دراز است. تصوری از زرافه در ذهن او ایجاد کرده ایم.

صفحه 64:
در اینب تصر مجهول يا معرف ۰ «زراقه» است و تصورات معلوم و 8 ۶ با عث شناخته شدن زرافه شده اند عبارت است از: تصور حیوان» علفخوار » سمدار» دست بلندتر از پا و گردن دراز,

صفحه 65:
همچذین عمل کسی که ویژگی های زرافه را برمی شمارد و ذیز جمله ای که ویژگیهای زرافه در آن برشمرده می شود اصطلاحاً تعریف (0]010100) نامیده می شود.

صفحه 66:
اقسام تعر يف: تعر یف در صطلاح اهل مذطق عبارت است از برشمردن ویژگیهای ( ذاتی و غیرذاتی ) شناخته شده یک ‎Sep‏ ‏در یک جمله ۰ به قصد شناساندن آن به دیگران.

صفحه 67:
تعریف دارای اقسامی است بدین شر ح : الف) حد (تعریف کامل) کلامی است که خصوصیات ذاتی مجهول را بیان کند و ماهیت (حقیقت) آن را به طور کامل یا به اجمال بشناساند.

صفحه 68:
| حد تام: تعريفى است که از « جنس قریب و فصل قریب» مجهول فراهم می آید و مجهول را به طور کامل می شناساند. مثل«حیوان ناطق» در تعریف ‎AS Glad)‏ حیوان. جنس قریب و ناطق فصل قریب انسان است.

صفحه 69:
۲ حد ناقص: تعریفی است که از « جنس بعید و فصل قریب» مجهول فراهم می آید و مجهول را به طور اجمال می شناساند. به عبارت دیگر حد ناذص. تعریفی ‎LIS‏ ‏است. اما به اندازه حد ‎ce‏ کامل نيست. مثل « جسم نامی ناطق» در تعریف انسان. که جسم نامی. جنس بعید. و ناطق فصل قریب انسان است.

صفحه 70:
الام رتعريف ناقص) كلامى است كه بعضى از خصوصيات ذاتى و بعضى از خصوصيات عرضى مجهولى را بیان كن و لالق- بلف امتیاز آن از موجودات دیگر گردد. به بیانی ساد ه ‎«i‏ رسم تعریفی است که شناخت مبهمی از مجهول به ما می دهد.

صفحه 71:
oR eo rer ie ie tyro) د ارم تام: تعریفی است که از « جنس قریب و عرض خاص» فراهم می آید. ماد «حیوان ‎Coding gi be OLE‏ در تعریف انسان. که حیوان. جذس قریب انسان و خندان يا نویسنده. عرض خاص اسان است.

صفحه 72:
۲ رسم ناقص: تعریفی است که از «جنس بعید و عرض خاص» فراهم می اید. مانند «جسم نامی خندان یا نویسنده» در تعریف اسان که جسم نامى. جذس بعيد انسات و خندان و نويسئده عرض خاص او است.

صفحه 73:
تعریف. دارای اقسام دیگری نیز هست که در 8 + اتوجهی نمی‌شود. مانند: خاصه مرکبه و شرخ الاسم

صفحه 74:
خاص : مرکبه: ۱ که ز چند خصوصیت مخلف تشکیل شده است. هرکدام از خصوصیات به طور جداگانه به مجهول اختصاص ندارند» اما برروی هم صفت مخصوص مجهول به شمار می آیند.

صفحه 75:
مثلا در تعریف «خفاش» می گویند: «پرنده ای است زاینده». «پرنده بودن» به خفاش اختصاص ندارد. زیرا پرندگان ديكرى ه هشند. همچنین «زاییدن» خصوص خفاش نیست. اما این دو صفت بر روی هم یعنی» «پرنده بودن و زاینده بودن» مخصسص خفاش است. زیرا پرندگان دیگر نمی زایند. اين گونه تعریف در علوم طبیعی بسیار اهمیت دارد.

صفحه 76:
تت الاسم 8 از تفسیر یک کلمه با کلمه ای دیگر که از آن آشناتر و مأنوس تر باشد. به بیانی دیگر. شرح الاسم معنی کردن یک کلمه است برای روشن شدن آن. مثل ‎ASA)‏ ‏بگوییم «وجود» یعنی «هستی» و «علم» یعنی «آگاهی» و امثال آن .

صفحه 77:
ا ا حيوان + ناطق دك ۲ ناقص: جنس بعید + فصل قریب ‎SG ag‏ جسم نامى + اطق ۲ ‎.١‏ تام: جنس قريب + عرض خاا ‏حیوان + خندان ۲ ‏۲. ناقص: جنس بعيذ + عرض “خأضران ‏جسم نامى + خندان ‎(GE aber Oi gi Sem 3 A ‏معنی کردن کلمه ( مثل معنی کردن وجود به ‎(ae ‎ ‏انسان ‏ص ‎

صفحه 78:
a jad = سر منزل مقصود تمام مباحث مذکور» مسئله « معرف يا تعریف» است. با بحث از تصور و تصدیق و بررسی تصور کلی و جزئی و نیز کلی ذاتی و عرضی به منزلگاه « کلیات پنجگانه یا خمس» می رسیم. کلیات خمس خود وسیله ای است برای هدفی دیگر. یعنی وسیله ای است برای معرف.

صفحه 79:
در مبحث کلیات خمس. مواد لازم برای معرف فراهم می آید و در مبحث معرف یا تعریف- که هدف همه اين قيل و قال هاست - با به هم بيوستن تصورات معلوم - كه جيزى غير ان همان جنس و فصل و عرض خاص نيست - و ساختن تعريف به حل مجهول نائل می آییم. « زیرا تعریف» چیزی نیست مگر جمع آوری اوصاف مختلف یا موجود. یا یک شینی» یا یک فکر در یک جمله».

صفحه 80:
باب چهارم: قضایا (نصد يقات) با رد يا قبول تصور. تصدیق به وجود می آید. به بیائی دیگر: وقتی لااق سه تصور داشته باشیم و آنكاه بين آذها رابطه برقرار کذیم. عمل ما را تصديق كويند. مثلاً اكر «هوا» و «كرمى» و نيز « گرمی هوا» را تصور كذيم و سيس بدين كونه بين آنها رابطه برقرار سازيم:

صفحه 81:
است .

صفحه 82:
مسئله ای را تصدیق کرده ایم به عبارت دیگر به صدور «حکمی» اقدام نموده ایم. با عمل «3صدیق » و با صدور «حکم» جمله ای پدید می آید که در اصطلاح منطق ‎odzali (Proposition) «424,‏ می شود.

صفحه 83:
قضیه عبارت از سخن. با جمله ای است که خبری را بیان کند. خبر بیان شده ممکن است صادق(راست) يا کاذب (دروغ) باشد. فی المثل وقتی کسی می گوید: دوست من دانشمند است از دوست خود خبری داده است و اين خبر ممکن است راست يا دروغ باشد. می توان گفت: هر جمله ای از ثبوت یا نفی امری خبر دهد آن را قضیه گویند.

صفحه 84:
قضیه به طور کلی بر دو قسم است: حلیمه و شرطیه.

صفحه 85:
قضي: حملیه ‎(Categorical)‏ ‏قضیه ای است که خبری را به طور قاطع و بدون شک و شرط بیان کند. مثل: ۳ « هوا گرم است » يا « هوا گرم نیست » قضیه حملیه. همان جمله خبری يا وجه اخباری دستور زبان است.

صفحه 86:
اجزای قضیه حملیه قضیه حملیه مركب از سه جزء است: موضوع» محمول و رابطه, الف) موضوع یا محکوم علیه (60>زداد5) جزنی از قضيه است كه جيزى را به آن ذسبت می دهیم یا چیزی را از آن سلب مى كنيم. مثل «هوا» در مثالهای « هوا گرم است. هوا گرم نيست ».

صفحه 87:
ب) محمول يا محکوم به(۳۳6۵]6216) آن جزء از قضیه است که به موضوع داده می شود یا از آن سلب می گردد. مثل «گرم» در مثالهای « هوا گرم است. هوا گرم نیست».

صفحه 88:
ج) رابطه یا نسبت حکمیه(600۷|6) فعلی است مدّبت يا مذفی که بین موضوع و محمول رابطه برقرار می سازد. بدین ترتیب که محمول را به موضوع نسبت می دهد یا از لب سب ی کند. مب «است» و «نیست» در این دو مثال :

صفحه 89:
89

صفحه 90:
در دستور زبان» موضوع را « مستند اليه » ومحمول را « مسند » و نسبت حکمیه را « رابطه « می نامند.

صفحه 91:
قضیه شرطیه: 7 7 قضيه اى است كه خبر يا مطلبى را با شرط و یا با شک وتردید بیان کند.

صفحه 92:

صفحه 93:
اجراى قضیه شرطیه قشيه هاى شرطيهء رست كمء مركب از وو هزءاثره مقرم و تالی

صفحه 94:
الف) مقدم : ‎Gud‏ جمله پا نذستین قضیه ای که در بسلختمان قض. شرطه له كار می رودء «مقدم (قضیه مقدم)» نامیده می شود. ‏مثل «اگر کسی بکوشد» در مثال اول و «كتابى كه در دست تست» در مثال دوم.

صفحه 95:
ب) تالی: قضیه يا قضیه هایی که بعد از مقدم قرار گیرند» «تالی» خو‌انده می شوند. مق «پیروز می شود» در مثال اول و «گلستان است» و «بوستان است» در مثال دوم

صفحه 96:
96

صفحه 97:
قضیه حملیه و شرطیه دارای اقسام مختلفی هستند که در ایذجا به ذکر مهم ترین اقسام آنها می پردازیم.

صفحه 98:

صفحه 99:
شرطیه متصله ‎(Hypothetic)‏ قضیه ای است که با حرف شرط آغاز می شود و خبری را با "شرط" بیان می کند. مثال: هر گاه شب شود . هوا تاریک می شود اگر باران ببارد » هو تلطیف می گردد

صفحه 100:
شرطی: منفصله ‎(Disjunction)‏ ‏قضیه ای است که بین اجزای آن با حرف ربط «یا» فاصله می افتد و خبری را با «شک و تردید» بیان می کند. مثال: هر عدد . یا زوج است. يا فرد است.

صفحه 101:
در دستور زبان شرطي: متصله را «جمله شر طی يا وجه شرطی» می نامند و شرطیه منفصله را »9 ‎4S‏ التزامی» می گویند.

صفحه 102:
تهیه کننده : خانم قهرمانى

صفحه 103:
‎Det ee UT SSP gis ew i! 1‏ را یت من ی 1. اقسام قضیه به اعتبار کیفیت: ‏لاكا) ستسشلبه (منفی ). ‎

صفحه 104:
تم ف موس : ف اى ‎aA‏ اك شد اث و مطلبی رأ اثبات ‎ais‏ ‏مثل: هوا گرم است, ب) قضیه سالبه : قضیه ای است که رابطه آن 8 9 راد و مطلبی را نفی کند. مثل: هوا گرم نیست.

صفحه 105:
2 اقسام قضیه به اعتبار کمیت : شخصیه ‏ جزنئیه و کلیه.

صفحه 106:
الف) قضیه شخصیه: قضیه ای است که ‎EI‏ موضوع آن «اسم خاص» باشد. مثل: پر ویز » دانشمند است.

صفحه 107:
ب) قضیجزنیه : قضیه ای است که قبل از موضوع آن کلماتی از قبیل «بعضیی, برخی و نعداد ی » قرار گیرند. مثال : بعضی انسانها نویسنده هستند. که «انسانها». موضو ع قضیه است و قبل از آن کلام : «بعضی» قرار گرفته است.

صفحه 108:
ج) قضیه کلیه : قضیه ای است که قبل از موضوع آن. کلماتی از قبیل همه هر » هيج و تمام قرار گیرد. مثال: هر انسانی فنا پذیر است. که انسان» موضوع قضیه است و قبل از آن «هر» قرار گرفته است.

صفحه 109:
سور قضیه کلمات ‎cq Py»‏ «همه». «هیچ» و نیز کلمات «بعضی»۰ «برخی» و مانند آن را اصطلاحاً سورقضیه گویند. نکات مهم : سور قضیه: سور قضیه بیانگر کمیت قضیه (جزنی و کلی بودن و رابطه قضیه)» بیقگر کیفیت (موجبه و سالبه بودن) آن است,

صفحه 110:
۳. قضایای چهارگانه يا محصورات اربعه: قضایلی- هشند كه از ترکیب قضایای «موجبه و سالبه» با قضایای «جزنیه و کلیه» به وجود می آیند.

صفحه 111:
الف)موجب ر کلیه : قضیه ای = که «سور» آن» «هر» و رابطه آن فعل مثبت باشد. مثل: هر انسانی فانى است. ب)موجب : جزنیه : قضیه ای ست‌ ی ‎aa‏ ‏آن «بعضى» و رابطه آن فعل مثبت مى باشد. مثل: بعضی انسانها نویسنده هستند.

صفحه 112:
0 سالیهٌ کلیه: قضیه ای است «سور» آن ‎(ee)‏ و رابطه آن یک فعل منفی است. د) سالبة جزئیه: قضیه ای است که «سور» آن «بعضی» و رابطة آن یک فعل منفی است. مثل: بعضی انسانها نویسنده نیستند.

صفحه 113:
باب پنجم: حجت (استدلال) بحث از قضایا. مقدمه ای است برای حجت. هرکس در زندگی روزمره برای سخن گفتن و استدلال کردن از جمله ها(قضیه) کمک می گیرد. آنها را به هم می پیوندد و بدین وسیله مقصود خود را بیان می کند و هدف خود را به اثبات می رساند. همین تلاش و کوشش است که درمذطق «حجت یا استدلال» نام گرفته است.

صفحه 114:
از آذجا که پشتوانه سخنها و استدلالهای اسان ‎oa‏ و اندیشه اوست. می توان گفت: استدلال عبارت است از تلاشی که ذهن به مدد آگاهیهای خود انجام می دهد تا بهی‌سی1 : آنها از آنچه آگاه نیست آگاه گردد.

صفحه 115:
قسام حجت ( استدلال ) اکسام ‎a‏ ‏گونه است : استدلال. بر سه كو ‎٠‏ استقراء ‎٠‏ قیاس. ‎

صفحه 116:
الف ) تمثيل ‎(Analogy)‏ جنان است كه به كمى شباهت يا وجه مشتركى كه بين يى امر جزئى معلوم با ‎a‏ لوه جزنی مجهول وجود دارد. حکمی را که‌دربار : امر جزنی معلوم شده است. بر امر جزنی مجهول نیز منطبق سازیم.

صفحه 117:
مثال ۱ : فقیه یا قانونگذار می داند که شراب در قانون دين حرام است زیرا خاصیت مست کنندگی دارد. اما آگاه نيست كه آيا ساير مشروبهاى الکلی جدید چه وضعی دارند. در مقایسه آنها با «شراب» وف مشتری- (خلصت مست کنندگی) می یابد و بر مبنای آن حکم بر حرام بودن تمام مشروبات الکلی می کند.

صفحه 118:
مثال ۲ : با شخصی آشنا می شویم. این شخص از نظر رفتار یا شکل ظاهری به فلان دوست بی وفای ما می ماند. با اتکاء بر این وجه مشترک ( رفتار يا شکل ظاهری) حکم بر بی وفایی او می کنیم.

صفحه 119:
چنین است که می گویند: « تمثیل رسیدن از یک امر جزنی است به امر جزنی دیگری به مدد همانندی و وجه مشترکی که بين آن دو وجود دارد. تمثيل دو كونه است: م عر قط

صفحه 120:
تمثيلى است که وجه مشترک بین دو امر جزنی» صفتی عمیق و باطنی باشد. مانند: حکو كه فقيه در باب حرام بودن مشروبات الكلى جديد مى دهد.

صفحه 121:
تمثيل غير قط اش ک ضت مشترک دو امر جزنی. صفتی ظاهری باشد. مانند: حکمی که ما در باب بی وفایی شخصی که تازه با او آشنا شده ایم» می دهیم.

صفحه 122:
ب) استقراء ‎(Induction)‏ چنان است که با بررسی و آزمایش امور جزنی به قاتون کلی می رسند. مثلاً با حرارت دادن فلزات گوناگون اين نتی جر کلی را به دست می آورند که: هر فلزی در اثر حرارت منبسط می شود».

صفحه 123:
‎we‏ لاب ‎U6 ape ee‏ «استقراع۶» رسیدن از بررسی های جزنی به نتيجه كلى ‎

صفحه 124:
که بررسی شود و 3 2 ۱ تمام موارد جزنی ب گردد. حکم کلی صادر سیس سیس ت دهيم و ب ۱ 2 ‎ea‏ واع فاز را حرار 7 انبساطهم: فلزات كليم حکم بر ‎i‏

صفحه 125:
. ناقص: | چند مورد. چنان است که با آزمایش و بررسی > 0 حکم کلی صادر گردد. ‎mat ۰.‏ يه مثل اینکه با حرارت دادن چند نمونه قلز» حكم ب ابساط تمام فلزات بدهیم. ‎

صفحه 126:
ج) قياس (060000) قیاس. استدلالی است که به مدد آن از قانون کلی به نتیجه ای جزنی می رسیم.

صفحه 127:
مثال براى قياس

صفحه 128:
در اینجا از اين قانون کلی که «هر انسانی فلنی- لسب» ب لن نتيه جزنى كه «سقراط» فانی است. رسیده ایم. این گونه استدلال را قیاس می نامند.

صفحه 129:
به بیان ديكر: قياس عبارت است از دو قضيه به هم بيوسته كه از قبول آنهاء قبول قضيه ديكرى لازم مى آيد. ۳ گر بپذيريم که: شراط نان است و هر انسانی هم فانی است» بايد قبول کذیم که «سقراط فانی الست ».

صفحه 130:
در اصطلاح. هر کدام ازقضی ر اول و دوم را «مقدمه» می گویند و قضیه ای را که با يذيرش دو مقدمه پنیرفته می شود. «نتیجه» می نامند.

صفحه 131:
ام سقراط انسان است - مقدمه 7م ‎Sitios‏ ‏ِ > مقدمتین هر انسانی فانی است < مقدمه سقراطء فانی است < نتیجه

صفحه 132:

صفحه 133:
۱- قیاس اقترانی : خا يعي ل جمت الك ‎med ja‏ 5-2 سم نباشد. بلکه موضوع نتيجه آن در يك مقدمه و محمول نتیجه آن درمقد م: دیگر باشد.

صفحه 134:
قياسى كه ذكر شدء قياس اقترانی است. ‎EDL. tk tial‏ د انمد اول وجود دارد و محمول نتيجه (فانی) درمقد م ز دوم.

صفحه 135:
۲- قیاس استثنایی: قیاسی است که نتیجه یا نقیض (- منفی) نتيجه ۲ کر شده باشد. مثال: هرگاه خورشید برآید.روزموجود است - مقدمه اکنون خورشید برآمده است - مقدمه پس روز موجود است - نتیجه

صفحه 136:
در اينجا نتيجه قياس يعنى « روز موجود است» درمقد م : اول وجود دارد.

صفحه 137:
مهمترین نوع استدلال در منطق قياس است. به نظر مذطق دانان تذها از راه قياس و به مدد استدلال قیاسی. می توان به كشف حقیقت نائل آمد. ایذکه مذطق را «فن استدلال» نامیده اند مقذصود همین استدلال قیاس است. قیاس انواع مختلف و شکل های گوناگون دارد.

صفحه 138:
انتقاد بر منطق صوری مذطق صوری «ار سطویی» قرن ها بر فکر متفکران شرق و غرب حکومت می کرد و تنها وسیله کشف مجهول به شمار می رفت, على رغم حمله هاى بنيان كنى كه بر اين منقمل شده لشب. هنوز هم اندیشمندان زیادی شیفته آن هستند.

صفحه 139:
شیفتگان منقب صری قودع اين منطق را جزو فطرت انسان می دانند و معتقدند اسان در کاربرد قواعد منطق ناگزیر است.

صفحه 140:
در مقابل. مخالفان منطق صوری. در طول تاریخ. قواعد این منطق را بی حاصل. زاید و حتی گمراه کننده دانسته اند إن -اتقطوخظفت ل رمِطؤدتكرفت وكيده تنضربد سه « بيكن » و « دكارت » و «استوارت ميل » بر پیکر منطق ارسطویی وارد شد.

صفحه 141:
به نظر انتقاد کنندگان مهمترین عيب منطق ارسطویی آن است: از کشف مجهول ناتوان است: نتيجه قياس حاصل مقدمات آن است. دست ذمی آید و اگر مقدمات روشن باشد نتیجه خود به خود روشن و معلوم خواهد بود.

صفحه 142:
ابن تيميه و شاگرد وی ابن قیّم - متفکران مسلمان قرن هفتم و هشتم هجری - سخت به منطق صوری تاخته اند و بی حاصلی و عجز آن را از کشف مجهول نشان داده اند. ايراد شيخ ابوسعید ابوخیر عارف قرن چهارم و پذجم بر ابن سینا بر باب مذطق و بی حاصلی آن نیز در این زمینه بوده است.

صفحه 143:
در عصر جدید بیکن و دکارت هر دو در اين باب که قیاس نمی تواند مجهولی را معلوم سازد. هم داستان بودند. بیکن منطق نوین یا آلت نو «ارگانون جدید» را جایگزین مذطق صوری ارسطو ساخت روش قیاسی را مردود شمرد و روش استقرایی « مشاهده و تجربه» را به عنوان آیین راستین در تحقیق پیشنهاد کرد.

صفحه 144:
درگذشت آریل ۶۲۶ مديت انگلیسی أثار سمه رقت علم مره ورمعو

صفحه 145:
انتقادهایی که بر مذطق ارسطویی وارد شده است. تماما متوجه روش قیاسی یا اين انتقادهاء بویژه. در عصر جدید ‎cla gy)‏ پیروان وی به مشاهده و تجربه بی توجه بودند

صفحه 146:
لا یک سلسله نمی ‎iad‏ بیته بویت های جرب 3 ‎i‏ یه سب ددن 8 اند و در راه کشف حقیقت می کوشیده اند. به همين هم راه به جایی ذ ‎“i‏ ‏به جایی نمی برده اند.

صفحه 147:
N ‏او‎ اسان از به کار بردن قیاس ناگزیر است. از عادی ترین سخنان روزمره مردم تا دقیق ترين اندیشه ها و سخنان دانشمندان در قالب قیاس(- چیدن ترتیب مقدمات و گرفتن نتیجه) بیان می شود.

صفحه 148:
ها ۹ اتهام فلاسفه تجربی عصر جدید مبنی بر بی توجهی ارسطو و پیروان وی نسبت به حس و تجربه و واقعیات عینی» سخت بی بنیاد است. چرا که در مذطق ار سطو تنها از «صورت قیاس» بحث نمی شود بلکه از «ماده قیاس» نيز سخن به ميان مى آيد.

صفحه 149:
بحث از ماده قیاس. یا بررسی قیاس از لحاظ ارتباط آن با واقعیت های بیرونی در مبحثی ‎Gas‏ عنوان «صناعات پنجگانه» طرح ‎us‏ ‏گردد.

صفحه 150:
در این بخش بر اهمیت مشاهده و تجربه تأکید می شود و دقیق ترین و منطقی ترین قیاس. که اصطلاحا برهان نامیده می شود قيليب به شمار و لي كه بر بنیاد «يقينيات» شكل كيرد.

صفحه 151:
فی المثل قیاسی که مقدمات آن بدیهی است یا قضیه هایی است که از راه حس و تجربه «محسوسات و محرمات» به دست آمده است و حس و تجربه پشتوانه درستی آن است. قیاسی برهانی خواهد بود.

صفحه 152:
مثلاً این قیاس. برهان است : - برخی از اجسام. فلزند. - هر فلزی هادی حرارت است. - برخی از اجسام هادی حرارت اند؛ سبب برهانی بودن قیاس مذکور آن است که مقدمه 2 نی آن « - برخی از اجسلم فلزند» حاصل حس است و مقدمه دومین یا کبرایان « - هرفلزی هادی حرارت است» امری تجربی است.

صفحه 153:
اهل مذطق در بخش « صناعات پنجگانه» ضمن تقسيم انواع قياس از لحاظ ماده يا ارتباط قياس با واقعيتهاى بيرونى - ذهنى به ينج قسم (- صناعات خمسه) به اهميت برهان يا قياس برهانى تصريح مى كنند و در بحث از مقدمه هاى قياس برهانى اهميت و ارزش محسوسات و مجرّبات. یعنی دانشهای به بار آمده از حس و تجربه » را باز می نمایند.

صفحه 154:
گرچه حکمای طرفدار منطق ارسطو. همواره در کنار حس و تجربه از اهمیت عقل و قیاس سخن می گویند و تصریح می کنند که در پدید آمدن دانشهای تجربی هم حس در کار است و هم عقل. با اين همه ارزشی را که برای حس و تجربه قانلند انکار نمی توان کرد و آنان را متهم به بى توجهى به واقعیت و بی عنایتی به تجربه نمی توان ساخت.

صفحه 155:
پایه ها و بنیادهای روش تجربی را در ‎ghia‏ ارسطویی. در مباحث مربوط به مقدمات برهان می توان باز جست :

صفحه 156:
آنچه سبب پیشرفت بشر پس از رنسانس, در زمینه های مادی و صنعتی شده است. نه ابداع روش تجربی است. بلکه تكميل كردن و به کار گرفتن این روش در دانشهایی است که به دانش های تجربی مرسوم است و اين امر خود معلول عوامل و شرایطی است که مو جب شد تا بشر «طرز نگاه» خود را نسبت به جهان تغییر دهد.

صفحه 157:
یعنی بشر که تا پیش از رذسانس. عقلانی به جهان می نگریست. پس از رنسانس با چشم حس و تجربه به دیدن جهان پرداخت و همین امر موجب پیشرفت مادی گردید.

صفحه 158:
منابع ‎ *‏ دادبه » اصغر :کلیات فلسفه. تهران .دانشگاه پیام نور ۱۳۸۷ ‏* خوانساری.محمد: دوره مختصرمنطق صوری.تهران.دانشگاه تهران» ۱۳۸۰ ‎

منطق منطق و اقسام آن 1 بنام خداوند بخشنده مهربان منطق ووهوو یراررسطو ) ب وویووونان: 2 ‏Αριστοτέλης تلفظ :آریستولتللس( ) زادهه ۳۸۴ق.م -دگذشتهه ۳۲۲ق.م ( تهیه کنندگان : منطق بخش اول :بهنام موفقی کارمند و مدرس دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب عضو انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران 3 بخش دوم :خانم مولیی منطق دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب بخش سوم :خانم قهرمانی دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه پیام نور مرکز میاندوآب 4 منطق بهنام موفقی 5 بخش اول منطق بهنام موفقی 6 منطق و اقسام آن ان سانها با ف کر کردن قوان ین منطقی را بکار می برند بنابراین کاربرد منطق از زمانیکه بشر پا به عرصه زمین گذاشت وجود داش ته ا ست و لی من طق بصورت مدون حاصل دوران فلسفه یونانی است منطق بهنام موفقی 7 اولین کسی که نسبت به جمع آوری و تنظیم قوان ین من طق کرد ار سطو فیل سوف یونانی بود .ار سطو ب عد از ج مع آوری منطق نام آنالوتیکا را برای آن برگزید که بمعنی هنر تجزیه و تحلیل می باشد. هنرحححتجححزیه و حححتحححلیل ‏Analytice منطق بهنام موفقی 8 بعد از ارسطو دیگران نام ارکانون یا ارغنون بر آن گذاشتند ارکانون) ارغنون( Organon ارکانون بمعنی آلت نواختن می باشد و منظور از آن در منطق آلتی است که ذهن را از خطا مصون میدارد منطق بهنام موفقی تعریف منطق :دانشی است که به کار گرفتن قواعد و دستورات آن موجب می شود تا انسان در فکر اشتباه نکند و به نتی جه در ست بر سد .من طق راه درست اندیشیدن و شیوه درست نتیجه گرفتن را به ما می آموزد. مهمترین منطق ها عبارتند از :منطق قیاسی ) نظری ( 9 منطق استقرایی ) عملی ( منطق بهنام موفقی 10 قوانینی را که ارسطو تدوین کرد به این نامها معروف است : منطق صوری :چون از صورت فکر بحث می کند و کاری به مطابقت فکر با واقع و خارج ندارد منطق نظری :چون با نظر )فکر و قوانین آن ( سرو کار دارد منطق قیاسی :چون شیوه استدلل در این منطق قیاس است منطق ارسطویی :چون تنظیم کننده آن ارسطو است منطق بهنام موفقی 11 علم و اقسام آن در منطق علم به دو قسم تقسیم بندی می شود منطق بهنام موفقی 12 الف ( علم حضوری اگر معلوم ) و نه صورتش ( در نزد عالم حاضر باشد آن را علم حضوری می نامند و در این نوع علم واسطه ای بین عالم و معلوم نیست مانند علم انسان به حالت های درونی خود مثال :علم به حالت ترس خود یا داشتن درد در عضوی از بدن که بلواسطه درک می شود. از علم حضوری به شعور و وجدان نیز تعبیر می شود . ب ( علم حصولی منطق بهنام موفقی 13 اگر چیزی در عالم هستی باشد و تصویری از آن به ذهن عالم بیاید از آن به علم حصولی تعبیر می شود .علم حصولی در حقیقت تصویر ذهنی موارد خارجی است مثال :دیدن یک میز و آمدن تصویری از آن به ذهن ما. در منطق علم حصولی مورد نظر است و به دو قسمت تصور و تصدیق تقسیم می شود. منطق تصور و تصدیق بهنام موفقی تصورConcept , 14 تصدیق ‏Judgement ‏Notion تصور منطق بهنام موفقی به تصویر ذهنی یک چیز تصور گفته می شود . مانند تصویر ذهنی منعکس شده چیزی بدون نسبت دادن تصویری به تصویری دیگر مثال : تصویر یک درخت یا انسان یا یک صندلی در ذهن 15 منطق بهنام موفقی 16 تصدیق تصدیق :نسبت دادن تصوری به یک تصور دیگر . برای مثال : فیل حیوان است که در این مثال فیل و حیوان به همدیگر نسبت داده شده است. هر تصدیقی سه تصور دارد برای مثال در مثال بال ابتدا بایستی فیل وبعد حیوان و سپس حیوان بودن فیل را تصور کنیم تصور و تصدیق هر کدام بر دو قسمند : منطق بدیهی یا ضروری : تصور و تصدیقی که نیاز به فکر و تامل ندارد و روشن و بهنام موفقی واضح است مثال :سردی و گرمی – روشنایی و تاریکی نظری یا کسبی : با فکر و تامل و اندیشه کردن حاصل می گردد 17 مثال :مثلث قائم الزاویه و مرطوب بودن هوا منطق بهنام موفقی 18 مثالهایی بیشتر : تصور بدیهی :تاریکی -گرمی تصور نظری :خدا -فرشته تصدیق بدیهی :هوا گرم است تصدیق نظری :روح موجودی غیر مادی است حکم )گزاره – قضیه ( منطق بهنام موفقی 19 حکم ) یا تصدیق ( :امری ذهنی که در قالب الفاظ و کلمات بصورت جمله ای بیان می گردد و می تواند مثبت یا منفی باشد جمله های منطق را گزاره یا قضیه PROPOSITION می نامند . مثال : هوا سرد است گیاه حیوان نیست درخت بلند است روز روشن است برخی عبارات : منطق معلومات تصوری :تصورات شناخته شده ) معرف ( بهنام موفقی معلومات تصدیقی :تصدیقات شناخته شده ) حجت ( مجهولت تصوری :تصورات ناشناخته مجهولت تصدیقی :تصدیقات ناشناخته 20 منطق بهنام موفقی 21 تعریف فکر منظم کردن معلومات برای رسیدن به یک مجهول را فکر می گویند. منطق بهنام موفقی 22 باب اول :مبحث الفاظ مبحث الفاظ به چند مورد تقسیم می شود : دللت کلی و جزئی نسبتهای چهار گانه تناقض تضاد دللات منطق بهنام موفقی 23 بودن شیئی که آگاهی به آن موجب آگاهی به چیز دیگری بشود .رهنمون شدن به چیزی از طریق چیزی دیگر. مثال : آمدن بوی غذا ما را به وجود غذای پخته شده در نزدیکی مان راهنمایی می کند .یعنی با وجود بوی غذا پی می بریم که در این نزدیکی غذایی پخته و تهیه شده است. منطق در اصطلح منطق به راهنما دال و به راهنمایی شده مدلول می گویند. بهنام موفقی در این مثال به بوی غذا دال و به غذا مدلول می گویند. رابطه بین دال و مدلول را دللت می نامند. 24 دللات بر سه قسم است منطق - 1دللت عقلی :با کمک عقل از دال پی به مدلول می بریم مثل دللت جای پا بر رونده بهنام موفقی – 2دللت طبیعی :پی بردن به حالت درونی یک شخص از روی نشانه های خارجی بدن مانند پی بردن به تب با افزایش گرمی پوست. – 3دللت وضعی و قراردادی :به کمک وضع از دال پی به وجود مدلول می بریم .مثل دللت لفظ میز بر خود میز 25 تقسیم دللت به لفظی و غیر لفظی منطق بهنام موفقی 26 دللت های سه گانه گفته شده هر کدام به لفظی و غیر لفظی تقسیم بندی می شوند. دللت لفظی دللتی است که دالهای آن صوتی باشند. مثال :دللت کلمات بر معانی آنها دللت غیر لفظی دللتی است که دالهای آن صوتی نباشند .مثال دللت رد پا بر راه رونده تقسیم بندی دللت لفظی منطق بهنام موفقی 27 دللت لفظی به سه قسم تقسیم بندی می شود: مطابقه :دللت لفظ بر تمام معنی آن .مانند :خانه که منظور تمامی قسمت های خانه باشد. تضمن :دللت لفظ بر جزئی از آن .مانند :میز شکست در حالیکه منظور پایه میز باشد. دللت التزام :دللت بر لزم معنی آن .مانند :دللت سقف بر دیوار که بدون دیوار معنی ندارد. کلی و جزئی منطق بهنام موفقی 28 مفهوم یا تصور بر دو قسم می باشد :کلی و جزئی کلی :مفهوم کلی اشخاص متعددی را در بر می گیرد شامل تمام افراد همجنس خود است . دارای مصداقهای نامحدود که در دستور زبان اسم عام نامیده می شود. مثال :حیوان – کوه – انسان – کتاب و . منطق بهنام موفقی 29 جزئی :بر یک فرد یا افراد محدود که شامل دو یا چند نفر ه ستند دل لت می ک ند .دارای م صداقهای محدود که در دستور زبان اسم خاص نامیده می شود. مثال :تهران – آن کتاب – سه صندلی و . تمامی اسمهای خاص و اسمهایی که قبل از آن کلمات این و آن بیاید و نیز اسمهایی که قبل آنها عدد باشد را جزئی می گویند. نسبت های چهار گانه ) نسب اربع( منطق بهنام موفقی 30 بین دو کلی همواره یکی از نسبت های چهار گانه ذیل موجود است : ‏o ‏o ‏o ‏o تباین کلی تساوی کلی عموم و خصوص مطلق عموم و خصوص من وجه تباین کلی منطق بهنام موفقی 31 زمانی که هیچ تناسبی بین دو کلی نباشد و هیچ یک بر افراد دیگری صدق نکند آن دو نسبت به همدیگر متباین هستند و نسبت بین این دو را تباین گویند . آنها هیچ مصداق مشترکی ندارند. مثال : مثلث و مربع گیاه و حیوان مشرک و موحد کلی 1 کلی 2 تساوی کلی منطق بهنام موفقی 32 بر ع کس تبا ین هر گاه دو ک لی از جم یع جهات با هم م ساوی باش ند به طوری که هر یک بر افراد دیگری صدق ک ند .آن دو را متساوی و نسبت بین آن دو را تساوی می نامند. آنها دارای مصادیق مشترک هستند. مثال : مثلث و سه ضلعی ناطق و انسان متفکر و بشر کلی 1و 2 عموم و خصوص مطلق منطق بهنام موفقی 33 هر گاه دو ک لی از یک سنخ باش ند و ف قط ی کی از آنها بر افراد دیگری صادق باشد و کلیت و شمول یکی از آنها بطور مطلق بیش از دیگری باشد .یعنی هم بر آن صدق کند و هم بر غیر آن .نسبت بین آندو را عموم و خصوص مطلق نامند. مثال : آسیائی و ایرانی مثلث و شکل حیوان و پرنده در این موارد آن که عام است بر آن که خاص است صدق می کند ولی بر عکس آن صادق نیست. مثال :هر ایرانی آسیائی است ولی هر آسیائی ایرانی نیست. عموم و خصوص من وجه منطق بهنام موفقی 34 هر گاه دو کلی متباین باشند اما در بعضی موارد با هم جمع شوند نسبت آن دو را عموم و خصوص من وجه گویند .دو کلی که افراد مشترکی داشته باشند و هر یک نیز دارای افراد مخصوص بخود باشند. مثال :مسلمان و ایرانی -انسان و سیاه پوست مسلمان می تواند ایرانی باشد و ایرانی می تواند مسلمان باشد. :عموم و خصوص مطلق 02/14/2024 ‏Footer Text 35 :عموم و خصوص من وجه تناقض منطق بهنام موفقی 36 دو مفهوم زمانی متناقض هستند که یکی از آن دو چیزی را اثبات کند و دیگری آن را نفی کند. مثال :روز و شب -انسان و غیر انسان روشنی و تاریکی تضاد منطق بهنام موفقی 37 هر گاه دو چیز قابلیت جمع شدن با هم را نداشته باشند آن دو را متضاد می گویند . مثال :سیاهی و سپیدی -شرق و غرب تفاوت تناقض و تضاد منطق بهنام موفقی 38 دو امر متناقض نه با هم جمع می شوند و نه رفع می گردند مثال :یک مکان نمی تواند همزمان هم روشن باشد و هم تاریک دو امر متضاد با هم جمع نمی شوند ولی رفع آنها ممکن است . مثال :یک چیز در آن واحد ممکن نیست هم سیاه باشد و هم سپید و اجتماع آنها با هم ممکن نیست ولی ممکن است آن چیز نه سیاه باشد و نه سپید بلکه رنگ دیگری مانند زرد باشد. منطق بهنام موفقی 39 باب دوم :کلیات پنجگانه ) خمس ( کلی در اولین تقسیم به دو قسم تقسیم بندی می شود. ذاتی و عرضی کلی ذاتی منطق بهنام موفقی 40 صفتی که جزو ذات یک موجود باشد و هرگز از آن جدا نشود ،کلی ذاتی نامیده می شود. مثال : جسم و تفکر برای انسان بـوعد ) طول و عرض و عمق ( برای جسم کلی عرضی منطق بهنام موفقی 41 صفتی که جزو ذا تی یک ج سم نباشد و جدایی از آن موجود امکان پذیر باشد. مثال : خنده ،بیماری برای انسان رنگ برای جسم کلیات خمس ) اقسام کلی ( : نوع منطق جنس کلی ذاتی بهنام موفقی فصل کلیات خمس عرض خاص کلی عرضی 42 عرض عام منطق بهنام موفقی 43 ا ین پ نج ک لی را در منطق کلیات خمس یا کلیات پنجگانه یا مفردات پنجگانه می نامند. وونوووعSpecies منطق هر گاه کلی ذاتی بر افرادی دللت کند که در حقیقت هستی متفق اند آن را نوع می نامند . بهنام موفقی مثال :انسان که افراد زیادی مانند حسن و احمد و سمیه و .را در بر می گیرد . که در حقیقت و ذات یکسان هستند . 44 جنس Genus منطق بهنام موفقی 45 اگر دامنه کلی ذاتی چنان گسترده باشد که چندین نوع مختلف را در بر بگیرد آن را جنس می نامند که چند نوع مختلف الحقیقه را شامل می شود مثال :حیوان که شامل انواع زیادی مانند گربه و اسب و خوک و ماهی و .را در بر می گیرد . اقسام جنس منطق بهنام موفقی 46 به غیر از حیوان جنس های کلی تری هم وجود دارند. مانند :جسم نممو کننده و جسم مطلق و جوهر منطق جسم نممو کننده :اجسامی که دارای رشد هستند . مثال :انسان – حیوان -گیاه بهنام موفقی جسم مطلق :جنسی است که کلی تر از جسم ن ممو کننده هست و شامل جمادات هم می شود. 47 کلی تر از جسم مطلق جوهر است. منطق بهنام موفقی 48 جوهر ) گوهر ( :حقیقتی است قائم به ذات و هستی آن وابسته به موجود دیگری نیست مثال :انسان -روح -گیاه در مقا بل آن عرض ا ست که قا ئم به ذات نیست و وجودش وابسته به هستی موجود دیگری است مثال :کمیت و کیفیت – بو – شکل و . منطق بهنام موفقی 49 عرض نه قسم است : کم ) کممیت :دو متر ،سه متر و ( . کیف ) کیفیت :سفید ،دانا و ( . وضع ) وضعیت :ایستاده ،نشسته و ( . راین ) مکان :در بازار ،در خیابان و ( . رمتی ) زمان :دیروز ،امروز و ( . لملک ) مالکیت :مسلح،کفش پوشیده و ( . اضافه ) موقعیت :برادری ،بزرگتر و ( . فعل ) انجام کار :می سوزد،می ریزد و ( . انفعال ) سوخته می شود و ( . مقولت دهگانه منطق بهنام موفقی 50 یک قسم جوهر و نه قسم عرض را مقولت ده گانه می گویند . منظور از مقولوه اموری است که انسوان می تواند در مورد آن تفکر کند و سخن بگوید و از آن تصوری داشته باشد . بنابراین جنس ها به ترتیب کلیت عبارتند از : منطق بهنام موفقی روح • گیاه • جوهر انسان • سنگ • جسم مطلق حیوان • گیاه • جسم نامی ...حیوان و 51 منطق بهنام موفقی 52 هر کدام از جنس ها در مقابل جنس کلی تر از خود » نوع « محسوب می شوند : جسم نامی نوع گیاه هر جسم دارای دو قسم نوع است بی واسطه و با واسطه : منطق بهنام موفقی 53 حیوان انسان حیوان جسم نامی جسم مطلق • گیاه • حیوان • جمادات • جسم نامی جوهر • روح • جسم مطلق پس جنس بر سه قسم است : منطق جنس قریب : بهنام موفقی جنسی است که بین آن جنس و انواع آن جنس دیگری فاصله نشود . مثال :حیوان نسبت به اسب و گاو و شتر 54 جنس بعید : منطق بهنام موفقی 55 جنسی که بین آن جنس و انواع آن یک جنس فاصله باشد. مثال :گوهر نسبت به جمادات که بین آنها جسم مطلق فاصله شده است. جنس ابعد: منطق بهنام موفقی 56 جنسی که بین آن جنس و انواع آن بیش از یک جنس فاصله باشد. مثال :جسم مطلق نسبت به انسان که بین آنها حیوان و جسم نمو کننده فاصله شده است. وووفصوول Specific منطق بهنام موفقی 57 در لغت به معنی جدا کردن است و حقیقت یا صفتی ذاتی است که به یک نوع یا جنس اختصاص دارد و آن را از سایر انواع و اجناس جدا می کند . سازنده نوع و تقسیم کننده جنس است. مثال :نا طق ) عا قل ( که ف صل ان سان است و مو جب جدا شدن ان سان از حیوان می گردد و یا احساس که فصل حیوان است و آن را از گیاه جدا می کند. منطق فصل بهنام موفقی 58 قریب بعید فصلی که یک نوع را از انواعی که تحت ج نس قر یب خود ه ستند جدا می کند. برجسته ترن صفت ذاتی یک نوع است فصلی که نوع را از انواعوی که تحت ج نس بعی وود خ وود ه ستند ممتوووواز می کند. منطق بهنام موفقی 59 مثال فصل قریب : تف کر برج سته تر ین صفت ذا تی ان سان ا ست که انواع پست تر مانند حیوان و گیاه و جماد فاقد آن هستند. مثال فصل بعید : حساس نسبت به انسان یا نامی نسبت به حیوان کلی عرضی منطق بهنام موفقی 60 عرض خاص عرض عام عرض یا صفتی غیر ذاتی است که اختصاص به افراد یک نوع دارد. مانند خنده یا نویسندگی که خاص انسان است. عرض یا صفتی غیر ذاتی است که اختصاص به افراد یک نوع نداشته باشد. مان ند سپیدی که مشترک ان سانهای سفید پوست و ووووم سفید حیوانات و اجوواس است. منطق مولیی بخش دوم تهیه کننده :خانم مولیی 61 باب سوم :معمرف ) ( Definiens منطق مولیی 62 معرف)شناساننده( ،مجموع تصورات معلومی است که موجب روشن شدن تصوری مجهول می گردد .ت صور مجهو لی که به وسیله »معرف« رو شن و شناسانده میشود معرف یا شناخته شده ) (Definiendumنام دارد. منطق مولیی 63 مثلل ا گر ک سی ندا ند که »زرا فه« چیست، یعنی تصور معلومی از زرافه نداشته باشد و ما به قصد شناساندن زرافه به وی بگوییم: زرا فه حیوا نی ا ست علفخوار ،ـسمدار ،که دارای د ستهای بلند تر از پا و گردن دراز ا ست ،ت صوری از زرا فه در ذهن او ایجاد کرده ایم. منطق مولیی 64 ووووووور مجهول یا معرف ، وواووو ت ص در این ج »زرا فه« ا ست و تصورات معلوم و معرف که با عث شناخ ته شدن زرافه شده اند عبارت است از :تصور حیوان، علفخوار ،ـسمدار ،دست بلندتر از پا و گردن دراز. منطق مولیی 65 همچنین عمل کسی که ویژگی های زرافه را بر می شمارد و ن یز جم له ای که ویژگیهای زرا فه در آن برشمرده می شود اصطلحلا تعریف ) (Difinitionنامیده می شود. منطق مولیی 66 اق سام تعر یف :تعر یف ،در ا صطلح اهل منطق عبارت است از برشمردن ویژگیهای ) ذاتی و غیرذاتی ( شناخته شده یک چیز در یک جمله ،به قصد شناساندن آن به دیگران. تعریف دارای اقسامی است بدین شرح : منطق مولیی 67 الف( حود )تعریف کامل( کلمی است که خصوصیات ذاتی مجهول را بیان کند و ماهیت )حقیقت( آن را به طور کامل یا به اجمال بشناساند. حد بر دو قسم است :تام و ناقص منطق مولیی 68 .۱حد تام :تعری فی ا ست که از » جنس قریب و فصل قریب« مجهول فراهم می آید و مجهول را به طور کا مل می شناساند. م ثل»حیوان نا طق« در تعر یف ان سان که حیوان ،ج نس قر یب و نا طق ف صل قریب انسان است. منطق مولیی 69 .2حد ناقص :تعریفی است که از » جنس بعید و فصل قریب« مجهول فراهم می آید و مجهول را به طور اجمال می شناساند .به عبارت دیگ ر ح د ناق ص ،تعریف ی کامل است ،اما به اندازه حد تام ،کامل نیست. مثل » جسم نامی ناطق« در تعریف انسان، که جسم نامی ،جنس بعید ،و ناطق فصل قریب انسان است. ب ( رسوم )تعریف ناقص( منطق مولیی 70 کلمی است که بعضی از خصوصیات ذاتی و بعضی از خصوصیات عرضی مجهولی را ووثووو امتیاز آن از وولوو با ع بیان کووندوو و لا ق موجودات دیگر گردد. به بیانی ساده تر ،رسم تعریفی است که شناخت مبهمی از مجهول به ما می دهد. رسم نیز بر دو قسم است :تام و ناقص منطق مولیی 71 .1رسم تام :تعریفی است که از » جنس قری ب و عرض خاص« فراه م می آید. مانن د »حیوان خندان ی ا نویسنده« در تعری ف انس ان .ک ه حیوان ،جن س قریب انسان و خندان یا نویسنده ،عرض خاص انسان است. منطق مولیی 72 .2رسم ناقص :تعریفی است که از »جنس بعید و عرض خاص« فراهم می آید .مانند »جسم نامی خندان یا نویسنده« در تعریف انسان که جسم نامی ،جنس بعید انسان و خندان و نویسنده عرض خاص او است. منطق مولیی 73 تعریف ،دارای اقسام دیگری نیز هست که در منطق به آنها توجهی نمی شود. مانند :خاصه مرمکبه و شرـح السم منطق مولیی 74 خا ص ۀ مرکبه: تعری فی ا ست که از چ ند خصوصیت مخت لف تشک یل شده است .هرکدام از خصوصیات به طور جداگانه به مجهول اختصاص ندارند ،اما برروی هم صفت مخصوص مجهول به شمار می آیند. مثلل در تعریف»خفاش« می گویند: منطق مولیی 75 »پرنده ای است زاینده«» .پرنده بودن« به خفاش اختصاص ندارد ،زیرا پرندگان ووووند ،همچنین »زاییدن« دیگری وومهووو هووتس مخصوص خفاش نیست .اما این دو صفت بر روی هم یعنی» ،پرنده بودن و زاینده وووووووص خفاش است ،زیرا بودن« مخ ص پرندگان دیگر نمی زایند .این گونه تعریف در علوم طبیعی بسیار اهمیت دارد. شرح السم منطق مولیی 76 عبارت است از تفسیر یک کلمه با کلمه ای دیگر که از آن آشناتر و مأنوس تر باشد .به بیا نی دی گر ،شرح ال سم مع نی کردن یک کلمه است برای روشن شدن آن .مثل اینکه بگوییم »وجود« یعنی »هستی« و »علم« یعنی »آگاهی« و امثال آن . اقسام تعریف را در جدول زیر خلصه می کنیم : منطق مولیی اقسام تعری الف ( حد ف )معر ف( ب( رسم ج( خاصه مرکبه د( شرح السم 77 .1تام :جنس قریب +فصل قریب حیوان +ناطق انسان .2ناقص :جنس بعید +فصل قریب جسم نامی +ناطق انسان .1تام :جنس قریب +عرض خاص حیوان +خندان انسان .2ناقص :جنس بعید +عرض خاص جسم نامی +خندان مجموع چند صفت ک ب امری اختصاص دارد )پندۀ زاینده د تعری انسانف خفاش(. معنی کردن کلمه ) مثل معنی کردن وجود به هستی(. نتی ج ۀ کلی منطق مولیی 78 سر منزل مقصود تمام مباحث مذکور ،مسئله » ـمعرف یا تعریف« است .با بحث از تصور و تصدیق و بررسی تصور کلی و جزئی و نیز ک لی ذا تی و عر ضی به منزلگاه » کلیات پنجگانه یا خمس« می رسیم .کلیات خمس خود وسیله ای است برای هدفی دیگر .یعنی وسیله ای است برای معرف. منطق مولیی 70 در مبحث کلیات خمس ،مواد لزم برای معرف فراهم می آید و در مبحث معرف یا تعریف -که هدف همه این قیل و قال هاست – با به هم پیوستن تصورات معلوم – که چیزی غیر از همان جنس و فصل و عرض خاص نیست – و ساختن تعریف به حل مجهول نائل می آییم» . زیرا تعر یف ،چیزی نی ست م گر جمع آوری اوصاف مختلف یا موجود ،یا یک شیئی ،یا یک فکر در یک جمله«. باب چهارم :قضایا )تصدیقات( منطق مولیی 80 با رد یا قبول تصور ،تصدیق به وجود می آید .به بیانی دیگر :وقتی لاقل سه تصور داشته باشیم و آنگاه ب ین آن ها راب طه برقرار کن یم ،ع مل ما را تصدیق گویند .مثلل اگر »هوا« و »گرمی« و نیز » گرمی هوا« را تصور کنیم و سپس بدین گونه بین آنها رابطه برقرار سازیم: منطق هوا مولیی یا: هوا 81 گرم است. گرم نیست. منطق مولیی 82 مسئله ای را تصدیق کرده ایم به عبارت دیگر به صدور »حکمی« اقدام نموده ایم. با ع مل »ت صدیق« و با صدور »حکم« جمله ای پدید می آید که در اصطلح منطق »قضوویهوو« ) (Propositionنامیده می شود. تعریف قضیه منطق مولیی 83 قضیه عبارت از سخن ،یا جمله ای است که خبری را بیان کند ،خبر بیان شده ممکن است صادق)راست( یا کاذب )دروغ( باشد .فی المثل وقتی کسی می گوید :دوست من دانشمند است از دو ست خود خبری داده ا ست و ا ین خبر ممکن است راست یا دروغ باشد .می توان گفت :هر جمله ای از ثبوت یا نفی امری خبر دهد ،آن را قضیه گویند. منطق مولیی 84 ا ق س ا م ق ضیه قضیه به طور کلی بر دو قسم است: حلیمه و شرطیه. قض ی ۀ حملیه )(Categorical منطق مولیی 85 قضیه ای است که خبری را به طور قاطع و بدون شک و شرط بیان کند، مثل: » هوا گرم است « یا » هوا گرم نیست « قض یه حمل یه ،همان جم له خبری یا وجه اخباری دستور زبان است. اجزای قضیه حملیه منطق قضیه حملیه مرکب از سه جزء است :موضوع، محمول و رابطه. مولیی 86 الف( موضوع یا محکوم علیه ) (Subjectجزئی از قضیه است که چیزی را به آن نسبت می دهیم یا چیزی را از آن سلب می کنیم .مثل »هوا« در مثالهای » هوا گرم است ،هوا گرم نیست«. منطق مولیی 87 ب( محمول یا محکوم به) (Predicateآن جزء از قضیه است که به موضوع داده می شود یا از آن سلب می گردد .مثل »گرم« در مثالهای » هوا گرم است ،هوا گرم نیست«. منطق مولیی 88 ج( رابطه یا نسبت حکمیه) (Coquleفعلی ا ست مث بت یا من فی که بین موضوع و محمول رابطه برقرار می سازد .بدین ترتیب که محمول را به موضوع نسبت می دهد یا ووووب وومیووو کند .مووثلوو »است« و از ووآنوو وولس »نیست« در این دو مثال : منطق هوا مولیی هوا گرم یا: گرم است. نیست. رابطه(( حکمیه))رابطه نسبت حکمیه مسند(( نسبت محمول))مسند مسندالیه(( محمول موضوع))مسندالیه موضوع 89 منطق در دستور زبان، مولیی موضوع را » مستند الیه « ومحمول را » مسند « و نسبت حکمیه را » رابطه « می نامند. 90 قضیه شرطیه: منطق مولیی 91 قضیه ای است که خبر یا مطلبی را با شرط و یا با شک وتردید بیان کند. منطق مثال : مولیی اگر کسی بکوشد ،پیروز می شود. کتابی که در دست تست ،یا گلستان است، یا بوستان است. 92 منطق اجرای قضیه شرطیه مولیی قضیه های شرطیه ،دست کم ،مرکب از دو جزءاند: مقـدم و تالـی 93 الف( مقدم : منطق مولیی اول ین جم له یا نخ ستین قض یه ای که در وویوووو ،شرطوویهوو ووبهوو کار می ووووختمان ق ض وواس رود»،مقدم )قضیه مقدم(« نامیده می شود. م ثل »ا گر ک سی بکوشد« در مثال اول و »کتابی که در دست تست« در مثال دوم. 94 ب( تالی: منطق مولیی 95 قض یه یا قض یه ها یی که بعد از مقدم قرار گیرند»،تالی« خوانده می شوند. مووثلوو »پیروز می شود« در مثال اول و »گلستان است« و »بوستان است« در مثال دوم مقدم تالی منطق اگر کسی بکوشد پیروز می شود مولیی کتابی که در دست تست ،یا گلستان است ،یا بوستان است. مقدم 96 تالی تالی منطق مولیی 97 قضیه حملیه و شرطیه دارای اقسام مختلفی هستند که در اینجا به ذکر مهم ترین اقسام آنها می پردازیم. منطق مولیی 98 ج( اقسام قضیه شرطیه قضیۀ شرطیه ب دو قسم است :متصله و منفصله. شرطیه متصله منطق مولیی 99 )(Hypothetic قضیه ای است که با حرف شرط آغاز می شود و خبری را با "شرط" بیان می کند. مثال: هر گاه شب شود ،هوا تاریک می شود اگر باران ببارد ،هوا تلطیف می گردد شرط ی ۀ منفصله )(Disjunction منطق مولیی قض یه ای ا ست که ب ین اجزای آن با حرف ر بط » یا« فا صله می اف تد و خبری را با »شک و تردید« بیان می کند. مثال: 100 هر عدد ،یا زوج است ،یا فرد است. منطق مولیی 101 در دستور زبان،شرط ی ۀ متصله را »جمله شر طی یا و جه شر طی« می نامند و شرطیه منفصله را »وجه التزامی« می گویند. منطق قهرمانی بخش سوم تهیه کننده :خانم قهرمانی 102 د( اقسام حملیه منطق خ م مه م لف ت ت م ی قضیۀ حملیه را از جهات ی ی توان ت کرد ک ر ن آنها عبارت است از: قهرمانی .1اقسام قضیه به اعتبار کیفیت: موجبه ) مثبت ( ،سالبه ) منفی (. 103 منطق قهرمانی 104 فع ت مث ب ت اتلف ت( قضتۀی ت ت مو ته تجب ت :قضته تی ت ای اتست ت ت ت ترت ت تک ابتطۀت ت تآنت ت ت تیک ت ل ت ت تت ت باشد و مطلبی را اثبات کند. مثل :هوا گرم است. ب( قضیه سالبه :قضیه ای است که رابطه آن یک فعل منفی باشد و مطلبی را نفی کند. مثل :هوا گرم نیست. منطق قهرمانی 105 .2اقسام قضیه به اعتبار کمیت : شخصیه ،جزئیه و کلیه. منطق ا لف( قض یه شخ صیه :قض یه ای ا ست که موضوع آن »اسم خاص« باشد. قهرمانی مثل :پرویز ،دانشمند است. پرویز ،موضوع قضیه و اسم خاص است. 106 منطق قهرمانی 107 ب( قضووۀیجووزئیه :قضیه ای است که قبل از موضوع آن کلماتی از قبیل »بعضی ،برخی و تعدادی« قرار گیرند. مثال :بعضی انسانها نویسنده هستند. که »انسانها« ،موضوع قضیه است و قبل از آن،کل م ۀ »بعضی« قرار گرفته است. منطق قهرمانی 108 ج( قض یه کل یه :قض یه ای ا ست که قبل از موضوع آن ،کلماتی از قبیل همه ،هر ،هیچ و تمام قرار گیرد. مثال :هر انسانی فنا پذیر است. که انسان ،موضوع قضیه است و قبل از آن »هر« قرار گرفته است. منطق سور قضیه کلمات »هر«» ،همه«» ،هیچ« و نیز کلمات »بعضی«» ،برخی« و مانند آن را اصطلحلا سورقضیه گویند. قهرمانی نکات مهم :سور قضیه :سور قضیه ،بیانگر کمیت قضیه )جزئی و کلی بودن و رابطه قضیه( ،بیانگر کیفیت )موجبه و سالبه بودن( آن است. 109 منطق قهرمانی 110 .۳قضایای چهارگانه یا محصورات اربعه: ووهوو از ترکیب قضایای ووووند ک قضایاووییوو هووتس »موج به و سالبه« با قضایای »جزئیه و کلیه« به وجود می آیند. منطق قهرمانی 111 الف(موج ب ۀ کلیه :قضیه ای است که »سور« آن» ،هر« و رابطه آن فعل مثبت باشد. مثل :هر انسانی فانی است. ب(موج ب ۀ جزئیه :قضیه ای است که »سور« آن »بعضی« و رابطه آن فعل مثبت می باشد. مثل :بعضی انسانها نویسنده هستند. منطق قهرمانی 112 ج( س البۀ کلی ه :قضی ه ای اس ت »س ور« آن »هیچ« و رابطه آن یک فعل منفی است. مثل :هیچ انسانی سنگ نیست. د( سالبۀ جزئیه :قضیه ای است که »سور« آن »بعضی« و رابطۀ آن یک فعل منفی است. مثل :بعضی انسانها نویسنده نیستند. باب پنجم :حجت )استدلل( منطق فهرمانی 113 بحث از قضایا ،مقدمه ای است برای حجت ،هرکس در زندگی روزمره برای سخن گفتن و استدلل کردن از جمله ها)قضیه( کمک می گیرد .آنها را به هم می پیوندد و بدین وسیله مقصود خود را بیان می کند و هدف خود را به اثبات می رساند. همین تلش و کوشش است که درمنطق »حجت یا استدلل« نام گرفته است. منطق قهرمانی 114 از آن جا که پشتوا نه سخنها و استدللهای ان سان ،ذ هن و اندی شه او ست ،می توان گ فت :ا ستدلل ،عبارت ا ست از تل شی که ذهن به مدد آگاهیهای خود انجام می دهد تا بهوسی ل ۀ آنها از آنچه آگاه نیست ،آگاه گردد. منطق قهرمانی 115 اقسام حجت )استدللا( استدللا ،بر سه گونه است: • تمثیل، • استقراء • قیاس. الف ( تمثیل )(Analogy منطق قهرمانی 116 چنان است که به کمک شباهت یا وجه مشترکی که بین یک امر جزئی معلوم با وویکوو اوومرووو جزئی مجهول وجود دارد، حک می را کهدربا ر ۀ ا مر جزئی معلوم شده ا ست ،بر ا مر جز ئی مجهول نیز منطبق سازیم. مثال : ۱ منطق قهرمانی 117 فقیه یا قانونگذار می داند که شراب در قانون د ین حرام ا ست زیرا خا صیت م ست کنندگی دارد .اما آگاه نی ست که آ یا سایر مشروبهای الکلی جدید چه وضعی دارند .در مقایسه آنها با وویووووت مست وویوو )خا ص ووهووو مشتر ک »شراب« و ج کنندگی( می یابد و بر مبنای آن حکم بر حرام بودن تمام مشروبات الکلی می کند. منطق قهرمانی 118 مثال : ۲ با شخصی آشنا می شویم .این شخص از نظر رفتار یا شکل ظاهری به فلن دوست بی وفای ما می ماند .با اتکاء بر این وجه مشترک ) رفتار یا شکل ظاهری( حکم بر بی وفایی او می کنیم. منطق قهرمانی چنین است که می گویند » :تمثیل رسیدن از یک ا مر جز ئی ا ست به ا مر جزئی دیگری به مدد همانندی و وجه مشترکی که بین آن دو وجود دارد. تمثیل دو گونه است: قطعی و غیر قطعی 119 تمثیل قطعی منطق قهرمانی 120 تمثیلی است که وجه مشترک بین دو امر جزئی ،صفتی عمیق و باطنی باشد. مانند: ووهوو فقیه در باب حرام بودن حکوومیووو ک مشروبات الکلی جدید می دهد. تمثیل غیر قطعی منطق قهرمانی 121 ووفووووت مشترک دو امر ووهوو ص توووو ک تمثیوولیوو اووس جزئی ،صفتی ظاهری باشد. مانند: حکمی که ما در باب بی وفایی شخصی که تازه با او آشنا شده ایم ،می دهیم. ب( استقراء )(Induction منطق چنان است که با بررسی و آزمایش امور جزئی به قانون کلی می رسند. قهرمانی مثلل با حرارت دادن فلزات گوناگون این نتی ج ۀ کلی را به دست می آورند که: 122 هر فلزی در اثر حرارت منبسط می شود«. منطق ووهوو وومیووو گویووندوو »استقراء« توووو ک چنووینوو اووس رسیدن از بررسی های جزئی به نتیجه کلی است. قهرمانی استقراء نیز بر دو گونه است :تام و ناقص. 123 منطق قهرمانی 124 .۱تام : هنگامی که تمام موارد جزئی بررسی شود و سپس حکم کلی صادر گردد. مثل اینکه تمام انواع فلز را حرارت دهیم و سپس حکم بر انبساطه م ۀ فلزات کنیم. منطق قهرمانی 125 .۲ناقص: چنان است که با آزمایش و بررسی چند مورد، حکم کلی صادر گردد. مثل اینکه با حرارت دادن چند نمونه فلز ،حکم به انبساط تمام فلزات بدهیم. نک ته :ا ستقراء روش ا ستدلل در علوم فیزیکی، زیستی و انسانی است. ج( قیاس )(Deduction منطق قهرمانی 126 قیاس ،استدللی است که به مدد آن از قانون کلی به نتیجه ای جزئی می رسیم. مثال برای قیاس منطق قهرمانی 127 سقراط انسان است = مقدمه هر انسانی فانی است = مقدمه سقراط فانی است = نتیجه منطق قهرمانی 128 در اینجا از این قانون کلی که » هر انسانی ووهووو جزووئیوو که توووو« ووبهوو اووینوو نتی ج فاوونیوو اووس »سقراط« فانی است ،رسیده ایم. این گونه استدلل را قیاس می نامند. منطق قهرمانی 129 به بیان دی گر :قیاس عبارت است از دو قضیه به هم پیوسته که از قبول آنها ،قبول قضیه دیگری لزم می آید. مثلل اگر بپذیریم که: » سقراط انسان است و هر انسانی هم فانی ا ست« با ید قبول کن یم که » سقراط فانی است«. منطق قهرمانی 130 در اصطلح ،هر کدام ازقض ی ۀ اول و دوم را »مقدمه« می گویند و قضیه ای را که با پذیرش دو مقد مه پذیرف ته می شود، »نتیجه« می نامند. منطق سقراط ،انسان است = مقدمه قهرمانی هر انسانی فانی است = مقدمه مقدمتین سقراط ،فانی است = نتیجه 131 د( اقسام قیاس منطق قهرمانی قیاس اق 132 ر دو قس ب ترانی و م است : ستثنایی ا منطق قهرمانی 133 -۱قیاس اقترانی : ا ت تقی تا ت تت تت ت تس ت ت تیت ا ت ت ت ت ت تست ت کت ت ت ت ت ت نت ت ت ت تتتتی ت تت تت تجتۀت ت تآن تتع ت ت ت تی ت تن تا ت ت ت ت ت ت تدت مت ت تق ت ت تد ت ت ت تتم نباشد ،بلکه موضوع نتیجه آن در یک مقدمه و محمول نتیجه آن درمقد م ۀ دیگر باشد. منطق قهرمانی 134 قیاسی که ذکر شد ،قیاس اقترانی است. ز ت ت ت تتیتا تمت ت تو ت ت ت ت تضت ت تو ت تتع ت ت ت ت ت ت ت ت تنت ت ت ت ت)س ت ت ت ت ت تقت ت تت ت ترا ت تط ت ت ت( ت تدت ت ت مت ت تقت تدت ت ت تم تۀ ت اول وجود دارد و محمول نتیجه )فانی( درمقد م ۀ دوم. -۲قیاس استثنایی: منطق قهرمانی 135 قیاسی است که نتیجه یا نقیض )= منفی( نتیجه آن در مقدمه ذکر شده باشد. مثال: هرگاه خورشید برآید،روزموجود است = مقدمه اکنون خورشید برآمده است = مقدمه پس روز موجود است = نتیجه منطق در اینجا نتیجه قیاس یعنی » روز موجود است« قهرمانی 136 درمقد م ۀ اول وجود دارد. منطق قهرمانی 137 مهمترین نوع استدلل در منطق قیاس است. به نظر منطق دانان تنها از راه قیاس و به مدد ا ستدلل قیا سی ،می توان به کشف حقیقت نائل آمد. این که من طق را » فن ا ستدلل« نامیده اند مق صود هم ین ا ستدلل قیاس است .قیاس انواع مختلف و شکل های گوناگون دارد. انتقاد بر منطق صوری منطق قهرمانی 138 من طق صوری »ار سطویی« قرن ها بر فکر متفکران شرق و غرب حکومت می کرد و تنها وسیله کشف مجهول به شمار می رفت. علی رغم حمله های بنیان کنی که بر این توووو ،هنوز هم اندیشمندان ووقووو شده اووس من ط زیادی شیفته آن هستند. منطق قهرمانی 139 وودووو این وووووووری قوا ع ووقووو ص شیفتگان من ط منطق را جزو فطرت انسان می دانند و معتقدند انسان در کاربرد قواعد منطق ناگزیر است. منطق قهرمانی 140 در مقابل ،مخالفان منطق صوری ،در طول تاریخ ،قواعد این منطق را بی حاصل ،زاید و حتی گمراه کننده دانسته اند. این اووتقنادهاومخالفت ها از رنسانسشدتگرفت وگوینده ترینضربهها وتسیت تلۀ » بیکن « و » دکارت « و »استوارت میل « بر پیکر منطق ارسطویی وارد شد. منطق قهرمانی 141 به نظر انتقاد کنندگان مهمترین عیب منطق ارسطویی آن است :از کشف مجهول ناتوان است :نتیجه قیاس حاصل مقدمات آن است. تا وق تی مقدمات معلوم نبا شد ،نتی جه ای به د ست ن می آ ید و ا گر مقدمات رو شن باشد نتیجه خود به خود روشن و معلوم خواهد بود. منطق قهرمانی 142 ابن تیمیه و شاگرد وی ابن قمیم – متفکران مسلمان قرن هفتم و هشتم هجری – سخت به منطق صوری تاخته اند و بی حاصلی و عجز آن را از کشف مجهول نشان داده اند. ایراد شیخ ابوسعید ابوخیر عارف قرن چهارم و پن جم بر ا بن سینا بر باب من طق و بی حاصلی آن نیز در این زمینه بوده است. منطق قهرمانی 143 در عصر جدید بیکن و دکارت هر دو در این باب که قیاس ن می توا ند مجهولی را معلوم سازد ،هم داستان بودند. بیکن منطق نوین یا آلت نو»ارگانون جدید« را جایگز ین من طق صوری ار سطو ساخت روش قیاسی را مردود شمرد و روش استقرایی » مشاهده و تجربه« را به عنوان آیین راستین در تحقیق پیشنهاد کرد. منطق قهرمانی 144 منطق قهرمانی 145 انتقادها یی که بر من طق ارسطویی وارد شده است ،تماملا متوجه روش قیاسی یا استدلل قیاسی است. این انتقادها ،بویژه ،در عصر جدید اروپا، مب نی بر ا ین اتهام ا ست که ارسطو و پیروان وی به مشاهده و تجربه بی توجه بودند منطق قهرمانی 146 و تنها بر بنیاد یک سلسله امور ذهنی بیگانه با واقعیت های تجربی ،دست به ا ستدلل می زده ا ند و در راه کشف حقیقت می کوشیده اند ،به همین سبب هم راه به جایی نمی برده اند. حقیقت آن است که : منطق قهرمانی 147 اولل: انسان از به کار بردن قیاس ناگزیر است .از عادی ترین سخنان روزمره مردم تا دقیق تر ین اندی شه ها و سخنان دانشمندان در قالب قیاس)= چیدن ترتیب مقدمات و گرفتن نتیجه( بیان می شود. ثانیلا: منطق قهرمانی 148 اتهام فلسفه تجربی عصر جدید مبنی بر بی توجهی ارسطو و پیروان وی نسبت به حس و تجر به و واقعیات عی نی ،سخت بی بنیاد ا ست .چرا که در من طق ار سطو تنها از » صورت قیاس« ب حث ن می شود ،بلکه از »ماده قیاس« نیز سخن به میان می آید. منطق قهرمانی 149 بحث از ماده قیاس ،یا بررسی قیاس از لحاظ ارتباط آن با واقعیت های بیرونی در مبحثی تحت عنوان » صناعات پنجگانه« طرح می گردد. منطق قهرمانی 150 در این بخش بر اهمیت مشاهده و تجربه تأکید می شود و دقیق ترین و منطقی ترین قیاس ،که اصطلحلا برهان نامیده می شود سوووو ووبهوو شمار وومیووو آوویدوو که بر بنیاد قیاووی »یقینیات« شکل گیرد. منطق قهرمانی 151 فی المثل قیاسی که مقدمات آن بدیهی است یا قض یه ها یی ا ست که از راه حس و تجربه »محسوسات و محرمات« به دست آمده است و حس و تجربه پشتوانه درستی آن است ،قیاسی برهانی خواهد بود. مثلل این قیاس ،برهان است : منطق قهرمانی 152 برخی از اجسام ،فلزند، هر فلزی هادی حرارت است، برخی از اجسام هادی حرارت اند،سبب برهانی بودن قیاس مذکور آن است که مقدمه نخستین یا صغری آن » = برخی از اجسام فلزند« حاصل حس است و مقدمه دومین یا کبرایان » = هرفلزی هادی حرارت است« امری تجربی است. منطق قهرمانی 153 ا هل من طق در ب خش » صناعات پنجگانه« ض من تق سیم انواع قیاس از لحاظ ماده یا ارتباط قیاس با واقعیتهای بیرونی – ذهنی به پنج قسم )= صناعات خمسه( به اهمیت برهان یا قیاس برهانی تصریح می کنند و در بحث از مقد مه های قیاس برها نی اهمیت و ارزش محسوسات و مجمربات ،یعنی دانشهای به بار آمده از حس و تجربه ،را باز می نمایند. منطق قهرمانی 154 گرچه حکمای طرفدار منطق ارسطو ،همواره در کنار حس و تجربه از اهمیت عقل و قیاس سخن می گویند و تصریح می کنند که در پدید آمدن دانشهای تجربی هم حس در کار است و هم عقل ،با این همه ارزشی را که برای حس و تجربه قائلند انکار نمی توان کرد و آنان را متهم به بی توجهی به واقعیت و بی عنایتی به تجربه نمی توان ساخت. منطق قهرمانی 155 پایه ها و بنیادهای روش تجربی را در منطق ار سطویی ،در مباحث مربوط به مقدمات برهان می توان باز جست : منطق قهرمانی 156 آنچه سبب پیشرفت بشر پس از رنسانس ،در زمی نه های مادی و صنعتی شده ا ست ،نه ابداع روش تجربی است ،بلکه تکمیل کردن و به کار گرفتن این روش در دانشهایی است که به دانش های تجربی مرسوم است و این امر خود معلول عوامل و شرایطی است که مو جب شد تا بشر »طرز نگاه« خود را نسبت به جهان تغییر دهد. منطق قهرمانی 157 یعنی بشر که تا پیش از رنسانس ،عقلنی به جهان می نگریست ،پس از رنسانس با چشم حس و تجربه به دیدن جهان پرداخت و همین امر موجب پیشرفت مادی گردید. منابع منطق 158 ‏ دادبه ،اصغر :کلیات فلسفه، تهران،دانشگاه پیام نور۱۳۸۷، ‏ خوانساری،محمد :دوره مختصرمنطق صوری،تهران،دانشگاه تهران۱۳۸۰،

15,000 تومان