صفحه 1:
.درس اول
a ent | he lee
BBE gos ote ove ۶ ردو د این بت به یمتا یک اسب دوموجود
و رک مود رل ده رو ری کم
* مدل حلى مقارث - دوكاكي. تمي یک دا ون بت
+ ال هی دبنگ نيت
1111101 07
on خداء توسط فارنى و ل تجام مي شود
»دصرل باعلال بي سابرت وبر و ملديت Spit al یه تیه موم جرد و ريده نايت
.يعنى اين دو مدل زبر اشتباه ss
defeat هی با
ها .ده Et
درس دوم
جر جد عت بد Se AB
مرس دنر وت[ .مد میب 191581
ماهیت ذهن.
سه تسبشة وجوبه امكان: امتاع كه نسبتشون با وجود مى شه واجب الرجود. 1[ مت ال
مرحله سوم.
بن سينا از امکان فاتی ماهیات. استفاده می کنه و می رسه به خدا (برهان وجوب و امکان)
اسر از یت ده میک مرت اکن فری) رام تفر نار
داده و میرسه به خدا
صفحه 2:
ترتیب زیر رو بهخاطر داشته باشید؛
oh lel agate ape
رابطه امتتاعى - محال. نشدت
(tery >املوی وشن نیت زا وجود دی که سوری زنهفعال SALA
* زر رت ار ابا فک دز
* أكوئيناس برهان وجوب و امكان ابن سينا را در ارپا گسترش داد و به بحث مغابرت وجود و ماهیت توجه
داشت.
© أكوثيتاس مغابرت وجود و ماهيث را بايه يرهان اثبات خداى خود قرر می دهد.
isle ©
0 اقتضاء دارد: واجب است, EI Sine SA,
0 اقتضاء لا درد محال و ممتنع است. مثلث كرد موجود اسث.
© فتضاء است: ممکن است.
نکنه: رابطه همخلت» با «سه ضلعی» : شروری
بد 17313 ؛ نا بعس
انسان موجود است.
صفحه 3:
درس سوم
ae یی تا
معتاى عليته وجود بخشى. داد و سند شدن وجود. یک طرف (علت) به طرف دیگه (معلول) وجود میدهد.
بس معلول قبل از وچود كرفتن از علت. وجود ناد
پس رابطهغلیت یک طرقه است نه دو طرقه قبل از تحقق معلول مقل جاذه و اشاء وی آن یسته
علیت مثل: خدا و جهانء ابر باران» برخورد و صداء الكتريسيته و رعد و برق,آتش ونر تش و كرماء رابطه
خورشید و نورش, رابطه زمین و جاذبه اش.
دقت به تفاوت ديدكانها درباره عليت ges)
۳ كزاء 19911 را بول حدم دن ستدلال 0 کی as
حوادت میفهمم. علیت امر
دا منت( عبت owe.
ا 087
ببن آن دو) را عليث امر ل است. حس فقط 3
توالى را مى بيتد لما رابطه را حکم نمی کند.
يبول ارم 0 د .ب ب 1005555
cl i)
هيوم: من تجربه كرا هستم و را قبول دا
رمع که تیش با ود وم نات رده جرد رد دب 1911
|
=
خو )جر درک نی شود
اكر علت حواذث 1 باشد بل مثلادرخت. انسان و
اكر علت. امور | باشد. ب ملعد و ملک و عقول و
سوه
هر علت. معلول خاص خودش را درد و هر معلولی از علت خاص خودش به وجود آمده است.
4
صفحه 4:
يا هر جيزى از هر جيزى يديد تمى أيد و هر علتى. هر معلول را إيجاد نمی کند
Jol ps ستخیت.
معنادر شدن نظم, قانون مندى. نظم عالم بشتوانه عقلى بيدا مى کند: تحقبق و داتش و علم, توجه به علل
]دما
اصل [| (شرورت) علی و معلولی: علت (قاه):به معلول ضرورت وجود می دهد.
ORI ty hie as ست. (همان عامل بيروني»
به عبارت ساده: اكر علت تامه داشته باشيم: معلول حتما و ضرور:
محقق می شود (به وجود می آید)
:
اگر معلولی را دیدیم بای بفهمیم که علت تمه آن حتما و ضرورتا محقق شده است. (رد دیدگاه مهبانگ)
Ee ع
درس چهارم
معادلهای تستی:
7 8۳00 دس اس در
مجموعه علل ناقصه - علت تامه
سس سل شرت ای تلآ تسد ای
eee 86 Op
تحقق توشتن, بهعوامل دیگری هم نياز داريم.
soles کات
تفای به نی اول-نفیعلیت,نقی رورت
الق یه مسای مور تسده شقن
اقلق به line سومتفیغاتمندی و هدفمندی
أتفاق به معناى جهارم > بيش بيتى تكردن» عدم گاهی.خبرنداششن
صفحه 5:
معائى اتقاق:
مهاف اننا قي مكديع كن تدب سل
| 1
owes
تع
Se ee ae ترس على
Me be المعدرل نه سر ريعس pa) naw Bato.
Natepnde Beh £4
ل سامت
عن fees Peden Cn atin coe
ره بای ی دس ی
ers jy rappin cap
مت زر 8
A رت بل سوت
۳ 5 اه نار | Aoain Xin Oar gr Apis:
ام | ست رسيت , مان شا بات ماه
حمل مطزوعوكه ارو يدها عدت فق 2 وت
Bae cai دحاوك Shad . (مذ هو
Sea له بست عارك مسو cca
کر |
مم طمن حت بارؤشطط )رثن مومس
4ف خر و لل) م كلش سرا
سن Cg ger ae دضاعم ول اص فت ۳ آير ترد موده وض حلا بع RO
اط اكد مت ملقم أ SA Conte
Tian ce yeh يع نتم ie ندم
أدسته سوم: علث العلل قبول دارم ولى غايتمندى را قبول ندارم - دروین
دسته جهارم (براى مطالعه: علت العلل را قبول ندارم؛ ولى غايتمتدى در يديده هلى انساتى و اجتماعى را
قبل درم مارکس ]
* متال تستی:
ابنک BB le pal etal شرايط لازم را قراهم مى كنم و دارم که گندم
سبز شده و محصول می دهد. (نفی معنی لتاق و ذبرش اسلا علی و معلولی)
۲ ابنکه می گوید: بذر ی کارم و اطمينان دارم که در آخر MB رداشت مى كنم نه جو
(نفی معنای دوم ای و قبول
اینکه می گوید: بذر کندم می کارم و ]دارم که بداشت کتم. (یعنی معتقدم که این
كار من به مقصد و هدفى متتهى خواهد شد) (نفى معناى سوم تفای وبذبرش ay MMII
6
صفحه 6:
” ابنکهمی وید تی زاجم فانک لاه و کرش [0[إاتنى معنلى سوم
اتفاق وبذدرش [ pain
غایت به دو معا استفده می شود: .١ مقصد و بايان مسیر و .انگیزه و هدف و برنامه(مقصود)
درس پنجم
تکات تستی دیدگاههای مطرح شده دربارهخدا
حکمای این باستان (به گزارشی سیروردی و گزرش BB ss RB ot
کت 5 - 0۳.- کا
]در دیدکه خاسته نمی
عردم یونان باستان: خدايان (ده ها خدا) نه خدای واحد!
زئوس: خدای آسمان و باران
آپوایی: سای تغورشید هنروموسیقن:
رتمیس: خدای عفت و خویشتن داری
نكته: افلاطون را ابداع كتنده خداشناسى فلسفى ذانسته انده زيرا با دقتی فلسفی از خدا حرف زده است. از
A ghd os
A > I I 5
ند 660005 909 Ce
و نه از میان می رود ۰ چیزی را به خود را نمی دهد. در چیزی فرو نمی شود (شبیه حرف پارمنیدس» او را
0 تون شا
a
(البته به شهود هم قايل (ool
ارسطو
برهن ند از ]بان ین + :)سید ال خرن موه
والعيث الهی است. (محال است برتر و بهترباشد.
برهان برترین و شريف ترين و خوب ترین موجود است و
أما برترين و يهثرين نباشد).
برهان محرک اول (محرک نامتحرک)
اوصاف خدااز گه ارسطو: ضروت موجود محرک J)
عالى ترين أنديشه. فعليت تام (عقلى است و بالقوه نينث یمنی مادی تبست). کال و بالات است. غير
(J غبرمتحركء داراى حياث. تغيير نابذير (مادى نيست)
متحرک اننت یعتی قیز مدی امنت cgay تذنیز نمی کندد
صفحه 7:
wise
از[ (تسور امتاهی و علبم و دیرب[ امننهی او[ رسيد.
نكته: موجود واقعى و خارجى نامتناهى (خدا)ء تصور نامتناهى را در ذهن ايجاد كرده است.
يك مقدمه در برهان دكارت مضمر و بتهان است:
2S lg ge gh وقد as gals pegs
هیوم
BB ee sy
تب اسدلات سر 69 ال دکارت وان سیا و مردن)
نان اساسا اراك 9999 اريم درد دكارت كد عقل رات
۱ معدن نمت الات
eS el ee
=
cas go كته اند بات gost pga of لاه ag
جان لاک و بر کلی: بل از کنت)
ما هسيم ای خدا را هم ات با موم وبا اگویت کنت)
استدلال لاك و باركلى: .١ برهان 19 ؟. wy ets MBB
كانت
- اخلاق بای زندگی له خدا را بات می كتد (سليجكتيه
ابنكه ما ب اغلاق برلى كنترل زتدكى اجتماعى نياز داري نشان مى دهد که وجودخد رورت درد
(حرکت از یاب له سمت []َ) (می براهین عقل نظری محض را بول در
7
(ag gy
روند ستدلال کانت.
تا اس بخ هه الازمه اخلاق.اراده واختيار داشتن انسان ست ١ #8 الازمه مختار
بودن اين است كه انسان نفس غير مادى و فتانايذير و جاوداته داشته باشد GE جاوداته.
مطلويات تامتاهى دارد و برل تحقق أن مطلويات. به جهان جاودته و تامتاهى نبز رد Ge
براك تسد جدين easel ap sya dae ke هان: جارنه تساه gate, Gls)
تامتاهی) نیز است.
.ويليام جيمز (براكماتيست):
ابل جود ند تبران ]9 :6 سا نت متا رین
زندکی معنا دار مى كند و بدون خدا ما دجار أ ای میشويم
۰
صفحه 8:
کرکگور:
98 ی ات ز خدا مرسن ,ا هر کس مهد الا زندگی تزیک
خواهد شد.
کاتینگهام:
بذبرش دزی را[ نی ساب سا یی دهد و دامن و ناه مایم
فر نشم
GSE rs sj SR ota
فلاسقه اسلامي ممتقدند دا را یی كرد (رد حرف ويليام جيمز و بركسون و كانيتكهام و كرككور كه
ee a
استدلال فارلبى اين مقدمات را دارد:
پیش فرض برهان: بذيرش اصل عليت.
١ لب سل ند
spr AID) Jytee ate ۲ معلول به وچود علت)
.ای الق ال سل عل ناس
هست که معلول هیچ چیز تیست.
نکته تستی برای این برهان:
تسلسل علل محال اسث نه تسلسل معلول ها
eb ری خود متناقض و غير ممكن است. (يعنى فسمت إل و َك باهم
هت ونم تن انیا را Coo HS
تفاوت ديدكاه راسل و فارابى:
اد (comet i
غاری میکوید هر Oo AE ولیراسلمیکوبدهر ces sly ss clea bs BRB
مى "كويد خدا هم علت مىخواهد.
ett وجوب و روت ای ال سد وى ل بي ا 35555
خلاصه استدلال ابن سينا (اوجوب و امكان)
نم ]مد هت بای خر از ات تساوى و امكان ]مود
بالثات داریم. نتیجه: واجب الوجود بالات وجود درد
چون موجود
مقایسه برهان فارابی و ابن سيناء
صفحه 9:
I os ct to RS 5 BE
از وجوب استفاده می (6S
در بهان انسیا از طلانتساسل استفادهنشدهاست. (وجه برتری برهان ان سبت
*_ چند نکته تستی,
- كسى كه عليث را قبول نناشته باشدء نمىتوئد از بران فارابى استقاده كند مغلا[ نم تود
eee
ب اات خا راز 8
۱ ۳۳۳ -
|
فلاسفه غرب و دا را زندگی ات[ می شود
سه یت رس یه وم | snot ] ند بش
بتون با او معنوی و روحی گرفت.
ag 8 دی لس شود
نعته تخد ار به RE و [3[]زندکیتاظر به ]ار به خداست.
© معیارهای زندگی معنادر با پذیرش خدا: صفحه ۴۳ کتاب.
© تات دربرهعشق از تاه این سین
ادن لک سب ow Bono
- به مشق است ایستاه نش
مق رای مین HEY BP GEE Se,
ودیعت نهاده شده)
درس هفتم
* این کلمات در کنار هم و گاهی معادل هم به كار مى روند:
دین: gla شريعت, الهياث» قرآن و سنته وحی.
فاسفه:عقل. ستدلال, قباس پرهان بحث. ستدلالقیاسی و قیتی.عقلائیت. حکمت.
Gp le oe Se کشف. سیر و سلوک, تهذيب نفس.
* نكته كليدى و مهم:
به طور كلى در کل کناب معنا از أورده شده است+ يعنى همه مباحث ذيل اين دو
sn ge ine
۱ عقل به عنوان [[ شتاخت و که در انسان وجود دار
۴ عقل به عتوان. وجودى عقل) (مصداق يعتى خارج و واقع).
20
صفحه 10:
الرجوع كتيد به فايل صوتى مقايسه همه معاتى)
* نکات تستی در تعریف عقل (قوه شناخت):
تعریف عقل: عقل )| ]است اسندلال است و میتوان با آن BB هم ]داد
و فيميد و GH,
-. عتل در کزدک حات اد با تریت و coe سد
[7 ioe Magpie gagged =
دی ره اد
* نکات تستی در تعریف عقل (مصداق وجودى):
با حول ظاهر درک تمیشوند.
= نار ]هد الم رت از الم (esl Sa
Sy + فرشتگان که در قران آمده را برخی از همین عقول میداتند.
aaa, testes --
- البته اگرانسان کند.
ل] te oe قول را 3ه يكند ذنه ابتكة
استدلالش از بین برود)(برای خواص)
BB clos اسان مملولشان. EE el رای دراک
‘ عترم سیسات لماه مساق وجودی
است. انکه نان
* عقل ند حکمای بان باستان
شك مخ مق
و آثار مكتوب)
I عقل اند هم موجود مجرد وتواتى و هم تقل و خرهورزى و برهن
ally) ay, كزارشهلى فردوسى در شاهتامه و نيز نقلهاى تاريخى
در نكاه أنان خدا با عقل (علم) متحد و يكانه است. و ضمنا خدا بر اساس عقل هم خاق کرده است.
اهورا مزدا- خدابى كه عقل را مى أفريند.
* عقل نزد يونان باستان:
هراکیتوس:
3 اش 1
| لق - قو كرو شناغت (فوه عل كه در 91 مى عند
عقل - موجود مجرد «نصداق وجودى» كه اجاد می کند
11
صفحه 11:
op go ae sl (شیه حرف فلاسته نلامی)
افلاطون:
ese آ ۲ کر
Spe ee که فجام یهد) هد دسته gf)
Be ch نظری: كد درا ها بت می کند
خدا و فهم خوب و ید.
سياستء حقوق: ده Age) عملى: كد به فال وكارهاى ]فان در بط اس
BG
را بان کره) eri tle ارسر ]از ]دا کرد لین بر مباتیفلسنی
تعریف ارسطو از اسان: ان + ناطق (متفکر)
.بس ارسطو با ارائه تعريف أز انسان, حساب انسان را از حیوانات جدا می کند.
ee I 2 نان است.
عقل نزد فلاسفه اروپایی:
- حاكميت صيحيت (0: (زركان a er ay و |
به أن اعتماد كرد بيد در مقابل عقل إيستاد
USE I EB 8 cre ee ease -
الف ولى قر ايك قن eben سس
gs Hil cada SIG lat
- دوجریان عقل گرا و تجربه گرا (۳)
- دکارت(عقل گرا
hs Jy |, CSET Je tnt tan 0 متلا بديهيك عقلى. استدلال
Ban
0 عقل (قوه شتاخت) مى تواند خداء نفس مجرد انسان و اختبر و بات کندد
2
صفحه 12:
عقل صرفازمنی که با روش تجربی و حسی وارد عمل شود,وفعیت را میپاب. (مشابه حرف هبوم در بحث
علیت)
دیدگاه او در
lle چون تسبت عقل و agus تونیی عقل در اثبات ماوراء الطبیعه و نگه انسان به
خود و جهان تاثير كناشت.
6<
یج 58 9800 ره پل ترا سیفن دم یو نخان پر
مت از ی و يو متسین
مخالفین عقل دو موضع دارند:(دو شکل مخالفت با عقل:
۱ عقل را قبول درم؛ولی این عقل لو است و در خبلی موارد(مثلا در برخی مسائل دیتی)
: دجار 3 می شود (تنك كردن محدوده اعتبار عقل) . در یک جمله |
es ice ie ۲۳ ]1 عنون درد ]۷ مخالف؛ مثلا ديدك
ee ee oa ..."|
پاسخ به مخالفین عقل:
لقال ره
% فق صق بيك ع Guin Aone
rnin one» كسس اتا ی ان رم ی
-. عا ديدكاه هلى فلاسفه راو بررسى مى كدي
باس در 0۳ عرد
ee
3
دو معنای عقل نزد فیلسوفان مسلمان:
همان دو معتای درس قبل است با توضیحات بيشت
.١ وجودى برتر(همان مصداق وجودى عقل):
= فلاسفهمسلمانبهتر از فان و هرکلیتوس زاین مس AES Gs
> موجوداتی غیرمادی و مجردند.
ging علتشان MMB oe ge
2
صفحه 13:
-. مستند ناز علم بالامى كيرند ويه عالم ماده مى دهتد).
- عقل فعال يا عقل دهم ابتدا در قوه عقلى BIR Lt كند (تعقل انسان كه بالقوه يود (در
کودکی) بل می رسد) و يعد عقل انسان شروع به فعاليت مى كند.
۲ قو
- فلاسنهمسلمن بهدودستهتجربه را و عقل كرا تفسيم | جون همكى عقل كرا هستدد.
- اس ۳ .۰7 ت55 5 ۳۳۳2
B
ETE SYS - 66 است. ای ممن کنته اد
ان شب
ب عر رم
۰ هرن ]داش در کار نب و زر می کرد
بس عقل هم | شناخت است و هم || معرفت ديني.
کته دراه چم ملاصدرا رصفجه ار
این IS gh gee تارب
منفظورش et gal عقل BI of gang شنت اند ام در نیت ب وا یی
امى شوند. يعنى مثلا از هر روشى برويم به أبن تنيجه مى رسيم كه : خدا وجود داد
اخت واستدلال:
درس نهم
درس دهم
أبن سينا
” روش لبن سينا را مشائى مى كويند جون عقلى. استدلالى و برهاتى است؛ یمنی همان روشی که
Sa)
ov
coy ps تالیفات ابن سینا توجه داشته باشيده
ی کی ان
کار
كاملترين مرجع حكمت مشاه
” در طبيعث شتاسى توجه داشته باشيده هم اجزاء اين عالم داراى طبع و ذاث خاصى هستتد وهم
مجموعه اين عالم به غنوان يك كل طبع و ذاتى دارد كه منشاء تحولات و حرکات آن است.
35
صفحه 14:
مشرق عالم
تور لور نو محض)
8 که
يه
در نا ین یناخ با لخد جهن را به وجد رده اس ال باه ان او
OB ست برا احسن بوذن نام مستي ose
طبعیت هر شیء به سمت کمال پیش می رود؛ مگر آنکه منعی در کار پاشد:
te نامری مستن وا نک ين ما شر استء اك كاه كديم فق ی بینم
الوجود خير محض.
کت 665366333 :سر
هر ] راش عرد سيسة بابس رزو جه الرعيم:
اروم من اه ید :دهع میت زا
روش خاص ابن سید طیمت شناسی لست براى عبور از ظاهر و ثيل به خشوع و خشيت
کل
اتوجه به فرق خشوع و خضوع)
ن اثر سهروردی, «حكمه الاشراق» است و بعد از رسيدن به مقامات عرفانی نوشته و در آن از
روش مشالی فراتر رفته است.
روش اشراقى سهروردى: حكمت استدلقى ابن سينا + كشف و شهود قلبى
حكمت أشراق: (روش أشراقى) + احباء فلسقه نور وأشراق ايان باستان و تلقيق أن با عرقان اسلا
ری تعر أجعد رط حيو مزياقت بجنا تال و زان نت ف جني
Nitsa a محش (فلسنه) بدون قلب (شجرة) ات و سیر و سلوک بدون
تيت Te
ge ih gel od ويد he عکمت اشرق, رای است. منظر و از رای کش و شهود
:ره ipsa که هل از رها
قطب الدين رازى مى كويد اليل نام كذارى حكمت سهروردى به اشراق إن اسست که از و و ار
علی و تاش آنه بر ی اسان های کال ه دست آمدهاست.
سیستم فلسفی سهرودی بر اساس نور و ظلمت است. (به جای وجود. نورداریم) هستی را عراتب
انور مى دانست. خدا تور محض (نور الانوار) است كه هيج ظلمتى در او نيست. مبقی موجودات
مراتبی از نو و ظلمت هستند.
تك...-... 1117 Se.
ذاث نخستين تور افشانى مى كند (اشراق)؛ يعنى خلق مى كند.
در مورد سهروردى اول به اين شكل دقت كنيد:
وس سر ۱
مقرب عالم
ظلمت (جهان مادم
3
صفحه 15:
میانه مشرق محض و مغرب محض (کامل), مغرب وسطی است. (و بهتعببری مشرق وسطی)
۷ جویندگان معرفت از نگاه سهروردی:
۱. کسانی که تازه ره افتاده اند و فقط عطش و شوق معرفت دارند
۲ كسانى كه ذر فلسقه استخلاى به كمال رسيده ند و فد نون و راد 55355555
Ses
۳. کسانی که فقط تصقیه نفس کرده اند و شهودهابی درند؛ اما به استدلال و فلسقه توجهی تدارند
(منظورش عرفابى مثل بإيزيد بسطامى؛ منصور حلاج. ابوالحسن خرقائى و.. اسث)
۴ کسانی که هم در صور برهانی (استدلال و فلسفه) + وهم در عرفان به كمال رسيده أند. (حكيم
مناله و بهترین)
امه و خلافت شایسته حکیم ماه است که هم در بحث (فلسفه و استدلال) استاد اسث وهم
اسطه از خدا دریافت کند. و بای
غرق در تاه (عرف) است. چنین کسی می تواند حقایق را بی
رات ینامز زور ان
” جهان هميشه جنين رئيس و خليفه ای را دارد اكر جه ظاهر باشد و کمنام ath إين كونه رئيس
ازور و قهر و غلبه به قدرت ترسيده لست
”ا كر رياست واقعى جهان به دست اين رئيس the جهان تورانى و درخشان مى شود و گر جهن از
جرد این لین خن پا همه چا را یکی ig hil كيرف
درس یازدهم
” توجه به دور فسفی:
© دوره متقدم: از ظهور اسلام تا قرن جهارم- جهره شاخص: فارابى
* دوره مياتى: از قرن بنجم تا دهم - جهره شاخص: ابن سينا زو بعدها سهروردى و-)
© دوره متاخر: أز قرن يازده تا كنون - جهره شاخص: ميرداماد. شيخ بهابى. ملاصدرا و
” علم كلام رقيب اصلى فلسقه يه شمار مى رفته است. هدف علم كلام دفاع عقلائى و استدلالى از معارف دينى
است. انتقادات متكلمين باعت افول و ركود فلسفه در بخشهايى از جهان اسلام شد
” تاليفات مهم ملاصدراء
6 ریت مدا وتا قیقر
© الحكمه المتعاليه فى الاسفار الاربعه (اسقار)- مهمترين اثر - دايره المغارف فلسفى ملاصدرا
16
صفحه 16:
FE ae oo
اول | شبيه رفتن از منزل به يك مكان مهم | عبوراز طبيعت و همجتين عبوراز | مباحث عمومى فلسقه
(ز خلق به حق) ماورای طبیعت و رسیدن به خدا
تاجایی که حجابی نبشد.
as | شببه کشت و گذار در ان مکان | سيردر اسماء و صفات خدابه كمك
ابا حق و در حق) اخنا
سوم | شبيه بركشتن از آن مكان به سمت متزل | . بازگشت از خدا به سمث مردم در
(سفر از حق بهسوی خلق به همراه ne | Ge توجه داشتن به خدا و اینکه همه
چیز را مظهرجلوه خدا دیدن
جهارم | شبية طلاع رسانی و کمک به مردم بای | به کمک خداندمرم را هدیت کرده | مباحت علم تفس و
رفتن به أن Se و أنها را نيز سالك ره حق کند. | شكل كيرى أن تا رسیدن
(سفر در خلق باحق) به مداد
7 حکمت متعلیه ملاصدر Jal حکمت مشاه (فارايى و لين سيقا) و حكمت اشراق (سهروردی) است.
lng tte ae عرفان. فرآن
”ا حكمت متعاليه اكرجه بر شهود تاكيد مى كتف غرقان نيسته
و أكر جه بر دين تاكيد مى كند: كلام هم نيست.
بلك اللسفه أت چون:
۱. هم فلسفى است (از وجود و مسائل بنيادى أن صحيت مى كند).
و هم [ أن فلسفى اسث. (عقلى. استدلالى برهانى و قياسى است»
۶ متايع حكمت متعاليهه
© فلسقه مشاء به ويزه استدلال هاى قوى این سین
© فلسقه اشراق: به ويزه انديشه هلى سهروردى
© عرفان اسلامى: به و
ها متس ان ینمی
* تالم قرن و احادیت ادن
اصول حکمت متعلی:
7 بنادی ترین اصل فلسفی ملاصدرااست و سیر مباحث او تحت تابر ان دیدگاه هستند
gS Ie) Sl gti oS alae PII ان ست ttl gle
غبرواقعى بودن)
7
صفحه 17:
* قبلا کفتیم از هر شیء خارجی. در ذهن دو مفهوم شکل می گیرد: هاهیت» و «وجود»
(مفايرت ماهيت و وجود): حال در عالم وافع كدام واقعا هست (اصيل است6٩
چهار جواب می توان داد
1. هیچکدام: که این می رسد به حرف گرگیاس و خودمتناقض اسث.
۲ هر دود که این یعنی هر یک چیز دو چیز است.
۴ ماهیت؛یعنی در خارج ماهیت داريم و وجود امر ذهتى و انتزاعى است. (اصالث ماهيت) (ميرداماد):
مثل اين كه بكوبى أنجه در خارج است اسب وانسان و درخت است و وجود داشتنشان أمر ذهنى است.
؟. وجوده یعنی در خارج وجود تحقق دارد. و ماهبت ام انتزاعی و ذهنی است. اصالت وجود) (ملاصدراا:
مثل ابن كه گوبی نچه در خارج اس وجود است و انسان بودن و اسب بودن و درخت بودن را ذهن ما
از حد و مرزهای آن وجود درک می کند و ال سراسر عم را وجود پر می کند
4 سول املی اج ین است که جبان چیست؛ serie
الال سيفن رعس ماكو زر آن روجوش) آسدو
ثرت هابى كه مى بيتيم جلوه هاء مراتب و
سایههای همان وجودنن. (شبیه درا و اوح آن)
¥ ققط در جهان وجود وجود
أ وخدت وجود.امری استدلای و در عین حال شهودی است.
حال که گفتی همه هستی یک چیزاست و آن وجوداست (االت وجود و وحدت وجود اين سوالم را جواب
ده که[ و تزع و تكثر موجودات هستی در چیست؟
*_جواب: در شدت و ضعف خود وجود
اد و آن وجود یکی است. (شبیه حرف پارمنیدس)
همانگونه که نورها همه در تور بودن مشترکند و فرقشان فقط در میزان (شدت و ضعف) نوربودنشان است.
نه در چیز دیگری, وجود هم همین طور است. فرق موجودات مختلف فقط در قوت و ضعف مرتبه وجودی
آن هاست نه در چیز دیگر. (محل اتصال فلسفه مشاء (وجود) و فلسفه اشراق (نور)».
7 واین تقاوت شدت و ضعف باعث تجلی های مختلف وجود شده است.
18
صفحه 18:
درس دوازدهم: حکمت معاصر
مهم ترين تفاوت دوره معاصر (صد سال كذشته) .با دوره هلى قبل. ورود فلسفه هاى جديد اروبا به جهان
اسلام و به ویژهایران می باشد.
ورود مباحث جديد فلسفی غرب به بان به لور گسنوه. همزمن با آغاز نهشت مشروطه بود که کون
نامه داشته است. ای ی ندچ
ترجمه کنابهای فلسفی فلاسقه بزرگ اروپاپه فارسی,
* دانشجوياتى براى تحصيل ابن فلسفه ها بهغوبرفتد
٩ رشته ها مرتبط با فلاسقه غرب در يران تاسيس شد
* اساتيد متخصص در فلسفه هاى ll ays ظلهور كردن
ذكر تمونه ص AY ماركنسيسم. كموتيسم. ليبرالبسم. سوسباليسم. مائربالبسم اكزيستانسباليسم. فيهيليسم.
” دو نكته:
ور ملاصدرابود):تاسامانی هایی پیش آمد که
از سقوط صفویه (که دوره
حیات قلسفی و غلمی بسیار شدیف بو و ما شافد لاسفه کمی بودیم. اواقر قجار یک
جتبش فكرى و اجتماعى يديد أمد که باعث يديد أمدن مسائل فكرى و فلسفی جدید شد
و حيات فلسفى مجددا روق كرفت.
* دوم از أنجا كه ايران قرن ها بيش از دوران معاصر. مهد فلسفه و فلاسفه بزرگ پود (حکمت
مشاء. حكمت اشراق و حكمت متعاليه) فلاسفه اسلامى در هنكام مواجه شدن با فلسقه
ad ld صرقا متفعل و يذيرا تبودتفه يلكة تلاش کردند با قخیر قلسفی اسلامی خودبه
علور فعالاته. أن فلسفه ها را قهميده و ارزيابى eS
* نتيجه تلاش فوق: أشنا كردن مجدد دوستداران فلسقه با انديشه
فلاسقه ای چون بیان سین خولجه تضیر لین و ماود
نکنه: کنو اصلی این لاش ه.شهرهایتهان وم بو اصفهان
مشهد نیز كلاسهاى فلسفى بركزار مى كردند.
7 فكقه: اساتيد برجسته فلسفه در عصر حاضر: مبرزا جهانكير خان قشقابى. ابوالحسن شعراتى. ميرزا مهدى
أشتياتى. مبرزا بوالحسن رفيعى قزوينى. محمد مهدى الهى قمشه اى. سيد محمد كاظم عصار: أيت الله
ینعی کار زب نوماه رتیه کین لاب
۷ فکته:این اتید شاگردانی تربيت كردند كه برخى از أنها هنوز هم در قيد خياتند وار اساتيد بزرك فلسقدائد.
حكيم و عارف مجاهد:
3
صفحه 19:
میتی اي را ز یی ی تفت خر 111
علمی و فلسفی یشان بيردازد. ايشان حدود ١؟ سال مدرس كتبى جون شفلى ابن سينا و اسفار ملاصدرا
بيده استه
” ايشان در سنين جوانى علاوه بر تدريس. كتاب هلى عرفاتى زير را تاليف كرده اند: #تعلبقات به شرح
Pee shor eLyap aa AEE ee oA eS
Aig hb 5 clad
” از ويذكى هلى تدريس ايشان به اذعان شاكرداتشان اين يود که مباحث فلسفى حكمت متعاليه ملاصدرا
رابا ببانى عرفاتى تفسير مى BOS
” تربيت شاكردان: امام در مسير ترببت شاكردان همفكر و همراه. تلاش هلى زيادى كردند تابه كمك اين
شاگردانپتوانند منشاء حرکت فکری و اجتماعی شوند و تحول فكرى و فرهتكى ايجاد كتند.
حکیم بزرگ دوره معاصر (علامه طباطبایی)
علامه طباطبابى را بزرگترین شخصیت فلسفی معاصر می دانند که وارث حکمای بزرگ اسلامی است.
” علامه طباطبابى نه تنها در فسقه.بلکه در فقه ریاضیات و کلام نیز مدارجی عالی داشت: علامه طباطبايى
تحمیلات عالی خود اد تجف اشرف. iy pd ay
اسنادعرفن علامهطباطبیی اف پزرگ «میرز علیآفاقاشی» بو لاه هر گاه سخن از تذیب و سیر
و سلوک معنوی پیش می آمد.خود را مدیون مرحوم قاشی می دانست.
” نكنه مهم: علامه روش تفسيرى «قرآن به قرأن» خود را كه در الميزان أن را به كار كرقت» از مرحوم فاضى
تومته يوم
اقدامات فرهنكى و علمى علامه طباطبابى:
علامه در بدو ورودش به قم در سال 118 به دو نكت مهم درباره قضلى فكرى ابران بى مى برد
العضلك: رتك مكاي الستين ازا بون 1
دوم: حوزه هاى علميه توانابى مواجهه با إبن افكار و انديشه هارا تدارند و راه رهابى از ابن معضل: تدر
میاحث فلسقی است.
علامه با پشتکار بسیار زیاد خود. در چهار محور اقدامات فلسفی خود را شروع کرد
۱. تدریس فلسفه متناسب با مسائل روز فلسفى:
تفوین شقای ان سین و استارملاصدرا
١ اودر صدد تاليف يك دور فلسفه اسلامى بوده به سبك كه مسائل روز هم داشته
pin ate te
2»
صفحه 20:
تشکیل یک دورهکلاس برای نقد و بررسی دیدگاه های جدید فلسفی به ويزة
مارکسیسم. نتیجه: حاصل اين دوره. كتابى شد با عتان صول فلسفه و روش رالیسم»
ره كتاب «اصول فلسقه و روش رثالیسم»
متن كتاب اصول فلسفه از علامه و باورقى هاى أن از شهيد مرتضى مطهرى
ابن كتاب نقشى تعيين كتنده در روشن کردن فکاردانشجویان و طلاب داشت.
۳. علامه و مطهرى در اين کناب تشان دادند که هنوز هم می تون از فلسقه
صدرایی (حکمت متعالیه) براى باسخ به نيازهاى روز بهره برد.
این کتاب نگاهی تطبیقی په فلسفه داشت؛ متلا مباحتی چون معرفث
(شتاخت) و علیت را با ديدكاه های فلاسفه ماتربالیستی و اروپایی مقایسه
as
07 تالیف دو کثاب آموزشی برای تدریس فلسفه در دو سطح: يكى «بدايه الحكمه» كه
مقدماتی و ذر سطح اوليه است و ديكرى «نهايه الحكمه» كه بالاتر و تخصصى قر اسث.
احیاه تدرینن و تفنیزقرآن کزیمعاانه زاین زاستا یک جلنه یر حعکیل Sagas gS yal
تفسیرفرنپرداخت. تتیجه این تلاش:تلیفتفسیر ۲۰ جلدی «لمیزان»است.
ویزگی این تفسیر:
۱. نشان می دهد که قرآن یک منظومه و مجموعه کاملامنسجم است.
۲ در کنر pa أياتء به طور مستقل به مباحث روز فلسقی هم می:
۳ تلاش برای جهانى كردن فعاليت علمى و فرهنگی خود
۴ علامه در ان راستا با اند دنشگاه لاقات میکرد و برایشان جلساتی تشکیل می داد
F پا خاورشناسان (مستشرقین) و فلاسقه محققى كه به ايران أمده بودند. كفتكو مى كرد.
هدف اواز كفتكو شناساندن روج فلسقه اسلامى و مذهب شيعه يود
ننيجه جتين تلاشهابى ابن بود كه أثار علامه طباطبابى به زبان هلى ارويايى ترجمه شد و
تفکر شیعی به غوب ره یف
هاتری گرینفیسوف فرانسوی که حدود ۲۰ سال با دانشگاهتهران همکاری داشت. مکرر
با le ملاقات میکد و دیدگههای این دراه فسفه رفن و شیع را جوا میشد
”3 نتيجه ملاقات هاى كُرين با علامه طباطبابی دو کتاب بود: «شیمه» و هرسالث تشیع در
دنیای امروز»
۴ تربیت شاگودان:
a
صفحه 21:
جلسات علامه در قم ابتدا كمنام و كم جمعيت بود؛ اما به سرعت به مهمترین جریان فکری و علمی آنجا
تبدیل شد.
” مهمترین شاگردان علامه طباطبیی: شهید مرتضی مطهری. شهید دکتر بهشتی, شهيد دكتر باهتر. أيت الله
جوادى أملى. أيت الله حسن زاده أملىء یت الله محمد تقى مصباح و
” ابن شاكردان با تاليف و تدريس كسترده
حيات فرهتكى نهضت اسلامى را تغذيه کردند
برجسته ترين شاكرد شهيد مطهرى شاكرد مشترك علامه طباطبابى و امام خمينى بود به بيان امام و علامهه
مطهرى شاكرد ممتاز آتها بود.
الكوبى از نظام فكر
پیشتر بیان شد که سبک زندگی هر کسی مناثر از فلسقه لى اسث كه أن شخص دارده متلا فلسفه افلاطون
و فاری
رن و بوی الهی دارد و فلسفه مبتتی بر اصالت ماده و حس (مثلامترالیسم» اهداف زندگی را
کاملامادی می کند.
اگر ساختار و نظام فکری هر فرد را مشابه یک درخت بنانيم؛ مبانى فلسقى بذيرفته شده از سوى هر قرد. به
منزله ريشه درخت است؛ و سیر افکار
انديشه هاى لو (نگه او به سیاست. زندگی. خاناده و -): شاخ و برگ
های آن درخت هستند.
بدیهی است سلامت شاغ و برك ها به سلامت ربشه بستگی داد
افراد با توجه به نظام فکری که دارند به ۵ گروه تفسیم می شوند؛
کسانی که کمتراهل ندیه ورزی اند و سول ظام فکری مشخصی ندرد یه هل تقلید هستند
هلچ اعد ند
کسانی که وارد عرصه تفکر شده و دارای افکار فلسقی هستند؛ اما هنوز افکارفلسقی به خوبی در
أنها شكل تكرفته است و تمى تونتد بين اقكار فلسفى و مسا زندگی Ue Sp
كاهى بر اساس افكارشان تصميم مى كيرتد و كاهى بر اساس تقليده
کسانی که در انتخاب ربشه حرخت (نظام فكرى) خود به خطا رفته اند ايتها ريشه أى تلسالم و
نار مد در زین زندكى شان قرار داده اند و در نتيجه به يك سبك زندكى الم می رسد
کسانی که هم ريشه درخت فکری شان را به رست تخاب کرده ند و هم با تمل و My ele
شاخ و بركهاى قوى و استوارى از أن ريشه ها استخراج کرده .ان وقنی از مسئله ای متلا
فرهنگ) محبت كتند. مقاطب فهیم خواهد فهمید که این سخن او بركرفته از مبائى فلسقى اشن
است.
بسیاری هم مبن و ريشه خوییبرای ساختمان آندیشه شان انخاب کرده ادا قدرت عقلی و
تفکری ندرند که ند این مانی را در تصمیم گیری های مربوط یه زندگی. سیاست. خانوده
و قتصاد و ..به کار ge رای همین درخت انديشه نها شاخ و برگ شاداب و متسبی ندرد
2
صفحه 22:
فکته: شهید مطهری را می توان از کسانی دانست که هم ریشه درخت فکری اش را به درستی انتخاب کرده و هم
شاخ و بركهاى قوى از أن استخراج كرده است.
معرفى محتواى كتاب «عدل الهى» از شهيد مطهرى:
عدالت. یک آرمان فطری انسان هاست و همه أرزوى يك جامعه عادلاته دارئد.
”ا مطهرى در اين كتاب جايكاه عدل در هوجود شناسی» را تبیین می کند. یشان تشان می دهد که
وحينه ig معاد. امامت و زغامث و همه آرمان های فردی و اهداف اجتماعی, بر اساس محور
عدل استوار شده اند.
عدل قرآن نوعى «جهان بينى» است كه شكل خاصى به نكاه انسان يه هستى و
أفرينش مى دهد.
غدل هر مبحث نبوت و تشریي. یک «معیر» و مقیاس» قانون شتاسی است.
عدل در امامت و رهبری: یک هشایستگی» است.
عدل در بحث اخلا, یک همان انسانی» است.
عدل در بحث اجتماع, یک «مسئولیت» است.
2
درس اول
• مفهوم وجود ،وجه مشترک (وحدت) همه موجودات هستی است و مفهوم ماهیت ،وجه تمایز و تکثر آنها.
• وجود و ماهیت در ذهن مغایرت دارند و در خارج (واقع) اتحاد دارند .یعنی به ازای مثال یک اسب دو موجود
نداریم بلکه در خارج یک موجود داریم ولی در ذهن ،دو مفهوم (معنا) از آن می گیریم.
• معادل های مغایرت = دوگانگی ،تمایز ،تفکیک ،دوتا بودن ،زیادت
• معادل های اتحاد = یگانگی ،عینیت.
• بحث مغایرت وجود و ماهیت را اولین بار ارسطو مطرح می کند؛ اما توجه ویژه به آن و استفاده از آن برای
اثبات خدا ،توسط فارابی و ابن سینا انجام میشود.
• دلیل (استدالل بر) مغایرت وجود و ماهیت اینه که موقع تعریف ماهیت ،مفهوم وجود در تعریف نمیآید؛
یعنی این دو مدل زیر اشتباه هستند:
ماهیت = وجود
(اینکه وجود عین ماهیت باشد)
ماهیت = وجود (مفهوم عام) +یک مفهوم خاص دیگر
(اینکه وجود جزء تعریف ماهیت باشد)
درس دوم
• این روند (ترتیب) رو یادتون باشه که استفاده می شه در تست زدن:
چگونه از مغایرت وجود و ماهیت به اثبات خدا می رسیم؟
مرحله اول :قبول وجود و واقعیت مستقل از ذهن (رد حرف گرگیاس) و بعد فهم مغایرت دو مفهوم وجود و
ماهیت ذهن.
مرحله دوم :حاال که وجود و ماهیت مغایرند؛ چه نسبتی بین این دو مفهوم برقرار است.
سه نسبت :وجوب ،امکان ،امتناع که نسبتشون با وجود می شه :واجب الوجود ،ممکن الوجود ،ممتنع الوجود.
مرحله سوم:
ابن سینا :از امکان ذاتی ماهیات ،استفاده می کنه و می رسه به خدا (برهان وجوب و امکان)
مالصدرا از خود وجود (واقعیت) استفاده میکنه و فقر موجودات (فقر وجودی یا امکان فقری) را مد نظر قرار
داده و میرسه به خدا
2
ترتیب زیر رو به خاطر داشته باشید:
• کلمات معادل:
رابطه ضروری = وجوبی ،حتمی ،اجتناب ناپذیر
رابطه امتناعی = محال ،نشدنی
رابطه امکانی = مساوی بودن نسبت به وجود و عدم ،نه ضروری و نه محال (ممتنع)
• مهم :واجب بالغیر (و ممتنع بالغیر داریم)؛ ولی تعبیر ممکن بالغیر کال غلطه و نداریم.
• آکوئیناس برهان وجوب و امکان ابن سینا را در اروپا گسترش داد و به بحث مغایرت وجود و ماهیت توجه
داشت.
• آکوئیناس مغایرت وجود و ماهیت را پایه برهان اثبات خدای خود قرار می دهد.
• معادل:
oاقتضاء دارد :واجب است.
oاقتضاء ال دارد :محال و ممتنع است.
oال اقتضاء است :ممکن است.
نکته :رابطه «مثلث» با «سه ضلعی» :ضروری
رابطه «مثلث سه ضلعی» با وجود :امکانی
واجب الوجود موجود است.
مثلث گرد موجود است.
انسان موجود است.
3
درس سوم
• نکته تستی:
کهنترین و قدیمیترین و نخستین مسئله = علیت
مبناییترین و اصلیترین مسئله = قبول واقعیت مستقل از ذهن (قبول واقعیت یا وجود) (گام اول درس یک)
• معنای علیت :وجود بخشی ،داد و ستد شدن وجود ،یک طرف (علت) به طرف دیگه (معلول) وجود میدهد.
• پس معلول قبل از وجود گرفتن از علت ،وجود ندارد.
• پس رابطه علیت یک طرفه است نه دو طرفه (قبل از تحقق معلول)؛ مثل جاذبه و اشیاء روی آن نیست.
علیت مثل :خدا و جهان ،ابر و باران ،برخورد و صدا ،الکتریسیته و رعد و برق ،آتش و نور ،آتش و گرما ،رابطه
خورشید و نورش ،رابطه زمین و جاذبه اش.
• دقت به تفاوت دیدگاهها درباره علیت (و نحوه درک آن)
تجربه گرا :حس و تجربه را قبول دارم و نه استدالل عقلی ،علیت را قبول دارم ،علیت را با توالی (تعاقب)
حوادث میفهمم ،علیت امر خارجی است.
هیوم :من تجربه گرا هستم و حس و تجربه را قبول دارم نه استدالل عقلی ،اما علیت را قبول ندارم ،علیت
توهم و تداعی ذهنی است .عادت ذهنی است و ذهن ما آن را می سازد .چون علیت از حس به دست نمیآید
و ما با حس فقط علت و معلول را می بینیم نه علیت (رابطه بین آن دو) را .علیت امر ذهنی است .حس فقط
توالی را می بیند اما رابطه را حکم نمی کند.
دکارت :استدالل عقلی را قبول دارم ،علیت را قبول دارم ،البته برای علیت استدالل نمی آورم ،چون علیت
بدیهی و اولیه و فطری است ،علیت امری خارجی (واقعا) است.
ابن سینا و سایر فالسفه مسلمان :عقل و استدالل عقلی را قبول دارم ،علیت با حس درک نمیشود ،علیت
یک قاعده عقلی است (نه تجربی) و استدالل میخواهد ،امری خارجی و واقعی است.
ابن سینا گفتی که علیت قاعده عقلی است؛ پس استدالل بیار؟
اگر بخواهد امر ممکنی که نسبتش با وجود و عدم مساوی است ،خود به خود به وجود بیاید ،دچار اجتماع
نقیضین می شویم.
نکته:
خود علت (نه علیت) چطور درک می شود؟
اگر علت حوادث طبیعی باشد ،با حس؛ مثال درخت ،انسان و ...
اگر علت ،امور غیرطبیعی باشد ،با عقل؛ مثال خدا و مالئک و عقول و ...
• اصل سنخیت:
هر علت ،معلول خاص خودش را دارد و هر معلولی از علت خاص خودش به وجود آمده است.
4
یا هر چیزی از هر چیزی پدید نمی آید و هر علتی ،هر معلول را ایجاد نمی کند.
• نتایج اصل سنخیت:
معنادار شدن نظم ،قانون مندی ،نظم عالم پشتوانه عقلی پیدا می کند ،تحقیق و دانش و علم ،توجه به علل
ویژه پدیدهها
• اصل وجوب (ضرورت) علی و معلولی :علت (تامه) ،به معلول ضرورت وجود می دهد.
نکته :منظور در اینجا علت تامه است( .همان عامل بیرونی)
به عبارت ساده :اگر علت تامه داشته باشیم ،معلول حتما و ضرورتا ،محقق می شود (به وجود می آید)
و
اگر معلولی را دیدیم باید بفهمیم که علت تامه آن حتما و ضرورتا محقق شده است( .رد دیدگاه مهبانگ)
نکته :معلول در اینجا همان واجب بالغیر است.
درس چهارم
• معادلهای تستی:
علیت = ارتباط و پیوستگی ،نفس ارتباط ،در مقابل معنای صدفه (تصادف) قرار دارد.
وجوب علی معلولی = ضرورت ،حتمیت ،قطعیت ،تخلف ناپذیری ،اطمینان داشتن از تحقق معلول ،علت تامه
سنخیت علت و معلول = نظم و قانونمندی ،انتظام ،سنتهای الهی ،هرج و مرج نبودن هستی ،تحقیق و علم.
• علت تامه :شرط هم الزم و هم کافی
• علت ناقصه :شرط الزم و نه کافی
• مجموعه علل ناقصه = علت تامه
• معلول (بر اساس اصل ضرورت علی و معلولی) کامال به علت تامه وابسته است .ولی:
• معلول به نحوی و تا حدی به علت ناقصه وابسته است .مثال اراده کردن برای نوشتن علت ناقص است و برای
تحقق نوشتن ،به عوامل دیگری هم نیاز داریم.
• کلمات معادل:
اتفاق به معنای اول= نفی علیت ،نفی ضرورت
اتفاق به معنای دوم = نفی سنخیت ،شانس
اتفاق به معنای سوم= نفی غایتمندی و هدفمندی
اتفاق به معنای چهارم = پیش بینی نکردن ،عدم آگاهی ،خبر نداشتن
5
• معانی اتفاق:
• دیدگاه های مطرح در بحث غایتمندی و رابطه آن با علت العلل
دسته اول :علت العلل قبول دارم ،غایتمندی هم قبول دارم = فالسفه مسلمان
دسته دوم :علت العلل قبول ندارم ،غایتمندی هم قبول ندارم = خداناباوران
{دسته سوم :علت العلل قبول دارم ولی غایتمندی را قبول ندارم = داروین
دسته چهارم (برای مطالعه :علت العلل را قبول ندارم؛ ولی غایتمندی در پدیده های انسانی و اجتماعی را
قبول دارم = مارکس }
• مثال تستی:
✓ اینکه می گوید :بذر گندم می کارم و همه شرایط الزم را فراهم می کنم و اطمینان دارم که گندم،
سبز شده و محصول می دهد( .نفی معنای اول اتفاق و پذیرش اصل ضرورت علی و معلولی)
✓ اینکه می گوید :بذر گندم می کارم و اطمینان دارم که در آخر سر گندم برداشت می کنم نه جو
(نفی معنای دوم اتفاق و قبول سنخیت)
✓ اینکه می گوید :بذر گندم می کارم و انتظار دارم که محصول برداشت کنم( .یعنی معتقدم که این
کار من به مقصد و هدفی منتهی خواهد شد) (نفی معنای سوم اتفاق وپذیرش غایتمندی) (مقصد)
6
✓ اینکه می گوید فالنی از انجام فالن کار ،انگیزه داشته و کارش عبث و بیهوده نبوده (نفی معنای سوم
اتفاق وپذیرش غایتمندی) (مقصود)
• غایت به دو معنا استفاده می شود .1 :مقصد و پایان مسیر و .2انگیزه و هدف و برنامه (مقصود)
درس پنجم
نکات تستی دیدگاه های مطرح شده درباره خدا
• حکمای ایران باستان (به گزارش سهروردی و گزارش های اسطوره ای) :خدا نور هستی است که با اشراق
(یعنی ایجاد) و پرتو خود سایر موجودات را به وجود آورده ،نخستین مخلوق = بهمن که مجرد است (معادل
عقل اول در دیدگاه فالسفه اسالمی).
• مردم یونان باستان :خدایان (ده ها خدا) نه خدای واحد!
زئوس :خدای آسمان و باران
آپولون :خدای خورشید ،هنر و موسیقی
آرتمیس :خدای عفت و خویشتن داری
نکته :افالطون را ابداع کننده خداشناسی فلسفی دانسته اند؛ زیرا با دقتی فلسفی از خدا حرف زده است( .از
نگاه تیلور).
• افالطون :ویژگیهای خدا از نگاه افالطون :هدفدار (رد معنای سوم اتفاق) ،معین ،ویژگی هایی روشن دارد،
نفی شرک و چند خدایی ،نفی کفر و بی خدایی ،خلقت او آگاهانه است ،نه می زاید (شبیه لم یلد و لم یولد)
و نه از میان می رود ،چیزی را به خود راه نمی دهد ،در چیزی فرو نمی شود (شبیه حرف پارمنیدس) ،او را
با تفکر و تعقل می توان شناخت.
(البته به شهود هم قایل است)
• ارسطو:
برهان نظم :از نظم جهان میتوان به ناظمی جاویدان و برتر از ماده رسید( .معادل ضرورتا موجود)
برهان برترین و شریف ترین و خوب ترین موجود است و او واقعیت الهی است( .محال است برتر و بهتر باشد،
اما برترین و بهترین نباشد)
برهان محرک اول (محرک نامتحرک)
اوصاف خدا از نگاه ارسطو :ضرورتا موجود ،محرک (اول) غیرمتحرک ،دارای حیات ،تغییر ناپذیر (مادی نیست)،
عالی ترین اندیشه ،فعلیت تام (عقلی است و بالقوه نیست یعنی مادی نیست) ،کامل و بالذات است .غیر
متحرک است یعنی غیر مادی است یعنی تغییر نمی کند.
7
• دکارت:
از مفهوم (تصور) نامتناهی و علیم و قدیر به موجود نامتناهی خارجی و واقعی رسید.
نکته :موجود واقعی و خارجی نامتناهی (خدا) ،تصور نامتناهی را در ذهن ایجاد کرده است.
یک مقدمه در برهان دکارت مضمر و پنهان است:
زیرا یک موجود متناهی نمی تواند مفهوم نامتناهی ایجاد کند.• هیوم:
اوال :همه دالیل گذشتگان بر خدا قابل نقد است.
ثانیا :استدالالت صرفا عقلی ،مردودند( .دالیل دکارت و ابن سینا و ....مردودند)
ثالثا :اساسا ادراک عقلی مستقل از تجربه و حس نداریم( .رد دکارت که عقل گراست)
رابعا :برهان مهم فالسفه که برهان نظم باشد ،نهایتا می تواند یک ناظم و مدبر اثبات کند ،نه یک خدای
خالق ،ازلی و ابدی و نامتناهی و واجب الوجود.
پس:
آنچه فالسفه درباره برهان نظم ادعا می کنند ،با آنچه که اثبات می کنند متفاوت است (یکی نیست).
• جان الک و بارکلی( :قبل از کانت)
ما تجربه گرا هستیم ولی خدا را هم قبول داریم( .تفاوت با هیوم و با آگوست کنت)
استدالل الک و بارکلی .1 :برهان نظم و .2شهود به خدا می رسیم.
• کانت:
نیاز به اخالق برای زندگی ،نیاز به خدا را اثبات می کند( .سابجکتیو)اینکه ما به اخالق برای کنترل زندگی اجتماعی نیاز داریم ،نشان می دهد که وجود خدا ضرورت دارد.
(حرکت از نیاز به اخالق به سمت نیاز به خدا) (یعنی براهین عقل نظری محض را قبول ندارد)
نکته :اخالق = عقل عملی
روند استدالل کانت:
نیاز جامعه به اخالق
الزمه اخالق ،اراده و اختیار داشتن انسان است
بودن این است که انسان نفس غیر مادی و فناناپذیر و جاودانه داشته باشد
الزمه مختار
نفس
جاودانه،
مطلوبات نامتناهی دارد و برای تحقق آن مطلوبات ،به جهان جاودانه و نامتناهی نیاز دارد
برای تحقق چنین جهان جاودانه و نامتناهی ،به ایجادکننده جهان جاودانه و نامتناهی (خدای جاودانه و
نامتناهی) نیاز است.
• ویلیام جیمز (پراگماتیست):
دلیل وجود خدا ،تجربههای شخصی (دینی ،معنوی و عشق و عرفان) انسان است( .مشابه برگسون)
پذیرش خدا زندگی را معنا دار می کند .و بدون خدا ما دچار پوچی و خالء معنایی می شویم.
8
• کرکگور:
ایمان هدیه (عطیه) الهی است و خدا مومن را بر میگزیند (به هر کس بخواهد میدهد)؛ و اال زندگی تاریک
خواهد شد.
• کاتینگهام:
پذیرش خدا زندگی را با ارزش و اهمیت می سازد .به انسان امید می دهد و مامن و پناهگاه می یابیم.
درس ششم
• دیدگاه دکارت درباره خدا به دیدگاه فالسفه اسالمی شبیه است.
• فالسفه اسالمی معتقدند خدا را باید اثبات کرد (رد حرف ویلیام جیمز و برگسون و کاتینگهام و کرکگور که
صرفا به پذیرش اکتفا می کنند).
• استدالل فارابی این مقدمات را دارد:
پیش فرض برهان :پذیرش اصل علیت.
.1وجود اشیاء پیرامون که ما معلول هستند.
.2تقدم علت بر معلول (مشروط بودن وجود معلول به وجود علت)
.3محال بودن (بطالن ،امتناع ،استحاله) تسلسل علل نامتناهی
نتیجه :علت العللی هست که معلول هیچ چیز نیست.
نکته تستی برای این برهان:
تسلسل علل محال است نه تسلسل معلول ها.
ابتدا داشتنِ سلسله نامتناهی امری خود متناقض و غیر ممکن است( .یعنی قسمت آبی و زرد با هم
متناقض هستند و نمی توان آنها را در کنار هم آورد)
• تفاوت دیدگاه راسل و فارابی:
موجود( :ممکن یا واجب یا ممتنع)
فارابی میگوید هر ممکنی نیاز به علت دارد ولی راسل میگوید هر موجودی نیاز به علت دارد .برای همین
می گوید خدا هم علت میخواهد.
فارابی برای خدا ،وجوب و ضرورت ذاتی قایل است؛ ولی راسل برای چیزی ضرورت ذاتی قایل نمی شود.
• خالصه استدالل ابن سینا (وجوب و امکان)
چون موجودات پیرامون ما ممکن الوجود هستند ،برای خروج از حالت تساوی و امکان نیاز به واجب الوجود
بالذات داریم .نتیجه :واجب الوجود بالذات وجود دارد.
• مقایسه برهان فارابی و ابن سینا:
9
تعبیر فارابی از خدا ،علت العلل است (چون از علیت استفاده می کند) و تعبیر ابن سینا واجب الوجود( .چون
از وجوب استفاده می کند)
در برهان ابنسینا از بطالن تسلسل استفاده نشده است( .وجه برتری برهان ابن سینا)
• چند نکته تستی:
کسی که علیت را قبول نداشته باشد ،نمیتواند از برهان فارابی استفاده کند؛ مثال هیوم نمیتواند. ابن سینا برهانش را با تاسی از قرآن ،صدیقین نامیده است؛ یعنی برهانی که بدون استفاده از هر واسطهایو فقط به کمک اصل حقیقت وجود ،به اثبات خدا بپردازد.
اگر بگوییم خدا خودش دلیل خودش است؛ این یعنی برهان صدیقین.• مقایسه الگوی خدا و معناداری زندگی:
فالسفه غرب :اول :خدا را بپذیر و دوم :زندگی ات معنادار می شود.
فالسفه اسالمی :ما وعده به امر خیالی نمیدهیم؛ بلکه از خدای واقعی سخن می گوییم که اثبات شده باشد
پس:
و بتوان با او ارتباط معنوی و روحی گرفت.
اول :خدا را اثبات کن و دوم :آن را بپذیر و سوم :آنگاه زندگی ات معنادار می شود.
نکته :اثبات خدا ناظر به درک حقیقت است و معناداری زندگی ناظر به سودمندی باور به خداست.
• معیارهای زندگی معنادار با پذیرش خدا :صفحه 44کتاب.
• نکات درباره عشق از نگاه ابن سینا:
-اشتیاق ذاتی و ذوق فطری که سبب بقای ممکنات و مخلوقات است = عشق.
یعنی :
به عشق است ایستاده آفرینش عشق و انس میان انسان و جهان ،ناشی از عشق الهی است که در همه هستی قرار داده شده است( .بهودیعت نهاده شده)
درس هفتم
• این کلمات در کنار هم و گاهی معادل هم به کار می روند:
دین :ایمان ،شریعت ،الهیات ،قرآن و سنت ،وحی.
فلسفه :عقل ،استدالل ،قیاس ،برهان ،بحث ،استدالل قیاسی و یقینی ،عقالنیت ،حکمت.
عرفان :عشق ،شهود ،جذبه ،ذوق ،کشف ،سیر و سلوک ،تهذیب نفس.
• نکته کلیدی و مهم:
به طور کلی در کل کتاب دو معنا (اشتراک لفظ) از عقل آورده شده است؛ یعنی همه مباحث ذیل این دو
معنا میگنجند:
.1عقل به عنوان قوه شناخت و توانایی استدالل که در انسان وجود دارد.
.2عقل به عنوان موجودی مجرد (مصداق وجودی عقل) (مصداق یعنی خارج و واقع)
10
(رجوع کنید به فایل صوتی مقایسه همه معانی)
• نکات تستی در تعریف عقل (قوه شناخت):
تعریف عقل :عقل توانمندی ( قوه است) استدالل است و میتوان با آن خوب و بد را از هم تشخیص دادو فهمید کدام را باید و کدام را نباید( .خوب و بد را عقل نظری میفهمد و باید و نباید را عقل عملی)
عقل در کودک حالت بالقوه (استعداد) دارد و با .1تربیت و .2تمرین به فعلیت میرسد. انسان زمانی که بتواند مفاهیم کلی را بسازد ،قوه عقلش به فعلیت رسیده است .بعد از آن میتوانداستدالل را صورتبندی کرده قیاس منطقی بسازد.
• نکات تستی در تعریف عقل (مصداق وجودی):
-
عقول مجردند (مادی نیستند)
زمان و مکان ندارند.
با حواس ظاهر درک نمیشوند.
آنها در عالم عقل هستند( .عالم فراتر از عالم طبیعت) (ماوراء الطبیعه)
برخی فالسفه ،فرشتگان که در قرآن آمده را برخی از همین عقول میدانند.
عقول را باید با استدالل اثبات کرد( .برای همه)
البته اگر انسان تهذیب نفس کند ،عالوه بر استدالل ،می تواند عقول را شهود هم بکند( .نه اینکه
استداللش از بین برود( ).برای خواص)
خود عقول ،برای ادراک استدالل نمیکنند؛ آنها همه چیز (علتشان ،معلولشان ،خودشان) را شهود می-
کنند.
• ارتباط دو معنای عقل :عقل ما انسان ها (قوه شناخت) ،پرتو و مرتبه نازلِ آن عقول مجرد (مصداق وجودی)
است .اینکه انسان مفاهیم کلی می سازد ،پرتو همان عقل است.
• عقل نزد حکمای ایران باستان:
ایرانیان بیشتر تعبیر خرد را به کار بردهاند( .بر اساس گزارشهای فردوسی در شاهنامه و نیز نقلهای تاریخی
و آثار مکتوب)
به هر دومعنای عقل قایلند .هم موجود مجرد و نورانی و هم تعقل و خردورزی و برهان.
در نگاه آنان خدا با عقل (علم) متحد و یگانه است .و ضمنا خدا بر اساس عقل هم خلق کرده است.
اهورا مزدا= خدایی که عقل را می آفریند.
• عقل نزد یونان باستان:
هراکیتوس:
عقل = موجود مجرد (مصداق وجودی)؛ که اشیاء جهان را ایجاد می کند.
لوگوس (دومعنای عقل)
نطق = قوه تفکر و شناخت (قوه عقل)؛ که در سخن گفتن تجلی می کند.
11
پارمنیدس:
عقلی وجود دارد که عقل انسان به آن متصل می شود ( .شبیه حرف فالسفه اسالمی)
افالطون:
همان حرف پارمیندس ،البته اسم آن (عقل مجرد) را عقل کلی و عقل جهانی می گذارد.
ارسطو:
عقل با توجه به کارکرد آن (کاری که انجام میدهد) به دو دسته تقسیم میشود:
نظری :که درباره هست ها و نیست ها بحث می کند (فلسفه ،ریاضیات ،علوم طبیعی)؛ مثال اثبات
خدا و فهم خوب و بد... ،
عملی :که به افعال و کارهای اختیاری انسان در ارتباط است (حیطه اخالق ،سیاست ،حقوق ،تدبیر
منزل)؛ مثال باید ،نباید و ...
ارسطو استدالل تجربی را از عقلی محض جدا کرد( .او اولین بار مبانی فلسفی علوم تجربی را بیان کرد)
تعریف ارسطو از انسان:
انسان= حیوان +ناطق (متفکر)
پس :تفاوت انسان و حیوان در همین تفکر اوست.
پس ارسطو با ارائه تعریف از انسان ،حساب انسان را از حیوانات جدا می کند.
عقل (به معنای تفکر) ،ذاتی انسان است.
• عقل نزد فالسفه اروپایی:
حاکمیت مسیحیت (( :)1بزرگان اولیه کلیسا) عقل عامل تضعیف ایمان و امری شیطانی است و نبایدبه آن اعتماد کرد .باید در مقابل عقل ایستاد.
حاکمیت کلیسا ( :)2دوره دوم .تحت تاثیر آثار ابن سینا و ابن رشد به تبیین عقالنی مسائل دینی رویآوردند .ولی در نهایت باعث شد ،عقل جای دین را بگیرد و دین را به حاشیه زندگی ببرد؛ زیرا مبانی
کلیسای کاتولیک با عقالنیت سازگار نبود.
دو جریان عقل گرا و تجربه گرا (:)3 دکارت (عقل گرا): oهمه تواناییهای عقل (به عنوان قوه شناخت) را قبول داشت؛ مثال بدیهیات عقلی ،استدالل
عقلی محض ،تجربه.
oعقل (قوه شناخت) می تواند خدا ،نفس مجرد انسان و اختیار او اثبات کند.
oبه مصداق وجودی عقل (عقول و فرشتگان) ،اعتقاد نداشت.
12
• اوگوست کنت:
تحت تاثیر کانت بود و گفت کار عقل در تاسیس فلسفه کامال ذهنی است
دستگاه فلسفه ،بر ساخته ذهن و حاصل تامالت ذهنی است و ناظر بر (مطابق با) واقعیت خارجی نیست.
عقل صرفا زمانی که با روش تجربی و حسی وارد عمل شود ،واقعیت را می یابد( .مشابه حرف هیوم در بحث
علیت)
دیدگاه او در مسائل مختلفی چون نسبت عقل و دین ،توانایی عقل در اثبات ماوراء الطبیعه و نگاه انسان به
خود و جهان تاثیر گذاشت.
درس هشتم
• توجه به عقل و عقالنیت در عالم اسالم در وهله اول متاثر از (معلول) قرآن (پیام الهی) و سخنان پیامبر و
عترت ایشان بوده است.
(وجه برتری تمدن اسالمی بر تمدن مسیحی)
• مخالفین عقل دو موضع دارند( :دو شکل مخالفت با عقل):
.1عقل را قبول دارم؛ ولی این عقل محدود است و در خیلی موارد (مثال در برخی مسائل دینی) کارآمد
در یک جمله( :محدودیت عقل)
نیست و دچار خطا می شود( .تنگ کردن محدوده اعتبار عقل)
.2با عقل مشکلی ندارم؛ اما با فلسفه و منطق (به عنوان دستاورد یونانی و غیر اسالمی) مخالفم؛ مثال دیدگاه
سقراط ،افالطون و ارسطو با عقاید اسالمی سازگار نیست.
در یک جمله( :غربی و وارداتی است)
• پاسخ به مخالفین عقل:
همه دیدگاه های فالسفه مخالف اسالم نیست. فلسفه یک دانش است؛ مثل هر دانش دیگری و می توان وارد آن شد. ما از نظرات دیگران استفاده می کنیم ،مثل استفاده از دستاوردهای متفکران دیگر در علوم دیگر. ما دیدگاه های فالسفه را نقد و بررسی می کنیم. تنها فلسفه می تواند از هستی به ما هو (از جهت) هستی سخن بگوید. مالک درستی و نادرستی دیدگاه ها فقط عقل و استدالل است نه ملیت آن (یونانی و ایرانی و چینیبودن آن)
• دو معنای عقل نزد فیلسوفان مسلمان:
همان دو معنای درس قبل است با توضیحات بیشتر.
.1وجودی برتر(همان مصداق وجودی عقل):
فالسفه مسلمان بهتر از افالطون و هراکلیتوس از این مسئله سخن گفته اند. موجوداتی غیرمادی و مجردند. به خودشان ،علتشان و معلولشان علم حضوری دارند.13
واسطه فیض هستند( .از عالم باال می گیرند و به عالم ماده می دهند) عقل فعال یا عقل دهم ابتدا در قوه عقلی انسان چیزی افاضه می کند (تعقل انسان که بالقوه بود (درکودکی) به فعلیت می رسد) و بعد عقل انسان شروع به فعالیت می کند.
.2قوه شناخت واستدالل:
فالسفه مسلمان به دو دسته تجربه گرا و عقل گرا تقسیم نمی شوند؛ چون همگی عقل گرا هستند. فالسفه مسلمان از همه کارکردهای عقل استفاده کرده اند :مثال استدالل تجربی ،تمثیل ،برهان عقلیمحض.
اولین مالک پذیرش و رد هر حکم ونظر در فلسفه اسالمی ،استدالل عقلی است .برای همین گفته اند:نحن ابناء الدلیل
یا ابن سینا گفته :اگر کسی عادت کند سخن بدون دلیل بپذیرد ،انسان نیست.
• عقل به عنوان منبع معرفت دینی :در کنار قرآن (کتاب) ،سنت و اجماع قرار می گیرد.
• عقل به عنوان ابزار شناخت :در کنار حس ،شهود (قلب) ،و وحی قرار می گیرد.
پس عقل هم ابزار شناخت است و هم منبع معرفت دینی.
نکته درباره جمله مالصدرا در صفحه :62
اینکه مالصدرا می گوید «امکان ندارد»....
منظورش این است که عقل و دین اگرچه دو روش مختلف دارند ،اما در نهایت به یک نتیجه واحد منتهی
می شوند .یعنی مثال از هر روشی برویم به این نتیجه می رسیم که :خدا وجود دارد.
درس نهم
........
درس دهم
ابن سینا
✓ روش ابن سینا را مشائی می گویند چون عقلی ،استداللی و برهانی است؛ یعنی همان روشی که
ارسطو داشت.
✓ ابن سینا مدون کننده و نظام مند کننده روش ارسطویی است نه مبدع آن.
✓ در بحث تالیفات ابن سینا توجه داشته باشید:
• قانون کتابی طبی است( .فرهنگ نامه پزشکی)
• شفا کتابی فلسفی است( .دایره المعارف فلسفی و کاملترین مرجع حکمت مشاء)
• اشارات آخرین دیدگاه های ابن سیناست.
✓ در طبیعت شناسی توجه داشته باشید :هم اجزاء این عالم دارای طبع و ذات خاصی هستند و هم
مجموعه این عالم به عنوان یک کل ،طبع و ذاتی دارد که منشاء تحوالت و حرکات آن است.
14
✓ در نگاه ابن سینا خدا با عنایت خود ،جهان را به وجود آورده است( .فاعل بالعنایه) و این لطف و
عنایت علت است برای احسن بودن نظام هستی (معلول)
✓ طبعیت هر شیء به سمت کمال پیش می رود؛ مگر آنکه مانعی در کار باشد.
✓ ُشرور در عالم ظاهری هستند و از نگاه جزء بین ما شر است؛ اگر کلی نگاه کنیم فقط خیر می بینیم:
الوجود خیر محض.
✓ روش صحیح مطالعه طبیعت .1 :مطالعه عالم طبیعت برای کشف روابط پدیده ها (علیت) +تامل
در ارتباط وجودی پدیده ها با مبداء کل (واجب الوجود)
✓ روش خاص ابن سینا در طبیعت شناسی (علت) است برای عبور از ظاهر و نیل به خشوع و خشیت
(نه خضوع) در برابر حق (معلول)( .توجه به فرق خشوع و خضوع)
سهروردی
✓ مهترین اثر سهروردی« ،حکمه االشراق» است و بعد از رسیدن به مقامات عرفانی نوشته و در آن از
روش مشائی فراتر رفته است.
✓ روش اشراقی سهروردی :حکمت استداللی ابن سینا +کشف و شهود قلبی
✓ حکمت اشراق( :روش اشراقی) +احیاء فلسفه نور و اشراق ایران باستان و تلفیق آن با عرفان اسالمی
✓ در روش اشراقی هر آنچه توسط شهود دریافت شده با استدالل و برهان ثابت می شود.
✓ از نگاه سهروردی :استدالل محض (فلسفه) بدون قلب (شهود) بی نتیجه است و سیر و سلوک بدون
تربیت عقالنی ،گمراه کننده است.
✓ قطب الدین رازی می گوید :بنیان حکمت اشراق ،اشراق است .منظور او از اشراق کشف و شهود
است( .همان حکمت شرقیانی که اهل فارس بوده اند)
✓ قطب الدین رازی می گوید دلیل نام گذاری حکمت سهروردی به اشراق این است که از ظهور و انوار
عقلی و تابش آنها بر نفس انسان های کامل ،به دست آمده است.
✓ سیستم فلسفی سهرودی بر اسا س نور و ظلمت است( .به جای وجود ،نور داریم) هستی را مراتب
نور می دانست .خدا نور محض (نور االنوار) است که هیچ ظلمتی در او نیست .مابقی موجودات
مراتبی از نور و ظلمت هستند.
✓ شباهت موجودات در نور بودن و تفاوت آنها در شدت و ضعف نورانیت است( .مراتب)
✓ ذات نخستین نور افشانی می کند (اشراق)؛ یعنی خلق می کند.
✓ در مورد سهروردی اول به این شکل دقت کنید:
مشرق عالم
مغرب عالم
نور االنوار (نور محض)
ظلمت (جهان ماده)
15
✓ میانه مشرق محض و مغرب محض (کامل) ،مغرب وسطی است( .و به تعبیری مشرق وسطی)
✓ جویندگان معرفت از نگاه سهروردی:
.1کسانی که تازه راه افتاده اند و فقط عطش و شوق معرفت دارند.
.2کسانی که در فلسفه استداللی به کمال رسیده اند و فاقد ذوق و عرفانند( .منظورش فارابی و
ابن سیناست :فالسفه مشاء)
.3کسانی که فقط تصفیه نفس کرده اند و شهودهایی دارند؛ اما به استدالل و فلسفه توجهی ندارند.
(منظورش عرفایی مثل بایزید بسطامی ،منصور حالج ،ابوالحسن خرقانی و ..است)
.4کسانی که هم در صور برهانی (استدالل و فلسفه) +و هم در عرفان به کمال رسیده اند( .حکیم
متاله و بهترین)
✓ ریاست تامه و خالفت شایسته حکیم متاله است که هم در بحث (فلسفه و استدالل) استاد است و هم
غرق در تاله (عارف) است .چنین کسی می تواند حقایق را بی واسطه از خدا دریافت کند .و برای
ریاست این امر ضروری است.
✓ جهان همیشه چنین رئیس و خلیفه ای را دارد اگر چه ظاهر نباشد و گمنام باشد .این گونه رئیس ،با
زور و قهر و غلبه به قدرت نرسیده است.
✓ اگر ریاست واقعی جهان به دست این رئیس بیفتد ،جهان نورانی و درخشان می شود و اگر جهان از
وجود این رئیس خالی باشد ،همه جا را تاریکی و ظلمت فرا می گیرد.
درس یازدهم
✓ توجه به ادوار فلسفی:
• دوره متقدم :از ظهور اسالم تا قرن چهارم -چهره شاخص :فارابی
• دوره میانی :از قرن پنجم تا دهم – چهره شاخص :ابن سینا (و بعدها سهروردی و )...
• دوره متاخر :از قرن یازده تا کنون – چهره شاخص :میرداماد ،شیخ بهایی ،مالصدرا و ...
✓ علم کالم رقیب اصلی فلسفه به شمار می رفته است .هدف علم کالم دفاع عقالنی و استداللی از معارف دینی
است .انتقادات متکلمین باعث افول و رکود فلسفه در بخشهایی از جهان اسالم شد.
✓ تالیفات مهم مالصدرا:
• شواهد الربوبیه ،مبداء و معاد ،تفسیر قرآن.
• الحکمه المتعالیه فی االسفار االربعه (اسفار) -مهمترین اثر – دایره المعارف فلسفی مالصدرا
16
✓ سفرهای چهارگانه عرفانی و تطبیق با دیدگاه مالصدرا:
مباحث عقلی مالصدرا
سفر
تشبیه و نام گذاری
مرحله عرفانی
اول
شبیه رفتن از منزل به یک مکان مهم
(از خلق به حق)
عبور از طبیعت و همچنین عبور از
ماورای طبیعت و رسیدن به خدا
تاجایی که حجابی نباشد.
مباحث عمومی فلسفه
دوم
شبیه گشت و گذار در آن مکان
(با حق و در حق)
سیر در اسماء و صفات خدا به کمک
خدا
مباحث توحید و صفات
خداوند
بازگشت از خدا به سمت مردم در
شبیه برگشتن از آن مکان به سمت منزل
(سفر از حق بهسوی خلق به همراه حق) عین توجه داشتن به خدا و اینکه همه
چیز را مظهر جلوه خدا دیدن
مباحث افعال الهی،
ربوبیت و حکمت الهی
در اسفار
سوم
چهارم شبیه اطالع رسانی و کمک به مردم برای
رفتن به آن مکان
(سفر در خلق با حق)
مباحث علم النفس و
به کمک خداوند مردم را هدایت کرده
شکل گیری آن تا رسیدن
و آنها را نیز سالک راه حق کند.
به معاد
✓ حکمت متعالیه مالصدرا ،تکامل حکمت مشاء (فارابی و ابن سینا) و حکمت اشراق (سهروردی) است.
✓ حکمت متعالیه :برهان ،عرفان ،قرآن
✓ حکمت متعالیه ،اگر چه بر شهود تاکید می کند ،عرفان نیست،
و اگر چه بر دین تاکید می کند ،کالم هم نیست،
بلکه فلسفه است؛ چون:
.1هم موضوعش فلسفی است (از وجود و مسائل بنیادی آن صحبت می کند)
.2و هم روش آن فلسفی است( .عقلی ،استداللی ،برهانی و قیاسی است)
✓ منابع حکمت متعالیه:
•
فلسفه مشاء :به ویژه استدالل های قوی ابن سینا
•
فلسفه اشراق :به ویژه اندیشه های سهروردی
•
عرفان اسالمی :به ویژه اندیشه های محی الدین بن عربی
•
تعالیم قرآن و احادیث ائمه
اصول حکمت متعالیه:
.1اصالت وجود:
✓ بنیادی ترین اصل فلسفی مالصدرا است و سایر مباحث او تحت تاثیر این دیدگاه هستند.
✓ منظور از اصالت این است که واقعیت خارجی مصداق کدام مفهوم است( .در مقابل ذهنی و انتزاعی و
غیرواقعی بودن)
17
✓ سوال اصلی بحث اصالت وجود:
• قبال گفتیم از هر شیء خارجی ،در ذهن دو مفهوم شکل می گیرد« :ماهیت» و «وجود»
(مغایرت ماهیت و وجود) ،حال در عالم واقع کدام واقعا هست (اصیل است)؟
چهار جواب می توان داد:
.1هیچکدام :که این می رسد به حرف گرگیاس و خودمتناقض است.
.2هر دو :که این یعنی هر یک چیز دو چیز است.
.3ماهیت :یعنی در خارج ماهیت داریم و وجود امر ذهنی و انتزاعی است( .اصالت ماهیت) (میرداماد)؛
مثل این که بگویی آنچه در خارج است اسب و انسان و درخت است و وجود داشتنشان امر ذهنی است.
.4وجود :یعنی در خارج وجود تحقق دارد ،و ماهیت امر انتزاعی و ذهنی است( .اصالت وجود) (مالصدرا)؛
مثل این که بگویی آنچه در خارج است وجود است و انسان بودن و اسب بودن و درخت بودن را ذهن ما
از حد و مرزهای آن وجود درک می کند؛ و اال سراسر عالم را وجود پر می کند.
.2وحدت وجود:
✓ سوال اصلی در اینجا این است که وجه مشترک جهان چیست؟
جواب :وجود
✓ اصالت جهان با وحدت حاکم بر آن (وجودش) است ،و کثرت هایی که می بینیم جلوه ها ،مراتب و
سایه های همان وجودند( .شبیه دریا و امواج آن)
✓ فقط در جهان وجود وجود دارد و آن وجود یکی است( .شبیه حرف پارمنیدس)
✓ وحدت وجود ،امری استدالی و در عین حال شهودی است.
.3تشکیک مراتب وجود (مراتب داشتن وجود):
✓ حاال که گفتی همه هستی یک چیز است و آن وجود است (اصالت وجود و وحدت وجود) ،این سوالم را جواب
بده که :وجه تفاوت و اختالف و تنوع و تکثر موجودات هستی در چیست؟
• جواب :در شدت و ضعف خود وجود
✓ همانگونه که نورها همه در نور بودن مشترکند و فرقشان فقط در میزان (شدت و ضعف) نور بودنشان است
نه در چیز دیگری ،وجود هم همین طور است ،فرق موجودات مختلف فقط در قوت و ضعف مرتبه وجودی
آن هاست نه در چیز دیگر( .محل اتصال فلسفه مشاء (وجود) و فلسفه اشراق (نور))
✓ و این تفاوت شدت و ضعف باعث تجلی های مختلف وجود شده است.
18
درس دوازدهم :حکمت معاصر
✓ مهم ترین تفاوت دوره معاصر (صد سال گذشته) با دوره های قبل ،ورود فلسفه های جدید اروپا به جهان
اسالم و به ویژه ایران می باشد.
✓ ورود مباحث جدید فلسفی غرب به ایران به طور گسترده ،همزمان با آغاز نهضت مشروطه بود که تاکنون
ادامه داشته است.
نتیجه این فرآیند چند چیز بود:
▪ ترجمه کتابهای فلسفی فالسفه بزرگ اروپا به فارسی.
▪ دانشجویانی برای تحصیل این فلسفه ها به غرب رفتند.
▪ رشته های مرتبط با فالسفه غرب در ایران تاسیس شد.
▪ اساتید متخصص در فلسفه های اروپایی در ایران ،ظهور کردند.
ذکر نمونه ص :97مارکسیسم ،کمونیسم ،لیبرالیسم ،سوسیالیسم ،ماتریالیسم ،اگزیستانسیالیسم ،نیهیلیسم.
✓ دو نکته:
▪ نخست :پس از سقوط صفویه (که دوره ظهور مالصدرا بود) ،نابسامانی هایی پیش آمد که
حیات فلسفی و علمی بسیار ضعیف بود و ما شاهد فالسفه کمی بودیم .اواخر قاجار ،یک
جنبش فکری و اجتماعی پدید آمد که باعث پدید آمدن مسائل فکری و فلسفی جدید شد
و حیات فلسفی مجددا رونق گرفت.
▪ دوم :از آنجا که ایران قرن ها پیش از دوران معاصر ،مهد فلسفه و فالسفه بزرگ بود (حکمت
مشاء ،حکمت اشراق و حکمت متعالیه) ،فالسفه اسالمی در هنگام مواجه شدن با فلسفه
های غربی ،صرفا منفعل و پذیرا نبودند؛ بلکه تالش کردند با ذخیره فلسفی اسالمی خود به
طور فعاالنه ،آن فلسفه ها را فهمیده و ارزیابی کنند.
▪ نتیجه تالش فوق :آشنا کردن مجدد دوستداران فلسفه با اندیشه
فالسفه ای چون فارابی ،ابن سینا ،خواجه نصیر الدین و مالصدرا.
نکته :کانون اصلی این تالش ها ،شهرهای تهران و قم بود .اصفهان
و مشهد نیز کالسهای فلسفی برگزار می کردند.
✓ نکته :اساتید برجسته فلسفه در عصر حاضر :میرزا جهانگیر خان قشقایی ،ابوالحسن شعرانی ،میرزا مهدی
آشتیانی ،میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی ،محمد مهدی الهی قمشه ای ،سید محمد کاظم عصار ،آیت اهلل
محمدم علی شاه آبادی ،امام خمینی ،و عالمه سید محمد حسین طباطبایی.
✓ نکته :این اساتید شاگردانی تربیت کردند که برخی از آنها هنوز هم در قید حیاتند و از اساتید بزرگ فلسفهاند.
حکیم و عارف مجاهد:
19
✓ امام خمینی سوای را عموما به رهبری انقالب اسالمی می شناسند ،اما این درس در نظر دارد به بعد
علمی و فلسفی ایشان بپردازد .ایشان حدود 20سال مدرس کتبی چون شفای ابن سینا و اسفار مالصدرا
بوده است.
✓ ایشان در سنین جوانی عالوه بر تدریس ،کتاب های عرفانی زیر را تالیف کرده اند« :تعلیقات به شرح
فصوص الحکم»« ،شرح بر مصباح االنس»« ،مصباح الهدایه»« ،اراده و طلب»« ،شرح دعای سحر»« ،سر
الصلوه» و «آداب الصلوه».
✓ از ویژگی های تدریس ایشان به اذعان شاگردانشان این بود که مباحث فلسفی حکمت متعالیه مالصدرا
را با بیانی عرفانی تفسیر می کردند.
✓ تربیت شاگردان :امام در مسیر تربیت شاگردان همفکر و همراه ،تالش های زیادی کردند تا به کمک این
شاگردان بتوانند منشاء حرکت فکری و اجتماعی شوند و تحول فکری و فرهنگی ایجاد کنند.
حکیم بزرگ دوره معاصر (عالمه طباطبایی):
✓ عالمه طباطبایی را بزرگترین شخصیت فلسفی معاصر می دانند که وارث حکمای بزرگ اسالمی است.
✓ عالمه طباطبایی نه تنها در فلسفه ،بلکه در فقه ،ریاضیات و کالم نیز مدارجی عالی داشت .عالمه طباطبایی
تحصیالت عالی خود را در نجف اشرف ،به انجام رسانید.
✓ استاد عرفان عالمه طباطبایی ،عارف بزرگ «میرزا علی آقا قاضی» بود .عالمه هر گاه سخن از تهذیب و سیر
و سلوک معنوی پیش می آمد ،خود را مدیون مرحوم قاضی می دانست.
✓ نکته مهم :عالمه روش تفسیری «قرآن به قرآن» خود را که در المیزان آن را به کار گرفت ،از مرحوم قاضی
آموخته بود.
اقدامات فرهنگی و علمی عالمه طباطبایی:
عالمه در بدو ورودش به قم در سال 1325به دو نکته مهم درباره فضای فکری ایران پی می برد:
نخست :اینکه مکاتب فلسفی اروپا به ایران آمده و در حال گسترش است؛ مثال مارکسیسم و ماتریالیسم.
دوم :حوزه های علمیه توانایی مواجهه با این افکار و اندیشه ها را ندارند و راه رهایی از این معضل ،تدریس فلسفه و
مباحث فلسفی است.
عالمه با پشتکار بسیار زیاد خود ،در چهار محور اقدامات فلسفی خود را شروع کرد:
.1تدریس فلسفه متناسب با مسائل روز فلسفی:
✓
تدریس شفای ابن سینا و اسفار مالصدرا
✓
او در صدد تالیف یک دور فلسفه اسالمی بود؛ به سبکی که مسائل روز هم داشته
باشد .بدین منظور:
20
✓
تشکیل یک دوره کالس برای نقد و بررسی دیدگاه های جدید فلسفی به ویژه
مارکسیسم .نتیجه :حاصل این دوره ،کتابی شد با عنوان «اصول فلسفه و روش رئالیسم».
چند نکته درباره کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم»:
.1متن کتاب اصول فلسفه از عالمه و پاورقی های آن از شهید مرتضی مطهری
است.
.2این کتاب نقشی تعیین کننده در روشن کردن افکار دانشجویان و طالب داشت.
.3عالمه و مطهری در این کتاب نشان دادند که هنوز هم می توان از فلسفه
صدرایی (حکمت متعالیه) برای پاسخ به نیازهای روز بهره برد.
.4این کتاب نگاهی تطبیقی به فلسفه داشت؛ مثال مباحثی چون معرفت
(شناخت) و علیت را با دیدگاه های فالسفه ماتریالیستی و اروپایی مقایسه
کردند.
✓
تالیف دو کتاب آموزشی برای تدریس فلسفه در دو سطح :یکی «بدایه الحکمه» که
مقدماتی و در سطح اولیه است و دیگری «نهایه الحکمه» که باالتر و تخصصی تر است.
.2احیاء تدریس و تفسیر قرآن کریم :عالمه در این راستا یک جلسه تفسیر تشکیل داد و با سبکی جدید به
تفسیر قرآن پرداخت .نتیجه این تالش :تالیف تفسیر 20جلدی «المیزان» است.
ویژگی این تفسیر:
.1نشان می دهد که قرآن یک منظومه و مجموعه کامال منسجم است.
.2در کنار تفسیر آیات ،به طور مستقل به مباحث روز فلسفی هم میپردازد.
.3تالش برای جهانی کردن فعالیت علمی و فرهنگی خود:
✓
عالمه در این راستا با اساتید دانشگاه مالقات میکرد و برایشان جلساتی تشکیل می داد.
✓
با خاورشناسان (مستشرقین) و فالسفه محققی که به ایران آمده بودند ،گفتگو می کرد.
✓
هدف او از گفتگو شناساندن روح فلسفه اسالمی و مذهب شیعه بود.
✓
نتیجه چنین تالشهایی این بود که آثار عالمه طباطبایی به زبان های اروپایی ترجمه شد و
تفکر شیعی به غرب راه یافت.
✓
هانری کُربن فیلسوف فرانسوی که حدود 20سال با دانشگاه تهران همکاری داشت ،مکرر
با عالمه مالقات میکرد و دیدگاههای ایشان درباره فلسفه ،عرفان و تشیع را جویا میشد.
✓
نتیجه مالقات های کُربن با عالمه طباطبایی دو کتاب بود« :شیعه» و «رسالت تشیع در
دنیای امروز»
.4تربیت شاگردان:
21
✓ جلسات عالمه در قم ابتدا گمنام و کم جمعیت بود؛ اما به سرعت به مهمترین جریان فکری و علمی آنجا
تبدیل شد.
✓ مهمترین شاگردان عالمه طباطبایی :شهید مرتضی مطهری ،شهید دکتر بهشتی ،شهید دکتر باهنر ،آیت اهلل
جوادی آملی ،آیت اهلل حسن زاده آملی ،آیت اهلل محمد تقی مصباح و . ...
✓ این شاگردان با تالیف و تدریس گسترده ،حیات فرهنگی نهضت اسالمی را تغذیه کردند.
برجسته ترین شاگرد :شهید مطهری شاگرد مشترک عالمه طباطبایی و امام خمینی بود .به بیان امام و عالمه،
مطهری شاگرد ممتاز آنها بود.
الگویی از نظام فکری:
✓ پیشتر بیان شد که سبک زندگی هر کسی متاثر از فلسفه ای است که آن شخص دارد؛ مثال فلسفه افالطون
و فارابی رنگ و بوی الهی دارد و فلسفه مبتنی بر اصالت ماده و حس (مثال ماتریالیسم) ،اهداف زندگی را
کامال مادی می کند.
✓ اگر ساختار و نظام فکری هر فرد را مشابه یک درخت بدانیم؛ مبانی فلسفی پذیرفته شده از سوی هر فرد ،به
منزله ریشه درخت است؛ و سایر افکار و اندیشه های او (نگاه او به سیاست ،زندگی ،خانواده و ،)...شاخ و برگ
های آن درخت هستند.
✓ بدیهی است سالمت شاخ و برگ ها به سالمت ریشه بستگی دارد.
افراد با توجه به نظام فکری که دارند به 5گروه تقسیم می شوند:
.1کسانی که کمتر اهل اندیشه ورزی اند و اصوال نظام فکری مشخصی ندارند .اینها اهل تقلید هستند
و همراه جو جامعه اند.
.2کسانی که وارد عرصه تفکر شده و دارای افکار فلسفی هستند؛ اما هنوز افکار فلسفی به خوبی در
آنها شکل نگرفته است و نمی توانند بین افکار فلسفی و مسائل زندگی ارتباط برقرار کنند .اینها
گاهی بر اساس افکارشان تصمیم می گیرند و گاهی بر اساس تقلید.
.3کس انی که در انتخاب ریشه درخت (نظام فکری) خود به خطا رفته اند .اینها ریشه ای ناسالم و
ناکارآمد در زمین زندگی شان قرار داده اند و در نتیجه به یک سبک زندگی ناسالم می رسند.
.4کسانی که هم ریشه درخت فکری شان را به درستی انتخاب کرده اند و هم با تامل و عقالنیت باال،
شاخ و برگهای قوی و استواری از آن ریشه ها استخراج کرده اند .اینان وقتی از مسئله ای (مثال
فرهنگ) صحبت کنند ،مخاطب فهیم خواهد فهمید که این سخن او برگرفته از مبانی فلسفی اش
است.
.5بسیاری هم مبنا و ریشه خوبی برای ساختمان اندیشه شان انتخاب کرده اند؛ اما قدرت عقلی و
تفکری ندارند که بتوانند این مبانی را با در تصمیم گیری های مربوط به زندگی ،سیاست ،خانواده
و اقتصاد و ...به کار گیرند .برای همین درخت اندیشه آنها شاخ و برگ شاداب و مناسبی ندارد.
22
نکته :شهید مطهری را می توان از کسانی دانست که هم ریشه درخت فکری اش را به درستی انتخاب کرده و هم
شاخ و برگهای قوی از آن استخراج کرده است.
معرفی محتوای کتاب «عدل الهی» از شهید مطهری:
✓ عدالت ،یک آرمان فطری انسان هاست و همه آرزوی یک جامعه عادالنه دارند.
✓ مطهری در این کتاب جایگاه عدل در «وجود شناسی» را تبیین می کند .ایشان نشان می دهد که
توحید ،نبوت ،معاد ،امامت و زعامت و همه آرمان های فردی و اهداف اجتماعی ،بر اساس محور
عدل استوار شده اند.
• عدل قرآن نوعی «جهان بینی» است که شکل خاصی به نگاه انسان به هستی و
آفرینش می دهد.
• عدل در مبحث نبوت و تشریع ،یک «معیار» و «مقیاس» قانون شناسی است.
• عدل در امامت و رهبری ،یک «شایستگی» است.
• عدل در بحث اخالق ،یک «آرمان انسانی» است.
• عدل در بحث اجتماع ،یک «مسئولیت» است.
23