صفحه 1:
انواع «را» با نمونه هایی از فارسی (۲)
در کتاب های درسی سه نوع «راء آموزش داده می شود.
الف- «را» نشانه مفعول ب-«را حرف اضافه راه فک اضافه
الف « را » تشانهمفعول :این نوع را »نقش نمای مفعول است. گروه اسمی که قبل از ین « را > فرار می
كيرف. تقش مفعولى دارد. معمولا در جواب « جه كسى را »و « چه چیزی را * می اد
-١ ز هر كشورى مهتران را بخواست - جه كسانى را خواست ؟
سورد ی او اند دنچ کی زا ات۳
؟- جهان را سراسر سوى داد خوائد -.
= paid Sale, | isle et
۵ موی را ددند - چه چیزی | fs
ع- بايه عضله و استخوان بندی او را می نهد < چه چیزی را می نهد ؟
اب- « را » حرف اضافه که نقش تمای مشمم است. این نوع « را * در نثر معاصر و زبان عیارامروزی کاربردی
تاد در متون قذیم ذرسه مدای یه از و یرای *به ار می رفتهاست
۱- خرد را گر نبخشد روشنایی. ار بهخردروشنایینبخشد
۲ گفت :و تصر را بگوی به يونصر بكو
۳- آغاجی خادم را گفت - به آغاجی خادم گفت
وتصر را بگوی زرهاست که پدر ما از زو هندوستان آورده- بهبنصربکو
EO ما را أقتى رسد از اين شخص بو
گر به ما آفتی رسد
صفحه 2:
۶- پس چبربل را فرمو . - به جبرببل قرمود.
۷- ابلیس را چون در دل آدم بار تنادند مردود همه عالم كشث
GBH BAAR Gy Mas عردو يتن كاي
A
را مطوقة كفتتدى -
١ - جتدان صدقه دادتد كه أن را اننازه نبو
برای آن ندزه ای نبود
۲- تا خویشتن را ضبعتکی حلال خرند - ت رای خود ضیعتکی حلال بخرند
۳- مرا چه افتده است - برای من چه پیش آمده 4
۴- ماه فلک می رویم عزم تمشا که راست ؟
عزم و تونیی تماشا بر
جه كسى است؟ ( کسی تولایی و
تحمل تماشای فلک رفتن ما را درد)
۵ دردی است غیرمردنکان را دا نباشد برایآن دای وجودندرد
۶ شما چه می داید ما راب این مشتی خاک چه کارها در پیش است بای ما چه کارهایی در پیش است
۷- که گر هفت کشور به شاهی توراست <اگر هفت کشوربرایتواست -
۸ این مرد را کار قتد که می آید -برای این مر
٩ هر یک خود را می کوشید - هريك براى خود تلاش می کرد
- شما را اكر
ن نباشد که کار خود به
دق در أميزيد - گر رای شما
3
صفحه 3:
بهجاینقش ای اه opt oJ مشاف و مضاف یه از هم چدا می کند .من از جدای!
۱- خدا را بر آنبنده بخشايش است - بخشايش خدا
۲ پوس هه اي ند تکت يرون ني ةد لكت نامه ها ند
؟- كمان مبر كه مرا درد ابن جهان باشد - درد من
۴- معذورید که شما را سر
پا عشق نبوده است سر و کار شم
۵- خزانگی آن را دل آدم لابق بود - لابق خزانگی
3
تا يق
گر حق تعالی را با ین قالب سر وکاری خواهد بود< سر و کار حق تعالى
۸- جهان آفرین را به دل دشمن است - دشمن, جهان آفرین
تكن ٠ + كامى حرف « را »| دارد هم نشاته مفعول ست همك اشافه .در أين كونه عبارات بعد از
تدیل اه 6 هر همچتلن در جمله با می مد
فلك را سقف بشكافيم - سقف فلك را يشكافيم
-١ أن را امير المومتين روا مى دارد ستدن - ستدن. أن را اميرالمومتين روا مى دارد
۲- هر یک را در دیگری :اه کشاده
اه هر یک را در دیگری گشاده
صفحه 4:
نكته ؟: به اين بيث از درس لول «تیکی » توجه کنید
یقین مرد را دیدهپیننده کرد" شد و تکیه بر آفربننده کرد
تفبين تقشى دستورى ين بيت دو بردافت داريم کب هر برداشت یر میک
يقبن( در معناى قظعا) - اقيد. فار © نشانه مقعول «مرد © -مفعول ۰ فيذة - تهادء بيتتدف- مسند
۲-بقین (در معتای با مرد را دیده -دیده مرد : مفعول
انواع « را » با نمونه هایی از فارسی ()2
حسین طریقت
در کتاب های درسی سه نوع « را» آموزش داده می شود.
الف« -را» نشانه مفعول
ب «-را »حرف اضافه
ج « -را» فک اضافه
الف « را » نشانه مفعول :این نوع « را » نقش نمای مفعول است .گروه اسمی که قبل از این « را » قرار می
گیرد .نقش مفعولی دارد .معموال در جواب « چه کسی را » و « چه چیزی را » می آید.
-1ز هر کشوری مهتران را بخواست = چه کسانی را خواست ؟
-2ستم دیده را پیش او خواندند = چه کسی را خواندند ؟
-3جهان را سراسر سوی داد خواند =
-4بیا عاشقی را رعایت کنیم =
-5موری را دیدند = چه چیزی را دیدند ؟
-6پایه عضله و استخوان بندی او را می نهد = چه چیزی را می نهد ؟
ب « -را » حرف اضافه که نقش نمای متمم است .این نوع « را » در نثر معاصر و زبان معیار امروزی کاربردی
ندارد .در متون قدیم در سه معنای « به » « از » و « برای » به کار می رفته است .
« را » در معنای « به »
-1خرد را گر نبخشد روشنایی = اگر به خرد روشنایی نبخشد
-2گفت :بو نصر را بگوی = به بونصر بگو
-3آغاجی خادم را گفت = به آغاجی خادم گفت
-4بونصر را بگوی زرهاست که پدر ما از غزو هندوستان آورده = به بونصر بگو ...
-5اگر ما را آفتی رسد از این شخص بود = اگر به ما آفتی رسد ...
-6پس جبرییل را فرمود = ...به جبرییل فرمود
-7ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند مردود همه عالم گشت = چون به ابلیس ...
-8بفرمود پس کاوه را شاه = پس شاه به کاوه بفرمود
-9او را مطوقه گفتندی =
« را » در معنای « از »
-1شبی را تا شبی با لشکری خرد = از شبی تا شبی
« را » در معنای « برای »
– 1چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود = برای آن اندازه ای نبود
-2تا خویشتن را ضیعتکی حالل خرند = تا برای خود ضیعتکی حالل بخرند
-3مرا چه افتاده است = برای من چه پیش آمده ؟
-4ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست ؟ = عزم و توانایی تماشا برای چه کسی است؟ ( کسی توانایی و
تحمل تماشای فلک رفتن ما را ندارد )
-5دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد = برای آن دوایی وجود ندارد .
-6شما چه می دانید ما را با این مشتی خاک چه کارها در پیش است = برای ما چه کارهایی در پیش است
-7که گر هفت کشور به شاهی تو راست = اگر هفت کشور برای تو است ...
-8این مرد را کاری افتاد که می آید = برای این مرد ...
-9هر یک خود را می کوشید = هریک برای خود تالش می کرد.
– 10شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید = اگر برای شما
... -11
ج « -را » فک اضافه
به جای نقش نمای اضافه « ِ » قرار می گیرد و مضاف و مضاف الیه را از هم جدا می کند .امان از جدایی!
– 1خدا را بر آن بنده بخشایش است = بخشایش ِ خدا
-2بونصر نامه های رسیده را نکت بیرون می آورد = نکت ِ نامه های رسیده
-3گمان مبر که مرا درد این جهان باشد = درد ِ من
-4معذورید که شما را سروکاری با عشق نبوده است = سر و کار ِ شما
-5خزانگی آن را دل آدم الیق بود = الیق ِ خزانگی
-6قربت را خطر بسیار است = خطر ِ قربت
-7اگر حق تعالی را با این قالب سر وکاری خواهد بود = سر و کار ِ حق تعالی
-8جهان آفرین را به دل دشمن است = دشمن ِ جهان آفرین
-9نشد هیچ کس را هوس رزم او = هوس ِ هیچ کس
10مرا در نهانی یکی دشمن است = دشمن ِ من
-11آن موش را زبرا نام بود = نام ِ آن موش
نکات
نکته : 1گاهی حرف « را » دو کارکرد دارد .هم نشانه مفعول است هم فک اضافه .در این گونه عبارات ،بعد از
تبدیل « را » به « ِ » « را » همچنان در جمله باقی می ماند.
فلک را سقف بشکافیم = سقف ِ فلک را بشکافیم
-1آن را امیر المومنین روا می دارد ستدن = ستدن ِ آن را امیرالمومنین روا می دارد
-2هر یک را در دیگری ،راه گشاده = راه ِ هر یک را در دیگری گشاده
نکته : 2به این بیت از درس اول « نیکی » توجه کنید :
یقین مرد را دیده بیننده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد
در تعیین نقش دستوری این بیت دو برداشت داریم که با هر برداشت نوع « را » تغییر می کند.
-1یقین( در معنای قطعا) = قید « ،را » نشانه مفعول « مرد » = مفعول ،
دیده = نهاد ،بیننده= مسند
-2یقین (در معنای باور و ایمان) = نقش نهاد « ،را » فک اضافه مرد را دیده = دیده ِ مرد :مفعول
درسنامه و نمونه آزمون درس فارسی
در کانال تلگرام
@tarighatfarsi