صفحه 1:
فارسی ۱
صفحه 2:
در این فصل. متنهایی را می خوانیم که به شیوة داستانی. موضوعها و مفاهیمی را بیان
کرده اند. به این گونه آثار که با پهره گیری از عنصر روابت. شخصیت. لحن. زمان. مکان
و زاوية دید و...پدیدمی آیند؛«ادبیات داستانی»گفته میشود.
ادبیات داستانی. همه آثار روایی را در برمی گیرد. به دیگر سخن هر اثر روایتی خلاقانه.
در قلمرو ادبیات داستانی. جای می گيرد. ادبیات داستانی شامل قضه. داستان. داستان
کوتاه و رمان است. داستان در حقیقت. ظرفی است که نویسنده به کمک آن,. انديشه
هاء آرزوها و جهت گیریهای فکری خویش و مفاهیم خاص را در آن می گنجاند؛ يس با
خواندن هر متن داستانی. باید به درون مایه و محتوای آن بیندیشیم.
۱ -بود بقالی و وی را طوطسسی ای خوش نوایی. سبز گوبا طوطی ای
قلمرو زبانی نوی: او | خوش نوا: خوش سخن / گویا: سخن گو / را: نشانه دارندگی و
مالکیت / حذف فعل به قرینه لفظی: وی را طوطی بود
قلمرو ادبی :مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن /.«طوطی»؛: نماد انسان هایی است
که شتاب زده و بر اساس ظاهر داوری می کنند / واج آرایی «ی«
بازگردانی : .بقالی. طوطی ای خوش آواز. سبزرنگ و سخنگوبی داشت
صفحه 3:
۲ -در دکان 509( هبان دکان نکته گ.فتی با همه سوداگسران
قلمرو زبانی :بودی: میبود | نکته گفتن: شوخی کردن | سوداگر: آنکه کارش داد و ستد
است. بازرگان. تاجر / .قلمرو ادبی :واج آرایی «ن» و «
بازگردانی نطوطی از دگان نگهبانی میکرد و با خریداران همسخن میشد و شوخی
میکرد. . _
۳ -در خطاب آدمی ناطسق بدی در نوای طوطسیان. صاذق بدی
قلمرو زبانی :خطاب: رویاروی سخن گفتن / آدمی: انسان | ناطق: سخنگو, گویا | دی:
میبود (بن ماضی: بود. بُد؛ بن مضارع: بو) | نوا: نغمه و آواز | حاذق: ماهر جيره دست .
/قلمرو ادبی :واج آرایی «
بازگردانی :در سخن گفتن با آدمیان گوبا و در آوازخوانی میان طوطیان چیره دست بود.
۴ -جست از صدر دکان. سویی گربخت شيشه های روغن گل را بریضست
قلمرو زبانی :جستن: پریدن. جهیدن (بن ماضی: جست. بن مضارع: جه) | صدر: بالاء
سینه | گریخت: فرار کرد (بن ماضی:گریخت. بن مضارع: گریز) /
قلمرو ادبی :گریخت. بربخت: جناس ناهمسان
بازگردانی :طوطی از بالای دکان به سویی پرید و شیشههای روغن گل را ریخت.
صفحه 4:
۵ از سوی خانه بیامد خواجه اش بر دکان بنشست فارغ. خواجه وش
قلمرو زبانی :خواجه: سرور, آقا | فارغ: آسوده (هماوا؛ فارق :جدا کننده) | خواجه وش:
کدخدامنش / وش: ماذ
قلمرو ادبی نواژه آرایی: خواجه | خواجه وش: تشبیه.
بازكردانى :صاحب طوطی از خانه به مغازه آمد و با
۶ دید پر روغن دکان و جامه چرب بر سرش زد. گشت طوطی کل ز ضرب
قلمرو زبانی :جامه: پارچه | مرجع «ش» در«سرش»: طوطی / کل: مخفف کچل | گشست:
شد / ضرب: زدن / قلمرو ادبی :چرب. ضرب: جناس ناهمسان /ابهام: کل (۱- کچل؛۲-
گنگ) اکتاب راهنمای معلم]
بازگردانی :بقال دید که مغازه پر روغن و پارچه ها (وسایل) چرب شده است. عصبانی شد
و چنان ضربهای بر سر طوطی زد که طوطی کچل شد.
یال آسوده و کدخدامنشانه در مغازه
۷ -روزک چندی سخن کوتاه کرد lass i! JL ope آه کرد
قلمرو زبانی نروزک چندی: چند روز اندک؛ «ک» نشانه کمی و تقلیل / ندامت: پشیمانی»
تأسف
/قلمرو ادبی :سخن کوتاه کردن: کنایه از «سکوت کردن«
بازگردانی نطوطی چند روزی خاموش شد و سخن نگفت. از اين روا مرد بقال از پشیمانی
آه و ناله میکرد.
صفحه 5:
-ريش برمى كند و مىكفت: اى دريغ كآفتاب نعمتم شد زير ميغ
قلمرو زبانى :دريغ: افسوس / شد: رفت / ميغ: ابر / قلمرو ادبى :كنايه: ريش بر کندن
(پشیمان شدن و افسوس خوردن) / آفتاب نعمت: اضافه تشبیهی | آفتاب. ميغ: تناسب»
تضاد آفتاب نعمتم ..میغ: کنایه از«ازدست دادن نعمت«
بازگردانی :مرد بقال موهای چهره اش را می کند و میگفت افسوس که نعمستم از دست
رفت.
پیام :پشیمانی از کردار گذشته
٩ -دست من بشکسته بودی آن زمان چون زدم من بر سر آن خوش زبان
قلمرو زبانی :چون: هنگامی که / بودی: می بود(بن ماضی: بود. بُد؛ بن مضارع: بو) / قلمرو
ادبی :دست. سر زبان: تناسب / زبان» زمان: جناس ناهمسان / زبان: مجاز از سخن | واج
آرایی: «ن». | واژه آرایی: من
بازگردانی :ای کاش آن زمانی که بر سر طوطی خوش آوازم میزدم. دستم میشکست.
پیام :پشیمانی از کردار گذشته
۰ -هدیه ها میداد هر درویش را . تابیابدنطسق مرغ خسویش را
قلمرو زبانی :درویش: تهیدست. گدا | را: حرف اضافه به معنی به | نطق: سخن گفتن |
مرغ: پرنده
قلمرو ادبی: مرغ: مجاز از طوطی
بازگردانی :مرد بقال به هر نیازمندی کمک میکرد تا شاید طوطی دوباره سخن بگوید.
صفحه 6:
۱ -بعد سه روز و سه شب. حیران و زار بر دکان بنشسته بد نومسپدوار
حیران: سرگشته / زار: درمانده و ناتوان. بیچاره | بد: بود (بن ماضی: بود. بد؛ بن مضارع:
بو)/ نومیدوار: با ناامیدی / وار: مانند / قلمرو ادبی :سه: واژه آرایی | روز شب: تضاد |
نومیدوار: تشبیه.
بازگردانی :بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با اامیدی در دگانش نشسته
بود.
۲ مینمود آن مرغ را هر گون شکْفت تا که باشد کاندر آید او به سفت
قلمرو زبانی :گون: گونه. نوع / را: به | شگفت: عجیب | اندر: در | گفت: سخن(اسم)
قلمرو ادبی نشگفت. گفت: شبه جناس, قاذ
بازگردانی :بقال برای طوطی کارهای شسگفت انگیز انجام میداد (ادا و شکلک در
میآورد) تاشایدپرنده اش آغازبه سخن گفتن کند.
۳ -جولقییای سر برهنه میگذشت با سر بی موء چو پشت طاس و طشت
قلمرو زبانی :جولقی: ژنده پوش و گدا و درویش / سربرهنه: بی کلاه / طاس: کاسة مسى
/قلمرو ادبی :سر: واژه آرایی | سر. مو؛ طاس. طشت: تناسب | چو پشت طاس و طشست:
تشبیه.
بازگردانی نروزی گدایی سربرهنه که سرش مانند پشت کاسه مسی و تشت صاف بود از
آن جا میگذشت.
صفحه 7:
؟١ -طوطى اندر كفت آمد در زمان بانگ بر درویش زد که هی فلان
قلمرو زبانی :اندر: درا گفت: سخن كفتن(اسم) / درزمان: بی درنگ / بانگ: فریاد |
درویش: گدا: تهیدست | هی: هان.
بازگردانی :طوطی بی درنگ شروع به سخن گفتن کرد و گدا را صدا زد که ای فلانی:
۵ ز چه ای کل با کلان آمیختی؟ و مگر از شيشه روغن ربخضستی؟
قلمرو زبانی :کل: مخفف کچل؛ کلان: کچل ها / آمیختی: معاشرت کردی(بن ماضی:
آمیخت. بن مضارع: آمیز) | مگر: قید يرسش /از شيشه روغن: شيشة روغن.
بازگردانی :تو چرا کچل شدی و در جمع کچلها درآمدی؟ آیا تو هم شیشههای رون
را ریختهای؟
: کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را
قلمرو زبانى :قياس: سنجش. مقايسه / خلق: مردم / كو: كه (زيرا) او / دلق: جامه ياره
قى: زُندهيوش / ينداشت: تصوركرد (بن ماضى:بنداشت.بن مضارع: پندار)
بى :دلق. خلق: جناس ناهمسان/ تشبيه ينهان.
بازكردانى :مردم از مقايسة نادرست طوطى خنديدند. زيرا طوطى آن مرد كداى بى مو
را مانند خودش ينداشته بود.
صفحه 8:
۷ -كار ياكان را قياس از خود مكير كرجه ماند در ذ شیر و شیر
قلمرو زبانى :ياكان: انسانهاى ياك / مانستن: مانند بودن(بن ماضی: مانست. بن مضارع:
مان)؛ ماندن: اقامت کردن (بن ماضی: ماند. بن مضارع: مان) | نب ن (بن ماضى:
نبشت. بن مضارع: نبیس ) / قلمرو ادبی :شیر شیر: جناس همسان. شیر نخست: شیر
خوردنی, شیر دوم:
بازگردانی نرفتار انسان های پاک را با کار خودت مقایسه نکن. هر چند دو کلمه شیر
درنده و شیر خوردنی در نوشتن یکسان هستند؛ اما معنای آنها بسیار از هم دور است.
۸ -جمله عالم زین سبب A ol po کم کسسی ز ابدال حق آگساه شد
قلمرو زبانی :جمله: همه / عالم: جهان | زین سبب: به این خاطر / ابدال: مردان کامل
/قلمرو ادبی :عالم: مجاز از مردم جهان
بازگردانی نمردم جهان به دلیل چنین سنجشهای ناروابی به گمراهی افتادند. کمتر کسی
است که مردان حق را بشناسد و به جایگاه آنها پی ببرد.
-هر دو كون زنبور خوردند از محل ليك شد زان نيش و زين ديكر عسل
قلمرو زبانى :كون: كونه / ليكى: ولى / قلمرو ادبى :نيش, عسل: تضاد | جناس: زان. زین
بازكردانى :هر دو نوع زنبور (زنبور عسل و زنبور قرمز) از یک محل تغذیه میکنند. اما
یکی تولید عسل میکند و دیگری نیش زهرآلود.
صفحه 9:
Git at aT اعد كبا خوردته و آنه زین یکی سرگین شد و ز آن مشک ناب
بازگردانی :هر دو نوع آهو. آب و گیاه میخورند؛ انا یک نوع و پشگل تولید میکنه
(آهوی معمولی) و دیگری (آهوی ختن) مشک خالص.
۲۱ -هر دو نی خوردند از یک آبخور اين یکی خالی وآن پرازشکسر
قلمرو زبانی :آبخ ار محلی که از آنجا آب بردارند | خالی: پوک
قلمرو ادبی :خالی, پر: تضاد.
بازگردانی :هر دو نوع نی از یک آب. آبیاری میشوند؛ اقا یکی نیشکر میسازد و دیگری
پوک می شود.
۳ -صد هزاران زین چنین اشباه بین فرق شان هفتاد ساله راه بين
قلمرو زبانی :اشباه: ج شبه. مانندها. همانندان( شبه همآوا؛ شبح: سایه)
قلمرو ادبی :صد هزار: مجاز از بسیار فراوان / هفتاد ساله راه: کنایه فاصله فراوان و زیاه
/ هزاران, هفتاد: تناسب
بازگردانی :هزاران گونه از این شباهتهای ظاهری وجود دارد؛ اقا اين شباهتهاء ظاهری
است و تفاوت میان مشابهات بسیار زیاد است.
صفحه 10:
۳ -چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نشاید داد دست
قلمرو زبانی :بسی: بسیاری / ابلیس: اهریمن / | شاید: شایسته است
قلمرو ادبی :آدم روی: آدم نماء تشبیه (چهره ای مانند چهرة آدم) |
ابلیس. آدم: تضاد / دست دادن: کنایه از«همنشینی کردن» | هست.
دست: جناس ناهمسان / دست: واژه آرایی.
بازگردانی :از آن جا که شیطانهای آدم نما در جهان بسیارند؛ يبس
شایسته نیست که با هر کسی دوست شوی
مثنوی مولوی
صفحه 11:
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
-معادل معنایی واژگان زیر را از متن درس بيابید.
ابر (میغ) آسوده (فارغ) چیرهدست (حاذق) مردانکامل (ابدال)
۲ -دربارة کاربرد کلمة «را» در بیت زیر توضیح دهید.
هديه ها مى داد هر درويش را / نا بيابد نطق مرغ خويش را
«را» نخست در معناى «به» و به عنوان حرف اضافه به كاررفته است. «را» دوم نشانه
مفعول است.
۳ -دربارة تحول معنايى كلمة «سوداكران» توضيح دهيد.
اين وازه در كذشته به معناى بازركان و كاسب به كار مى رفته است ولى امروزه بيشتر
به معامله كران مواد مخدر و كارهاى خلاف قانون كفته مى شود.
۴ _ -پسوند «وش» در کلم «خواجه وش» به جه معناست؟ دو وازرْهٌ دیگر که این
پسوند را دارا باشند. بنو
«وش» پسوند است به معنای هانند», | مهوش. مهوش. پریوش. تلخوش.
صفحه 12:
قلمرو ادبی
۱-کنایه ها را در بیت هشتم بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.
کنایه: ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن) | آفتاب نعمتم ...میخ: کنایهاز ازدستدادننعمت»
تمثیل موثرترین شیوه ای که مولوی در «مثنوی معنوی» از آن بهره می کیرد. «تمثیل» است. تمثیل به
معنای «تشبیه کردن» و «متّل آوردن» است و در اصطلاح ادبی. آن است که شاعر یا نویسنده بسرای
تأیید و تأکید بر سخن خویش, حکایت. داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را
آسان تر به خواننده انتقال دهد.
اکنون ارتباط محتوای این درس را با تمثیل به کار گرفته شده. توضیح دهید.
مولوی برای بیان اينکه سنجش نابجا و داوری ظاهری نادرست است از «تمثیل» بهسره بسرده است.
.«طوطی»نماد انسان هایی است که شتاب زده و براساس ظاهر داوری می کنند؛ هدف مولانا از بیان ایسن
داستان. نکوهش سطحی نگری و شتاب زدگی در داوری است.
جناس
جناس يا همجنسسازی نزدیکی هرچه بیشتر واژهها از نظر لفظی است. آرایه جناس بر دو گونه میشود:
جناس همسان و جناس ناهمسان.
جناس همسان
در جناس همسان, همه صدادارها و بی صداهای دو واژه یکسان است. امّا معنا متفاوت.
خرامان بشد سوی آب روان /چنان چون شده باز یابد روان
گلاب است گویی به جویش روان | همی شاد گردد به بویش روان
روان در مصراع نخست به معنای جاری و در مصراع دوم به معنی جان و روح است.
اگر واژهها از نظر لفظ و معنا یکسان باشند آرایه تکرار پدید میآید.
صفحه 13:
واژههای دومعنایی
شانه دوش ابزار شانه زدن -( بهشت ) :جّت. فروگذاشت -(مدام ) :شراب همیشه(
خویش ) :خویشتن. خویشاوند -( پروانه ) :اجازه. پرنده -( قلب) :مرکز. دل -( شیرین ) :
نام زنان. گونه ای مزه -( گور ) :قبر گورخر -( گوی ) نبگو, توب -( نی ) :ساز. كياه نى-(
باز ) :پرنده. دوباره گشاده -( بند ) دریسمان. اسارت -( مهر ) :خورشید. مهربانی-(
جنك ) :ساز. مشت -( ) :کشور شکن -[( دوش ) :شانه. دیشب -[ زاد ) :توشه. به
جهان آمد -( نهاد ) :كذاشت. ذات -( داد ) :عدالت. بخشيد -( روان ) :جان. جارى-(
شوی ) :بشوی. شوهر -[ روی ) :چهره. بالاء فلز روى -( جوى ) :رود. بجوى -( كليم ) :
گستردنی. گل هستیم -( غریب):ناشناس. شگفت -( قامت
تکبیر نماز, قد -( پرده ):اصطلاح موسیقی. حجاب -( لب ) :اندام تن. کنار -( هزار :( بلبل.
عدد)- صاحب خبر: (پیک. دلبر)-
جناس ناهمسان (ناقص)
هر كاه دو واژه در حرکت با یک حرف با هم اختلاف داشته باشند جناس ناقص, پدید
میآید؛ مانند :کمند | سمند - آمار / مار- بنات / نبات- کان / مکان-آرام / رام
از متن درس, نمونه هایی برای انواع جناس بیابید.
دلق, خلق: جناس ناهمسان / شیر. شیر: جناس همسان, شیر نخست:
دوم: شیر نوشیدنی / جناس: زان» زین
آب. ناب: جناس ناهمسان | هست. دست: جناس ناهمسان
صفحه 14:
قلمرو فکری ۱
١ -مولوى در بيت هاى زير. بر چه مفهومی تأکید دارد؟
اقاهر دو نى خوردند از يك آبخورا اين يكى خالى و آن پر از شکر _
هر دو نى از يى آبخشور آبيارى مى شوند ولى فراورده و محصول آنها يكسان نيست.
يس همانندى هاى ظاهرى نبايد سبب شود كه ما كمان كنيم اين همانندى ها دليل
باطن يكسان هم مى شود.
اقادست كان لرزان بود از ارتعاش / وانكه دستى تو بلرزانى ز جاش
هردو جنبش آفريدة حق. شناس / ليك. نتوان كرد اينء با أن قياس
دو دست لرزان هستند. ظاهرا همانند هم اند؛ ولى يكى به دليل بيمارى است و ديكرى
به خاطر اينكه تو آن را به لرزش درآورده اى و نشانه تندرستی تو است. هر دو حرکت
و يويه از خداوند است؛ ولى أن دو را با هم نمى توان سنجيد و با هم قياس كرد.
١ -با نوجه به بيت زير:
«جمله عالم زین سبب كمراه شد / كم كسى ز ابدال حق آكاه شد»
الف) مقصود از «ابدال» جه كسانى است؟ مردان خدا
ب) از نظر شاعر. علّت كمراهى جمله عالم جيست؟
علت كمراهى مردم در آن است كه ظاهر بين هستند و كمان مى كنند ظاهر يكسان
هميشه دليل باطن يكسان است.
صفحه 15:
۳ -مولوی در بیت زیر. آدمی را از چه چیزی برحذر می دارد؟
چون بسی ابلیس آدم روی هست / پس به هر دستی نشاید داد
دست مردم را تشویق می کند که از اسان های اهریمن صفت
دوری کنند.
صفحه 16:
گنج حکمت: ای رفیق
روزی حضرت عیسی روح اه می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید؛
بر سبیل تلطف جوابش باز داد و آن شخص مستم نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد. چندان که او
نفرین می کرد. عیسی تحسین می نمود.
قلمرو زبانی :دچار شدن: برخورد کردن / برسبیل: از راه. از سر / تلطف: مهربانی. اظهار لطف و مهربانی
کردن. نرمی کردن | مسلم نداشت: باور نمی کرد. نمی پذیرفت | عربده: فریاد پرخاشجویانه بسرای
ن دعوا و هياهو. نعره و فرياد / سفاهت: نادانى. بى خردى. كم عقلى / آغاز نهادن: آغاز كرد /
نفرین: لعنت | تحسین: آفرین. ستایش / قلمرو ادبی :تضاد: نفرین. تحسین
عزیزی بدان جا رسید؛ گفت: «ای روح الّه. چرا زبون اين ناکس شده ای و هر چند او قهسر مسی
کند. تو لطف می فرمایی و با آنکه او جور و جفا پیش می برد. تو مهر و وفا بیش می نمایی؟». عيسى
گفت: «ای رفیسق! کل اناءبترشح بمافیهازکوزه همان برون تراودکه دراوسست:ازاوآن صفست
ميزايدوازمن اين صورت ميآيد. من از وى درغضب نمى شوم واو ازنمن صاحب ادب ميشود.
منازسخن اوجاهل نمى كردم واو ازخلق وخوى من عاقل ميكردد.»
قلمرو زبانی گرامی / زبون: خوار. ناتوان | ناکس: نامرد | قهر: خشم. غضب | جور: ستم | جفا: ستم.
آزار | پیش بردن: انجام دادن / بیش: بیش تر / تراویدن: ترشح کردن / جاهل: نادان / خلقوخوی: اخلاق
قلمرو ادبی :او جور و ...مینمایی؟: شبه سجع | ج اد. جناس | بیش, پیش: جناس / کل اناء بترشح
بما فیه: هر ظرفی آنچه را در آن است تراوش میکند؛ تضمین / میزاید. میآید: جناس. سجح / زاییسدن:
تولید شدن | از او آن صفت ...می آید: سجع ( پایهسجع: میزاید.میآید) | جاهل.عاقل: تضاد/
ﻓﺎرﺳﯽ 1
درس ﭼﻬﺎردﻫﻢ :ﻃﻮﻃﯽ و ﺑﻘﺎل
ﺗﺪوﯾﻦ :دﮐﺘﺮ ﺷﺮﺑﺘﯽ-دﮐﺘﺮ ﺗﻮﮐﻠﯽ -ﻗﻠﯽ ﻧﯿﺎ
ﮔﺮوه ادﺑﯿﺎت ﻓﺎرﺳﯽ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺑﺎﺑﻠﺴﺮ
در اﯾﻦ ﻓﺼﻞ ،ﻣﺘﻨﻬﺎﯾﯽ را ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮة داﺳﺘﺎﻧﯽ ،ﻣﻮﺿﻮعﻫﺎ و ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ را ﺑﯿﺎن
ﮐﺮده اﻧﺪ .ﺑﻪ اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ آﺛﺎر ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻬﺮه ﮔﯿﺮي از ﻋﻨﺼﺮ رواﯾﺖ ،ﺷﺨﺼﯿﺖ ،ﻟﺤﻦ ،زﻣﺎن ،ﻣﮑﺎن
و زاوﯾﮥ دﯾﺪ و…ﭘﺪﯾﺪﻣﯽ آﯾﻨﺪ؛»ادﺑﯿﺎت داﺳﺘﺎﻧﯽ«ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮد.
ادﺑﯿﺎت داﺳﺘﺎﻧﯽ ،ﻫﻤﮥ آﺛﺎر رواﯾﯽ را در ﺑﺮﻣﯽ ﮔﯿﺮد .ﺑﻪ دﯾﮕﺮ ﺳﺨﻦ ﻫﺮ اﺛﺮ رواﯾﺘﯽ ﺧﻠّﺎﻗﺎﻧﻪ،
در ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯿﺎت داﺳﺘﺎﻧﯽ ،ﺟﺎي ﻣﯽ ﮔﯿﺮد .ادﺑﯿﺎت داﺳﺘﺎﻧﯽ ﺷﺎﻣﻞ ﻗﺼﻪ ،داﺳﺘﺎن ،داﺳﺘﺎن
ﮐﻮﺗﺎه و رﻣﺎن اﺳﺖ .داﺳﺘﺎن در ﺣﻘﯿﻘﺖ ،ﻇﺮﻓﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﺑﻪ ﮐﻤﮏ آن ،اﻧﺪﯾﺸﻪ
ﻫﺎ ،آرزوﻫﺎ و ﺟﻬﺖ ﮔﯿﺮيﻫﺎي ﻓﮑﺮي ﺧﻮﯾﺶ و ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺧﺎص را در آن ﻣﯽ ﮔﻨﺠﺎﻧﺪ؛ ﭘﺲ ﺑﺎ
ﺧﻮاﻧﺪن ﻫﺮ ﻣﺘﻦ داﺳﺘﺎﻧﯽ ،ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ درون ﻣﺎﯾﻪ و ﻣﺤﺘﻮاي آن ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﯿﻢ.
ﺧﻮش ﻧﻮاﯾﯽ ،ﺳﺒﺰ ﮔـــﻮﯾﺎ ﻃﻮﻃﯽ اي
- 1ﺑﻮد ﺑﻘﺎﻟﯽ و وي را ﻃﻮﻃـــــﯽ اي
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :وي :او /ﺧﻮش ﻧﻮا :ﺧﻮش ﺳﺨﻦ /ﮔﻮﯾﺎ :ﺳﺨﻦ ﮔﻮ /را :ﻧﺸﺎﻧﻪ دارﻧﺪﮔﯽ و
ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ /ﺣﺬف ﻓﻌﻞ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﻟﻔﻈﯽ :وي را ﻃﻮﻃﯽ ﺑﻮد
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﻣﺜﻨﻮي /وزن :ﻓﺎﻋﻼﺗﻦ ﻓﺎﻋﻼﺗﻦ ﻓﺎﻋﻠﻦ »، /ﻃﻮﻃﯽ« :ﻧﻤﺎد اﻧﺴﺎن ﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ
ﮐﻪ ﺷﺘﺎب زده و ﺑﺮ اﺳﺎس ﻇﺎﻫﺮ داوري ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ /واج آراﯾﯽ »ي»
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ . :ﺑﻘّﺎﻟﯽ ،ﻃﻮﻃﯽ اي ﺧﻮش آواز ،ﺳﺒﺰرﻧﮓ و ﺳﺨﻨﮕﻮﯾﯽ داﺷﺖ
ﻧﮑﺘﻪ ﮔـــــﻔﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﻮداﮔـــــﺮان
- 2در دﮐﺎن ﺑﻮدي ﻧﮕـــــــﻬﺒﺎن دﮐﺎن
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺑﻮدي :ﻣﯽﺑﻮد /ﻧﮑﺘﻪ ﮔﻔﺘﻦ :ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮدن /ﺳﻮداﮔﺮ :آﻧﮑﻪ ﮐﺎرش داد و ﺳﺘﺪ
اﺳﺖ ،ﺑﺎزرﮔﺎن ،ﺗﺎﺟﺮ . /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :واج آراﯾﯽ »ن« و »ا»
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻃﻮﻃﯽ از دﮐّﺎن ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد و ﺑﺎ ﺧﺮﯾﺪاران ﻫﻤﺴـﺨﻦ ﻣـﯽ ﺷـﺪ و ﺷـﻮﺧﯽ
ﻣﯽﮐﺮد.
- 3در ﺧﻄﺎبِ آدﻣــــــﯽ ﻧﺎﻃــــﻖ ﺑﺪي در ﻧﻮاي ﻃﻮﻃـــــﯿﺎن ،ﺣــــﺎذق ﺑﺪي
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺧﻄﺎب :روﯾﺎروي ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ /آدﻣﯽ :اﻧﺴﺎن /ﻧﺎﻃﻖ :ﺳـﺨﻨﮕﻮ ،ﮔﻮﯾـﺎ /ﺑـﺪي:
ﻣﯽﺑﻮد )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﺑﻮد ،ﺑﺪ؛ ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﺑﻮ( /ﻧﻮا :ﻧﻐﻤﻪ و آواز /ﺣﺎذق :ﻣﺎﻫﺮ ،ﭼﯿـﺮه دﺳـﺖ .
/ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :واج آراﯾﯽ »ا»
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :در ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺎ آدﻣﯿﺎن ﮔﻮﯾﺎ و در آوازﺧﻮاﻧﯽ ﻣﯿﺎن ﻃﻮﻃﯿﺎن ﭼﯿﺮه دﺳﺖ ﺑﻮد.
ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎي روﻏﻦِ ﮔُﻞ را ﺑﺮﯾﺨــــﺖ
- 4ﺟﺴﺖ از ﺻﺪر دﮐﺎن ،ﺳﻮﯾﯽ ﮔﺮﯾﺨﺖ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺟﺴﺘﻦ :ﭘﺮﯾﺪن ،ﺟﻬﯿﺪن )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﺟﺴﺖ ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﺟـﻪ( /ﺻـﺪر :ﺑـﺎﻻ،
ﺳﯿﻨﻪ /ﮔﺮﯾﺨﺖ :ﻓﺮار ﮐﺮد )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ:ﮔﺮﯾﺨﺖ ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﮔﺮﯾﺰ( /
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﮔﺮﯾﺨﺖ ،ﺑﺮﯾﺨﺖ :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻃﻮﻃﯽ از ﺑﺎﻻي دﮐﺎن ﺑﻪ ﺳﻮﯾﯽ ﭘﺮﯾﺪ و ﺷﯿﺸﻪﻫﺎي روﻏﻦ ﮔﻞ را رﯾﺨﺖ.
ﺑﺮ دﮐﺎن ﺑﻨﺸﺴﺖ ﻓﺎرغ ،ﺧﻮاﺟﻪ وش
- 5از ﺳﻮي ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎﻣﺪ ﺧﻮاﺟﻪ اش
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺧﻮاﺟﻪ :ﺳﺮور ،آﻗﺎ /ﻓﺎرغ :آﺳﻮده )ﻫﻤﺎوا؛ ﻓﺎرق :ﺟﺪا ﮐﻨﻨـﺪه( /ﺧﻮاﺟـﻪ وش:
ﮐﺪﺧﺪاﻣﻨﺶ /وش :ﻣﺎﻧﻨﺪ /
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :واژه آراﯾﯽ :ﺧﻮاﺟﻪ /ﺧﻮاﺟﻪ وش :ﺗﺸﺒﯿﻪ.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﺻﺎﺣﺐ ﻃﻮﻃﯽ از ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻐﺎزه آﻣﺪ و ﺑﺎ ﺧﯿﺎل آﺳﻮده و ﮐﺪﺧﺪاﻣﻨﺸﺎﻧﻪ در ﻣﻐﺎزه
ﻧﺸﺴﺖ.
ﺑﺮ ﺳﺮش زد ،ﮔﺸﺖ ﻃﻮﻃﯽ ﮐﻞ ز ﺿﺮب
- 6دﯾﺪ ﭘﺮ روﻏﻦ دﮐﺎن و ﺟﺎﻣﻪ ﭼﺮب
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺟﺎﻣﻪ :ﭘﺎرﭼﻪ /ﻣﺮﺟﻊ »ش« در»ﺳﺮش« :ﻃﻮﻃﯽ /ﮐﻞ :ﻣﺨﻔّﻒ ﮐﭽـﻞ /ﮔﺸـﺖ:
ﺷﺪ /ﺿﺮب :زدن /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﭼﺮب ،ﺿﺮب :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /اﯾﻬﺎم :ﮐﻞ ) -1ﮐﭽـﻞ؛-2
ﮔﻨﮓ( ]ﮐﺘﺎب راﻫﻨﻤﺎي ﻣﻌﻠﻢ[
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﺑﻘّﺎل دﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻐﺎزه ﭘﺮ روﻏﻦ و ﭘﺎرﭼﻪ ﻫﺎ )وﺳﺎﯾﻞ( ﭼﺮب ﺷﺪه اﺳﺖ ،ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ
و ﭼﻨﺎن ﺿﺮﺑﻪاي ﺑﺮ ﺳﺮ ﻃﻮﻃﯽ زد ﮐﻪ ﻃﻮﻃﯽ ﮐﭽﻞ ﺷﺪ.
- 7روزك ﭼﻨﺪي ﺳﺨﻦ ﮐﻮﺗﺎه ﮐـــــﺮد
ﻣﺮد ﺑﻘـــــّــﺎل از ﻧﺪاﻣـــــﺖ آه ﮐـــــﺮد
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :روزك ﭼﻨﺪي :ﭼﻨﺪ روز اﻧﺪك؛ »ك« ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮐﻤﯽ و ﺗﻘﻠﯿﻞ /ﻧﺪاﻣﺖ :ﭘﺸـﯿﻤﺎﻧﯽ،
ﺗﺄﺳﻒ
/ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺳﺨﻦ ﮐﻮﺗﺎه ﮐﺮدن :ﮐﻨﺎﯾﻪ از »ﺳﮑﻮت ﮐﺮدن»
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻃﻮﻃﯽ ﭼﻨﺪ روزي ﺧﺎﻣﻮش ﺷﺪ و ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ .از اﯾﻦ رو[ ﻣﺮد ﺑﻘّﺎل از ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ
آه و ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽﮐﺮد.
ﮐﺂﻓﺘﺎب ﻧﻌﻤــــﺘﻢ ﺷﺪ زﯾﺮ ﻣـــﯿﻎ
- 8رﯾﺶ ﺑﺮﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﮔﻔﺖ :اي درﯾﻎ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :درﯾﻎ :اﻓﺴﻮس /ﺷﺪ :رﻓﺖ /ﻣﯿﻎ :اﺑﺮ /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﮐﻨﺎﯾﻪ :رﯾـﺶ ﺑـﺮ ﮐﻨـﺪن
)ﭘﺸﯿﻤﺎن ﺷﺪن و اﻓﺴﻮس ﺧﻮردن( /آﻓﺘﺎب ﻧﻌﻤﺖ :اﺿﺎﻓﻪ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ /آﻓﺘﺎب ،ﻣﯿﻎ :ﺗﻨﺎﺳـﺐ،
ﺗﻀﺎد /آﻓﺘﺎب ﻧﻌﻤﺘﻢ …ﻣﯿﻎ :ﮐﻨﺎﯾﻪ از»ازدﺳﺖ دادن ﻧﻌﻤﺖ»
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻣﺮد ﺑﻘﺎل ﻣﻮﻫﺎي ﭼﻬﺮه اش را ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﮔﻔﺖ اﻓﺴﻮس ﮐـﻪ ﻧﻌﻤـﺘﻢ از دﺳـﺖ
رﻓﺖ.
ﭘﯿﺎم :ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ از ﮐﺮدار ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﭼﻮن زدم ﻣﻦ ﺑﺮ ﺳﺮ آن ﺧﻮش زﺑﺎن
- 9دﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮدي آن زﻣﺎن
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﭼﻮن :ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ /ﺑﻮدي :ﻣﯽ ﺑﻮد)ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﺑﻮد ،ﺑﺪ؛ ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﺑﻮ( /ﻗﻠﻤﺮو
ادﺑﯽ :دﺳﺖ ،ﺳﺮ ،زﺑﺎن :ﺗﻨﺎﺳﺐ /زﺑﺎن ،زﻣﺎن :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /زﺑﺎن :ﻣﺠﺎز از ﺳـﺨﻦ /واج
آراﯾﯽ» :ن« / .واژه آراﯾﯽ :ﻣﻦ
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :اي ﮐﺎش آن زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻃﻮﻃﯽ ﺧﻮش آوازم ﻣﯽزدم ،دﺳﺘﻢ ﻣﯽﺷﮑﺴﺖ.
ﭘﯿﺎم :ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ از ﮐﺮدار ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﺗﺎﺑﯿﺎﺑﺪﻧﻄــــــــﻖ ﻣﺮغِ ﺧـــــﻮﯾﺶ را
- 10ﻫﺪﯾﻪ ﻫﺎ ﻣﯽداد ﻫـــﺮ دروﯾﺶ را
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :دروﯾﺶ :ﺗﻬﯿﺪﺳﺖ ،ﮔﺪا /را :ﺣﺮف اﺿﺎﻓﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﻪ /ﻧﻄﻖ :ﺳـﺨﻦ ﮔﻔـﺘﻦ /
ﻣﺮغ :ﭘﺮﻧﺪه
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﻣﺮغ :ﻣﺠﺎز از ﻃﻮﻃﯽ
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻣﺮد ﺑﻘّﺎل ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪي ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﺮد ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﻃﻮﻃﯽ دوﺑﺎره ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.
ﺑﺮ دﮐﺎن ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﺪ ﻧﻮﻣـــــــــﯿﺪوار
- 11ﺑﻌﺪ ﺳﻪ روز و ﺳﻪ ﺷﺐ ،ﺣﯿﺮان و زار
ﺣﯿﺮان :ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ /زار :درﻣﺎﻧﺪه و ﻧﺎﺗﻮان ،ﺑﯿﭽﺎره /ﺑﺪ :ﺑﻮد )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﺑﻮد ،ﺑﺪ؛ ﺑﻦ ﻣﻀـﺎرع:
ﺑﻮ( /ﻧﻮﻣﯿﺪوار :ﺑﺎ ﻧﺎاﻣﯿﺪي /وار :ﻣﺎﻧﻨﺪ /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺳﻪ :واژه آراﯾـﯽ /روز ،ﺷـﺐ :ﺗﻀـﺎد /
ﻧﻮﻣﯿﺪوار :ﺗﺸﺒﯿﻪ.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﺑﻌﺪ از ﺳﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ روز ﺳﺮﮔﺮدان و ﻧﺎاﻣﯿﺪ و ﺑﯿﭽﺎره ﺑﺎ ﻧﺎاﻣﯿﺪي در دﮐّﺎﻧﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺑﻮد.
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻧﺪر آﯾﺪ او ﺑﻪ ﮔُــــــــﻔﺖ
- 12ﻣﯽﻧﻤﻮد آن ﻣﺮغ را ﻫﺮ ﮔﻮن ﺷﮕُﻔــﺖ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﮔﻮن :ﮔﻮﻧﻪ ،ﻧﻮع /را :ﺑﻪ /ﺷﮕﻔﺖ :ﻋﺠﯿﺐ /اﻧﺪر :در /ﮔﻔﺖ :ﺳﺨﻦ)اﺳﻢ(
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺷﮕﻔﺖ ،ﮔﻔﺖ :ﺷﺒﻪ ﺟﻨﺎس ،ﻗﺎﻓﯿﻪ ،ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻋﯿﺐ دار)رﺷﺘﻪ اﻧﺴﺎﻧﯽ(.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﺑﻘّﺎل ﺑﺮاي ﻃـﻮﻃﯽ ﮐﺎرﻫـﺎي ﺷـﮕﻔﺖ اﻧﮕﯿـﺰ اﻧﺠـﺎم ﻣـﯽداد )ادا و ﺷـﮑﻠﮏ در
ﻣﯽآورد( ﺗﺎﺷﺎﯾﺪﭘﺮﻧﺪه اش آﻏﺎزﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻨﺪ.
ﺑﺎ ﺳﺮ ﺑﯽ ﻣﻮ ،ﭼﻮ ﭘﺸﺖ ﻃﺎس و ﻃﺸﺖ
- 13ﺟﻮﻟﻘﯿﯽاي ﺳﺮ ﺑﺮﻫـﻨﻪ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺟﻮﻟﻘﯽ :ژﻧﺪه ﭘﻮش و ﮔﺪا و دروﯾﺶ /ﺳﺮﺑﺮﻫﻨﻪ :ﺑﯽ ﮐﻼه /ﻃﺎس :ﮐﺎﺳﮥ ﻣﺴـﯽ
/ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺳﺮ :واژه آراﯾﯽ /ﺳﺮ ،ﻣﻮ؛ ﻃﺎس ،ﻃﺸﺖ :ﺗﻨﺎﺳﺐ /ﭼﻮ ﭘﺸﺖ ﻃﺎس و ﻃﺸـﺖ:
ﺗﺸﺒﯿﻪ.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :روزي ﮔﺪاﯾﯽ ﺳﺮﺑﺮﻫﻨﻪ ﮐﻪ ﺳﺮش ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺸﺖ ﮐﺎﺳﻪ ﻣﺴﯽ و ﺗﺸﺖ ﺻﺎف ﺑـﻮد از
آن ﺟﺎ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ.
ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮ دروﯾﺶ زد ﮐﻪ ﻫﯽ ﻓـــﻼن
- 14ﻃﻮﻃﯽ اﻧﺪر ﮔــﻔﺖ آﻣﺪ در زﻣﺎن
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :اﻧﺪر :در /ﮔﻔﺖ :ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ)اﺳﻢ( /درزﻣﺎن :ﺑﯽ درﻧـﮓ /ﺑﺎﻧـﮓ :ﻓﺮﯾـﺎد /
دروﯾﺶ :ﮔﺪا ،ﺗﻬﯿﺪﺳﺖ /ﻫﯽ :ﻫﺎن.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻃﻮﻃﯽ ﺑﯽ درﻧﮓ ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﺮد و ﮔﺪا را ﺻﺪا زد ﮐﻪ اي ﻓﻼﻧﯽ:
- 15از ﭼﻪ اي ﮐــﻞ ﺑﺎ ﮐـــﻼن آﻣﯿﺨﺘﯽ؟ ﺗﻮ ﻣﮕﺮ از ﺷﯿﺸﻪ روﻏﻦ رﯾﺨــــﺘﯽ؟
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﮐﻞ :ﻣﺨﻔﻒ ﮐﭽﻞ؛ ﮐﻼن :ﮐﭽﻞ ﻫﺎ /آﻣﯿﺨﺘﯽ :ﻣﻌﺎﺷﺮت ﮐـﺮدي)ﺑـﻦ ﻣﺎﺿـﯽ:
آﻣﯿﺨﺖ ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :آﻣﯿﺰ( /ﻣﮕﺮ :ﻗﯿﺪ ﭘﺮﺳﺶ /از ﺷﯿﺸﻪ روﻏﻦ :ﺷﯿﺸﮥ روﻏﻦ.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﺗﻮ ﭼﺮا ﮐﭽﻞ ﺷﺪي و در ﺟﻤﻊ ﮐﭽﻞﻫﺎ درآﻣﺪي؟ آﯾﺎ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺷﯿﺸﻪﻫﺎي روﻏـﻦ
را رﯾﺨﺘﻪاي؟
ﮐﺎو ﭼﻮ ﺧﻮد ﭘﻨﺪاﺷﺖ ﺻﺎﺣﺐ دﻟﻖ را
- 16از ﻗﯿﺎﺳﺶ ﺧﻨﺪه آﻣﺪ ﺧــــــﻠﻖ را
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﻗﯿﺎس :ﺳﻨﺠﺶ ،ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ /ﺧﻠﻖ :ﻣﺮدم /ﮐﻮ :ﮐﻪ )زﯾﺮا( او /دﻟﻖ :ﺟﺎﻣﻪ ﭘـﺎره
ﭘﺎره /ﺻﺎﺣﺒﺪﻟﻖ :ژﻧﺪﻫﭙﻮش /ﭘﻨﺪاﺷﺖ :ﺗﺼﻮرﮐﺮد )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ:ﭘﻨﺪاﺷﺖ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﭘﻨﺪار(
/ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :دﻟﻖ ،ﺧﻠﻖ :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /ﺗﺸﺒﯿﻪ ﭘﻨﻬﺎن.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻣﺮدم از ﻣﻘﺎﯾﺴﮥ ﻧﺎدرﺳﺖ ﻃﻮﻃﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ،زﯾﺮا ﻃﻮﻃﯽ آن ﻣﺮد ﮔﺪاي ﺑﯽ ﻣـﻮ
را ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮدش ﭘﻨﺪاﺷﺘﻪ ﺑﻮد.
ﮔﺮﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ در ﻧﺒﺸﺘﻦ ﺷــــﯿﺮ و ﺷﯿﺮ
- 17ﮐﺎر ﭘﺎﮐﺎن را ﻗﯿﺎس از ﺧﻮد ﻣﮕﯿﺮ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﭘﺎﮐﺎن :اﻧﺴﺎنﻫﺎي ﭘﺎك /ﻣﺎﻧﺴﺘﻦ :ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻮدن)ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﻣﺎﻧﺴﺖ ،ﺑﻦ ﻣﻀـﺎرع:
ﻣﺎن(؛ ﻣﺎﻧﺪن :اﻗﺎﻣﺖ ﮐﺮدن )ﺑﻦ ﻣﺎﺿﯽ :ﻣﺎﻧﺪ ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﻣﺎن( /ﻧﺒﺸﺘﻦ :ﻧﻮﺷﺘﻦ )ﺑﻦ ﻣﺎﺿـﯽ:
ﻧﺒﺸﺖ ،ﺑﻦ ﻣﻀﺎرع :ﻧﺒﯿﺲ ( /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺷﯿﺮ ،ﺷﯿﺮ :ﺟﻨﺎس ﻫﻤﺴﺎن ،ﺷﯿﺮ ﻧﺨﺴـﺖ :ﺷـﯿﺮ
ﺧﻮردﻧﯽ ،ﺷﯿﺮ دوم :ﺷﯿﺮ ﺑﯿﺸﻪ
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎن ﻫﺎي ﭘﺎك را ﺑﺎ ﮐﺎر ﺧﻮدت ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﮑﻦ .ﻫـﺮ ﭼﻨـﺪ دو ﮐﻠﻤـﻪ ﺷـﯿﺮ
درﻧﺪه و ﺷﯿﺮ ﺧﻮردﻧﯽ در ﻧﻮﺷﺘﻦ ﯾﮑﺴﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ اﻣﺎ ﻣﻌﻨﺎي آﻧﻬﺎ ﺑﺴﯿﺎر از ﻫﻢ دور اﺳﺖ.
ﮐﻢ ﮐـــــﺴﯽ ز اﺑﺪال ﺣﻖ آﮔـــــــﺎه ﺷﺪ
- 18ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﻟﻢ زﯾﻦ ﺳﺒﺐ ﮔﻤﺮاه ﺷﺪ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺟﻤﻠﻪ :ﻫﻤﻪ /ﻋﺎﻟﻢ :ﺟﻬﺎن /زﯾﻦ ﺳﺒﺐ :ﺑﻪ اﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ /اﺑـﺪال :ﻣـﺮدان ﮐﺎﻣـﻞ
/ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﻋﺎﻟﻢ :ﻣﺠﺎز از ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﭼﻨﯿﻦ ﺳﻨﺠﺶﻫﺎي ﻧﺎرواﯾﯽ ﺑﻪ ﮔﻤﺮاﻫﯽ اﻓﺘﺎدﻧﺪ .ﮐﻤﺘﺮ ﮐﺴﯽ
اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮدان ﺣﻖّ را ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ و ﺑﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎه آنﻫﺎ ﭘﯽ ﺑﺒﺮد.
ﻟﯿﮏ ﺷﺪ زان ﻧﯿﺶ و زﯾﻦ دﯾﮕﺮ ﻋﺴﻞ
- 19ﻫﺮ دو ﮔﻮن زﻧﺒﻮر ﺧﻮردﻧﺪ از ﻣﺤﻞ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﮔﻮن :ﮔﻮﻧﻪ /ﻟﯿﮏ :وﻟﯽ /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﻧﯿﺶ ،ﻋﺴﻞ :ﺗﻀﺎد /ﺟﻨﺎس :زان ،زﯾﻦ
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻫﺮ دو ﻧﻮع زﻧﺒﻮر )زﻧﺒﻮر ﻋﺴﻞ و زﻧﺒﻮر ﻗﺮﻣﺰ( از ﯾﮏ ﻣﺤﻞ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨـﺪ ،اﻣـﺎ
ﯾﮑﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﺴﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ و دﯾﮕﺮي ﻧﯿﺶ زﻫﺮآﻟﻮد.
زﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺳﺮﮔﯿﻦ ﺷﺪ و ز آن ﻣﺸﮏ ﻧﺎب
- 20ﻫﺮ دو ﮔﻮن آﻫﻮ ﮔﯿﺎ ﺧﻮردﻧﺪ و آب
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺳﺮﮔﯿﻦ :ﻓﻀﻠﻪ ،ﭘﺸﮕﻞ /ﻣﺸﮏ :ﮔﻮﻧﻪ اي ﻋﻄﺮ /ﻧﺎب :ﺧﺎﻟﺺ
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺳﺮﮔﯿﻦ ،ﻣﺸﮏ :ﺗﻀﺎد /ﮔﯿﺎه ،آب :ﺗﻨﺎﺳﺐ /آب ،ﻧﺎب :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻫﺮ دو ﻧﻮع آﻫﻮ ،آب و ﮔﯿﺎه ﻣﯽ ﺧﻮرﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﯾﮏ ﻧﻮع آﻫﻮ ﭘﺸﮕﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣـﯽﮐﻨـﺪ
)آﻫﻮي ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ( و دﯾﮕﺮي )آﻫﻮي ﺧﺘﻦ( ﻣﺸﮏ ﺧﺎﻟﺺ.
اﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺧﺎﻟﯽ وآن ﭘﺮازﺷﮑــــﺮ
- 21ﻫﺮ دو ﻧﯽ ﺧﻮردﻧﺪ از ﯾﮏ آﺑﺨﻮر
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :آﺑﺨﻮر :آﺑﺸﺨﻮر ،ﻣﺤﻠﯽ ﮐﻪ از آﻧﺠﺎ آب ﺑﺮدارﻧﺪ /ﺧﺎﻟﯽ :ﭘﻮك
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺧﺎﻟﯽ ،ﭘﺮ :ﺗﻀﺎد.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻫﺮ دو ﻧﻮع ﻧﯽ از ﯾﮏ آب ،آﺑﯿﺎري ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺸﮑﺮ ﻣﯽﺳﺎزد و دﯾﮕـﺮي
ﭘﻮك ﻣﯽ ﺷﻮد.
ﻓﺮق ﺷـــــﺎن ﻫﻔﺘﺎد ﺳﺎﻟﻪ راه ﺑﯿﻦ
- 22ﺻﺪ ﻫﺰاران زﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ اﺷﺒﺎه ﺑﯿﻦ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :اﺷﺒﺎه :ج ﺷﺒﻪ ،ﻣﺎﻧﻨﺪﻫﺎ ،ﻫﻤﺎﻧﻨﺪان) ﺷﺒﻪ ﻫﻤﺂوا؛ ﺷﺒﺢ :ﺳﺎﯾﻪ(
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺻﺪ ﻫﺰار :ﻣﺠﺎز از ﺑﺴﯿﺎر ﻓﺮاوان /ﻫﻔﺘﺎد ﺳﺎﻟﻪ راه :ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻓﺮاوان و زﯾـﺎد
/ﻫﺰاران ،ﻫﻔﺘﺎد :ﺗﻨﺎﺳﺐ
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :ﻫﺰاران ﮔﻮﻧﻪ از اﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎي ﻇﺎﻫﺮي وﺟﻮد دارد؛ اﻣﺎ اﯾﻦ ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎ ،ﻇـﺎﻫﺮي
اﺳﺖ و ﺗﻔﺎوت ﻣﯿﺎن ﻣﺸﺎﺑﻬﺎت ﺑﺴﯿﺎر زﯾﺎد اﺳﺖ.
- 23ﭼﻮن ﺑﺴﯽ اﺑﻠﯿﺲ آدم روي ﻫﺴﺖ
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ دﺳﺘﯽ ﻧﺸﺎﯾﺪ داد دﺳﺖ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﺑﺴﯽ :ﺑﺴﯿﺎري /اﺑﻠﯿﺲ :اﻫﺮﯾﻤﻦ / /ﺷـﺎﯾﺪ :ﺷﺎﯾﺴـﺘﻪ اﺳـﺖ
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :آدم روي :آدم ﻧﻤﺎ ،ﺗﺸـﺒﯿﻪ )ﭼﻬـﺮه اي ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﭼﻬـﺮة آدم( /
اﺑﻠﯿﺲ ،آدم :ﺗﻀﺎد /دﺳﺖ دادن :ﮐﻨﺎﯾﻪ از»ﻫﻤﻨﺸـﯿﻨﯽ ﮐـﺮدن« /ﻫﺴـﺖ،
دﺳﺖ :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /دﺳﺖ :واژه آراﯾﯽ.
ﺑﺎزﮔﺮداﻧﯽ :از آن ﺟﺎ ﮐﻪ ﺷﯿﻄﺎن ﻫﺎي آدم ﻧﻤـﺎ در ﺟﻬـﺎن ﺑﺴـﯿﺎرﻧﺪ؛ ﭘـﺲ
ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ دوﺳﺖ ﺷﻮي
ﻣﺜﻨﻮي ﻣﻮﻟﻮي
ﮐﺎرﮔﺎه ﻣﺘﻦ ﭘﮋوﻫﯽ
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ
- 1ﻣﻌﺎدل ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ واژﮔﺎن زﯾﺮ را از ﻣﺘﻦ درس ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ.
ﻣﺮداﻧﮑﺎﻣﻞ )اﺑﺪال(
ﭼﯿﺮﻫﺪﺳﺖ )ﺣﺎذق(
اﺑﺮ )ﻣﯿﻎ( آﺳﻮده )ﻓﺎرغ(
- 2درﺑﺎرة ﮐﺎرﺑﺮد ﮐﻠﻤﮥ »را« در ﺑﯿﺖ زﯾﺮ ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﯿﺪ.
ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﻧﻄﻖ ﻣﺮغ ﺧﻮﯾﺶ را
ﻫﺪﯾﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ داد ﻫﺮ دروﯾﺶ را /
»را« ﻧﺨﺴﺖ در ﻣﻌﻨﺎي »ﺑﻪ« و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺣﺮف اﺿﺎﻓﻪ ﺑﻪ ﮐﺎررﻓﺘﻪ اﺳﺖ» .را« دوم ﻧﺸـﺎﻧﻪ
ﻣﻔﻌﻮل اﺳﺖ.
- 3درﺑﺎرة ﺗﺤﻮل ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﮐﻠﻤﮥ »ﺳﻮداﮔﺮان« ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﯿﺪ.
اﯾﻦ واژه در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﺑﺎزرﮔﺎن و ﮐﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽ رﻓﺘﻪ اﺳﺖ وﻟﯽ اﻣﺮوزه ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮔﺮان ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﮐﺎرﻫﺎي ﺧﻼف ﻗﺎﻧﻮن ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد.
- 4ﭘﺴﻮﻧﺪ »وش« در ﮐﻠﻤﮥ »ﺧﻮاﺟﻪ وش« ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﺳـﺖ؟ دو واژة دﯾﮕـﺮ ﮐـﻪ اﯾـﻦ
ﭘﺴﻮﻧﺪ را دارا ﺑﺎﺷﻨﺪ ،ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ.
»وش« ﭘﺴﻮﻧﺪ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي »ﻣﺎﻧﻨﺪ« / .ﻣﻬﻮش ،ﻣﻬﻮش ،ﭘﺮﯾﻮش ،ﺗﻠﺦوش.
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ
- 1ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻫﺎ را در ﺑﯿﺖ ﻫﺸﺘﻢ ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ و ﻣﻔﻬﻮم آﻧﻬﺎ را ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ.
ﮐﻨﺎﯾﻪ :رﯾﺶ ﺑﺮ ﮐﻨﺪن )ﭘﺸﯿﻤﺎن ﺷﺪن و اﻓﺴﻮس ﺧﻮردن( /آﻓﺘﺎب ﻧﻌﻤﺘﻢ …ﻣﯿﻎ :ﮐﻨﺎﯾﻬﺎز»ازدﺳﺘﺪادﻧﻨﻌﻤﺖ«
ﺗﻤﺜﯿﻞ ﻣﺆﺛﺮّﺗﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮه اي ﮐﻪ ﻣﻮﻟﻮي در »ﻣﺜﻨﻮي ﻣﻌﻨﻮي« از آن ﺑﻬﺮه ﻣﯽ ﮔﯿﺮد» ،ﺗﻤﺜﯿﻞ« اﺳﺖ .ﺗﻤﺜﯿﻞ ﺑـﻪ
ﻣﻌﻨﺎي »ﺗﺸﺒﯿﻪ ﮐﺮدن« و »ﻣﺜَﻞ آوردن« اﺳﺖ و در اﺻﻄﻼح ادﺑﯽ ،آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷـﺎﻋﺮ ﯾـﺎ ﻧﻮﯾﺴـﻨﺪه ﺑـﺮاي
ﺗﺄﯾﯿﺪ و ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﯾﺶ ،ﺣﮑﺎﯾﺖ ،داﺳﺘﺎن ﯾﺎ ﻧﻤﻮﻧﻪ و ﻣﺜﺎﻟﯽ را ﺑﯿﺎن ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﻔـﺎﻫﯿﻢ ذﻫﻨـﯽ ﺧـﻮد را
آﺳﺎن ﺗﺮ ﺑﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه اﻧﺘﻘﺎل دﻫﺪ.
اﮐﻨﻮن ارﺗﺒﺎط ﻣﺤﺘﻮاي اﯾﻦ درس را ﺑﺎ ﺗﻤﺜﯿﻞ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه ،ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﯿﺪ.
ﻣﻮﻟﻮي ﺑﺮاي ﺑﯿﺎن اﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﺠﺶ ﻧﺎﺑﺠﺎ و داوري ﻇﺎﻫﺮي ﻧﺎدرﺳـﺖ اﺳـﺖ از »ﺗﻤﺜﯿـﻞ« ﺑﻬـﺮه ﺑـﺮده اﺳـﺖ.
»،ﻃﻮﻃﯽ«ﻧﻤﺎد اﻧﺴﺎن ﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺘﺎب زده و ﺑﺮاﺳﺎس ﻇﺎﻫﺮ داوري ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﻫﺪف ﻣﻮﻻﻧﺎ از ﺑﯿﺎن اﯾـﻦ
داﺳﺘﺎن ،ﻧﮑﻮﻫﺶ ﺳﻄﺤﯽ ﻧﮕﺮي و ﺷﺘﺎب زدﮔﯽ در داوري اﺳﺖ.
ﺟﻨﺎس
ﺟﻨﺎس ﯾﺎ ﻫﻤﺠﻨﺲﺳﺎزي ﻧﺰدﯾﮑﯽ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ واژهﻫﺎ از ﻧﻈﺮ ﻟﻔﻈﯽ اﺳﺖ .آراﯾﻪ ﺟﻨﺎس ﺑﺮ دو ﮔﻮﻧﻪ ﻣﯽﺷﻮد:
ﺟﻨﺎس ﻫﻤﺴﺎن و ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن.
ﺟﻨﺎس ﻫﻤﺴﺎن
در ﺟﻨﺎس ﻫﻤﺴﺎن ،ﻫﻤﻪ ﺻﺪادارﻫﺎ و ﺑﯽ ﺻﺪاﻫﺎي دو واژه ﯾﮑﺴﺎن اﺳﺖ ،اﻣﺎ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﺘﻔﺎوت.
ﺧﺮاﻣﺎن ﺑﺸﺪ ﺳﻮي آب روان /ﭼﻨﺎن ﭼﻮن ﺷﺪه ﺑﺎز ﯾﺎﺑﺪ روان
ﮔﻼب اﺳﺖ ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﯾﺶ روان /ﻫﻤﯽ ﺷﺎد ﮔﺮدد ﺑﻪ ﺑﻮﯾﺶ روان
روان در ﻣﺼﺮاع ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﺟﺎري و در ﻣﺼﺮاع دوم ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺟﺎن و روح اﺳﺖ.
اﮔﺮ واژهﻫﺎ از ﻧﻈﺮ ﻟﻔﻆ و ﻣﻌﻨﺎ ﯾﮑﺴﺎن ﺑﺎﺷﻨﺪ آراﯾﻪ ﺗﮑﺮار ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽآﯾﺪ.
واژهﻫﺎي دوﻣﻌﻨﺎﯾﯽ
ﺷﺎﻧﻪ دوش ،اﺑﺰار ﺷﺎﻧﻪ زدن )-ﺑﻬﺸﺖ ( :ﺟﻨّﺖ ،ﻓﺮوﮔﺬاﺷﺖ )-ﻣـﺪام ( :ﺷـﺮاب ،ﻫﻤﯿﺸـﻪ)-
ﺧﻮﯾﺶ ( :ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ،ﺧﻮﯾﺸﺎوﻧﺪ )-ﭘﺮواﻧﻪ ( :اﺟﺎزه ،ﭘﺮﻧﺪه )-ﻗﻠﺐ( :ﻣﺮﮐﺰ ،دل )-ﺷﯿﺮﯾﻦ ( :
ﻧﺎم زﻧﺎن ،ﮔﻮﻧﻪ اي ﻣﺰه )-ﮔﻮر ( :ﻗﺒﺮ ،ﮔﻮرﺧﺮ )-ﮔﻮي ( :ﺑﮕﻮ ،ﺗﻮپ )-ﻧﯽ ( :ﺳﺎز ،ﮔﯿﺎه ﻧـﯽ)-
ﺑﺎز ( :ﭘﺮﻧﺪه ،دوﺑﺎره ،ﮔﺸﺎده )-ﺑﻨﺪ ( :رﯾﺴﻤﺎن ،اﺳﺎرت )-ﻣﻬـﺮ ( :ﺧﻮرﺷـﯿﺪ ،ﻣﻬﺮﺑـﺎﻧﯽ)-
ﭼﻨﮓ ( :ﺳﺎز ،ﻣﺸﺖ )-ﭼﯿﻦ ( :ﮐﺸﻮر ،ﺷﮑﻦ )-دوش ( :ﺷﺎﻧﻪ ،دﯾﺸﺐ )-زاد ( :ﺗﻮﺷﻪ ،ﺑـﻪ
ﺟﻬﺎن آﻣﺪ )-ﻧﻬﺎد ( :ﮔﺬاﺷﺖ ،ذات )-داد ( :ﻋﺪاﻟﺖ ،ﺑﺨﺸـﯿﺪ )-روان ( :ﺟـﺎن ،ﺟـﺎري)-
ﺷﻮي ( :ﺑﺸﻮي ،ﺷﻮﻫﺮ )-روي ( :ﭼﻬﺮه ،ﺑﺎﻻ ،ﻓﻠﺰ روي )-ﺟﻮي ( :رود ،ﺑﺠـﻮي )-ﮔﻠـﯿﻢ ( :
ﮔﺴﺘﺮدﻧﯽ ،ﮔﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ )-ﻏﺮﯾﺐ(:ﻧﺎﺷﻨﺎس ،ﺷﮕﻔﺖ )-ﻗﺎﻣﺖ
ﺗﮑﺒﯿﺮ ﻧﻤﺎز ،ﻗﺪ )-ﭘﺮده (:اﺻﻄﻼح ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ،ﺣﺠﺎب )-ﻟﺐ ( :اﻧﺪام ﺗﻦ ،ﮐﻨﺎر )-ﻫﺰار ):ﺑﻠﺒﻞ،
ﻋﺪد( -ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺒﺮ) :ﭘﯿﮏ ،دﻟﺒﺮ(-
ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن )ﻧﺎﻗﺺ(
ﻫﺮ ﮔﺎه دو واژه در ﺣﺮﮐﺖ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺣﺮف ﺑﺎ ﻫﻢ اﺧﺘﻼف داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻗﺺ ،ﭘﺪﯾﺪ
ﻣﯽآﯾﺪ؛ ﻣﺎﻧﻨﺪ :ﮐﻤﻨﺪ /ﺳﻤﻨﺪ – آﻣﺎر /ﻣﺎر– ﺑﻨﺎت /ﻧﺒﺎت– ﮐﺎن /ﻣﮑﺎن–آرام /رام
از ﻣﺘﻦ درس ،ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮاي اﻧﻮاع ﺟﻨﺎس ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ.
دﻟﻖ ،ﺧﻠﻖ :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /ﺷﯿﺮ ،ﺷﯿﺮ :ﺟﻨﺎس ﻫﻤﺴﺎن ،ﺷﯿﺮ ﻧﺨﺴﺖ :ﺷﯿﺮ ﺑﯿﺸﻪ ،ﺷﯿﺮ
دوم :ﺷﯿﺮ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ /ﺟﻨﺎس :زان ،زﯾﻦ
آب ،ﻧﺎب :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن /ﻫﺴﺖ ،دﺳﺖ :ﺟﻨﺎس ﻧﺎﻫﻤﺴﺎن
ﻗﻠﻤﺮو ﻓﮑﺮي
- 1ﻣﻮﻟﻮي در ﺑﯿﺖ ﻫﺎي زﯾﺮ ،ﺑﺮ ﭼﻪ ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺗﺄﮐﯿﺪ دارد؟
◙ﻫﺮ دو ﻧﯽ ﺧﻮردﻧﺪ از ﯾﮏ آﺑﺨﻮر /اﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺧﺎﻟﯽ و آن ﭘﺮ از ﺷﮑﺮ
ﻫﺮ دو ﻧﯽ از ﯾﮏ آﺑﺨﺸﻮر آﺑﯿﺎري ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ وﻟﯽ ﻓﺮاورده و ﻣﺤﺼﻮل آﻧﻬﺎ ﯾﮑﺴﺎن ﻧﯿﺴـﺖ.
ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪي ﻫﺎي ﻇﺎﻫﺮي ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒﺐ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﻤﺎن ﮐﻨﯿﻢ اﯾﻦ ﻫﻤﺎﻧﻨـﺪي ﻫـﺎ دﻟﯿـﻞ
ﺑﺎﻃﻦ ﯾﮑﺴﺎن ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮد.
◙دﺳﺖ ﮐﺎن ﻟﺮزان ﺑﻮد از ارﺗﻌﺎش /واﻧﮑﻪ دﺳﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻠﺮزاﻧﯽ ز ﺟﺎش
ﻫﺮدو ﺟﻨﺒﺶ آﻓﺮﯾﺪة ﺣﻖ ،ﺷﻨﺎس /ﻟﯿﮏ ،ﻧﺘﻮان ﮐﺮد اﯾﻦ ،ﺑﺎ آن ﻗﯿﺎس
دو دﺳﺖ ﻟﺮزان ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﻇﺎﻫﺮا ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻫﻢ اﻧﺪ؛ وﻟﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺑﯿﻤﺎري اﺳﺖ و دﯾﮕـﺮي
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ اﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ آن را ﺑﻪ ﻟﺮزش درآورده اي و ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ ﺗﻮ اﺳﺖ .ﻫﺮ دو ﺣﺮﮐـﺖ
و ﭘﻮﯾﻪ از ﺧﺪاوﻧﺪ اﺳﺖ؛ وﻟﯽ آن دو را ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮان ﺳﻨﺠﯿﺪ و ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﯿﺎس ﮐﺮد.
- 2ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺖ زﯾﺮ:
»ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﻟﻢ زﯾﻦ ﺳﺒﺐ ﮔﻤﺮاه ﺷﺪ /ﮐﻢ ﮐﺴﯽ ز اﺑﺪال ﺣﻖ آﮔﺎه ﺷﺪ«
اﻟﻒ( ﻣﻘﺼﻮد از »اﺑﺪال« ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ اﺳﺖ؟ ﻣﺮدان ﺧﺪا
ب( از ﻧﻈﺮ ﺷﺎﻋﺮ ،ﻋﻠّﺖ ﮔﻤﺮاﻫﯽ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﻋﻠﺖ ﮔﻤﺮاﻫﯽ ﻣﺮدم در آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﯿﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﮔﻤﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻇـﺎﻫﺮ ﯾﮑﺴـﺎن
ﻫﻤﯿﺸﻪ دﻟﯿﻞ ﺑﺎﻃﻦ ﯾﮑﺴﺎن اﺳﺖ.
- 3ﻣﻮﻟﻮي در ﺑﯿﺖ زﯾﺮ ،آدﻣﯽ را از ﭼﻪ ﭼﯿﺰي ﺑﺮﺣﺬر ﻣﯽ دارد؟
ﭼﻮن ﺑﺴﯽ اﺑﻠﯿﺲ آدم روي ﻫﺴﺖ /ﭘﺲ ﺑﻪ ﻫـﺮ دﺳـﺘﯽ ﻧﺸـﺎﯾﺪ داد
دﺳﺖ ﻣﺮدم را ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ از اﻧﺴـﺎن ﻫـﺎي اﻫـﺮﯾﻤﻦ ﺻـﻔﺖ
دوري ﮐﻨﻨﺪ.
ﮔﻨﺞ ﺣﮑﻤﺖ :اي رﻓﯿﻖ
روزي ﺣﻀﺮت ﻋﯿﺴـﯽ روح اﷲ ﻣﯽ ﮔﺬﺷـﺖ .اﺑﻠﻬﯽ ﺑﺎ وي دﭼﺎر ﺷـﺪ و از ﺣﻀﺮت ﻋﯿﺴـﯽ ﺳـﺨﻨﯽ ﭘﺮﺳـﯿﺪ؛
ﺑﺮ ﺳـﺒﯿﻞ ﺗﻠﻄﻒ ﺟﻮاﺑﺶ ﺑﺎز داد و آن ﺷـﺨﺺ ﻣﺴـﻠّﻢ ﻧﺪاﺷﺖ و آﻏﺎز ﻋﺮﺑﺪه و ﺳﻔﺎﻫﺖ ﻧﻬﺎد .ﭼﻨـﺪان ﮐـﻪ او
ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﮐﺮد ،ﻋﯿﺴـﯽ ﺗﺤﺴـﯿﻦ ﻣﯽ ﻧﻤﻮد.
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :دﭼﺎر ﺷﺪن :ﺑﺮﺧﻮرد ﮐﺮدن /ﺑﺮﺳﺒﯿﻞ :از راه ،از ﺳﺮ /ﺗﻠﻄﻒ :ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ،اﻇﻬﺎر ﻟﻄـﻒ و ﻣﻬﺮﺑـﺎﻧﯽ
ﮐﺮدن ،ﻧﺮﻣﯽ ﮐﺮدن /ﻣﺴـﻠّﻢ ﻧﺪاﺷﺖ :ﺑﺎور ﻧﻤﯽ ﮐﺮد ،ﻧﻤـﯽ ﭘـﺬﯾﺮﻓﺖ /ﻋﺮﺑـﺪه :ﻓﺮﯾـﺎد ﭘﺮﺧﺎﺷـﺠﻮﯾﺎﻧﻪ ﺑـﺮاي
ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﻦ دﻋﻮا و ﻫﯿﺎﻫﻮ ،ﻧﻌﺮه و ﻓﺮﯾﺎد /ﺳﻔﺎﻫﺖ :ﻧﺎداﻧﯽ ،ﺑﯽ ﺧﺮدي ،ﮐﻢ ﻋﻘﻠﯽ /آﻏـﺎز ﻧﻬـﺎدن :آﻏـﺎز ﮐـﺮد /
ﻧﻔﺮﯾﻦ :ﻟﻌﻨﺖ /ﺗﺤﺴﯿﻦ :آﻓﺮﯾﻦ ،ﺳﺘﺎﯾﺶ /ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :ﺗﻀﺎد :ﻧﻔﺮﯾﻦ ،ﺗﺤﺴﯿﻦ
ﻋﺰﯾـﺰي ﺑـﺪان ﺟـﺎ رﺳـﯿﺪ؛ ﮔﻔـﺖ» :اي روح اﷲ ،ﭼﺮا زﺑﻮن اﯾﻦ ﻧﺎﮐﺲ ﺷـﺪه اي و ﻫــﺮ ﭼﻨـﺪ او ﻗﻬـﺮ ﻣـﯽ
ﮐﻨـﺪ ،ﺗـﻮ ﻟﻄـﻒ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﯽ و ﺑﺎ آﻧﮑﻪ او ﺟﻮر و ﺟﻔﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺑـﺮد ،ﺗﻮ ﻣﻬﺮ و وﻓﺎ ﺑﯿﺶ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﯽ؟« .ﻋﯿﺴـﯽ
ﮔﻔـﺖ» :اي رﻓﯿــﻖ! ﮐـﻞ اﻧﺎءﯾﺘﺮﺷـﺢ ﺑﻤﺎﻓﯿـﻪ،ازﮐﻮزه ﻫﻤـﺎن ﺑـﺮون ﺗﺮاودﮐــﻪ دراوﺳــﺖ؛ازاوآن ﺻﻔــﺖ
ﻣﯿﺰاﯾـﺪوازﻣـﻦ اﯾـﻦ ﺻﻮرت ﻣﯿﺂﯾﺪ .ﻣـﻦ از وي درﻏﻀـﺐ ﻧﻤﯽ ﺷــﻮم واو ازﻣــﻦ ﺻـﺎﺣﺐ ادب ﻣﯿﺸــﻮد.
ﻣﻨﺎزﺳﺨﻦ اوﺟﺎﻫﻞ ﻧﻤﯽ ﮔﺮدم و او ازﺧﻠـﻖ وﺧـﻮي ﻣﻦ ﻋﺎﻗﻞ ﻣﯿﮕﺮدد«.
ﻗﻠﻤﺮو زﺑﺎﻧﯽ :ﻋﺰﯾﺰ :ﮔﺮاﻣﯽ /زﺑﻮن :ﺧﻮار ،ﻧﺎﺗﻮان /ﻧﺎﮐﺲ :ﻧﺎﻣﺮد /ﻗﻬﺮ :ﺧﺸﻢ ،ﻏﻀﺐ /ﺟﻮر :ﺳﺘﻢ /ﺟﻔﺎ :ﺳـﺘﻢ،
آزار /ﭘﯿﺶ ﺑﺮدن :اﻧﺠﺎم دادن /ﺑﯿﺶ :ﺑﯿﺶ ﺗﺮ /ﺗﺮاوﯾﺪن :ﺗﺮﺷﺢ ﮐﺮدن /ﺟﺎﻫﻞ :ﻧﺎدان /ﺧﻠﻘﻮﺧﻮي :اﺧﻼق
ﻗﻠﻤﺮو ادﺑﯽ :او ﺟﻮر و …ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﯽ؟ :ﺷﺒﻪ ﺳﺠﻊ /ﺟﻔﺎ،وﻓﺎ :ﺗﻀﺎد ،ﺟﻨﺎس /ﺑﯿﺶ ،ﭘﯿﺶ :ﺟﻨﺎس /ﮐﻞ اﻧﺎء ﯾﺘﺮﺷﺢ
ﺑﻤﺎ ﻓﯿﻪ :ﻫﺮ ﻇﺮﻓﯽ آﻧﭽﻪ را در آن اﺳﺖ ﺗﺮاوش ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ ﺗﻀﻤﯿﻦ /ﻣﯽزاﯾﺪ ،ﻣﯽآﯾﺪ :ﺟﻨﺎس ،ﺳـﺠﻊ /زاﯾﯿـﺪن:
ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﺪن /از او آن ﺻﻔـﺖ …ﻣﯽآﯾﺪ :ﺳﺠﻊ ) ﭘﺎﯾﻬﺴﺠﻊ :ﻣﯿﺰاﯾﺪ،ﻣﯿﺂﯾﺪ( /ﺟﺎﻫﻞ،ﻋﺎﻗﻞ :ﺗﻀﺎد/