صفحه 1:
1 جزوهی درس ادبیات پارسی {
i 1
1 يايدى هفتم (دورمى اول دبیرستان) ا
II tte صا
صفحه 2:
he جمله:
ما با استفاده از زبن با ديكران ارتباط برقرار مىكنيم. بيام خود را به أنها منثقل مىكنيم و بيام أنها را مىفهميم.
جمله بزركترين ساخت زيان است که خود به قسمتهاى كوجكترى قابل تقسيم اسمثه i
تعريف جمله: به كلمه يا لماتی گفته میشود که
به عنوان مثال جمله زیر خبر مسافرت رفتن کسی را میدهد.
مثال: كوروش به مسافرت رفت. 0
له انواع جمله از نظر انتقال ببيام:
همانطور كه كفئه شد جمله براى انتقال بيام مشخصى از كوينده به شتونده ويا إز تويسنده به خواتنده به کار
میرود. همهی جملات پیام یکسانی را تدارتد. خوب است به جملات زیر دقت کنید
القد على امروز غايب بود 7
ب: معلم كدام درس را تدريس كرد؟
ج: كتابهايتان را باز كفي i
ده شبها أسمان كوير جه زيب مى شود
| جملدى الف خبرى رابه ما مودهد كه بدين كونه جملات «خبسوي» مىكويند. جملهى ب برسشى را مطرح ]|
من یه اسه
رسشی» میوین.جملهی چ اجام کاری راز ما درخواست میکند که جملات
د احساس مارا نسيث به جيزى نشان مودهد كه جملدي «عاطفي» نام دارد_ |
| #مري» ناميده
نكته: خواندن جملات با توجه به هيام أنها متفاوت است, مثلاً جملات پرسشی با لحنى خيزان و سؤالى خوانده
مىشود. همجنين بايد دقت کرد كه در بايان جملات خبرى و امرى نقطه. در بايان جملات برسشى علامت سؤال
(؟) ودر يايان جملات عاطفى. علامت تعجب () مىأيد.
عه نبهاد و كزاره: i
نكاهى دقيقتر به مفهوم جمله كه دادن خبرى يا بيامى در مورد كسى يا جيزى است, نشان مىدهد كه هر جمله از .
دو قسمت أصلى تشكيل شده اسث: 5
1 کسی پا جيزى كه در مورد أن خبر داده مى شود يا مفهوم جمله به أن برمىكردد.
۲ خبر یا پامی که از جملهبرداشت میشود.
در مثالى كك در بالا كفته شف خبر: «مسافرت رفتن کسی» اسث و صاحب خبر که مفهوم جمله به آنپازمیگردد:
#كوروش» است. با توجه به اين هر جمله از دو پخش اصلی تشکیل شده است:
صفحه 3:
تعریف نهاد: چیزی پا کسی که در مورد آن خبری میدهیم پا صاحب خبر.
در جملدى زير #سخت کوشان» نهد و «ز هیچ مشکلی نمیهراتند»گزرهاست
وشان از هيج مشكلى نمي هراشتد
حال اكر سخت كوشان را به سخث كوش تغيير دهيم جه اتفاقى Mage
«سخت کوش از هیج مشکلینمیهرنند»: بازخوانى جمله نشان مىدهد که معنی آن مخشل شده الست و بيد
همرا ب تغبير نهاد شناسدى فعل هم تفيير كند. يعنى « ند». پس شکل صحبح آن اب وه است؛
سخ ثكوش از هيج مشكلى alge
درابن جمله سغمتكوش نهاد جدا و شناسهی فعل (2 دنهد پیوستهنامیدهمیشود. پس در هر جملدائ يك
نهاد جدا وجود دارد كه معمولاً در ابتداى أن قرار مى كبرد و يك نهاد بيوسته كه همان شتاسهى فعل اسث.
فكته: اكر جنانجه در مور شناسهی قعل مشکلی داريد. مىتوانيد در جند صفحه جلوتر همين جزوه به طور كامل
افزاتوزة بطلاب "كنيف
عل نكاتى در مورد نهاد:
| نها جدا و نهاد ببوسته بايد در جمع و مقرد بودن با هم مطابقت داشته باشتد.
اكر نهاد جدا ضمير باشدء مىتوان أن را حذف كرد و راه تشخيص أن از روى نهاد بيوسته (شناسه فعل) است.
مثال: بيروز و سريلند باشيد.
در اين جمله نهاد جدا حذف شده اسث وبا توجه به شناسدى «يد» در «باشيد» مىتوان أن را حدس زدا [شما]
؟ لزومأ نهاد هميشه يك كلمه نيست, مائند:
مثال: سومين دورهی مسابقات بینالمللی شطرنج بر
۴ همیشه نها در بای جملهتميآید مانند
مثال: سال گذشته در اينمدرسه دانشآموزان زیادی درس میخوندند
افكقه: بيدا كردن تهاد در جمله دو راه درد
۱ از روی معنی جمله: کلمه پا کلماتی که خبر در مورد آنهاست با همان صاحب خبر را پید مىكنيم.
۲ از روی شناسهی فعل:اگر نها ا از نظر جمع و مفرد تفیپر دهیم. همراه با أن فعل هم بابد تغيير كند در
همین مثال شماره ؟ اين مسأله را بررسى LS Sage كلمدى «مدرسه» را به اشتباه نهاد بكيريم با تسث این
| نكته فورأ به اشنباه خود بى موبريم. مدرسه كه مفرد است را تبديل به جمع م ىكنيم و جمله را دوباره بازخواتى
صفحه 4:
سکن ال گذشته درين مدرسهه تیان pe a os Ss هیعتیری درل |
| دنت 1 ۱
عل نهاد و گزاره در شعون
بيدا كردن لهاد و كزاره در شعر نيازمند دقت بيش ترى است. زيرا شاعر به خاطر محدودیتهایی که درد جای
كلماث راجابجا م كند و برخي از كلماث را حذف ميكند براى تشخيص نها و زره در شعر بشدا باید تصداه
جملاث أن را مشخص كنيم. سبس حذفيات جمله را مىنويسيم و كلماتى كه جابجا شددائد را سر جاى اولشان باز
م ى كردانيم.
مثال: بچهها در کلاس جنگل سبز ۵ جمع بودتد دور هم خوشحال. .اص 16
شكل مرتب شددى بيت: بجدها در كلاس جنكل سبز دور هم خوشحال جمع بودند.
هد ule
مثال: پری از شاخکی بر شاخساری 9۰ كذشت از بامكى برجو كتارى. اص 8٠
شکل مرتب شدهی بيت: |او] از شاخكي بر شاخسارى يريد وأ إز بامكى بر جو كنارى كنشضث
9
| -نهاد جدا و بيوسته و كزاره را در جملات زير بيدا كنيدة
| الفد به كلاس اول خوش أمديد.
| به سياس باد خداوند دا وتو
أج مرادر نامها بسيار يستند ه زبالم كودكان برها شكستتد عن Fr
دياك ماه جك هن باق لفل ا 1
| ر: أسمان بار امانت نتوانست كشيد * قرهدى كار به تام من ديوانه ردق
لت
ترکیبهه
شيودى بيان ما در ابن أموزش رفتن از كل به جزء است. پس از توضیح جمله- که بزرگتینواحد زانتی هست -
ابه ترکیبات زبانى مىبردازيم. تركيب: دو يا جند كلمه است كه به وسيلدى تقش نعاى اضافه (شما آن را به
Spe كسره فرا كرفتهايد ولى از اين بس بدان نقش نماى اضافه مىكوبيم) به هم متصل مىشوند و از واحد
جمله کوچکتراست.
055
انكته: نقش نماى اشافه در اين كونه تركيبات از اهميث زيادى برخوردار ست و حلقدى اتصال دو كله السشه به |
SIS Sine را يك كلمه حساب مىكنيم. بس *دشت وسيع» خود يك تركيب سه كلمعلى امست. i
صفحه 5:
ترکیبهای اضافی:
ترکیبهای اضافی اضف هی این گونه ساخته میشوند: سم ب + سم
در اين كونه تركيبها كلمدى اول مضاف و كلمدى دوم مضاف اليه خوانده مى شود.
oS) teas pyle
مضاف + نقش نمای اضافی + مضاف اليه
ل تركيبهاى وصفى:
ترکیبهای وضقی این گونه ناخته مولن" انهاه ب + ضقت
در اين تركيبها كلمدى اول موصوف و كلمدى دوم صفت ناميده موشود.
] تعريف صفت: صفت كلمداى است به بر ويزكى بابدارى در كسى يا
| اسع مىتوند خيلى راحث باشده زيرا اسم براى ناميدن اشيا فده کر میرود i
مثال: اينها نموتهاى از صفات هستند: خشن. داناء زيباء كوشاء جوبى. أهنى. وسيع؛ بيكران: عظيم: سربلتد. مواج,
يزكى هاى ثابتى از اشيا يا افراد را بيان م ىكنند.
اخروشان و- زيرا
له شناخت تركيبهاى وصفى از اضافى:
رین ره شتاشت ترکیبهای وضفی از اضافی cde lubes برنن کلهی دوم نت ار سم بو وكيني
اضافى لست و اكر صفت بود. تركيب وصفى. حال برا راحتى بيشتر شما دو روش را براى شتاخت تركيبها در
ابنجا معرفى مىكنيم ولى به صورت صددرصدى كاركرد أنها را نمىدتوان تضمين کرد
روش اول: يد كلصي جوم «ته یا «تین»اشافه مکنیم: گر معنی داد صفت است ولی گر عتی تاد سم
مثال: كوه بلنديسسه بلتد + تر / ثرين > بلندتر؛ بلندتريهسهه با توجه به ابذك معنى مدهد كلصدى دوم
صفت و ترکیب,وصفی است.
مال: كوو دماوندسسی._ دمارد + تا
ترکیب, اضافی است.
روش دوم: در ترکیب نتش نمای اشافی را حذف و به جاى أن «ى» مىكفاريم: اكر معنى داد تركيب وصفى و اگر
معتی نداد ترکب اشافی است.
ho Ste کوهیبلند -معنیمیدهد.پس ترکیب وصفی است.
كو صابيد سه كرض دمارته معي المزيعت يبن يكيب لدان أننت:
| تمرین
يسني یی ترکیبهای زرا بت کنید.
i
ترین <دماوندتر دماوندترنیسی.- معنی نمیدهد, پس ابن كلمه اسم و
صفحه 6:
برانجام كارى يا روى دادن حانی در
i ape es زماتی مشخ
نا Jab Vy de کلمهای اسث که
۱ انجامکاری یا وی دادن حالتی را برساند.
زمنی مشخص داشته بشد.
tal Sse رفتم فعل است. زيرا جام عمل رفتن را در
زیر بذيرفئن حالثى را در زمان كذشته نشان م دهد.
گذشته میرساند ويا شد در جملدى على بيمار شد.
ع ويزكىهاى فعل:
در مورد افعال بررسى موارد زير مهم است: .١ شخص وشمار ؟. مصدر؟. بن ؟. صفت مفعولی
۱ شخص و شمار:
همهی فعلها شش ساخث پا شخص دارند و از نظر شمار(تعداد) مفرد پا جمع هستند؛
مفرد i جمع
اول شخصء متكلم با كوينده, مائند: من رفثم. | اول شخص- گویندگان, مانند: ما رفئيم.
دوم شخص- مخاطب با شنونده اند تو رفتى. | دوم شخص- شتوندكان. مانند: شما رفتيد.
سوم شخم- قایب با دیگری مان و رفت. ا
در ول شخص (من, ما از جانب خودمان سخن مىكوبيم كه مشكلم يا كوينده نا
شم رف 00001 [ [ 1[ 1 ABS pa
أنه از فرد غاببى سخن مىكوبيم كه غايب با ديكرى ناميده مى شود
DL pp org tte
۲ مصدر:
| تعريف مصدو اس ست كد بر نجام كارى دلالت مىكند ولى زمان مشخصى نار [DIST
أ
از هر مصدرى مىتوان دو ببن ماضى و مضارع را ساخت كه تحودى ساختن أنها به اين صورت است:
۱ مر
۱ oe yr |
بن مضارع:برای سافتن بن مضارع از مصدره فعل آمر مفرد میازیم: سپس پ ابتدای آن را حثف میکنيم. |
صفحه 7:
I
|
|
4 @ ادن
سوال: أيا مىتوانيد بكوبيد تفاوت شناسههاى ماضى و مضارع در جيست؟
۶ زمان فعل: t
| زمانهاى اقعال: 2
| فعل ماضى: فعلى ابيث كه فقط بر زمان گذشته دلالت میکند يعنى؛ ديروز. مانتد: أديروز] رفث.
أ فعل مضارع: فعلى ست كه بر زمان حال و أبنددي نؤيك دلالت مىكند يعسى؛ الآنء رداء مانسد: »رد
1
ا
i
tt
i
i
۱
L
است که فقط بر زمان آیندهدلالت
با استفاده از بن ماضی و مضارع. صقت مفعولى و شتاسههاى ماضى و مضارع مىتوانيم انواع فعل ماضى و مضارع و
فمل مستقبل بسازيم. فقط تكافى است طريقه يا فرمول "كنار هم قرار داهن أنهارا يلد دلشته بلشيمه
See التاق بهل اند عر gi gm]
| ۲ عاضی استمرازی: ی ماش مناد مان ی + خورتم - م نورقم
|؟ ماف تقل مقت مشولى + ام إيم ناتخرد
i al gl ۱
| است J 1
F | ماضی پعید: صفث مفعولی + بودم بودیم. مانند: خورده بودم. | ۲
I بودي بوديد I
۱ ود
L
باشیم.مانند. خورده باشم.
صفحه 8:
1 3
ا
1 |
i i
1 7 ۳۵"
1 1
1 7
.داش ی ماشی ید ماش ام ناه در کش و ده ست i
۲ درماضی نقلی 48 مخفف فعل «است» و« مع شناسه مىباشد. نی شکل کهن و اصلی آن انگن بوده ۰
1 است: رفتهاستم.فته استی, tal A el ah, a فته استند i
1
i 1
انواع فعل مضارع: 1
1 :
اس
i اليد
i
1 | میک ل سعوماى رين بای وایع wuts
| شنيدن» افزودن أميختن, باختن, پختن,پداشتن,
]۲ فعلهاى زير رابا حفظ شخص به افعال خواسته شده تبديل كتيده
| | أميخته بود (مضارع التزلمى) | مىبيزند (ماضى بعيد) / أورده باشيد (مضارع اخبارى) | بكاريم (مستقبل)
1 | ال یرب ما هی بعواسته شده ی ١
4 | بکوشیم: (ماشی اسمراری/ دیگران», ميآموزد: (مستقبل| گوبنده؛ خواهید رفت: (ماضی نقلی| شتوئدة) 4
{ اجزای اصلی گزار ۲
1 1
| كزاره خوة به اجزلى كوجكترى قال تیم ne pala ad وم اجزایاسلی ار است که اسلا
| قبل حذف نيست و فيد جزه غير اصلى عزاره ست كه قبل حذف استه
i —— jf
i فلع میتی جزكزره د 11 1
6 | Jess | 1
صفحه 9:
| ؟. كروه مفعولى: كزاره لو بقل داریمقعول است بتی؛ چمله سه جزه دارد نهاد - مفعول - قعل" .|
| تعريف مقعول: اسمى لنت كه كار بر أن واقع مىشود و معمولاً بيش از را میآید. |
| طریقهی پیدا کردن مفعول: از فعل جمله «چه کسی را» یا هچه جيزى را» سوال مىكنيم. جواب همان مفعول i
i
sd
aay
مثال: شاهرخ کناب را آورد. مفعول: چه چیزی را آور
تهاد | مفعول قعل
ره
نكته: مقعول هميشه يك كلمه نيست, بلكه متواند يك تركيب باشد. به همين دليل بدان كروه مفعولى مى كوبيم.
eal Jee ا أورد
اب فارسی را
err]
فکته: را در ایکون جملاتنشانهی مفعول است که ممکن است در برخی جملات حذف هم شود
مثال: أرمين سوال يرسيد.
7
Sele Joh Ill Ra dace saa شد کشت و ay oo aa Ja
میکنیم. جواپ مسند جمله است. |
| فكته: به اقعال: است. بود. شد. کشت و کردیدافعال اسنادی با افعال وبطی میگویند زیرا این افسال معنی
| كاملى نداند يعنى انجام دادن كارى رانم رسائند بلكه براى ربط دادن مسند به نهاد به كار san ۱
کته lel gol la SS ta ضارع و مستقیل درای مسند هستند i
0 es (Goo elaine
فد وا سرد خواهد شد (مستقيل)
na =a!
| فكته: كاهى اوقات افعال استادى/ ربطى معنی کاملی میدهند. در اين خالت ديكر استادى تيستند ودر جمله |
| مستدى وجود ندرد. بای بیشتر دانستن بهثر اسث مطالب زير را بخوانيد.
|
۱-۴ فعلهای است و ود گر بهمعنی وجود داشتن باشند.دیگر اسندی نیسنند و مسندندرند.
ام رم ری دون کنو وود رم دزی سورع دود
| مثال: در زمانهلى قديم مردى يود لوجود
i
1 |
]ای ات و بود در ان جملا
i
|
i
|
i
i که امول فراونی داشت. 6
i
|
۱ از آنجایی که بهمعنای وجود داشتن است و به پرسش چگونه؟ هم پاسخ
أ
صفحه 10:
باشد استادی نیست. که بیشتر در متون کهن آمده است.
| 5-8 فل شداكر به مستلى رفتن ۱
jl | مثال: به صحرا شدم (رفتم) عشق باريده بود. |
1 1
1 ۳-۲ ال کشت و کدی ارب ای چرشیدن بش یر دی تسد |
| مثال: سنك اسياب حول محور خود مىكودد (موجرخة) i
1[ وقتی ارا که مریض بود ماد برونهور دور او مگشت. (میچرخبد) i
1 ۴ گووه متعمی:زرهعلاه رف ارای جزءدیگریب نا متعم است.
تعریف متمم:سمی است که پد از حرف اشاه میآد و معنای چمله را تام میکند
7 مهمترینحروف اضافه مرن از در ه بای با
ee مثال:محمد از
| ط#فعل كذرا وتاكرة
همانطور كه ديديد برخى از فعلها معنىشان با نهاد كامل مىشود (مثال شسماره )١ و برخى ديكر بدون وجوه .+
مفعول: مسند و متمم معنیشان کامل نیسث (متال شمرههای ۳۲ و ۴) یعنی؛ برخی افصال برای کامل شدن
| معناىشان به جزه ديكرى یر از هد تیا دار :
فعل كذرا: فعلهابى كه برلى كامل شدن معنىشان غبر از فعل. به مفعول. متعم و مسند نياز دارند و به اين |
ta ee eal! | . كذرايه مقعول pata ET كذرا به مسند (مثالهاى :5 و6 i
له اجزاى غير اصلى كزاره:
| لوعي که دده عه هيل متيل enya الجزيق لصا عور عستد واعدى هاجتا نکانپنیز
نيست. علاوه بر ابن اجزاى اصلى. كزاره دارى جزء ديكرى به نام قيد الست که به عضوان جزء یر اصلی گزره
شناختهمیشود و بل حذف است.
| ةويؤكىهاى قيد:
ne eee eee aaa | در مرج
i Sop an la i lg pg in in م دهند قيدهاازجمله | 1
مثال:رضا امد رضا تقد آمد ۰
صفحه 11:
کلمی تشد در جمله دوم قیداست. زر قبل حذف است و از طرف دیگر هیچ یک از تقشهای اصلی جمله را
نمیپذیر و تنها معنیجمله را کامتر میند. ما از جملدى دوم مفهوم دقيق ترى را نسبث به جملدى اول دريافت
جند مثال: أو در را آهسته باز كرد.
من هنوز اين كناب را تمام تكرددام,
متأسفاته دير به كلاس رسيديم.
اما مدید
أرش تكاليفش را بادقت مىنويسد.
al
] تمرین:
| نهد و اجزلى زاره را در جملات زیرپ Spe le) مسندء متممء قيد. فم
اران هميشه سرزمين دليران بوده استه
| دارا شجاعانه با دشمن جتكيد.
مشركان مكه بتها را م برستينند.
| هوشتك باسرعت رفت.
۲ كثرا وناكثر بودن افعال جملات بالارا مشخص كنيد
كلشتكان ما تصور مىكردد که زمینمسطح است و سار اتب دورش میگردند
| مدنیبودند که خالمانهجان خویش را برایدفاع از مهن بذل كردهائد.
| ايران در مسابقات کشتی فرنگی قهرمان
i
۱
۳ب رجوعبه عنیاعال زر اسادی با ام بودنشان را تعین کنید |
i
|
آسم کلمای است که پرای نمیدن آشیاه افرد. حيوانات و -. به كار م رود.
مثال: pert lel ott ant
نکته: مهمترین رل شناخت اما جمع پستن آنهاست.به برت دیگر ار بتوان کلمهای را جمع بسث آن کلمه
اسم است. (بن روش برای ۱۰۰ اما صادق نیست)
ذقت در ساشتراسمها مشخص میکند PSPS IS Map Sl tases hs ye lapel gta
اسم كنار هي با يك اسم و يك جزء بیمعنی کار هم ساخته شدند ea Fat ly مطالب زير را بخواندة
آمروزن آهسته. بادقت شجاعانه. همواره. هنوزء هرگزء سریعاءآرب. تنده
صفحه 12:
[ 1 اسجهاي ساده: اسيهایی هستند که فقط از یک جزء یا پخش ساخته شدهاند و ام قبل تجزیه شدن نپستند
Saas |
AS ld stl | رستم. بان وب
نکته: کلمات عربی و نگلیسی هر چند طلانی هم باشند باز اسوهابى سادمائد و اصلاً بايد كفث بررسی ساختمان
فقط در مورد اسوهاى فارسى اتجام م شود و سابر كلمات انكليسى و عربى در زيان فارسى ساده محسوب مى شوند.
عربی: استخدام. طلاعات تفکر ممدف. افیا و
انكليسى: تلفن. كامبيوتر: أبراتور. اسبيكر. اتوصبيل و
| سای رسد سای مد جد جز تيل تقد اسيمان فوته ون ست
ی
تدعاسم نم
el
از دل + نوا (بن مضارع از نواخنن): رون سوا از کاروان + سرا
شيركير - از شير * كير (بن مضارع از گرفتن»,جانسوز از جان + سوز (بن مضارع از سوخئن)
نکته: همانگونه كه مىبيتيد برخى اسمهلى مركب از اسم + بن مضارع ساخته شدهان. در شناخت اينكونه اسمها
ایدهمیشه دقت كنيم ١ نهر با اسمهایمشتق اشتبه گيريم ماد تندرو ازان. فزن مشارع ال رفتن)
يركو از پر + گو لین مضارع از گفتن»کاردر از كار + دار اين مضارع از داشتن).
pone a
ساده و یک وندبیمعنی تشکیل شدند i
فکته: ما در أسمهاى مشتق به جزه معن دار ييه و به جزء بىمعتى وقد م كوييم. بس مشئق > يايه + ود
مثال: كاركر (كار+كر). دائش (دان+ب ش). جوشش (جوش+ ب ش): تادان (نامدان». كلستان (كل+مستان) FAL
GMD برخورد (بر+خورد- بن ماضى از خوردن». واكبر (واءكير- بن مضارع از گرفتن). دنا (دان +4 دیدار(دید +
ارو
انكته: به كلمدى درختان خوب دقت كنيد از درخت + ان أ براساس أنجه كفته شد ابن كلمه مشتق eel
چون اهر از یک پایه + یک جزهبیمعنی ساخته شده انك يليم قلت غير عامتهای جمع وند محسوب
نمىشوند و أكر به كلمهلى ضاقه شوند از هم آن کلمه ساده
علامتهاى جمع: انء هاء ات ونه ين
بس ابن كلمات ساده هستند: بسران. كتابهاءارتباطات. معلمين, اتقلابيون.
صفحه 13:
۳1 -۳ اسمهای مشتق - مرکب: اسمهابى هستند كه از دو ون و اه وبا از دو اب و یک وند تشکیل ش
i 0
بايه + بابه + وند (البته ترتيب أنها شر
مثال: بايه + وند + وند > دان + ش + مند - دانشمندا نا + اميد +دى - نامیدی,
پایه + پایه +وند -بد + گوهر «ی- بدگوهری) جست +و + جو - جستوجو
مثالهای دیگر: تابينا - تا + بین + | خدانشناس -خدا ی
گرفت +ار +ی
اس| حقناشتاس - حق + نا «شتاس/ گرفشاری <
| انواع وندها: وندها با توجه به اينكه كجاى كلمه قرار داشته باشند سه نوع هستند:
I
.پیشوند:قبل از یه میآید مانتده باحي ادن ترس و
nt initia | دو بای ید منده حنهنانن گفتوگو و
i
پسوند: بعد ازبايه مىأيد مانت كاركر |
وندها درست لست كه اجزابى بىمعنى هستند و هركز به تتهابى به كار تمى روند اما هركاه به كلمات Seo افنزودة
شوند. به أنها معانى خاصى م دهند. در إينجا تنه به سادهترين أنها اشاره مىكنيم:
| ؟. ككر: كر يك يسوند است كه هركاه به آخر كلمات افزوده شود آنها
| عبارث دبكر صفث شفلىسازاست_
ات
مثال: کار (اسم) + كر - كاركر (نام یک شفل)» آهن +
sesh Sls = خوانتده).
مثال: کل (سم) + ستان - كلستان (مكانى كه در أن ككل وكياه وججود دارد. باغ , نخل + سان - تخلستان
كورستانء عربستان (مكان يا سرزمين عربهااء باكستان (مكان يا سرزمين افراد باك يا مسلمانان)
مثال براى اسمهاى مكان: دانش + كاه - مكان دانش. أزمايش
i
Eula |
صفحه 14:
| پسزندهای صفت تسپیساز
|
| صفت تسبى يعنى نسبت دادن با متعلق دانستن جبزى به جبزى ديكو ثلا يني يعنى هر جيز متسوب با متلق
| به يران ll يعنى مردم با جيزهابى كه متسوب به كشور المان باشند.
در پارسی بای ساختن این گونه صفثهای نسبی سه پسوند وچود دارد:
stale st برنی,چوبی.آهنی پارسی و
۳ ماد پیز يهارف أزاده ليه كثارة و
. ين مانده نوشين» شيرين, غمگین: چویین. آهنین, آتشین: خشمگین؛ دروغين و
تمرین:
١ أسقما نیرسن ی
x aia ۱
rein هبدن راهن رستان Ula lyr Re lle Sly |
مثال: كيومرث از كتابخانه أمدا اواز كتابخانه أمد.
كتاب فرشيد كم بد
٠» است _کنایش گم شده اس
افكته: هماتطور كه كقته شد ضمير جانشين يك اسم مى شود كه به إين اسم مرجع شمیر مگویند
spas elle
همانكونه كه مشاهد م ى كنيد برخى از ضماير به صورت جدا و برخى ديكر به كلمات م جسيند به إين اعثبار ضماير
“sles
| 3 فعاف صا سعد شماری کب سورت مستقل مبند رای شش شخس مرت نت ۱
مفيه | | جمع
أول شخص- من | اول شخص- ما
دوم معد زا | ديم شخ هما
لو سوم شخص- أنها
صفحه 15:
| 1 شماير ببوستها ضمايرى كه به كلمات ديكر موجسيتد و عبارتد ا
به دو جملهى زير توجه كنيد:
لف و خبلیگریهکره بو :
باران اشک کویر صورتش را خیسانده بود
i 15 Pyne pie ye Siw A 9A ctr S|
| به صورث زيانى وجملدى ب به صورث ادبى كفته شده است. جملات زاتى م خواهند فقط Sse al at
و ساددترين شكل ممكن انتقال دهند ولى هدف در زبان ادبى زيبابى أفرينى و تأثيركذارى بر مخاطب Shy al |
حال بای به این پرسی پسخ داد که تفاوت جملات دب هنری و جملات Sheng pect Cah coer le
Gl ole oder Gel ly ate پزتش هکل مدشن لنش زود آر ای دی زین یه کشک
و .. موجب خيال الكيزى و زيبابى نوشته موشود. هدف
اغا مز ینم له موی اول دیرستان أمهزون این راز یی کر بان لدبي 1
آرایههایی چون تشخیص, تشبیه, جناس تلمیح و استعار
تست
مقال: دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پهان خواهد شد آشکارا
عفال يه نام خدارتد جان وخره كزين برترانديشه برتكترق t
دارد كلعات قافيه مى كويند. در بيشهاى بالا به ترقيب: (راء أشكارا و
| تعريف رديف: كلماتى هستند كه در بايان هر مصراع عينا تكرا
صفحه 16:
مقال: یشنو از نی چون شکایت میکند از جسدایسیها حسکایت میکند
ogy تفه برای هر شعرى لازم اسث ولى أوردن رديف اخثيارى است.
با توجه به ریش (تحودی قزار كزفتن يا چیدمان) قفا در پیها شعرهاقابهای گنگونی ge et
| تعریف قالب: به تحودى قرار كرفتن قافيدها در شعر قالب كفته مى شود. i
i
[Rem Beas قصيده اقصيده از ريشدى سد عربى كرقته شده اسث و به شعرى كفته م شود كه با قصد |
شود در قصيده مصراع اول بيت اول با تمام مصراع هاي زوج هوقافيه است و تعدد بات آن هم بیشتر از ۱۵ اس |
در زير الكوى قرار كرفتن قافيدها در قالب قصيده را مىبينيد.
ای مدح و ستایش افراد وصف طبیعت و ..به کار میرود
غزل: طریقهی قرار کرفتن قافيه در فزل همانند قصيده اسث و اصلاً غزل همان قسمث ابندابى قصيده اسث که از
| أن جدا شده اسث و تعداد ابيات أن هميشه كوتراز ١8 اسث.
موضوع غزل: یشتر عشق و مسائل Sl ye
فکته:تقاوت غزل و قصیده در تعداد لبيا و موضوع:
| قطع: شعرى ست كد مام مصراوهاى زوج أن هقايه مستند تا بيت تمه موتائد بين دو بيت تا تمحدود |
بشد. شكل زير نحودى قرار كرفتن قافيه را در قطعه نشان ميدهد: i
صفحه 17:
i به کاخ دهر که لايش لست بنیادش مقیم کشتن و داسان خودتسالودن
i همى زعادت و كردار زشت كم كردن هماره بر صفت و خوى نيك افزودن i
| بون شدن ز SUS زندگی. هشیار t ed cll os
asta Say ۱ نسيردن درى كدفتتماشاندر بسراست, نکشودن +
| فکته: بزرگترین شاعر قطعه سرای زبان فارسی پروین اعتصامی است.
ai — سس ی سب pee
| مقنوی: شعری است که مصراعهای اول و دوم هر یک از ابات باه SLs Sa dk مثنوى هيج |
| داستانی مناسب است. ly angle spa] |
| جارياره يا دو بيتى به هم پیوسته: شعری است که از جندين بند تشكيل شده لست و هر بند جهار مصراع دارد و
در هر بند مصراعهاى زوج هم قافبه اند. ين شعر بيشتر براى بيان شعر كودك و نوجوان و موضوعات اجتماعى بنه
۳ کار میرود. il
t الگوی قرارگرفتن ابیت چارپ
eee i
+H #* وه
1 eee i
1
سس نس
i ° ~ 4
1 ۱
١ ais
t 1
21 موجه 1 re
| تعريف: تشخيص شخصيت قائل شدن با دادن ويزكيهاى انسانى به غير انسان است. تشخيص به نوعى همان | 7
اجان بخشی به اشی است که در سالهای گذشته با آن اشنا شدید. | t
و Pe ۹ eo IE
.تال کنشهای راب همدیگر لیخد میدن 1
شب هنگامآسمان چادرسیاه نکش راب سر کشید
I هزین یمان را تن بت کرد نو اتود نمی رن
صفحه 18:
وش
a | oF
| شما هم بنع تشخيص زيب هماتند مثالهلى بالا بتويسيد؟ ۱
د اكر دو جيز واقعا شبيه هم باشند و ما بين أنها شباهث قائل
را ديكر خيال اكيز نيست. She تصور كنيد دو برادر دوقلو به نامهاى +
ساسان و بوريا باشند و ما بكوبيم جقدر ساسان شبيه بوريا است. تشبيهى اتفاق نيقتاده است. بس تشبيه هرقدر +
خیایترباشد از واقعبت دورته بر و جالبتر است. ;
مثال: دندانهايش جون مرواربدهابي مد رخشودلد. i
أهر تشبيه جهار ركن يابايه داردة 000000 "2 t po
i ۹
| مضه چیزی که دایم آن را تشبیه مکنيم. دندانهایش <(طرف اول تشبیه) |“
AES | 14 جيزى كه مشبه را بدان تشبيه م ىكنيم, مرواريد (طرف ذوم تشبيه) i
el ۱ 0
| ؟. آدات: وازداى است كه مشبه و مشبه به را به هم بيوند مىدهند و تشبيه را برفرر میکند: مان مثل, چون, oe
همچون و .در تشبیه لا منشد ادت تشبیه است. bj
| وچه شاد مف مشترك بين مشيه ومشيه به مث در تشبيه as age |
انكته: مسلماً اين صفت بايد در "مشبه به" قوىتر از مشبه باشد نا تشبيه درست باشد. مثلاً در د 1
درخشندگی مرواريد خيلى بيشرتر از دندان اسث. يس بنابراين تشبيه زير اشكال دارد: خورشيد هماندد صورت
همایونمیدرخشد.زیامزان درخشندگی خورشید به مراب از صورت همایون بیشتراست. 1
نکته: زاين پس به جای ذکرنهای ارکان تشبیه عدد آنها را میگذاریم: مشبه ۰۱ مشبه په < ۲ دات - ۳
وجه شیه -۴ 1
جند مثال: 1
دستانش را چون شاخههای درختانبرفرا 1
۳ ۲ ۲ 1
اشکهایش چون رودی بر صورتش جاری شده بود. ۳
۲ ۲ ۲
قدش ft ot le ae cet
i tror 4
| ذكته: اصل در تشبيه طرف اول (مشبه) و طرف دوم (مشبه به) است و دو وكن ديكر (دت و وجه شب قابل حذف |... +
| يس اكرهر تشبيهي فقط دو طرف أن ذكر شف یرادیب آن ورد 1
مفال:دانش گنج است در آموخنن آن کوش باشيد. ۱
0
| a ی
صفحه 19:
در اين متا اركان "و ؟ حذف شدداند. و طرفين تشبيه أمده است.
۰ ۳
r
[eke نكته: كاهى اوقات علاوه پر ان که ادات و وجه شبه در تشبيه حذف مىشوند. طرفين تشبيه به هم اضافه |
i يعنى به صورت يك تركيب مىأيند. در ابن صورت بدان اضافدي تشبيهى م كويند. |
ما نع داش رای مت الا گرد سید رف همچا را واه بود
Yt ۱
در اين مثالها تشبيه به صورث اضافى (- يك تركيب) آمده اسث
| تمین:
| رن ریا یت ی سید
أ دانا جو طبلدى عطار است. خاموش و هترنماى.
| توحمجو صيحى ومن شمع خلوت Se Se em ین که چون همی سم
لماس چشمهای تو چقدرزباست.
| درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدم که شادی دستهای خویش را برافراشتهبودد و دعا میکردند و کودکان
| برنشاط كل بوتدها و توجونا مدا رتها در وش نسیم آمن مفتند i he
اركان أنها را مشخص كفيد؟ i
تضمین: نی در ضمن سخن خود سخن دیگری را آوردن.
هركاه شامر يا تؤيسنده مصراع ب بيتى از شاهرى ديكر ويا أيه و حديئي را عينأ و بدون تفهير ذر شعر مود باورد.
5
۱ چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت. شبومی جنات تجری تحتها النهار داشت
؟: بيدارى مان را با من بخوان به فرياد
ور مرد خواب و خفتى
«رو سر بنهبه پلین,تنها مرا رها كن».
* كفت غالب اشعار او هر اين زمين به زین پارسی است.اگر بوبی tl نزدک تر باشد. كلم اناس علی قسدر
غقوليم.
در متال ول شاعر بخشى از أيدى 4 سوردى بينه را عينا و بدون تغيير أورده اسث. در مثال دومى شاعر يك مصراع
أز شعر مولوى را تضمين كرده و بالاخره در نموتدى سوم تويستده ضربالمثلى عربى را در ضمن نوشتهاش أورده
بِ ًام خداًٍد رًگیي کواى
هدیریت آهَزش ٍ پرٍرش شْرستاى ًْبٌداى
جسٍُی درس ادبیات پارسی
پایِی ّفتن (دٍرُی اٍل دبیرستاى)
دبیرستاى استعدادّای درخشاى دکتر بْشتی
(سوپاد)
تدٍیي :بْساد هرٍی
سال تحصیلی 92-93
بخص اٍل :داًصّا سباًی
بخص اٍل :داًصّا سباًی
جولِ:
ٔا تا اؾتفاز ٜاظ ظتاٖ تا زیٍطاٖ اضتثاط تطلطاض ٔیوٙیٓ ،پیاْ ذٛز ضا ت ٝآٖٞا ٔٙتمُ ٔیوٙیٓ ٚپیاْ آٖٞا ضا ٔیفٕٟیٓ.
خّٕ ٝتعضيتطیٗ ؾاذت ظتاٖ اؾت و ٝذٛز ت ٝلؿٕتٞای وٛچهتطی لاتُ تمؿیٓ اؾت.
تؼزیف جولِ :ت ٝوّٕ ٝیا وّٕاتی ٌفتٔ ٝیقٛز و ٝپیاْ $ذثطٔ #كرهی زاقت ٝتاقٙس.
ت ٝػٛٙاٖ ٔثاَ خّٕ ٝظیط ذثط ٔؿافطت ضفتٗ وؿی ضا ٔیزٞس.
هثال :وٛضٚـ تٔ ٝؿافطت ضفت.
اًَاع جولِ اس ًظز اًتقال پیام:
ٕٞاٖعٛض وٌ ٝفت ٝقس خّٕ ٝتطای ا٘تماَ پیاْ ٔكرهی اظ ٌٛیٙس ٜت ٝق٘ٛٙس ٚ ٜیا اظ ٘ٛیؿنٙس ٜتن ٝذٛا٘ٙنس ٜتن ٝوناض
ٔیضٚزٕٝٞ .ی خٕالت پیاْ یىؿا٘ی ضا ٘ساض٘س .ذٛب اؾت ت ٝخٕالت ظیط زلت وٙیس:
اِف :ػّی أطٚظ غایة تٛز.
بٔ :ؼّٓ وساْ زضؼ ضا تسضیؽ وطز؟
ج :وتابٞایتاٖ ضا تاظ وٙیس.
ز :قةٞا آؾٕاٖ وٛیط چ ٝظیثا ٔیقٛز!
خّٕٝی اِف ذثطی ضا تٔ ٝا ٔیزٞس و ٝتسیٗ ٌ ٝ٘ٛخٕالت «خبرز » ٔنیٌٛیٙنس .خّٕنٝی ب پطؾكنی ضا ٔغنط
ٔیوٙس ،ت ٝایٗ زؾت ٝاظ خٕالت «پزسطی» ٔیٌٛیٙس .خّٕٝی ج ا٘داْ واضی ضا اظ ٔا زضذٛاؾت ٔیوٙس و ٝخٕالت
«اهز » ٘أیسٔ ٜیقٛز ٚخّٕٝی ز احؿاؼ ٔا ضا ٘ؿثت ت ٝچیعی ٘كاٖ ٔیزٞس و ٝخّٕٝی «ػاطفی» ٘اْ زاضز.
ًکتِ :ذٛا٘سٖ خٕالت تا تٛخ ٝت ٝپیاْ آٖٞا ٔتفاٚت اؾتٔ ،ثالً خٕالت پطؾكی تا ِحٙی ذینعاٖ ٚؾن اِی ذٛا٘نسٜ
ٔیقٛزٓٞ .چٙیٗ تایس زلت وطز و ٝزض پایاٖ خٕالت ذثطی ٚأطی ٘مغ ،ٝزض پایاٖ خٕالت پطؾكی ػالٔنت ؾن اَ
$؟ ٚ #زض پایاٖ خٕالت ػاعفی ،ػالٔت تؼدة ٔ #!$یآیس.
ًْاد ٍ گشارُ:
ٍ٘اٞی زلیكتط تٔ ٝف ْٟٛخّٕ ٝو ٝزازٖ ذثطی یا پیأی زض ٔٛضز وؿی یا چیعی اؾت٘ ،كاٖ ٔیزٞس وٞ ٝط خّٕ ٝاظ
ز ٚلؿٕت انّی تكىیُ قس ٜاؾت:
.1وؿی یا چیعی و ٝزض ٔٛضز آٖ ذثط زازٔ ٜیقٛز یا ٔف ْٟٛخّٕ ٝت ٝآٖ تطٔیٌطزز.
.2ذثط یا پیأی و ٝاظ خّٕ ٝتطزاقت ٔیقٛز.
زض ٔثاِی و ٝزض تاال ٌفت ٝقس ،ذثطٔ« :ؿافطت ضفتٗ وؿی» اؾت ٚناحة ذثط ؤ ٝف ْٟٛخّٕ ٝت ٝآٖ تاظٔیٌنطزز:
«وٛضٚـ» اؾت .تا تٛخ ٝت ٝایٗ ٞط خّٕ ٝاظ ز ٚترف انّی تكىیُ قس ٜاؾت:
2
تؼزیف ًْاد :چیعی یا وؿی و ٝزض ٔٛضز آٖ ذثطی ٔیزٞیٓ یا ناحة ذثط.
تؼزیف گشارُ :ذثطی اؾت و ٝزض ٔٛضز ٟ٘از زازٔ ٜیقٛز.
ًْاد جذا ٍ ًْاد پیَستِ:
زض خّٕٝی ظیط «سخت کَضاى» ٟ٘از « ٚاس ّیچ هطکلی ًویّزاسٌَذ» ٌعاض ٜاؾت.
ؾرت وٛقاٖ اظ ٞیچ ٔكىّی ٕ٘یٞطاؾَٙس.
حاَ اٌط ؾرت وٛقاٖ ضا ت ٝؾرت وٛـ تغییط زٞیٓ چ ٝاتفالی ٔیافتس؟!
«ؾرت وٛـ اظ ٞیچ ٔكىّی ٕ٘یٞطاؾَٙس» ،تاظذٛا٘ی خّٕ٘ ٝكاٖ ٔیزٞس ؤ ٝؼٙی آٖ ٔرتنُ قنس ٜاؾنت ٚتاینس
ٕٞطا ٜتا تغییط ٟ٘از قٙاؾٝی فؼُ ٓٞتغییط وٙس ،یؼٙی « نَن ٘س» .پؽ قىُ نحیح آٖ ایٌٗ ٝ٘ٛاؾت:
ؾرتوٛـ اظ ٞیچ ٔكىّی ٕ٘یٞطاؾَس.
زض ایٗ خّٕ ٝسختکَش ٟ٘از خسا ٚضٌاسِ فؼل $نَن زٟ٘ #از پیٛؾت٘ ٝأیسٔ ٜیقٛز .پؽ زض ٞط خّٕٝای ینه
ٟ٘از خسا ٚخٛز زاضز ؤ ٝؼٕٛالً زض اتتسای آٖ لطاض ٔیٌیطز ٚیه ٟ٘از پیٛؾت ٝوٕٞ ٝاٖ قٙاؾٝی فؼُ اؾت.
ًکتِ :اٌط چٙاٖچ ٝزض ٔٛضز قٙاؾٝی فؼُ ٔكىّی زاضیسٔ ،یتٛا٘یس زض چٙس نفح ٝخّٛتطِ ٕٞیٗ خع ٜٚت ٝعٛض وأُ
زض ٔٛضز آٖ ٔغاِؼ ٝوٙیس.
ًکاتی در هَرد ًْاد:
ٟ٘ .1از خسا ٟ٘ ٚاز پیٛؾت ٝتایس زض خٕغ ٔ ٚفطز تٛزٖ تا ٔ ٓٞغاتمت زاقت ٝتاقٙس.
.2اٌط ٟ٘از خسا ضٕیط تاقسٔ ،یتٛاٖ آٖ ضا حصف وطز ٚضا ٜتكریم آٖ اظ ضٚی ٟ٘از پیٛؾت$ ٝقٙاؾ ٝفؼُ #اؾت.
هثال :پیطٚظ ٚؾطتّٙس تاقیس.
زض ایٗ خّٕٟ٘ ٝاز خسا حصف قس ٜاؾت ٚتا تٛخ ٝت ٝقٙاؾٝی «یس» زض «تاقیس» ٔیتٛاٖ آٖ ضا حسؼ ظز! [قٕا]
ِ .3عٔٚاً ٟ٘از ٕٞیك ٝیه وّٕ٘ ٝیؿتٔ ،ا٘ٙس:
هثال :سَهیي دٍرُ ِ هسابقاتِ بیيالوللیِ ضطزًج تطٌعاض قس.
ٕٞ .4یكٟ٘ ٝاز زض اتتسای خّٕٕ٘ ٝیآیسٔ ،ا٘ٙس:
هثال :ؾاَ ٌصقت ٝزض ایٗ ٔسضؾ ٝداًصآهَساى سیاد زضؼ ٔیذٛا٘س٘س.
ًکتِ :پیسا وطزٖ ٟ٘از زض خّٕ ٝز ٚضا ٜزاضز:
.1اس رٍ هؼٌی جولِ :وّٕ ٝیا وّٕاتی و ٝذثط زض ٔٛضز آٖٞاؾت یا ٕٞاٖ ناحة ذثط ضا پیسا ٔیوٙیٓ.
.2اس رٍ ضٌاسِ فؼل :اٌط ٟ٘از ضا اظ ٘ظط خٕغ ٔ ٚفطز تغییط زٞیٕٓٞ ،طا ٜتا آٖ فؼُ ٞنٓ تاینس تغیینط وٙنس .زض
ٕٞیٗ ٔثاَ قٕاض 4 ٜایٗ ٔؿأِ ٝضا تطضؾی ٔیوٙیٓ ،اٌط فطضاً وّٕٝی «ٔسضؾ »ٝضا ت ٝاقتثاٟ٘ ٜاز تٍیطیٓ تا تؿت ایٗ
٘ىت ٝفٛضاً ت ٝاقتثا ٜذٛز پی ٔیتطیٓٔ .سضؾ ٝؤ ٝفطز اؾت ضا تثسیُ ت ٝخٕغ ٔیوٙیٓ ٚخّٕن ٝضا زٚتناض ٜتناظذٛا٘ی
3
ٔیوٙیٓ« :ؾاَ ٌصقت ٝزض ایٗ هذرسِّا زا٘فآٔٛظاٖ ظیازی زضؼ ٔیذٛا٘س٘س»ٔ .یتیٙیٓ وٞ ٝیچ تغییطی زض فؼُ
ایداز ٘كس ٔ ٚؼٙی خّٕ ٓٞ ٝآؾیثی ٘سیس .پؽ تایس یه ٘تید ٝتٍیطیٟٓ٘ :از ضا زضؾت تكریم ٘سازٜایٓ.
ًْاد ٍ گشارُ در ضؼز:
پیسا وطزٖ ٟ٘از ٌ ٚعاض ٜزض قؼط ٘یاظٔٙس زلت تیفتطی اؾت ،ظیطا قاػط ت ٝذناعط ٔحنسٚزیتٞنایی ون ٝزاضز خنای
وّٕات ضا خاتدا ٔیوٙس ٚتطذی اظ وّٕات ضا حصف ٔیوٙس .تطای تكریم ٟ٘از ٌ ٚنعاض ٜزض قنؼط اتتنسا تاینس تؼنساز
خٕالت آٖ ضا ٔكرم وٙیٓ ،ؾپؽ حصفیات خّٕ ٝضا ٔی٘ٛیؿیٓ ٚوّٕاتی و ٝخاتدا قسٜا٘س ضا ؾط خای اِٚكاٖ تناظ
ٔیٌطزا٘یٓ.
هثال :تچٞٝا زض والؼ خ ٍُٙؾثع %خٕغ تٛز٘س زٚض ٓٞذٛقحاَ .ل 12
ضکل هزتب ضذُ بیت :تچٞٝا زض والؼ خ ٍُٙؾثع زٚض ٓٞذٛقحاَ خٕغ تٛز٘س.
ٌعاضٜ
ٟ٘از
هثال :پطیس اظ قاذىی تط قاذؿاضی ٌ %صقت اظ تأىی تط خ ٛوٙاضی .ل 60
ضکل هزتب ضذُ بیت[ :ا ]ٚاظ قاذىی تط قاذؿاضی پطیس[ ،ا ]ٚاظ تأىی تط خ ٛوٙاضی ٌصقت.
ٖ
ٖ
ي
ي
توزیي:
ر ٟ٘از خسا ٚپیٛؾتٌ ٚ ٝعاض ٜضا زض خٕالت ظیط پیسا وٙیس:
اِف :ت ٝوالؼ ا َٚذٛـ آٔسیس.
ب :ؾپاؼ تاز ذسا٘ٚس زا٘ا ٚتٛا٘ا ضا.
جٔ :طا زض زاْٞا تؿیاض تؿتٙس %ظ تآِ وٛزواٖ پطٞا قىؿتٙس .ل 63
زٔ :ا ٜفطٔ ٚا٘س اظ خٕاَ ٔحٕس %ؾط٘ ٚثاقس ت ٝاػتساَ ٔحٕس .ل 128
ض :آؾٕاٖ تاضِ أا٘ت ٘تٛا٘ؿت وكیس %لطػٝی واض ت٘ ٝاِْ ِٔٗ زیٛا٘ ٝظز٘س.
تزکیبّا:
قیٜٛی تیاٖ ٔا زض ایٗ آٔٛظـ ضفتٗ اظ وُُ ت ٝخعء اؾت .پؽ اظ تٛضیح خّٕ ٝن و ٝتعضيتطیٗ ٚاحس ظتا٘ی ٞؿنت ن
ت ٝتطویثات ظتا٘ی ٔیپطزاظیٓ .تزکیب :ز ٚیا چٙس وّٕ ٝاؾت و ٝتٚ ٝؾنیّٝی ًقص ًورا اارافِ $قنٕا آٖ ضا تنٝ
نٛضت نِ یا وؿط ٜفطا ٌطفتٝایس ِٚی اظ ایٗ پؽ تساٖ ًقص ًوا ااافِ ٔیٌٛییٓ #تٔ ٓٞ ٝتهُ ٔیق٘ٛس ٚاظ ٚاحنس
خّٕ ٝوٛچهتط اؾت.
هثال :زقتِ ٚؾیغ ،زضِ والؼٔ ،طزاِٖ ٔطزٌّ ،ؿتاِٖ ظیثا ... ٚ
ًکتِ٘ :مف ٕ٘ای اضاف ٝزض ایٗ ٌ ٝ٘ٛتطویثات اظ إٞیت ظیازی تطذٛضزاض اؾت ٚحّمٝی اتهاَ ز ٚوّٕن ٝاؾنت ،تنٝ
عٛضی و ٝآٖ ضا یه وّٕ ٝحؿاب ٔیوٙیٓ .پؽ «زقتِ ٚؾیغ» ذٛز یه تطویة ؾ ٝوّٕٝای اؾت.
اًَاع تزکیب:
تطویةٞا ضا ٔیتٛاٖ ت ٝزٛ٘ ٚع ااافی ٍ ٚصفی تمؿیٓ تٙسی وطز وٞ ٝط وساْ ضا ت ٝعٛض خساٌا٘ ٝتٛضیح ٔیزٞیٓ.
4
تزکیبّا ااافی:
تطویةٞای اضافی یا ٔضافٌ اِِیٟی ایٗ ٌ ٝ٘ٛؾاذتٔ ٝیق٘ٛس:
اؾٓ& نِن & اؾٓ
زض ایٗ ٌ ٝ٘ٛتطویةٞا وّٕٝی ا َٚهضاف ٚوّٕٝی ز ْٚهضاف الیِ ذٛا٘سٔ ٜیقٛز.
نِن
هثال :زضِ والؼ = زض &
& والؼ
ٔضاف & ٘مف ٕ٘ای اضافی & ٔضاف اِیٝ
تزکیبّا ٍصفی:
تطویةٞای ٚنفی ایٗ ٌ ٝ٘ٛؾاذتٔ ٝیق٘ٛس:
اؾٓ & نِن & نفت
زض ایٗ تطویةٞا وّٕٝی ا َٚهَصَف ٚوّٕٝی ز ْٚصفت ٘أیسٔ ٜیقٛز.
تؼزیف صفت :نفت وّٕٝای اؾت ت ٝتط ٚیػٌی پایساضی زض وؿی یا چیعی زالِت ٔیوٙس .پؽ تكنریم ننفت اظ
اؾٓٔ ،یتٛا٘س ذیّی ضاحت تاقس ،ظیطا اؾٓ تطای ٘أیسٖ اقیا یا افطاز ت ٝواض ٔیضٚز.
هثال :ایٗٞا ٕ٘ٝ٘ٛای اظ نفات ٞؿتٙس :ذكٗ ،زا٘ا ،ظیثا ،وٛقا ،چٛتی ،آٙٞیٚ ،ؾیغ ،تیوطاٖ ،ػظیٓ ،ؾطتّٙسٔ ،نٛاج،
ذطٚقاٖ ... ٚظیطا ٚیػٌیٞای ثاتتی اظ اقیا یا افطاز ضا تیاٖ ٔیوٙٙس.
ضٌاخت تزکیبّا ٍصفی اس ااافی:
تٟتطیٗ ضا ٜقٙاذت تطویةٞای ٚنفی اظ اضافی قٙاذت اؾٓ یا نفت تٛزٖ وّٕٝی ز ْٚاؾت .اٌط اؾٓ تٛز ،تطوینة
اضافی اؾت ٚاٌط نفت تٛز ،تطویة ٚنفی .حاَ تطای ضاحتی تیفتط قٕا ز ٚضٚـ ضا تطای قنٙاذت تطوینةٞنا زض
ایٙدا ٔؼطفی ٔیوٙیٓ ِٚی ت ٝنٛضت نسزضنسی واضوطز آٖٞا ضا ٕ٘یتٛاٖ تضٕیٗ وطز.
رٍش اٍل :ت ٝوّٕٝی ز« ْٚتط» یا «تطیٗ» اضافٔ ٝیوٙیٓ :اٌط ٔؼٙی زاز نفت اؾت ِٚی اٌط ٔؼٙی ٘ساز اؾٓ.
تّٙس & تط /تطیٗ = تّٙستط ،تّٙستطیٗ
هثال :و ِٜٛتّٙس:
تا تٛخ ٝت ٝایٗؤ ٝؼٙی ٔیزٞنس ،وّٕنٝی زْٚ
نفت ٚتطویةٚ ،نفی اؾت.
هثال :و ِٜٛزٔا٘ٚس:
زٔا٘ٚس & تط /تطیٗ = زٔا٘ٚستط ،زٔا٘ٚستطیٗ
ٔؼٙی ٕ٘یزٞس ،پؽ ایٗ وّٕ ٝاؾنٓ ٚ
تطویة ،اضافی اؾت.
رٍش دٍم :زض تطویة ٘مف ٕ٘ای اضافی ضا حصف ٚت ٝخای آٖ «ی» ٔیٌصاضیٓ ،اٌط ٔؼٙی زاز تطویة ٚنفی ٚاٌط
ٔؼٙی ٘ساز تطویة اضافی اؾت.
هثال :و ِٜٛتّٙس
و ِٜٛزٔا٘ٚس
وٞٛی تّٙس = ٔؼٙی ٔیزٞس ،پؽ تطویة ٚنفی اؾت.
وٞٛی زٔا٘ٚس = ٔؼٙی ٕ٘یزٞس ،پؽ تطویة اضافی اؾت.
توزیي
ٚنفی یا اضافی تٛزٖ تطویةٞای ظیط ضا ثاتت وٙیس.
تاضِ ؾٍٙیٟٗٙٔ ،سؼِ تٛإ٘ٙس ،وتابِ فاضؾی ،فالتِ ایطاٖ ،وٛزنِ ٘اتیٙا ،وٛضٚـ وثیطٔ ،طزِ پطٞیعٌاض ،ؾرِٗ ایكاٖ
5
فؼل:
تؼزیف فؼل :وّٕٝای اؾت و ٝتط ا٘داْ واضی یا ضٚی زازٖ حاِتی زض ظٔا٘ی ٔكرم زالِت زاضز.
تٙا تطتؼطیف تاال فؼُ وّٕٝای اؾت و:ٝ
.1ا٘داْ واضی یا ضٚی زازٖ حاِتی ضا تطؾا٘س.
.2ظٔا٘ی ٔكرم زاقت ٝتاقس.
ٔثالً وّٕٝی رفتن فؼُ اؾت ،ظیطا ا٘داْ ػُٕ ضفتٗ ضا زض ظٔاٖ ٌصقتٔ ٝیضؾا٘س ٚیا قس زض خّٕٝی ػّی تیٕاض ضذ،
ظیطا پصیطفتٗ حاِتی ضا زض ظٔاٖ ٌصقت٘ ٝكاٖ ٔیزٞس.
ٍیژگیّا فؼل:
زض ٔٛضز افؼاَ تطضؾی ٔٛاضز ظیط ٔ ٟٓاؾت .1 :قرم ٚقٕاض ٔ .2هسض .3تُٗ .4نفت ٔفؼِٛی .5قٙاؾ .6 ٝظٔاٖ
.1ضخص ٍ ضوار:
ٕٝٞی فؼُٞا قف ؾاذت یا قرم زاض٘س ٚاظ ٘ظط قٕاض $تؼسازٔ #فطز یا خٕغ ٞؿتٙس:
خٕغ
ٔفطز
ا َٚقرم= ٔتىّٓ یا ٌٛیٙسٔ ،ٜا٘ٙس ٗٔ :ضفتَٓ.
ا َٚقرم= ٌٛیٙسٌأٖ ،ا٘ٙسٔ :ا ضفتیِٓ.
ز ْٚقرم= ٔراعة یا ق٘ٛٙسٔ ،ٜا٘ٙس :ت ٛضفتی.
ز ْٚقرم= ق٘ٛٙسٌأٖ ،ا٘ٙس :قٕا ضفتیس.
ؾ ْٛقرم= غایة یا زیٍطیٔ ،ا٘ٙس :ا ٚضفت.
ؾ ْٛقرم= زیٍطأٖ ،ا٘ٙس :آٖٞا /ایكاٖ ضفتٙس.
زض ا َٚقرم ٔ ،ٗٔ$ا #اظ خا٘ة ذٛزٔاٖ ؾرٗ ٔیٌٛییٓ و ٝهتکلن یا گَیٌذُ ٘أیسٔ ٜیقٛز ،زض ز ْٚقرم $ت،ٛ
قٕا #عطف ٔماتُٔاٖ ضا ٔٛضز ذغاب لطاض ٔیزٞیٓ و ٝهخاطب یا ضٌَیٌذُ ٘أیسٔ ٜیقٛز ٚزض ؾن ْٛقنرم $ا،ٚ
آٖٞا #اظ فطز غایثی ؾرٗ ٔیٌٛییٓ و ٝغایب یا دیگز ٘أیسٔ ٜیقٛز.
.2هصذر:
تؼزیف هصذر :اؾٕی اؾت و ٝتط ا٘داْ واضی زالِت ٔیوٙس ِٚی ظٔاٖ ٔكرهی ٘ساضز ٚزض آذنط آٖ نَ ٖ ٔنیآینس،
ٔا٘ٙس :ذٛضزَٖ ،ضفتَٗ ،قسَٖ ،قؿتَٗ ... ٚ
.3بُي(ریطِ) فؼل:
اظ ٞط ٔهسضی ٔیتٛاٖ ز ٚتُٗ ٔاضی ٔ ٚضاضع ضا ؾاذت و٘ ٝحٜٛی ؾاذتٗ آٖٞا ت ٝایٗ نٛضت اؾت:
بي هاایٞ :طٌا ٜاظ پایاٖ ٔهسض نَ ٖ ضا حصف وٙیٓ ،آٖچ ٝتالی ٔیٔا٘س ،تٗ ٔاضی اؾت:
ذٛضزَٖ = ذٛضز
بي هضارع :تطای ؾاذتٗ تٗ ٔضاضع اظ ٔهسض ،فؼُ أط ٔفطز ٔیؾاظیٓ ،ؾپؽ تِن اتتسای آٖ ضا حصف ٔیوٙیٓ.
6
ذٛضزٖ = $ت ٛیه ٘فط ػُٕ ذٛضزٖ ضا ا٘داْ تس = #ٜتنرٛض = $حصف تن = #ذٛض
.4صفت هفؼَلی:
تٗ ٔاضی & ٔ ،ٜا٘ٙس :ذٛضز & = ٜذٛضزٜ
.5ضٌاسِ:
قٙاؾٞٝا قرم ٚقٕاض ٔ$فطز ٚخٕغ تٛزٖ #فؼُ ضا ٔكرم ٔیوٙٙس.
قٙاؾٞٝای فؼُ ٔاضیَ :ن ْ
نِ یٓ
قٙاؾٞٝای فؼُ ٔضاضع :نَ ْ
ی
ِن یس
ی
نَ ٘س
نَ ز
ِن یٓ
نِ یس
نَ ٘س
سَال :آیا ٔیتٛا٘یس تٍٛییس تفاٚت قٙاؾٞٝای ٔاضی ٔ ٚضاضع زض چیؿت؟
.6سهاى فؼل:
سهاىّا افؼال:
فؼل هاای :فؼّی اؾت و ٝفمظ تط ظٔاٖ ٌصقت ٝزالِت ٔیوٙس یؼٙی؛ زیطٚظٔ .ا٘ٙس[ :زیطٚظ] ضفت.
فؼل هضارع :فؼّی اؾت و ٝتط ظٔاٖ حاَ ٚآیٙسٜی ٘عزیه زالِت ٔیوٙنس یؼٙنی؛ االٖ ،فنطزأ ،ا٘ٙنس[ :االٖ ،فنطزا]
ٔیضٚز.
فؼل هستقبل :فؼّی اؾت و ٝفمظ تط ظٔاٖ آیٙس ٜزالِت ٔیوٙس یؼٙی؛ فطزأ .ا٘ٙس [فطزا] ذٛاٞس ضفت.
تا اؾتفاز ٜاظ تٗ ٔاضی ٔ ٚضاضع ،نفت ٔفؼِٛی ٚقٙاؾٞٝای ٔاضی ٔ ٚضاضع ٔیتٛا٘یٓ ا٘ٛاع فؼُ ٔاضی ٔ ٚضناضع ٚ
فؼُ ٔؿتمثُ تؿاظیٓ ،فمظ وافی اؾت عطیم ٝیا فطٔ َٛوٙاض ٓٞلطاض زازٖ آٖٞا ضا یاز زاقت ٝتاقیٓ.
اًَاع فؼل هاای:
ٔ .1اضی ؾاز :ٜتٗ ٔاضی & قٙاؾٞٝای ٔاضیٔ .ا٘ٙس :ذٛضز & نَٓ = ذٛضزَْ
ٔ .2اضی اؾتٕطاضیٔ :ی & ٔاضی ؾازٔ .ٜا٘ٙسٔ :ی & ذٛضزَْ = ٔیذٛضزَْ
اِیٓٔ .ا٘ٙس :ذٛضزٜاَْ
ٔ .3اضی َ٘مّی :نفت ٔفؼِٛی & اَْ
اِیس
ای
اَ٘س
اؾت
تٛزیٓٔ .ا٘ٙس :ذٛضز ٜتٛزْ.
ٔ .4اضی تؼیس :نفت ٔفؼِٛی & تٛزْ
تٛزیس
تٛزی
تٛز٘س
تٛز
تاقیٓٔ .ا٘ٙس :ذٛضز ٜتاقٓ.
ٔ .5اضی اِتعأی :نفت ٔفؼِٛی & تاقٓ
7
تاقی
تاقس
تاقیس
تاقٙس
ًکتِ:
.1زض ٔاضی َ٘مّیٔ ،اضی تؼیس ٔ ٚاضی اِتعأی قٙاؾٞٝا زض ترف ز ْٚآٔس ٜاؾت.
.2زض ٔاضی ٘مّی «ا» ٔرفف فؼُ «است» « ٚرَر م» قٙاؾٔ ٝیتاقس ،یؼٙی قىُ و ٚ ٟٗانّی آٖ ایٌٗ ٝ٘ٛتٛزٜ
اؾت :ضفت ٝاؾتَٓ ،ضفت ٝاؾتی ،ضفت ٝاؾت ،ضفت ٝاؾتیٓ ،ضفت ٝاؾتیس ،ضفت ٝاؾتٙس.
اًَاع فؼل هضارع:
ٔ .1ضاضع اذثاضیٔ :ی & تٗ ٔضاضع & قٙاؾٞٝای ٔضاضعٔ .ا٘ٙسٔ :ی & ذٛض & نَ ْ = ٔیذٛضَْ
ٔ .2ضاضع اِتعأی :تن & تٗ ٔضاضع & قٙاؾٞٝای ٔضاضعٔ .ا٘ٙس :تن & ذٛض & نَ ْ = ترٛضَْ
فؼل هستقبل:
ذٛا & ٜقٙاؾٔ ٝضاضع & تٗ ٔاضیٔ ،ا٘ٙس :ذٛا & ٜنَ ْ & ذٛضز = ذٛا ٓٞذٛضز
ذٛاٞن م ... ٚآٔس ٜاؾت.
َ
ًکتِ :زض فؼُ ٔؿتمثُ قٙاؾ ٝزض خعء ا ،َٚیؼٙی؛
توزیي:
.1اظ ٞط یه اظ ٔهسضٞای ظیط تٗ ٔاضی ٔ ٚضاضع ٚنفت ٔفؼِٛی تؿاظیس.
قٙیسٖ ،افعٚزٖ ،آٔیرتٗ ،تاذتٗ ،پرتٗ ،پٙساقتٗ.
.2فؼُٞای ظیط ضا تا حفظ قرم ت ٝافؼاَ ذٛاؾت ٝقس ٜتثسیُ وٙیس:
آٔیرت ٝتٛز ٔ$ضاضع اِتعأیٔ / #یتیع٘س ٔ$اضی تؼیس / #آٚضز ٜتاقیس ٔ$ضاضع اذثاضی / #تىاضیٓ ٔ$ؿتمثُ#
.3افؼاَ ظیط ضا ت ٝظٔاٖٞای ذٛاؾت ٝقس ٜتثطیس؟
تىٛقیٓٔ$ :اضی اؾتٕطاضی /زیٍطأٖ ،#یآٔٛظزٔ$ :ؿتمثٌُٛ /یٙس ،#ٜذٛاٞیس ضفتٔ$ :اضی ٘مّی /ق٘ٛٙس#ٜ
اجشا اصلی گشارُ:
ٌعاض ٜذٛز ت ٝاخعای وٛچهتطی لاتُ تمؿیٓ اؾت .فؼل ،هفؼَل ،هسٌذ ٚهُتَوِّن اخعای انّی ٌعاض ٜاؾت و ٝاننال
لاتُ حصف ٘یؿت ٚقیذ خعء غیط انّی ٌعاض ٜاؾت و ٝلاتُ حصف اؾت.
.1فؼل :فؼُ ٟٔٓتطیٗ خعءٌعاض ٜاؾت ٔ ٚؼٕٛال زض آذط آٖ ٔیآیس .حتی تطذی ٔٛالغ ٌعاض ٜفمظ اظ یه فؼُ تكىیُ
قس ٜاؾت.
هثالٗٔ :
ضفتٓ.
ٟ٘از
ٌعاضٜ
8
.2گزٍُ هفؼَلیٌ :عاض ٜػال ٜٚتط فؼُ زاضای هفؼَل اؾت یؼٙی؛ خّٕ ٝؾ ٝخعء زاضزٟ٘ :از – ٔفؼ – َٛفؼُ.
تؼزیف هفؼَل :اؾٕی اؾت و ٝواض تط آٖ ٚالغ ٔیقٛز ٔ ٚؼٕٛالً پیف اظ ضا ٔیآیس.
طزیقِ پیذا کزدى هفؼَل :اظ فؼُ خّٕ« ٝچ ٝوؿی ضا» یا «چ ٝچیعی ضا» ؾٛاَ ٔیوٙیٓ ،خٛاب ٕٞاٖ ٔفؼَٛ
اؾت.
هثال :قاٞطخ
ٟ٘از
آٚضزٔ .فؼ :َٛچ ٝچیعی ضا آٚضز = وتاب ضا.
وتاب ضا
ٔفؼَٛ
ٌعاضٜ
فؼُ
ًکتِٔ :فؼٕٞ َٛیك ٝیه وّٕ٘ ٝیؿت ،تّىٔ ٝیتٛا٘س یه تطویة تاقس ،تٕٞ ٝیٗ زِیُ تساٖ ٌطٔ ٜٚفؼِٛی ٔیٌٛییٓ.
هثال :قاٞطخ وتابِ فاضؾی ضا آٚضز.
ٌطٔ ٜٚفؼِٛی
ًکتِ :را زض ایٌٗ ٝ٘ٛخٕالت ٘كا٘ٝی ٔفؼ َٛاؾت ؤٕ ٝىٗ اؾت زض تطذی خٕالت حصف ٓٞقٛز.
هثال :آضٔیٗ سَال پطؾیس.
.3گزٍُ هسٌذ ٌ :عاض ٜػال ٜٚتط فؼُ زاضای خع زیٍطی ت٘ ٝاْ هسٌذ اؾت.
ٞطٌا ٜفؼُ خّٕ« ٝاؾت ،تٛز ،قسٌ ،كت ٌ ٚطزیس» یا نٛضتٞای زیٍط ایٗ افؼاَ تاقس ،اظ آٖ «چٍٝ٘ٛ؟» ضا ؾ اَ
ٔیوٙیٓ ،خٛاب ٔؿٙس خّٕ ٝاؾت.
هثال :آؾٕاٖ
ٟ٘از
اتطی
اؾت.
ٔؿٙس
فؼُ
آؾٕاٖ چٍ ٝ٘ٛاؾت؟ اتطی = ٔؿٙس
ًکتِ :ت ٝافؼاَ :اؾت ،تٛز ،قسٌ ،كت ٌ ٚطزیس افؼال اسٌاد یا افؼال ربطی ٔنیٌٛیٙنس ،ظینطا اینٗ افؼناَ ٔؼٙنی
وأّی ٘ساض٘س یؼٙی ا٘داْ زازٖ واضی ضا ٕ٘یضؾا٘ٙس تّى ٝتطای ضتظ زازٖ ٔؿٙس تٟ٘ ٝاز ت ٝواض ٔیض٘ٚس.
ًکتِٕٝٞ :ی قىُٞای ایٗ افؼاَ اػٓ اظ ٔاضیٔ ،ضاضع ٔ ٚؿتمثُ زاضای ٔؿٙس ٞؿتٙس.
ٕٔىٗ اؾت ٛٞا سزد تكٛزٔ$ .ضاضع اِتعأی#
ٛٞا سزد قس ٜاؾتٔ$ .اضی ٘مّی#
فطزا ٛٞا سزد ذٛاٞس قسٔ$ .ؿتمثُ#
ًکتٌِ :اٞی اٚلات افؼاَ اؾٙازی /ضتغی ٔؼٙی وأّی ٔیزٙٞس .زض ایٗ حاِنت زیٍنط اؾنٙازی ٘یؿنتٙس ٚزض خّٕنٝ
ٔؿٙسی ٚخٛز ٘ساضز .تطای تیفتط زا٘ؿتٗ تٟتط اؾت ٔغاِة ظیط ضا ترٛا٘یس.
1-3فؼُٞای است ٚبَد اٌط تٔ ٝؼٙی ٍجَد داضتي تاقٙس ،زیٍط اؾٙازی ٘یؿتٙس ٔ ٚؿٙس ٘ساض٘س.
هثال :زض قٟطٞای تعضي ؾاذتٕاٖٞایی است ٚ$خٛز زاضز #و ٝتیف اظ نس ٔتط اضتفاع زاض٘س.
هثال :زض ظٔاٖٞای لسیٓ ٔطزی بَد ٚ$خٛز زاقت #و ٝأٛاَ فطاٚا٘ی زاقت.
فؼُٞای اؾت ٚتٛز زض ایٗ خٕالت اظ آٖخایی و ٝتٔ ٝؼٙای ٚخٛز زاقتٗ اؾت ٚتن ٝپطؾنف چٍ٘ٛنٝ؟ ٞنٓ پاؾند
ٕ٘یزٙٞس ،فؼُ اؾٙازی ٘یؿتٙس.
9
2-3فؼُ ضذ اٌط تٔ ٝؼٙای رفتي تاقس اؾٙازی ٘یؿت ،و ٝتیفتط زض ٔت ٖٛو ٟٗآٔس ٜاؾت.
هثال :ت ٝنحطا قسْ $ضفتٓ #ػكك تاضیس ٜتٛز.
3-3افؼاَ گطت ٚگزدیذ اٌط تٔ ٝؼٙای چزخیذى تاقٙس ،زیٍط اؾٙازی ٘یؿتٙس.
هثال :ؾ ًٙآؾیاب حٔ َٛحٛض ذٛز هیگزدد ٔ$یچطذس#
ٚلتی زاضا ؤ ٝطیض تٛزٔ ،ازض پطٚا٘ٚٝاض زٚض ا ٚهیگطتٔ$ .یچطذیس#
.4گزٍُ هتوویٌ:عاض ٜػال ٜٚتط فؼُ زاضای خعء زیٍطی ت٘ ٝاْ هتون اؾت.
تؼزیف هتون :اؾٕی اؾت و ٝتؼس اظ حطٚف اضافٔ ٝیآیس ٔ ٚؼٙای خّٕ ٝضا تٕاْ ٔیوٙس.
ٟٔٓتطیٗ حطٚف اضاف ٝػثاضتٙس :اظ ،زض ،ت ،ٝتطای ،تا ...
هثالٔ :حٕس
تاضیىی
اظ
ٟ٘از حطف اضافٔ ٝتٕٓ
ٌعاضٜ
ٔیتطؾس.
فؼُ
فؼل گذرا ٍ ًاگذر:
ٕٞاٖعٛض و ٝزیسیس تطذی اظ فؼُٞا ٔؼٙیقاٖ تا ٟ٘از وأُ ٔیقٛز ٔ$ثاَ قنٕاض ٚ #1 ٜتطذنی زیٍنط تنسٚ ٖٚخنٛز
ٔفؼٔ ،َٛؿٙس ٔ ٚتٕٓ ٔؼٙیقاٖ وأُ ٘یؿت ٔ$ثاَ قٕاضٜٞای #4 ٚ 3،2یؼٙنی؛ تطذنی افؼناَ تنطای وأنُ قنسٖ
ٔؼٙایقاٖ ت ٝخعء زیٍطی غیط اظ ٟ٘از ٘یاظ زاض٘س.
فؼل ًاگذر :فؼُٞایی ؤ ٝؼٙایقاٖ تا آٔسٖ ٟ٘از وأُ ٔیقٛز ٚت ٝخعء زیٍطی ٘یاظ ٘ساض٘س.
هثال :اقىاٖ رفت.
فؼل گذرا :فؼُٞایی و ٝتطای وأُ قسٖ ٔؼٙیقاٖ غیط اظ فؼُ ،ت ٝهفؼَل ،هتون ٚهسٌذ ٘یناظ زاض٘نس ٚتن ٝاینٗ
اػتثاض ؾٛ٘ ٝع ٞؿتٙسٌ .1 :صضا تٔ ٝفؼٌ .2 َٛصضا تٔ ٝتٕٓ ٌ .3صضا تٔ ٝؿٙسٔ$ .ثاَٞای #4 ٚ 3،2
اجشا غیز اصلی گشارُ:
ٕٞاٖعٛض وٌ ٝفت ٝقس فؼُٔ ،فؼٔ ،َٛؿٙس ٔ ٚتٕٓ اخعای انّی ٌعاضٞ ٜؿتٙس ٚحصف آٖٞنا اظ خّٕن ٝأىناٖپنصیط
٘یؿت .ػال ٜٚتط ایٗ اخعای انّیٌ ،عاض ٜزاضی خعء زیٍطی ت٘ ٝاْ قیذ اؾت ون ٝتن ٝػٙنٛاٖ خنعء غینط اننّی ٌنعاضٜ
قٙاذتٔ ٝیقٛز ٚلاتُ حصف اؾت.
ٍیژگیّا قیذ:
لیس وّٕاتی ٞؿتٙس ؤ ٝف ْٟٛظٔأٖ ،ىاٖ ،حاِت ،قست ... ٚضا ت ٝخّٕٔ ٝیافعایس ٚتٛضیحی اضاف ٝزض ٔٛضز خّٕنٝ
ٔیزٙٞس .لیسٞا اظ خّٕ ٝلاتُ حصف ٞؿتٙس ٘ ٚثٛز آٖٞا آؾیثی تٔ ٝؼٙای خّٕٚ ٝاضز ٕ٘یوٙس.
هثال :ضضا آٔس.
ضضا تٌذ آٔس.
10
وّٕٝی تٌذ زض خّٕ ٝز ْٚلیس اؾت ،ظیطا لاتُ حصف اؾت ٚاظ عطف زیٍط ٞیچ ینه اظ ٘منفٞنای اننّی خّٕن ٝضا
ٕ٘یپصیطز ٚتٟٙا ٔؼٙی خّٕ ٝضا وأُتط ٔیوٙسٔ .ا اظ خّٕٝی زٔ ْٚف ْٟٛزلیكتطی ضا ٘ؿثت ت ٝخّٕٝی ا َٚزضیافت
ٔیوٙیٓ.
ًوًَِّایی اس هْنتزیي قیذّا :زیطٚظ ،أطٚظ ،آٞؿت ،ٝتازلت ،قداػإ٘ٞ ،ٝنٛاضٙٞ ،ٜنٛظٞ ،طٌنع ،ؾنطیؼاً ،آضاْ ،تٙنس،
وٙدىاٚا٘ ،ٝزِیطا٘ ،ٝوٓوٓ ،افؿٛؼٔ ،تأؾفاٌ٘ ،ٝطیاٖ ،قایس ... ٚ
چٌذ هثال :ا ٚزض ضا آّستِ تاظ وطز.
ٔٗ ٌَّس ایٗ وتاب ضا تٕاْ ٘ىطزٜاْ.
هتأسفاًِ زیط ت ٝوالؼ ضؾیسیٓ.
اهزٍس ٛٞا ؾطز اؾت.
آضـ تىاِیفف ضا بادقت ٔی٘ٛیؿس.
توزیي:
ٟ٘ .1از ٚاخعای ٌعاض ٜضا زض خٕالت ظیط پیسا وٙیس؟ ٟ٘$ازٔ ،فؼٔ ،َٛؿٙسٔ ،تٕٓ ،لیس ،فؼُ#
ایطاٖ ٕٞیك ٝؾطظٔیٗ زِیطاٖ تٛز ٜاؾت.
زاضا قداػا٘ ٝتا زقٕٗ خٍٙیس.
ٔكطواٖ ٔى ٝتتٞا ضا ٔیپطؾتیس٘س.
ٛٞق ًٙتاؾطػت ضفت.
ٌ .2صضا ٘ ٚاٌصض تٛزٖ افؼاَ خٕالت تاال ضا ٔكرم وٙیس؟
.3تا ضخٛع تٔ ٝؼا٘ی افؼاَ ظیط اؾٙازی یا تاْ تٛزٖقاٖ ضا تؼییٗ وٙیس؟
ٌصقتٍاٖ ٔا تهٛض ٔیوطز٘س و ٝظٔیٗ ٔؿغح اؾت ٚؾایط ؾیاضات ت ٝزٚضـ ٔیٌطز٘س.
ٔطزا٘ی تٛزٜا٘س و ٝذاِها٘ ٝخاٖ ذٛیف ضا تطای زفاع اظ ٔی ٟٗتصَ وطزٜا٘س.
ایطاٖ زض ٔؿاتمات وكتی فطٍ٘ی لٟطٔاٖ قس.
اسن:
تؼزیف :اؾٓ وّٕٝای اؾت و ٝتطای ٘أیسٖ اقیا ،افطاز ،حیٛا٘ات ... ٚت ٝواض ٔیضٚز.
هثال :ذؿط٘ ،ٚؿتطِٖ ،یٛاٖ ،ویٛی ... ٚ
ًکتِٟٓٔ :تطیٗ ضا ٜقٙاذت اؾٓٞا خٕغ تؿتٗ آٖٞاؾت .ت ٝػثاضت زیٍط اٌط تتٛاٖ وّٕٝای ضا خٕغ تؿت آٖ وّٕنٝ
اؾٓ اؾت$ .ایٗ ضٚـ تطای "100اؾٓٞا نازق ٘یؿت#
زلت زض ؾاذتاض اؾٓٞا ٔكرم ٔیوٙس ٕٝٞی اؾٓٞا یهخٛض ؾاذت٘ ٝكسٜا٘س ،تّى ٝتطذی اؾٓٞا اظ لطاض ٌنطفتٗ زٚ
اؾٓ وٙاض ٓٞیا یه اؾٓ ٚیه خعء تی ٔؼٙی وٙاض ٓٞؾاذت ٝقسٜا٘س .تطای تیفتط زا٘ؿتٗ ٔغاِة ظیط ضا ترٛا٘یس:
11
ساختواى اسن:
.1اسنّا سادُ :اؾٓٞایی ٞؿتٙس و ٝفمظ اظ یه خعء یا ترف ؾاذت ٝقسٜا٘س ٚانالً لاتُ تدعی ٝقسٖ ٘یؿنتٙس.
ٔا٘ٙس :لّٓ ،وتاب ،ضؾتٓ ،ایطاٖ ... ٚ
ًکتِ :وّٕات ػطتی ٚاٍّ٘یؿی ٞط چٙس عٛال٘ی ٓٞتاقٙس تاظ اؾٓٞایی ؾازٜا٘س ٚانالً تایس ٌفت تطضؾنی ؾناذتٕاٖ
فمظ زض ٔٛضز اؾٓٞای فاضؾی ا٘داْ ٔیقٛز ٚؾایط وّٕات اٍّ٘یؿی ٚػطتی زض ظتاٖ فاضؾی ؾازٔ ٜحؿٛب ٔیق٘ٛس.
ػزبی :اؾترساْ ،اعالػات ،تفىطٔ ،هازف ،اغٙیا ... ٚ
اًگلیسی :تّفٗ ،وأپیٛتط ،اُپطاتٛض ،اؾپیىط ،اتٔٛثیُ ... ٚ
.2اسنّا غیزسادُ :اؾٓٞایی ٞؿتٙس و ٝاظ چٙس خعء تكىیُ قسٜا٘س .اؾٓٞای غیطؾاز ٜؾٛ٘ ٝع ٞؿتٙس:
1-2اسنّا هزکب :اؾٕیٞایی ٞؿتٙس و ٝاظ ز ٚیا چٙس خعء ٔؼٙیزاض ؾاذت ٝقسٜا٘س یا ت ٝػثاضت زیٍط:
اؾٓ ؾاز & ٜاؾٓ ؾازٜ
هثال :وتابذا٘ = ٝاظ وتاب & ذا٘ ،ٝزَ٘ٛاظ = اظ زَ & ٘ٛاظ $تٗ ٔضاضع اظ ٘نٛاذتٗ ،#وناضٚاٖؾنطا = اظ وناضٚاٖ & ؾنطا
قیطٌیط = اظ قیط & ٌیط $تٗ ٔضاضع اظ ٌطفتٗ ،#خاٖؾٛظ = اظ خاٖ & ؾٛظ $تٗ ٔضاضع اظ ؾٛذتٗ#
ًکتِٕٞ :اٌٖ ٝ٘ٛؤ ٝیتیٙیس تطذی اؾٓٞای ٔطوة اظ اؾٓ & تٗ ٔضاضع ؾاذت ٝقسٜا٘س ،زض قٙاذت ایٌٗ ٝ٘ٛاؾٓٞا
تایس ٕٞیك ٝزلت وٙیٓ تا آٖٞا ضا تا اؾٓٞای ٔكتك اقتثاٍ٘ ٜیطیٓٔ .ا٘ٙس :تٙسض = ٚاظ تٙس & ض$ ٚتٗ ٔضاضع اظ ضفتٗ،#
پطٌ = ٛاظ پط & ٌ$ ٛتٗ ٔضاضع اظ ٌفتٗ ،#واضزاض = اظ واض & زاض $تٗ ٔضاضع اظ زاقتٗ#
2-2اسنّا هطتق :اؾٕیٞایی ٞؿتٙس و ٝاظ یه اؾٓ ؾاز ٚ ٜیه ٘ٚس تیٔؼٙی تكىیُ قسٜا٘س.
تؼزیف ًٍذ :اخعای تیٔؼٙی ٞؿتٙس و ٝت ٝتٟٙایی واضتطز ٘ساض٘س تّىٞ ٝطٌا ٜت ٝوّٕات زیٍط تچؿثٙسٔ ،ؼٙی آٖٞا ضا
تغییط ٔیزٙٞسٔ .ا٘ٙسٙٔ :سٌ ،ط ،نِ ـ٘ ،ا ،ؾتاٖ ... ٚ
ًکتِٔ :ا زض اؾٓٞای ٔكتك ت ٝخعء ٔؼٙیزاض پایِ ٚت ٝخعء تیٔؼٙی ًٍذ ٔیٌٛییٓ .پؽ ٔكتك = پای٘ٚ & ٝس
هثال :واضٌط $واض&ٌط ،#زا٘ف $زاٖ&نِن ـ ،#خٛقف $خٛـ& نِن ـ٘ ،#ازاٖ ٘$ا&زاٌّٖ ،#ؿنتاٖ &ٌُ$ؾنتاٖ ،#تناٙٞط
$تا&ٙٞط ،#تطذٛضز $تط&ذٛضز= تٗ ٔاضی اظ ذٛضزٖٚ ،#اٌیط ٚ$ا&ٌیط= تٗ ٔضاضع اظ ٌطفتٗ ،#زا٘ا $زاٖ & ا ،#زیساض $زیس &
اض...ٚ #
ًکتِ :ت ٝوّٕٝی زضذتاٖ ذٛب زلت وٙیس ،اظ زضذت & اٖ ،آیا تطاؾاؼ آٖچٌ ٝفت ٝقس ایٗ ؤّٕ ٝكتك اؾت؟
چ ٖٛظاٞطاً اظ یه پای & ٝیه خعء تیٔؼٙی ؾاذت ٝقس ٜاؾت ،تایس ٌفت ذیط ،ػالٔتٞای خٕغ ٘ٚس ٔحؿٛب
ٕ٘یق٘ٛس ٚاٌط ت ٝوّٕٝای اضاف ٝق٘ٛس تاظ ٓٞآٖ وّٕ ٝؾاز ٜاؾت.
ػالهتّا جوغ :اٖٞ ،ا ،ات ،ٖٚ ،یٗ
پؽ ایٗ وّٕات ؾازٞ ٜؿتٙس :پؿطاٖ ،وتابٞا ،اضتثاعاتٔ ،ؼّٕیٗ ،ا٘مالتی.ٖٛ
12
3-3اسنّا هطتق ر هزکب :اؾٓٞایی ٞؿتٙس و ٝاظ ز٘ٚ ٚس ٚپای ٚ ٝیا اظ ز ٚپای ٚ ٝیه ٘ٚس تكىیُ قس ٜتاقٙس،
یؼٙی :پای٘ٚ & ٝس & ٘ٚس /پای & ٝپای٘ٚ & ٝس $اِثت ٝتطتیة آٖٞا قطط ٘یؿت#
هثال :پای٘ٚ & ٝس & ٘ٚس = زاٖ & نِ ـ & ٔٙس = زا٘كٕٙس٘ /ا & أیس & ی = ٘اأیسی،
پای & ٝپای٘ٚ & ٝس = تس & ٌٞٛط & ی= تسٌٞٛطی /خؿت & & ٚخ = ٛخؿتٚخٛ
هثالّا دیگز٘ :اتیٙا = ٘ا & تیٗ & ا /ذسا٘كٙاؼ = ذسا & ٘نَ & قٙاؼ /حك٘اقٙاؼ = حك & ٘ا &قٙاؼٌ /طفتناضی =
ٌطفت & اض & ی .. ٚ
اًَاع ًٍذّا٘ٚ :سٞا تا تٛخ ٝت ٝایٗو ٝودای وّٕ ٝلطاض زاقت ٝتاقٙس ،ؾٛ٘ ٝع ٞؿتٙس:
.1پیطًَذ :لثُ اظ پایٔ ٝیآیسٔ ،ا٘ٙس :تاحیا٘ ،ازاٖ٘ ،اضؼ ... ٚ
.2هیاًًَذ :تیٗ ز ٚپایٔ ٝیآیسٔ ،ا٘ٙس :حك٘اقٙاؼٌ ،فت... ٚ ٌٛٚ
.3پسًَذ :تؼس اظ پایٔ ٝیآیسٔ ،ا٘ٙس :واضٌط ،زا٘فٌ ،یطا ... ٚ
هؼاًی ًٍذّا:
٘ٚسٞا زضؾت اؾت و ٝاخعایی تیٔؼٙی ٞؿتٙس ٞ ٚطٌع ت ٝتٟٙایی ت ٝواض ٕ٘یض٘ٚس أا ٞطٌا ٜت ٝوّٕات زیٍنط افنعٚزٜ
ق٘ٛس ،ت ٝآٖٞا ٔؼا٘ی ذانی ٔیزٙٞس ،زض ایٗخا تٟٙا ت ٝؾازٜتطیٗ آٖٞا اقاضٔ ٜیوٙیٓ:
ً .1ا٘ :ا یه پیك٘ٛس اؾت ٞ ٚطٌا ٜت ٝاتتسای وّٕات افعٚز ٜقٛزٔ ،ؼٙیقاٖ ضا ٔٙفی ٔیوٙس ،ت ٝػثاضت ؾازٜتط ٘ا یه
پؿ٘ٛس هٌفیساس اؾت.
هثال٘ :ا & ؾاظٌاض = ٘اؾاظٌاض٘ /ا & تیٙا = ٘اتیٙا٘ /ا & زاٖ = ٘ازاٖ٘ /ا & ضاحت = ٘اضاحت
.2گزٌ :ط یه پؿ٘ٛس اؾت وٞ ٝطٌا ٜت ٝآذط وّٕات افعٚز ٜقٛز آٖٞا ضا تثسیُ ت ٝنفت قغّی ٔنیوٙنس ،یؼٙنی تنٝ
ػثاضت زیٍط نفت قغّیؾاظ اؾت.
هثال :واض $اؾٌٓ & #ط = واضٌط ٘$اْ یه قغُ ،#آٌ & ٗٞط = آٍٙٞط ،ضٚیٍط ،ظضٌط ،ذٙیا $تٔ ٝؼٙی آٚاظ ٛٔ ٚؾنیمی& #
ٌط = ذٙیاٌط $آٚاظٜذٛاٖ ،ذٛا٘ٙس#ٜ
.3سِتاى :ؾتاٖ پؿ٘ٛس ٔىاٖؾاظ اؾت ،یؼٙی ٞطٌا ٜت ٝاؾٓ اضاف ٝقٛز ٔؼٙی ٔىا٘ی اظ آٖ تطزاقت ٔیقٛز.
هثال$ ٌُ :اؾٓ & #ؾتاٖ = ٌّؿتاٖ ٔ$ىا٘ی و ٝزض آٖ ٌنُ ٌ ٚیناٚ ٜخنٛز زاضز ،تناؽ٘ ، #رنُ & ؾنتاٖ = ٘رّؿنتاٖ
ٌٛضؾتاٖ ،ػطتؿتاٖ ٔ$ىاٖ یا ؾطظٔیٗ ػطبٞا ،#پاوؿتاٖ ٔ$ىاٖ یا ؾطظٔیٗ افطاز پان یا ٔؿّٕا٘اٖ#
.4گاُ :پؿ٘ٛس ٔىاٖؾاظ ٚاؾٓ ظٔاٖ ؾاظ اؾت.
هثال بزا اسنّا هکاى :زا٘ف & ٌأ = ٜىاٖ زا٘ف ،آظٔایف & ٌأ$ ٜىاٖ یا ٔحُ ا٘داْ آظٔایف ،#فنطٚز & ٌناٜ
ٔ$حُ فطٚز آٔسٖ ،#واضٌا... ٚ ٜ
13
هثال بزا اسن سهاى :ػهط & ٌا = ٜظٔاٖ ػهط ،نثح & ٌا = ٜظٔاٖ نثح ،چاقتٍا$ ٜظٔاٖ چاقت یا نثح#
.5پسًَذّا صفت ًسبیساس:
نفت ٘ؿثی یؼٙی ٘ؿثت زازٖ یا ٔتؼّك زا٘ؿتٗ چیعی ت ٝچیعی زیٍط ٔثالً ایطا٘ی؛ یؼٙی ٞط چیع ٔٙؿٛب یا ٔتؼّنك
ت ٝایطاٖ ،إِٓا٘ی؛ یؼٙی ٔطزْ یا چیعٞایی وٙٔ ٝؿٛب ت ٝوكٛض إِٓاٖ تاقٙس.
زض پاضؾی تطای ؾاذتٗ ایٌٗ ٝ٘ٛنفتٞای ٘ؿثی ؾ ٝپؿ٘ٛس ٚخٛز زاضز:
ٔ ، .1ا٘ٙس :ایطا٘ی ،چٛتی ،آٙٞی ،پاضؾی ... ٚ
ٔ ،ُ .2ا٘ٙس :پاییع ،ٜتٟاض ،ٜآظازِ ،ٜث ،ٝوٙاض... ٚ ٜ
.3یئ ،ا٘ٙسٛ٘ :قیٗ ،قیطیٗ ،غٍٕیٗ ،چٛتیٗ ،آٙٞیٗ ،آتكیٗ ،ذكٍٕیٗ ،زضٚغیٗ ... ٚ
توزیي:
.1ؾاذتٕاٖ اؾٓٞای ظیط ضا ٔكرم وٙیس؟
ذطٚقأٖ ،سازتطاـٔ ،رفیٍا ،ٜخٍٙدٛیاٖ ،یرچاَٟ٘ ،ثٙسا٘ی ،پیطآِ ،ٗٞطؾتاٖ ،خٙةٚخنٛـ ،آقنپعذا٘ ،ٝچٕٙنعاض،
ؾٛزٔٙسی ،پؿطاٖ ،ناتطیٗ.
.2تطای ٞط یه اظ ٘ٚسٞای پٙدٍا٘ ٝیه یا چٙس ٔثاَ زیٍط پیسا وٙیس ٚتٛٙیؿیس؟
اوایز:
تؼزیف :ضٕیط وّٕٝای اؾت و ٝت ٝخای اؾٓ ٔی٘كیٙس ٚاظ تىطاض آٖ خٌّٛیطی ٔیوٙس.
هثال :ویٔٛطث اظ وتاترا٘ ٝآٔس /اٍ اظ وتاترا٘ ٝآٔس.
وتاب فطقیس ٌٓ قس ٜاؾت /وتابَص ٌٓ قس ٜاؾت.
ًکتِٕٞ :ا٘غٛض وٌ ٝفت ٝقس ضٕیط خا٘كیٗ یه اؾٓ ٔیقٛز و ٝت ٝایٗ اؾٓ ٔطخغ ضٕیط ٔیٌٛیٙس.
اًَاع اوایز:
ٕٞاٍ٘ ٝ٘ٛؤ ٝكاٞس ٔیوٙیس تطذی اظ ضٕایط ت ٝنٛضت خسا ٚتطذی زیٍط ت ٝوّٕات ٔیچؿثٙس ت ٝایٗ اػتثاض ضٕایط
زٛ٘ ٚعا٘س:
.1اوایز جذا یا گسستِ :ضٕایطی و ٝت ٝنٛضت ٔؿتمُ ٔیآیٙس ٚتطای قف قرم ػثاضت اؾت اظ:
خٕغ
ٔفطز
ا َٚقرم= ٔٗ
ا َٚقرم= ٔا
ز ْٚقرم= تٛ
ز ْٚقرم= قٕا
ؾ ْٛقرم= اٚ
ؾ ْٛقرم= آٖٞا
14
.2اوایز پیَستِ :ضٕایطی و ٝت ٝوّٕات زیٍط ٔیچؿثٙس ٚػثاضتٙس اظ:
خٕغ
ٔفطز
ا َٚقرم= نَن ْ
ا َٚقرم= نِ ٔاٖ
ز ْٚقرم= نَن ت
ز ْٚقرم= نِ تاٖ
ؾ ْٛقرم= نَن ـ ؾ ْٛقرم= نِ قاٖ
ًکتِ :زلت وٙیس ضٕایط پیٛؾت ٝضا تا قٙاؾٞٝای فؼُ اقتثاٍ٘ ٜیطیس ،آیا ٔیتٛا٘یس تفاٚتٞا ٚقثاٞتٞای اینٗ ز ٚضا
تٍٛییس؟
بخص دٍم :داًصّا ادبی
بخص اٍل :داًصّا سباًی
ت ٝز ٚخّٕٝی ظیط تٛخ ٝوٙیس:
اِف :ا ٚذیّی ٌطی ٝوطز ٜتٛز.
ب :تاضاٖ اقه وٛیط نٛضتف ضا ذیؿا٘س ٜتٛز.
ٔیتیٙیٓ و ٝخّٕٝی اِف ٚب ٞط ز ٚیه ٔؼٙی ٔ ٚف ْٟٛضا ٔیضؾا٘ٙس ِٚی وساْ ضا تیفتط ٔیپؿٙسیس؟ خّٕٝی اِف
ت ٝنٛضت ظتا٘ی ٚخّٕٝی ب ت ٝنٛضت ازتی ٌفت ٝقس ٜاؾت .خٕالت ظتا٘ی ٔیذٛاٙٞس فمظ پیأی ضا تٚ ٝاضحتنطیٗ
ٚؾازٜتطیٗ قىُ ٕٔىٗ ا٘تماَ زٙٞس ِٚی ٞسف زض ظتاٖ ازتی ظیثایی آفطیٙی ٚتأثیطٌصاضی تط ٔراعة اؾت .ازتیات
ز٘یای ٔٛاظی ٚالؼیت اؾت ٚاظ ضٍٞصض تریُ ایداز ٔیقٛز.
حاَ تایس ت ٝایٗ پطؾف پاؾد زاز و ٝتفاٚت خٕالت ازتیٙٞ /طی ٚخٕالت ظتا٘ی چیؿت یا تن ٝػثناضت تٟتنط ٚخنٝ
تطتطی ظتاٖ ازتی چیؿت؟! خٛاب ایٗ پطؾف ت ٝقىُ ؾازٜاـ ٔیقٛز ٚخٛز آضایٞٝای ازتی .ظتاٖ ازتنی تن ٝوٕنه
آضایٞٝایی چ ٖٛتكریم ،تكثی ،ٝخٙاؼ ،تّٕیح ٚاؾتؼاضٛٔ ... ٚ ٜخة ذیاَ اٍ٘یعی ٚظیثایی ٘ٛقتٔ ٝیقٛزٞ .نسف
ٔا ٓٞزض ایٗ ؾ ٝؾاِ ٝزٚضٜی ا َٚزتیطؾتاٖ آٔٛظـ ایٗ آضایٞٝا ٚآقٙایی تیفتط تا ظتاٖ ازتی اؾت.
آضٌایی با چٌذ اصطالح:
تؼزیف قافیِ :وّٕاتی ٞؿتٙس و ٝزض پایاٖ ٔهطاعٞا ٔیآیٙس ٚحطف یا حطٚف پایا٘ی آٖٞا قثی ٓٞ ٝاؾت.
هثال :زَ ٔیضٚز ظ زؾتٓ ناحثسالٖ ذسا ضا
زضزا و ٝضاظ پٟٙاٖ ذٛاٞس قس آقىاضا
هثال :تنن٘ ٝنناْ ذننسا٘ٚس خنناٖ ٚذنننرد
وننعیٗ تننطتنط ا٘ننسیننك ٝتنطٍ٘صرد
ًکتِ :ت ٝوّٕاتی و ٝحطٚف لافی ٝزض آٖٞا لطاض زاضز کلوات قافیِ ٔیٌٛیٙس .زض تیتٞای تاال ت ٝتطتیة$ :ضا ،آقىاضا ٚ
ذطز ،تطٍ٘صضز#
تؼزیف ردیف :وّٕاتی ٞؿتٙس و ٝزض پایاٖ ٞط ٔهطاع ػیٙاً تىطاض قسٜا٘س.
15
هثال :تكن ٛٙاظ ٘نی چ ٖٛقىنایت هیکٌذ
اظ خننسایننیٞنا حننىاینت هریکٌذ
ًکتِٚ :خٛز لافی ٝتطای ٞط قؼطی الظْ اؾت ِٚی آٚضزٖ ضزیف اذتیاضی اؾت.
تا تٛخ ٝت ٝآضایف ٘$حٜٛی لطاض ٌطفتٗ یا چیسٔاٖ #لافیٞٝا زض تیتٞا ،قؼطٞا لاِةٞای ٌ٘ٛاٌ٘ٛی پیسا ٔیوٙٙس.
تؼزیف قالب :ت٘ ٝحٜٛی لطاض ٌطفتٗ لافیٞٝا زض قؼط لاِة ٌفتٔ ٝیقٛز.
قالبّا هختلف ضؼز :
قصیذُ :لهیس ٜاظ ضیكٝی لَهَسَ ػطتی ٌطفت ٝقس ٜاؾت ٚت ٝقؼطی ٌفتٔ ٝیقٛز و ٝتا لهس ٚاضازٜی لثّی ؾنطٚزٜ
قٛز .زض لهیسٔ ٜهطاع ا َٚتیت ا َٚتا تٕاْ ٔهطاعٞای ظٚج ٓٞلافی ٝاؾت ٚتؼساز اتیات آٖ ٓٞتیفتط اظ 15اؾت.
زض ظیط اٍِٛی لطاض ٌطفتٗ لافیٞٝا زض لاِة لهیس ٜضا ٔیتیٙیس.
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
هَاَع قصیذُ :تیفتط تطای ٔس ٚؾتایف افطازٚ ،نف عثیؼت ... ٚت ٝواض ٔیضٚز.
غشل :عطیمٝی لطاض ٌطفتٗ لافی ٝزض غعَ ٕٞا٘ٙس لهیس ٜاؾت ٚانالً غعَ ٕٞاٖ لؿٕت اتتسایی لهیس ٜاؾت ون ٝاظ
آٖ خسا قس ٜاؾت ٚتؼساز اتیات آٖ ٕٞیك ٝوٓتط اظ 15اؾت.
هَاَع غشل :تیفتط ػكك ٔ ٚؿائُ ػطفا٘ی اؾت.
ًکتِ :تفاٚت غعَ ٚلهیس ٜزض تؼساز اتیات ٛٔ ٚضٛعقاٖ اؾت.
قطؼِ :قؼطی اؾت و ٝتٕاْ ٔهطاعٞای ظٚج آٖ ٓٞلافیٞ ٝؿتٙس ،تؼساز اتیات لغؼٔ ٝیتٛا٘س تیٗ ز ٚتیت تا ٘أحسٚز
تاقس ،قىُ ظیط ٘حٜٛی لطاض ٌطفتٗ لافی ٝضا زض لغؼ٘ ٝكاٖ ٔیزٞس:
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
هَاَع قطؼِ :تیفتط تطای پٙس ٚا٘سضظ ٚتیاٖ ٔٛضٛػات اذاللی ٚاختٕاػی ت ٝواض ٔیضٚز.
هثال قطؼِ:
قٙیسٜایس و ٝآؾایف تعضٌاٖ چیؿت
16
تنطای ذناعط تیچنناضٌاٖ ًیراسَدى
ت ٝوناخ زٞط و ٝآالیف اؾت تٙنیازـ
ٔمیٓ ٌكتٗ ٚزأنناٖ ذٛز ًیرالَدى
ٕٞی ظ ػازت ٚوطزاض ظقت وٓ وطزٖ
ٕٞاض ٜتط نفت ٚذنٛی ٘ینه افشٍدى
تط ٖٚقسٖ ظ ذطاتات ظ٘سٌیٞ ،كنیاض
ظ ذٛز ٘ننطفتٗ ٚپیننٕا٘ٝای ًپیوَدى
ضٞیوٌٕ ٝطٞیَفزضپیاؾت٘ ،ؿپَطزٖ
زضیوٝفتٝٙاـا٘سض پؽاؾتً ،گطَدى
ًکتِ :تعضٌتطیٗ قاػط لغؼ ٝؾطای ظتاٖ فاضؾی پزٍیي اػتصاهی اؾت.
هثٌَ :قؼطی اؾت ؤ ٝهطاعٞای ا ٚ َٚزٞ ْٚط یه اظ اتیات تاٞ ،ٓٞنٓلافین ٝاؾنت .تؼنساز اتینات ٔثٙنٛی ٞنیچ
ٔحسٚزیتی ٘ساضز ٌ ٚا ٜتا چٙسیٗ ٞعاض ٔیضؾسٔ .ثٛٙی تیفتط تطای ؾطٚزٖ ٔٙظٞٝٔٛای تّٙس زاؾتا٘ی ٔٙاؾة اؾت.
اٍِٛی لطاض ٌطفتٗ اتیات ٔثٛٙی:
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
............................................
چارپارُ یا دٍ بیتی بِ ّن پیَستِ :قؼطی اؾت و ٝاظ چٙسیٗ تٙس تكىیُ قس ٜاؾت ٞ ٚط تٙس چٟاض ٔهطاع زاضز ٚ
زض ٞط تٙس ٔهطاعٞای ظٚج ٓٞلافی ٝا٘س .ایٗ قؼط تیفتط تطای تیاٖ قؼط وٛزن ٛ٘ ٚخٛاٖ ٛٔ ٚضٛػات اختٕاػی تنٝ
واض ٔیضٚز.
اٍِٛی لطاض ٌطفتٗ اتیات چاضپاض:ٜ
............................................
............................................
............................................
............................................
%%%
............................................
............................................
............................................
............................................
%%%
............................................
............................................
............................................
............................................
تطخیص:
تؼزیف :تكریم ضخصیت قائل ضذى یا زازٖ ٍیژگیّا اًساًی ت ٝغیز اًساى اؾت .تكریم تٛ٘ ٝػی ٕٞاٖ
خاٖ تركی ت ٝاقیا اؾت و ٝزض ؾاَٞای ٌصقت ٝتا آٖ آقٙا قسیس.
هثال :وففٞای پاضٜاْ تٕٞ ٝسیٍط ِثرٙس ٔیظز٘س.
قة ٍٙٞاْ آؾٕاٖ چازض ؾیا ٜضٍ٘ف ضا تط ؾط وكیس.
زضذتاٖ زؾتٞایكاٖ ضا ت ٝآؾٕاٖ تّٙس وطز ٜتٛز٘س ٚاظ ذسا٘ٚس عّة تاضاٖ ٔیوطز٘س.
17
توزیي
قٕا ٓٞپٙح تكریم ظیثا ٕٞا٘ٙس ٔثاَٞای تاال تٛٙیؿیس؟
تطبیِ:
تطبیِ ادػا ّواًٌذ بیي دٍ یا چٌذ چیش است .اٌط ز ٚچیع ٚالؼا قثی ٓٞ ٝتاقٙس ٔ ٚا تیٗ آٖٞا قثاٞت لائُ
قٛیٓ زض حمیمت تكثیٟی اتفاق ٘یفتاز ٜاؾت ظیطا زیٍط ذیاَ اٍ٘یع ٘یؿتٔ .ثالً تهٛض وٙیس ز ٚتطازض زٚلّ ٛت٘ ٝاْٞای
ؾاؾاٖ ٚپٛضیا تاقٙس ٔ ٚا تٍٛییٓ چمسض ؾاؾاٖ قثی ٝپٛضیا اؾت ،تكثیٟی اتفاق ٘یفتاز ٜاؾت .پنؽ تكنثیٞ ٝطلنسض
ذیاِیتط تاقس ٚاظ ٚالؼیت زٚضتط ،تٟتط ٚخاِةتط اؾت.
هثال :ز٘ساٖٞایف چٔ ٖٛطٚاضیسٞایی ٔیزضذكیس٘س.
ٞط تكثی ٝچٟاض ضوٗ یا پای ٝزاضز:
.1هُطَبَِّ :چیعی و ٝزاضیٓ آٖ ضا تكثیٔ ٝیوٙیٓ .ز٘ساٖٞایف = $عطف ا َٚتكثی#ٝ
.2هُطَبٌَِّ بِِ :چیعی ؤ ٝكث ٝضا تساٖ تكثیٔ ٝیوٙیٓٔ .طٚاضیس $عطف ز ْٚتكثی#ٝ
.3اَداتٚ :اغٜای اؾت ؤ ٝكثٔ ٚ ٝكث ٝت ٝضا ت ٓٞ ٝپی٘ٛس ٔیزٙٞس ٚتكثی ٝضا تطلطاض ٔیوٙسٔ :ا٘ٙسٔ ،ثُ ،چ ،ٖٛچ،ٛ
ٕٞچ . ... ٚ ٖٛزض تكثی ٝتاال هاًٌذ ازات تكثی ٝاؾت.
ٍ .4جِ ضبِ :نفت ٔكتطن تیٗ ٔكثٔ ٚ ٝكث ٝت ٝاؾت .زض تكثی ٝتاال ٔ :یزضذكس.
ًکتِٔ :ؿّٕاً ایٗ نفت تایس زض "هطبِ بِ" لٛیتط اظ ٔكث ٝتاقس تا تكثی ٝزضؾت تاقسٔ ،ثالً زض تكثی ٝتناال ٔینعاٖ
زضذكٙسٌی ٔطٚاضیس ذیّی تیفتط اظ ز٘ساٖ اؾت .پؽ تٙاتطایٗ تكثی ٝظینط اقنىاَ زاضز :ذٛضقنیس ٕٞا٘ٙنس ننٛضت
ٕٞایٔ ٖٛیزضذكس ،ظیطا ٔیعاٖ زضذكٙسٌی ذٛضقیس تٔ ٝطاتة اظ نٛضت ٕٞای ٖٛتیفتط اؾت.
ًکتِ :اظ ایٗ پؽ ت ٝخای شوط ٘اْٞای اضواٖ تكثی ٝػسز آٖٞا ضا ٔیٌصاضیٓٔ :كنثٔ ،1 = ٝكنث ٝتن ،2 = ٝازات = ،3
ٚخ ٝقث. 4 = ٝ
چٌذ هثال:
زؾتا٘ف ضا چ ٖٛقاذٞٝای زضذتاٖ تطافطاقت.
4
2
3
1
اقهٞایف چ ٖٛضٚزی تط نٛضتف خاضی قس ٜتٛز.
4
2 3
1
لسـ ٕٞچ ٖٛؾط ٚتّٙس اؾت.
4 2 3
1
ًکتِ :انُ زض تكثی ٝعطف أ$ َٚكث ٚ #ٝعطف زٔ$ ْٚكث ٝت #ٝاؾت ٚز ٚضوٗ زیٍط $ازات ٚ ٚخ ٝقث #ٝلاتُ حصف
ٞؿتٙس .پؽ اٌط زض تكثیٟی فمظ ز ٚعطف آٖ شوط قس ،ایطازی تط آٖ ٚاضز ٘یؿت.
هثال :زا٘ف ٌٙح اؾت زض آٔٛذتٗ آٖ وٛقا تاقیس.
18
زض ایٗ ٔثاَ اضواٖ 4 ٚ 3حصف قسٜا٘س ٚ .عطفیٗ تكثی ٝآٔس ٜاؾت.
ًکتٌِ :اٞی اٚلات ػال ٜٚتط ایٗو ٝازات ٚ ٚخ ٝقث ٝزض تكثی ٝحصف ٔیق٘ٛس ،عطفیٗ تكثی ٝت ٓٞ ٝاضافٔ ٝیق٘ٛس،
یؼٙی ت ٝنٛضت یه تطویة ٔیآیٙس .زض ایٗ نٛضت تساٖ ااافِ ِ تطبیْی ٔیٌٛیٙس.
هثالٌٙ :حِ زا٘ف$ .تطای ٔثاَ تاالٌ % #طزِ ؾفیس تطف ٕٝٞخا ضا پٛقا٘س ٜتٛز.
1
2
1 2
زض ایٗ ٔثاَٞا تكثی ٝت ٝنٛضت اضافی =$یه تطویة #آٔس ٜاؾت
توزیي:
.1اضواٖ ٞطیه اظ تكثیٟات ظیط ضا تٛٙیؿیس:
زا٘ا چ ٛعثّٝی ػغاض اؾت ،ذأٛـ ٙٞ ٚطٕ٘ای.
تثؿٕی وٗ ٚخاٖ تیٗ و ٝچٕٞ ٖٛی ؾپطَْ
تٕٞ ٛچ ٛنثحی ٗٔ ٚقٕغ ذّٛت ؾحطْ
إِاؼ چكٓٞای ت ٛچمسض ظیثاؾت.
زضذتاٖ ؾطؾثع تاؽ ٚنحطا ضا زیسْ و ٝقاذٝی زؾتٞای ذٛیف ضا تطافطاقت ٝتٛز٘س ٚزػنا ٔنیوطز٘نس ٚوٛزوناٖ
ل 20
پط٘كاط ٌُ تٛتٞٝا ٛ٘ ٚخٛا٘اٖ أیسٚاض شضتٞا زض ٌٛـ ٘ؿیٓ آٔیٗ ٔیٌفتٙس.
.2ز ٚتكثی ٝتٛٙیؿیس ٚاضواٖ آٖٞا ضا ٔكرم وٙیس؟
تضویي :یؼٙی زض ضٕٗ ؾرٗ ذٛز ؾرٗ زیٍطی ضا آٚضزٖ.
ٞطٌا ٜقاػط یا ٘ٛیؿٙسٔ ٜهطاع یا تیتی اظ قاػطی زیٍط ٚیا آی ٚ ٝحسیثی ضا ػیٙاً ٚتس ٖٚتغییط زض قؼط ذنٛز تیناٚضز.
ٔا٘ٙس:
.1چكٓ حافظ ظیط تاْ لهط آٖ حٛضی ؾطقت
قیٜٛی جٌاتُ تَجز تَحتْا االًَْار زاقت
.2تیساضی ظٔاٖ ضا تا ٔٗ ترٛاٖ ت ٝفطیاز
ٚض ٔطز ذٛاب ٚذفتی
«رٍ سز بٌِ بِ بالیي ،تٌْا هزا رّا کي».
ٌ .3فت غاِة اقؼاض ا ٚزض ایٗ ظٔیٗ ت ٝظتاٖ پاضؾی اؾت .اٌط تٍٛیی ت ٝف٘ ٟٓعزیهتط تاقس ،کلّنِ الٌّاسَ ػلی قرذر
ػُقَلِِْن.
زض ٔثاَ ا َٚقاػط تركی اظ آیٝی 8ؾٛضٜی تی ٝٙضا ػیٙا ٚتس ٖٚتغییط آٚضز ٜاؾت .زض ٔثاَ زٔٚی قاػط یه ٔهطاع
اظ قؼط ِٔٛٛی ضا تضٕیٗ وطز ٚ ٜتاالذط ٜزض ٕ٘ٝ٘ٛی ؾٛ٘ ْٛیؿٙس ٜضطبإِثّی ػطتنی ضا زض ضنٕٗ ٘ٛقنتٝاـ آٚضزٜ
اؾت.
19