صفحه 1:
آرایه های ادبی درس سوم فارسی یازدهم
معنی فارسی بازدهم
٠ درس سوم آغازگری تنها
کاردانش و فنی حرفه ای
صفحه ۳۴۱۲۶
تعداد اسلاید: ۳۲
صفحه 2:
معنی فارسی یازدهم / درس سوم آغازگری قنها
نوجوانی میانبالا با بروبازویی خوشتراش و رعناه سوار بر اسبی سینه فراخ»
پیشاپیش سپاه خوده دروازه هاى غربى تهران را با هيجان و شور بسيار به
مقصد تبريز» يشت سر مى كذاشت.
فتحعليشاه» به سفارش آغامحمّدخان و با دريافتهاى شخصى خويش» فرزند
دوم خود» عباس میرزا را با اعطای نشان ولايت عهدى» راهى دارالسَلطنه
تبریز کرده بود. تبریز؛ این شهر کمن مر کز فرماندهی خط مقدّم دفاع در
برابر دستدرازی های همسایه شمالی ایران» یعنی روسیه بود.
©
صفحه 3:
کلمات: بر: سینه
رعنا: خوش قد و قامت
فراخ: يمن
اعطا: واگذاری» pe عطا کردن
ولایتعهدی: قائم مقامی» خلافت
دارالشلطنه: پایتخت؛ در دوره صفوی و قاجار» عنوان بعضی از
شهرها که شاهزاده یا ولیعهد در آن اقامت داشت
شاه و آغا و خان و میرزا: شاخص.
0
صفحه 4:
Sa قلمرو ادبی: بر و بازو: مجاز از اندام
بر و بازو داشتن: کنایه از قدرت داشتن
خوش تراش: کنایه از خوش اندام
رعنا: مجاز از خوش قد و قامت
سینه فراخ: کنایه از نیرومند و قوی
پشت سر می گذاشت: کنایه از ترک می کرد .
راهی کردن: کنایه از فرستادن
دست درازی: کنایه از تجاوز.
صفحه 5:
با کشته شدن آغا محمدخان» فتحعلیشاه بر تخت نشست.
شاهزاده نوجوان» میرزا عیسی قائم مقام
(قائم مقام اوّل پدر ابوالقاسم) را نه تنها وزیر خردمنده بلکه
مرشد و پدر معنوی خود میدانست و بیآذن و خواست او دست به
: کاری فمیزد. 3
شوق وزیر اندیشمند و نیکخواه نیز به او کمتر از شوق ولیعهد به
وزیر نبود؛ او در چشمهای درشتء سياه و كيراى عباس ميرزاء
9 بك حهان؛ مقدق و كنس هىديد و در اعتداد نكاة .
ش» ماو روشن تدبیر ملک و رعیتپروری را می خ
صفحه 6:
صفحه 7:
کشور نشسته است.
رگان طوایف و فرماندهان سپاه برای کسب تاج شاهی
۰ ولایات به جان هم افتاده؛ کشور را میدان تاخت و تاز و
تباهی کرده اند اما در این فاصله» اروباً قدم های بزرگی برای
برداشته است.
آنها كاركاه هاى متعذّد صنعتی ساختند. کارخانه های توب و تفنگ راه "
انداختند. دانشگاه های بزرگ برپا کردند.
صفحه 8:
از همه مهمتر» نیروی دریایی عظیمی ترتیب دادند و کشتی ها و
جهانگر دهایشان را به دورترین نقاط جهان فرستادند.
ملّت ها و قبایل مختلف که بوی پیشرفت اروپا به مشامشان نرسیده بوده با
قير و کمان و شمشیر نتوانستند از عهده مقابله با لشکر مجهز به توپ و تفنى
آنها بر آیند.
به این ترتیب» دبارشان به تصرف قدرتهای اروبایی در آمد.
اروپا قدم های بزرگی در راه علم و صنعت برداشته.
اما ای کاش, با به پای این پیشرفت هاء اخلاق علم و فن هم رشد می کرد؛
وگرنه تیر و کمان با همه زیان هایش» دست کم برای تاریخ انسان» کمضررتر
از توپ و تفنگ است.
صفحه 9:
کلمات: طوایف: جمع طايفه» اقوام amt
ولایات: جمع ولایت؛ مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره می شود؛
: معادل شهرستان امروزی
تباهی: نابودی
مشام: بینی» حس بویایی
دیار: سرزمین» کشور
تصرّف: به دست آوردن» مالک شدن.
صفحه 10:
اختلافات و جنگهای داخلی مانند کارد: تشبیه
ease امافه اتتعاری
بربا کردن: abs از ایجاد كردن
بوی پیشرفت: حس آمیزی و اضافه استعاری
بو و مشلم eee توپ و تفنگ: مراعات نظیر
از عهده کاری برآمدن اقا ای انمام کاری را داش
صفحه 11:
نوروز ۱۱۱۳ ه.ش بود و
s
اس میرزا بعد از چند سال حضور در تبریز» خود را براق شر کت
در مراسم سالم نوروزی شاه» به تمران رسانده بود. 2 .
رقابت شاهزادگان در تقدیم هدایا و تالششان برای با ز کردن
جای بیشتر در دل پدن جلوه هایی از این بساط نوروزی بود.
با این همهء مراسم آن سال با رسيدن خبر :
ک روس ها در شمال آذربايجان و كرجستانء تنه لعابى اذ
شت. دربار از درون در تب و تاب و التهاب ب
صفحه 12:
تدارک سپاه برای
روس ها بودند.
تری و چیرگی کشور رقیب بود.
بر آذربایحان دوخته بود.
صفحه 13:
کلمات: لعاب: آب دهان؛ روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی میکشند
التهاب: شعلهور شدن و بر افروختن؛ مجازاً ناآرامی» بیقراری؛ اضطراب
َخنک: موجود خیالی يا سیاهیای که بر روی شخص خوابیده میافتد؛ کابوس
چنبره زدن جنبر زدن» حلقه زدن؛ به صورت خمیده و حلقه وار جمع شدن
تحتالحمایکی: تحتالحمایه بودن؛ تحتالحمایه ویژکی کشورء سرزمین با فردی است که
معمولا به موجب پیمانی با یک کشور نیرومند؛ تحت حمایت او در میآید و در عوض؛
امتیازات و اختیاراتی به او میدهد. تحتالحمایگی در مورد یک کشور يا سرزمین» یکی از
کال ستعمار و مرحلهای قبل از تبدیلکاملبه ستعمره است
توازن: Sold برابری
جشم طمع: اضافه اقترانی
صفحه 14:
۰ قلمر و ادیی:
باز کردن جای بیشتر در دل پدر: کنایه از محبوبتر شدن
تشریفات مانند لعاب: تشبیه
بختکوار: تشبیه درونواژهای
فکر مانند بختک: تیه
روسیه: مجاز از سربازان و سپاهیان روسی
دست اندازی: کنایه از غارت و تجاوز به جان و مال کسی
سایه وحشت بر وجود کسی انداختن: کنایه از شدت ترس
چنبره زدن فکر: تشخیص و استعاره
سایه وحشت: اضافه استعاری.
صفحه 15:
صبح حرکت فرا رسید. آفتاب داشت تيغ مى كشيد.
کرد و غبار سپاهیان» آسمان تبریز را فراگرفتهبود. صداها و نعرههای در
هم شترهای حامل زنبورک؛ قاطرهای بارکش و اسبهاء با آهنگ شیپورها و
طبلهای جنگی درم یآمیخت.
سربازانی که اسب و تفنگ نداشتنده پشت سواران و تفنگداران» مشتاقانه و
مصمّم قدم بر میداشتند.
شور جنگ و دفاع در دلها تنوره میکشيد. چهره هایی که از خبر حمله
روس در هم رفته بود» با تماشای شکوه سپاه شکفته می شد. .
عباس میرزا پیشاپیش cole سوار بر اسبی کوه پیکر و جابكى: همچون
معبدی که بر فراز تبهای جلوه گری کند» دل از ناظران میبرد.
صفحه 16:
کلمات: حامل: حمل کننده
5s نوع يوب جنگی کوک دو جرخ كه در زمان صفويه و قاجاريه
روی شتر می بستند
مصمم: با اراده
تنوره: دودکش» آتشدان
تنوره کشیدن: در حال چرخیدن به هوا رفنن
چابک: چالاک» ماهر
معبد: پر ستشگاه» محل عبادت
فراز: ارتفاع» اوج بلندی
ناظران: بینندگان.
صفحه 17:
قلمرو ادبی:
آفتاب داشت تبغ مى كشيد: د و استعاره و نایهار وه ۳
جهره هاى در هم رفته: كنايه از ناراحت و نكران
كرد و غبار سباهيان؛ آسمان تبريز را فراكرفته بود: اغراق و كنايه از شكوهمندى و حركت
هیا
و چهره های شکفته:تضاد
تشب 4 درون واژه ای و کنایه از قوی هیکل
كو
دل ربودن: كنايه از عاشق و علاقه مند كردن.
صفحه 18:
eee ی ما دج
و برادرانش» شوری در جانها مینهاد. به حصار با پایداری تفنگداران
4 بر دوش وامانده ماندن و رفتن شده بود تا
یکی از شبها با خیانت گروهی از شهرء راه برجی بهروی محاصره
شد و به دنبال آن» سپاه روس مثل مور و ملخ در پهنه شهر پراکنده
صفحه 19:
کلمات: سییده: بامدادان» سحر گاه
گنجه: نام شهری مشهور بین تبریز و گرجستان
نهيب: فرياد بلند» به ویژه برای ترساندن با اخطار کردن
وامانده: ناتوان.
صفحه 20:
نیب گلوله - صفیر گلوله فوران خشم - فوّران آز
تشخیص
شکفتن صبح: اضافه استعاری
شهر خود زا برای استقبال از بهار آماده می کرد: تشخیص و استعاره
با ی
صفحه 21:
ee eee و
اجساد و زخمی های روس ها و مردم گنجه, مثل برگ های خزان زده» زمین را پوشانده
بود. صفهای مقاومت مردمی یکی پس از دیگری می شکست. جوادخان و یارانش بیباکانه
شمشیر میکشیدند. شهر عرصه روز محشر را به خاطر میآورد. گنجه با واپسین رمق .
هايشءزير سقفى از دود و غبار نفس مى كشيد.
دیری نگذشت پرچم روس ها در خاک آغشته به خون بى كناهان به اهتزاز درآمد. بادهاى
اواخر زمستان» ناله هاى واماندكان را با بوى خون جوادخان و هزاران شجاع كنجه تا فراز
قله هاى قفقاز مى برد. نكاه فزون خواهانه و دهشتبار روسها به فراتر از اينها دوخته شده
صفحه 22:
نايه از آماده فداكارى شدن
سينه مانند سبر - کلوله های آتشین - اجساد و زخمیها مانند بر گهای خزانزده:
شمشیر کشیدن: کنایه از جنگیدن
شهر مانند عرصه محشر - دود و غبار مانند سقف: تشبیه
گنجه نفس می کشید: تشخیص و استعاره
بوی خون جوادخان و هزاران شجاع گنجه: کنایه از oye
باد ناله ها را می برد: تشخیص و استعاره.
صفحه 23:
نیروهای آماده در تبریز جمع شده بودند. سربازان و فرماندهان را پیش از آنکه حکم و
سفارش حاکمان و خانها در این مکان گرد آورده باشد» عشق به ميهن و دفاع از حريم
زندگی و هستي هموظنانشان به اینجا کشانده بود.
مشاهده صحنه های ناب و توفندگی فرزندان میهن؛ برای رویارویی با دشمن؛ عبّاس جوان
را به وجد میآورد و دلش را رای تحفّق آرمانهای ملی اش استوار و امیدوار میکرد.
کلمات: توفندگی: خروشندگی» غوندگی
وجد: سرور» شادمانی و خوشی,
قلمرو ادبی: ۲
حریم زندگی - حریم هستی: اضافه استعاری,
صفحه 24:
فرمانده سباه ايران» نيروهايش را در فاصلهاى كوتاهتر از موعد بيشبينى شدهء به كرافه
های رود ارس رساند. قفقاز زخمخورده و ستمدیده» نگاه منتظر و یاری جویش را به
جنوب جایی که سپاه عباس میرزا حرکت خود را آغاز کرده بود؛ دوخته بود.
موجهای سنکین و افسار کسیخته ارس سدوار در برابر سپاه ایستاده بود و چشم ناظران را
خیره میکرد.
صفحه 25:
کلمات: جانفشانی: جان خود را فدا کردن
موعد: هنگام» زمان
کرانه: ساحل
hw eee سدوار:
سرسيردكى: كنايه از اطاعت as و فرمانبرداری
خودفروختكى: كنايه از خائن بودن
نكاه دوختن: كنايه از منتظر و اميدوار بودن
افسا ركسيخته: كنايه از رها و شتابان.
صفحه 26:
در ايران آن روزه دو دربار بود! دربار بزم و دربار رزم؛ بزم پدر» رزم ب
در ذهن عبّاس ميرزاء تنهاء معماى افت و خیزهای جنگ و شکست ها و پیروزی ها نبود که
حضور سنكينى داشتء تجربه شكست ها و مشاهده جهانى وراى جهان كشور خويش» در
فراز و نشيب اين نبردهاء كسست بزركى در انديشه يوياى او به جا كذاشته بود.
نايب السَلطنه رو كرد به حاضران و كفت: «افسران و فرماندهان شجاع» همسنكران و
ياران عزيزء غرض از كردهمايى امروزء بيان نكته هابى است كه اهمّيتشان كمتر از مسائل
دفاع و جنگ نیست.
صفحه 27:
کلمات: : بار گاه» کاخ شاهی
نايب السَلطنه: ا لمر 00
ل 0
بزم و وزم: جناس ناقص اختلافى و تضاد
پدر و پسر: جناس ناقص اختالافی و تناسب
دربار و بزم و رزم: آرایه تکرار.
صفحه 28:
بر همكان مسلّم است كه شما جنكاوران سرافراز» در ظول
سالهاى دفاع» شجاعانه و مخلصانه جنكيديد و هركز بار خفت و
خوفی بر دوش نکشیدید. . .
دلاوریها و جانفشانیهای سربازان فداکار و شما افسران عزیز»
علیرغم محرومیتهای فراوان تا به آنجا بود که دشمن را هم به.
تحسين و اعجاب واداشت.
بااين حال؛ ما بسيارى از سرزمينهاى مادرى و هموطنان و ياره
هاى تن خود را در اين سال ها از دست داديم و مجبور به قبول
شرايطى دشوار در عهدنامه ننكين كلستان شديم.
صفحه 29:
باره های تن: استعاره از فرزندان و عزیزان
جان فشانی: کنایه از مقاومت و شهادت.
صفحه 30:
...بیشرفت و تمدّن نمی تواند یکسویه و تک بُعدى باشد.
افسر و سرباز ما زمانی از مرزهای وطنمان» خوب پاسداری می کنند که فکرشان از
میهن و اداره عالمانه و عادلانه ملک ايمن باشد؛ همانگونه كه ملت و دوا
آسودگی» سر به کار خود خواهند داشت که بدانند ارتش آنهاء ابزار و قدرت شایسته
5 پاسداری از مرزها را دارد.
مردمی که به خانه های تاریک و بى دريجه عادت كرده اند از ينجره هاى باز و نور كير».
كريزان هستند؛ آخر جشمشان را ميزند و خسته شان مى كند.
جنک با افکار پوسیده» دشوارتر از جنگ رودرروي جبهه هاست. لازمه حضور و مباززه در
دو جبهه؛ عشق است. با اين تفاوت که در جبهه ببرون» شجاعت کارسازتر است و در این
یک درایت.»
صفحه 31:
کلمات: یکسویه: بکطر فه
مَلک: کشور» سرزمین
: ایمن: در امان» محفوظ سالم
" درایت: آکاهی, دانش, بینش
جبهه بیرون: منظور جنگ با دشمنان خارجی و داخلی .
هر دو جبهه: منظور جنگ با اندیشه های پوسیده و جنگ
با دشمنان داخلی و خارحی.
صفحه 32:
خا هاى قاريك و بى درچه: مد مت و رسوم كهنه و معدود و تاه
از ناآگاهی و غفلت
بنجره هاى باز و نوركير: ذماد نوكرابى و بيشرفت و ارتباط با جهان و
استعاره از آگاهی و پیشرفت
خانه های تاریک و بی دریجه با پنجره های باز و نو رگیر: asics
جنگیدن با افکار: تشخیص و استعاره.