پاورپوینت
آموزشادبیات و زبان

شعر احتیاج از میرزاده عشقی کردستانی احتیاج است: آن که قدر آدمی کم می‌کند! در بر نامرد، پشت مرد را خم می‌کند! ای که شیران را کنی روبه مزاج

شعر احتیاج از میرزاده عشقی کردستانی احتیاج است: آن که قدر آدمی کم می‌کند! در بر نامرد، پشت مرد را خم می‌کند! ای که شیران را کنی روبه مزاج

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
‎a‏ از ‎at erted‏ یت ‏لح ای که شیران را کنی روبه مزاج ‎=z,‏ احتياج اى احتياج! ‎ ‎

صفحه 2:

صفحه 3:
ER 1 ‏بل‎ J | ةا 5200575226 er ed ee

صفحه 4:

صفحه 5:

صفحه 6:
سوت دخترّئ"علامه عهدٍ ‎Pai‏ ‏9 وان سروه لایس اميد '

صفحه 7:
ب چون بیچاره» زر» در کیسه‌اش بد ناپدید عاقبت هیزم‌فروش پیر سر تا پا پلید

صفحه 8:
5 زدق» وز جوب بید زر بيرون كشيد

صفحه 9:

صفحه 10:
54 را لا ناموخته غیر از جفنگ

صفحه 11:

صفحه 12:
32000 Mt ‏دائما باید میان کوچه‌های پست و تنگ!‎ : ل ا ار تا ‎PR Re‏ 1

صفحه 13:

صفحه 14:
52 ‏این یک قسمت از یک مجموعه است‎ Sx SX ‏اگرمفید بود ودوست داشتی با سرج فام رم‎ |: ye ‏من آنها را ببینید:‎ NY 7 محمد فایق مجیدی ‎De‏ ‏ون ) 20 یا سرج دركانال: * | ‎a‏ ۲ 59 2 SS ‏آموزش جادویی ادبیات فارسی‎ SS 8 Ks 9

صفحه 15:
سايت هاى معتبرا اینترنت تدوينكر: محمد فايق مجيدى دبیر بازنشسته رشته زبان و ادبیات فارسی ‎ee‏ بو از رشته زبان و ارسی ‎g 5‏ 3 56 کارشناس آموزش 10۳

شعر احتیاج از میرزاده عشقی کردستانی ای که شیران را کنی روبه مزاج احتیاج ای احتیاج! هر گناهی ،که آدمی عمدا به عالم می‌کند احتیاج است :آن که اسبابش فراهم می‌کند 1 ورنه ،کی عمدا گناه ،اوالد آدم می‌کند؟ یا که از بهر خطا خود را مصمم می‌کند 2 احتیاج است :آن که زو طبع بشر ،رم می‌کند شادی یک‌ساله را ،یک‌روزه ماتم می‌کند! 3 :است :آن که قدر آدمی کم می‌کند! احتیاج در بر نامرد ،پشت مرد را خم می‌کند! ای که شیران را کنی روبه مزاج احتیاج ای احتیاج! ... 4 بی‌بضاعت دختری ،عالمه عهد جدید داشت بر وصل جوان سرو باالیی امید 5 لیک چون بیچاره ،زر ،در کیسه‌اش بد ناپدید عاقبت هیزم‌فروش پیر سر تا پا پلید 6 کز زغال کنده دایم دم زدی ،وز چوب بید از میان دکه ،کیسه‌کیسه ،زر بیرون کشید 7 مادرش را دید و دختر را به زور زر خرید احتیاج آمیخت با موی سیه ،ریش سفید !از تو شد این نامناسب ازدواج !احتیاج ای احتیاج 8 مردکی پیر و پلید و احمق و معلول و لنگ هیچ نافهمیده و ناموخته غیر از جفنگ 9 روی تختی با زنی زیبای در قصری قشنگ آرمیده چون که دارد سکه سنگ زرد رنگ 10 من جوان شاعر معروف از چین تا فرنگ دائما باید میان کوچه‌های پست و تنگ! صبح بگذارم قدم تا شام بردارم شلنگ چون ندارم سنگ سکه نیست باد این سکه سنگ! 11 مرده باد آن کس که داد آن را رواج! احتیاج ای احتیاج! 12 این یک قسمت از یک مجموعه است اگرمفید بود ودوست داشتی با سرچ نام من آنها را ببینید: محمد فایق مجیدی یا سرچ درکانال: آموزش جادویی ادبیات فارسی منبع : سایت های معتبراینترنت من گاهی محتوایی نو می آفرینم، پس گاهی هستم . تدوینگر :محمد فایق مجیدی دبیر بازنشسته رشته زبان و ادبیات فارسی کارشناس آموزش

31,500 تومان