ورد
سایرآموزش

ترجمه کلیه متن دروس عربی هفتم درس1تا12کل کتاب قابل ویرایش

توضیحات: دانلود فایلword ترجمه کلیه متن دروس عربی هفتم درس1تا12کل کتاب باکیفیت آماده پرینت تعدادصفحات :5 درس اوّل عربی هفتم:قیمة العلم:ارزش دانش 1- العاِلمُ بلا عَمَلٍ کَالشَّجِر بلا ثَمٍر.عالمِ بی عمل مانندِ درختِ بی ثمر است. 2-حُسنُ السُّؤالِ نصفُ العلمِ.خوبیِ سؤال نصف علم است.خوب پرسیدن، نیمی از دانش است. 3- مُجالَسَةُ العُلَماِء عِبادَةٌ.همنشینی با علما عبادت است.همنشینی با دانشمندان، بندگی است. 4-طَلَبُ العلمِ فَریضَةٌ.طلبِ علم واجب است.جستنِ دانش واجب است. 5- آفَةُ العلمِ النِّسیانُ.آفتِ علم فراموشی است.آفتِ دانش، فراموش کردن است. نور الکلام:نورسخن 1- نعمَتانِ مَجهولَتانِ الصِّحَّةُ وَ الأمانُ.دو نعمت مجهول اند: سلامتی و امنیّت.تندرستی و امنیّت دو نعمت ناشناخته اند. 2- رِضَا اللِه فی رِضَا الواِلدَینِ.خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است.رضایت خدا در رضایت والدین است. 3- أَدَبُ المَرء خَیرٌ مِن ذَهِبِه.ادب انسان بهتر از طلای اوست.ادب آدمی بهتر از دارایی اوست. 4- الدَّهرُ یَومانِ ؛ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ.روزگار دو روز است. روزی به سوِد تو و روزی به زیانِ تو. روزگار دو روز است. روزی به نفِع تو و روزی به ضررِ تو. 5- رَأیانِ، خَیرٌ مِن رَأیٍ واحِدٍ.دو نظر از یک نظر بهتر است. کنز الکنوز:گنج گنج ها 1- تَفَکُّرُ ساعٍة، خَیْرٌ مِنْ عِبادَة سَبْعینَ سَنَةً.یک ساعت فکرکردن؛از70سال عبادت بهتراست.ساعتی فکرکردن بهتراست از 70 سال عبادت. 2- عَداوَةُ الْعاِقلِ، خَیْرٌ مِنْ صَداقَة الْجاهِلِ.دشمنی (انسان)خردمند از دوستی(انسان) نادان بهتر است. 3- الْعلْمُ فی الصِّغَر، کَالنَّقْشِ فی الْحَجِر.دانش درکودکی، مانند نقش بر روی سنگ است. 4- خَیرُ الْامورِ، أَوْسَطُهابهترین کارها،میانه ترینشان است(میانه ترین ان ها است) 5- الْجَهْلُ، مَوْتُ الْحْیاِء.نادانی، مرگ زندگان است.(زنده ها است) درس دوم عربی هفتم: جواهرالکلام:گوهرهای سخن 1- ﴿هَل جَزاءُ الحسانِ إلّ الحسانُ﴾آیا سزای نیکی جز نیکی است؟! آیا پاداش خوبی کردن غیر از خوبی است؟! ٢- المؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثیرُ العَمَلِ. مؤمن، کم سخن و پرکار است. ٣- سُکوتُ اللِّسانِ سَلامةُ الإنسانِ.خاموشی زبان، تندرستی انسان است.سکوت زبان، سلامتی انسان است. ٤- رُبَّ کَلامٍ جَوابُهُ السُّکوتُ.چه بسا سخنی که پاسخ آن خاموشی باشد.چه بسا حرفی که جوابش سکوت است. ٥- الوَقتُ مِنَ الذَّهَبِوقت، طلاست. وقت از طلاست.

محمد فایق مجیدی دهگلان

صفحه 1:
1- العام بلا عمل كالشّجر بلا .عام بى ‎la as‏ درختٍ بى ثمر استه حسن الشؤال نف الم عوبي سؤال نصف علج اسث.خوب يرسيدت ‎ga‏ از خاش ‎Sui‏ ‎lid 3‏ عَم عبد حمنشينى با علما عبادت است.همنشينى با دانشمندانء بندكى استه طلت العلم 8 طلب علم واجب است.جستندانش واجب است. ‎CAT Se gla 5‏ علم فراموشی است.آفت دانش,فراموش کردن است. ور کلم تورسخن 1- نعتتان ‎SAAN Gages‏ و امن دو نعمت مجهول ند سلامتی و انیت تدرستی و نیت دو تعمت ناشنافته ند 2 رضا له فی رضا الوالتین خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است‌رضایت خدا در رضایت والدین است. 3 دب ره یر من ذهبه ادب انسان بت از طلایاوست ادب آدمی بهت از یی اوست. ال يومان ؛ يوم لک 5 َو غلیک روزکر دو روز است. روزیبه سود تو و روزیبه زان $5 روزگردو روز است. روزی به تفع تو و روزی به ضررتو > ین خرن زآيواجيدو نظر از یک نظربهراست. كبز الكتوز كنع كع ها ‎ja Sle eS ALF‏ تيك ساعت فكركردن:از70سال عبادت بهتراست.ساعتى فكركردن بهتراست از 70 سال عبادت. ‎ated Bs je 33 Bla‏ دشمنى (انسان)خردمند از دوستى(انسان) ثادان بهتر است. العف لشقر اش فی الخجردانش درکودکی, من نقش بر روى سنگ است. خَيرُ الامور. أؤْسَطهابهترين كارهاءميائه ترينشان است(ميانه ترين. ان ها است) لجل مؤت الخياء.ناداني. مرگ زندگن است.(زنه ها است) .درس دوع عربى هفتم: جواهرالكلام:كوهرهاى سخن ‎J] gland aie Ja‏ الحسان آيا سزاى نيكى جز نيكى است؟! آيا باداش خوبى كردن غير از خوبى است؟! وین قبل انم نیز الَل.مزمنء کم سخن و پرکر است. شکوث اسان لام اسان خاموشی زبن, تدرستی انسان است.سکوت ‎ys‏ سلامتى انسان است رب لمح لشکو چه بسا سخنى كه باسخ آن خاموشى باشدجه بسا حرفی که جوابش سكوت است. مِنَ الأهبوقته طلاست. وقت از طلاست. الو كنوز الجكو قتع های دنب الوحدة خَيرٌ من جلي الشوء (تنهاي. )تنها بودن از همنشين بد بهتر است. إن خسن القهد من امن خوش پیمانی از امان است.خوش قولی شا یمان است. خث ان مایمن دوست داشتنمیهن 3 است.عشق به وطن تشاة اما است. تب لیطان عجله از فیطان است. ب كلام كالخُسام.جه بسا سخنى(كه) مانند شمشير باشدا(است) کر ایح کج پند آفضل الناس آنفعهم للناس.بهترین مردم. سودمندترین آنهابرای مردم است برترین مردم. پرمنفعت ترینشان برای مردم ۸ 5 55 5 فاعلة قلي خير. يسيار است و انجام دهندة آن كم است.خير: زياد است و انجام دهنده اش اندك است. الإنسانٌ عد الإحسانٍ انسانء بندة نيكى كردن استه 14 ا سَلامَةُ العيش فى المداراة.سلامت زندكى در مدارا كردن است. حر ‎Te UT see‏ -الأعمال بالنّيَاتِ.كارها به نيّتَ هاست. ل تست مور یل مج ی ‎as lb Sb‏ الذين.خوش اخلاقى نيمى از دين است. ع- الجَنْهُ تحت أقدام الأمّْهاتِ.بهشت زير ياى مادران است.

صفحه 2:
+ له مع لجماقة دست حبابا جماعت است. دست دبا گروهاست. الواعظ اد ندهای عددی ۲ الط ‎Bike AST BE gp‏ «النظر فى الْمْصْحَف » و مالْظْْ فى جه الوالدين » و +الْظز فى البجر » نكا كردن به سه جيز عبادت است+نكاه به قرآن ونكاه به صورت يدرومادر ونكاه به دريا ‎WL fe) 2‏ 55 -الففرُ و الوجخ و ده الثذ. «جهارجيزكمش زياد است:نادری ودردودشمنی و و نت ‎is 5 Glade un gas aL‏ الشخاوةٌ و الصو اليا بنج جيز درمردم یکو(خوب)است:دانش وعدالت وبخشش وبردباریوپاکامنی .درس چهارم عربی هفتم:حوارین ولدینگفتگومیاندویسر سمیرالشلامعلیک. سلا پرتو حميداق عليك السلا َ رحمه الله بركالة.سلام ورحمت وبركات خدواندبرتوباد ‎the‏ الخير. صبح به خير ‎geo JBN ELS‏ خير. كيف حالك؟ حال شما چطور است؟ أنا بير و اقيق أنتَ ؟خويم .شما جطورى؟ أنا بخير . من أينّ أنت ؟ خوبم. كجايي هستی؟ آنا من ایران و من آین أنت ؟ من اهل ايران هستم و شما كجابي هستى؟ نام العراق .هَل نت من مشهد؟ من اهل عراق هستمآی شمااهل مشهد هستی؟ لا آنا من مازندرافی شمال ایا نه من هل مازندران در شمل ایران هستم. و أنا مِنَ الٍصرة فى جَنوب العراق. و من اهل بصره در جنوب عراق هستم. ما اسک؟اسم شما چیست؟ اسمي سهير و ما اسفك؟ اسم هن سمير است و اسم شما جيست؟ اسمى حميدٌ. اسم من حميد ست. ‎Sasa lS ileal SSE el Sul‏ هُم جالسون هُناك. آنها آنجا نشسته اند. الك أبى و تلك أمي. آن بدرم و آن مادرم ا ‎le SS ۱‏ و تلک جتی. آن پدربزرگم و آن مادريزركم است. - أين قُندُقُكُم؟ هل شماكجاست؟ في نهاية هذا الشارع. دراخراين خيابان كم توم أنتم في كربلاء؟ - جندروزاست كه درك ربلاهستيد؟. ‎Soy deg BE‏ آن پسر کیست؟ هو آخی. او بادرم است. ‎Sia‏ اسم اد چیست؟ اس جعفز سم او چعفراست. ‏افى أمان الله. خداحافظ إلى اللقاء. تع الشلامة. به اميد ديدان يه سلامت. درس پنجمعربیهقتقیالسوق یزار ‎Sitar le las FU SES Sh‏ رفتى؟ ذهَْتٌ إلى سوق الَف به بازارنجف رفتم. ‏من هذا الود ‎ ‎ ‎Saud spp SES ciel a‏ ابس الّسائة بله. لباس هاى زنائه را خريدم. ‎LE Sb aa‏ به تتهابى رفتى؟ ‎lias Sa CLAS ١.‏ بادوستائم رفتم. کیف کانت القلابش ؟ خی مغ ال لباس ها جكونه بودندةارزان اکران(بودنه) ‏“مل إيوان. لا قرق. لک 1 ‎sly Hal C5‏ هديه(كادواخريدم. ت؟ چه چیزی خریدی؟ شتا وا ‎ ‎ ‏.مائند ايران تفاوتى نداردولى خريديم ‎ ‏قلماذا يت يس برلى جه خريدى؟ ‎Ble‏ ‎ ‎sei gaat ‏روک ميس جَميلةٌ لفى أمان الله مبارك امتلباس هاى زيياتى است ادريناه خدا‎ ‏اللامة بسيارمتشكرم به سلامت‎ gas Sus TEE ‎pases hy aed Gye ASA ‏خميدة فى مادرحميداكها رفص‎ YS Si ‎ ‎ ‎psp sae asa Milley gona ‎ ‏ل بت مع آشدقانین.بدوستانمرفم. کیف کانت القابش ؟ ‎fl dass‏ ال؟ لباس ها جكونه بودندةارزان ياكران(يودته) «مثل إيران. لا قرق. لکن ای اند یر تفاوتینداردولی خریدیم- قلماذااشريتَ؟ پس برای چه خریدی؟ ‎Le‏ لد رای هدیه(کادوخریدم مادا الْيْتَ؟ جه جيزى خريدىة. قميصاً ويروالا ييراهن وشلوار تروك لايس ‎leas‏ لف ‎bt ot‏ مبرک است.لیس های ‎lus aya ali‏ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 3:
كرأ جرب مع الشلاقة بسیارمتشگرمبه سلامت. ‎OAT‏ :کلمت اجملات طلای. ‎go Jw L Gal‏ اضّدفایه في مدز سَةّ.یاس همراه دوستانش در مدرسه بازی کرد. ‎Sed Cal I ob 825‏ الظر. هو طرق باب انز اسر بعد از ظهر به خانه بركشت. او به در خانه زه (اودرخانه را زد ‏تبتتأة قوت اباب ذخبت ‏ فعت اا 3 مدرش صدای در را شنيدا سيس رفت و در ا باز كرد و اذاو برسيد: ‎LS ng‏ حالّك ؟ » مادردجطورى؟ الود «أنا بخير. » فرزئد خويم ‏حالت جطور است؟ بسر جواب داد: من خويم. ‎teagan ate tushy ‏الأ ساس‎ ‎toe 5‏ هذه ‎Cab‏ )2810 سر حفظ اين جمله هاى طلايى. ‏إذا ملك الأرإذل هَلَك الأفاضِلٌ. “هركا فرومايكان فرمائروا شدند(شوند)؛ شايستكان هلاك شدند(مى شوند). ‏من رَعَ الغدوان؛ حَصَدَ الخُسرانَ. هر كس دشمنى كاشت (بكارد) زيان درو كرد(برداشت كردايا (درو مى كند ء برداشت مى كند). ‏الأجربة وق العلم تجربه از علم برتر است. تجربه از علم بالاتر است. ‏حير لتاب نهم للثب. » بهترين مردم سودمندترين آنها براى مردم است. ‏السل؛ من سلع لاش ین سانه 3 تیه. » مسلمان كسى است كه مردم از زبائش و دستش ساغ مان( در امن باشند) ‏تشر ی زان مققی کوتاه استد ‎aa ‎SS eS oop SA Se ‏:من طرق الیات؟ پدر چه کسی در زد‎ | ‏هل کانمح به؟ ۰۷ آا حمراهپدرش بود؟ ۰۰ "ماکان یکاح آخیه نه. همراه (باأيدرش نبود بابرادرش بود ماذا لک از توجه برسيد؟(خواست) “هو سَأل: «ما هن واجبائنا» او برسيد: تكاليفمان جيست؟ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‏إلماذا سأ هذا الشؤال؟ جرا اين سؤال را برسيد؟ !أنه كان غانب. زيرا غايب بود. ‎UT Sl a BST‏ بيمار بود دك ‎es‏ لأسي نه به مسابقه رفته يود ‏هَل هُما خلق الباب الآنّ؟ آي آنه اكنون يشت در هستندة * ‏إل قن طرق ا ‎us SE‏ طرقث الياب. پسر دوستم در زد ‏هل كان مع أا؟ لا آيا حمر مادرش ‎ogy‏ *ماكلات قعَ أمهاكلنت قع أختهاته همراه ادرش نبودباخواهرش بود ‎Ble‏ لک از تو جه برسيد؟(خواست) *هو ‎sls‏ سا هی واجيائاء او برسيد: تكاليفمان جيست؟. ‏الماذا سنت هذا الشؤال؟ جرا لين سؤال را برسيد؟ ‏ *لأنْا كانت غائبة. زيرا غايب بود. ‏أكان قريضة؟ آي بيمار يود؟ “لا كانت ذاجبةٌ إلى الساتقة. نه به مسابقه رفته يود ‏قل ما خلف الیاب ‎ ‏؟ آي آنهااكنون يفت در هستند؟ *لا- نه درس هشتم عربى هفتم: فى الحدود:درمرزها ‏الجدة : ألو. السلامُ غليك يا غزيزى. مادربزرك:الو.سلام برتو عزيزم ‎gan‏ : عليك السلام مَنْأنت؟ملام برشماهما كيستيدة لَذة :یت ما عرفت جک مادريزك:جطوراجكونه)مادريزركتد رانشناختى؟ ‏ن وم قرفث صَوتك. كيف حالي؟ محسن:بيخشيد صدايتان رانشناختم حالتان جطوراست؟ ‎ES 5 bs OT: Ball‏ حاُْم؟ من خویم وحالت شماچطوراست؟(شماچطورید)؟ شحین :نا بر محسننهمگی مان خوییم الجدة ‏ أيْنَ أنتم الان؟ مادربزرک شماکجاندلا؟ اتحين: وكا إن قديية مؤرات أن لخدو د مويه هوزموران یدیم درمروما الجدة : أينَ الوالدُ و الوالّة؟ مادريزرك:يدرومادرت كجا هستند(كجايند)؟. مُحین : شما جالسان علی لسن محسن:آن دو روی صندلی نشستهاند. الجدة : ل شم بعیر؟ مادربزرگ:آیل آن دو خویند؟ مُحین :عم لد له بل شکرخدا ‎fell BS: Bla‏ ُنا؟ مادربزرگ:هواآنجاچگونه است؟ ‏باردٌ قليلاً. محسن:هواکمی سرداست. ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 4:
الجنة :ما ینت یا عزيزي؟ مدربزرگعزیزم چه پوشیده و ما ‎a tal cl‏ چهپوفیده ملد ‎i asd cotta‏ ‎Ke: asd‏ ای نا باس مناسب پوشیده ام الجَذة : حفظكمٌ الله مع الثلامة. مادربزركدالله ذكهدارتان باشددبه سلامت. محيين : شكرا یل رآ الا محسن:بسيارمتشكرم به اميد ديدار 7 .درس نهم عربى هفتم: لأس التاجحة: خانوادة موقق. زارع لو زوجنة فلاحةً. أقاى زارعى كشاورز و همسرش نيز كشاورزست» هما ساكتان مع أولإدهما فى قريّة. ايشان با فرزندانشان در روت زندگی می کنن. (ماکن هستندسکونت مى کند) عارق یبن الَینعارف از بردرها بزرگ تراست.و یمن الأخثين. و سميّه از خواهرها شم امد ناجحة. (آنها4ایشانخانواده ای موق هستند. تیم تیف و تلهم تمل؛ باشجار رال 5 ‎Sa‏ مان تالاح خانه شان باكيزه و باغشان بر از درختان برتقال. انكور. نار و سیب است. جواز تلالد الولادگفت و گویی مان پدر و پسران لاد ذقبت با عارگ؟ پدر: ای عرف کب رفس عارف إلى ‎BS sl‏ رَجَعثُما ا صادق ويا حامِ؟ يدر: لى صادق و حامد الأخوان: بالسيارة.دو برادر: با لتومبيل. ‎UT LBS UL alg‏ الأولا؟ يدر: لى بسرها جرا رفتيدة. الإخوة: لمساغدَة جَدنا فى ‎pat‏ المحصولٍ.برادرها: براى كمك به بدريزدكمان در جمع آورى محصول. جور بَينَالوالدة 3 البنات: كقت و كوبى ميان ماد و دختران. ‎SEAS OBS Hi Aig‏ مد: ای سمیهکجارفتی؟ شقیة ای تیت الجَدْ و الجََة مع يما و تَرجسّ. سميه: به خانة يدريزرك و مادريزرك همراه با شيما و نركس. ‎ES lll‏ رَجَعما يا شَيماء يا ترجِس؟مادر: اى شيما و نركس جكونه بركشتيدة. او رات هو خلفر ی تومیر الوالدة: اذا دهن أنه البتتاث؟ مادر: اى دخترها جرا رفتيدة الأخوات: ُساغدّة جَدتنا خواهرهاء براى كمك به مادريزركمان ‎ ‎ ‎ ‎ ‏أة َع صادق و حامد.عارف: به خانة پدربزرگ و مادربزرگ همراه باصادق و حامد. ونه باذكشتيد؟ ‎ ‎ ‎ ‎oe‏ زينت باطنء آرايش درون کانت فی بجر 8 ‎Saad Kas‏ اسها هلر در دبای بزرک ماهی زشتی بوداسمش ماهی ستگی بود 3 الاسماکٌ خانفاتٌ منها. و ماهی ها از او می ترسیدند. (ترسان بودند.) می دهبَثُ |لی سَعَکتین؛ السَمَکتَان خاقتا و .وه طرف دوماهی رفت وماهیهازتیدنوفررکردند هن كات وحيدةٌ دام و هميشه تنها يود. من ‎35S BABI 5 issle otal‏ )2 در روزى اذ روذها بنج تن از ماهيكيرها(صيّادها آمدند و تور بزركى را در دريا انداختند. الأسماک وَقعن فی الشّتكة. ما جا أحَدَ لِمُساعَدَة . ماهى ها در تور افتادند. كسى يراى كمك به (ماهى ها) نيامد. ‎as‏ الْحَجِريةُ سحت أَصْواتَ الشماك.سنك ماهى صداى ماهى ها را شنيد. فنظرث إلى الشبكة فَحَرَنت و ذُهَبَتْ لتجاة الشماك.بس. به تور نكاه كرد و غمكين شد و براى نجات ماهى ها رقث. قطقث شیکه الصيادينَ بشرغة. به سرعت تور رابريد. (قطع 05( والاشماك حَرَجْنَ وَهرَئْنََميعا. و ماهى ها خارج شدند و همه فرار كردند. قوفت السْمَكة الحَجَريةُ فى الشبكة. و الصْيَادونَ أخذوها.يس سنك ماهى در تور افتادو صيّادها (ماهيكيرها؛ او را گرفتند. كانت الأسماك خَزينات؛ لان السمَْةالحَجَريّة ‎Salad LI Gs casks‏ ماهی ها تاراح ت(غمكين)بودند؛ زيرا سنك ماهى برلى نجات آنها در تور ‎ale‏ ‏الماك تظْنَ إلى تقينة الضيَاديَ. ماهی ها به کشتیماهیگیران ناه می کردند هُمْ أخذوها وَلكنهُم قذفوها في الماء؛ لانها كاتث قَبيحَدْجِداً فخافوا مها ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 5:
آنها اوراكرقتدولى اورادراب اتداختتدزيرالوبسيارزقتد بوديس ازاوترسيدقد. الاشماك قرخن لتجاتها و نَظَرْنَ إليها بانتسام و عَلِمْنَ أن جَمال الْباطِن أَفْضَلْ مِنْ جَمِالٍ الظاهر. ‎Gala‏ هابخاطرنجاتش خوشحال شدند وبالبخندبه اوذكاه كردئدودانستندكه زييائى درون اززيبائى ظاهربو (برقر) لست قال الام علي ». زيتة الباطن حير مِنْ زيتة الظاهرحضرت على عبزيبائى درون بهتراذزييائي ظاهراست 5 درس يازدهم عربى هفتم: الإخلاض فی العمل:اخلاص درکار کان تجاز و ضاجت قصنع شدیقین‌نخاری و صاحب کارخانه ای با هم دوست بودند فى يوم مِنَ الأيَام قال الَجَارُ لصاحب اللصنع: در روزی از روزهاءنجّار به صاحب کارخانه گفت: ‎Ul»‏ بحاجة إلى الثقاغد. “من نياذ به بازنشستكى دارم. ‎Colo ch‏ القصنع: «ولكلك ماهر فى عَملك 3 نحن بحاجة إليكا يا َديقى. + صاحب كارخانه جواب داد:ولى تو در كارت ماهر هستى و ما به تو احتياج داريم اى دوست من. النْجارُ ماقبل.نجار قبول نكرد. ‎geal ele uh‏ إصرارَخُ؛ قبل تنقا عد هُوقتى كه صاحب كارخانه (اصرارش )بافشارى اش را ديد ب ‎Ib 5‏ منهُ صُنعَ بِيتِ حَشَبنّ قبل تقاعده كَآخِرعَمِلِه فى المصنع. و ازاو خواست به عنوان آخرين كار در كارخائه؛قبل ازبازنشتكى اش خانه الى جوبى بساؤة. ذهب الجا إلى الشوق لشراء الإسائل لصنع التِيتِالحََبَ الجديد نار براى خريدن وسايل براى ساختن خانة جوبي جديد به بازار فت. هو اشترى وسإئل رخيصةٌ و غير ُنابة. او وسایل ارزان و غیر مناسب خريد. و با بلعتل لنُ ماکان مُجذاً و شروع به کار کرد. ولی جذی (باپشتکار پر تلاش) نبود. وم کات [خشاب ابیت عرفونگ وچوب های ‎(sg) ag igh pa a‏ ‎CS jg Ih‏ عند صاجب المصتع بعد از دو ماه نود صاحب کارخانهرفت 6[ معذا خر ققلی. »و به و گفت+ مین آخرین کار من است: > ‎Cele ile‏ المصنع و أعطاةٌ مقتاحاً هب صاحب کارخانه آمد و کلیدی طلایی به او داد و قال لَه «هذا مفتاح تبتك. و به وى كفت: اين كليدخانة توست. هذا البَيث هَدبْةُ لكالنّكَ عَمِلتَ عندى سَئوات كثيرة. » اين خانه هديه اى به ثو است؛ زيرا تو سال هاى بسيارى نزد من كار كردى. اش راقیول کرد(پذیرفت) ندم الَجَارُ من عَمِلِهِ نخار از كارش بشيمان شد و قال فى الفيهءياليتى ضنعث هذا الث جد وباخودش كفت: اى كاش اين خانه راخوب مى ساخت اخوب ماخته بودم) ‎Legs aioe‏ وفص هاورك ها السبوعمعلم روزعاى هفته جيستة. » اعد تین ال رب دیسا دائش آموزتروزشنبه يكشنبه دوشنبسه 2 نس :3 ماه ‎Joab‏ سم ‌وفسل های سال چیست؟ الطالب: الزبيعٌ و شیف و فخریك الا داش آموزهر وتایستان ‎ly‏ زمستا الْمدَرْس: تحن فى أي يَْم و قصْل؟ معلم:مادركدام روز وفصل هستيم؟. الطالب: اليم يوم الأزبعاء لَص قصل البيعدانش آموزاامروز روزجهارشنبه است وفصل؛ فصل بهار است. الْمُدَرْس: كيف الْجَوْ فى كُلّ قضْلٍ؟ معلم:هوا درهرفصلى جكونه است؟ ‎Jd Ge) Gated mel Sl sll‏ افجمال ‏ الحیاة الججديذة.دانش آموز:هوادربهارمعتدل است.بهارفصل زيبائى وزندكى تازه است. ‎Sle Sat‏ و فضل الفواكه الأذيذة و الخريف لا حارٌ ولا يارد تابستان كرم است وفصل ميوه هاى خوشمزه است وبائيزنه كرم است ونه سرد و فصل قوط أوراق الأجارٍ و الت برد وفصل ريزش(افتادن)بركهاى درختان است وزمستان سرد است. الْمُدَرْسِ؛ ما هن اللوان؟معلم: رنگ ها چیستند؟(کدامند) الطالب؛ سود الیش والأخمر و اضر و الاژزق و اضق دانش آموز:سیاه وسفیدوقرمز وسبز وآبی وزرد(هستند) تس ما هق الما لهذه الألوا؟ معلمءمائند وثمونه برلى اين رنك ها جيست؟. SAN ga ‏آشوذ و اسشحاب یبش و التاق آختر و جر آخشر و لزق و‎ Sh ct دانش آموز:كلاغ سياه است وابرسفيد وانارقرمز ودرخت سبز ودريا آبى و موز زرد است الْمُدَرْس: ما هن ألوان عَلم الْجُمْهِويْة الاْلامئة الابرائئة؛رنك هلى يرجم جمهورى اسلامى ايران جيستئد؟.

صفحه 6:
‎NG ET‏ و الاخقزدائش آموزصبزوسفيد وقرمر ‎ ‎ ‎

ترجمه کلیه منت دروس عربی هفتم -درس1تا12 (کل کتاب) درس ا ّول عربی هفتم:قیمة العلم:ارزش دانش -1العاِملُ بال َع َملٍ کَالشَّ جِر بال مَث ٍر.عا ِمل بی عمل ِ ِ درخت بی مثر است. مانند نصف العلمِ .خوبیِ سؤال نصف علم است.خوب پرسیدن ،نیمی از دانش است. السؤا ِل ُ ُ -2ح ُ سن ُّ ُ -3مجال ََس ُة ال ُعلَامِء ِعبا َدةٌ.همنشینی با علام عبادت است.همنشینی با دانشمندان ،بندگی است. طلب علم واجب است.جس ِنت دانش واجب است. -4طَل َُب العلمِ فَریضَ ةٌِ . ِ -5آفَ ُة العلمِ النِّسیا ُنِ . است.آفت دانش ،فراموش کردن است. آفت علم فراموشی نور الکالم:نورسخن الص َّح ُة َو األمانُ .دو نعمت مجهول اند :سالمتی و امن ّیت.تندرستی] و امن ّیت دو نعمت ناشناخته اند. -1نع َمتانِ َمجهولَتانِ ِّ ِ -2رضَ ا اللِه فی ِرضَ ا الواِلدَینِ .خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است.رضایت خدا در رضایت] والدین است. َ -3أ َد ُب امل َرء َخی ٌر ِمن َذ ِهبِه .ادب انسان بهرت از طالی اوست.ادب آدمی بهرت از دارایی اوست. -4ال َّده ُر یَومانِ ؛ یَو ٌم لَکَ َو یَو ٌم َعلَیکَ .روزگار دو روز است .روزی به سوِد تو و روزی به زیانِ تو. روزگار دو روز است .روزی به ن ِفع تو و روزی به رض ِر تو. َ -5رأیانِ َ ،خی ٌر ِمن َرأیٍ وا ِح ٍد.دو نظر از یک نظر بهرت است. کنز الکنوز:گنج گنج ها عین َسنَةً.یک ساعت فکرکردن؛از70سال عبادت بهرتاست.ساعتی فکرکردن بهرتاست از 70سال عبادت. -1ت َ َف ُّک ُر سا ٍعةَ ،خیْ ٌر ِم ْن ِعبا َدة َسبْ َ َ -2عدا َو ُة الْعاِقلِ َ ،خ ْی ٌر ِم ْن َصداقَة الْجا ِهلِ .دشمنی (انسان)خردمند از دوستی(انسان) نادان بهرت است. الصغَر ،کَال َّنق ِْش فی الْ َحجِر].دانش درکودکی ،مانند نقش بر روی سنگ است. -3الْعلْ ُم فی ِّ َ -4خی ُر ااْل مورَِ ،أ ْو َسطُهابهرتین کارها،میانه ترینشان است(میانه ترین] ان ها است) -5الْ َج ْه ُلَ ،م ْوتُ الْ ْحیاِء.نادانی ،مرگ زندگان است(.زنده ها است) درس دوم عربی هفتم :جواهرالکالم:گوهرهای سخن َ ﴿ -1هل َجزاءُ الحسانِ ّإل الحسا ُن﴾ آیا سزای نیکی جز نیکی است؟! آیا پاداش خوبی کردن غیر از خوبی است؟! َالم کَثی ُر ال َع َملِ .مؤمن ،کم سخن و پرکار است. -٢املؤ ِم ُن ق ُ َلیل الک ِ ُ -٣سکوتُ اللِّسانِ َسالم ُة اإلنسانِ .خاموشی زبان ،تندرستی] انسان است.سکوت زبان ،سالمتی انسان است. السکوتُ .چه بسا سخنی که پاسخ آن خاموشی باشد.چه بسا حرفی که جوابش سکوت است. ُ -٤ر َّب ک ٍ َالم َجوابُ ُه ُّ قت ِم َن ال َّذ َه ِبوقت ،طالست .وقت از طالست. -٥ال َو ُ کنوز ال ِحکَم:گنج] های دانایی -1ال َوح َد ُة َخی ٌر ِمن َج ِ السوِء(.تنهایی] )تنها بودن از همنشین بد بهرت است. لیس ُّ سن ال َع ِ هد ِم َن اإلیامنِ .خوش پیامنی از ایامن است.خوش قولی نشان ٔه ایامن است. -٢إ َّن ُح َ ُ -٣ح ُّب ال َوطَنِ ِم َن االیامنِ .دوست داش ِنت میهن از ایامن است.عشق به وطن نشان ٔه ایامن است. -٤ال َع َجلَ ُة ِم َن الشَّ یطانِ .عجله از شیطان است. سام.چه بسا سخنی(که) مانند شمشیر باشد(.است) َالم کَال ُح ِ ُ -٥ر َّب ک ٍ کَن ُز النَّصی َحة:گنج پند اس أن َف ُع ُهم لل ّن ِ -1أفضَ ُل ال ّن ِ اس.بهرتینِ مردم ،سودمندترینِ آنها برای مردم است برترین] مردم ،پرمنفعت ترینشان برای مردم است. َلیل.خیر ،بسیار است و انجام دهند ٔه آن کم است.خیر ،زیاد است و انجام دهنده اش اندک است. -٢ال َخی ُر کَثی ٌر َو فا ِعلُ ُه ق ٌ -٣اإلنسانُ َعب ُد اإلحسانِ .انسان ،بند ٔه نیکی کردن است. -٤بَالءُ اإلنسانِ فی لساِنِه.بالی انسان در زبانش است. َ -٥سال َم ُة ال َع ِ یش فی امل ُداراِة.سالمت زندگی در مدارا کردن است. درس سوم عربی هفتم :ال ِح َک ُم ال ّناِف َع ُة:حکمت های سودمند األعامل بالنِّ ّی ُِ ات.کارها به ن ّیت هاست 1 َ -٢علَیکَ ُمبداراِة ال ّن ِ اس.بر تو الزم است که با مردم مدارا کنی .باید با مردم مدارا کنی. نصف الدّینِ .خوش اخالقی نیمی از دین است. سن ال ُخلُقِ ُ ُ -٣ح ُ أقدام اُأل َّم ِ هات.بهشت زیر پای مادران است. -٤ال َجنَّ ُة ت َ َحت ِ -٥یَ ُد اللِه َم َع ال َجام َعة.دست خدا با جامعت است .دست خدا با گروه است. املواعظ العددیّة:پندهای] عددی .1ال َّنظَ ُر فی ث َالث َة َأشْ یاءَِ ،عبا َدةٌ« :ال َّنظَ ُر فی الْ ُم ْص َح ِف » َو «ال َّنظَ ُر فی َو ْجه الْواِلدَینِ » َو «ال َّنظَ ُر فی الْ َب ِحر ». نگاه کردن به سه چیز عبادت است:نگاه به قرآن ونگاه به صورت پدرومادر ونگاه به دریا َ .2أربَ َع ٌة قَلیلُها کَثی ٌر« :الْ َف ْق ُر َو الْ َو َج ُع َو الْ َعدا َو ُة َو النّا ُر» .چهارچیزکمش زیاد است:ناداری ودردودشمنی وآتش َ .3خ ْم َس ُة أشیاءََ ،ح َس َن ٌة فی ال ّن ِ الصرْب ُ َو الْ َحیاءُ. السخا َو ُة َو َّ اس« :الِْعلْ ُم َو الْ َع ْد ُل َو َّ پنج چیز درمردم نیکو(خوب)است:دانش وعدالت وبخشش وبردباری وپاکدامنی درس چهارم عربی هفتم :حواربین ولدین:گفتگومیان دوپرس السال ُم َو َرح َم ُة اللِه َو بَ َرکات ُ ُه.سالم ورحمت وبرکات خدواندبرتوباد سمیر:السال ُم َعلَیکَ .سالم برتو حمیدَ :و َعلَیکَ َّ َّ باح الن ّور .صبح به خیر. باح ال َخیر .صبح به خیر . َص َ َص َ أنت ؟خوبم .شام چطوری؟ َیف حالُکَ ؟ حال شام چطور است؟ أنا ب َخیر و ک َ ک َ َیف َ أنت ؟ من اهل ایران هستم و شام کجایی] هستی؟ أین َ أین َ أنت ؟ خوبم .کجایی] هستی؟ أنا ِمن إیرانَ و ِمن َ أنا ب َخیر ِ .من َ أنت ِمن مشهد؟ من اهل عراق هستم.آیا شام اهل مشهد هستی؟ أنا ِم َن الِعراقَ .هل َ ال .أنا ِمن مازندرانَ فی شَ ام ِل إیرا َن.نه من اهل مازندران در شامل ایران هستم. نوب الِعراق .و من اهل برصه در جنوب عراق هستمَ .ما اس ُمکَ ؟اسم شام چیست؟ و أنا ِم َن ال َبرصة فی َج ِ اسمی سمی ٌر و َما اس ُمکَ ؟ اسم من سمیر است و اسم شام چیست؟ اسمی حمی ٌد .اسم من حمید است. ُهم جاِلسونَ هُناکَ .آنها آنجا نشسته اند. رست ُکَ ؟ خانواده ات کجا هستند؟ َ أین ُأ َ ُأ َأ ِذلکَ بی َو تلکَ ّمی .آن پدرم و آن مادرم است. ِذلکَ َج ّدی و تلکَ َج َّدتی .آن پدربزرگم] و آن مادربزرگم است. يف نِهای ِة ٰهذَا الشّ ا ِرعِ .دراخراین خیابان أین فُندُقُکُم؟هتل شامکجاست؟ َ کَم یَوماً أنتم يف کربالء؟ -چندروزاست که درکربالهستید؟ ثاَل ث ُة أیّ ٍام.سه روزه َو أخی .او برادرم است. َمن هذَا ال َولَ ُد؟ آن پرس کیست؟ اس ُم ُه جعف ٌر .اسم او جعفر است. َما اس ُم ُه؟ اسم او چیست؟ السال ِمة .به امید دیدار .به سالمت. فی َأمانِ اللِه .خداحافظ إلَی اللِّقاِءَ .م َع َّ درس پنجم] عربی هفتم:فی السوق:دربازار أیْ َن َذ َه ْب ِت یا ُأ َّم َح ٍ مید؟ ای مادرحمید:کجا رفتی؟َ -ذ َه ْب ُت إلَی سوقِ ال َّن َج ِف.به بازارنجف رفتم. بس النِّسائیَّة.بله ،لباس های زنانه را خریدم. َهلِ اشْ رَت َیْ ِت شَ یئاً؟ آیاچیزی خریدی؟ نَ َع ْم؛ اشْ رَت َیْ ُت الْ َم ِال َال؛ َذ َه ْب ُت َم َع َصدیقاتی.نه ،بادوستانم رفتم.َأ َذ َه ْب ِت َو ْح َد ِک ؟ آیا به تنهایی رفتی؟ خیص ًة َأ ْم غال َیةً؟ لباس ها چگونه بودند؟ارزان یاگران(بودند) ک َ بس ؟ َر َ َیف کانَت الْ َم ِال ُ ِم َثل إیران .ال ف ََرق .ل ِکنِ اشْ رَت َیْ ُت.مانند ایران.تفاوتی نداردولی خریدیم]. اشْ رَت َیْ ُت للْ َهدیِّة.برای هدیه(کادو)خریدم.فَلامذَا اشْ رَت َیْ ِت؟ پس برای چه خریدی؟ ف ُْستاناً َو َعباءَةً .دامن وچادریماذَا اشْ رَت َیْ ِت؟ چه چیزی خریدی؟ ة!فی أمانِ اللِّه .مبارک است.لباس های زیبائی است !درپناه خدا جمیل ٌ س َ مَرْب وکٌ َ . مالب ِ ُ السال َمة.بسیارمتشکرم.به سالمت شُ کْرا ً َجزیالًَ .م َع َّ أیْ َن َذ َه ْب ِت یا ُأبا َح ٍ مید؟ ای مادرحمید:کجا رفتی؟َ -ذ َه ْب ُت إلَی سوقِ ال َّن َج ِف.به بازارنجف رفتم. ة..بله ،لباس های مردانه را خریدم. َهلِ اشْ رَت َیْ َت شَ یئاً؟ آیاچیزی خریدی؟ بس رِجالي َّ ً نَ َع ْم؛ اشْ رَت َیْ ُت الْ َم ِال َأصدقائی.نه ،بادوستانم رفتم. َأ َذ َه ْب ِت َو ْحدَکَ ؟ آیا به تنهایی رفتی؟ ال؛ َذ َه ْب ُت َم َع َخیص ًة َأ ْم غال َیةً؟ لباس ها چگونه بودند؟ارزان یاگران(بودند) ک َ بس ؟ َر َ َیف کانَت الْ َم ِال ُ ِم َثل إیران .ال ف ََرق .ل ِکنِ اشْ رَت َیْ ُت.مانند ایران.تفاوتی نداردولی خریدیم]. اشْ رَت َیْ ُت للْ َهدیِّة.برای هدیه(کادو)خریدم.فَلامذَا اشْ رَت َیْ َت؟ پس برای چه خریدی؟ قَميصاً و رِس واال ..پیراهن وشلوارماذَا اشْ رَت َیْ َت؟ چه چیزی خریدی؟ ة!فی أمانِ اللِّه .مبارک است.لباس های زیبائی است !درپناه خدا جمیل ٌ س َ مَرْب وکٌ َ . مالب ِ ُ السال َمة.بسیارمتشکرم.به سالمت شُ کْرا ً َجزیالًَ .م َع َّ درس ششم عربی هفتم :الْ ُج َمالتُ ال َّذ َهبیَّةُ(:کلامت)جمالت طالیی] سةِ.یارس همراه دوستانش در مدرسه بازی کرد. ب يا ِ لَعِ َ در َ صدِقاِئهِ في ال ْ َ س ٌر َ معَ أ ْ م َ َر َج َع یارِس ٌ إلَی ال َب ِ باب امل َنز ِل .یارس بعد از ظهر به خانه برگشت .او به در خانه زد(.اودرخانه را زد) یت بَع َد الظُّهِر .ه َو طَ َر َق َ الباب َو َسَألَت ُه:مادرش صدای در را شنید؛ سپس رفت و در را باز کرد و از او پرسید: ِ َس ِم َعت ُأ ُّم ُه َصوتَ الباب ث ُ َّم َذ َه َبت َو فَتَ َحت َ َیف حالُکَ ؟ » مادر:چطوری؟ ال َولَ ُد« :أنا ب َخیٍر » .فرزند:خوبم االم«:ک َ حالت چطور است؟ پرس جواب داد :من خوبم. هی واجِبات ُکَ ؟ »مادر :تکالیفت چیست؟ اال ُ ُّ م« ::ما َ یارِس ٌ ِ : «حفظُ ِه ِذه ال ُج َم ِ الت ال َّذ َهب َّیة» .یارس :حفظ این جمله های طالیی. ذل َهلَکَ اَأل ِ إذا َملَکَ اَألراِ ُ فاض ُل» .هرگاه فرومایگان فرمانروا شدند(شوند)؛ شایستگان هالک شدند(می شوند) َمن َز َر َع ال ُعدوانَ ؛ َح َص َد ال ُخرسا َن .هر کس دشمنی کاشت(بکارد)؛ زیان درو کرد(برداشت کرد)یا (درو می کند ،برداشت می کند) التَّجرِب َة ف َو َق ال ِعلم تجربه از علم برتر است .تجربه از علم باالتر است. اس أن َف ُع ُهم للنّ ِ َخی ُر النّ ِ اس » .بهرتین مردم سودمندترین آنها برای مردم است. اس ِمن لساِنِه َو یَ ِده » .مسلامن کسی است که مردم از زبانش و دستش سامل مبانند (.در امان باشند). امل ُسل ُمَ ،من َسل َم النّ ُ لسا ُن امل ُ َقرِّص قَصی ٌر زبان مقرّص ،کوتاه است. رسة:گفتگویی درخانواده درس هفتم عربی هفتمِ :حوا ٌر فی اُأل َ الباب .پرس دوستم در زد. الباب؟ پدر چه کسی در زد؟ *ال َولَ ُدَ :صدیقی ،طَ َر َق َ اَألب َ :من طَ َر َق َ *ماکانَ َم َع َأبیِه.کان َم َع أخی ِه نه .همراه (با)پدرش نبود.بابرادرش بود َهل کانَ َم َع أبی ِه؟ ال .آیا همراه پدرش بود؟ هی واجِبات ُنا» او پرسید :تکالیفامن چیست؟ ماذا َسَألَکَ ؟ از تو چه پرسید؟(خواست) *ه َو َسَأ َل« :ما َ الس َ * َأِلنَّ ُه کانَ غاِئباً .زیرا غایب بود. ؤال؟ چرا این سؤال را پرسید؟ لِامذا َسَأ َل هذا ُّ *ال .کانَ ذا ِهباً إلَی امل ُسابَقَة .نه به مسابقه رفته بود َأ کا َن َمریضاً؟ آیا بیامر بود؟ الباب الآنَ ؟ آیا آنها اکنون پشت در هستند؟ * ال .نه َهل ُهام َخ َ لف ِ الباب .پرس دوستم در زد. الباب؟ پدر چه کسی در زد؟ ُ *البنتَ :صدیقی ،طَ َرق َْت َ االم َ :من طَ َرق َْت َ ُأ *ماکانَت َم َع ِّمها.کانت َم َع أختهانه.همراه (با)مادرش نبود.باخواهرش بود َهل کانَ َم َع ُأ ِّمها؟ ال .آیا همراه مادرش بود؟ ماذا َسَأل ِ هی واجِبات ُنا» او پرسید :تکالیفامن چیست؟ َتک؟ از تو چه پرسید؟(خواست) *ه َو َسَألَت« :ما َ الس َ * َأِلنَّها کانَت غاِئبةً .زیرا غایب بود. ؤال؟ چرا این سؤال را پرسید؟ لِامذا َسَألَت هذا ُّ کانت ذا ِهب ًة إلَی امل ُسابَقَة .نه به مسابقه رفته بود َأ کا َن َمریضةً؟ آیا بیامر بود؟ *الَ . الباب الآنَ ؟ آیا آنها اکنون پشت در هستند؟ * ال .نه َهل ُهام َخ َ لف ِ درس هشتم عربی هفتم :فی الحدود:درمرزها السال ُم َعلَیکَ یا َعزیزی .مادربزرگ:الو.سالم برتو عزیزم ال َج َّدة :ألوَّ . ُم ِ السال ُمَ .م ْن ِ أنت؟سالم برشام.شام کیستید؟ حسن َ :علَ ْی ِک َّ ال َج َّدة :کَ ْی َف ما َع َرف َْت َج َّدت َکَ ؟! مادربزگ:چطور(چگونه)مادربزرگت] رانشناختی؟ ُم ِ َیف حال ُِک؟محسن:ببخشید.صدایتان رانشناختم.حالتان چطوراست؟ حسن َ :عفْوا ً؛ ما َع َرف ُْت َصوت َِک .ک َ ال َج َّدة :أنَا ب َخیٍر َو کَ ْی َف حالُکُم؟ من خوبم وحالت شامچطوراست؟(شامچطورید)؟ ُم ِ حسن :کُلُّنا ب َخ ْیر.محسن:همگی مان خوبیم ال َج َّدة :أیْ َن أنتم ااْل نَ ؟ مادربزرگ:شامکجائیداالن؟ ُم ِ حسن َ :و َصلْنا إلَی َمدی ِنة ِم ْهران فی الْ ُحدوِد.محسن:به شهرمهران رسیدیم درمرزها ال َج َّدة :أیْ َن الْواِل ُد َو الْواِل َدة؟ مادربزرگ:پدرومادرت کجا هستند(کجایند)؟ ُم ِ سی.محسن:آن دو روی صندلی] نشسته اند. حسن ُ :هام جاِلسانِ َعلَی الْ ُک ْر ِّ ال َج َّدة َ :ه ْل ُهام ب َخ ْیر؟ مادربزرگ:آیا] آن دو خوبند؟ ُم ِ حسن :نَ َع ْم؛ الْ َح ْم ُد للِه.بله.شکرخدا َیف الْ َج ُّو ُه َ ناك؟ مادربزرگ:هواآنجاچگونه است؟ ال َج َّدة :ک َ ُم ِ حسن :الْ َج ُّو بار ٌد قلیالً .محسن:هواکمی رسداست. ال َج َّدة :ماذا لَب ِْس َت یا َعزیزي؟ مادربزرگ:عزیزم چه پوشیده ای؟ ماذا لَب َِس َأ َ بوك؟ پدرت چه پوشیده؟و ماذا لَب َِس ْت ُأ ُّم َك؟ومادرت چه پوشیده است؟ حسن :لَب ِْسنا َمالب َِس ُم ِ ُم ِ ناس َبةً.لباس مناسب پوشیده ایم. السال ِمة .مادربزرگ:الله نگهدارتان باشد.به سالمت. ال َج َّدة ِ :حفظَ ُک ُم الل ُهَ .م َع َّ ُم ِ حسن :شُ کْرا ً َجزیالً .إلَی اللِّقاِء.محسن:بسیارمتشکرم.به امید دیدار رس ُة النّا ِج َحةُ :خانواد ٔه موفّق درس نهم عربی هفتم :اُأل َ ِعی فَل ٌّح و زَو َجتُ ُه فَاّل حةٌ .آقای زارعی کشاورز و همرسش نیز کشاورزست. َّ السیِّد زار ّ ُهام ساکِنانِ َم َع أوالِد ِهام فی قَریَة .ایشان با فرزندانشان در روستا زندگی می کنند( .ساکن هستند،سکونت می کنند) عار ٌِف أکرَب ُ ِم َن اَأل َخ َوی ِنعارف از برادرها بزرگ تر استَ .و ُسم َّی ُة أکرَب ُ ِم َن اُألختَینِ .و سم ّیه از خواهرها بزرگ تر است رس ٌة نا ِج َحةٌ( .آنها)] ایشانخانواده ای موفّق هستند. ُهم ُأ َ َظیف َو بُستانُ ُهم َمملوءٌ بأشجارالرُب ت ُقا ِل َو العنَ ِب َو ال ُّر ّمانِ َوالتُّفّا ِح. بَیتُ ُهم ن ٌ خانه شان پاکیزه و باغشان پر از درختان پرتقال ،انگور ،انار و سیب است. ین الواِ ِلد َو اَألوالِد:گفت و گویی میانِ پدر و پرسان ِحوا ٌر بَ َ بت یا عار ُِف؟ پدر :ای عارف کجا رفتی؟ أین َذ َه َ الواِلدَ : عارف :إلَی بَ ِ یت ال َج ِّد َو ال َج َّدة َم َع صاِدقٍ َو حا ِم ٍد.عارف :به خان ٔه پدربزرگ] و مادربزرگ همراه باصادق و حامد. َیف َر َجعتُام یا صاِ ُ دق َو یا حا ِم ُد؟ پدر :ای صادق و حامد چگونه بازگشتید؟ الواِلد :ک َ بالس ّیا َرة.دو برادر :با اتومبیل. اَأل َخوانِ َّ : الواِلد :ملاذا َذ َهبتُم أیُّها اَألوال ُد؟ پدر :ای پرسها چرا رفتید؟ اِإلخ َوة :مل ُسا َع َدة َج ِّدنا فی َج ِمع امل َحصو ِل.برادرها :برای کمک به پدربزرگامن در جمع آوری محصول. ِحوا ٌر بَی َن الواِل َدة َو ال َب ِ نات :گفت و گویی میان مادر و دخرتان. أین َذ َه ِ بت یا ُس َمیَّةُ؟ مادر :ای سمیّه کجا رفتی؟ الواِل َدةَ : ُس َم ّیة :إلی بَ ِ ِس .سمیه :به خان ٔه پدربزرگ و مادربزرگ همراه با شیام و نرگس. یت ال َج ِّد َو ال َج َّدة َم َع شَ یامءَ َو نَرج َ ِس؟مادر :ای شیام و نرگس چگونه برگشتید؟ الواِل َدة :ک َ َیف َر َجعتُام یا شَ یامءُ َو یا نَرج ُ بالس ّیا َرة.دو خواهر :با اتومبیل. اُألختانِ َّ : الواِل َدة :ملاذا َذ َهبنُت َّ أیَّتُها ال َبناتُ ؟ مادر :ای دخرتها چرا رفتید؟ اَأل َخوات :مل ُسا َع َدة َج َّدتنا خواهرها :برای کمک به مادربزرگامن . درس دهم عربی هفتم :زینَ ُة ِ الباطنِ :زینت باطن ،آرایش درون الس َم َک ُة ال َح َجریَّةُ .در دریایی] بزرگ ماهی زشتی بود.اسمش ماهی سنگی بود کانَت فی بَ ٍحر کَبیٍر َس َمک ٌة قَبی َح ٌة اس ُمها َّ َو االسامکُ خاِئفاتٌ ِمنها .و ماهی ها از او می ترسیدند( .ترسان بودند). ان خافَتا وَ هَ َربَتا.اوبه طرف دوماهی رفت وماهی هاازترسیدندوفرارکردند ین؛ ال َّ ت إلی َ س َ س َ هی ذَهَب َ ْ مکَت َ ِ مکَت َ ِ هی کانَت َوحید ًة داِمئاً .او همیشه تنها بود. َ ادین جاؤوا َو قَذَفوا شَ َب َک ًة کَبی َر ًة فی ال َب ِحر. فی یَ ٍ الص ّی َ مس ٌة ِم َن َّ وم ِم َن االأیّ ِامَ ،خ َ در روزی از روزها پنج تن از ماهیگیرها(ص ّیادها)] آمدند و تور بزرگی را در دریا انداختند. قعن فی الشَّ بَ ِکة .ما جاءَ أ َح ٌد لِ ُمسا َع َدة .ماهی ها در تور افتادند .کسی برای کمک به (ماهی ها) نیامد. األسامکُ َو َ الس َم َک ُة الْ َح َجريَّ ُة َس ِم َع ْت َأ ْصواتَ ال ْْسامك.سنگ ماهی صدای ماهی ها را شنید. َّ فَ َنظَ َرتْ إلَی الشَّ َب َک ِة فَ َح ِزن َْت َو َذ َه َب ْت لِ َنجا ِة ال ْْسامك.پس به تور نگاه کرد و غمگین شد و برای نجات ماهی ها رفت. ادین ِبرُس َع ٍة .به رسعت تور رابِرید( .قطع کرد) الص ّي َ قَطَ َع ْت شَ َبک َة َّ وااْل ْس ُ امك َخ َر ْج َن َو َه َربْ َن َجميعاً .و ماهی ها خارج شدند و همه فرار کردند. الصیّادونَ أ َخذوها.پس سنگ ماهی در تور افتادو صیّادها (ماهیگیرها)] او را گرفتند. الس َم َک ُة ال َح َجریَّ ُة فی الشَّ بَکةَ .و َّ فَ َوقَ َعت َّ ِ کانَت األسامکُ َح ٍ الس َم َکةَال َح َجریَّ َة َوقَ َعت فی الشَّ َب ِکة لنَجاته َِّن. زینات؛ النَّ َّ ماهی ها ناراحت(غمگین)بودند؛ زیرا سنگ ماهی برای نجات آنها در تور افتاد. اال َْس ُ الصيّادی َن .ماهی ها به کشتی ماهیگیران نگاه می کردند امك نَظَ ْرنَ إلی َسفين ِة َّ ُه ْم أ َخذوها َولٰ ِکنَّ ُهم قَذَفوها يِف الْامء؛ اِل نَّها کان َْت قَبی َح ًة ِج ّدا ً فَخافوا ِمنْها. آنها اوراگرفتندولی اورادرآب انداختندزیرااوبسیارزشت] بودپس ازاوترسیدند امل ال ِ سام َو َعلِ ْم َن َأ َّن َج َ ااْل ْس ُ ْباطنِ َأفْضَ ُل ِم ْن َجام ِل الظّا ِهرِ. امك فَ ِر ْح َن لِ َنجاتِها] َو نَظَ ْرنَ إلَيها بِابْ ِت ٍ ماهی هابخاطرنجاتش خوشحال شدند وبالبخندبه اونگاه کردندودانستندکه زیبائی درون اززیبائی ظاهربهرت(برتر).است] يل » .زي َن ُة ال ِ َ ْباطنِ َخرْي ٌ ِم ْن زي َن ِة الظّا ِه ِرحرضت علی ع:زیبائی درون بهرتاززیبائی] ظاهراست « : قال ااْل ما ُم َع ٌّ الص فی الْ َع َملِ :اخالص درکار درس یازدهم عربی هفتم :اإل ْخ ُ کا َن نَ ّجا ٌر َو صا ِح ُب َمص ٍنع َصدیقَینِ .ن ّجاری و صاحب کارخانه ای با هم دوست بودند. وم ِم َن األیّ ِام َ قال النَّ ّجا ُر لصا ِح ِب امل َص ِنع :در روزی از روزها ،ن ّجار به صاحب کارخانه گفت: فی یَ ٍ « أنا بحاجٍة إلَی التَّقا ُع ِد» .من نیاز به بازنشستگی دارم. أجاب ِ نحن بحاجٍة إلَیکَ یا َصدیقی» . صاح ُب الْ َمصنعَ « :ول ِک َّنکَ ما ِه ٌر فی َع ِملکَ َو ُ َ صاحب کارخانه جواب داد:ولی تو در کارت ماهر هستی و ما به تو احتیاج داریم ای دوست من. النَّ ّجا ُر ما ِق َبل.ن ّجار قبول نکرد. لَاّم َرَأی ِ صاح ُب امل َص ِنع إرصا َرهُ ؛ ِق َبل تَقاعُدَهُوقتی که صاحب کارخانه (ارصارش )پافشاری] اش را دید بازنشتگی اش راقبول کرد(.پذیرفت)] بی قَبل تقاعده ک ِ َو طَل ََب ِمن ُه ُصن َع بَ ٍ َآخر َع ِملِه فی امل َص ِنع. یت َخشَ ٍّ و از او خواست به عنوان آخرین] کار در کارخانه؛قبل ازبازنشتگی اش خانه ای چوبی بسازد. بی ال َج ِ لص ِنع ال َب ِ دید.ن ّجار برای خریدنِ وسایل برای ساخ ِنت خان ٔه چوبیِ جدید به بازار رفت. السوقِ لرِش اِء ال َوساِئلِ ُ َذ َه َب الن ّجا ُر إلَی ّ یت ال َخشَ ِّ ه َو اشرَت َی َوساِ َئل َرخیص ًة َو غَی َر ُم ِ ناسبٍة .او وسایل ارزان و غیر مناسب خرید. َو بَ َدَأ بال َع َملِ ل ِک َّن ُه ماکانَ ُم ِج ّدا ً و رشوع به کار کرد ،ولی ج ّدی (باپشتکار] ،پر تالش) نبود. أخشاب البَ ِ یت َمرغوبَ ًة.وچوب های خانه مرغوب نبود(.نبودند) وما کانَت ُ بَع َد شَ ه َرینِ َذ َه َب ِعن َد صا ِح ِب الْمصنَعِ .بعد از دو ماه نزد صاحب کارخانه رفت قال لَ ُه« :هذا ِ َو َ آخ ُر َع َملی» .و به او گفت« :این آخرین] کا ِر من است» . جاءَ صا ِح ُب امل َص ِنع َو أعطا ُه ِمفتاحاً َذ َهبیّاًصاحب کارخانه آمد و کلیدی طالیی به او داد َو َ فتاح بَیِتکَ .و به وی گفت :این کلیدخان ٔه توست. قال لَ ُه« :هذا ِم ُ لت ِعندی َس َن ٍ وات کَثی َرةً » .این خانه هدیه ای به تو است؛ زیرا تو سال های بسیاری نزد من کار کردی. یت َهدیَّ ٌة لَکَ ؛الِنَّکَ َع ِم َ هذا ال َب ُ ن َِد َم النَّ ّجا ُر ِمن َع ِملِه ن ّجار از کارش پشیامن شد قال فی ن ِ َو َ یت َج ِّیدا ً! »وباخودش گفت :ای کاش این خانه راخوب می ساختم(.خوب ساخته بودم) عت هذا ال َب َ َفسه«:یالَیتَنی] َصنَ ُ درس دوازدهم عربی هفتم :األیّا ُم َو الْف ُ ُصول َو األلوا ُن:روزها وفصل ها ورنگ ها هی أیّا ُم ال ْْسبوعِ؟معلم:روزهای هفته چیست؟ الْ ُم َد ِّرس :ما َ السبْت ،ااْل َحد ،ااْل ِثنَیْن ،الثُّالثاء ،الْرِبعاء ،الْ َخمیس ،الْ ُج ُم َعة.دانش آموز:روزشنبه،یکشنبه ،دوشنبه،سه لب :یَ ْو ُم َّ الطّاِ ُ شنبه،چهارشنبه،پنجشنبه،جمعه هی ف ُ الس ِنة؟معلم:وفصل های سال چیست؟ ُصول َّ الْ ُم َد ِّرس َ :و ما َ ریف َو الشِّ تاءُ.دانش آموز:بهار وتابستان وپائیز و زمستان یف َو الْ َخ ُ الص ُ الطّاِلب :ال َّربی ُع َو َّ أی یَ ْو ٍم و ف َْصلٍ ؟معلم:مادرکدام روز وفصل هستیم؟ الْ ُم َد ِّرس :نَح ُن فی ِّ َصل ف َْص ُل ال َّربیِع.دانش آموز:امروز روزچهارشنبه است وفصل؛ فصل بهار است. الطّاِلب :الْ َیو ُم یَو ُم األ ْربعاِء َوالْف ُ َیف الْ َج ُّو فی ک ُِّل ف َْصلٍ ؟معلم:هوا درهرفصلی چگونه است؟ الْ ُم َد ِّرس :ک َ الطّاِلب :ال َج ُّو فی ال َّربیِع ُمعتَ ِد ٌل .ال َّربی ُع ف َْص ُل الْ َجام ِل َو الْ َحیاِة ال َجدی َدة .دانش آموز:هوادربهارمعتدل است.بهارفصل زیبائی وزندگی تازه است. ریف ال حا ٌّر و ال با ِر ٌد.تابستان گرم است وفصل میوه های خوشمزه است وپائیزنه گرم است ونه رسد یف حا ٌّر و ف َْص ُل الْفَواکِه اللَّذیذَة َو الْ َخ ُ الص ُ َّ َو ف َْص ُل ُس ِ قوط أوراقِ األشْ جا ِر َو الشِّ تاءُ با ِر ٌد.وفصل ریزش(افتادن)برگهای درختان است وزمستان رسد است. هی اَأللوانُ؟معلم :رنگ ها چیستند؟(کدامند) الْ ُم َد ِّرس :ما َ األص َف ُر.دانش آموز:سیاه وسفیدوقرمز وسبز وآبی وزرد(هستند) األس َو ُد َو األبْیَ ُض َواأل ْح َم ُر َو األخْرَض ُ َو األ ْز َر ُق َو ْ الطّاِلبْ : الْ ُم َد ِّرس :ما ه َو الْ ِم ُ ثال له ِِذه األلْوانِ ؟معلم:مانند ومنونه برای این رنگ ها چیست؟ أص َف ُر. حاب أبْ َی ُض َو ال ُّر ّمانُ أ ْح َم ُر َو الشَّ َج ُر أخْرَض ُ َو الْ َب ْح ُر أ ْز َر ُق َو الْ َمو ُز ْ ُراب ْأس َو ُد َو َّ الس ُ الطّاِلب :الْغ ُ دانش آموز:کالغ سیاه است وابرسفید وانارقرمز ودرخت سبز ودریا آبی و موز زرد است هی ألْوا ُن َعلَمِ الْ ُج ْمهوریَّة ااْل ْسالم َّیة ااْل یران َّیة؟رنگ های پرچم جمهوری اسالمی ایران چیستند؟ الْ ُم َد ِّرس :ما َ الطّاِلب :األخْرَض ُ َو ااْل بْ َی ُض َو ااْل ْح َم ُر.دانش آموز:سبزوسفید وقرمز

29,000 تومان